- دوشنبه ۳۱ شهریور ۹۳
یکى از مزارات باشکوه و زیباى شهرستان سارى، امامزاده زین العابدین است که در خیابان جمهورى واقع شده است. این بنا چهار ضلعى با گنبد رُک هشت ضلعى به ارتفاع 20 متر است که از لحاظ ساختمانى و تزیینات کاشیکارى و صندوق و درِ نفیس چوبى، جزء مهمترین ابنیه تاریخى شهرستان سارى بشمار مى آید.
مشکوتى ثبت تاریخى این بنا را به شماره 212 ضبط کرده و درباره آن نوشته است:«عمل سیّد على بن کمال الدّین بناء آملى»
برج مزار سلطان زین العابدین با گنبد مخروطى هشت ترک آن از لحاظ ساختمانى و تزئینات کاشى کارى و صندوق و درِ نفیس چوبى جزء مهمترین ابنیه تاریخى سارى بشمار مى آید. در بالاى در ورودى کتیبه اى بر روى کاشى نقش شده است، این کتیبه که به خط رقاع است چنین خوانده مى شود:
صندوقى چوبین و مرقد دیگرى در داخل این برج بنام سلطان امیر شمس الدّین مى باشد که در روى صندوق آن کتیبه اى به خط ثلث در نهایت ظرافت حکاکى شده است. این صندوق منّبت، شاهکارى از هنرهاى دستى بشمار مى آید. خوشبختانه کتیبه چهار طرف آن محفوظ مانده، در کتیبه این صندوق دو تاریخ به شرح زیر حکاکى شده است:
«یوم الاثنین خامس عشرین شهر جمادى الثانى سابع عشر خورداد سنة تسع و ثمانمائة 809 هـ . ق بدین ترتیب بناى مزار سلطان زین العابدین متعلّق به اوایل قرن نهم هجرى است.»([1])
نویسنده کتاب اسامى دهات کشور، گور سیّد زین العابدین مرعشى را کنار امامزاده یحیى در گورستان وسط شهر سارى دانسته است.([2])
مهجورى درباره بقعه سیّد زین العابدین نوشته است:
«طرح این بناء چهار گوشه، از بالا هشت ضلعى با چهار گوشوار و بام آن هرم هشت ضلعى است. درِ ورودى چوبین این گنبد را به سرقت برده اند و فعلا در ورودى آهنى است. قسمت بالاى در، کاشیکارى بوده ولى امروز بیش از چند خشت از آنها باقى نیست. بر بالاى در نوشته شده است; سیّد زین العابدین بن سیّد کمال الدّین.
این سیّد و برادرش امیر شمس الدّین از فرمانروایان سده نهم هجرى مازندران و نواده میر کمال الدّین بن میر قوام الدّین مرعشى هستند. در داخل گنبد ده تا دوازده نفر از سادات مرعشى از پسر میر شمس الدّین و ابنا و نزدیکان ایشان مدفون هستند. بیش از نیمه اى از صندوق چوبین این بارگاه در آتش سوزى سوخته و از میان رفته است. آنچه باقى است بر آن آیات قرآنى و این عبارت است:
و الاشراف المرحوم المغفور سلطان امیر شمس الدّین بن امیر کمال الدّین الحسینى طاب ثراها.
این بنا دریچه اى هم دارد که از نظر هنرى قابل دقّت است.»([3])
ملاّ شیخعلى گیلانى فقط نامى از سیّد زین العابدین برده است.([4])
رابینو سه کتیبه این امامزاده را به این شرح رونویسى کرده است:
کتیبه امامزاده زین العابدین در سارى، بناى اتمام یافته این عمارت به سعى و اهتمام این بنده درگاه علاءالدّین بن درویش محمّد ابوالوفا.([5])
کتیبه دیگر عبارتند از: الله ولى التوفیق ـ الله مفتح الابواب فى التاریخ سنة اربع و تسعین و ثمانمائة ـ 894 هـ . ق. که ظاهراً این کتیبه مربوط به در ورودى بنا بوده است.([6])
کتیبه سوّم ; مربوط به صندوق امامزاده زین العابدین است که به شرح ذیل یادداشت شده است:
«صاحب هذه الصندوق و المرقد المبارک الشریف السلطان الاعظم الاکرم برهان السادات و الاشراف المرحوم المغفور السلطان امیر شمس الدّین بن الامیر کمال الدّین الحسینى طاب ثراه تاریخ و فاته یوم الاثنین خامس و عشرین شهر جمادى الثانیة اربعة عشر خورداد ماه سنة خمس و تسعمائه».([7])
در کتاب مازندران و استرآباد (مورخ 1274 قمرى) از این امامزاده بنام سیّد زین العابدین یاد شده است.([8]) همچنین در کتاب سفارشنامه انجمن آثار ملى نیز ذکرى از این امامزاده (به عنوان سیّد زین العابدین) به میان آمده است.([9])
پروفسور پوپ مستشرق شهیر، بقعه امامزاده زین العابدین را بنام «مقبره شاهزاده سلطان محمّدرضا» خوانده است و مسلماً اشتباه کرده، زیرا در این گنبد کتیبه ایست که نشان مى دهد این بقعه براى امیر زین العابدین پسر امیر کمال الدّین حسینى ساخته شده است. در صورتیکه قبر سلطان محمّدرضا همراه مرقد سلطان مجدالدّین على مکّى در خارج شهر سارى بر سر راه سارى به فرح آباد است. دمرگان نیز به اشتباه آن را «مسجد سید محمّدرضا» خوانده است. زاره گفته است که این امامزاده همانند سلطان محمّدرضا است.([10])
دکتر منوچهر ستوده، عباراتى را که بر دیوار و در و صندوق این بنا خوانده را چنین توصیف کرده و مى نویسد: بناى بقعه میرزین العابدین چهار ضلعى است که چهار کنج بالاى آن را با چهار گوشوار کور کرده و منتهى به هشت ضلعى کرده اند و گنبدى رُک بر این هشت ضلعى زده اند. بر بدنه شالى زیر قرنیسها دو ردیف دو تائى کاشیکارى است که فعلا (مهر سال 1363) بیشتر آنها فرو ریخته است. میان طاقنماى این بدنه شمالى دو ردیف کاشیکارى است که این بیت بر آن خوانده مى شود:
... بر لوح نوشت کلک نقاش *** دنیا نکند وفا تو خوش باش
در دو طرف طاقنما دو مربع کاشیکارى است. در مربع سمت راست:
قال النبى(صلى الله علیه وآله):
و در مربع سمت چپ: الدنیا مزرعة الآخرة.
بالاى در ورودى اصلى بقعه که در بدنه جنوبى است این عبارات و کاشیکارى قدیمى نوشته شده است:
الامیر الکبیر المغفور میر زین العابدین بن کمال الدّین الحسینى
بر هلال بالاى در ورودى عبارات زیر بر چوب حک شده است: بسم الله الرحمن الرحیم قال النبى(صلى الله علیه وآله) الدنیا مزرعة الاخرة. قال(صلى الله علیه وآله) الضربة الخندق على داه عباده من الثقلین بتاریخ 1352 شمسى.
فرسودگى کتیبه نشان مى داد که این تاریخ صحیح نیست و ظاهراً نویسنده سال شمسى را با قمرى اشتباه کرده است.
در داخل بنا و در چهار جهت آن چهار کتیبه است. این کتیبه ها در هر بدنه دور مى چرخد یعنى از پایین به بالا و در خط افقى و از بالا به پایین است. بیشتر کاشیهاى آن فرو ریخته و آیاتى از کلام الله مجید و ظاهراً سوره یس است.
دریچه اى نورگیر در بدنه شمالى است که روزى به محوطه بیرون باز مى شده است. کنده کاریهاى ظریف دارد و این عبارت بر آن حک شده است:
بر پاسار بالاى لنگه راست: الله ولى التوفیق.
بر پاسار بالاى لنگه چپ: الله مفتح الابواب.
بر پاسار پایین لنگه راست: فى التاریخ سنة اربع.
بر پاسار پایین لنگه چپ: تسعین و ثمانمائة.
بر بالاى این پنجره کاشیکارى است و این عبارات بر آن باقى مانده است:
«هذا گنبد المرقد المبارکة الشریفة حضرت السلطان الاعظم الاکرم الا...»
صندوقى بسیار ظریف و پرکار مرقد را پوشانیده است. مطالب بدنه شمالى آن از فرسودگى خوانده نشد و بدنه جنوبى آن نیز نوسازى شده بود. آنچه بر بدنه شرقى باقى مانده بود بدین شرح است:
«صاحب هذا الصندوق المرقد المبارکة الشریفة السلطان الاعظم الاکرم برهان السادات و الاشراف المرحوم المغفور سلطان امیر شمس الدّین بن امیر کمال الدّین الحسینى طاب ثراها فى التاریخ وفات یوم الاثنین خامس عشرین شهر جمادى الثانى سابع عشر خورداد ماه سنة تسمع و خمسین و ثمانمائة.»
این صندوق نیز مانند صندوق شاهزاده حسین و امامزاده یحیى بر پایه اى جداگانه استوار است.
صندوق سفید چاه نیز نظیر این صندوقها است.
در این مقبره سیّد زین العابدین بن سیّد کمال الدّین و امیر شمس الدّین بن امیر کمال الدّین بن قوام الدّین و برادرش به خاک سپرده شده اند.([11])
در کتاب دائرة المعارف تشیّع این بنا و شخصیّت هاى مدفون در آن چنین توصیف شده اند: در نزدیکى دروازه بار فروش سارى، در کنار میدان کوچکى که از دروازه مزبور چندان دور نیست. بقعه اى بنام امامزاده زین العابدین واقع است که هنوز نسبتاً سالم باقى مانده است. این بقعه مدّتها پیش به گنبد میر زین العابدین عادلى معروف بوده است. سادات و سلاطین مرعشى قریب دو قرن در سارى و آمل و سایر نقاط مازندران حکومت داشتند. بعضى از آنها در سارى مدفونند. یکى از آنها سید زین العابدین پسر سیّد کمال الدّین مرعشى است که دوره حکومت او در سارى از سنه 872 تا 880 هـ . ق بوده با برادرش سیّد شمس الدّین و سیّد فخرالدّین در این بقعه مدفونند. در شرح احوال او نوشته اند که: «... چون کار سیّد عبدالله را بساخت به حکومت سارى بنشست و بعضى مردم از هر قبیله و هر طایفه با او بیعت کردند. اما سادات پازوارى به خلافت برخاستند. سیّد زین العابدین بن سیّد کمال الدّین متخلص به عادلى بود... و از دیوان امیر حسن بیگ آق قویونلو مال الکالا به صد و بیست خروار ابریشم اجارت کرد. اما همیشه میان او و منازعانش زد و خورد بود. گاهى او بر آنها و زمانى آنها بر او غالب مى شدند.»
بقعه سلطان زین العابدین متعلّق به اوائل قرن نهم هجرى است. گنبد این بقعه آجرى است که قسمت تحتانى آن مربع شکل و بام آن هرمى و داراى بیست متر ارتفاع بوده و در نوک آن قندیلى برنجى نصب شده است. شکل گنبد تقریباً به صورت مخروطى هشت ترک مى باشد که قسمت انتهایى از آجرهاى عالى ساخته شده ولى قسمت بالائى که گنبد است سابقاً با کاشیهاى آبى مفروش بوده که اکنون از آن اثرى نیست. در ورودى بقعه از طرف جنوب است و داراى دو لنگه ساده و معمولى مى باشد و در بالاى در ورودى بقعه کتیبه اى بر روى کاشى نقش بسته. درون صحن به ظاهر سه قبر مى باشد که یکى متعلّق به سلطان زین العابدین و دوّمى سیّد فخرالدّین و سوّمى سیّد شمس الدّین که روى دو صندوق اولى را کاهگل کشیده اند که نوشته و کتیبه آن معلوم نیست. فقط صندوق سوّم چوبى و منّبت کارى است و در حواشى آن آیات قرآنى به صورت برجسته نقش شده است. در مدخل بنا هم کتیبه دیگرى بود که بر آن نوشته شده بود که آن بنا را علاءالدّین فرزند درویش محمّد عبدالوفا ساخته، قدرى بالاتر از آن کتیبه دیگرى از آیات قرآنى که بر کاشیهاى معرّق بسیار زیبا نوشته شده بود قرار داشت.([12])
نسب شریف و شرح حال مدفونان
بدون شک شخصیّت اوّل مدفون در این بقعه، سلطان سیّد زین العابدین، حاکم طبرستان و سارى است که از سال 872 تا 880 هـ . ق در سارى حکومت نمود و سرانجام در سال 892 هـ . ق وفات یافت، او را در این مکان به خاک سپردند. نسب وى با هیجده واسطه به امام سجاد(علیه السلام)منتهى مى شود. از نوادگان سید قوام الدّین مرعشى است که مؤسّس دولت مرعشیان در طبرستان است، نسب وى از قرار ذیل است:
السلطان سید زین العابدین بن سید کمال الدّین بن سید محمّدخان (856 ـ 837 هـ . ق) بن السلطان السید مرتضى خان (837 ـ 820 هـ . ق) بن السلطان الاعظم السید على خان (820 ـ 809 هـ . ق) بن السلطان الاعظم السید کمال الدّین صادق بن سید قوام الدّین مرعشى (781ـ760 هـ . ق) الشهیر بمیر بزرگ بن کمال الدّین صادق بن عبدالله النقیب بن محمّد النقیب الزاهد بن محمّد النسابة بن على الفقیه بن الحسن النسابة بن على المرعش بن عبدالله النّسابة بن محمّد السلیق بن الحسن بن الحسین الاصغر بن الامام زین العابدین(علیه السلام).([13])
مرحوم میر ظهیرالدّین مرعشى متوفاى 892 هـ . ق در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران چگونگى به حکومت رسیدن سیّد زین العابدین را چنین مى نویسد:
«چون سنة 856 هـ . ق سیّد محمّد حاکم سارى وفات یافت، در حین وصیت ارکان دولت خود را طلب نمود، و فرمود که: ولىّ عهد من سید عبدالکریم است. و چون او را به سبب خدمت ملازمت به پایه سریر اعلى به هرات فرستادم، و سید عبدالکریم را حاضر ساختن متعذر است. فرزند سیدعبدالکریم، سید عبدالله را به جاى من بنشانید، و تا رسیدن سید عبدالکریم پدر سید عبدالله، به فرمان او اقدام نمایید که: خلیفه و ولى عهد من، پدر اوست. و سید عبدالله را بباید آورد و بر تخت نشانید تا مردم او را سلام بکنند و بدانند که وصیت من چیست...»([14])
«بعد از یکماه سیدعبدالکریم برسید. برادران و خویشان و اصحاب و ارباب سارى جمله بر او بیعت کردند. چون به جاى پدر به سلطنت قیام نمود. چنانچه شرط بود با نوکران پدر خود سلوک نمى کرد و به شرب خمر موقع گشت و با فرزند اسکندر روز افزون، بهرام نام که سپهسالار و صاحب اختیار مازندران بود به تخصیص طرف غربى تیجنه رود را ضبط کرده در حوزه اقتدار او بود، بد شد.»([15])
«تا سرانجام پس چند درگیرى با پادشاه زاده بابر در روز چهارشنبه پنجم ربیع الاول هشتصد و شصت و پنج سید عبدالکریم وفات یافت. و فرزندش سید عبدالله اگر چه به سن صغر بود، اما او را به جاى پدر بر تخت بنشاندند. و او نیز در آن سن از مقتضیات نکبات دین و دنیا به شرب خمر اقدام مى نمود... فلهذا مردم مازندران از او متفرق شدند... و عمّ او سید کمال الدّین را ترغیب و تحریص به حکومت سارى نمودند. و مردم سارى هم بدو رغبت کرده او را به سلطنت قبول کردند. و سید عبدالله را عذر خواستند که: چون در صغر سنین و سید کمال الدّین را نسبت به شما رتبه پدرى است. اولى چنان مى نماید که او چند روز به جاى شما باشد و... از آن سبب او نیز خود را معزول ساخت و به جانب پنجاه هزار ـ که پدر بدو داده بود رفت ـ تا سید عبدالله یک نفر عم زاده خود سید مرتضى نام را بگرفت و بدست خود میل آتشین در چشم او کشید. و در دیده خود ذره ى حیا ندید و عم خود سید کمال الدّین را که شمه یى از حال و بى پروایى او ذکر رفت، بگرفت و حبس کرد. تا در زندان بیمار شد و مرد.
فرزند سید کمال الدّین، سید زین العابدین نام روزى که در حمام رفته بود با دو سه نفرى درون رفت و او را به قتل آورد وقوع این حادثه که در پنجم ربیع الاول هشتصد و هفتاد و دو بود... و سید عبدالله را فرزندى به سن چهار سالگى عبدالکریم نام بود.
چون (سید زین العابدین بن سید کمال الدّین، کار پسر عم خود) سید عبدالله را بساخت به حکومت سارى بنشست و بعضى مردم از هر قبیله و هر طایفه با او بیعت کردند. اما سادات پازوارى به خلافت برخاستند و با وى جنگ نمودند.»([16])
او همیشه با سید عبدالکریم بن عبدالله بن عبدالکریم که پدرش سید عبدالله را به قتل رسانده بود. با کمک سادات پازوارى در جنگ بود، از اینرو سید ظهیرالدّین مرعشى مى نویسد:
حکومت سید زین العابدین که گاهى او و گاهى سید عبدالکریم ثانى به حکومت مى نشست تا جمادى الاول سنة هشتصد و هشتاد و یک، نه سال طول کشید.([17])
سید ظهیرالدّین در تاریخ گیلان و دیلمستان مى نویسد:
«در سال 885 هـ . ق امیر گیلان، چون مدتى بود که پرسش والى مازندران میرزین العابدین نام نکرده بودند. وظایف مخالصت را مرعى داشته، ایلچى را با تحف و هدایا فرستاده بودند. خاطر دریا مقاطه بدان مایل شد که به پرسش میرزین العابدین که والى مازندران بوده بفرستند. جناب سیادت قبایى سعادت دستگاهى سید عبدالملک بن سید مرحوم مغفور سید موسى الحسنى نورّ قبره را تعیین فرمودند و با تحف و هدایاى خسروانه به مازندران فرستادند.»([18])
وى همچنین وقایع سال 887 هـ . ق را چنین مى نویسد:
حضرت اعلى خلافت پناه روز یکشنبه پانزدهم ربیع الاول سنة مذکور از راه شیمرود، به صوب جیلان روز دوشنبه به تخت دیلمان متمکن گشتند. و میر زین العابدین سارى چون پدر مرحوم میر عبدالکریم ثانى، میرعبدالله نام را در حمام به غدر به قتل آورده و پسر عبدالکریم طفل بود. به حکومت مازندران بنشست. چون آن حکایت اینجا مطلوب نیست به گاه آن شروع نمى شود.
غرض که در این سال پادشاه یعقوب عنایت فرموده مازندران را به میر عبدالکریم داده بود و میر زین العابدین به استرآباد رفته و در آن سرحد به مخالفت قیام مى نمود. تهور نموده از سرحد استرآباد ایلغار نموده، به مازندران درآمد و چون نتوانست اقامت نمودن، متوجه رستمدار شد. میرعبدالکریم با لشکر مازندران و چند نفر از عساکر ترکمان که همراه او بودند سر راه بگرفت و به لب سیاه رود محاربه کردند. و میر زین العابدین از آنجا بگذشت اما از نوکران او جمعى به قتل آمدند و اسباب و تعلقات که همراه بود تالان کردند و او با چند نفرى مجروح خود را به ساحل بحر وجیکه رود رسانید و از آنجا به سرحد رستمدار رسید و به ناتل فرود آمد و میرعبدالکریم با لشکر مازندران به مقابله او به سرحد آمل و رستمدار بنشست.
بزرگان مازندران به تخصیص میرابراهیم که حاکم آمل بود صلاح چنان دیدند که میان ایشان صلح بکنند. از این سبب چند نفرى را به پایه سریر سلطنت پناه ارسال داشتند... و چون ملک جهانگیرخان فیمابین ایشان نمى خواست که صلح بشود در آن باب سعى ننمود و میر زین العابدین را حسب المقدور یرق داده و روانه آستانه عالم پناه پادشاه اسلام پناه گردانید.»([19])
وى همچنین در وقایع سال 891 هـ . ق مى نویسد:
شب چهارشنبه نهم جمادى الاول سال 891 هـ . ق پادشاه به «سر لیل» اقامت نمود، روز مذکور به دیلمان حلول اجلال واقع شد و میرعبدالکریم به سارى بود. خبر رسید که میر زین العابدین را پادشاه یعقوب عنایت کرده مازندران بدو داد و او چون متوجه گشت، میر عبدالکریم عیال و اطفال خود را به گیلان روانه ساخت و او همانجا اقامت نمود و عیال او آمدند و به ناحیه سیاه کله رود به قریه کژین جاى دادند. چون میر زین العابدین با لشکر ترکمان به مازندران درآمد، نتوانست اقامت نمودن او نیز بیرون آمد و به فرضه اسپیجین فرود آمد...»([20])
سیدظهیرالدّین مرعشى سرانجام در وقایع سال 892 هـ . ق مى نویسد:
«خبر رسید و به تحقیق پیوست که یک شنبه سیم جمادى الاخر موافق چهاردهم ماه مهر قدیم را میر زین العابدین (در سارى) از این دنیاى پرغرور رحلت نموده به جوار رحمت رب العالمین پیوست انا لله و انا الیه راجعون. نکته:
بارید به باغ ما تگرگى *** وز گلبن ما نماند برگى
آن بى دولت به امید کاذب که از این دنیاى دون پرور داشت، چندین خونهاى ناحق بریخت و فکر آن نکرد که در این عالم فنا بجز نام نیک چیزى بقا ندارد و چون چند روز آنچه مراد او بود، در این سراى پرغرور حاصل شد. بنام نیک اگر بکوشیدى، بعد از او، او را مردم به دعاى نیک یاد مى کردند که مقصود از عمر آن است که بعد از او کسى به دعا او را به یاد آورد و به گردن و خون ناحق مسلمانان نماند که گفته اند، بیت:
جهان خواستى یافتى، خون مریز *** مکن با جهاندار یزدان ستیز
چون این خبر به گوش میر عبدالکریم ثانى رسید. ارادت توجّه به جانب مازندران نمود...»([21])
بدینسان سید زین العابدین بن کمال الدّین، پس از کشته شدن پدرش توسّط عمویش عبدالله بن عبدالکریم، وى را در حمام به سال 870 هـ . ق کشت و حکومت سارى را بدست گرفت. و بارها با سادات پازواره اى و پسر عموى خود عبدالکریم ثانى بن عبدالله بن عبدالکریم به مخاصمه و جنگ پرداخت و عاقبت در حالیکه حاکم سارى بود در جمادى الاخر سال 892 هـ . ق در سارى وفات یافت.
مؤلف کتاب الشجرة الطیبة([22]) دو برادر به اسامى شمس الدّین که سپهسالار سپاه برادر بود، و على را نام مى برد که شمس الدّین کنار برادر خود در بقعه مذکور آرمیده است.
توجّه: در تاریخ صندوق مرقد، وفات میرشمس الدّین بن کمال الدّین، برادر امیر سید زین العابدین را دکتر منوچهر ستوده روز دوشنبه 25 ماه جمادى الاخر سال 859 هـ . ق مطابق با 17 خورداد ماه خوانده است که بطور قطع این تاریخ اشتباه است. زیرا وى امیر و سپهسالار سپاه برادرش بود و تا قبل از وفات برادرش امیر زین العابدین در قید حیات بوده است. بنابراین چگونه ممکن است که شخصى امیر سپاه برادر خود بوده، قبل از به حکومت رسیدن برادر وفات کرده باشد؟ بنابراین این تاریخ نمى تواند صحیح باشد و از دو حال خارج نیست، یا در موقع حکاکى تاریخ 899 با 859 اشتباه شده یا اینکه دکتر منوچهر ستوده در خواندن آن اشتباه نموده است چنانکه وى امیر شمس الدّین را پسر کمال الدّین مرعشى پنداشته که یقیناً این شجره اشتباه است. بلکه کمال الدّین فرزند محمّدخان متوفاى 856 هـ . ق و او با سید قوام الدّین مرعشى چهار پشت فاصله دارد.
مشکوتى تاریخ دیگرى را بر صندوق خوانده که با گفتار ما سازگار است او این تاریخ را روز دوشنبه 25 ماه جمادى الاخر مطابق با 17 خرداد ماه سال 809 هـ . ق خوانده که بدون شک 899 هـ . ق صحیح است که تاریخ وفات امیر شمس الدّین مى باشد.
بنا بر تاریخ فوق (809 هـ . ق که مشکوتى آن را چنین خوانده و با تاریخ کهن مطابقت ننموده، چنین نتیجه مى گیرد که این بنا متعلّق به اوایل قرن نهم هجرى است.([23]) و حال آنکه امیر شمس الدّین در این تاریخ تازه بدنیا آمده است، چگونه کسى که بیست سال بعد بدنیا آمده، بالغ بر 30 سال قبل از تولد صاحب قبر و گنبد و صندوق بوده است، بنابراین نتیجه مى گیریم که کلمه تسعون را ندیده و یا اینکه بر اثر مرور زمان از بین رفته و یا اشتباهى حکاکى شده باشد.
رابینو این تاریخ را سال 905 هـ . ق خوانده و مى نویسد: «تاریخ وفاته یوم الاثنین خامس و عشرین شهر جمادى الثانیه اربعة شهر خورداد ماه سنة خمس و تسعمائة» که بنابراین تاریخ وفات امیرشمس الدّین را به سال 905 هـ . ق نوشته است که او نیز تاریخ نصب صندوق را با تاریخ وفات وى اشتباه گرفته زیرا خود او در کتیبه اى در همان بقعه که مربوط به تاریخ درب ورودى است را به سال 894 هـ . ق خوانده است. بنابراین شکى نیست که بناى کنونى متعلّق به سالهاى آخر قرن نهم هجرى و صندوق مرقدى را که رابینو دیده متعلّق به اوایل قرن دهم هجرى مى باشد.
در کتاب دائرة المعارف تشیّع قبر کنونى را از آن سید زین العابدین با برادرانش سید شمس الدّین و سید فخر الدّین مى داند.([24]) و حال اینکه سید زین العابدین دو برادر بنام هاى سید شمس الدّین و على بیشتر نداشته و اصولا على نیز ملقّب به فخرالدّین نبوده، حال چگونه و از کجا مؤلفان مذکور این شخص را برادر سید زین العابدین دانسته اند معلوم نیست.
جناب آقاى ستوده از جمله مدفونان در بقعه را چنین معرّفى مى کند:
«در این مقبره سید زین العابدین بن سید کمال الدّین و امیر شمس الدّین بن امیر کمال الدّین بن میر قوام الدّین و برادرش به خاک سپرده شده اند...»([25])هر چند ایشان میر شمس الدّین را با یک واسطه به میر قوام الدّین نسبت داده اند که یقیناً اشتباه است.([26]) اما نام برادر امیر شمس الدّین مدفون در این بقعه را ننوشته اند.
مهجورى درباره مدفونان در این بقعه مى نویسد:
«این سید و برادرش امیر شمس الدّین از فرمانروایان سده نهم هجرى مازندران و نواده میر کمال الدّین بن قوام الدّین هستند در داخل گنبد ده تا دوازده نفر از سادات مرعشى از پسر میر شمس الدّین و ابنا و نزدیکان ایشان مدفون هستند.»([27])
اگر پسر شمس الدّین در این مکان مدفون باشد، نام وى کمال الدّین است، همچنین على بن کمال الدّین بن محمّدخان، برادر شمس الدّین و زین العابدین، صاحب سه فرزند به اسامى: محمّد مرتضى و نظام الدّین و قوام الدّین بودند.([28]) که شاید در این مکان دفن شده باشند.
آنچه از این اقوال بدست مى آید: امیر زین العابدین مرعشى از سال 872 هـ . ق وارد صحنه کشاکش حکومت مازندران مى شود، وى بهمراه پنج نفر از معتمدین خود به تاریخ 5 ربیع الاول 872 هـ . ق در یکى از حمّامهاى سارى میر عبدالله بن عبدالکریم را به انتقام پدر به قتل رساند و به تخت حکومت در سارى نشست. در مقابل حکومت سیّد زین العابدین چند گروه قرار گرفتند از جمله گروهى از سادات پازوارى ; جمعى از سادات بابلکانى و همینطور سادات آمل و حکومت آن که عبدالکریم بن میر عبدالله سردارى آن را بر عهده داشت. این گروه عظیم موفق شدند که سارى را اشغال کرده و عبدالکریم را بر تخت بنشانند در این حین سیّد زین العابدین به منطقه هزار جریب رفت و پس از مدتى بنا به صلاحدید عمویش میرقوام الدّین به سوى هرات پایتخت دولت تیموریان روانه شد و پس از مصاحبت با سلطان حسین بایقرا پادشاه تیمورى با حمایتها و الطاف وى با سپاهى عازم مازندران شد و حکم حکومت مازندران را با خود بهمراه آورد. با ورود وى لشکریان مخالف در هم شکسته شد و سیّد زین العابدین به حکومت نشست و حکومت آمل را به سیّد حسن پسر عمویش داد. مخالفان چندى بعد هم قیام کردند که دوباره توسّط سپاهیان سیّد زین العابدین در هم شکسته شد. و بالاخره بسال 894 هـ . ق در بازگشت از شکار در منزل همسر دومش مقدارى از غذاى مسموم که مادرش براى همسرش فرستاده بود را خورده و در بستر مرگ افتاد. پیش از رحلت وصیت کرد تا سیّد شمس الدّین برادرش بجایش بنشیند. وى در نیمه شب جان به جان آفرین تسلیم کرد. میر شمس الدّین مرعشى نیز به سال 905 هـ . ق در روز یکشنبه 25 جمادى الثانى مصادف با 17 خرداد ماه در گذشت و در کنار برادر دفن گردید. در کل باید گفت: سیّد زین العابدین امیرى خوش سیرت و مدافع مظلوم نبوده و به انواع رذایل متصّف بوده است.
[1]. فهرست بناها و اماکن باستانى ایران: 184ـ 185.
[2]. اسامى دهات کشور 1: 177ـ178.
[3]. تاریخ مازندران 2: 340.
[4]. تاریخ مازندران، ملاشیخعلى: 57.
[5]. سفرنامه مازندران و استرآباد: 21.
[6]. همان، و آستارا تا استرآباد 4: 54.
[7]. مازندران و استرآباد، 21ـ22.
[8]. استرآباد و مازندران، 96.
[9]. سفارشنامه انجمن آثار ملى، شماره 49، صفحه 39 و 40.
[10]. از آستارا تا استرآباد 4: 541.
[11]. از آستارا تا استرآباد 4: 542 ـ544، بناهاى آرامگاهى: 124ـ 125.
[12]. دائرة المعارف تشیّع 3: 348.
[13]. الشجرة الطیبة; 69: قیام مرعشیان: 23، تاریخ اسلام در نواحى شمال ایران: 8. مقدّمه.
[14]. تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 304.
[15]. همان، 305.
[16]. همان: 306ـ311.
[17]. همان: 335.
[18]. تاریخ گیلان و دیلمستان: 427.
[19]. تاریخ گیلان و دیلمستان: 451ـ452.
[20]. همان، 457.
[21]. تاریخ گیلان و دیلمستان: 460ـ459.
[22]. الشجرة الطیبة: 69.
[23]. فهرست بناها و اماکن باستان ایرانى: 185، از آستارا تا استرآباد 4: 541.
[24]. دائرة المعارف تشیع 3:348.
[25]. از آستارا تا استرآباد 4: 544.
[26]. صحیح آن ; سیّد شمس الدّین بن سیّد کمال الدّین بن سیّد محمّد خان بن سیّد مرتضى خان بن سیّد على خان بن سیّد کمال الدّین صادق بن سیّد قوام الدّین مرعشى.
[27]. تاریخ مازندران 2: 34.
[28]. الشجرة الطیبة: 70.
- ۱۹۷۹
- ادامه مطلب