- سه شنبه ۱ مهر ۹۳
این بنا در مجاورت بقعه سیّد زین العابدین در خیابان جمهورى واقع شده و از زیارتگاههاى معتبر شهرستان سارى و جزو آثار تاریخى این شهر بشمار مى آید.
قبل از بیان شخصیّتهاى مدفون در بقعه، خوب است اشاره اى به کتیبه هاى آن نمائیم تا بوسیله آن رد و اثباتى درباره مدفونان بقعه شود. زمین این زیارتگاه حدود پانصد مترمربع است.
در طومار متولیان دوران صفوى، صریحاً نوشته شده است که امامزاده یحیى سارى، معروف به امامزاده سلسله است و تولیت آن با شیخ ابراهیم مى باشد.([1])
ملا شیخ على گیلانى از امامزاده اى در شهر سارى بنام «امامزاده سلسله» یاد مى کند، ولى ذکرى از نام او که یحیى باشد در میان نمى آورد.([2])
رابینو نخستین خارجى است که از این بقعه دیدن نموده و کتیبه پنجره آنرا چنین نوشته است:
«هذه الروضة المبارکة الاعظم صاحب الکرامة و الولایة و الامامة یحیى بن موسى الکاظم(علیه السلام) و الثانى أخوه حسین بن الإمام موسى الکاظم(علیه السلام) و الثالث اُختهما سیکنه بنت الامام موسى الکاظم(علیه السلام) فى أحد عشر ربیع الأول سنه ست و اربعین و ثمانمائه عمل استاد حسین و استاد محمّد نجار گیل»([3])
ملگنوف نیز از جمله کسانى است که از این بقعه بازدید نموده است.([4])نویسنده سفارشنامه انجمن آثار ملى([5]) و مشکوتى که شرح مختصرى درباره آن نوشته و ثبت تاریخى آن را بشماره 211 ضبط کرده از جمله کسانى هستند که درباره این بقعه نظر داده اند.([6])
در کتاب اسامى دهات کشور نیز از این امامزاده یاد کرده اند و تاریخ بناى آن را به سال 749 هـ . ق دانسته اند([7]) که یقیناً این تاریخ اشتباه است بلکه سال 849 هـ . ق صحیح مى باشد، تاریخى بر روى صندوق است که رابینو آنرا 846 هـ . ق و مشکوتى آنرا 849 هـ . ق خوانده است.
مهجورى درباره بناى امامزاده یحیى سارى مى نویسد:
«گنبد امامزاده یحیى استوانه ایست که قسمت فوقانى آن به شکل هرم است و قندیلى برنجى دارد. در ورودى بقعه از چوب جنگل و منبّت کارى است. این بقعه دو جفت در داشت که یک جفت آن بدستور مرحوم على اصغر حکمت، وزیر فرهنگ آن روز، براى اداره باستان شناسى وزارت فرهنگ فرستاده شد، و فعلا موجود است و یک جفت بر دیوار گنبد نصب مى باشد. درهاى مزبور منقوش و بر قسمت فوقانى آن عبارت زیر حکّ شده است: «فى حادى عشر شهر ربیع الاول سنه ست و أربعین وثمان مائة عمل استاد حسین و استاد محمّد گیل» درون این بقعه صندوق مشبّک چوبین است و درون آن صندوق دیگرى که عبارت ذیل بر چهار طرف آن حک شده است.
در قسمت شمالى ;
«امر بعمارة هذه الصندوق المبارک المعظّم المنوّر زین الأماجد و الأعالى خواجه الحسن بن المرحوم پیر على الرومى تقبّل الله حسناته فى عشر جمادى الأولى سنه تسع و أربعین و ثمانمائه کتبه فخرالدّین مطهّر بن عبدلله الداعى الحسن الآملى غفرالله ولوالدیه برحمتک یا ارحم الراحمین».
در قسمت شرقى سطح فوقانى آن آیة الکرسى است و زیر آن عبارت ذیل است:
«هذه الروضة المبارکة الامیر الأعظم صاحب الکرامة و الولایة و الإمامة یحیى بن موسى الکاظم و الثانى أخوه ابن الامام حسین بن موسى الکاظم و الثالث اختهما السیده سکینه بنت الامام موسى الکاظم(علیه السلام).
اگر چه این صندوق ظاهراً متعلّق به امامزاده یحیى و برادرش حسین و خواهرش سکینه است ولى یحیى بن میر قوام الدّین نیز باید در اینجا مدفون باشد.([8])
همچنان که اشاره شد مشکوتى ثبت تاریخى این بنا را 211 نوشته و درباره آن چنین توضیح مى دهد:
«ساختمان امامزاده یحیى که داراى گنبد مخروطى شکل آجرى است، از لحاظ دارا بودن چند عدد در و صندوقِ چوبى نفیسِ تاریخى، حائز اهمیّت هنرى و صنعتى است. این بنا متعلّق به اواخر قرن نهم هجرى قمرى است. تاریخ صندوق چوبى آن سال 849 هـ . ق مى باشد.
بناى این بقعه شامل بدنه مدوّر و گنبد هرمى شکل آجرى است که ارتفاع آن در حدود بیست متر است. بانى صندوق خواجه حسن نامى است و کاتب کتیبه آن فخرالدّین مطهّر بن عبدالله الداعى مى باشد. بر طبق شجره نامه امامزاده یحیى فرزند حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام)است.»([9])
هیأت Corpus در سال 1300 هـ . ش = 1967 میلادى از این امامزاده دیدن کرده اند و درباره آن مى نویسند:
«رابینو نخستین فرد از فرنگیان است که از این امامزاده دیدن کرده است و مطالبى را که در کتیبه در ورودى بوده چنین خوانده است. الاستاد حسین و الاستاد نجار گیل در یازدهم ربیع الاول سال 846 هـ . ق. شاید درهاى معروف ایران باستان در تهران متعلّق به این امامزاده بوده است. زیرا همین نامها و تاریخ بر آنهاست. کتیبه صندوق به زبان عربى است و نام بانى آن خواجه الحسن بن پیرعلى الرومى و نام کاتب فخر الدّین مطهّر بن عبدالله الداعى الآملى و نامهاى حسین النجار و الاستاد محمّد بن الحسن الجیلانى بر آن دیده مى شود.
این کار در سال 849 هـ . ق به پایان رسیده است. در بیرونى بناى امامزاده تاریخ ندارد، اما خطّ آن مربوط به زمان مورد بحث ماست. عبّاس شایان قسمتى از کتیبه را نقل کرده است. بر این در نام نجّار چنین آمده است([10]): فخرالدّین بن استاد على النجار و بانى آن صاحبه رستم بن نظام. ظاهراً آنکه درِ اصلى را به موزه ایران باستان برده اند. این در را در اینجا نقل کرده تا جاى خالى را پر کند.»([11])
دکتر منوچهر ستوده مطالب حک شده بر این در را چنین خوانده است: بر تنگه پایین لنگه راست: عمل فخرالدّین بن استاد على نجار.
بر تنگه پایین لنگه چپ: صاحبه رستم بن نظام.
سپس کتیبه صندوق مرقد که کنده کاریهاى ظریف و خط بسیار خوش را که ما قبلا به آن اشاره کردیم و تاریخ 849 هـ . ق را دارد بیان مى نماید و اضافه مى کند که: بر حواشى بدنه هاى دیگر صندوق سوره مبارکه یس و آیة الکرسى است.
به حاشیه سمت راست بدنه صندوق: هذه الروضة المبارکة الأمیر الأعظم صاحب الکرامة و الولایة و الامامة;
و بر حاشیه چپ بدنه شرقى: یحیى بن الإمام المعصوم موسى الکاظم(علیه السلام).
صندوق از حد عادى بزرگتر است و جاى آن دارد که سه تن در زیر آن بخاک سپرده شده باشند.([12])
نتیجه: آنچه که از تاریخهاى درب و صندوق معلوم است، تاریخ اتمام بقعه مربوط به سال 846 هـ . ق و تاریخ اتمام صندوق مرقد نیز به سال 849 هـ . ق مى باشد.
شخصیّت هاى مدفون در بقعه
چنان که اشاره شد، کتیبه روى صندوق، شخصیّت هاى مدفون در این بقعه را چنین معرّفى مى نماید: یحیى بن موسى الکاظم(علیه السلام) و برادرش حسین بن موسى(علیه السلام) و خواهرشان سکینه. دکتر منوچهر ستوده قایل است که یحیى بن میر قوام الدّین نیز در این بقعه مدفون است.([13]) و مى نویسد:
«سیّد ظهیرالدّین نوشته که سیّد یحیى که پسر نهم میر قوام الدّین است در سارى مدفون است.»([14]) این مرقد بعدها به امامزاده یحیى خواند شد و به پسر امام موسى کاظم(علیه السلام)مبدّل شد و برادرش حسین و خواهرش سکینه نیز با او در یک جا به خاک سپرده شده اند.([15])
در کتاب دائرة المعارف تشیّع نیز آمده است:
«احتمالا پیکر یحیى بن میر قوام الدّین مرعشى نیز باید در درون صحن این امامزاده مدفون باشد.([16])
در تاریخ طبرستان و رویان آمده است که:
«سیّدیحیى پسر میرقوام الدّین همه ملک او در سارى است وهمانجا مدفون است.»([17])
مؤلّف تاریخ هزار ساله اسلام در نواحى شمال ایران مى نویسد:
«سیّد یحیى بن میر قوام الدّین در سارى که هم اکنون به امامزاده سلسله معروف است»([18]) مدفون مى باشد.
او همچنین در بخش سادات مرعشى مدفون در سارى مى نویسد:
«سیّد یحیى فرزند نهم میر بزرگ مرعشى که اکنون مرقد او به امامزاده یحیى و امامزاده سلسله معروف است، در جوار گنبد سیّد زین العابدین واقع شده است.»([19]) مؤلّف کتاب الشجرة الطیّبه ضمن تأیید مدفون بودن امامزاده یحیى در سارى، نسب وى را چنین مى نویسند: سیّد یحیى بن میر قوام الدّین (متوفّاى 781 هـ . ق) بن کمال الدّین صادق النقیب بن عبدالله النقیب بن محمّد النقیب الزاهد بن محمّد النسابه بن على سیّد الفقیه بن الحسن النسّابه بن على المرعش بن عبدالله النسّابة المحدّث بن محمّد السلیق بن الحسن بن الحسین الاصغر بن الامام زین العابدین(علیه السلام).([20])
بنابراین یکى از شخصیّت هاى مدفون در این بقعه سید یحیى پسر نهم و کوچک میر قوام الدّین مرعشى حسینى است که نسب شریفش با سیزده واسطه به امام زین العابدین(علیه السلام)منتهى مى شود و به احتمال قوى وفات او در دهه آخر قرن هشتم هجرى بوده است.
اما شکى نیست که سیّد یحیى بن میر قوام الدّین آخرین شخصیّتى است که در این بقعه مدفون است و قبل از آن سه تن از امامزادگان که بنا بر کتیبه صندوق دو پسر و یک دختر امام موسى کاظم(علیه السلام) است، در این بقعه مدفون مى باشند، که در باره صحّت این انتساب تردید است. زیرا مزارات زیادى در ایران به یحیى بن موسى(علیه السلام)منسوب است که مشهورترین آنان در سبزوار، سمنان، محلات، هشتگرد، کرج و... مى باشد. از اینرو اثبات هر کدام نفى دیگرى را در بر دارد. خصوصاً حسین بن موسى(علیه السلام) که على التحقیق در کوفه مدفون است.([21]) و از طرفى امام موسى کاظم(علیه السلام)دخترى بنام سکینه نداشته و بقعه اى به او نیز در اراضى جنّت آباد قم روبروى مسجد مقدّس جمکران منسوب است که به تفصیل نگارنده ضمن ردّ این بقعه و انتساب شخصیّت مدفون در آن بقعه را در مجله ماهنامه کوثر، شماره 16، سال دوّم، خرداد 1377 بررسى نموده به آنجا رجوع شود.
در کتاب دائرة المعارف تشیّع، درباره این امامزادگان و چگونگى هجرتشان نوشته است:
«گویند پس از شهادت امام رضا(علیه السلام) که سادات رهسپار خراسان بودند، در رى مورد حمله خلیفه قرار گرفتند. این سه امامزاده (یحیى، حسین و سکینه) به مازندران گریختند و در سارى شهید شدند.»([22])
متأسّفانه کسانى که مدفن یحیى بن موسى(علیه السلام) را در سبزوار و سمنان قائلند داستانى شبیه داستان فوق بر سر زبانشان جارى است و مقدارى نیز بر آب و تاب آن افزودند. به هر حال این قیل و قالها نمى تواند مورد استناد یک محقّق باشد و تنها از باب «ربّ شهرت لا اصل لها» است.
براى اثبات این ادّعا به کنکاش زندگانى یحیى بن موسى(علیه السلام)خواهیم پرداخت و سپس به برخى از مزارات منسوب به او اشاره خواهیم کرد.
یحیى بن موسى(علیه السلام) کیست؟
یحیى از جمله فرزندان امام موسى کاظم (علیه السلام) است، مادرش اُمّ ولد = کنیز و به اجماع علماى انساب او بلا عقب بوده است.([23])
ابن عنبه متوفّا 828 هـ . ق، درباره ى یحیى بن موسى(علیه السلام) مى نویسد: «لم یعقّبوا بغیر خلاف ; هم عبدالرحمن، و عقیل، والقاسم و یحیى.»([24])
بدون هیچ اختلافى، عبدالرحمن، عقیل، و قاسم و یحیى از فرزندان امام موسى کاظم(علیه السلام)نسل ندارند.
محمّد کاظم یمانى، از اعلام قرن نهم هجرى مى نویسد:
«و امّا یحیى بن الکاظم(علیه السلام)، فأولد بنین و بنات إنقرضوا، و یقال: لهم عقب.»([25])
یحیى پسر امام کاظم(علیه السلام)، داراى پسر و دختر بوده که منقرض شدند، امّا برخى گفته اند که براى آنان نسل باقى است.
علّامه نسّابه ضامِن بن شَدْقَم نیز براى یحیى تداوم نسل از فرزندان او حسین قایل است. اما به قول محشى کتاب وى «ما أثبتنا حسب السیاق» نمى توان بر حسب متنِ مشجّر، این ادّعا را ثابت نمود.([26])
با وجود آنکه مرحوم یمانى و ابن شدقم خِرقِ اجماع نموده اند و برخلاف علماى پیشین انساب، براى یحیى بن موسى(علیه السلام) تداوم نسل قایل شده اند، بقعه یى در روستاى ازناب در دوازده کیلومترى جنوب شرق شهر ابهر قرار دارد که به استناد زیارتنامه و شجره نامه کاشى کارى شده سر در بنا، وى را یحیى بن یحیى بن امام موسى الکاظم(علیه السلام)معرّفى کرده است،([27]) که صحیح به نظر نمى رسد و از باب «ربّ شهرت لا اصل لها» است. مدارک و اسناد و قراینى در دست است که خفته در آن مزار را از آنِ یحیى بن موسى بن ابراهیم الأصغر المرتضى بن امام موسى کاظم(علیه السلام)مى داند.([28]) زیرا پسر برادر او محمّد بن ابراهیم بن موسى بن ابراهیم الأصغر از جمله واردین به زنجان و ابهر است، لذا بعید به نظر نمى رسد که یحیى بن موسى با او به این منطقه مهاجرت نموده باشد.([29])
متأسّفانه منابع موجودِ انساب و تاریخ و رجال، اطلاعات بیشترى در خصوص زندگانى و تاریخ و محلّ تولّد و وفاتِ یحیى بن امام موسى کاظم(علیه السلام)بدست نمى دهد و مورّخان هیچ اشاره اى به هجرت آن فرزند برومند امام هفتم (علیه السلام)به ایران نمى کنند و انتساب هر بقعه اى به او بدونِ مدرک و مأخذِ معتبر مى باشد. با این حال، بقاع و مزارات چندى به یحیى بن موسى(علیه السلام) در شهرهاى ایران انتساب دارد که تعداد آنها به بیش از چهل مزار مى رسد که ما تنها در اینجا به چهار مزار مشهور به یحیى بن موسى (علیه السلام)اشاره نموده و ضمن ردّ دلایل کسانى که آن حضرت را در شهر خود مدفون مى دانند به نسب خفته در آن مزار اشاره خواهیم کرد.
1 ـ سبزوار
در محل تلاقى خیابان اسرار و بیهق سبزوار، آرامگاه باشکوه امامزاده یحیى واقع است. در گذشته این بقعه به مزار یحیى بن زید(علیه السلام)شهرت داشت. ظاهراً این انتساب به خاطر قول بیهقى است که مى گوید: «... و یحیى بن زید بن زین العابدین(علیه السلام)چون از معرکه بگریخت و پدرش زید کشته شد، او به قصبه سبزوار آمد، و یحیى از ائمّه زیدیان بود، و آنجا که مسجد شاذان است نزول کرد و آمدن وى در سال 126 هـ . ق است»([30]) اما همچنان که در کتاب «قیام یحیى بن زید(علیه السلام)» که به بررّسى بقاع منسوب به او در ایران آمده، به طور تفصیل این قول رد شده است. زیرا به طور قطع یحیى پس از توقّف اندک در سبزوار و جنگ با حاکم نیشابور به جانب هرات رفت و در جوزجان به شهادت رسید و هم اکنون آرامگاه او در شهر سرپلِ استان جوزجان افغانستان مى باشد.([31])
مرحوم تفرشى در تعیین مرقدِ یحیى بن زید(علیه السلام)در سبزوار تشکیک نموده و بناى مزبور را از آن یحیى بن موسى (علیه السلام) مى داند و اشاره مى کند که، «... یحیى بن موسى(علیه السلام)در میان بازار سبزوار بقعه دارد اما در کتب ذکر نشده است.»([32]) عدم ذکر این انتساب به فرزند امام موسى کاظم (علیه السلام)خود دلیلى بر دفن شخصیّت دیگر در این بقعه است. خصوصاً بیهقى تصریح دارد که «... درین ناحیت سادات متوطن نبوده اند و بیشتر از نیشابور و غیر آن به این ناحیه انتقال کرده اند.»([33]) لذا اگر یحیى بن موسى (علیه السلام)در بیهق زندگانى مى کرده و در این شهر وفات یافته و این گنبد و بارگاه متعلّق به او بود، مرحوم بیهقى به آن
اشاره مى کرد. و همچنین اگر یحیى بن موسى (علیه السلام) در یکى از شهرهاى خراسان و قومس و بیهق سکونت مى داشت، به طور قطع علماى انساب ذکرى از او به میان مى آورده اند. همچنین از کلام بیهقى پیداست که تا قرن پنجم نه امامزاده اى بنام یحیى در بیهق مهاجرت داشته و نه بقعه اى بنام یحیى وجود داشته است. خودِ او از سکونت سیّد یحیى عمادالدّین بن هبة الله بن على بن محمّد بن محمّد بن یحیى بن محمّد بن احمد بن محمّد زبارة بن عبدالله بن الحسن المکفوف بن الحسن الأفطس بن على الأصغربن امام سجّاد(علیه السلام)در سبزوار خبر مى دهد و اشاره مى کند که وى سیّدى جلیل القدر، عظیم الشأن، عالمى فاضل، عفیف، دیندار و عالى مقدار بوده است. از این رو اکثر مورّخان احتمال قرین به یقین داده اند که مزار کنونى در سبزوار از آنِ وى باشد.([34])
2 ـ سمنان
در محلّه اسفنجان شهر سمنان نیز مزار باشکوهى به یحیى بن موسى(علیه السلام) شهرت دارد و بین اهالى معروف است که سیّد یحیى بن موسى(علیه السلام)هنگام مسافرت امام رضا (علیه السلام) از مدینه به مرو جزو ملتزمین رکاب آن حضرت بود و هنگامیکه به سمنان مى رسند، حضرت رضا(علیه السلام)برادر خود یحیى را جهت ارشاد خلق در سمنان مأمور مى نماید. بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام) به تحریک مأمون عباسى، حضرت یحیى بن موسى (علیه السلام) نیز در سمنان به شهادت مى رسد و در محل کنونى دفن مى گردد.([35])
این قول با خبر و اجماع مورّخان از همراهى تنها دو تن از سادات حسینى با امام رضا (علیه السلام)تضاد دارد، زیرا مورّخان همراهى اسماعیل بن محمّد الأرقط بن عبدالله الباهر بن امام سجاد(علیه السلام)، و سیّد على الصالح بن عبیدالله الأعرج بن حسین الأصغر بن امام سجّاد (علیه السلام)ثبت نموده اند([36]) و از همراهى یحیى بن موسى (علیه السلام) برادر خود امام رضا (علیه السلام)، هیچ خبرى نیست. از این رو ; این قول اجتهادى است در مقابل نصّ. خصوصاً هیچ مدرکى دالِ بر دفن او در سمنان به جز این خبر مجعول در دست نیست. و مرحوم تفرشى نیز در این باره مى نویسد:
«یحیى در سمنان بقعه دارد... نتوانستم سلسله اینها را پیدا کنم.»([37])
اگر این انتساب در دو قرن گذشته به فرزندِ امام موسى (علیه السلام) بوده، چگونه مرحوم تفرشى در آن تشکیک نموده است؟ لذا برخى احتمال دادند که شخصیّت مدفون در بقعه سیّد یحیى بن محمّد الدیباج بن امام جعفر صادق(علیه السلام)باشد. زیرا اگر قول کسانیکه قبر محمّد الدیباج بن امام جعفر صادق(علیه السلام) را در بَسطام شاهرود مى دانند بپذیریم،([38]) ثابت مى شود که بقعه ى امامزاده یحیى سمنان از آنِ فرزند آن حضرت مى باشد. زیرا علماى انساب و مورّخان ذکر نموده اند که محمّد الدیباج در حال وفات «لمامات ابوه أوصى إلى
ابنه یحیى»([39]) به فرزند خود یحیى وصیّت نمود، پر واضح است که این وصیّت باید در بسطام محل وفات او صورت مى گرفت. بنابراین اهالى سمنان از فرزند او یحیى در خواست کردند که در آنجا بماند و او نیز به خواهش آنان ترتیب اثر داد و در همانجا ماند. و این مزار را باید متعلّق به پسر عموى امام رضا(علیه السلام) دانست، نه برادر آن امام؟([40])
اما اگر قول دیگر مورّخان مبنى بر دفن محمّد الدیباج را در جرجان بدانیم، کما اینکه عقیده نگارنده در کتاب قیام محمّد بن جعفر الصادق(علیه السلام) است و مدارک زیادى هم این ادّعا را تأیید مى کند،([41]) باز هم دلایلى در دست است که یحیى بن محمّد الدیباج در این منطقه سکونت داشته و برخى از برادرزادگان و بنى اعمام او در سمنان بوده اند.([42])
3 ـ محلات
این آرامگاه باشکوه در کوى بالاى شهر محلّات و در کنار خیابان سرچشمه در میان گورستان عمومى واقع شده است.
براساس کتیبه موجود در بقعه، شخصیتهاى مدفون در آن یحیى بن موسى(علیه السلام)و برادرش فضل الرضا معرّفى شده اند.([43])
مرحوم عبّاس فیض(رحمه الله) پس از بیان توصیف معمارى بقعه مى نویسد:
«اگر مدفونین در این شهر را دو تن احفاد امام کاظم(علیه السلام) به اسامى یحیى و فضل بخوانیم با مشکلاتى متوّجه نمى گردیم، مخصوصاً که در میان سادات رضویّه قرن چهارم هجرى است که به عنوان فضل الرضا یا فضل الرضائیه خوانده مى شده است. بنابراین باید گفت که فضل الرضا از جمله خاندان موسى مبرقع بوده است.»([44])
وى در جاى دیگر از کتاب خود مى نویسد:
«از این خاندان ] رضائیه [ در قرن چهارم هجرى افراد بسیارى در محلّات متوطّن بوده اند.»([45])
احتمال مرحوم فیض که خدا او را رحمت کند درست بوده است ، منتهى منابعى که با آن ادّعاى خود را ثابت کند در دست نداشته است.
حسن بن محمّد بن حسن قمّى، که در سال 378 هـ . ق کتاب تاریخ قم را به تشویق صاحب بن عبّاد تألیف نموده، بخشى از این کتاب را به ذکر طالبیّه که به قم آمدند اختصاص داده است ، در بخشى از آن اشاره به دیگر سادات حسینیه مى کند و از سادات رضائیه و از فرزندان امام رضا(علیه السلام) نام مى برد و مى نویسد:
«أبوالحسن موسى بن أحمد، مردى فاضل و متواضع و متخلّص و سهل الجانب بوده است با عنوان جوانبى وحداثت سن ، نقابت سادات علویّه به شهر قم و نواحى قم بدو مفوّض بوده است و قسمات و وظایف و رسوم و مرسومات و مشاهدات سادات آبه و قم و کاشان و خورزن مجموع بدست و اختیار و فرمان او بوده است و عدد ایشان در آن زمان از مردان و طفلان سیصد و سىویک نفر بوده است و ظیفه هر یک از ایشان در ماهى سه من نان و ده درم نقره بوده است ...»([46])
طبق این گزارش، غالب بقاع موجود در قم ، کاشان، تفرش، محلاّت و نراق را باید از همین خاندان بدانیم زیرا ابن عنبه نیز مى نویسد: «یقال لولده الرضویّون و هم بقم إلاّ من شدّ منهم إلى غیرها»([47]) فرزندان موسى مبرقع را رضویّون مى گفتند و ایشان در قم بودند مگر تنى چند در غیر این شهر سکونت نمودند.
از این رو باید به احتمال مرحوم فیض، که صاحبان این مزار را از اولاد موسى مبرقع مى داند ایمان آورد، منتهى ایشان نتوانسته اند از واردین به شهر قم کسى را بنام یحیى از این خاندان در کتب انساب بیابند.
مرحوم ابوالحسن عمرى ، در ضمن بیان فرزندان موسى مبرقع مى نویسد: «یحیى بن أحمد أبی عبدالله بن محمّد أبی علی بن أحمد أبی علی بن موسى المبرقع بن الإمام جواد(علیه السلام)، کان یحیى کریماً واسع الجاه مسکنه بقم .»
وى مردى کریم و با حشمت و ساکن شهر قم بود . واضافه مى کند که ابوالقاسم زید ملقّب به عمید شاعر براى او حدیث کرد که وى یحیى بن أحمد را در قم به قصیده اى بنام قافیّه مدح نموده است.([48])
محمّد کاظم یمانى ، از أعلام قرن نهم هجرى نیز از سکونت یحیى بن أحمد در قم خبر داده، منتهى از رحلت و مدفن او ، سخنى به میان نیاورده است.([49])
نگارنده از آنجایى که از چنین بقعه اى در محلاّت آگاهى نداشته، قبلاً در کتاب انوار پراکنده([50]) چنین احتمال داده که وى در بقعه چهل اختران قم مدفون باشد . اما با وجود این بقعه، دیگر جاى تردید نیست که از آنِ همین سیّدجلیل القدر باشد . از آنجایى که پدر بزرگوار وى در روز پنجشنبه، نیمه صفر سال 358 هـ . ق وفات یافته([51])، مى توان وفات یحیى را در اواخر همین قرن احتمال داد.
درباره شخصیّت مدفونِ دیگر در بقعه، با وجود پسوند الرضا نگارنده معتقد است که برادرزاده همین امامزاده یحیى بن أحمد ، بنام أبوالفضل على بن أبى إبراهیم جعفر بن أحمد بن محمّد بن أحمد بن موسى المبرقع بن إمام جواد(علیه السلام) مى باشد.([52])
از آنجایى که استفاده کنیه در قرون اولیه اسلامى متداول بوده و به خاطر تعظیم و تکریم اشخاص به آن استفاده مى نمودند ، و از طرفى أبوالفضل از خاندان رضائیه قم بود. لذا کم کم أبوالفضل على الرضائیه به فضل الرضا شهرت یافته است. نگارنده جزماً معتقد است که بقعه کنونى مربوط به این سیّدرضوى است. و تا سندى معارض این ادّعا ثابت نشود همچنان بر آن معتقد است.
4 ـ هشتگرد
در بیست کیلومترى شمال هشتگرد، مزار باشکوهى است که از دیرباز مورد احترام و اعتقاد خاص مردم منطقه بوده است. جالب اینکه در کتیبه چوبى مرقد، خفته در مزار را یحیى بن موسى بن جعفر(علیه السلام) به اتفاق سکینه خواهرش و مادرشان بى بى شهربانو معرّفى مى کند.([53]) درست همین ادّعا ـ مدفون بودن یحیى بن موسى (علیه السلام)بهمراه خواهرش سکینه خاتون ـ در صندوقِ مرقدِ امامزاده یحیى سارى صورت گرفته است، که هیچ کدام آنان اصلى ندارد.
مرحوم حاج شیخ جواد مجتهد رازى، بدون آگاهى از این مزار، امامزاده یحیایى که با خواهر خود سکینه خاتون در شهر رى مى زیسته را در بقعه امامزاده یحیى خیابان سیروس تهران مدفون دانسته([54]) که صحیح به نظر نمى رسد.
اما نسب این امامزاده به نقل از کتاب منتقله الطالبیّه از این قرار است ; أبوالحسن یحیى بن أبى محمّد الحسن بن محمّد بن عبیدالله بن محمّد بن الحسن بن أبى على عبیدالله بن الحسن بن محمّد الجوانى بن الحسن بن محمّد بن عبیدالله الأعرج بن الحسین الأصغربن امام زین العابدین(علیه السلام).([55])
وى اضافه مى کند که پدر وى، أبو محمّد الحسن از آمل به رى منتقل شد و در محّرم سال 450 هـ . ق در شهر رى وفات یافت. او داراى سه فرزند به اسامى ابوالحسین یحیى و أبوهاشم محمّد و سکینه مى باشد.
بنابر این طبق این مدرک امامزاده یحیى و خواهرش سکینه که در شهر رى مى زیسته اند، در همین بقعه هشتگرد مدفون مى باشند، زیرا هیچ یک از واردین سادات علوى به رى، که نام او یحیى و خواهرى هم بنام سکینه داشته باشد به چشم نمى خورد مگر همین شخصیّت جلیل القدر که درباره او بحث خواهیم نمود .
علماى انساب أبو على عبیدالله بن محمّد بن الحسن بن أبى على عبیدالله را به عنوان الشریف النقیب یاد مى کنند. اما برخى او را نقیب آمل و ابن عنبه او را نقیب رى مى داند، و تداوم نسل او را تنها از أبو محمّد حسن دانسته اند.([56])و به اتفاق نقل تمام علماى انساب عبیدالله فرزندى بنام محمّد نداشته، و أبو محمّد حسن فرزند عبیدالله است، و حال آنکه در کتاب منتقلة الطالبیّه أبو محمّد حسن فرزند محمّد بن عبیدالله محسوب شده که یقیناً اشتباه مى باشد . معلوم نیست این اشتباه از کجا رخ داده، و این که آیا خود ابن طباطبا کنیه را با اسم توأم نموده یا این اشتباه از ناسخ بوده جاى سؤال است . ممکن است که اشتباه از سوى علاّمه سیّد مهدى خرسان در حین استنساخ کتاب منتقلة الطالبیّه صورت گرفته باشد.
به هر حال أبومحمّد حسن بن عبیدالله ، پدر امامزاده یحیى هشتگرد ، پس از وفات پدر بزرگوارش که احتمالاً در ابتداى قرن پنجم بوده ، سرپرستى سادات آمل و طبرستان را بدست گرفت و داراى حشمت و جلال و شکوه شد . علماى انساب از او به عنوان أبومحمّد الحسن نقیب النقباء ذوریاسة و جلالة یاد مى کنند.([57]) وى بنا به نقل ابن طباطبا در محرّم سال 450 هـ .ق در شهر رى وفات یافت و هم اکنون بارگاه وى در خیابان جنوبى غربى تهران که به سمت کرج و رباط کریم مى روند در محله اى که بین پل امامزاده معصوم و سه راه آذرى است واقع شده که مزار مجلّل و باشکوهى دارد که متأسفانه نسب او را نیز بدون تحقیق به نوه امام حسن(علیه السلام)انتساب داده اند که جزماً اشتباه بوده و به طور حتم مدفن همین امامزاده ابومحمّد حسن نقیب مى باشد.([58])
ابومحمّد حسن ، داراى سه فرزند به اسامى أبوهاشم محمّد که مادرش مقدمه ، وأبوالحسین یحیى و سکینه که مادرشان از سادات حسینى زیدى بوده مى باشد.
أبوالحسین یحیى سیّدى شریف ، عالم و از خاندان نقابت و شرافت بود که به احتمال قوى در اواخر قرن پنجم در شهر رى وفات یافت و در هشتگرد دفن شد.
متأسفانه منابع موجود از شرح حال و زندگانى او اطّلاعات بیشترى در اختیار ما نمى گذارند ، و معلوم نیست نام مادر او آیا شهربانو بوده یا این که شهربانو لقب او محسوب مى شده است ، و همچنین خواهر او سکینه خاتون ، در چه تاریخى وفات نموده و نام همسر او چه بوده و چند فرزند داشته است ، امّا نگارنده با وجود سنگ قبر و مدفونین در این بقعه جزماً معتقد است که این آرامگاه متعلّق به این سه تن از سادات حسینى است و تا سندى معارض این ادّعا ارایه نگردد همچنان بر این حقیقت مصمّم هست.
بنابراین معلوم شد که همه سعى در مدفون دانستن امامزاده یحیى بن موسى(علیه السلام)در مناطق خود داشته اند و هیچ مدرک معتبرى نیز بر مدّعاى خود اقامه نمى کرده اند. اینک چنین مسئله اى درباره مزار امامزاده یحیى سارى پیش آمده است. با مقدّمه اى که قبلا بیان شد، ثابت گردید که یحیى بن موسى(علیه السلام) به ایران مهاجرت ننموده و بر فرض هجرت او دلیلى بر دفن وى در مزارات مذکور نداریم.
ادعّاى مرحوم تفرشى
علامّه نسّابه سیّد مهدى تفرشى، شخصیّت مدفون در بقعه امامزاده یحیى سارى را چنین مى نویسد:
«یحیى بن حسین در شهر سارى مزور است گمان مى کنم برادر او احمد مذکور است. او ملقّب به ابوطالب بود».([59])
وى ضمن شرح حال برادرش مى نویسد: «احمد بن الحسین بن هارون بن حسین بن محمّد بن هارون بن محمّد البطحانى بن القاسم بن الحسن بن زید بن الامام الحسن(علیه السلام)مکنّى به ابوالحسن ملقّب به مؤیّد بالله در طبرستان سال چهارصد و بیست و یک وفات کرد. عمرش هشتاد و هشت سال بود و برادرش ابوطالب یحیى بن حسین بعد از او سه سال حکومت کرد و عمرش هشتاد و پنج سال و وفاتش چهار صد و بیست و چهار و هر دو مروّج و کبار زیدیّه بودند.»([60])
این مطلب با کتیبه صندوق مرقد که امامزاده یحیى را به عنوان الامیر الاعظم صاحب الکرامة و الولایة و الائمّة معرّفى مى کند صحیح است. زیرا ابوطالب یحیى بن حسین مشهور به هارونى در ابتداى قرن چهارم در طبرستان دعوى امامت زیدیّه نمود و قیام پرشکوهى را رهبرى کرد. از اینرو صندوق مرقد اشاره به امامت و ولایت او بر سادات زیدى دارد. منتهى هیچ دلیلى بر دفن او در این بقعه نداریم و خلاف آن نیز ثابت خواهد شد. برخى تصوّر نموده اند از آنجایى که سالها از حکمرانى سیّد یحیى ابوطالب گذشته و در زمان تعمیر بقعه از نام و نسب صحیح او اطّلاعى نداشتند، وى را به پسر امام موسى کاظم(علیه السلام) منتسب نموده اند. اشتباهى که در اکثر بقاع مشهور در ایران صورت گرفته است. شاید این سهل انگارى ها تعمّدى باشد، آنهم به جهت ترغیب مردم به زیارت فرزندان بلافصل امام موسى کاظم(علیه السلام).
به هر حال، محل دفن سیّد ابوطالب یحیى هارونى را جمع کثیرى از علماى انساب و مورّخان در طبرستان به طور عموم نوشته اند که با ادّعاى مرحوم تفرشى همخوانى دارد و ذیلا به آن اشاره مى شود، و سپس براى ردّ آن گزارشى دیگر نقل خواهد شد و سرانجام شخصیّت مدفون در بقعه معرفى خواهد شد.
بیهقى متوفّاى 565 هـ . ق از او به عنوان امام الزیدیّه یاد مى کند.([61])
ابن حجر عسقلانى از او چنین یاد مى کند: «کان اماماً على مذهب زید بن على و کان فاضلاً، غریز العلم، مکثرا، عارفاً بالأدب و طریقة الحدیث و یقال له: الکیا یحیى و...»([62])
عاصمى نیز مى نویسد: او بعد از برادرش در طبرستان و در زمان القائم بأمرالله عبّاسى قیام نمود. تا این که در سال 424 هـ . ق و در حالیکه 85 سال داشته وفات یافت.([63])
امام فخر رازى متوفّاى 606 هـ . ق او را نقیب گرگان و ملقّب به الناطق بالحق الظاهر بتأیید الله مى داند و مى نویسد: در دیلم و در سال 422 هـ . ق با او بیعت کردند و این در حالى بود که بالغ بر 80 سال داشت. چند سال حکومت کرد تا این که در سال 440 هـ . ق وفات یافت.([64])
ابوطالب مروزى نیز او را مکنّى به ابوطالب و ملقّب به الناطق بالحق الظاهر بتأیید الله و یکى از ائمه زیدیّه و معروف به ابوطالب هارونى مى داند، مى نویسد: وى داراى تصانیف زیادى بوده است.([65])
سیّد مجدالدّین مؤیّدى نیز در کتاب التحف شرح الزلف مى نویسد:
«امام ناطق بالحقّ ابوطالب یحیى بن الحسین، بعد از وفات برادرش امام مؤیّد بالله هارونى در روز عرفه سال 411 هـ . ق با وى بیعت کردند، او صاحب تألیفات گرانبهایى است تا اینکه سرانجام در سال 424 هـ . ق در سن 85 سالگى وفات یافت.([66])
شخصیت مدفون در این بقعه
نگارنده بر این باور است که شخصیّت مدفون در این بقعه ابوطالب یحیى اخیر بن احمد بن حسین بن احمد بن حسین بن هارون بن حسین بن محمّد بن هارون بن محمّد البطحانى بن القاسم بن الحسن بن زید بن الامام الحسن المجتبى(علیه السلام) است که همراه خواهر خود سکینه و جدّ بزرگوارش حسین بن احمد مدفون مى باشند که به اشتباه آنان را فرزندان امام موسى کاظم(علیه السلام)دانسته اند.
ابن اسفندیار درباره وى مى نویسد:
«در میان سادات آل رسول(صلى الله علیه وآله) از لحاظ شرایط امامت زیدیه، سیدى جامع تر از وى المؤید بالله و برادرش الناطق بالحق ابوطالب یحیى خروج نکرد. وى در آغاز نزد دایى خویش ابوالعباس در بغداد به فرا گرفتن علم و دانش پرداخت و پس از آن به قاضى القضات عبدالجبار همدانى پیوست و از محضر وى علم ها آموخت. تا آن که از تحصیل فراغت یافت و به نهایت رسید. وى بعد از آن که بردیلمان استیلا یافت در آن جا مقیم شد و طالبان علم از اطراف اکناف به سویش سرازیر مى شدند تا از محضر او کسب فیض کنند.»([67])
پس از مرگ مؤید بالله، سید ابوطالب یحیى بالحق که از دانشمندان فرقه زیدیه بود، زعامت مذهبى و سیاسى منطقه تنکابن و اطراتف آن را به عهده گرفت وى تمام عمر خود را در گرگان به اشاعه اداره آیین شیعه زیدى پرداخت و تنها پس از مرگ برادرش و تقاضاى مکرّر مردم تنکابن، کلارستاق و دیلمان او را به این نواحى کشاند و در لنگا استقرار یافت. او ادعاى حکومت نداشته و بیشتر به امور مذهبى و علمى اشتغال داشت و هم چون برادرش در شعر و علوم فقهى و ادب تبحر داشت. تألیفات فراوانى به او نسبت داده اند. وفات وى در سال 422 و به قولى 424 هجرى بوده است. با آن که وفات وى در لنگا اتفاق افتاد مشهور است که بنا به وصیتش او را در آمل مدفون ساختند.([68])
در کتاب اخبار ائمه زیدیه ضمن بررسى زندگانى ابوطالب یحیى هارونى مى نویسد: وفات او در دیلمان به سال 424 هـ . ق بوده است و قبر او را در آمل ذکر مى کند.([69])
در حاشیه همین متن آمده است: قبرش در آمل زیارتگاه مشهورى است، و از حمزة بن محمود نقل شده که گفت: من قبر وى را در آمل زیارت کردم.([70])
بنابراین عقیده مرحوم سید مهدى تفرشى با این گزارش باطل مى شود.
نگارنده بر این باور است که شخصیت مدفون در این بقعه سید ابوطالب یحیى بن احمد بن حسین بن احمد مؤید بالله هارونى بن حسین بن هارون...
که به امام مؤید بالله هارونى اخیر معروف است، او در سال 502 هـ.ق در دیلم قیام نمود و پس از تسلط بر اکثر نواحى گیلان تا حدود لاهیجان عاقبت در سال 520 هـ.ق در قریه فیتوک وفات یافت.
او وصیت کرد که او را مخفیانه دفن کنند تا ملاحده الموت از قبر او آگاهى نیابند و بدن او را از قبر بیرون نیاورند تا آتش بکشند. از این رو او را مخفیانه دفن کردند.([71]) او خواهرى به نام سکینه داشته که همسر یکى از سادات حسنى بود و با شخصیت مدفون در این بقعه هم خوانى دارد.
علامه سید مجدالدین، همین گزارش را تایید مى کند و مى نویسد:
«توفى علیه السلام سنة عشرین و مسائه، و اوصى ان یدفن سراً خوفاً من الملاحدة لعنهم الله تعالى».([72])
بنابراین قول مرحوم تفرشى را باید حمل به این ادعا کنیم که منظور وى ابوطالب یحیى اخیر بوده که با جد و خواهرش در این بقعه مدفون شده است.
بنابراین در این بقعه;
1 ـ ابوطالب یحیى بن احمد هارونى، متوفاى 520 هـ . ق.
2 ـ جدّش حسین بن هارون، متوفاى 496 هـ . ق.
3 ـ خواهرش سکینه، مدفونند که پس از اینها;
4 ـ یحیى بن میر قوام الدّین، در این بقعه دفن شده است. ظاهراً این بارگاه از سوى بزرگان مرعشى بر روى قبر فرزند میرقوام الدین ساخته شده است.
[1]. از آستارا تا استرآباد 4: 531.
[2]. تاریخ مازندران: 58.
[3]. سفرنامه مازندران و استرآباد: 22.
[4]. از آستارا تا استرآباد 4: 531.
[5]. سفارشنامه انجمن آثار ملى: شماره 49، ص 39 و 40.
[6]. فهرست بناهاى تاریخى و اماکن باستانى: 184.
[7]. کتاب اسامى دهات کشور: 177-178.
[8]. تاریخ مازندران 2: 339-340.
[9]. فهرست بناهاى تاریخى و اماکن باستانى: 184.
[10]. مازندران جغرافیاى طبیعى تاریخى و اقتصادى: 301.
[11]. از آستارا تا استرآب اد 4: 533-534.
[12]. هما: 534-535، بناهاى آرامگاهى: 221.
[13]. بناهاى آرامگاه: 221.
[14]. تاریخ طبرستان و رویان: 483.
[15]. از آستارا تا استرآباد: 531.
[16]. دائره المعارف تشیّع 3: 483.
[17]. تاریخ طبرستان و رویان: 323.
[18]. تاریخ هزار ساله اسلام: 264.
[19]. تاریخ هزار ساله اسلام در نواحى شمال ایران: 47.
[20]. الشجرة الطیبه: 68.
[21]. خفته در مزار شیراز که به علاء الدّین حسین مشهور است، بدون شک حسین بن اسحاق بن امام موسى کاظم(علیه السلام) است که یک واسطه حذف گردیده است. رج مزارات امامزادگان ایران 2: 189 ـ 195.
[22]. دائره المعارف تشیّع 3: 482.
[23]. المجدى: 107، الأصیلى: 152، الشجرة المبارکة: 91، التذکره: 151، بحارالانوار 48: 288، کاشف الغمّه: 97، أعیان الشیعه 2: 5، الارشاد 2: 244، کشف الغمة 3: 9، اعلام الورى: 301، مناقب آل ابوطالب 3: 438، موالید الائمّه و وفیاتهم: 190، التتمّه فى تواریخ الأئمّه: 109.
[24]. عمدة الطالب م 197.
[25]. النفحة العنبریة: 64.
[26]. منتقلة الطالبیة: 9 ـ 17، الشجرة المبارکه: 99، الفخرى: 9 ـ 11.
[27]. قیام یحیى بن زید(علیه السلام) و مزارات منسوب به او: 405 ـ 406.
[28]. بناهاى آرامگاهى استان زنجان 1: 92.
[29]. تحفة الازهار 3: 393.
[30]. تاریخ بیهق: 46.
[31]. قیام یحیى بن زید (علیه السلام) و بررسى آرامگاههاى منسوب به او: 206 ـ 211.
[32]. بدایع الأنساب: 94.
[33]. تاریخ بیهق: 54
[34]. تاریخ بیهق: 55 ـ 57، لباب الأنساب 2: 521 ـ 523، الشجرة المبارکه: 187، الفخرى: 86، مجمع الآداب 2: 193، معجم اعلام الشیعه 1: 494 ـ 495، تاریخ نیشابور: 774، موارد الإتحاف 2: 194، قیام یحیى بن زید (علیه السلام) و بررسى آرامگاههاى منسوب به او: 335 ـ 352، آثار باستانى خراسان 1: 422 و...
[35]. تاریخ قومس: 296، آثار تاریخى سمنان: 109، دائرة المعارف تشیّع 2: 485.
[36]. سیماى کارگزاران و خادمان امام رضا (علیه السلام) 138 ـ 139 و 201 ـ 29.
[37]. بدایع الأنساب: 64.
[38]. بدایع الأنساب: 51، الأصیلى: 207، الشجرة المبارکه: 119.
[39]. المجدى: 96، بحار الانوار 49: 22، عیون الأخبار 1: 184، مستدرکات علم رجال الحدیث 8: 228.
[40]. قیام یحیى بن زید و آرامگاههاى منسوب به او. 400 ـ 410.
[41]. سرّالسلسلة العلویّه: 45، مروج الذهب 2: 439 ـ 440، الوافى بالوفیات 2: 291، عمدة الطالب: 275، الأصیلى: 207، تاریخ جرجان: 307، سراج الأنساب: 85، الکامل فى التاریخ 4: 181، میزان الاعتدال 2: 500، لسان المیزان 5: 118 ـ 119، تاریخ الاسلام: 347 ـ 349 رقم 329، العقدالثمین 2، 137 ـ 139، بحارالانوار 47: 244، قاموس الرجال 8: 109، التحف شرح الزلف: 152، مشاهد العترة الطاهرة: 65. بدایع الأنساب: 51، از آستارا تا استرآباد 6: 86 ـ 87، معالم انساب الطالبیین: 186، مناهل الضرب:65
[42]. مدارکى در دست است که امام جعفر صادق (علیه السلام) دو فرزند بنام محمّد داشته یکى اکبر که ملقب به دیباج بود که در گرگان - جرجان وفات یافت و دیگرى اصغر که در بسطام مدفون است. برخى نیز از مدفون بودن على العریضى بن امام جعفر صادق (علیه السلام)در سمنان خبر داده اند. یا اینکه محمّد بن عبدالله الافطح بن امام جعفرصادق(علیه السلام) در بسطام مدفون است، که اینها مى تواند قرینه اى از مهاجرت سیّد یحیى بن محمّد الدیباج به نعمان باشد.
[43]. گنجینه آثار قم 2: 28.
[44]. همان م 22 ـ 23.
[45]. همان: 30.
[46]. تاریخ قم: 220 ـ 221.
[47]. عمدة الطالب: 230.
[48]. المجدى: 129.
[49]. النفحة العنبریه: 67 ، الاصیلى: 157 ، الشجرة المبارکة: 95 .
[50]. انوار پراکنده یا تاریخ قم 1: 431.
[51]. ابوعبدالله أحمد بن أبی علی محمّد ، پس از بالندگى به عنوان رییس و پیشواى سادات گشت و مجموع املاک و اموال پدر خود محمّد بن أحمد و همچنین عموى پدر خود محمّد بن موسى را به ارث برد و آنچه را هم که از عمّه خود اُم حبیب و خواهران خود فاطمه و بریهه به میراث به او رسیده بود بر آن اضافه نمود و چون اضافه ثروت در او موجود بود به اهالى بذل و مساعدت مى نمود که به این صورت زیاده به دلهاى مردم نزدیک شد و بذر محبّت خود را در قلوب اهالى قم افشاند و نقابت سادات علوى به او تفویض گردید و همواره در این شهر سرور و ارباب و رییس بود تا این که در روز پنجشنبه نیمه ماه صفر سال 358 هـ . ق در سن چهل و شش سالگى درگذشت و در مشهد محمّد بن موسى المبرقع مدفون گشت و مردم قم را به واسطه رحلت او مصیبتى عظیم دست داد . اما بنا بر قول مشهور وى را در مشهد موسى مبرقع دفن نمودند . منتهى الآمال2: 620 ، انوار پراکنده 1: 429 ـ 430.
[52]. التذکرة: 115.
[53]. قیام یحیى بن زید (علیه السلام) و آرامگاههاى منسوب به او 4910 ـ 493.
[54]. نورالآفاق :70 ـ 71.
[55]. منتقلة الطالبیّه ; 164.
[56]. المجدى: 196، الأصیلی: 287، الفخرى: 65، عمدة الطالب: 353، مواردالإتحاف 1: 22.
[57]. المجدى: 196 ، الأصیلى: 287 ، موارد الإتحاف 1: 23.
[58]. نور الآفاق: 71 ، منتقلة الطالبیّة: 164 ، متأسّفانه مؤلف کتاب اختران فروزان در کتاب خود صفحه 454 ، نسب امامزاده حسن را به امام حسن(علیه السلام)منتهى نموده که یقیناً اشتباه است.
[59]. بدیع الانساب: 64، صحیح مکنى به ابوطالب است.
[60]. بدایع الانساب 2: 563.
[61]. لباب الانساب 2: 563.
[62]. لسان المیزان 6: 306 برقم 9116.
[63]. سمط النجوم الحوانى 4: 288، الکواکب المشرقه 3: 652.
[64]. الشجره المبارکه: 66.
[65]. الفخرى: 142-143.
[66]ـ التحف شرح الزلف: 212 ـ 214.
[67]. تاریخ طبرستان: 101.
[68]. سادات متقدمه گیلان: 568، علویان طبرستان: 113، سیرى در تاریخ علویان غرب مازندران: 60ـ59.
[69]. اخبار ائمه زیدیه: 321.
[70]. همان: 321.
[71]. همان: 157.
[72]. التحف شرح الزلف: 230.
- ۱۵۷۶
- ادامه مطلب