مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده قاسم ـ میثاق

بقعه این امامزاده در انتهاى روستاى میثاق، بر روى تپّه‏اى مشرف به روستا و درّه سرسبز با چشم انداز خوب در حدود 17 کیلومترى شهر آوج واقع شده است.

بنایى برج گونه به قطر 4 و ارتفاع 6 متر که نماى خارجى آن با سیمان  اندود شده و گنبد عرقچینى آن ایزوگام گشته است. بقعه از داخل به صورت هشت ضلعى است و هر یک از اضلاع آن داراى طاقى است. این بقعه
شباهت زیادى با بقاع کلنجین دارد و قطر دیوار آن حدود یک متر است و از سنگ لاشه و ملاط گل و گچ ساخته شده است.

در وسط بقعه و بر روى قبر امامزاده، صندوق چوبى به ابعاد
20/1×10/2 متر قرار دارد و بر روى سنگ قبر آن، امامزاده را فرزند بلا فصل
امام هفتم علیه‏السلام معرّفى نموده است. در کنار بقعه، مسجد بزرگى بنام حضرت
ابوالفضل علیه‏السلام در دو طبقه و در زیر بنایى حدود سیصد متر ساخته شده است.

بدون شک شخصیّت مدفون در این بقعه نمى‏تواند فرزندِ بلافصل امام
هفتم علیه‏السلام، یعنى قاسم بن موسى علیه‏السلام، برادر امام رضا علیه‏السلام باشد.به جهت روشن
شدن مطلب فوق نگاهى به زندگى قاسم بن امام موسى کاظم علیه‏السلام
خواهیم داشت.

نگاهى به زندگانى و محل دفن قاسم بن موسى علیه‏السلام

قاسم فرزند دیگر امام موسى کاظم علیه‏السلام از نظر ایمان، علم، تقوا و
صلاحیّت، داراى مقام بسیار بلندى بوده است. وى بعد از امام رضا علیه‏السلام از
جمله فرزندان مورد توجّه و علاقه امام هفتم علیه‏السلاممحسوب مى‏شد.

شیخ مفید رحمه‏الله و دیگران مادرش را امّ ولد دانسته‏اند.[1] امّا مرحوم
حرزالدّین قایل است که، مادرش «اُمّ البنین» و برادر اعیانى امام رضا علیه‏السلام و
حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلاماست.[2]

 

علاّمه نمازى شاهرودى در مستدرکات علم رجال الحدیث، پس از بیان
نام و نسب شریف او، مى‏نویسد:

علماى رجال قدیم نام او را در کتاب‏هایشان ذکر ننموده‏اند، امّا او سیّدى
جلیل القدر بود که پدرش او را بسیار دوست مى‏داشت و به وى
محبّت مى‏کرد.[3]

مؤلّف، احسن التراجم، عبدالحسین شبسترى درباره وى مى‏نویسد:

«أحد أبناء الإمام علیه‏السلام، و کان عالما جلیل‏القدر، عظیم المنزلة، و کان
الإمام علیه‏السلامیحبّه و یرأف به، ولاه الإمام علیه‏السلام على صدقاته. کان حیا قبل سنة 183
ه . ق و قبره بالقرب من الحلّة بالعراق.»[4] [یعنى: ]«وى یکى از فرزندان امام
موسى کاظم علیه‏السلاماست. او مردى عالم و جلیل القدر و بلند جایگاه بود. امام
موسى علیه‏السلام او را دوست مى‏داشت و به او محبّت مى‏کرد و تولیت موقوفات
خود را به او سپرده بود. قاسم تا قبل از سال 183 ه . ق در قید حیات بود.
قبرش نزدیک حلّه در عراق است.

شیخ عبّاس قمّى رحمه‏الله در منزلت او مى‏گوید: «امّا قاسم بن موسى بن
جعفر علیه‏السلامسیّدى جلیل القدر بوده و کافى است در جلالت شأن او خبرى که
ثقه‏الإسلام کلینى ـ رحمه‏اللّه‏ ـ در کافى را روایت کرده است.»[5] یزید بن
سلیط» مى‏گوید: در راه مکّه وقتى به حضور امام موسى کاظم علیه‏السلام رسیدم و از
آن حضرت درخواست نمودم، امام و جانشین بعد از خود را معرّفى کند و

تکلیف ما را براى پس از وفات خویش روشن نماید، امام موسى کاظم علیه‏السلام
فرمود: من قبل از بیرون آمدن از خانه وصیّت خود را درباره امام بعد از خود
انجام داده‏ام، امام بعد از من على علیه‏السلام است. اگر اختیار تعیین امام به عهده من
بود، فرزندم «قاسم» را معرّفى مى‏کردم؛ زیرا وى شخص لایقى است و من
هم او را بسیار دوست مى‏دارم، امّا تعیین «امامت» بر عهده خداوند متعال
است و خداوند این مقام را در وجود هرکسى که لایق باشد و خود صلاح
بداند قرار مى‏دهد.[6]

توجّه امام موسى علیه‏السلام به قاسم که حکایت از ایمان و دانش او مى‏کند،
ایجاب مى‏نماید که کارهاى معنوى و روحانى را به او واگذار نماید. از این رو،
نام او را در وصیّت‏نامه خود آورده و به خاطر دین‏دارى و تقوایى که در او
سراغ داشته، او را بر دیگر فرزندان خود برترى مى‏داده است.

سلیمان جعفرى مى‏گوید: «من مشاهده مى‏کردم که امام کاظم علیه‏السلام به
فرزند خود قاسم فرمود: برخیز و بالاى سر برادرت که در حال جان دادن
است، سوره صافات را بخوان تا راحت جان بسپارد. قاسم به قرائت آن
سوره پرداخت و آن‏گاه که به آیه فاستفنهم أهم أشدّ خلقا أم من خلقنا رسید،
برادرش آخرین نفس را کشید و به راحتى جان به جان آفرین تسلیم کرد.»[7]

مورّخان متفق قول قایلند که، قاسم بن موسى علیه‏السلام در حیات پدربزرگوارش

وفات نموده و مى‏نویسند: قاسم هم مانند برخى دیگر از قوم و خویشان و
فرزندان علوى علیه‏السلام تحت پیگرد مخالفین اهل بیت علیهم‏السلام قرار گرفت، ناچار
مدینه را ترک گفت و به طور ناشناس و غریبانه در منطقه «سورى» از نواحى
«حلّه سابق» با سختى زندگى مى‏کرد، تا در اثر غصّه زندانى بودن پدرش،
امام موسى کاظم علیه‏السلام و سختى غربت و وحشت تنهایى در جوانى وفات
یافت و در سرزمینى که هم‏اکنون به «محلّه قاسم» معروف است و در هشت
فرسنگى «حلّه» قرار دارد، به خاک سپرده شد و بقعه و بارگاهى برایش
ترتیب دادند.[8]

ابن عنبه و دیگران این ماجرا را متعلّق به قاسم بن عبّاس بن موسى علیه‏السلام
مى‏دانند و معتقدند که او در حلّه مدفون است. با این وجود، صاحب
«مراصد الاطلاع» تحت ماده شوشه و تاج العروس، ذیل ماده شاش، قبر
مذکور را در حلّه از آن قاسم بن موسى علیه‏السلامدانسته و مرحوم حرزالدّین نیز
منشأ این اشتباه را ذکر کرده است.[9]

مؤلّف کتاب اختران تابناک نیز پس از ذکر شرح حال قاسم، مى‏نویسد:
«معلوم نیست که این قاسم براى چه به سرزمین حلّه آمده و در آن جا از دنیا
رفته[است]. آیا با خواهرش حضرت معصومه علیهاالسلام بوده؟ یا با برادرش
شاه‏چراغ بوده (احمد بن موسى)؟ یا در میان لشگر ابوالسرایا بوده؟ در هر
صورت معلوم نیست که چرا او به حلّه رفته است؟!»[10]

 

او پاسخى به پرسش‏هاى طرح شده نمى‏دهد. اگر بخواهیم به احتمالات
سه گانه وى پاسخ دهیم، در جواب باید گفت که، هیچ‏کدام از وجوه سه گانه
نمى‏تواند منشاء صحیحى داشته باشد و پاسخ ما به همه این پرسش‏ها
«خیر» است؛ زیرا چنان که اشاره شد، قاسم در زمان پدر بزرگوارش وفات
یافته، در حالى که هجرت حضرت معصومه در سال 201 یا 203 ه . ق، قیام
احمد بن موسى علیه‏السلامنیز مقارن همین سال‏ها و نهضت ابوالسرایا در سال 199
ه . ق بوده است. بنابراین کسى که در زمان حیات پدر 183 ه . ق وفات یافته
چگونه مى‏توانسته در سال 199 تا 203 با ابوالسرایا یا با خواهر و برادرش
همراهى داشته باشد، در نتیجه مى‏توان دریافت که شخصیّت قاسم
بن عبّاس بن موسى علیه‏السلام با قاسم بن موسى علیه‏السلام براى برخى از مؤلفان
کتاب‏هاى تراجم خلط شده است.

علماى انساب قاسم را از فرزندان بلاعقب امام موسى کاظم علیه‏السلام ذکر
نموده‏اند، حتى در هیچ منبعى او را صاحب فرزند دختر نیز ندانسته‏اند و
مى‏نویسند که، او به حسب ظاهر به انتخاب همسر موفق نشده است.[11]

امّا مؤلّف شجره طوبى که ماجراى متوارى شدن قاسم به حلّه را با
جزئیات بیشترى نقل کرده، مى‏نویسد که او صاحب فرزند دخترى بوده
است، و مى‏افزاید: «هارون الرّشید زندگى را بر فرزندان پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تنگ
گرفته بود. پس از شهادت حضرت امام موسى کاظم علیه‏السلام، بسیارى از فرزندان

آن حضرت متوارى شدند، که از جمله آنها حضرت قاسم بوده است. او از
مدینه به طرف شرق فرارى شد؛ تا کم کم به عراق رسید و روزى کنار فرات
نشسته بود، دید دو دختر بچّه با هم بازى مى‏کنند؛ ولى [آن دو ]براى اثبات
مقصود خویش به حقّ امیرصاحب بیعت قسم مى خورند. قاسم خوشحال
شد. از آنها پرسید منظورتان از این امیر که قسم مى‏خورید کیست؟ گفتند:
ابوالحسن، پدر حسن و حسین علیهماالسلام. قاسم خوشحال شد که بحمداللّه‏ در
محلّ دوستان آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهرسیده است. حضرت قاسم خواست که آنها
وى را به رئیس قبیله راهنمایى کنند. معلوم شد که رئیس قبیله پدر یکى از آن
دو دختر است. حضرت قاسم به رئیس قبیله رسیده، رئیس او را به عنوان
یک مهمان به خانه خود برد و از او پذیرایى شایانى به عمل آورد. پس از
پایان دوران مهمانى که سه روز است، حضرت قاسم فرمود: دوران مهمانى
من تمام شد، بعد از این هرچه بخورم صدقه است و من دوست ندارم صدقه
بخورم، اگر کارى باشد، مایلم کار کنم. میزبان کارى از قبیل سقایت (آب
رسانى) به او واگذار کرد. رئیس قبیله در این مدّت آثار بزرگى و کرامت را از
کارگر جدید و مهمان عزیز خود مشاهده کرد؛ مخصوصا شبى او را در تهجّد
و مناجات با خدا دید، که به پیشگاه پروردگار آن‏چنان خضوعى دارد که هیچ
کس و هیچ چیز او را به خود مشغول نمى‏کند. با دیدن این منظره، محبّتى
شدید در دل او پدید آمد که روزى بستگان خود را جمع کرده و با اجازه
قاسم، دختر خود را به عقد و ازدواج وى درآورد و خداوند فرزند دخترى به
وى کرامت کرد. وقتى که سه سال از سنّ دختر مى‏گذشت، رئیس قبیله از
خانواده و فامیل داماد خود با خبر شد و فهمید که، او از فرزندان برومند

رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهو یادگار حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام است؛ بى‏اندازه
ناراحت شد و گفت: چقدر شرمنده‏ام؛ زیرا تو فرزند امام منى و من تو را
قدر ندانستم.

قاسم گفت: تو از من پذیرایى کردى و من را گرامى و بزرگ داشتى، امید
است با ما در بهشت باشى. کم کم قاسم مریض شد و مرض او شدّت گرفت.
روزى به پدر عیال خود چنین گفت: بعد از مرگ، تجهیزات مرا به خوبى
انجام دهید و موسم حج زن و دخترم را ببرید نزد مادرم در مدینه که دیگر
بیش از این انتظار مرا نکشد.

قاسم، خیلى زود و در سنّ جوانى از دنیا رفت و پس از تشریفات کفن و
دفن، ایّام حج، خانواده او با اندوه فراوان به مکّه رفتند و حج انجام دادند و
سپس به مدینه رفتند و به خانه حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام رسیدند. رئیس
قبیله دختر بچه را بر زمین گذاشت. اهل آن خانه چون دخترک را دیدند
که شباهت تامّى به قاسم دارد، دور او را گرفتند؛ مخصوصا مادر
حضرت قاسم با دیدن دختر گریه فراوانى کرد و مى‏گفت: به خدا قسم! این
فرزند من است. پرسیدند: از کجا مى‏دانى؟ گفت: چون شباهت زیادى به
فرزندم قاسم دارد. آن‏گاه دختر بچّه گفت: مادر و پدربزرگم به همراه
من آمده‏اند و اکنون دم در ایستاده‏اند. آنها به درون خانه راهنمایى شدند
و از مرگ حضرت قاسم به خانواده امام موسى کاظم علیه‏السلامخبر دادند. مادر
قاسم چون از مرگ فرزندش با خبر شد، مریض شد و بیش از سه روز نماند و
از دنیا رفت.»[12]

 

شیخ ذبیح اللّه‏ محلاّتى پس از ذکر این ماجرا به طور خلاصه، مى‏نویسد:
«حقیر یک چنین موضوعى را در کتاب‏هاى مربوطه، یعنى کتاب‏هاى تواریخ
و انساب و امثال [آن]ندیده‏ام.»[13]

اگرچه آثارى از جعل و داستان‏پردازى در آن چه که صاحب شجره طوبى
بیان کرده است، مشاهده نمى‏شود، امّا بر فرض صحّت این قول، نمى‏توان
پذیرفت که این ماجرا مربوط به قاسم بن موسى علیه‏السلامباشد؛ زیرا هم چنان که
اشاره شد او در زمان حیات پدر بزرگوارش وفات یافت. عدّه‏اى بدون ارایه
مسند و مأخذ، افزون بر آن نوشته‏اند: حضرت امام رضا علیه‏السلامفرمود: «من لم
یقدر على زیارتى فلیزر أخى القاسم» کسى که نتواند مرا زیارت کند، پس
برادرم قاسم را زیارت نماید.[14]

بر این اساس «على بن یحیى بن حدید حسینى» این روایت مرسل را به
شعر درآورده و مى‏سراید:

 

ایّها السیّد الذى جاء فیه

 قول صدق ثقاتنا ترویه

 

بصحیح الأسناد قد جاء حقا

 عن أخیه لامّه و أبیه

 

إننى قد ضمنت جنّات عدن

 للّذى زارنى بلا تمویه

 

و إذا لم یطق زیارة قبرى

 حیث لم یستطع وصولاً إلیه

 

فلیزر إن اتاق قبر أخى

 القاسم و لیحسن الثناء علیه[15]

 

شیخ عبّاس قمّى رحمه‏الله پس از ذکر روایت فوق، مى‏نویسد: «این خبر در

جایى دیده نشده و تاکنون کسى از اصل آن نشانى نداده و لکن بزرگى جلالت
و علوّ مرتبت جناب قاسم زیاده از آن است که براى ترغیب به زیارتش، به
این خبر بى اصل و نشان متمسّک شد.»[16]

آن چه مسلم است، تمام مورّخان متّفقند که قبر قاسم بن موسى علیه‏السلام در
هشت فرسنگى شهر حلّه در عراق مطاف مردم مى‏باشد.[17] از این رو سیّد
بن طاووس، قاسم بن موسى علیه‏السلامرا در ردیف حضرت ابوالفضل عبّاس علیه‏السلامو
على اکبر بن امام حسین علیه‏السلامقرار داده و مى‏گوید: «هرگاه خواستى یکى از
فرزندان ائمّه علیه‏السلاممانند قاسم فرزند امام کاظم علیه‏السلام و عبّاس فرزند امیر
مؤمنان علیه‏السلامو یا على بن الحسین علیه‏السلامشهید به کربلا و یا کسانى که در این ردیف
هستند زیارت کنى، برابر قبرشان که صلوات خدا برایشان باد مى‏ایستى و
مى‏گویى...»[18]

از این رو مزارات منسوب به او در تفرش، دماوند و دیگر شهرهاى ایران
صحّت نداشته و سادات دیگرى در این بقاع مدفون مى‏باشند.

بنابراین معلوم شد که قبر قاسم بن موسى علیه‏السلام در حلّه قرار دارد و اصولاً او
به ایران مهاجرت ننموده است. بنابراین انتساب هر مزارى به او فاقد اعتبار و
صحّت مى‏باشد.

 

[1].ارشاد 2: 201. المجدى فى انساب الطالبیّین: 107. الکواکب المشرقه 2: 18، کشف الغمه 3: 26.

 

[2].مراقد المعارف 2: 181.

 

[3].مستدرکات علم رجال الحدیث 6: 262.

 

[4].أحسن التراجم 2: 28-29.

 

[5].منتهى الآمال 2: 354. تحفة الأحباب: 393. بدر فروزان: 36-37.

 

[6].اصول کافى 1: 314. عیون اخبار الرضا 2: 70، حدیث 324. کتاب الحجة باب الاشاره و
النصّ على أبى الحسن الرضا، حدیث 14، تنقیح المقال 2: 26. الجامع لرواة و أصحاب الإمام الرضا 1: 512. بحارالانوار 50: 26. مستدرکات علم رجال الحدیث 6: 263.

 

[7].رجال سیّد بحرالعلوم 3: 192. حیاة الامام موسى بن جعفر 2: 430. تنقیح المقال 2: 26.
منتهى الآمال 2: 355. بدر فروزان: 37.

 

[8].حیاة الامام موسى بن جعفر 2: 431.

 

[9].عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 260، الاصیلى فى انساب الطالبیّین: 180، تحفة
العالم 2: 33، تحفة الأزهار 3: 322، مشاهده العترة الطاهرة: 120، النفحة العنبریّه فى انساب خیر البریّه: 88، مراقد المعارف 2: 190-194، بحارالأنوار 48: 213.

 

[10].اختران تابناک 1: 383.

 

[11].عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 227. النفحة العنبریة: 63. مناهل الضرب فى انساب
العرب: 393. الشجرة المبارکة: 77. الفخرى فى انساب الطالبیّین: 17. التذکرة: 151. فرزندان امام موسى بن جعفر
علیه‏السلام: 24.

 

[12].شجره طوبى: 210. چشم روشنى: 77-79، اختران تابناک 1: 384.

 

[13].همان 1: 283.

 

[14].ناسخ التواریخ 3: 186. اختران تابناک 1: 383.

 

[15].علامه محمّد حرزالدّین، مراقد المعارف 2: 189.

[16].تحفة الأحباب: 393.

 

[17].سفینة البحار 2: 220. مراقد المعارف 2: 181. معجم البلدان 5: 168. تحفة الأحباب: 393. تنقیح المقال 2: 24. منتهى الآمال 2: 355. بحارالانوار 48: 213. تحفة العالم 2: 33. بدر فروزان 1: 34.

 

[18].بحارالانوار 102: 272. رجال بحرالعلوم 3: 192. منتهى الآمال 2: 355. شاگردان مکتب
ائمه
علیه‏السلام: 137. مراقد المعارف 2: 188.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده