مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده عبّاس ـ سارى 1

شهرت محلى نسب و کتیبه صندوق مرقد. 2

عبّاس بن موسى(علیه السلام) کیست؟. 2

عبّاس بن عبدالله بن امام موسى(علیه السلام). 7

فضایل علمى امامزاده عبّاس(علیه السلام). 10

جایگاه تفسیر على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله). 13

تعداد فرزندان و نوادگان امامزاده عبّاس(علیه السلام). 15

آشکار شدن مرقد امامزاده عبّاس(علیه السلام). 16

یکى از مزارات باشکوه و زیباى شهرستان سارى، مزار باشکوه امامزاده عبّاس(علیه السلام)است که در بلوار امام رضا(علیه السلام) و در خیابان امامزاده عبّاس(علیه السلام)واقع شده است. در گذشته این آرامگاه در دهکده آزاد گُلِه از دهکده هاى اندرود شهرستان سارى و در حدود سه کیلومترى خارج از مرکز شهر سارى واقع بود. اما اکنون به جهت گسترش شهر، این دهکده تقریباً داخل شهر شده و براى یافتن سریع این حرم آسمانى به آدرس خیابان گرگان روبروى پلیس راه شهرت دارد.

این آرامگاه یکى از شاهکارهاى خوب معمارى قرن نهم هجرى است که در 30 دقیقه و 36 درجه عرض جغرافیایى و در 58 دقیقه و 52 درجه طول جغرافیایى و به ارتفاع هیجده مترى سطح دریا قرار گرفته است.([1]) بقعه امامزاده عبّاس(علیه السلام) به صورت مسکونى مورد استفاده قرار مى گیرد و در فاصله صد مترى مسجد صاحب الزمان(عج) قرار گرفته است و از زیارتگاههاى معتبر و مورد اعتقاد اهالى شهرستان سارى است که همه روزه زائران زیادى را در خود در بردارد. خصوصاً در ایّام تعطیلى و به ویژه در ایّام تابستان محل استراحت و نذر و نیاز زائران امام رضا(علیه السلام)است، که در مسیر راه خود به این بقعه مشّرف مى شوند و معتقدند که قبل از زیارت امام رضا(علیه السلام)، عرض ادبى به ساحت مقدّس برادرشان نموده باشند.

شهرت محلى نسب و کتیبه صندوق مرقد

به اعتقاد اهالى شخصیّت مدفون در بقعه، امامزاده عبّاس بن موسى بن جعفر(علیه السلام)، برادر امام رضا(علیه السلام) مى باشد. اما در داخل ضریح فلزى و آب طلا، صندوق بسیار عالى و نفیسى است که درازاى آن 250 و پهناى آن 150 و بلندى آن 220 سانتیمتر است. که بر حاشیه آن آیاتى از کلام الله مجید و در وسط بدنه شمالى مقابل دریچه این عبارات حک شده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم هذا المشهد المقدّس الحضرات الکرام امامزادگان بحق امامزاده عبّاس بن عبدالله بن موسى الکاظم و محمّد و حسن بن محمّد زید عمل الصندوق بسعى و اهتمام سید مرتضى بن سید على بن سید شمس الدّین بن سید عبدالصمد بن سید شمس الدّین بهرام نجّار تحریرا فى التاریخ ماه جمادى الاخر سنه سبع و تسعین و ثمانائه 897 هـ . ق»([2])

بنابراین طبق کتیبه صندوق مرقد، شخصیّت مدفون در بقعه پسر برادر امام رضا(علیه السلام)یعنى عبّاس بن عبدالله بن امام موسى کاظم(علیه السلام) است، نه برادر امام رضا(علیه السلام) و پسر امام موسى کاظم(علیه السلام)؟ بر این اصل براى روشن شدن این معنى که اصولا عبّاس بن موسى(علیه السلام)کیست؟ و محل دفن او کجاست؟ گزارشى ذیلا بیان مى شود و سپس محل دفن او و مزارات منسوب به آن حضرت مورد نقد و بررسى قرار مى گیرد و پس از آن درباره عبّاس بن عبدالله بن موسى(علیه السلام) نوشته خواهد آمد و در نهایت به معرّفى شخصیّت مدفون در این بقعه از کتب معتبر انساب اشاره و استدلال خواهد شد.

عبّاس بن موسى(علیه السلام) کیست؟

عبّاس، فرزند دیگر امام موسى کاظم(علیه السلام) است که مادرش اُمّ ولد «کنیز» بود.([3]) شیخ طوسى(رحمه الله) در رجالش او را از اصحاب پدر بزرگوارش امام موسى کاظم(علیه السلام)برشمرده و قائل به وثاقتش شده است.([4])

اما مرحوم مامقانى مى نویسد: این مطلب را در دو نسخه ى معتمد در رجال شیخ که دیدم، نیافتم.([5])

عبّاس از راویان حدیث است که از پدر گرانقدرش روایت لباس نمازگزار را نقل مى کند و در کتب روایى به آن اشاره شده است.([6]) با این وصف علماى رجال به خاطر روایت ذیل او را ذم و قدح نموده اند.

شیخ کلینى(رحمه الله) و صدوق(رحمه الله) نقل مى کنند: بخاطر بدهکارى و مسائل مالى در ماجراى گشایش وصیتنامه پدرش نسبت به برادرش حضرت امام رضا(علیه السلام)نزد قاضى مدینه شکایت نمود و دچار لغزش و تعرّض نسبت به امام شد که نمایانگر کمى معرفت وى به امام رضا(علیه السلام) است.

با این وجود حضرت رضا(علیه السلام)برادرش را نصیحت کرد و ابراز علاقه و احسان نمود.([7])

مرحوم تسترى(رحمه الله) پس از نقل روایت فوق مى نویسد:

«و بعد هذا الخبر المشتمل على غایة القدح فیه، لابد أن یحمل قول المفید فى ارشاد، و لکلّ واحد من ولد أبى الحسن موسى، فضل و منقبة مشهورة، على الفضائل الدنیویّه، و أمّا الدّینیّه فالرجل کان عاریاً منها و متلبّساً بکلّ الرذائل و المثالب منها»([8])

بعد از این خبرى که در بردارنده نهایت خورده گیرى از اوست، بناچار باید گفتار شیخ مفید(رحمه الله) در کتاب ارشاد را بپذیریم که مى نویسد:

براى هر یک از فرزندان ابوالحسن موسى(علیه السلام)فضل و منقبتى است، به فضائل دنیوى حمل نمائیم زیرا عبّاس بن موسى(علیه السلام)در امور دینى و معنوى از آن تهى بوده و در بردارنده بدیها و پستیها است.

مرحوم مامقانى(رحمه الله) نیز مى گوید:

«اگر چه شیخ طوسى(رحمه الله) او را توثیق نموده است اما با وجود روایت فوق وثاقت او محل نظر است. زیرا منازعه او با برادرش امام رضا(علیه السلام) و گفتار تند او با آن حضرت وى را از وثاقت و عدالت خارج مى نماید، مگر اینکه ثابت شود او توبه کرده و امام نیز توبه او را پذیرفته باشند.»([9])

آیت ا... العظمى خویى(رحمه الله) نیز پس از اشاره به عدم ذکر نام عبّاس بن موسى(علیه السلام)در بقیه ى نسخه هاى رجال شیخ طوسى(رحمه الله) وثاقت او را تردید نموده است و مى گوید:

«اگر چه وثاقتش ثابت نشده اما، به جهت ضعیف بودن روایت کافى و عیون، نمى توان حکم قطع به انحرافش داد...»([10])

براقى در تاریخ کوفه خبرى را نقل مى کند که حاکى از وثاقت و عدالت اوست. او به نقل از ابن خلدون مورّخ مى نویسد:

«حمید بن عبدالحمید که فرماندار قصر بن هبیره از طرف حسن بن سهل سرخسى وزیر مأمون عبّاسى بود، عبّاس بن موسى(علیه السلام) را عامل خود در کوفه قرار داد و به او دستور داد تا براى برادرش امام رضا(علیه السلام) از مردم بیعت به عمل آورد و این در سال 202 هـ . ق بوده است.»([11]) بنابراین معلوم مى گردد بر خلاف نظر مرحوم مامقانى(رحمه الله) و تُسترى(رحمه الله)هیچ ذمّى متوجّه عبّاس بن موسى(علیه السلام)نبوده و خبر مروى درباره نزاع وى با امام رضا(علیه السلام)نیز در غایت ضعف مى باشد. از اینرو باید گفت: عبّاس بن موسى(علیه السلام)ثقه بوده و از اصحاب پدر و برادر گرانقدرش امام رضا(علیه السلام)به حساب مى آید و حمله تند مرحوم مامقامى و خصوصاً تسترى به او تنها از روایت ضعیف منقول از کلینى(رحمه الله)و صدوق(رحمه الله)نشأت گرفته و عبّاس، همچنان از ثِقات و از اصحاب پدر و برادرش بشمار مى آید.

مرحوم علّامه سیّد مهدى قزوینى(رحمه الله) در کتاب فلک النجاة مزار او را در کاظمین([12]) دانسته و همین قول را برخى از مورّخان پذیرفته اند.([13]) مرحوم نمازى شاهرودى(رحمه الله)معتقد است که مزار وى در بجنورد است که هم اکنون نیز بارگاهى عظیم به وى منسوب مى باشد.([14]) از آنجائیکه هیچ خبرى از مهاجرت عبّاس بن موسى(علیه السلام)در ایران در دست نیست و خلاف آن نیز ثابت است; از اینرو آرامگاه منسوب به او در بجنورد نمى تواند صحیح باشد، بلکه شخصیّت مدفون در آن بقعه; عبّاس الاحول الخراسانى بن طاهر بن محمّد بن على الخوارى بن الحسن بن جعفر الخوارى بن امام موسى کاظم(علیه السلام)است که از سادات موسوى و نسب شریفش با شش واسطه به امام موسى کاظم(علیه السلام)منتهى مى شود و به احتمال قوى در دهه آخر قرن چهارم و یا ابتداى قرن پنجم هجرى در بجنورد وفات یافته و برادر او نیز محمّد عیار خراسانى در آشخانه بجنورد مدفون و به سیّد محمّد دلاور مشهور است.([15])

مزار باشکوه دیگرى در نه فرسنگى شهرستان رفسنجان و ده فرسنگى شهرستان بردسیر، در کنار رودخانه «گیودرى» و در آبادى «مزرعه چشمه زیارت» از اراضى «عبّاس آباد مزار» واقع شده است که بدون شک خفته در آن مزار سیّد عبّاس بن عیسى اوقص بن عبدالله بن مسلم بن عبدالله بن محمّد بن عقیل بن ابى طالب(علیه السلام) است که در حکومت حسن بن زید داعى ـ مؤسّس دولت علویان طبرستان ـ قرب و منزلتى داشته و به عنوان قاضى القضاة جرجان فعّالیّت مى کرده است. امام فخر رازى نسل و فرزندان عیسى او قص را در گرگان و کرمان دانسته است.([16])

ابوالحسن عمرى نسّابه مى نویسد: فرزندان عبّاس در کرمان بودند.([17]) ظاهراً عبّاس به جهت امر معروف و نهى از منکر و بدستور داعى به کرمان مهاجرت مى کند و در این هجرت چند تن از فرزندان و نزدیکان وى با او بودند که به جهت تسلط خوارج بر بخشهایى از کرمان، عاقبت بدست آنها در منطقه فعلى به شهادت رسیده و به خاک سپرده شدند و به اشتباه فرزند امام موسى کاظم(علیه السلام) شهرت یافتند.([18])

مزارات دیگرى در قم و شیراز و گیلان به وى مشهور است که هیچ کدام آنان اصلى نداشته و سادات دیگرى در آن مزارات مدفون مى باشند.

به هر حال از تاریخ وفات عبّاس بن موسى(علیه السلام) اطّلاع دقیقى در دست نیست، تنها همین قدر مى دانیم که وى تا قبل از سال 203 هـ . ق در قید حیات بود([19]) و ظاهراً چنانکه از وصیتنامه امام موسى کاظم(علیه السلام)فهمیده مى شود عبّاس کوچکتر از امام رضا(علیه السلام) و ابراهیم، و بزرگتر از اسماعیل و احمد است.([20])

علماى انساب جملگى قائل به تداوم نسل عبّاس بن موسى(علیه السلام)هستند.([21])اما برخى او را معقّب مکثّر و داراى فرزندان زیاد، و پاره اى دیگر وى را معقّب قلیل (فرزندان کم) دانسته اند.([22]) به هر حال او با فاطمه دختر محمّد الدیباج بن امام جعفر صادق(علیه السلام)ازدواج نمود و از او صاحب یک فرزند بنام موسى شد. همچنین از کنیزى بنام «علم» فرزند دیگر او قاسم به دنیا آمد.([23])محمّد کاظم یمانى، متوفّاى قرن نهم هجرى، تعداد فرزندان عبّاس را هشت تن مى داند. از اینرو وى فضل اکبر، فضل اصغر، محمّد، على([24])، جعفر و احمد را بر تعداد فرزندان او افزوده است و مى نویسد: آنها بدون فرزند بوده اند.([25])ابوالحسن عمرى از اعلام قرن پنجم هجرى نیز در کتاب خود مى نویسد: عبّاس صاحب چند پسر و دختر شده است که مؤیّد قول یمانى است. اما به جهت فقر منابع هیچ اطلاعى از وضعیّت و نام دختران او فرا رو نمى نهد.([26])

علماى انساب تداوم نسل عبّاس بن موسى(علیه السلام) را تنها از فرزند او قاسم مى دانند او به خاطر سکونت در یمن به قاسم یمانى شهرت داشت.([27])مادرش اُمّ ولد بنام «علم» بود([28]) و از او چهار فرزند پسر و یک دختر به اسامى ذیل باقى مانده است،

1ـ احمد أبوالعبّاس، معروف به صاحب السلعه یا صاحب اللغه که در کوفه مى زیست.

2ـ الحسن أبوعبدالله صاحب اللغه.

3ـ محمّد الأکبر ابوعبدالله.

4ـ موسى.

5 ـ اسماء المسنّه; وى بالغ بر 120 سال عمر کرد و به اسماء المسنّه مشهور شد.([29]) از اولاد قاسم بن عبّاس بن موسى(علیه السلام)، محمّد الضعیف بن جعفر بن احمد بن القاسم بن عبّاس است که به قول ابن طَقْطَقى به شهادت رسیده است.([30]) یکى دیگر از اولاد وى بنام حسین بن حمزه بن احمد بن الحسین بن القاسم است که وارد شهر مرند شد.([31])

ابن عنبه و دیگران قبر قاسم بن عبّاس را در شوشى یکى از قراى کوفه مى دانند که به فضل مشهور و معروف است.([32]) اما صاحب مراصد الاطلاع تحت ماده شوشه و تاج العروس ذیل ماده شاش قبر مذکور را از آن قاسم بن موسى بن جعفر(علیه السلام) مى دانند.([33]) که به طور قطع قبر قاسم بن موسى(علیه السلام) در شهر حلّه مطاف اهالى آنجا است([34]) و میان وى و فرزند عبّاس بن موسى(علیه السلام)خلط و اشتباه صورت گرفته که صاحب مراقد المعارف به این اشتباه اشاره نموده است.([35])

سیّد جعفر یمانى پس از ذکر نام قاسم بن عبّاس بن موسى(علیه السلام)مى نویسد: وى مخفیانه مى زیسته است و در حالیکه نسب شریف خود را مخفى مى کرده وارد ناحیه اى در سورى شد. او با زراعت و سبزى کارى زندگانى مى کرد و نسب او را کس ندانست.([36]) برخى از مورّخان داستان مخفیانه زیستن وى را به قاسم بن موسى(علیه السلام)منتسب مى دانند که شرح مفصّل آن در کتاب مهاجران موسوى در شرح احوال فرزندان امام موسى کاظم(علیه السلام)نوشته شد.([37])

بنابراین معلوم شد که قبر عبّاس بن موسى(علیه السلام) در کاظمین بوده و اصولا آن جناب به ایران مهاجرت نکرده و مزار منسوب به وى در شهر بجنورد و سارى و رفسنجان از آن سه تن دیگر از سادات جلیل القدر مى باشد.

عبّاس بن عبدالله بن امام موسى(علیه السلام)

همچنان که اشاره شد، در کتیبه صندوق مرقد که به تاریخ 897 هـ .ق حکاکى شده است. نام شخصیّت هاى مدفون در بقعه، عبّاس بن عبدالله بن امام موسى(علیه السلام) و محمّد و حسن بن محمّد و زید معرّفى شده اند. که حتّى طبق کتیبه موجود در بقعه هم، امامزاده عبّاس(علیه السلام) سارى فرزند بلافصل امام موسى کاظم(علیه السلام) معرّفى نشده است. بلکه وى با یک واسطه به امام موسى کاظم(علیه السلام)منتهى مى شود. درباره صحّت این انتساب نیز تردید است خصوصاً دکتر منوچهر ستوده گزارشى از ظهور و کشف جسد و مرقد امامزاده در سال 827 هـ . ق خبر داده است و معلوم مى گردد این شهرت تنها زمان بازسازى گنبد و بارگاه و عدم آگاهى از مدفونان، بر بقعه نامگذارى شده است. وى مى نویسد: «کتیبه اى بر سقف امامزاده است که کمتر کسى از مطالعه کنندگان متوجّه آن شده است و آن بدین شرح است: «ظهور و بروز امامزاده معصوم عبّاس بن موسى کاظم(علیه السلام)در پنجشنبه یکم ماه مبارک رمضان سنه سبع و عشرین و ثمانمائه و اجازه فرمودن سیّد امیر بن سیّد شرف الدّین حسین در شب مذکور بظهور وجود عام(؟)».([38])

بنابراین پرواضح است که دو گانگى در کتیبه سقف و صندوق مرقد، نشان از ندانستن نام و نسب دقیق مدفونان در بقعه است، زیرا محل کنونى که در سال 827 هـ . ق کشف شده بود فاقد سنگ قبر بوده و یا در جستجو و کنده کارى شکسته شده و تنها بنام عبّاس بن عبدالله بن موسى کاظم(علیه السلام)انتساب داده شده است. زیرا علاوه بر آنکه با کتیبه اوّل و قدیمى سازگارى ندارد هیچ منبعى نیز این نسب را تأیید نمى کند. از اینرو جهت آشکار شدن صحّت این انتساب مرورى به اقوال علماى انساب و مورّخان بر تعداد فرزندان عبدالله بن امام موسى کاظم(علیه السلام)مى گردد.([39])

عبدالله بن موسى(علیه السلام) مُکَنّى به ابوجعفر([40]) و به اتّفاق نقل اکثر علماى انساب داراى سه دختر و پنج پسر به اسامى; زینب، فاطمه، رقیّه، احمد، محمّد، حسن، حسین و موسى بوده است.([41]) ابوطالب مروزى، تعداد پسران وى را شش تن مى داند اما از ذکر نام آنها خوددارى کرده است.([42]) ضامِن بن شَدْقَمْ،
على را بر تعداد فرزندان عبدالله اضافه نموده([43])، شاید وى همان فرزند ششم ذکور او باشد که مروزى به آن اشاره نموده اما اسمى از آن نیاورده است. همچنین بعید به نظر نمى رسد که جعفر فرزند ششم او باشد، چنانکه کنیه ابوجعفر تقاضاى این نام است.([44]) عبدالله بن موسى(علیه السلام) به جهت سکونت در عوکلان([45])به عبدالله عوکلانى مشهور شد.([46]) فرزندان او نیز به بنى عوکلانیّون خوانده مى شدند.([47]) ابونصر بخارى تداوم نسل وى را تنها از یک فرزند او موسى الثانى مى داند.([48]) اما برخى فرزند دیگر او محمّد را نیز جزو معقبّین([49]) برشمرده اند.([50]) که به هر حال فرزندان و اعقاب او در کوفه، نصیبین، سیرجان و رَمْلِه و مصر پراکنده بودند.([51])

بنابراین معلوم شد که اصولا عبدالله فرزندى بنام عبّاس نداشته تا به سارى مهاجرت و وفات کرده باشد، از اینرو فرزند داشتن عبدالله بن موسى(علیه السلام) بنام عبّاس، فرع بر دفن او در سارى و انتساب بقعه اى به او است. لذا به هیچ وجه نمى توان این مکان را مدفن عبّاس بن عبدالله بن موسى(علیه السلام)دانست. همچنان که قبلا نیز بطلان این ادّعا که عبّاس بن موسى(علیه السلام)در اینجا مدفون است روشن شد.

شخصیّت مدفون در این بقعه کیست؟

یکى از مصائب نگارش در شرح حال نویسى امامزادگان، انعطاف پذیرى نویسندگان و استماع اقوال عوام و عدم جرأت آنان در اظهارنظر در اینگونه آثار است. زیرا آنان مراجعه به کتب معتبر انساب نمى نمایند و غالباً جمع آورى شنیده ها از گذشتگان است. از اینرو، چنین لغزشى هر محقّق را از رسیدن به حقیقت وا مى نهد، چون اگر قرار باشد به جهت شهرت به سزاى بقعه و احترام اهالى سارى به امامزاده عبّاس به عنوان فرزند امام موسى کاظم(علیه السلام)، ما هم آنرا صحّه بگذاریم و شخصیّت مدفون در بقعه را با منابع موجود تطبیق ندهیم، به ناچار باید دل اهالى بجنورد را نیز بدست آوریم، زیرا آنان نیز امامزاده خود را برادر امام رضا(علیه السلام) و پسر امام موسى کاظم(علیه السلام)مى دانند و براى آن چه داستانها که نساخته و اعتقادها که نداشته اند! و از طرفى باید بقعه رفسنجان و قم و شیراز را متعلّق به فرزند بلافصل امام موسى کاظم(علیه السلام)بدانیم که این با روح تحقیق سازگار نیست و همگان در مى یابند که محقّق و نویسنده فریب عوام را خورده و احساسات بر او غلبه کرده و مراجعه به منابع معتبرِ تاریخ و جغرافیا و انساب ننموده است. باید یادآور شد که در نخستین گام در شرح حال نویسى امامزادگان، آشنایى کامل از ورود و خروج سادات به مناطق جهان اسلام و منابع نَسَبى و شرح حال نویسى است و در این میان منابعى نیز وجود دارد که بیشتر به افسانه شبیه است تا واقعیّت! با این مقدّمه کوتاه به اصل موضوع بر مى گردیم که همانا شخصیّت مدفون در بقعه امامزاده عبّاس شهر سارى است. تشکیل دولت
مستقل علوى در طبرستان و آوازه آن در شهرهاى تحت تسلّط خلفاى عبّاسى، باعث گشت که جمع کثیرى از سادات به منطقه طبرستان که مرکزیّت آن گاهى به جرجان و آمل و سارى تغییر مکان مى داد مهاجرت کنند. آرى سادات به جهت ظلم و ستم، فشار و فساد دولت غاصب عبّاسى به ستوه آمده بودند، از اینرو شنیدن تشکیل دولت علوى آنهم بدست پسرعموهاى خود، آنان را تشویق مى کرد که از خانه و کاشانه کوچ کنند و با زن و بچه خود به این مناطق مهاجرت نمایند. از طرفى استقبال اهالى طبرستان، گیل و دیلم به این مهاجرتها رنگ و بوى دیگرى بخشید و باعث رونقِ وضع معیشتى مهاجران نیز شد. بیشتر این مهاجران را باید از سادات حسنى، سپس حسینى، عقیلى، جعفر طیّارى و سرانجام عدّه اى کم از سادات موسوى دانست. در میان این عدّه اندک، از سادات موسوى، به شخصیّت جلیل القدرى مى رسیم که گویا در اواخر قرن سوّم یا اوایل قرن چهارم هجرى به طبرستان و سارى سفر نموده باشد. نسب شریف او با سه واسطه به امام موسى کاظم(علیه السلام)منتهى مى شود که از قرار ذیل است: العبّاس  سیاه بن محمّد الاعرابى بن القاسم بن حمزة بن امام موسى کاظم(علیه السلام).

امام فخر رازى مى نویسد که عبّاس سیاه نواده امام موسى کاظم(علیه السلام) در طبرستان مى زیسته و براى او در آنجا فرزندانى بنام جعفر، زید و حسن بوده است.([52]) عمیدى، دانشمند نسب شناس، ضمن تأیید این گزارش، حسین را بر تعداد فرزندان او افزوده است که حاکى از نام حسن است که تصحیف شده است.([53]) عبّاس مُکَنّى به ابوالفضل و از رواة بزرگ شیعه و ناقل تفسیر
بزرگ على بن ابراهیم قمّى([54]) است او ظاهراً با برخى از بنى اعمام خود به طبرستان مهاجرت نموده است. زیرا مروزى نسل على بن محمّد اعرابى را در طبرستان و از سکونت حسن بن على بن محمّد اعرابى گزارشهایى را خبر داده است و او همان است که در روستاى سنگِ بِن سارى مدفون است.([55])

امام فخر رازى نیز سکونت فرزندان موسى بن محمّد اعرابى و نسل محمّد بن عبدالله بن محمّد اعرابى را در طبرستان گزارش کرده است([56]) که جملگى حکایت از مهاجرت دسته جمعى این خاندان به طبرستان دارد.([57]) همچنان که اشاره شد در کتیبه صندوق مرقد آمده بود که در کنار امامزاده عبّاس سادات دیگرى بنام حسن، زید و محمّد آرمیده اند که این مطلب نیز با قول ما سازگار است. زیرا عبّاس سیاه نیز فرزندانى بنام حسن، زید و جعفر مُکَنّى به ابومحمّد داشته است. بر این اساس نگارنده جزماً معتقد است که شخصیّت مدفون در این بقعه کسى نیست جز عبّاس سیاه بن محمّد الاعرابى بن القاسم بن حمزة بن امام موسى کاظم(علیه السلام) که به احتمال قوى در دهه نخست قرن چهارم هجرى بین سالهاى 300 تا 310 هـ . ق در سارى وفات یافته و فرزندان او نیز در کنارش مدفون مى باشند. علّت شهرت او به سیاه معلوم نیست. اما از لقب پدر او که به اعرابى معروف است آشکار مى گردد که به جهت سکونت در بیابان و بادیه، صورت او سیاه و به عبّاس سیاه موسوى شهرت پیدا نموده است.

فضایل علمى امامزاده عبّاس(علیه السلام)

امامزاده عبّاس(علیه السلام) از رواة محدّثین شیعه بشمار مى آید و تفسیر على بن ابراهیم قمى(رحمه الله)را روایت کرده است. او به احتمال قوى در زمان امام هادى(علیه السلام)به دنیا آمده و در عصر غیبت صغرى (255 ـ 310 هـ ق) نشو و نما یافته و به مراتب علمى دست پیدا کرده است، سپس جهت استفاده بیشتر به قم مهاجرت و از اساتید فنِّ حدیث کسب علم نمود و خود، راوى اخبار زیادى بوده است.

عسقلانى در کتاب رجالش بنام لسان المیزان درباره او مى نویسد: او از عمّار بن هارون مُستَعلى و از حَمّاد بن زید روایت نقل نموده است. ابن حَبّان او را از ضعفاء بر شمرده است.([58]) که ظاهرااً این به خاطر تشیّع وى است.

شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب خود (الذّریعه) از او به شایستگى نام برده و مى نویسد: «العبّاس بن محمّد بن القاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر(علیه السلام)، الشریف ابوالفضل، الراوى عن أبى الحسن على بن ابراهیم قمّى تفسیره الموجود...»([59])

عبّاس بن محمّد... سیّدى شریف مُکَنّى به ابوالفضل و روایت کننده تفسیر موجود على بن ابراهیم قمّى است.

آیة الله العظمى خویى(رحمه الله) ضمن یکى دانستن عبّاس بن محمّد با عبّاس بن محمّد ورّاق مى نویسد: او از حسن بن سَهْل روایت کرده و او نیز از على بن ابراهیم. تفسیر قمّى را نقل نموده است.([60]) ظاهراً مرحوم خویى(رحمه الله) اشتباهى بین این دو شخصیّت نموده که یقیناً عبّاس بن محمّد ورّاق رواى تفسیر على بن ابراهیم قمّى نبوده، کما اینکه در مقدّمه همان تفسیر نام عبّاس بن محمّد بن قاسم بن حمزه بیان شده است.

در کتاب دائرة المعارف الشیعیّة العامّه آمده است: عبّاس مُکَنّى به ابوالفضل است که از حسن بن سَهْل قمّى، و قزوینى روایت نقل مى کرده و از او نیز مظفّر بن احمد بن حسن قزوینى روایت مى نموده است. ظاهر، نیکویى حال او و پدرانش است. او از على بن ابراهیم بن هاشم قمّى، تفسیرش را روایت کرده است.([61])

او همچنین برادر امامزاده عبّاس، موسى را شیعه ى دوازده امامى و نیکو خصال دانسته است.([62])

آیة الله معرفت درباره جایگاه علمى امامزاده عبّاس(علیه السلام) و نقش او در تفسیر على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله)مى نویسد:

«احتمال مى رود که او معاصر على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله) بوده، و از تفسیر وى استفاده کرده، و در خلال تفسیر از تفاسیر دیگران از جمله تفسیر أبى الجارود (مُنْذَرُ بنِ زیاد) بهره گرفته و دو تفسیر را به هم آمیخته، و شاید به این وسیله قصد تکمیل تفسیر را داشته است.»([63])

او بعد از بحث هاى مختلف نتیجه مى گیرد تفسیرى که اینک به تفسیر على بن ابراهیم قمّى مشهور است، اشتباه بوده و متعلّق به امامزاده عبّاس است و مى نویسد: «از بحث هاى گذشته روشن شد که این تفسیر را نمى توان تفسیر على بن ابراهیم دانست. بلکه گردآورنده آن ابوالفضل عبّاس بن محمّد علوى است، که تشریفاً به استادش على بن ابراهیم شهرت یافته است.»([64])

منشأ این دوگانگى (آیا امامزاده عبّاس(علیه السلام)، راوى تفسیر على بن ابراهیم قمّى بوده یا نویسنده آن) در مقدّمه آن است که بدین گونه شروع مى شود: «حدّثنى ابوالفضل العبّاس بن محمّد بن القاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر(علیه السلام) ـ قال حدثنا ابوالحسن على بن ابراهیم...»([65])

اکنون دو پرسش در اینجا مطرح است:

اولا: مقدّمه تفسیر از کیست؟

ثانیاً: گوینده «حدّثنى» چه کسى است؟

تاکنون روشن نگردیده که مقدّمه را چه کسى نگاشته و در مقدّمه این تفسیر قرار داده است. و لذا عبارت «وَ نَحْنُ ذاکرِون و نُخبرون بِما یَنْتَهى اِلیناو رُواةَ مَشایِخَنا و ثِقاتَنا عَنِ الذّین فَرَضَ الله طَاَعتَهم وَ اَوْجَبَ وِلایَتَهُم...»([66])از زبان و قلم چه کسى تراوش کرده، و لذا شایسته نبود که برخى از بزرگان عالیقدر، از این عبارت، توثیق راویان واقع شده در اسناد این تفسیر را استفاده کنند.

مقدّمه تفسیر به طور مسلّم از «على بن ابراهیم قمّى» نیست زیرا در صفحه چهار از یکى از نسخه ها نقل مى کند: «قال: ابوالحسن على بن ابراهیم الهاشمى» از این جمله پیدا است که مقدّمه نویس على بن ابراهیم نبوده و الّا نیازى به ذکر اسم او در اینجا نبوده است. از طرفى نمى توان باور کرد که مقدّمه را شخص ابوالفضل عبّاس بن محمّد علوى نوشته باشد، زیرا مى گوید: حدّثنى ابوالفضل العبّاس... قال حدّثنا ابوالحسن على بن ابراهیم حدّثنى . بنابراین روشن مى شود شخصى که هویتش معلوم نیست از یکى از نوادگان حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) که به سه واسطه نسب به آن حضرت مى رساند و او از على بن ابراهیم شنیده نقل کرده است.([67])

از آنجاییکه على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله) در قم سکونت داشته و وفات او نیز در قم بوده، معلوم مى شود که سیّد جلیل القدر امامزاده عبّاس موسوى نیز در قم سکونت داشته است.

و معلوم نیست که آن حضرت در چه تاریخى به تبرستان (سارى) مهاجرت نموده است.

نخستین بار امام فخر رازى متوفّاى 606 هـ . ق از مهاجرت و سکونت امامزاده عبّاس(علیه السلام)در تبرستان(سارى) سخن رانده است([68])

و پیشتر عبیدلى از علماى نسب شناس قرن پنجم هجرى نسل قاسم بن حمزه را در تبرستان و خراسان ذکر نموده بود.([69])

بنابراین معلوم مى گردد مهاجرت عبّاس بن محمّد علوى به تبرستان در زمان آوازه دولت علویان تبرستان بوده و به احتمال قوى در زمان حکمرانى حسن بن على بن حسن بن على بن عمراشرف بن امام زین العابدین(علیه السلام)ملقّب به ناصر کبیر و اطروش متوفّاى 304 هـ . ق است. زیرا او نیز مانند امامزاده عبّاس(علیه السلام) از مفسّران بنام شیعه و از فقهاى عالیقدر امامیّه و جدّ مادرى سیّد رضى و مرتضى(علیه السلام) است([70]). اگر بگوییم که هجرت امامزاده عبّاس(علیه السلام)به خواهش حسن بن على الاطروش بوده راه ناصوابى نرفته ایم، زیرا در این دوره بود که جمع کثیرى از سادات قم، رى و اصفهان به تبرستان مهاجرت کرده و در آنجا به تبلیغ و ارشاد خلق مشغول بودند.

جایگاه تفسیر على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله)

نام على بن ابراهیم در شمار اصحاب حضرت امام هادى(علیه السلام)قرار گرفته است. شیخ طوسى(رحمه الله) به این مسأله در کتاب رجالش اشاره دارد.([71]) سپس نَجّاشى به پیروى از شیخ درباره على بن ابراهیم مى گوید:

«او از افراد مورد وثوق و قابل اعتماد در احادیث و روایات مى باشد و مذهب و افکار اعتقادى او کاملا صحیح است.»([72])

على بن ابراهیم علاوه بر عصر امام هادى(علیه السلام)، در دوران حیات پر برکت امام حسن عسکرى(علیه السلام) و نیز زمان غیبت صغرى زندگى مى کرده است.([73]) البته در کتابهاى معتبر تشیّع هیچ روایتى از امام هادى(علیه السلام) و نیز دیگر امامان معصوم(علیه السلام) به نقل از على بن ابراهیم یافت نشده است. آیة الله خویى(رحمه الله)در این باره مى گوید: نبودن روایت مستقیم از ائمه(علیهم السلام)منافاتى با این مطلب ندارد که نامش در زمره اصحاب امام هادى(علیه السلام)باشد.([74]) علاقه و دلدادگى او نسبت به سرچشمه هاى زلال امامت، به اندازه اى بود که نه تنها شیعیان، بلکه دانشمندان اهل سنّت نیز به این مسأله اشاره کرده اند. ابن حَجَر عَسْقَلانى که از دانشمندان نامدار اهل سنّت در علم رجال است، از على بن ابراهیم در کتاب خویش نام برده، سپس مى گوید: «او از شیعیان سر سخت است.»([75])

سرسختى و ارادت او نسبت به پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، در لابلاى روایاتى که على بن ابراهیم نقل کرده به خوبى آشکار است. او از مشایخ کلینى(رحمه الله)است که در اصول کافى فراوان از او روایت کرده است. و روایات او سر تاسر فقه را پوشانده و مورد اعتماد و استناد اصحاب قرار گرفته است. تنها روایات او از طریق پدر بزرگوارش، بیش از شش هزار روایت مى باشد. تعداد روایات على بن ابراهیم را تا 7240 حدیث دانسته اند([76]) که تمامى آنها مورد قبول فقها قرار گرفته است و این امر بزرگى و عظمت و وثاقت این شخصیّت عالم به حدیث و روایت را مى رساند. این شخصیّت والا به شهادت نَجّاشى و شیخ طوسى(رحمه الله) و دیگر علماى رجال، صاحب کتاب تفسیر قرآن بوده است. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى(رحمه الله)درباره این تفسیر مى نویسد: «روش تفسیرى قمّى آن است که در تفسیر خود به روایاتى که از امام صادق(علیه السلام)منقول است استناد جسته و بیشتر آنها از طریق پدرش ابراهیم بن هاشم از اساتید خود که بالغ بر شصت نفر از اصحاب حدیث هستند، روایت مى کند و اغلب مرویّات پدرش از طریق محمّد بن عُمَیر با ـ استناد از امام جعفر صادق(علیه السلام)است که به صورت مُرْسَل مى باشد و گاهى از استاد دیگر شیخ ظریف بن ناصح از عبدالصمد بن بشیر از ابى الجارود است و چون این تفسیر تمام روایاتش از امام صادق(علیه السلام) است شاگرد و روایت کنند این تفسیر خواسته است برخى از روایات امام باقر (علیه السلام) را که به ابى جارود املاء فرموده اند وارد این تفسیر نماید و گاهى برخى از روایات را از مشایخ دیگر خود به مناسب آیات که در آن وجود نداشته است وارد مى سازد تا فائده اش بیشتر و تفسیر را تکمیل و پر بارتر سازد این نوع تصرّف در اوائل سوره آل عمران تا پایان قرآن صورت پذیرفته است. شاگرد او همانست که در تعدادى از نسخه ها که دیده
شد نام خود را در آغاز تفسیر آورده است چون در همان نسخه ها پس از فراغت از بیان انواع علوم قرآنى مى گوید: به من حدیث نمود ابوالفضل عبّاس بن محمّد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر(علیه السلام)گفت: حدیث نمود ابوالحسن على بن ابراهیم بن هاشم، حدیث نمود پدرم (رحمه الله) از محمّد بن ابى عُمَیْر از حَمّاد بن عیسى سپس تعدادى از راه هاى والد على بن ابراهیم را ذکر مى کند...»([77]) علّامه حلى(رحمه الله)در توثیق=اعتبار و راستگویى او مى گوید: «ثقة فى الحدیث و تفسیر وى یکى از منابع تفاسیر بعدى مى باشد»([78]) و علّامه طبرسى و دیگر مفسّران از آن بهره مند شده اند. درباره این تفسیر مطالب بسیارى از سوى بزرگان و پژوهشگران مختلف نقل شده است که مشتاقان مى توانند به منابع ذیل مراجعه نمایند.([79]) على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله) تا سال 307 هـ . ق زنده بوده و برخى وفات او را به سال 329 هـ . ق دانسته اند.([80]) قبرش در گورستان معروف شیخان قم، محفوظ و اکنون مزار مشهورى است که به آن متوسّل مى شوند.([81]) از شخصیّت والاى على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله) معلوم مى گردد که امامزاده عبّاس (علیه السلام)با چه دانشمند بزرگى معاشرت داشته و با نقل این تفسیر چه خدمت بزرگى به شیعه نموده است و معلوم مى شود که او علاوه بر استفاده شایان از استادش على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله)، خود نیز صاحب راى و مفسّر بوده است.

تعداد فرزندان و نوادگان امامزاده عبّاس(علیه السلام)

همچنان که اشاره شد، امام فخر رازى متوفّاى 606 هـ . ق مى نویسد: امامزاده عبّاس در تبرستان مى زیسته و در آنجا فرزندانى بنام جعفر، زید و حسن داشته است.([82]) عمیدى نسّابه ضمن تأیید این گزارش، حسین را بر تعداد فرزندان او افزوده است که حاکى از اشتباه خواندن نام حسن است،([83]) زیرا او این مطلب را از قول رازى نقل نموده که در کتاب، حسن تبدیل به حسین شده است. عبیدلى نسّابه متوفّاى 431 هـ . ق براى جعفر بن عبّاس(علیه السلام)فرزندى بنام زید مُکَنّى به ابوالقاسم و ملقّب به سیاه نام برده،([84]) و از محل وفات او سخنى به میان نیاورده است. ابوالحسن عُمَرى نسّابه از دانشمندان نسب شناس قرن پنجم هجرى براى زید بن جعفر بن عبّاس(علیه السلام)فرزندى بنام احمد ذکر مى کند و مى نویسد: او مقیم بغداد بود و در آنجا صاحب فرزندانى شد که یکى از آنها محمّد و به ابا زنجار خوانده مى شد، او دو فرزند داشت که در بغداد وفات یافتند و به فرزندان سیاه مشهور بودند.([85])

به غیر از گزارشهاى فوق، مطلب قابل توجهى در کتب انساب و تراجم و رجال یافت نمى شود و ما به درستى از تاریخ تولّد و وفات امامزاده عبّاس و فرزندان و نوادگان و همسران آنان نمى دانیم، جز اینکه برخى از برادر زادگان و پسر عموهاى او در سارى، آمل، خراسان، هراة زندگى مى کردند و از مشاهیر سادات این مناطق و نقیب النقباء بودند.

آشکار شدن مرقد امامزاده عبّاس(علیه السلام)

بدون شک قبر مردان بزرگ و سلاله واقعى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بر روى زمین محو و گم نخواهد شد. هر چند دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) تمام سعى و تلاش خود را جهت خاموش نمودن انوار ساطعه از این بقاع برآمدند و با تخریب حرم امام حسین(علیه السلام)در زمان متوّکل آغاز و تا تخریب بقاع متبرکه ائمه بقیع(علیهم السلام) در قرن حاضر و در این ایام تخریب گنبد عسکریین در سامراء پیش رفتند، اما هرگز قادر به خاموش کردن عشق و علاقه شیعیان به ائمه معصومین(علیهم السلام)و فرزندان پاک آنان نشدند و این دوستى تاکنون به نحو وصف ناشدنى ادامه دارد.

مراقد بسیارى از امامزادگان پس از دفن و شهادت آنان بدست جبّاران روزگار در ایران محو و نابود شد، و هر چند وقت خودِ همان امامزاده با خواب نما کردن افراد متدیّن، و ساطع شدن نورهایى بر سر تربتشان باعث کنکاش مردم و در نتیجه نبش مکان مورد نظر و مشاهده جسد پاک و سالم امامزاده اى شده اند که از آن جمله است آشکار شدن قبر امام على امیر المؤمنین(علیه السلام) در نجف اشرف در زمان هارون الرشید، و قبر احمد بن موسى(علیه السلام) در زمان سعد الدّین اتابکان در شیراز و همچنین بارگاه علاءالدّین حسین بن اسحاق بن امام موسى کاظم (علیه السلام)در شیراز و دهها مورد که در کتاب اجساد جاویدان به کشف قبر بیش از 150 تن از انبیاء، امامزدگان، و سادات جلیل القدر اشاره نموده است.

کتیبه اى بر سقف بقعه امامزاده عبّاس(علیه السلام) است که کمتر کسى متوجه آن شده و آن بدین شرح است: «ظهور و بروز امامزاده معصوم عبّاس بن موسى کاظم(علیه السلام)در پنجشنبه یکم ماه مبارک رمضان سنه سبع و عشرین و ثمانمائة و اجازه فرمودند سیّد امیر بن سیّد شرف الدّین حسینى در شب مذکور به ظهور وجود عام...»([86])متن این کتیبه معلوم مى کند که قبر امامزاده عبّاس سارى در سال 827 هـ . ق در این مکان کشف شده است. و سید امیر مرعشى پس از ملاحظه دستور مى دهد که گنبد و بارگاه فعلى را بنا کنند.

سید امیر که پسر سیّد شرف الدّین پسر میرقوام الدّین مرعشى است از سادات ذى نفوذ شهر سارى بود. پس از فوت پدر میرقوام الدّین سهم الارث فراوانى به شرف الدّین رسید و او نیز به فرزند ارشد خود سیّد امیر منتقل کرد. پس از آشکار شدن قبر امامزاده عبّاس(علیه السلام) خبر به او رسید که ظاهراً طبق کتیبه او امر به ساختن بنا نموده است.

متأسّفانه بخاطر فقر منابع، از تاریخ تولّد و وفات امامزاده عبّاس، این سیّد جلیل القدر اطلاّع دقیقى بدست ما نیامده است، بجاست بمناسبت آشکار شدن مرقدِ مطهّرِ این سیّد عظیم الشأن در اوّل رمضان، این روز را در شهر سارى جشن و مراسم یاد بود ویژه اى جهت تلاش علمى امامزاده عبّاس (علیه السلام)و نقل روایات بى شمار از ائمه(علیهم السلام)و همچنین نقل تفسیر على بن ابراهیم قمّى(رحمه الله) ـ تنها تفسیر بزرگ شیعه ـ ، از طرف آن بزرگوار، برقرار و در آن، فضایل آن حضرت و اجداد گرامیش بیان شود تا شاید بدین وسیله توشه راهى جهت آخرت کسب و از مقام علمى و معنوى وى تجلیل به عمل آید.

 

 


[1]. فرهنگ آبادیها و مکانهاى مذهبى کشور: 631.

[2]. از آستارا تا آسترآباد 4: 549 ـ550.

[3]. بحارالانوار 303، 283، 48، ارشاد 2: 244، المجدى: 107، تذکرة الخواص: 351.

[4]. رجال الشیخ الطوسى: 353.

[5]. تنقیح المقال 2: 130، قاموس الرجال 6: 42، مجمع الرجال 3: 252، 2: 33.

[6]. وسائل الشیعه 3: (علیه السلام)26، مستدرکات الوسائل 1: (علیه السلام)14، المحاسن 2: 42.

[7]. اصول کافى 1: 317ـ319، حدیث 15، عیون الاخبار الرضا 1: 32، حدیث 1، قاموس الرجال 6: 40ـ41، بحارالانوار 48: 278 و 49: 224، سفینه البحار 2: 156، الجامع الرواة و اصحاب الامام الرضا 1: 358ـ363.

[8]. قاموس الرجال 6: 42.

[9]. تنقیح المقال 2: 130.

[10]. معجم رجال الحدیث 9: 246، الجامع لرواة و اصحاب الامام الرضا 1: 358ـ359.

[11]. تاریخ ابن خلدون 2: 257. تاریخ کوفه: 234، مراقد المعارف 2: 189.

[12].  تحفة العالم 2: 33، بحارالانوار 48: 303، منتهى الامال 2: 261.

[13]. احسن التراجم 1: 245، جامع الانساب 1: 70ـ71.

[14]. مستدرکات علم رجال الحدیث 4: 360، الاصیلى: 179، الکواکب المشرقه 2: 233.

[15]. النفحه العنبریه: 98، المجدى: 110، الدرّة الذهبیّه فى اکمال منتقلة الطالبیّه 1: 299، مزارات امامزادگان ایران 4: 207 ـ 210.

[16]. الشجرة المبارکة: 194، الفخرى: 193.

[17]. المجدى: 312.

[18]. الدرّة الذهبیه فى الکمال الطالبیة 2. 208 ـ 209، مزارات امامزادگان ایران 5: 32 ـ 38.

[19]. احسن التراجم 1: 345، تاریخ کوفه: 234.

[20]. جامع الانساب 1: 70.

[21]. المعقّبین: 84، الشجرة المبارکه: 77، الاصیلى: 179، سراج الانساب 37، منتهى الامال 2: 248.

[22]. عمده الطالب: 197، الفصول الفخریّه: 143، لباب الانساب 1: 394، تهذیب الانساب: 467.

[23]. الفخرى: 15، الشجرة المبارکه: 88، سرّالسلسله العلویّه: 42.

[24]. مشهور چنین است که على بن عبّاس بن موسى(علیه السلام) در بادرود نطنز به شهادت رسید و اینک آرامگاه او به آقا على عبّاس مشهور است.

[25]. النفحه العنبریه: 88.

[26]. المجدى: 107.

[27]. تهذیب الانساب: 168، الشجرة المبارکه: 88، الفخرى: 15.

[28]. سرّالسلسله العلویّه: 42.

[29]. عمدة الطالب: 259ـ260، الاصیلى: 179، تهذیب الانساب: 168، الفخرى: 15، الشجرة المبارکه: 88.

[30]. الاصیلى: 18، التذکره فى انساب المطهره: 133.

[31]. المجدى: 107.

[32]. مشاهده العتره الطاهره 5: 120، اختران تابناک 1: 571، تحفه الازهار 3: 322، الاصیلى: 180، عمده الطالب: 260.

[33]. مراصدالاطلاع: 246، معجم البلدان 5: 7ـ3، تاج العروس 107: 18، بحارالانوار 22: 298، جامع الانساب 1: 72.

[34]. بحارالانوار 213: 48، منتهى الامال 2: 258، حیاه الامام موسى بن جعفر(علیه السلام) 2: 420، اختران تابناک 571: 1، بدایع الانساب: 46.

[35]. مراقدالمعارف 2: 190ـ194، الاصیلى: 179.

[36]. النفحه العنبریه: 88.

[37]. حیاه الامام موسى بن جعفر(علیه السلام) 2: 427، منتهى الامال 2: 257، مهاجران موسوى 2: 305 ـ 315.

[38]. از آستارا تا استرآباد 4: 550، این کتیبه توسّط دکتر حسین اسلامى پیدا شده و در بالاى در ورودى به داخل حرم مطهّر است، نه سقف بقعه امامزاده.

[39]. شرح حال مفصل عبدالله بن موسى(علیه السلام) و مزارات منسوب به وى را در کتاب مهاجران موسوى نگاشته شد به آنجا رجوع گردد.

[40]. تحفة الازهار 3: 223.

[41]. المجدى: 116ـ117، النحفة العنبریه: 94ـ 95، روضة الالباب: 107، التذکره فى انساب المطهره: 127.

[42]. الفخرى: 16.

[43]. تحفة الازهار 3: 223.

[44]. مهاجران موسوى 322.

[45]. معجم البلدان 4: 169، نزدیکى مدینه.

[46].  الاصیلى: 195، تحفة الازهار 3: 223.

[47]. المجدى: 116، تهذیب الانساب: 162، الفخرى: 16، عمدة الطالب: 252، سراج الانساب: 82، منتقلة الطالبیّه: 329.

[48]. سرالسلسلة العلویه: 33، تهذیب الانساب: 163، الشجرة المبارکه: 104، معالم انساب الطالبیین: 168، الفخرى: 16.

[49]. کلمه معقبّین اصطلاحى بین علماى انساب است. به شخصى گفته مى شود فرزند ذکورى داشته و فرزند او نیز فرزندى داشته باشد.

[50]. الاصیلى: 195، عمدة الطالب: 252، الفصول الفخریه: 140ـ141، التذکره: 126، روضة الالباب: 107، سراج الانساب: 82.

[51]. رجوع شود به کتاب منتقلة الطالبیه، و الدرّة الذهبیه فى اکمال منتقله الطالبیه. 3: 384 ـ 385

[52].  الشجره المبارکه: 110-111.

[53]. المشجّرالکشاف 1: 134.

[54]. تفسیر القمى 1: 17.

[55]. الفخرى: 20.

[56]. الشجرة المبارکه: 109ـ110.

[57]. الدرّة الذهبیه فى اکمال منتقله الطالبیه 2: 227ـ228.

[58]. لسان المیزان 3: 308.

[59]. طبقات اعلام الشیعه 1: 145 ـ 146.

[60]. معجم رجال الحدیث 9: 239 ت 6198.

[61]. دائرة المعارف الشیعیة العامه 12: 68، الذریعة 4:303، العیون 2: 326.

[62]. دائرة المعارف الشیعیة العامله 17: 488.

[63]. نامه قم، شماره 7 و 8 سال 1378 صفحه: 257.

[64]. همان: 258

[65]. تفسیر على بن ابراهیم قمّى 1: 17.

[66]. مقدّمه تفسیر قمّى 1: 4.

[67]. تفسیر قمى، منسوب به على بن ابراهیم قمّى، آیة الله محمّد هادى معرفت، نامه قم ش 7 و 8 ص 254 ـ 256.

[68]. الشجرة المبارکة: 110 ـ 111.

[69]. تهذیب الانساب: 169، منتقلة الطالبیة: 350.

[70]. شرح حال مفصّل او را در کتاب امامزادگان حافظ، مفسّر و قارى قرآن نگاشته ایم، رجوع شود.

[71]. رجال الشیخ الطوسى: 307، الامام الهادى(علیه السلام): 308.

[72]. رجال النجاشى: 260.

[73]. الذریعه 4: 302.

[74]. معجم رجال الحدیث 11: 189.

[75]. لسان المیزان 4: 191.

[76]. معجم رجال الحدیث 11: 103 رقم 7816.

[77]. الذریعه الى تصانیف الشیعة: 302 رقم 1316.

[78]. خلاصة الاقوال: 49.

[79]. فوائد الرضویه: 264، تنفیح المقال: 2: 260، طبقات مفسّران شیعه 1: 567 ـ 570 رقم 98، فهرست ابن ندیم: 325، معجم البیان 2: 56، بحارالانوار 1: 27، الکُنى و الالقاب 3: 84، طبقات اعلام الشیعه 1: 147 ـ 168، ستارگان حرم 1: 47 ـ 60، مقدّمه آقا بزرگ تهرانى بر چاپ تفسیر قمّى 1387.

[80]. تفسیر قمى، آیة الله محمّد هادى معرفت، نامه قم، شماره 7 و 8 سال 78 ص: 254.

[81]. طبقات مفسّران شیعه 1: 569.

[82]. الشجرة المبارکة: 110 ـ 111.

[83]. المشجّر الکشاف 1: 141.

[84]. تهذیب الانساب: 169.

[85]. المجدى: 117.

[86]. از آستارا تا استر آباد 4: 553 ـ 554.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده