- شنبه ۲۹ شهریور ۹۳
مشهور به «شاهزاده عبداللّه»، بقعه این امامزاده در انتهاى آبادى سرسبز و مصفّاى فیله ورین، در کنار چنار تنومند و بلند که شاخههاى آن بر روى بقعه سایه افکنده و فضاى دلپذیرى را ایجاد نموده، در 60 کیلومترى شمال غرب شهر قزوین واقع شده است.
بقعه امامزاده که در حدود 7 سال قبل پس از تخریب بناى خشت و گلى احداث شده است، به صورت مستطیل و به ابعاد 5×10 متر است و ایوانى در جانب جنوب دارد که ابعاد آن 2×5 و به ارتفاع 4 متر مىباشد. بقعه شامل
دو اتاق تو در توست که مرقد امامزاده در اتاق دوّم قرار گرفته و ابعاد آن 5×6 متر است و در وسط آن ضریح آهنى به ابعاد 2×20/1 متر قرار دارد. کف و دیوارهاى داخل و خارج بقعه با سنگ مرمر تزیین شده و بر روى بقعه نیز گنبدى به شکل کلاه خودى به قطر 2 و ارتفاع 3 متر است که در ساقه آن 8 پنجره جهت نورگیرى تعبیه شده است.
در ابتداى صحن، سه واحد زایر سرا در بالاى تپّهاى مشرف به روستا
احداث شده و در جانب شرق آن نیز دو چشمه سرویس بهداشتى
ساختهاند. راه دسترسى به بقعه از راه خرّمدره به مسافت 4 کیلومترى خاکى
است که در صورت آسفالت شدن زوار بیشترى به بقعه مراجعت خواهد
کرد. به گفته یکى از اهالى در گذشته زیارتنامهاى در بقعه نصب بود که
امامزاده شاهزاده عبداللّه را به عبداللّه بن صدر بن حمزة بن امام موسى
کاظم علیهالسلام معرّفى کرده بود. اما این ادّعا منشا صحیحى ندارد و حمزة بن
موسى علیهالسلام فرزندى به نام صدر نداشته تا از او شاهزاده عبداللّه به وجود آمده
باشد. براى روشن شدن این مطلب نگاهى کوتاه به شرح حال حمزة بن
موسى علیهالسلام و فرزندان او خواهیم داشت.
حمزة بن موسى علیهالسلام
وى مُکَنّى به ابوالقاسم[1] و سیّدى جلیل القدر، شریف و عالمى فاضل و
متقّى بود. به قول شیخ مفید رحمهالله: «و لکلّ واحد من ولد أبى الحسن موسى بن
جعفر فضل و منقبة مشهورة»[2]
براى هر یک از فرزندان حضرت امام موسى کاظم علیهالسلام فضیلت خاصّ و
مَنقَبت مشهورى است. مادرش اُمّ ولد «کنیز» بود.[3]
برخى نیز مادر وى را اُمّ احمد نوشتهاند.[4] بنابر این او برادر اعیانى =
پدرى حضرت احمد بن موسى علیهالسلام ملقّب به شاه چراغ و محمّد عابد
مىباشد. درباره اُمّ احمد نوشتهاند که وى از زنان محترمه و صالحهى زمان
خود بود. امام موسى کاظم علیهالسلام عنایتى خاص به او داشت و مورد اعتماد و
اطمینان آن حضرت بوده تا جاییکه او رایکى از اوصیاى خود به حساب
آورده است.
زمانى که امام موسى کاظم علیهالسلام عازم بغداد بود، ودایع امامت را به «اُمّ
احمد» سپرد و فرمود: براى هیچ کس بازگو مکن! هرگاه کسى آمد و آن را
مطالبه کرد، تحویل بده و بدان که من شهید شدهام و کسى که این امانات را از
تو بخواهد، وصىّ و جانشین من است و اوست امام واجب الإطاعة که بر تو
و همه لازم است از او اطاعت نمایند. روزى که هارون الرشید، حضرت امام
موسى بن جعفر علیهالسلامرا در بغداد شهید کرد، امام رضا علیهالسلامنزد «اُمّ احمد آمد و
فرمود: اماناتى که پدرم هنگام رفتن به شما سپرد بیاورید! اُمّ احمد پرسید: آیا
پدرت، امام موسى کاظم علیهالسلام به شهادت رسید؟
امام رضا علیهالسلام فرمود: بلى، الآن از دفن پدرم مىآیم، امانات را به من بسپار
که منم خلیفه و جانشین پدرم امام موسى بن جعفر علیهالسلام و امام بر جنّ و انس.
اُمّ احمد، با شنیدن این خبر شروع به گریه نمود و با صداى بلند شیون
مىکرد و بعد از تسکین یافتن، امانات امام موسى کاظم علیهالسلام را تحویل امام
رضا علیهالسلامداد و با امام رضا علیهالسلامبه امامت بیعت نمود.[5]
عبّاس فیض رحمهالله درباره سیّد حمزه مىنویسد: «حمزة بن موسى علیهالسلامسیّدى
جلیل القدر، شریف و مردى عالم و فاضل بود و نزد همگان محترم بشمار
مىرفت»[6]
علّامه نسّابه سیّد ضامن بن شدقم، از اعلام قرن یازدهم هجرى، از او
چنین یاد مىکند؛ «کان عالما فاضلاً صینا دینا جلیلاً، رفیع المنزلة، عالى
الرتبة، عظیم الحظّ، و الجاه والعزّ والابتهال، محبوبا عندالخاصّ والعامّ...»[7]
وى عالم، دانشمند، کامل، دیندار و جلیل القدر و بلند جایگاه و عالى
رتبه و برخوردار از جاه و مکنت، عزیز و صاحب منزلت والایى بوده که در
نزد همگان محترم و دوست داشتنى بود.
علماى انساب او را داراى سه پسر و هشت دختر دانستهاند، اما به اسامى
دختران او هیچ اشارهاى ننمودهاند.[8]
از تاریخ تولد و وفات یا شهادت وى اطّلاع دقیقى در دست نیست و در
مصادر ترجمهى او از این موضوع ذکرى به میان نیامده است. اما برخى
احتمال دادند که وى در سال 151 ه . ق در مدینه به دنیا آمده و در سال 203
یا 204 ه . ق در سن 53 سالگى در شهر رى وفات یافته است.[9]
علاّمه حِرزالدّین همین ادّعا را تأیید مىکند و مىنویسد: «استشهد فى
الرى فى عهد المأمون العبّاسى»[10]
او در زمان مأمون عبّاسى در شهر رى به شهادت رسیده است.
علاّمه سیّد جعفر اعرجى در همین باره مىنویسد:
«وقع هو و بنوه فى بلاد العجم، مات هو بالرى، و دفن فى مسجد الشجره
و له مشهد یزار.»[11]
او و فرزندانش در بلاد عجم رفتند، سیّد حمزه در شهر رى وفات یافت، و
در مسجد شجره دفن شد، و براى او آرامگاهى است که زیارت مىشود.
حاج محمّد باقر واعظ طهرانى کجورى مازندرانى مىنویسد: «یکى از
علماى آن زمان قاضى نوراللّه شوشترى است که خبر مىدهد از نسبت آن
سیّد جلیل القدر و احترامى که حضرت عبدالعظیم بر این مزار شریف ـ در
شهر رى بود ـ مىفرمود: همانا بر صحّت مراد دلالت مىنماید؛ از آنکه
جلالت قدر امامزاده حمزه اجلّ از اعقاب و احفاد وى بوده است.»[12]
تعداد فرزندان حمزة بن موسى علیهالسلام
علماى انساب تعداد فرزندان حمزة بن موسى علیهالسلام را چهار پسر و هشت
دختر مىدانند. متأسّفانه، اسامى دختران وى در هیچ یک از منابع موجود
ذکر نشده و تنها به ذکر اسامى فرزندان ذکور وى که عبارتند از؛ على که در
شیراز مدفون است و حمزه و قاسم اشاره کردهاند.[13] مرحوم بیهقى، فرزند
ذکور چهارمى به نام احمد براى وى قایل شده است.[14]
بنابراین معلوم مىگردد که، شاه میر على بن حمزه علیهالسلام سه برادر به اسامى
حمزه، قاسم و احمد داشت که اینک به شرح حال مختصر آنان خواهیم پرداخت.
الف ـ حمزة بن حمزه علیهالسلام
مادرش اُمّ ولد بود و خود او در خراسان پیشوا و مقدّم سادات آن جا به
شمار مىآمد[15] و از او به عنوان حمزة الثائر (حمزه انقلابى) یاد کردهاند؛ امّا
عمیدى نسّابه از او به عنوان حمزة الثانى یاد نموده است.[16] از او نوادگان
اندکى باقى مانده است که برخى از ایشان در بلخ مىباشند و اعقاب او از
یک فرزندش به نام على بن حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام است.[17] علاّمه
نسّابه ابن طباطبا وى را مکنّى به ابواسحاق دانسته و مىنویسد: على بن
حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام به شیراز مهاجرت نموده و از آن جا به بلخ
رفته است.[18]
به هر حال، وى سیّدى جلیل القدر و شریف و از بزرگان سادات خراسان
بود و در آن جا وفات یافته و هم اکنون آرامگاه وى در ترشیز «کاشمر» یکى از
مزارات با شکوه استان خراسان و شهرستان کاشمر مىباشد که در گذشته به
مزار حمزة بن موسى علیهالسلام شهرت داشت و ما در بحث مدفن حمزة بن
موسى علیهالسلام به طور مفصّل به آن اشاره خواهیم کرد.[19]
ب ـ قاسم بن حمزه علیهالسلام
مادرش اُمّ ولد (کنیز) بود.[20] او مکنّى به ابومحمّد[21] و معروف به قاسم
اعرابى است[22] و نسلش تنها از محمّد اعرابى مىباشد.[23] فرزندان او در
هرات، طبرستان، خراسان و رى پراکنده بودند. قاسم داراى چهار پسر به
اسامى احمد، على، محمّد اعرابى و حسن مىباشد.[24]
از محمّد اعرابى بنا به نقل فخر رازى،[25] شش فرزند به جا مانده است که
عبارتند از:
1 ـ احمد ابوعلى الاسود، که نقیب شهر طوس و سیّدى جلیل القدر بود.
2 ـ عبداللّه ابومحمّد جرجانى، ملقّب به ابى زبیبه بود، برایش فرزندانى
در فارس و ارّجان نوشتهاند.
3 ـ موسى، اعقابش در طبرستان مىزیستند.
4 ـ قاسم، اعقاب او در هرات منتشر مىباشند.
5 ـ عبّاس سیاه، که در طبرستان مىزیست، از بزرگان علما و مفسّرین به
نام شیعه است و هم اکنون مزار با شکوه و عظیمى در شهرستان سارى به او
منسوب مىباشد که به اشتباه او را عبّاس بن موسى علیهالسلام مىدانند.[26]
6 ـ على، در هرات زندگى مىکرد.
مرحوم عبّاس فیض در کتاب بدر فروزان[27] مىنویسد: اعقاب قاسم بن
حمزه تنها از سه فرزندش به نامهاى على، محمّد و احمد مىباشد.
به هر حال، نسل احمد بن محمّد الاعرابى بن قاسم بن حمزة بن
موسى علیهالسلام از چند پسر است که من جمله ایشان، ابومحمّد اسماعیل جدّ
شاهان صفوى مىباشد.[28]
از جمله نوادگان محمّد بن قاسم اعرابى، ابوجعفر محمّد بن موسى بن
محمّد بى القاسم بن حمزه است که در خدمت پادشاهان سامانى به سر
مىبرد و با وزراى آنان معاشرت داشت.[29] به عقیده نگارنده، وى در کاخک
گناباد مدفون است و به اشتباه به محمّد بن موسى بن جعفر علیهالسلامبرادر امام
رضا علیهالسلام مشهور است.
کیفیّت شهادت و محلّ دفن قاسم
از مهاجرت قاسم بن حمزة بن موسى علیهالسلام به ایران، در هیچ یک از کتب
انساب گذشته ذکرى به میان نیامده است و تنها علامه نسّابه، ضامن بن
شدقم در کتاب تحفة الأزهار مىنویسد: «ابومحمّد القاسم کان سیّداً جلیلاً،
عظیم الشان، رفیع المنزله، متمسّکا بنهج آبائه الکرام، معلناً بمذهب اجداده
علیهم السّلام مبرهنا بما ورد عن النّبى علیهالسلامفبلغ امره أحمد بن محمّد بن المعتصم
باللّه العبّاسى فأمر بقتله، فانهزم خائفاً و جلا إلى اصفهان، فلزموا باثره فوجده مع
ابن اخیه حمزه نائمین فى قریه اشترجان من توابع اصفهان فقتلوهما نیاما لیوم
السبت 16 من شهر رجب سنه 255 ه ق و قبر هما مشهور یزار.»[30]
[یعنى:] «ابو محمّد قاسم، سیّدى جلیل القدر، عظیمالشأن و
بلندجایگاه بود. او به روش پدران بزرگوارش قدم بر مىداشت و مذهب
اجدادش را آشکارا بیان و اعلام مىنمود و آن چه از نبىّ صلىاللهعلیهوآله رسیده بود،
درباره امامت ائمّه علیهالسلام و... آشکارا بیان مىنمود، تا اینکه گزارش او را به
خلیفه معتصم باللّه عبّاسى دادند و او امر به قتل وى کرد. قاسم به اصفهان
گریخت و بعد از رفتن او، پا به پاى وى رفتند و او را با پسر برادرش حمزه، در
قریه اشترجان از توابع اصفهان، در حال خواب پیدا کردند و آن دو را در روز
(شنبه 16 رجب)[31] سال 255 ه ق به شهادت رساندند و قبر آنان مشهور و
زیارتگاه است.
سیّد عبدالرزاق کمونه همین نقل قول را از علامه نسّابه، ضامن بن شدقم
در کتابش آورده است و مىنویسد: «ابن شدقم در تحفة الازهار گوید: احمد
بن محمّد معتصم فرمان قتل قاسم را صادر کرد. پس قاسم به اصفهان
گریخت و بعد از رفتن او، پا به پاى او رفتند و او را با پسر برادرش حمزه در
قریه اشترجان از توابع اصفهان در حال خواب پیدا کردند. این جریان در سال
250 ه ق روى داد و قبر آن دو امامزاده مشهور و زیارتگاه است. مؤلف گوید:
حمزة بن حمزة بن موسى الکاظم علیهالسلام دو پسر به نام اسماعیل و على داشته
است، که ابن شدقم ذکر نکرده که کدام یک از آن دو با عموى خود قاسم
همراه بودند، و من جز ابن شدقم کسى از علماى نسب را ندیدم که مطلب
بالا را یاد کرده باشد و اللّه اعلم.»[32]
با اینکه مرحوم ضامن بن شدقم سال شهادت را 255 ه ق نوشته، مرحوم
علاّمه کمونه در نقل قول آن پنج سال را از قلم انداخته و سال 250 هق را
نوشته است، که ظاهرا به طور مستقیم کتاب تحفة الأزهار را ندیده و از او نقل
ننموده است، یا اینکه وى این تاریخ را مطابق سال حکمرانى خلیفه عبّاسى
معتصم ندانسته؛ از این رو پنج سال آخر آن را کسر کرده است و یا اینکه
نسخهاى دیگر از کتاب تحفة الأزهار در دست داشته است. از طرفى، در
همان کتاب اشاره به همراهى على بن حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام با قاسم
بن حمزه علیهالسلام شد که آشفتگى در عبارت آن است، که در قسمت تاریخ و
کیفیّت شهادت على بن حمزه علیهالسلام و همچنین در قسمت فرزندان
او اشاره شد.
به هر حال، هم اکنون مزار حضرت على بن حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام
و قاسم بن حمزة بن موسى علیهالسلام در قریه اشترجان از توابع شهرستان فلاورجان
استان اصفهان، داراى گنبد و بارگاه باشکوهى مىباشد که توسّط هیأت امنا
اداره مىشود.[33] مرحوم عبّاس فیض در کتاب گنجینه آثار قم مىنویسد:
«در مظهر قنات دهکده کهک، در چند کیلومترى ترخوران تفرش، بقعه و
بارگاهى است باستانى که مدفن شاهزاده قاسم از احفاد امام کاظم علیهالسلاماست
و به ظنّ قوى نام برده قاسم بن حمزة بن امام موسى کاظم علیهالسلاممىباشد که به
نقل تاریخ قم، به همراه برادرزاده خود حمزة بن على بن حمزة بن موسى علیهالسلام
از مدینه طیّبه به مقصد ایران بیرون آمد، تا به سرزمین قم رسید. و در وادى
آشتجان (آشتیان)، در سایه درختى آرمیده بودند که راهزنان به طمع مال و
مرکوبشان، آنان را به قتل رسانیدند. و چون در بین ساداتى که به جانب قم
آمدهاند، شخص دیگرى به نام قاسم نیست و در وادى آشتیان و اطراف آن
هم مقبره دیگرى منتسب به قاسم وجود ندارد، مىتوان گفت که، شاهزاده
قاسم مدفون در این گنبد، همان قاسم بن حمزه است؛ و بنابراین باید معتقد
شد که، حمزة بن على هم در جوار او دفن شده است.
امّا نقل اجساد از حدود آشتیان بدین مکان، از امورى است که امروزه
قابل بررسى نیست؛ چه بسا کاروانى از مردم کهک در رسیده، آنان را هم
چون قبلاً دیده بود، شناخته به جانب کهک نقل داده باشند.
به هر صورت ساختمان مزبور مشتمل بر یک بقعه و قبّه با چهار ایوان و
چهار حجره غرفهدار است که نهر آب جارى قنات و اشجار چنار کنار آن بدان
محوّطه صفا داده است.»[34]
همچنان که ملاحظه فرمودید، مرحوم عبّاس فیض داستان شهادت قاسم
و حمزه را به نقل از کتاب تاریخ قم، محلّ وقوع آن را در آشتجان، آشتیان
امروز دانسته و همین امر به چند دلیل باعث اشتباه وى شده است:
اوّلاً: داستان فوق در کتاب تاریخ قدیم قم که تألیف حسن بن محمّد بن
حسن قمى در سال 378 ه ق و به امر صاحب بن عبّاد تألیف یافته وجود
ندارد و همچنین ترجمه آن به دست حسن بن على بن حسن بن عبدالملک
قمى در سال 805 ه ق صورت گرفته، هیچ اشارهاى به این واقعه در پاورقى
نشده است. بنابراین معلوم مىگردد که، مرحوم فیض مطلب فوق را از کتاب
تاریخ قم، تألیف مرحوم ناصر الشریعه اقتباس نموده و از آن جایى که داستان
شهادت قاسم و حمزه تنها در کتاب تحفة الأزهار آمده است، لذا او مکان
شهادت آن دو امامزاده را از کتاب وى رونوشت نموده که به جاى اشترجان و
عدم تطبیق آن به موضعى در اصفهان به آشتجان و یا آشتیان امروزه تبدیل
نموده است، و مرحوم فیض هم به واسطه تحریف نقل او، چنین نتیجه گرفته
است که، این امامزادگان در آشتیان به شهادت رسیدهاند؛ امّا چون در اطراف
آن بقعهاى به نام این دو نبوده، پس حتما کاروانى از مردم کهک تفرش، آن دو
جسد مطهّر را به آن جا نقل مکان داده و دفن نمودهاند و بارگاه کنونى در
کهک از آنِ این دو است. حال آن که این داستان سرایىها از عدم تحقیق و
نیافتن موضعى در اصفهان به نام اشترجان مىباشد که سابقهاى بس طولانى
در گذشته دارد و مسجد جامع آن یکى از شاهکارهاى معمارى مىباشد.[35]
از این رو استدلال مرحوم فیض مبنى بر دفن قاسم بن حمزة بن موسى علیهالسلام و
حمزة بن على بن حمزة بن موسى علیهالسلام در کهک تفرش بىاساس است و بارگاه
کنونى از آنِ یکى دیگر از سادات مىباشد که به احتمال قوى، مدفن یکى از
سادات حسینى است که در شهر قم مىزیسته و نسب او از قرار ذیل است:
قاسم بن حسین بن زید بن على الشبیه بن حسین ذى الدمعه بن زید
الشهید بن الإمام زین العابدین علیهالسلام که به نام مادرش، امّ کلثوم یا کلثم بنت
حسینبن حسین بن زید شهید علیهالسلام مشهور و معروف به ابن کلثوم یا
کلثم است.
ابوطالب مروزى، او را ساکن در شهر قم مىداند.[36] مرحوم امام فخر
رازى، اولاد وى را در شهر رى و ارّجان ذکر کرده که معلوم مىشود او در قم
سکونت داشته است.[37] وى داراى دو فرزند به نام محمّد ابوعبداللّه،
معروف به بن و حسین بود.[38]
علامه نسّابه ابن طباطبا او را ساکن شهر رى دانسته و فرزندان او را محمّد،
عبداللّه و امّ القاسم و سکینه بر شمرده است.[39] از آن جایى که قول ابوطالب
مروزى پس از قول ابن طباطبا از لحاظ زمانى است، مىتوان گفت که، قاسم
بن الحسین در شهر رى سکونت داشته، سپس به شهر قم مهاجرت نموده و
در همین شهر نیز ماندگار شده است. امّا فرزندان او در رى، ارّجان و دیگر
شهرهاى اسلامى پراکنده شدهاند. قاسم بن الحسین یکى از معاریف سادات
حسینى مىباشد و بعید به نظر نمىرسد که همچون دیگر سادات و نقبا که
در تابستان گرم قم به باغ اختصاصى خودشان در اطراف قم مىرفتهاند، او
نیز طبق عادت به کهک قم (تفرش) مهاجرت کرده و در همان جا وفات
نموده و دفن شده باشد.[40]
ثانیا: مرحوم فیض و دیگران حمزه را فرزند على بن حمزة بن موسى علیهالسلام
مىدانند؛ در حالى که قبلاً در مبحث تعداد فرزندان على بن حمزه علیهالسلام ثابت
شد که، وى هیچ فرزندى نداشته و بلاعقب و دارج از دنیا رفته است، و این
شخص باید ابوحمزه على بن حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلامباشد که به
اشتباه و به جهت تشابه اسمى و نسبى به على بن حمزة بن موسى علیهالسلام نسبت
داده شده و یک حمزه از درج کلام افتاده است و همه این اشتباهات به خاطر
آشفتگى در متن کتاب تحفة الازهار مىباشد.
امّا آن چه مسلّم است اینکه، حضرت قاسم بن حمزة بن موسى علیهالسلام به
همراه برادرزاده خود، ابوحمزه على بن حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام در
اشترجان اصفهان مدفون مىباشند.
د ـ احمدبن حمزه علیهالسلام
نام وى را تنها مرحوم علاّمه نسّابه بیهقى ـ متوفّاى 565 ه ق ـ در کتاب
خود جزء فرزندان بلا عقب حمزة بن موسى علیهالسلامیاد مىکند و دیگر هیچ
اشارهاى از نام و کیفیّت زندگانى او نمىنماید و در هیچ یک از کتب انساب،
ترجمه او یافت نمىشود.[41]
هـ على بن حمزه علیهالسلام
وى دوّمین فرزند حضرت حمزة بن موسى علیهالسلام است که بنابر تصریح
علماى انساب در شیراز به شهادت رسیده و داراى گنبد و بارگاه است. در
ذیل به مستندات آن اشاره مىشود:
الف ـ نخستین مدرک، قول علامه نسّابه ابوالحسن عمرى ـ از اعلام قرن
پنجم هجرى ـ است که مىگوید:
«على بن حمزه، درج قبره بباب اصطخر من شیراز.»[42]
[یعنى:] «على بن حمزه علیهالسلام فرزندى نداشت و در دروازه اصطخر شیراز
مدفون است.» این جمله حاکى از آن است که، وى در قرن پنجم هجرى در
شیراز صاحب بارگاهى بوده و از شهرت خاصّى نیز برخوردار بوده است.
ب ـ احمدبن محمّدبن مهنّا حسینى عبیدلى ـ از اعلام قرن هفتم هجرى ـ
نیز مىگوید:
«على، مدفنه باب الاسطخر بشیراز.»[43]] یعنى:] «على بن حمزه علیهالسلام، محلّ
دفن او در دروازه استخر شیراز است.»
ج ـ ابن عنبه، از علماى انساب قرن نهم هجرى، با عبارت: «على بن حمزه،
مضى دارجا و هو المدفون بشیراز خارج باب اصطخر له مشهد یزار.» [یعنى:]
«على بن حمزه بدون فرزند بود و در خارج دروازه استخر شیراز مدفون است
و داراى مشهد و بارگاهى است که به آن زیارت مىشود.» قایل به دفن وى در
شیراز شده است.[44]
وى در کتاب دیگر خود به نام الفصول الفخریّة مىنویسد: «حمزة بن
موسى علیهالسلام را فرزند دیگرى است به نام على بن حمزه علیهالسلام که در باب استخر، در
خارج شیراز مدفون است؛ اما نسل ندارد.»[45]
د ـ محمّدکاظم یمانى، از اعلام قرن نهم هجرى، گفتار ابن عنبه را
نقل مىنماید.[46]
ه ـ محمّد بن احمدبن عمید الدّین حسینى نسّابه ـ متوفّاى بعد از 927
هق ـ گفتار ابن عنبه را عینا نقل نموده و قایل به مدفون بودن على بن
حمزه علیهالسلامدر استخر شیراز است.[47]
و ـ مرحوم سیّد کیا گیلانى. از علماى انساب قرن دهم هجرى. با عبارت:
«على، در باب خارج شیراز مدفون است» او را مدفون در شیراز
دانسته است.[48]
ز ـ علاّمه نسّابه ضامن بن شدقم ـ متوفّاى بعد از سال 1090 ه ق ـ پس از
تشویشى در تاریخ شهادت وى، او را مدفون در استخر شیراز مىداند.[49]
ه ـ سیّدمهدى بن مصطفى تفرشى، معروف به بدایع نگار نیز مىنویسد:
«على بن حمزة بن موسى علیهالسلام در شیراز سمت اصفهان بقعه دارد.»[50]
ت ـ سیّد عبدالرزّاق کمونه در کتاب مشاهد العترة الطاهره، در دو موضع
از کتاب خود، تصریح به دفن وى در شیراز دارد. او مىنویسد:
«و فى شیراز قبر على بن حمزة بن الامام موسى الکاظم علیهالسلام، قال احمد بن
محمّد بن مهنّا فى تذکرة الأنساب هو صاحب الصندوق و البقعة فى شیراز.»[51]
[یعنى:] «در شیراز، قبر على بن حمزة بن امام موسى کاظم علیهالسلام است.
احمدبن محمّد بن مهنّا در تذکرة الانساب گوید: على بن حمزه در شیراز
داراى ضریح و گنبد است.»[52]
«و بها قبر على بن حمزة بن الإمام موسى الکاظم علیهالسلام، ذکر ابن مهنّا فى
التذکرة و صاحب بحر الأنساب المشجّر انّه صاحب الصندوق و البقعة
فى شیراز.»[53]
[یعنى:] «در شیراز قبر على بن حمزة بن امام موسى کاظم علیهالسلام است. ابن
مهنّا در تذکره و صاحب بحر الأنساب المشجّر نقل کردهاند که، على بن
حمزه در شیراز صاحب ضریح و بقعه است.»[54]
ى ـ حاج ملاّ هاشم خراسانى در کتاب منتخب التواریخ خود مىنویسد:
«بقعه شریفه میر على بن حمزة بن موسى بن جعفر علیهالسلام و ایشان هم بقعه و
بارگاهى دارند که واقع است در خارج شهر شیراز، نزدیک دروازه اصفهان». وى
همچنین از قول ابن عنبه در عمدة الطالب مىنویسد: «در شیراز خارج باب
استخر است قبر جناب على بن حمزة بن موسى الکاظم علیهالسلام.»[55]
مؤلّفان کتابهاى اختران تابناک،[56] بدر فروزان،[57] امامزادگان رى،[58]
شاگردان مکتب ائمّه علیهالسلام،[59] سفینة البحار[60] و دهها کتاب و تذکره دیگر،[61]
قایل به مدفون بودن حضرت على بن حمزة بن موسى علیهالسلام در شیراز و مکان
کنونى هستند، که نشان از اعتبار و اتقان انتساب بقعه به میر على بن حمزه علیهالسلام
مىباشد که در کمتر بقعهاى مىتوان چنین مدارک مستند و متقنى یافت.
شخصیّت مدفون در این بقعه
چنانچه اشاره شد، شاهزاده عبداللّه به عبداللّه بن صدر بن حمزه خوانده
مىشده که به اعتقاد ما مىتوان با ابو جعفر عبداللّه بن حسن الصدرى بن
محمّد الصدرى بن حمزة بن اسحاق الاشرف بن على الزینبى بن عبداللّه الاکبر
الجواد بن جعفر الطیار بن ابى طالب علیهالسلام تطبیق داد. زیرا امام فخر رازى و
برخى از علماى انساب، نسل او را در قزوین و نواحى آن نوشتهاند.[62] از
آنجایى که طارم سفلى محل سکونت نوادگان جعفر طیّار علیهالسلام بود. و حتى
نقیب این منطقه بنا به تصریح ابن عنبه از نسل حضرت جعفر طیّار علیهالسلام بوده،
بعید نیست که عبداللّه بن صدر بن حمزه، تصحیف همین عبداللّه بن حسن
الصدرى بن محمّد الصدرى بن حمزه باشد.
[1]. بحارالأنوار 48: 313، تحفة الأزهار 3: 322.
[2]. ارشاد 2: 248.
[3]. لباب الأنساب 2: 594، ستاره شیراز: 34.
[4]. منتخب التواریخ: 469، امامزادگان رى 1: 334.
[5]. بحارالأنوار 48: 307، اعلام النساء المؤمنات: 125، ریاحین الشریعه 3: 358، شاگردان
مکتب ائمه علیهمالسلام 1: 147، انوار پراکنده 1: 335، امامزادگان رى 1: 335.
[6]. بدر فروزان: 59، ستاره شیراز: 32.
[7]. تحفة الازهار 3: 322.
[8]. المجدى: 117، النفحة العنبریة: 93، لباب الانساب 2: 441.
[9]. مراقد المعارف 1: 262، امامزادگان رى 1: 337 ـ 338، ستاره شیراز: 33.
[10]. مراقد المعارف 1: 267.
[11]. الدرّ المنثور: 244.
[12]. روح و ریحان 4: 194.
[13] ـ المجدى: 76، عمده الطالب: 257، الشجرة المبارکه: 109، النفحه العنبریّه: 93.
[14] ـ لباب الأنساب 2: 441.
[15] ـ سر السلسله العلویه: 41.
[16]. مشجرالکشّاف 1: 133.
[17]. سراج الأنساب: 76، الفخرى: 20، الفصول الفخریّه: 141، عمده الطالب: 257.
[18]. منتقلة الطالبیّه: 190 و 92.
[19]. انوار پراکنده 1: 344، امامزادگان رى 1: 347 ـ 350، تاریخ کاشمر: 117 ـ 122.
[20]. امامزادگان رى 1: 364.
[21] ـ تحفه الازهر 3: 323.
[22]. المجدى: 117.
[23] ـ الشجرة المبارکه: 109.
[24]. سراج الأنساب: 76 ـ 77، مشجّر الکشّاف 1: 133، الفخرى: 19 ـ 20، الأصیلى: 181.
[25]. الشجرة المبارکه: 109 ـ 110، تهذیب الأنساب: 169، التذکره: 150.
[26]. الدرّه الذهبیّه 1: 222، الشجرة الطیّبه: 4، از آستارا تا استرآباد 4: 162.
[27]. بدر فروزان: 138، امامزادگان رى 1: 364.
[28]. منتهى الآمال 2: 421.
[29]. عمده الطالب: 257 ـ 259، الفصول الفخریّه: 166، النفحه العنبریّه: 940.
[30]. تحفه الأزهار 3: 323.
[31]. در نسخه چاپى اشارهاى به روز و ماه وفات و شهادت ایشان نشده و این تاریخ از یک نسخه معتبر دیگر اخذ شده است.
[32]. مشاهدالعتره الطاهره: 13، آرامگاههاى خاندان پاک پیامبر: 28.
[33]. فهرست امامزادهها و اماکن متبرّکه فلاورجان، امامزاده محسن: 155.
[34] ـ گنجینه آثار قم 2: 184.
[35] ـ سیماى فلاورجان: 56 ـ 68.
[36] ـ الفخرى: 51.
[37] ـ الشجرة المبارکه: 152.
[38] ـ تهذیب الأنساب: 207.
[39] ـ منتقلة الطالبیّه: 163.
[40] ـ رجوع کنید به مقاله مربوط به برنامه خاک بهشت، بررسى امامزادگان مدفون در ایران،
مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیماى قم.
[41] ـ لباب الأنساب 2: 441.
[42] ـ المجدى: 117.
[43] ـ التذکرة: 150.
[44] ـ عمده الطالب: 258.
[45] ـ القصول الفخریّه: 141.
[46] ـ النفحة العنبریّه: 93.
[47] ـ المشجر الکشاف 1: 133.
[48] ـ سراج الأنساب: 76.
[49] ـ تحفة الأزهار 3: 323.
[50] ـ بدایع الأنساب: 43.
[51] ـ مشاهد العترة الطاهرة: 143.
[52] ـ آرامگاههاى خاندان پاک پیامبر: 161.
[53] ـ مشاهد العترة الطاهرة: 123.
[54] ـ آرامگاههاى خاندان پاک پیامبر: 161.
[55] ـ منتخب التواریخ: 764.
[56] ـ اختران تابناک 1: 570.
[57] ـ بدر فروزان: 138.
[58] ـ امامزادگان رى 1: 342 ـ 347.
[59] ـ شاگردان مکتب ائمّه علیهالسلام 3: 46.
[60] ـ سفینه البحار 2: 245، دائرة المعارف الشیعه 13: 287 ـ 288.
[61] ـ مستدرکات علم رجال الحدیث 5: 363، مراقد المعارف 1: 262، 267، 268، انوار پراکنده 1: 336 ـ 347، گنجینه دانشمندان 5: 423 و ... .
[62]. الشجرة المبارکه فى انساب الطالبیه: 223، المعقبون من آل ابى طالب 3: 520.
- ۹۷۸
- ادامه مطلب