- سه شنبه ۳۰ بهمن ۹۷
تاریخچه انتقالِ جنائز به عتبات عالیات (شهرکربلا)
نویسنده: محمد مهدی فقیه بحرالعلوم[1]
چکیده
انتقال مردگان به اماکن مقدس، یکی از فرهنگهای مخصوصِ جوامع شیعی است که از دیرباز بین شیعیان، رواج داشته است. این سنت در برخی خاندانها و عالمانِ شیعی به قدری ریشهدار بوده که اگر امکان نقل جسد در زمان فوت نبوده، جسد موقت دفن میشده و پس از رفع موانع، به مکانِ مقدسِ مورد وصیت، منتقل میشده است. در ایران نیز این فرهنگ، جاری بوده و هست. برخی وصیت میکردند جسد آنان درمشهد و حرم اما علی بن موسی الرضا(ع) و یا در قم، حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) دفن شوند و برخی دیگر، تاکید داشتند که جسد آنان به عتبات عالیات منتقل و در آنجا به خاک سپرده شود که سهم کربلا ونجف، از همه شهرهای مقدس عراق، بیشتر بوده است.در اینکه انتقال جسد به عتبات از چه زمانی شروع شده بین مورخان معاصر اختلاف است اما در دوره صفویه این سنت رواج داشته ودردوره قاجاریه به اوج خود رسیده است.این مقاله، به بررسی تاریخچه وگزارشهای انتقال جنائز به عتبات عالیات و به شهر کربلا و نجف است که نگاهی به گزارش جهانگردان ووضع بهداشت و نحوه حمل و مشکلات آن می پردازد.
کلید واژه: انتقال مردگان، عتبات عالیات، کربلا، نجف، کاظمین، دوره آل بویه ، دوره قاجاریه
تاریخ انتقال جنائز به اماکن مقدس
بر طبق روایات و احادیث شیعی، مدفون شدن در جوار ائمه(ع) و بزرگان دین اسلام برای هر مسلمان شیعی فضیلت بزرگی محسوب می شود و آرزوی هر مسلمانی است. در روایتى از پیامبر اسلام آمده است:« مردگان خود را در میان مردمان نیک به خاک بسپارید، زیرا مرده نیز همچون زنده از همسایه بد رنج مى برد.[2]
در حدیث دیگرى از پیامبر (ص) مى خوانیم: «چون مؤمنی بمیرد، گورها از مرگ او زیبا و روشن مى شود و هیچ قطعه اى از خاک گورستان نیست، مگر این که آرزو مى کند او در آن جا دفن شود و هرگاه کافر بمیرد گورها از مرگ او تاریک مى شوند و هیچ قطعه اى از خاک گورستان نیست، مگر این که از دفن او در خود به خدا پناه مى برد.[3]»
به درستی معلوم نیست از چه تاریخی انتقال جسد از مکانی به مکان مقدس دیگر داب شده و رسمیت یافته است. عده ای سعی دارند تا این موضوع را به دوره صفویه نسبت دهند.[4] اما گزارشاتی در دست است انتقال جسد مردگان از دوره آل بویه شروع شده و پایه گذار این سنت شاهان آل بویه بودند که با وصیت خود بر دفن در حرم های اهل بیت(ع) خصوصا مشهدامام علی(ع) ومشهد امام حسین(ع) باعث تشویق شیعیان شدند.[5]
نخستین گزارشی که از انتقال جسد امیران آل بویه در دست است، مربوط به انتقال جسد صمصام الدله پسر عضدالدوله بویهی است. او که در سال 388 ه. ق به دست ابونصر بن بختیار کشته شده بود ودر گنجه دفن بود به حرم مطهر امامزاده علی بن حمزه (ع) به شیراز که محل دفن دیگر امیران این خانواده بود منتقل دشدو دفن کردند.[6]
مؤلّف کتاب روضه الصفا مىنویسد:
«جنازه صمصام الدّوله و مادرش را در گنجه که بر در سراى امارت بود، خاک کرده بودند. [7] »
در فارس نامه ناصرى این قضیّه به شکل زیر آمده و وى قایل است که، مادر صمصامالدّوله نیز
کنار مرقد على بن حمزه علیهالسلام به خاک سپرده شده است.به این معنی که قبر مادر و فرزند با هم انتقال پیدا کرده است.
«در سال 389 ه ق بهاءالدّوله ابونصر بن عضدالدّوله از بغداد به خونخواهى برادر خود،
ابوکالنجار مرزبان صمصام الدّوله ، قصد فارس نمود. چون به ارّجان رسید، دست تملّک به
خوزستان نهاد. ابوعلى بن اسماعیل را سالار لشکر کرده، به جانب شیراز فرستاد. بعد از ورود او،
على در بیرون دروازه شیراز با ابوالقاسم و ابونصر، پسران عزّالدّوله بختیاربن معزّالدّوله احمد بن
بویه دیلمى جنگ کرده، بیشتر از کسان پسران بختیار به لشکر ابوعلى ملحق شدند. جمعى خبر
فتح ابوعلى در شهر شیراز آوردند. چون خبر فتح شیراز به ارّجان رسید، بهاءالدّوله به قصد شیراز
از ارّجان بیرون آمده، از شهر نویسندگان گذشته، به فیروزى وارد شیراز گردید و جنازه صمصام
الدّوله، برادر خود را از قبر درآورده، کفن تازه بر او پوشانده، در قبرستان آل بویه، بیرون دروازه
استخر شیراز، در جواز قبر مطهّر امامزاده شاه امیرعلى بن حمزة بن امام موسى کاظم ـ سلام اللّه
علیه ـ مدفون نمود.»[8]
قبل از صمصام الدوله، زید الاسود حسنی ؛داماد عضدالوله دیلمی[9]،و شاهان دخت دختر عضدالدوله دیلمی[10]، وعمادالدوله دیلمی(ابوالحسن علی بن بویه)[11]،شرف الدوله پسر عضد الدوله [12]، سلطان الدوله پسر بهاء الدوله دیلمی[13] در حرم علی بن حمزه در شیراز دفن شده بودند[14].
دومین گزارش از انتقال جسد که در عصر آل بویه صورت گرفته مربوط به ابوعبدالله حسین بن احمد، معروف به ابنحجاج (متوفای 391ه .ق)، شاعر شیعه که به وصیت او، جنازهاش را از شهر نیل به بغداد، منتقل و پایین پای امام موسی کاظم7، دفن کردند.[15]
سومین گزارش از انتقال جسد که در عصر آل بویه صورت گرفته مربوط به جسد ابوطاهر جلالالدوله (متوفای 435ه .ق)، فرزند بهاءالدوله فرزند عضدالدوله دیلمی، از امرای آلبویه در عراق است. ابتدا در خانهاش در بغداد، به خاک سپرده شد و پس از یک سال، تابوت وی را به آستان کاظمین منتقل کردند.[16]
چهارمین گزارش از انتقال جسد که در عصر آل بویه صورت گرفته مربوط به جسد ابواحمد حسین بن محمد موسوی(304 ق ـ 400 ق.) است که نسب او با سه واسطه به امام موسی کاظم (ع) میرسد. وی پدر گرامی سید مرتضی و سید رضی است. وفاتش در بغداد اتفاق افتاد و پس از دفن در منزلش در بغداد ، به کربلا منتقل شد و در حرم مطهرامام حسین(ع)، کنار ابراهیم مجاب وجدش ابراهیم اصغرمرتضی بن امام موسی کاظم(ع) به خاک سپرده شد.[17]قبر وی به فاصله شش ذرع در پشت سر امام حسین (ع) قرار گرفته و در کنار جدش ابراهیم مرتضی در ضریح ابراهیم مجاب است.[18]
گزارش پنجم و ششم نیز در دوره آل بویه اتفاق افتاده و مربوط به دو برادر با فضیلت یعنی؛
سید رضی(358 ق ـ 406 ق.)مشهور به شریف رضی فرزند ابواحمد حسین، برادر بزرگوار سید مرتضی و از عالمان و متکلمان بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری است. علت عمده اشتهار سید رضی، جمع آوری نهج البلاغه است. او تألیف زیادی در باب کلام و علوم اسلامی دارد که الخصائص معروف ترین آن ها است. این بزرگوار ابتدا در منزلش در بغداد دفن و سپس به کربلا منتقل و در کنار پدر و برادرش در نزدیکی قبر سید ابراهیم مجاب در رواق غربی حرم دفن شد.[19]
وشریف مرتضی علم الهدی(355ق ـ 436ق) مشهور به سید مرتضی یا شریف مرتضی، از عالمان و فقیهان بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری و صاحب تألیفات زیادی است. وی در منزلش دفن شد. سپس او را به کربلا منتقل و در کنار مرقد پدر و برادرش شریف رضی، در نزدیکی قبر سید ابراهیم مجاب در شمال غربی رواق غربی حرم مطهر، به خاک سپرده شد. در زمان های اخیر سنگ قبرهای او، پدر و برادرش برداشته شده و محو گردیده است[20].
هفتمین گزارش انتقال جسد مربوط به امام الحرمین نیشابوری (406 – 464)است که ابن خلکان آن را چنین نقل می کند. عبدالملک بن عبدالله بن یوسف بن عبدالله بن محمد بن حیویه جوینی، ملقب به ضیاءالدین و مکنی به ابوالمعالی و معروف به امام الحرمین، فقیه شافعی، در زمان خود بزرگترین دانشمند اشعریمذهب خراسان شمرده میشد. وی در اصول و فروع و کلام و تمامی فنون علمیه تبحر داشت و بسیاری از دانشمندان و فضلای قرن پنجم هجری از شاگردان او بودند. امام الحرمین در سال 406 در نیشابور متولد شد. زیر تربیت پدرش رکنالسلام ابومحمد جوینی بار آمد. در جوانی نزد حافظ ابونعیم اصفهانی به تحصیل علم حدیث و نزد ابوالقاسم اسفراینی به تحصیل علم اصول پرداخت. وی چهار سال در مکه و مدینه به تدریس مشغول شد و تمامی مسائل فقیهه را موافق هر کدام از مذاهب اربعه که سؤال میکردند فتوی میداد و پاسخ مینوشت و از همین رو نیز به «امام الحرمین» شهرت یافت. وی سرانجام در چهارم شهریور سال 464، در روستای بشتنقان (در نزدیکی نیشابور) درگذشت و در نیشابور به خاک سپرده شد. به نوشته ابن خلکان، پس از چند سال جنازهاش به کربلا منتقل و نزد پدرش مدفون شد.[21]
بنابراین طبق گزارشات فوق ، نقل جسد مردگان از دوره آل بویه شروع شده ودر دوره صفویه رشد کرده و در دوره قاجاریه به اوج خود رسیده است.
تردد کاروانهای زیارتی در دوره قاجار
به درستی معلوم نیست که چه تعداد از ایرانیان در ادوار مختلف به عتبات عالیات مسافرت می کردند. اما پر واضح است که بسیاری از علما و تجار و دولتمردان در عصر صفویه در عتبات عالیات متوطن شدند و تجار برای تجارت به کرات به عتبات تردد داشتند و یا جنازه مومنین برای دفن در وادی السلام و حرم ائمه (ع) انتقال می شدندو در دوره قاجاریه مسافرت برای زیارت و انتقال جسد به عتبات به اوج خود رسیده بود و شامل ده ها هزار جنازه می شد و حتی طبقات عادی مردم نیز از این فیض بهره می بردند.
در دوره قاجاریه حد متوسط تعداد افرادی که به طور سالانه به زیارت عتبات عالیات می رفتند یک صد هزار نفر بود.[22] اوژن اوبن این تعداد را چهارصد هزار نفر ذکر می کند.[23] براساس گزارشی که حبل المتین در ذی الحجه 1318ق داده است، روزی پانصد، ششصد نفر از زوار وارد و خارج شهرهای مقدس عراق می شوند.[24]احتشام السلطنه کـارپرداز ایـران دربغداد(1314ـ1312ق) نوشته حدود صد هزار زائر ایرانی از اماکن مقـدس عـراق زیـارت می کنند[25]. این آمار در دورههای جنگ و صلح میان دولتهای ایران و عثمانی متغیر بود. به عنوان نمونه، پس از انعقاد عهدنامه ارزروم دوم، سـیل حرکـت زائـران ایرانـی بـه عتبـات عالیات چند برابر شد، اما پس از آنکه میان دو دولت ایران و عثمانی بر سر تحدید مرزهـا و مسئله قطور، اختلاف پیش آمد، به دلیل تعرضات مأموران عثمانی به زوار ایرانی، دولـت ایران به مدت چهار سال رفت و آمد کاروانهای زیارتی را به عتبات عالیات ممنوع اعـلام کرد.[26]
زائران ایرانی که به عتبات عالیات عزیمت می کردند چهار دسته بودند: دسته اول زواری که تنها به قصد زیارت شهرهای مقدس به خاک عراق سفر میکردند. افراد این دسته خـود به سه گروه اغنیاء، متوسط الحال و فقیر تقسیم می شدند. طبقه اغنیاء که شامل شـاهزادگان، مقامات دولتی یا خاندان سلطنتی مـی شـدند، در طـول سـفر مخـارج زیـادی داشـتند؛ در گزارشی که تامسون مأمور انگلیسی در بغداد به سال 1293ق/ 1875م ارائه داده است، هر کدام از اغنیاء به طور متوسط از خانقین؛ شهر مرزی ایران و عثمـانی ـ مـرز بـین ایـران و عراق کنونی ـ تا شهرهای مقدس و برگشت به خانقین دویـست تـا سیـصد تومـان خـرج می کردند. حد متوسط مخارج زندگی این سه طبقه، نفری بیـست تومـان و یـا بـه عبـارت دیگر، کلاً دو میلیون تومان است.[27]
دسته دوم بازرگانان و تجاری بودند که به بهانه زیارت، اما در واقع به قصد تجـارت و داد و ستد راهی شهرهای مقدس عراق می شدند. زهیر لباف؛ صادرات نامرئی عراق را کـه رونق و شکوفایی بازارها را به دنبال دارد، حاصل مسافرت زوار ایرانی میداند که هر سال یک یا دو نوبت برای زیارت، تجارت و داد و ستد به این ناحیه روی میآوردنـد. حـضور ایرانیها از یک سو، ارز خوبی به همراه داشت و از سوی دیگر، بازرگانی داخل این منطقه را رونق می بخشدی . خرج زائران ایرانی در عراق عرب، سالانه به طور متوسـط 50 میلیـون دینار برابر ده میلیارد ریال تخمین زده شده است.[28]
دسته سوم؛ حجاج ایرانی که علاقه مند بودند به هنگام عزیمت به مکه معظمه در مـسیرخود عتبات عالیات را زیارت کرده، سپس به مکه مشرف شوند. این گروه از زوار بیشترین مشکلات را در طی مسیر متحمل می شدند، زیرا راه نجـف بـه مدینـه کـه بـه راه »جبـل« معروف است بسیار سخت و ناامن بود. نویسنده کتاب تیراجل، از مشکلات این راه چنین مینویسد: »هر سال چندین هزار نفر تبعه دولت علیه ایران از اعیـان و اشـراف و علمـا وتجار و غیره اسیر عرب برهنه بیسروپایی است کـه از ایـن راه ]جبـل[ کـه معمـولتـر ونزدیکتر است راهی مکه مکرمه میشوند. هر دزدی با ایشان آنچـه مـیخواهـد بنمایـد وهرگز کسی در فکر آن نیست «.[29] او در ادامه میافزاید: »اگر این تعدیات و بی حسابیهـا از این راه برداشته شود، قوانین و شروطی بین دو دولت ]ایران و عثمانی[ مقرر شود، ایـن راه بهترین راه است به سمت مکه...«[30]
مسافرت جهت زیارت اماکن متبرکه برای زوار ایران از دو راه؛ یکی از راه خـسروی و دیگری از راه خرمشهر ممکن بود. برای زائرانی که در مناطق جنوبی ایران سکونت داشتند، راه آبی خرمشهر به بصره نزدیکتر و ارزانتر بود. مسیر خشکی که همـان راه کرمانـشاه ـ خسروی است، عموماً برای زائران شمال، غرب و مرکز ایران مورد استفاده قرار میگرفـت.
از خصوصیات بارز راه خسروی به عتبات عالیات، مشکلات و دشواریهای زیادی اسـت که زوار ایرانی طی حرکت در این مسیر متحمل میشدند؛ عـلاوه بـر فـشارها و تعرضـات مأموران عثمانی در مرز مابین ایران و عثمانی در خـصوص دریافـت گمـرک و تـذکره [31]از زوار ایرانی مسئله بهداشت را نیز باید در نظر داشت که موجب میشد کاروانهای زیـارتی به مدت چندین روز در قرنطینه نگهداشته شوند. در نامه ای که کنسولگری ایـران در بغـداد به وزارت امور خارجه نوشته از بازدید مکرر مأموران عثمانی از کاروانهای زیارتی ایران و دریافت چندین نوبت گمرکی از آنان شکایت کرده است: "یکی از ذلتهای بزرگ ایران این است که وقت ورود به خانقین اشیاء و اموال آنها را گمرک کرده نوشته به دسـت آنهـا می دهند. مع ذالک باز در قزلرباط و شهربان به اسـم معاینـه کـه مبـادا چیـزی از گمـرک . گریزانده باشند حین ورود جلو آنها را گرفته بار و بند را بر روی هم ریختـه حتـی جـوف کجاوهها و بقچه ها، لباس زنانه و مردانه آنها را معاینه می کنند و این فقـره زحمـت بزرگـی برای زوار و اسباب افتضاح است. یک مرتبه هم در ورود به کاظمین در سـر جـسر معظـم معاینه می کنند و گمرک دریافت می کنند ." [32]
دفن اموات در کربلا از دیدگاه مستشرقان و جهانگردان
با تشکیل دولت صفوی در جغرافیای سیاسی سنتی ایران با ساختارهای خاص ملی و مذهبی خود، هویت جدیدی برای سرزمین و مردم ایران به وجود آمد که محوریت آن بر پایه مذهب شیعه بود. این فرایند با رویارویی های مذهبی میان کشور ما و دولت سنی مذهب عثمانی تا قرنها تداوم یافت.
از سوی دیگر توسعه طلبی عثمانی ها در غرب و تهدید موجودیت دنیای مسیحیت، و همچنین اهمیت مسئله تجارت بین غرب و شرق، باعث نزدیکی کشور شیعه مذهب ایران و دولت های اروپایی با مشترکات چون: دشمن مشترک، منافع اقتصادی و بازرگانی و... را به همراه داشت. با این تفاسیر روابط ایران و کشورهای اروپایی در دوره صفوی تا اواسط قاجاریه گسترش چشمگیری یافت و سیاحان و مسافران اروپایی با انگیزه های مختلف سیاسی، مذهبی و اقتصادی و ... روانه ایران شدند. این سیاحان بعضا مشاهدات خود را در قالب سفرنامه و سیاحت نامه هایی از سرزمین ایران برجای گذاشته اند که از جمله آنان می توان به سفرنامه پیترو دلاواله ایتالیایی، سفرنامه ژان باتیست تاورنیه سیاح و جهانگرد هلندی، سفرنامه آدام آلئاریوس سیاح آلمانی، سفرنامه ژان شاردن سیاح فرانسوی، سفرنامه انگبرت کمپفر جهانگرد آلمانی، سفرنامه پولاک، سفرنامه دکتر فووریه، سفرنامه لایارد و کتاب خاطرات لیدی شیل اشاره نمود.
اهمیت یافتن اعتقادات شیعی در جامعه ایرانی عصر صفوی و پس از آن و همچنین تایید روحانیت شیعی بر مسئله فضیلت و تقدس خاک عتبات و مزارات امامان و امامزادگان، باعث گردیده بود تا دفن در جوار ائمه اطهار و بزرگان اسلام آرزوی هر مسلمانی ایرانی گردد. علاوه بر عتبات مقدس عراق و شهرهای مذهبی مشهد و قم قبور و مزارات امامزادگانی در شهرهای مختلف ایران مورد توجه ویژه خاندان های سلطنتی و ثروتمندان و خانواده های روحانی بود که حتی باعث ایجاد قبرستانهای خانوادگی در جوار این امام زادگان شده بود.[33]
تا اوایل قرن هشتم هجری سفر و سفرنامه نویسی در بین مسلمانان رواج بسیاری داشت، ولی این روند به دنبال حمله مغول به عالم اسلام و ویرانی و ناامنی راههای ارتباطی، رو به نقصان نهاد. در ابتدای قرن دهم هجری همزمان با تشکیل دو دولت قدرتمند صفویه شیعی در سرزمین ایران و دولت سنی مذهب عثمانی با تمایلات توسعه طلبانه و همچنین پیشرفت و توسعه اقتصادی نابرابر بین این جوامع اسلامی و اروپاییان وضع به گونه ای دیگر درآمد و انبوهی از سیاحان اروپایی با انگیزه های متفاوت به سوی شرق روانه شدند.
سفرنامه های اروپاییان که از این دوره به بعد نوشته شده علاوه بر مطالب فراوان در خصوص کلیه ویژگیهای ساختارهای جامعه ایرانی زمان سفر خود، اطلاعات باارزشی درباره اصول اعتقادی، آداب و رسوم، مراسم مذهبی و عبادی ایرانیان شیعی را نقل کرده اند.
با تشکیل دولت صفوی و رسمیت مذهب تشیع در ایران و اختلافات مذهبی این کشور با دیگر کشور های سنی مذهب مسلمان چون عثمانی و ازبکان، کشور ما به عنوان یگانه پایگاه رسمی مذهب تشیع در دنیا به نحوی مورد توجه اروپاییان و سیاحان اروپایی، که با توسعه طلبی دولت عثمانی در سرزمین های مسیحی در چالش بودند، قرار گرفت. این سیاحان در آثار خود از ایران به عنوان تنها کشور شیعه مذهب که فرهنگ و مظاهر تشیع تقریباً در سرتاسر آن گسترده بود و شیعیان آزادانه و علنی به مذهب خود رفتار می کردند، یاد می کنند. بدین ترتیب، مسافران اروپایی از نزدیک با شیعیان و فرهنگ و مذهب آنان آشنا شدند از این رو در سفرنامه های عصر صفوی و دورههای بعد از آن تا مشروطه به طور نسبی، مطالب بیشتری درباره شیعیان و مظاهر تشیع آمده است.
همزمان با آغاز قرن هفدهم میلادی و شروع پیشرفتهای علمی و صنعتی در اروپا و اوج گرفتن اکتشافات جغرافیایی اروپاییان در قرن شانزدهم گروههای مختلفی از اروپاییان شامل سفرا، تجار، هیات های مذهبی و تبلیغی، سیاحان و ماجراجویان از ایران دیدن کردند که حاصل آن تدوین سفرنامه های فراوانی توسط آنان است مانند:
سفرنامه برادران شرلی انگلیسی( 1568م / 976ق) سر آنتونی شرلی و سر روبرت شرلی که در زمان شاه عباس بزرگ صفوی 985 هـ ق عهده دار کارهای سیاسی و نظامی مختلف در دربار صفوی بودند، سیاح برجسته دیگر این دوران پیترو دلاواله ایتالیایی(1624-1617م/ 1032-1025ق) در زمان شاه عباس اول به ایران سفرکرد. سفر ژان باتیست تاورنیه فرانسوی(1655م/1065ق) به ممالک عثمانی، ایران و هند، سفر نامه آدام آلئاریوس ( 1599م/ 1007ق) سیاح آلمانی زمان شاه سلیمان صفوی، سفر سیاح فرانسوی ژان دو ته ونو (1664م/1075ق)، سفرنامه ژان شاردن (1664م/ 1075ق) سیاح فرانسوی و به عنوان مهمترین وقایع نگار قرن هفدهم کتاب وی با عنوان « سفر به ایران و هند شرقی» که در فاصله سالهای 1664 تا 1667 م نگاشته شده است. کتاب یان اسمیت استرویس ( 1651م . 1061ق)سیاح هلندی و آثار کسانی چون ژان فریه انگلیسی، سفرنامه انگبرت کمپفر (1683م/1062ق) جهانگرد آلمانی 1683 م، کاتف روسی( 1623م/ 1032ق)، سانسون فرانسوی (1683م/ 1094ق)، دن گارسیا دو سیلوا فیگوئروآ اسپانیایی(1614م/ 1013ق) و آنتونی جنکینسون انگلیسی( 1557م/ 964ق)، و از سفرنامه نویسان دوره قاجاریه به جمیز بیلی فریزر اسکاتلندی اوایل عهد قاجاریه 1821م، جی .ام تانکوانی فرانسوی زمان فتحعلیشاه 1807م ، هنری لایارد فرانسوی زمان محمد شاه 1840م، لیدی مری شیل انگلیسی زمان ناصرالدین شاه 1849م قاجار، اداوارد بروان انگلیسی زمان ناصرالدین شاه 1888م، پولاک اتریشی زمان ناصرالدین شاه 1851م، دکتر فووریه فرانسوی ناصرالدین شاه 1889م، مادام جان دیولافوا فرانسوی زمان ناصرالدین شاه 1881 م، ساموئل بنجامین آمریکایی 1815م زمان ناصرالدین شاه و دیگران می باشد.
از دیگر نکات مورد توجه سفرنامه نویسان، اشاره به علاقه ایرانیان و شیعیان به زیارت قبور ائمه(ع) و دفن در کنار آنان است. کمپفر که از نزدیک شاهد احترام و تجلیل شیعیان نسبت به اماکن مقدس بوده است، می نویسد: زائران قطعاتی از تربت علی (ع) را با خود می آوردند و در نماز از آن استفاده می کنند.[34]
شاردن در معرفی مکانهای مذهبی و امامزادگان می نویسد: وقتی به قم نزدیک می شدیم در هر طرف و هر جا مسجدهای کوچک و مقبره هایی که مدفن نبیره های حضرت علی (ع) بود مشاهده می شد. مردم ایران نواده ها و نبیره های این خلیفه را امامزاده می نامند که به مثابه حواریون حضرت مسیح می باشند. در سراسر ایران عده زیادی امامزاده مدفونند و همه در نظر ایرانیان مقدس می باشند. در قم دیه ها و آبادیهای مجاور آن افزون بر چهارصد امامزاده وجود دارد[35].
شاردن همچنین می نویسد: ایرانیان برای تدفین پادشاهان خود، شهرهای مذهبی چون قم، کاشان، مشهد و اردبیل را بر سایرین ترجیح می دهند.[36] وی می افزاید: شیعیان ایران در میان ائمه (ع) بر امام رضا (ع) بیش از همه احترام قائل هستند و همیشه نام او را بر زبان دارند و دفن شدن در جوار ایشان را آمرزش محض می پندارند، چراکه عقیده عامه اینست که هر کس در جوار معصوم یا یکی از اولیای مذهب دفن بشود در حمایت اوست.[37]
دکتر پولاک در خصوص دفن مردگان در این اماکن مقدس می نویسد: اجساد مردم ثروتمند و متعین بلافاصله پس از مرگ یا پس از نبش قبر به یکی از اماکن متبرکه ی کربلا، مشهد، قم یا شاهزاده عبد العظیم حمل می گردد. قیمت هر مکان بستگی دارد به تقدس آنجا و دیگر دوری و نزدیکی به بقعه امام یا امامزاده. از نظر حمل و نقل جنازه ها را در نمدی می پیچیدند و به دو میله از پهلو محکم می کنند و آن گاه به صورت افقی به روی قاطر می گذارند. معمولاً کار حمل به عهده ی خود چهار پادار است ولی گاهی هم گروهی از خدمه و غلامان به همراه جنازه می روند.در سفرها اغلب با کاروان حمل جنازه مصادف می شویم از بویی که از فاصله ی دور از این اجساد متصاعد می شود می توان دریافت که کاروان نزدیک می شود . هرچند که زیان های حمل اجساد برای سلامت زندگان بدین صورت کاملا آشکار است. به نظر می رسد که نتوان بر سبق ذهن مردم که سخت ریشه دار است غلبه کرد و این رسم را برانداخت.[38] وی همچنین می نویسد: شهر قم برای امرا و شاهزادگان قاجار قابل اهمیت است و قم این امتیاز را دارد که مدفن اغلب امرا و شاهزادگان سلسله ی قاجار نیز هست.[39]
دکتر فووریه فرانسوی که در زمان ناصرالدین شاه به ایران سفر نموده در سفرنامه خود از اهمیت دفن مردگان در جوار این مزارات مقدس می نویسد: مومنینی که استطاعت فرستادن جنازه کسان خود را به کربلا یا مشهد ندارد، دفن آنها را در نزدیکی مزار شاهزاده حسین[40] موجب جلب ثواب اخروی می دانند به همین نظر از جمیع جهات اجساد را برای دفن به آنجا روانه می دارند.[41]
سراوستن هنری لایارد فرانسوی زمان محمد شاه 1840م به ایران آماده است، از مشاهداتش می نویسد: در راه بغداد قافله کوچکی از ایرانیان زائر کربلا را دیدم که در این فصل از سال در این شاهراه رفت و آمد می کردند و طبق یک سنت مذهبی اسکلت و بقایای استخوان های مردگان شیعیان ایرانی را جهت دفن در جوار قبور متبرکه به عتبات عالیات حمل می کردند.[42]
لیدی مری شیل انگلیسی که در زمان ناصرالدین شاه به ایران آمده از این علاقه ایرانیان به دفن در جوار مزار ائمه می نویسد: مردم ایران اشتیاق عجیبی به دفن در مزارات مقدس ائمه دینشان دارند و با اینکه عملی عاقلانه به نظر نمی رسد ولی معلوم نیست چه سری در کار نهفته که این ملت تصور می کنند با انتقال جسدشان به اینگونه اماکن مقدسه، یک آرامش جاودانی برایشان فراهم خواهد شد. آنها را در درجه اول علاقه به مدفون شدن در جوار بارگاه امام حسین در کربلا را دراند و در صورتی که موقعیت مناسبی پیش نیاید، بازماندگان متوفی ترجیح می دهند تا جسد خویشاوندان خود را در مشهد یا قم به خاک بسپارند که در این شهرها بارگاه دو تن از نوادگان امام حسین قرار گرفته است ولی علاقه ی مردم نسبت به دفن اجساد در دو شهر مشهد و قم – که هر دو در خاک ایران واقع هستند- به ترتیب در مراحل دوم و سوم بعد از کربلا قرار داردو به همین جهت است که نقل و انتقال اجساد و مردگان یکی از کارهای مستمر در ایران است و اصولا شغل عده ای در مملکت حمل مرده از این سو به آن سو است.[43]
وی در مورد کاروانهای حمل مردگان می نویسد: چندی پس از ورود ما به تهران یک روز که مشغول سواری در خارج از شهر بودیم با کاروان شدیم که رو به بغداد می رفت و در میان این کاروان قاطرهایی را مشاهده کردیم که جعبه های چوبی باریک و درازی را در دو طرف آنها به صورت افقی بسته بودند و از این جعبه ها بوی مشمئز کننده ای به مشام می رسید . بعد از پرسش از کاروانیان معلوم شد که این جعبه ها حاوی اجسادی است که در حین حرکت کاروان از شهرهای مختلف ایران جمع آوری شده و اکنون برای دفن به سوی کربلا برده می شود. این عمل علاوه بر اینکه فوق العاده تنفر انگیز است به علت بی مبالاتی در بسته بندی و پوشاندن کامل اجساد و عدم دقت در ساختن جعبه های محتوی آن اغلب باعث انتشار عفونت و در نتیجه آلودگی محیط می گردد. مسئله حمل جنازه از ایران به کربلا و یا شهرهای همسایه اش مثل کوفه و مشهد علی ( نجف) مبالغ هنگفتی از در آمد ایرانی ها را هر ساله به جیب عثمانی ها سرازیر می کند و این امر همراه با سیل زوار ایرانی که به طور دائم به سوی شهرهای مزبور روان هستند به قدری در او اوضاع اقتصادی بین النهرین موثر است که به جرات می توان گفت: اختیار بقا یا فنای حکومت بغداد منحصرا در دست ایرانی ها قرار دارد. مبالغ معتنابهی که غالبا به عنوان میراث عده ای از مردم ایران وقف بقاع شهر های زیارتی بین النهرین می شود نیز رقم عمده ای را تشکیل می دهد و به نوبه ی خود اثر فراوانی در اقتصاد این منطقه به جای می گذارد. با اینکه سفر زوار ایرانی به شهرهای مکه و مدینه نیز درآمد خوبی نصیب مملکت عثمانی می نماید. ولی پولهایی که ایرانی ها برای زیارت مدفن نوادگان حضرت محمد (ص) خرج می کنند به مراتب بیش تر از مبلغی است که جهت زیارت قبر پیغمبر خودشان در مدینه به مصرف می رسانند و با آنکه دولت ایران همیشه سعی داشته تا مسیر سیل زوار ایرانی را از کشور عثمانی به سوی دو شهر زیارتی خود- یعنی مشهد و قم- سوق بدهد. ولی به قدری علاقه ی مردم به زیارت قبر امامی که هر سال ماجرای شهادت تاثر انگیزش را بیان می کنند، زیاد است که سالانه هزاران هزار نفر از مردم ایران چه زنده و چه به صورت جنازه ی داخل جعبه به سوی مدفنش روان می شوند و در این راه وجود مشکلات و خطرات مسافرت به کربلا علاوه بر اینکه باعث کاهش هجوم زوار نمی شود بلکه یکی از عوامل علاقه ی مردم به زیارت کربلا نیز به حساب می آید چون آنها معتقدندکه هر چه در راه رسیدن به معبود بیشتر عذاب بکشند ثواب زیارتشان افزون تر می گردد و شاید به همین علت است که تعدیات قبایل مسیر مسافرت و اخاذی و اجحاف و ناسزا گویی مامورین عثمانی را به امید رسیدن به ثواب بیشتر با جان و دل پذیرا هستند.[44]
درکتاب تصویرهایی از ایران نوشته گرترود بل آمده است که: خانواده های ثروتمند ایرانی، یکی از نشانه ای تشخص را این می دانند که استخوانهای بستگانشان را در مکان مقدسی دفن می کنند. کربلا محل شهادت امام حسین یا آستانه ی قدس رضوی در مشهد یا دیگر مزار امامزادگان. از این رو تنها موقتا آنها را به خاک میسپاند در قبرهای کم عمقی قرارشان می دهند و با طاقی آجری رویشان را می پوشانند و این خود مایه ی بوی وحشتناک در اطراف گورستان پس از بروز وبا بود. چند ماه بعد و پیش از آنکه گذشت زمان میکربهای بیماریزا را از میان ببرد، این اجساد را بیرون آوردند در کرباس می پیچند و بار قاطرکرده به سوی آرامگاه دوردستشان حمل کرده به احتمال نه چندان کم در مسیرشان بذر شیوع دوباره ی بیماری را می افشاندند.[45]
در سفرنامه ژی. ام. تانکوانی در این خصوص آمده است: جنازه شاهزادگان و رجال سرشناس را معمولا در دشت کربلا یا در جوار مرقد حضرت علی که در حوالی بغداد و خارج از قلمرو ایران قرار دارد به خاک می سپارند. اما جنازه ها ی دیگر را در گورستان های معمولی که در جوار شهرها و دهکده ها و یا گاهی در داخل آنها پیش بینی شده است دفن میکنند گورستانها ی ایران شباهتی به گورستانهای ترک ها ندارد.[46]
الئاریوس سیاح آلمانی می نویسد: اولین مراسم دیدنی سال جدید یعنی 1637م را که در ایران توانستیم ببینیم، مراسم تدفین یک ایرانی اصیل زاده و محترم بود. جنازه ضمن مراسمی ویژه و تماشایی به یک مسجد حمل گردید تا از آنجا به بابل و کوفه نزدیک نجف که مدفن حضرت علی (ع) و سایر امامان یا قدیسین بزرگ است برده و دفن شود.[47]
جملی کارری، سیاح ایتالیایی که در سال 1105 هـ ق به ایران سفر کرده می نویسد: جسد شاه ( شها سلیمان) را به باغ چهل ستون منتقل ساختند و زیر فواره ای از مرمر سفید قرار دادند غسال باشی که کارش منحصر به غسل درباریان است، جسد را غسل دادند مزد این کار تمام لباسهای او را زینت داده اند حتی روپوشی که جسد را در آن پیچیده اند نیز به انضمام پنجاه تومان به غسال باشی تعلق می گیرد پس از پایان غسل جسد را در یکی از اتاق ها گذاشتند تا برای دفن در مقبره ی شاهان صفوی به شهر قم که امامزاده مورد احترام ایرانیان است، حمل کنند.[48]
مادام کارلاسرنا درسفرنامه کارلاسرنا و آیینها در ایران، می نویسد: کاروان زائران همیشه مورد احترام همه است و هر کس هم که همراه آنها باشد با توجه به نیت مذهبی و مقدس کاروان به تبع آن کسب حرمت و حیثیت می کند. در هر فصلی از سال مومنان دور هم جمع می شوند و به عزم این یا آن زیارتگاه، تهران را ترک می کنند و اگر یکی از آنان جنازه ای از خویشان خود را برای حمل داشته باشند ولو آنکه ماهها از تاریخ در گذشت وی گذشته باشد، جنازه را بار قاطر می کنند و حتی گاهی اسباب و اثاث مسافران را نیز روی همان قاطر بار و حمل می کنند. این نکته گفتنی است که شیعیان تنها در حال حیات خود مشتاق زیارت اینگونه اماکن متبرک نیستند بلکه بزرگترین آرزوی زندگی آنان این است که پس از مرگ نیز در جوار قبر یکی از امامن و امامزادگان به خاک سپرده شوند. ثروتمندان در وصیت نامه ی خویش محل دفن خود را پیشاپیش تعیین می کنند اغلب هزینه ی دفن یک هزار تومان ( معدل ده هزار فرانک ما) یا ممکن است حتی بیشتر از آن تمام شود در حالی که اشخاص فقیر در همان محل قبری را به بیست قران تصاحب می کنند.[49]
"مستر جون اشیر) ( John Asher" که مستشرق و عضو هیئت جغرافیایی انگلستان بود در سال 1284 ه. 1864 م وارد عراق گردید آنگاه پیک مخصوصی به نزد قائم مقام کربلا فرستاد که دروازهها را باز کنند و در نتیجه قائم مقام دروازهها را باز نمود و برای استقبال آماده شد. جون اشیر بعد از غروب آفتاب وارد شهر شد و فانوسکشهای زیادی را سر راه خود مشاهده نمود، با روشنی آنها وارد خانهی قائم مقام گردید و در یک اتاقی که به نظر وی مخروبه بوده سکونت کرد. او شهر کربلا را این گونه توصیف میکند: «شهری بود پرهیجان و پر تجارت که اصلا تعطیلی نداشت. همه وقت بازارها پر از زوار بود و در شهر یک وجب زمین خالی دیده نمیشد. یا ساختمان بود یا مشغول ساختمان سازی بودند. اغلب ساکنین شهر از مسلمانان هند، ایرانی و عرب بودند. سکونت غیر مسلمانان در شهر کربلا ممنوع بود از شهرهای دور جنازهی مردهها را به شهر کربلا منتقل میکردند، اول آنها را به دور قبر حسین (علیهالسلام) طواف میدادند بعد به خاک میسپردند. حکومت ترک نیز چیز مختصری بابت هر جنازه میگرفت. گاه سیل جنازه به سوی شهر سرازیر میگردید و مسؤولین دروازهها از ورود آنها ناراحت میشدند، زیرا ترافیک عمومی شهر به هم میخورد و بیش از هر چیز احتمال شیوع مرض دولت را به وحشت میانداخت. گاهی اوقات از کشور ایران هزار جنازه در یک زمان میرسید و با هر جنازه حداقل یک یا دو نفر از نزدیکان متوفی همراه میآمدند.
حرم و صحن عباس بن علی علیهالسلام را از پشت بامهای مجاور مشاهده نمودم زیرا از ورود غیر مسلمانان به آن جا ممانعت میکردند.[50]
دفن اموات و انتقال جسد
تلاش مضاعف ایرانیان شـیعه در سـده 19م بـرای تـدفین
مردگان خود در عتبات، حمل اموات را نه تنها به تجارتی پر سود تبـدیل کـرده بـود، کـه
موجب بروز تنش میان مقامات ایران و عثمانی، همچنین اتباع شیعه عثمـانی ]در عـراق[ و
دولت عثمانی شده بود.[51] جنازهها و استخوانهایی که کاروانها همـراه بـا مراسـم مـذهبی، تشریفات لازم، تحت شرایط و محدودیتهای مربوط به این اماکن مقدس بـا خـود حمـل
میکردند از یک سو، بانی ارتباط و پیوند حکومت و جامعه شیعه ایـران بـا اتبـاع اهـل
شیعی عثمانی شده و از سوی دیگر، موجب اختلاف و درگیری میـان حکومـت عثمـانی و
دولت ایران میشد.
پس از انعقاد عهدنامه ارزروم دوم، انتقال جنـائز از ایـران بـه عتبـات عالیـات توسـط
کاروانهای زیارتی، افزایش چشمگیری را به همراه داشت. بر اساس گزارشی که کـارپرداز
ایران در بغداد در 1290ش ارائه داده است، آن سال 20هزار جنـازه از ایـران بـه عتبـات
آورده اند که از این ممر 12قران در خانقین، و برای دفن در قبرستانهای عمـومی کـربلا و
نجف 8الی 14قران از هر جنازه اخذ می شد.[52]
هانری بایندر در سفرنامه اش از حمل دسته جمعی جنازه توسط زوار ایرانی و مشکلات
ناشی از آن طی مسیر مینویسد: "به منظور حمل جنازهها هزاران کاروان تشکیل یافتـه از
دورترین نقاط ایران روان میکردند. اجساد را یا در تابوتهای چوبی گذاشته، یا فقط آنرا در
پوشال یا فرش پیچیده هر دو سه یا چهار جسد به هم بسته بر پشت اسب حمل مـی کننـد.
در زیر این آفتاب سوزان بوی غیرقابل تحملی که از این اجساد جدا میگردد، در طی یک سفر چندین هفته ای شنیده میشود چون بسته های بار، این لاشه ها را در هـر منـزل پیـاده
کرده و دوباره بار می کنند. این کاروانهای مرده معمولاً در پنج یا شش کیلـومتری دهـات،
اطراق می کنند ولی با وجود بر این، هوای گرم آنها را مسموم مـی سـازند. در هـر جـا کـه
توقفی کنند آن مکان تا شب متعفن می گردد [53].«
اوژن اوبن از کثرت انتقال جنائز به عتبات عالیات در عهد قاجار مینویسد: "در میـان
راه هر مسافری، بارها با قاطرچی هایی مواجه میشود که چهار تـابوت بـه یـک قـاطر بـار
کردهاند و خود نیز روی آن سوار شده و یا جسدها را لای نمدی پیچیده و همینطور برای
دفن در یکی از مکانهای مقدس به مقصد عراق حمل میکنند [54]."
مشکل عمدهی دو دولت ایران و عثمانی در انتقال جنائز به عتبات، جنبه های بهداشـتی
آن بود که این مسأله را به مشکلی بین المللی تبدیل کرد و این رسم را برای همیـشه تغییـر
داد. [55]
در آن زمان جواز حمل جنازه به عتبات از بحثهای رایج بین علما بود. برخی علما حمل جنازه را به عتبات جایز نمیدانستند و یکی از دلایلشان وضع بد و بیاحترامیهای یهودیان و... به جنازهها بود.[56] حمل اجساد به اماکن مقدسه، محترمانه صورت نمیگرفت و نزدیکان میت جنازه را همراهی نمیکردند، بلکه برای حمل و دفن آن را به چهارپاداران میسپردند.[57]
مشکل دیگر اینکه کارگران قبرستان به سبب دنائت طبع پس از چند روز قبر را میشکافتند و سنگهای لحد را که قیمت اندکی داشت بیرون میآوردند و علامتهای آجری و سنگی قبر را برمیداشتند تا جای دیگر بفروشند. آنگاه جسد میت با عمق کمی در زیر ریگ قرار داشت و بیشتر آنها طعمه جانوران صحرا میشد و به این سبب از قبور مسلمانان آثار چندانی باقی نمیماند.[58]
در ایام صلح کرمانشاه معبر کاروانهای بسیاری بود که کالا را به مقصد و جنازه را به مدفن، یعنی به مشاهد مقدسه کربلا یا نجف حمل میکردند که باعث شده بود در نزدیکی قصرشیرین کاروان بسیاری برای حمل جنازه بهوجود آیند و موجب اعتراض برخی از شهروندان شود. [59]
بهداشت وایجاد قرنطینه
صرفنظر از پولی که از طریق حمل جنائز به عتبات عالیات، عاید دولت عثمانی میشد
مسئله بهداشت و معضل جلوگیری از شیوع بیماریهای مسری نظیر وبا، حساسیت موضوع
را چند برابر میکرد. عدم رعایت بهداشت از سوی کاروانهـای زیـارتی در حـین حمـل
اموات )میت تازه فوت شـده( و نیـز طـولانی بـودن مـسیر و گرمـای هـوا موجـب رواج
بیماریهای مسری چون وبا میشد. گذشته از این، زوار ایرانی با عزیمت به عتبات عالیات
برخی از بیماریهای واگیردار را با خود به آن سرزمین برده، گاهی اوقات نیز زائران ایرانی
به بیماریهای رایج در عراق عرب مبتلا شده و آن را با خود به ایـران آورده و در کـشور
منتشر میکردند. به عنوان نمونه، وبایی که در 1294ق / 1877م در عراق به دلیل آلودگی
آب فرات پدید آمد، سبب شد برخی از ایرانیانی که مدام به این سـرزمین در رفـت و آمـد
بودند مبتلا به این بیماری شوند[60].
کــارگزاران عثمــانی در جهــت جلــوگیری از شــیوع هــر نــوع امــراض در خــاک امپراطوریشان سیستم قرنطینه را در مرزهای ایـران و عثمـانی ایجـاد کردنـد. کلیـه زوار
ایرانی بایستی چندین روز در این مکانها نگهداری میشدند، پزشـکانی از سـوی هـر دو
دولت بر انجام خدمات بهداشتی و معاینه گماشته می شدند.[61]در قرنطینه به زوار لباسهـای مخصوص داده و لباسهای خودشان را در دستگاهها ضد عفونی می کردند. به مـدت چنـد
روز که مشخص میکردند، اجازه خروج داده نمیشد، تنگی جا، عدم نظافت درست و طول
مدت قرنطینه که معمـولاً 15روز طـول مـی کـشید از عـواملی بـود کـه اعتـراض زوار و
کارگزاران دولت ایران را در پی داشت.
میرزا حسین خان مشیرالدوله سفیر ایران در اسلامبول نامهای به دولت ایران نوشته و به
این قبیل رفتار نادرست و غیراخلاقی مأموران عثمانی اشاره کرده اسـت: »... بعـد از ورود
به گمرک به قدری دربارهی زوار که اکثر آنها مردمان معتبر و با شأن میباشند هتک احترام
مینمایند که مافوقی بر او متصور نیست، مثلاً البسه زنانه را کـه فیمـابین مـسلمان اصـل و
ناموس محسوب میشود علی عیون التهامی باز کرده انواع حقارت وارد میآورند به همـین
قدر اکتفاء نکرده عمله گمرکخانه به اعتقاد خودشان از برای حفظ احتیاط دست زیر چادر
نساء محترمات برده سینه و پشت آنها را تفحص مینمایند و اسم این حرکت رذل و رکیک
را حفظ انتظام منافع گمرک قرار میدهند. سپس به جنازه مسلمین و مسلمات که به جهـت
حمل به اماکن مشرفه عراق عرب وارد میشوند به جهت اخـذ و جلـب نفـع خودشـان از
صاحبان جنازه، میخهای آهنی در دست گرفته بسر جنـازه آمـده، اولا از قـوطی ایـرادات
میگیرند و بعد جنازه را از قوطی بیرون آورده از کفن خارج نموده چند مرتبه از آن میخها
به بدن میت به بهانه اینکه معلوم بشود از امراض مسریه و امراض عادیه فوت نموده اسـت
فرو کرده اگر صاحب جنازه حاضر است مخفیاً وجهی گرفته اجازه حمل میدهند والا سی
چهل جسد میت را در گودالی ریخته و قدری خاک به سـر آنهـا مـیریزنـد. و ایـن نـوع
حرکات است که قلوب یک ملت را نفرت مـیدهـد و محبـت فطـری را مبـدل بـه دوات
مینماید [62].«
بهانه دولت عثمانی در این گونه برخورد با جنائز ایرانی، رعایت بهداشت و جلـوگیری
از ورود هرگونه امراض به خاک عثمانی بود. لذا کارگران از هر دو دولت ایـران و عثمـانی
درصدد چاره جویی برآمدند تا اینکه در شـوال 1287ق/ فوریـه 1870م قـراردادی میـان
سفیر ایران، حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله و والی بغداد، مدحت پاشا منعقد شـد کـه
بر اساس این قرارداد، بنا شد: "من بعد جنازه هایی که بر حسب عادت از ممالک ایـران بـه
عتبات عالیات حمل می شد چون آوردن آنها در صورتیکه هنوز در حال میـت اسـت نظـر
حفظ الصحه موجب بعضی مضرات است لهذا قرار داده شد که کسانی کـه در ایـران وفـات
میکنند تا سه سال از زمان دفن آنها در قبرستان محل فوت نگذرد هیچیک از جنازه هـای
آنها از حدود ممالک دولت عثمانی عبور داده نخواهد شد. نیز قرار داده شد که محـل ایـن
قبیل نعشها، تاریخ دفن ثبت شده و آنها را که می خواهند حمل نمایند بعـد از انقـضای سـه
سال، قبرشان نبش شده و برای حمل استخوانها استشهادنامه رسمی داده شود. نیز قرار داده
می شود که در ظرف سه ماه از تاریخ این مقاوله نامه هیچ جنـازه از ممالـک دولـت علیـه
ایران عبور داده نشود و جنازه یا نعش هایی که در حال استخوان آورده میشوند حـاملین آن
استشهادنامه که مبین انقضای سه سال از تاریخ وفات آنان باشد در دست داشـته باشـند و
نعشهایی که چنین استشهادنامه ندارند از جانب مـأمورین طـرفین عبـور و دخـول آنهـا از
حدود ممانعت شود و هرگاه آمده و بخواهند عبور نمایند آنهـا را پـس فرسـتاده و اعـاده
دهند [63].«
بر این اساس، دولت عثمانی تا 1292ق/ 1875م در نقـاط اصـلی ورود کـاروانهـای
زیارتی و حمل جنائز به مرزهای خانقین، قصر شیرین و بصره چهـار ایـستگاه قرنطینـه و
آسایشگاه های متعدد ساخت[64].
نظارت بهداشتی مأموران دولـت عثمـانی معاینـه و تفتـیش
آنها از زائران ایرانی و جنائز، مشکلات دو دولت را حل نکرد و منشأ شکایت جدید شد؛
زیرا بسیاری از کاروانهای حامل جنائز از راههای غیرقانونی و قاچـاق، اجـساد مردگـان
خود را بلافاصله بعد از فوت به عتبات عالیات منتقل میکردند. در گزارش کارپرداز ایـران
در بغداد به وزارت امور خارجه، از این اقدام ایرانیان شکایت شده و بیان کـرده بـا وجـود
آنکه قرادادی میان دولتهای ایـران و عثمـانی در خـصوص حمـل جنـائز منعقـد شـده،
صاحبان جنائز رعایت این اصول را نمیکنند و حتی در صندوقهای مغبوط حمل نمیکنند.
لذا حکیم پس از معاینه اجازه نمیدهد و معمولاً تقصیر خود حمل کنندگان است.[65]
البته انتقال جنازه برخی از اعضای خانواده سلطنتی و شخصیت های برجسته، هماننـد
انیس الدوله ـ همسر ناصرالدین شاه ـ بلافاصله پس از فـوتش بـه عتبـات بـدون در نظـر
گرفتن قرارداد فوق صورت میگرفت.[66]
مأموران عثمانی در قرنطینه خانقین به مدت چند روز جنازه هـا را نگـه مـی داشـتند و
بیشتر اوقات جنائز به این دلیل که سه سال از تاریخ فوت آنهـا نگذشـته اجـازه ورود بـه
خاک عثمانی را نمی دادند و نیز باید جنائز در صندوق مخصوص گذارده میشـد؛ در غیـر
این صورت، مأمورین عثمانی یا دستور بازگشت جنازهها را می دادند و یا آنها را به صورت
دسته جمعی در گوری می ریختند. گاهی اوقات در جنازه هـایی کـه علائـم بیمـاری چـون
طاعون و وبا ظاهر می شد. مأموران عثمانی آنها را می سوزاندند. این اقدام مأمورین عثمانی
علاوه بر اینکه مورد اعتراض دولت ایران واقع میشد حتی علمای عتبات نیز نسبت به این
قبیل رفتار مأمورین عثمانی اعتراض می کردند. [67]
البته نعش کش ها و بستگانشان نیز برای فرار ازقرنطینه و مالیات ، راهکارهای جالبی داشتند. آنان بهمحض رسیدن به سرحد ایران و عثمانی (خانقین) اسکلت را تجزیه میکردند و هریک از افراد خانواده قطعه استخوانی را در جامهها و کیف خود مخفی میساختند و اینگونه بدون پرداخت عوارض مقرر از مرز عبور میکردند. حتی دیده شده بود، زائری اسکلتی را در هاون کوبیده و خاک آن را با آرد مخلوط کرده بود. البته او از این کار خود سودی نبرد؛ زیرا مسافری که با او بود از این عمل به عثمانیان شکایت کرد و آنها نیز دو برابر او را جریمه کردند.[68]
به جز عوارضی که دولت عراق برای ورود هر جنازه دریافت میکرد، در کرمانشاه نیز عوارض دریافت میکردند. آنان برای خارجکردن هر جنازه سه قران عوارض میگرفتند که جزء عایدات حاکم کرمانشاه بود. سپس مبلغ آن را به پنج قران افزایش دادند و عایدات آن صرف بیمارستان پانزده تختخوابی شد که برای مداوا و معالجه زائران بیمار احداث شده بود. اطاقهای بیمارستان تمیز بود و به خوبی به نظافت آن رسیدگی میشد. همچنین بیمارستان داروخانه، درمانگاه مجانی و اطاق عمل داشت و بیشتر ابزار پزشکی و داروهای آن را از پاریس وارد میکردند.[69]
انتقال اجساد به عتبات به حدی رونق گرفت که در کرمانشاه، کاروانهایی پیدا شدند که کار آنها انتقال اجساد به عتبات بود.[70]
شکایت دیگر ایران از دولت عثمانی مالیاتی بود که کارگزاران عثمـانی بـه بهانـه هـای
مختلف از جنائز میگرفتند. مقدار پولی کـه مـأمورین عثمـانی از بابـت قرنطینـه جنـائز و
اعطای شهادتنامه[71] از زائران میگرفتند متفاوت بود. مؤلف کتاب مشکوةالمسافرین 5000
دینار بیان کرده است. [72]مؤلف مجهول روزنامه وقایع سفر کربلای معلی سه هزار تومان ذکـر
کرده. [73]مقدار پولی که مأموران عثمانی از صاحبان جنازههـا دریافـت مـیکردنـد »مالیـات
بهداشـتی« نـام داشـت، کـه در سـال 1293ق/ 1876م در قـوانین گمرکـی بهداشـت در
امپراتوری عثمانی به تصویب رسید و بنا شد از هر جنازه به میزان 50پیاستر) [74]قـروش( و
از هر زائر/ مسافر ده پیاستر دریافت شود.[75]
اما اجرای این قانون توسط مأمورین عثمانی در مرزها با اصل آن منافاتی داشـت؛ بـه
عنوان نمونه، در نامهایی که کنسولگری ایران در بغداد به وزارت امـور خارجـه نوشـته، از
دریافت مالیاتهای مکرر از زوار و صاحبان جنائز به بهانههای مختلف شکایت کرده است
و از سفیر ایران در استانبول میخواهد که با کارگزاران دولت عثمانی مذاکره شود تا جلوی
این بدعت را بگیرند: »... بااینکه جنائز در کرمانـشاهان بـه مهـر طیـب صـحیحه عثمـانی
میرسید و بیست و یک قران هم پول میدهند. مجدداً جنائز را در خانقین باز نمـوده و در
کمال بیادبی و بیاحترامی مهر ولاک طیب صحیحه کرمانشاهان را میشکنند و هر جنـازه
بیست و پنج هزار پول میگیرند. ثانیاً مهر و لاک مینمایند. همـین طـور دم دروازه کـربلا
چنین زحمت و ضروری میدهند و بیست و پنج هزار دیگر میگیرند..[76].«
چنانکه پیشتر نیز گفته شد، بهانه مأمورین دولت در اخذ این قبیل پول و مالیات ظاهراً
برای حفظ مسائل بهداشتی و امنیتی و عملاً به خاطر سود و منافع مادی بود. دولت عثمانی
در برابر شکایات و اعتراضات دولت ایران نسبت به اخذ مالیات زیاد از جنائز و زوار ادعا
میکرد که ساخت و نگهداری ایستگاههای قرنطینه که در آنهـا پزشـکان و دیگـر کارکنـان
اداری و گمرکی کار میکنند بسیار پرهزینه است و در مواقعی دفترهای مرز ایـران ـ تـرک
دچار کسری بودجه میشوند. [77]
با وجود سختگیری مرتب و مالیاتهای سنگینی که از زوار و صاحبان جنائز دریافت
میشد، سیل مسافرت ایرانیان به عتبات هر سال افزایش صعودی داشت. بر اساس گزارش
»بخش ترازنامههای آماری تعرفههای گمرک و بهداشـت و درمـان امپراطـوری عثمـانی«
بهطور متوسط شمار زائـران از 1316ق/ 1898م تـا 1332ق/ 1904م، 48672و تعـداد
جنائز 6255بوده است.[78] مالیات ناشی از درآمد این سالها آنقـدر مـازاد بـود کـه دولـت
عثمانی آن را به بخشهای مختلف بودجهی کل کشور، چون بودجهی بازنشـستگی منتقـل
میکند. در این سالها برخلاف علاقه شیعیان ایرانی برای انتقـال جنـائز خـود بـه عتبـات
عالیات و دفن آنها در آن بلاد، اکثر شیعیان هندی تمایل داشتند تا پیکر بستگان خود را به
مشهد رضوی در خراسان منتقل و در آنجا مدفون سازند.[79]
شکایت دیگر صاحبان جنائز و زائران ایرانی، دریافت وجوهات متعـدد جهـت کفـن و
دفن اموات و قیمت بالای زمین بود. بر اساس نوشته دیلک قایا قیمت قبرها و مبـالغی کـه
جهت تدفین از صاحبان جنائز گرفته میشد، بر طبق شهرهای عتبات و جایگاه موجود در
آن شهر تعیین میشد، این بدان معناست که میزان قیمت قبرهایی که در نجف اشرف و کربلا
در نظر گرفته میشد متفاوت بود، همانطور که میزان مالیات با توجه به دوری و اهمیت آن
منطقه متغیر بود. [80]
تدفین جنائز در رواق حرم امام علی علیهالسلام در نجف اشرف تـا 50هـزار قـروش طـلا
بود.[81]
علاوه بر آن، گاهی اوقات حاکمان شـهرهای عتبـات عالیـات از دولـت ایـران نیـز
عوارضی جهت تدفین جنائز ایرانی دریافت میکردند. به طور نمونه، حاکم شهر نجف برای
اجازه تدفین اجساد ایرانی در قبرستانهای این شهر پانصد تومان از دولت ایـران دریافـت
میکرد تا مجوز لازم را صادر کند. [82]علاوه بر این هزینهها، هزینهی کفن و دفـن امـوات را
نیز باید اضافه کرد که بین 10تا 20تومان بود وگاهی اوقات حتی از این هم بیشتر تعیـین
میشده است. [83]بیجهت نیست که دولت عثمانی در اواخـر حکومـت خـود، مـسأله حمـل
جنائز و تدفین را کاملاً تحت نظارت خود قرار داد، و بهرهبرداری از وجوه کفن و دفن را به
اوقاف یا سازمان عمران واگذار کرد. سازمان اوقاف نیز جمعآوری و عوارض کفن و دفـن،
تدفین مردگان در قبرستانهای عتبات را به مزایده میگذاشت و حـق اجرایـی جمـعآوری
این مالیات را به بالاترین پیشنهاد، به تجار محلی برای دورههای معینـی واگـذار مـیکـرد.
تجار نیز جهت افزایش درآمـد خـود، مـأموران خـود را بـه شـهرها و روسـتاهای ایـران
میفرستادند، جنازهها را جمعآوری کرده، سپس به شهرهای زیارتی عتبات عالیات منتقـل
میکرد. بعضی مواقع این اشخاص ماههـا در ایـران مـیماندنـد تـا تعـداد بیـشتری جنـازه
جمعآوری کرده و یک جا به عتبات حمل کنند. مالیات تدفین در عتبـات بـه »دفینـه« یـا
»ترابیه« شناخته میشد. [84]طبق آماری که در1340ـ1341ق/ 1912ـ1913م توسـط اداره
بهداشت عمومی عثمانی تهیه شد تعداد جنازههایی که در نجف دفن شـده بودنـد، بـالغ بـر
7558نفرشدهبود.[85]
بر اساس صورت جلسه کابینهی مجلس عثمـانی در 1309ق/ اول ژوئـن 1891م، در
این سال مقدار وجوه جمعآوری شـده مربـوط بـه عـوارض کفـن و دفـن، پـس از کـسر
هزینههای حکومتی، 200000قروش بوده است. [86]سود حاصله از درآمد تدفین جنـائز در
عتبات عالیات برای دولت عثمانی آنقدر شیرین بود که چون میرزا حسین خان مشیرالدوله
سفیر ایران در استانبول نسبت به بالا بودن هزینـه هـای تـدفین جنـائز بـه دولـت عثمـانی اعتراض کرد.استانبول در برابر شکایت سفیر ایرا از والی بغداد خواست که موضوع مالیات های جنائز را مورد بررسی قرار دهد و در این خصوص که لغو یا کاهش مالیات به خزانه ضرر می رساند یانه، اطلاعاتی به دولت متبوع ارسال کند.[87]
برخی از انتقال شدگان به عتبات عالیات
شمارش دقیق تعداد پیکر های منتقل شده در ادوار مختلف به کربلا و عتبات مقدسه به درستی معلوم نیست. چنانچه در گزارشات اشاره شد، عموم طبقات مردم و متدینین، تجار ، دولتمردان و وزرا و پادشاهان ایرانی، آرزوی دفن در کنار حرم ائمه(ع) در عتبات عالیات خصوصا حرم امام حسین را داشتند و برای خود و بستگان آنان افتخاری می دانستند. بسیاری از این پیکر ها طبق وصیت در وادی السلام دفن می شدند. وادیالسلام در سر راه کسانی است که از کربلای معلا به نجفاشرف مشرف میشوند.[88]
در اینجا سعی می شود تا برخی از علما و رجال دولتمردان که جسدشان به عتبات منتثل شده به عنوان نمونه ذکر شود.
الف : انتقال پیکر علما
1ـ بدرالدین حسین بن حسن بن علی بن شدقم حسینی (متوفای نیمه اول قرن یازدهم هجری)، از علمای انساب و رجال.
2- سلطان العلماء سید حسین رفیعالدین محمد بن شجاعالدین محمود حسینی مرعشی (متوفای 1064ه .ق)، از علمای دوره صفوی. عالم جلیل القدر، سلطان العلماء حسینی، پس از برگشتن از فتح قندهار در سال ۱۰۶۴ قمری، در مازندران دار فانی را وداع گفت و بدن مطهر او را به نجف اشرف برده و در محلی بنام کشوانیه، در جنوب شرقی حرم مطهر به خاک سپردند. قبر او هم اکنون سالم است و در داخل اتاق کوچکی در کشوانیه قرار دارد. در مورد قبر او اینطور آمده است: «لکن الیوم لا انزله بل المشایخ الذی ادرکنا لم یعثروا علیه.[89]
3- شیخ جمالالدین ابومنصور حسن بن سدیدالدین یوسف بن علی بن مطهر حلی، معروف به «علامه حلی» و خواهرزاده محقق حلی(متوفای 726ه .ق)، از علمای بزرگ شیعه در اواخر سده هفتم و اوایل سده هشتم هجری است. او در سال 648ه .ق، در شهر حله، به دنیا آمد. او نزد علمای بزرگ عصر خویش، به شاگردی و آموختن علوم مختلف پرداخت که مهمترین آنها، دایی وی، «محقق حلی» بود. از دیگر اساتید ایشان، میتوان از پدرش سدیدالدین یوسف حلی، نجیبالدین یحیی هُذَلی، جمالالدین احمد بن طاووس، سید رضیالدین علی بن طاووس، کمالالدین میثم بحرانی و خواجه نصیرالدین طوسی نام برد.[90]
بیشک، مناظرات علامه حلی با علمای اهلسنت در محضر الجایتو (سلطان محمد خدابنده)، پادشاه ایلخانی در ایران، یکی از عوامل گرویدن این سلطان به مذهب تشیع بود. ازاینرو علامه حلی، نقش تأثیرگذاری در گسترش تشیع در ایران داشته است.
از علامه حلی، آثار و تألیفات متعددی در زمینههای گوناگون، از جمله در فقه و اصول، کلام و اعتقادات، حدیث و رجال، منطق و فلسفه، تفسیر، ادب و... بهجا مانده است. عناوین برخی از تألیفات مهم ایشان، عبارت است از: منهاج الیقین، کشف المراد، کشف الفوائد، منهاج الکرامة، خلاصه الاقوال فی معرفة الرجال، ایضاح الاشتباه، تلخیص المرام، مختلف الشیعه، نهج المسترشدین، نهج الحق وکشف الصدق و کشف الیقین فی فضائل امیرمؤمنان7.[91]
سرانجام این عالم بزرگوار، در شب 21 محرم سال 726ه .ق، در زادگاهش شهر حله درگذشت و جنازهاش را به نجف اشرف منتقل کردند و در حرم مطهر امیرمؤمنان7 به خاک سپردند.[92] قبر وی تا به امروز، در حجره سمت راست ایوان طلای آستان مطهر، باقی و زیارتگاه شیعیان است. روی قبر وی، ضریح مشبک چوبی، نصب شده است.
4- ملا محمدمهدی نراقی(1209ه .ق): محمدمهدی، فرزند ابوذر، معروف به ملا مهدی نراقی، از علمای مشهور شیعه در سده دوازدهم هجری است. او در سال 1128ه .ق، در نراق (از روستاهای اطراف کاشان) به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی خود را در کاشان سپری کرد و پس از چندی، برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در محضر علمایی، همچون «ملا اسماعیل خواجویی»، علوم دینی مختلف را فراگرفت. ملا مهدی پس از سی سال اقامت در اصفهان، به کاشان بازگشت و کرسی تدریس در حوزه علمیه این شهر را برپا کرد و چندی نیز در نجف و کربلا اقامت نمود. همه فرزندان وی نیز از علما و دانشمندان زمان خود بودهاند که مشهورترین آنها ملا احمد نراقی است.
ملا مهدی نراقی دارای تألیفات متعددی در موضوعات مختلف است؛ از جمله در فقه: لوامع الاحکام، معتمد الشیعه، انیس التجار، انیس الحجاج، تحفه رضویه، در اصول فقه: تجرید الاصول و انیس المجتهدین، در اخلاق: جامع السعادات و جامع المواعظ، در فلسفه و حکمت: انیس الحکماء، الکلمات الوجیزه، اللمعات العرشیة، شرح الالهیات من کتاب الشفاء و جامع الافکار و فاقد الانظار، در هندسه اقلیدسی: توضیح الاشکال، در هیئت: المحصل، المستقصی و معراج السماء. همچنین کتاب محرق القلوب او، مقتل امام حسین7 بود. او شعر نیز میسرود و اشعاری عرفانی از وی بهجا مانده است. سرانجام این عالم بزرگ، در 18 شعبان 1209ه .ق در سن 81 سالگی، در شهر کاشان از دنیا رفت و پیکر ایشان، به نجف اشرف منتقل گردید و در آستان مقدس علوی، به خاک سپرده شد.[93]
5- ملا احمد نراقی( متوفای 1245ه .ق ) :حاج ملا احمد نراقی کاشانی، متخلص به «صفایی»، فرزند حاج ملا مهدی نراقی، از علما و مجتهدان مشهور و شاعران صوفیمنش قرن سیزدهم هجری است. او در سال 1185 یا 1186ه .ق، در نراق کاشان متولد شد. در آغاز، نزد پدرش ملا مهدی نراقی تحصیل کرد. سپس برای تکمیل تحصیلات، عازم عراق گردید و دیری نگذشت که حوزه درس او، محل رجوع بزرگان علما گردید. شیخ مرتضی انصاری و حاج سید محمد شفیع جابلقی و بسیاری از دیگر علمای تشیع، از شاگردان وی بودند. او در سال 1245ه .ق، بر اثر بیماری وبا در نراق درگذشت. جنازهاش به نجف اشرف انتقال یافت و در ایوان علمای حرم مطهر به خاک سپرده شد. مشهورترین آثار وی عبارت است از: معراج السعاده، مثنوی طاقدیس، دیوان شعر فارسی، اساس الاحکام، اجتماع الامر و النهی، سیف الامه، شرح تجرید الاصول، مفتاح الاحکام، مناهج الوصول الی علم الاصول، عین الاصول، مناهج الاحکام و مستند الشیعه فی احکام الشریعه.[94]
6- سید مجاهد (1180 ـ 1242 ق.): سید محمد طباطبایی کربلایی، معروف به سید محمد مجاهد، فرزند سید علی طباطبایی صاحب ریاض، از علمای نیمه اول قرن سیزدهم هجری است. او فرزند سید علی طباطبائی صاحب ریاض است و پدربزرگ وی از ناحیه مادر، علامه آقا محمدباقر وحید بهبهانی (متوفای 1205ه .ق)، فقیه بزرگ شیعه در قرن دوازدهم هجری بود.
سید محمد مجاهد، حدود سال 1180ه .ق، در کربلا به دنیا آمد و نزد پدرش و نیز علامه سید مهدی بحرالعلوم، به آموختن علوم دینی پرداخت. سپس به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا، به تدریس و تألیف پرداخت. پس از وفات پدرش، به کربلا بازگشت و مدتی نیز در کاظمین اقامت نمود.[95]
به دنبال تعرض روسیه به مردم و خاک ایران که به دوره دوم جنگهای ایران و روس منجر شد، عباس میرزا، فرزند فتحعلیشاه قاجار، سید محمد طباطبایی را از وضعیت آگاه کرد و از وی یاری خواست. او نیز به جهاد علیه روسیه، فتوا داد که بعد از آن، به لقب «مجاهد»، شهرت یافت. سپس همراه جمعی از علما و طلاب، به تهران رفت و علما را به پایتخت دعوت کرد و با حضور علما در تهران، جنبش عظیمی، میان مردم برای جهاد با روسیه پدید آمد.
سپس آیتالله مجاهد و تعداد دیگری از علما، به تبریز مهاجرت کردند. دوره دوم جنگهای ایران و روس که با پشتیبانی و حمایت علما آغاز شد، به علت بیکفایتی شاه قاجار و برخی اشتباهات در سپاه ایران، به شکست نیروهای ایران منجر شد. در این میان سید محمد مجاهد در تبریز دچار سوء هاضمه شد و در مسیر بازگشت به تهران، در سیزدهم جمادیالثانی 1242ه .ق، در قزوین از دنیا رفت. جنازهاش را به زادگاهش کربلا منتقل کردند و در بینالحرمین به خاک سپردند.[96] از تألیفات وی، میتوان به مفاتیح الاصول، المناهل فی فقه آل الرسول، الوسائل الی النجاة و اصلاح العمل، اشاره کرد.[97]
مقبره وی، در حاشیه شمالی بینالحرمین واقع است و شامل اتاق هشتضلعی کوچکی است که بالای آن، گنبد بسیار کوچکی با پوشش کاشیکاری وجود دارد. نمای بیرونی مقبره، دارای پوششی از سنگ مرمر است و بالای دیوارهای آن، گرداگرد مقبره، کتیبههایی حاوی قصیدهای به زبان عربی در مدح سید مجاهد، به چشم میخورد.
بسیاری از نوادگان سید محمد مجاهد، از علما و فقهای شیعه بودند که برخی از آنان نیز در مجاورت وی، به خاک سپرده شدهاند که از آن جمله میتوان به سید محمدعلی طباطبایی (1302-1381ه .ق)، از شاگردان میرزا محمدتقی شیرازی، اشاره کرد.[98]
7- ملا جعفر استرآبادی(متوفای 1263 ه. ق): ملا حاج محمدجعفر، فرزند ملا سیفالدین استرآبادی، معروف به شریعتمداری، از فقها و مجتهدان سده سیزدهم هجری است که به ورع و تقوا شهرت داشت. او سالها در کربلا زیست و در زمان محاصره این شهر به دستور داوود شاه، به تهران آمد و بیست سال به تدریس، امامت، قضاوت و فتوا مشغول شد و سرانجام شب جمعه دهم صفر سال 1263ه .ق درگذشت. جنازهاش به نجف اشرف انتقال یافت و در ایوان صحن حرم امیرمؤمنان7 دفن گردید. تعدادی از تألیفات وی عبارت است از: انیس الواعظین، ارشاد المسلمین، آب حیات در اصول دین، انیس الزاهدین، ینابیع الحکمة، الفقه المحمدی، مدائن العلوم و نجم الهدایه.[99]
8- سید اسماعیل بهبهانی(1295ه .ق): علامه سید اسماعیل مجتهد بهبهانی، فرزند سید نصرالله، از فقیهان و مجتهدان طراز اول بوده است. وی در سال 1218ه .ق متولد شد و پس از فراگیری مقدمات، به نجف رفت و نزد شیخ علی و شیخ حسن، فرزندان شیخ جعفر کاشفالغطاء و صاحب جواهر و صاحب ضوابط و شیخ انصاری، به درجه اجتهاد رسید. ناصرالدینشاه در سفر خود به نجف در سال 1287ه .ق، وی را با اصرار فراوان به تهران آورد. سرانجام در شب شنبه ششم صفر 1295ه .ق از دنیا رفت. جنازهاش را به نجف اشرف بردند و در صحن مطهر علوی، در حجره مجاور درِ شرقی، به خاک سپردند.[100]
9- میرزا محمدحسن آشتیانی( متوفای1319ه .ق) : آیتالله حاج میرزا محمدحسن، فرزند میرزا جعفر آشتیانی، در خدمت شیخ مرتضی انصاری به درجه اجتهاد رسید و پس از درگذشت استادش، در سال 1282ه .ق، به تهران آمد و مرجع تقلید شیعه شد. او در سال 1319ه .ق، وفات یافت و پس از یک سال، جنازهاش را به نجف اشرف منتقل کردند و در مقبره شیخ جعفر شوشتری در جوار بارگاه امیرمؤمنان7 به خاک سپردند. برخی از آثار ایشان، عبارت است از: بحر الفوائد فی شرح الفوائد، کتاب اجاره، کتاب اجزاء احکام الادانی، کتاب احیاء الموات و کتاب الوقف.[101]
10 - آیت الله شیخ عباس حائری تهرانی(1320ه.ش): پدر مرحوم مهدی حائری، آیتاللّه شیخ عباس حائری تهرانی است. او در سال 1298ق، در تهران به دنیا آمد. وی دروس مقدمات علوم اسلامی را در مدرسه مروی تهران آموخت. بعدها برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت. وی سپس به قم رفت و مورد توجه و احترام آیت اللّه عبدالکریم حائری بود و در تأسیس حوزه قم با مرحوم حاج شیخ عبدالکریم همکاری کرد. پس از چندی به تقاضای عده ای از بازاریان و متدینان تهران و با اجازه آیت اللّه حائری یزدی به تهران رفت و در مقابل «امام زاده زید» بازار تهران در مسجدی که به نام ایشان احداث شده بود، مشغول تدریس، تبلیغ و اقامه نماز جماعت شد. آن بزرگوار در شهریور 1320، به رحمت ایزدی پیوست و علی رغم ممنوعیت هر گونه اجتماع، بازار تهران تعطیل شد و پیکر پاکش از منزل تا حرم عبدالعظیم حسنی (ع) ، با شکوه خاصی تشییع و در آن حرم ملکوتی به امانت سپرده شد. بعدها طبق وصیت ایشان به کربلا منتقل گردید و در جوار مرقد حضرت سیدالشهدا (ع) کنار درب قاضی الحاجات، در مقبره خصوصی دفن گردید.[102]
11- رئیسعلی دلواری تنگستانی(شهادت1333ه .ق): رئیسعلی دلواری، از شخصیتهای ملی و رهبران نهضت مبارزه با استعمار انگلیس در سواحل شمالی خلیج فارس، به شمار میآید. او در خانوادهای مذهبی در روستای «دلوار»، از توابع تنگستان (در استان بوشهر)، متولد شد و در دامان پدر و مادری متدین و مسلمان پرورش یافت. پدرش، زایر محمد، فرزند زایر غلامحسین، فرزند عالی، فرزند عیوض، کدخدای دلوار و از طایفه احمدی بود و مادرش، «شهین»، دختر علی، فرزند زایر محمد از طایفه فولادی ساکن باغک تنگستان بود. تاریخ تولد وی در هیچ منبعی، ثبت نشده است.
در سال ١٣٢۶ ه .ق، در دوره استبداد صغیر که محمدعلی شاه قاجار، مجلس شورای ملی را منحل کرد و آزادیخواهان را به زندان انداخت و مردم ایران در شهرهای مختلف از جمله تبریز، رشت، اصفهان و نقاط دیگر مبارزه را آغاز کردند، رئیسعلی دلواری با همکاری روحانیان و دیگر آزادیخواهان، این شهر را از تصرف نیروهای وابسته به محمدعلی شاه خارج کردند. رئیسعلی دلواری، کنار تدارک حمله به بوشهر، تقریباً هر شب به پادگان انگلیسیها حمله میکرد و ضرباتی بر آنها وارد میآورد؛ تا اینکه سرانجام در جریان یکی از این حملات در سال 1333ه .ق، به شهادت رسید.[103]
جنازه رئیسعلی، مدتی پس از شهادت، به نجف اشرف انتقال یافت و در قبرستان وادیالسلام به خاک سپرده شد و قبر وی تا به امروز در این قبرستان، باقی مانده است و مردم و علاقهمندان، بر آن فاتحه میخوانند.
12- حاج آقاحسین قمی(متوفای1366ه .ق) : آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی، از مشاهیر علما و مراجع تقلید سده چهاردهم هجری است. او در سال 1284ه .ق، در قم متولد شد و پس از خواندن مقدمات و سطوح در تهران، برای تکمیل تحصیلات به نجف مهاجرت کرد و در محضر درس آخوند خراسانی، میرزا محمدحسن شیرازی و علامه ملا محمدکاظم یزدی به درجه اجتهاد رسید. در سال 1331ه .ق، به مشهد آمد و به تدریس و اقامه نماز جماعت پرداخت و نفوذ زیادی یافت. ایشان در واقعه مسجد گوهرشاد و کشف حجاب، برای مذاکره با رضاشاه به تهران رفت. اما از ملاقات او جلوگیری و در نهایت، توقیف شد. سپس در سال 1345ه .ق، به عتبات عالیات تبعید گردید. ایشان در کربلا ساکن شد و به تدریس پرداخت و در سال 1365ه .ق، که آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی وفات یافت، مرجعیت شیعیان به وی رسید. سرانجام در سال 1366ه .ق، در بیمارستان بغداد درگذشت. جنازهاش را به نجف اشرف بردند و در آستان حضرت علی7، کنار آیتالله شریعت اصفهانی، به خاک سپردند.[104]
13- سید عبدالحسین شرفالدین: سید عبدالحسین فرزند سید یوسف شرفالدین عاملی، از علمای بزرگ شیعه، از جبل عامل (واقع در جنوب لبنان)، در سده چهاردهم هجری است. او در سال 1290ه .ق، در کاظمین به دنیا آمد. پدرش در یک سالگی وی، برای تحصیلات دینی به نجف اشرف مهاجرت کرد. اما چند سال بعد، آنها به جبل عامل بازگشتند و سید عبدالحسین، تحصیلات ابتدایی خود را در محضر پدر سپری کرد. او پس از ازدواج، در سال 1310ه .ق، به عراق بازگشت و به سامرا رفت. اما طولی نکشید که با بازگشت میرزای شیرازی به نجف، او نیز به آنجا مهاجرت کرد و نزد علمای بزرگ شیعه تحصیلات دینی خود را در این شهر ادامه داد.
شرفالدین پس از دوازده سال تحصیل و دستیابی به درجه اجتهاد، در سال 1322ه .ق، به جبل عامل بازگشت و بیشتر عمر خود را در شهر «صور» (در جنوب لبنان)، سپری کرد. او در این مدت، تلاشهای فراوانی برای وحدت مسلمانان انجام داد و به این منظور، دو بار در سالهای 1329 و 1338ه .ق، به مصر سفر کرد و با علما و اندیشمندان آنجا دیدار نمود. همچنین او کنار گروههای استقلالطلب لبنان، علیه اشغالگری فرانسه، به مبارزه پرداخت و در این راه، سختیها و مشکلات فراوانی دید. او سرانجام در سن 87 سالگی، در سال 1377ه .ق، از دنیا رفت و پیکر وی پس از تشییع جنازه در شهرهای بیروت، بغداد، کاظمین و نجف، در ضلع جنوبی صحن آستان امام علی7، کنار مقبره استادش، سید محمدکاظم یزدی، به خاک سپرده شد.
از علامه شرفالدین، تألیفاتی بهجای مانده است که مهمترین آنها، عبارت است از: المراجعات (مجموعه مناظرات وی با «شیخ سلیم بِشری»، مفتی و عالم بزرگ دانشگاه الازهر مصر، در قالب نامهنگاری میان این دو است که در سال 1355ه .ق، منتشر شد)، الفصول المهمّة، النص والاجتهاد، ابوهریرة، الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء، مسائل فقهیة، الی المجمع العلمی العربی بدمشق، مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام و زینب الکبری.[105]
ب : شاهان و درباریان
تعداد زیادی از شاهان ودولتمردان ایران و هند در حرم امام حسین دفن شدند که برخی از انان بلا فاصله پس از مرگ مبادرت به انتقال جسد می شد اما تعداد زیادی نیز پس از چندین سال از دفن آنان به عتبات عالیات منقل می شد. در اینجا به معرفی برخی از این افراد اشاره می شود.
- امیر علاءالدین تَنامِش از امرای دوره الناصر عباسی. به گفته ابن اثیر، او در سال 584ه .ق، درگذشت و بدنش را به بارگاه مقدس امام حسین7 منتقل کردند.[106] اما به گفته سبط ابن جوزی، او در سال 604ه .ق، در بغداد مسموم گردید و بدنش را در آستان کاظمین به خاک سپردند.[107]
-شاه محمد خدابنده حکومت: 985-996ه .ق فرزند شاه طهماسب و چهارمین پادشاه صفوی در ایران.
- آغا محمد خان قاجار( متوفای 1211 ه.ق ) : جسد آغا محمدخان قاجار را در شوش به امانت گذاشتند و سپس آن را در
جمادی الثانی 1212ه.ق بیرون آورده، در بقعه شاه عبدالعظیم
باز به امانت گذاشتند و بعد از یک هفته آن را، با مأموریت
،منجم باشی به نجف حمل و در آنجا دفن
کردند.[108] (ح یی .)136 ،113 /4 : ، 4513
- مظفرالدینشاه قاجار (متوفای 1324ه .ق): فرزند ناصرالدینشاه که قبور وی و فرزند و نوهاش، محمدعلیشاه و احمد شاه قاجار، در رواق شمالی حرم امام حسین (ع) قرار دارد.
- محمدعلیشاه قاجار (1289-1343ه .ق) : فرزند مظفرالدینشاه قاجار.
- احمد شاه قاجار(متوفای 1307 ه.ش) : سلطنت کوتاه ولی پرماجرای محمدعلی شاه با فتح تهران در 1327 ه.ق و پناهنده شدن وی به سفارت روسیه در زرگنده با موافقت انگلیسیها خاتمه یافت و احمد میرزا که یکسال پس از ترور ناصرالدین شاه متولد شده بود در سن دوازده سالگی از سوی فاتحان تهران به سلطنت انتخاب شد و به علت کمی سن تحت نظر نایبالسطنهای قرار گرفت که وی را نیز فاتحان تهران بر گزیده بودند. برگزیده شدن احمد میرزا به سلطنت سبب شد، وی از پدر و مادر خود که مقرر بود خاک ایران را ترک کنند جدا شود و به کاخ سلطنتی عزیمت کند. احمد شاه هفت سال پس از سلطنت تاجگذاری کرد ولی تاجگذاری وی مصادف با وقوع جنگ جهانی اول شد که جهان و ایران را با وجود اعلام بی طرفی در کام خود فرو برد و بخش هایی از ایران علاوه بر قشون روس و انگلیس توسط قشون عثمانی نیز به تصرف درآمد. سرانجام با اجرای کودتای سوم اسفند 1299 و به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی و در نهایت خلع قاجار، احمد شاه به فرانسه رفت و در سال 1307 در حالی که هیچ گاه سلطنت پهلوی را به رسمیت نشناخت، در فرانسه چشم از جهان فرو بست و طبق وصیتش جنازه او به کربلا منتقل و در آنجا مدفون شد.
- میرزا تقیخان امیرکبیر (متوفای 1230 ه.ش): در رواق شرقی حرم مطهر امام حسین(ع)، روبه روی باب الکرامه، مزار میرزا تقی خان امیرکبیر، صدر اعظم ناصرالدین شاه قرار دارد. به روایت میرزا جعفر حقایق نگار خورموجی، پس از قتل امیرکبیر (بیستم دی ماه ۱۲۳۰ شمسی) در حمام فین کاشان، جسد او را در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن کردند. چند ماه بعد، به پایمردی همسرش عزت الدوله، پیکر امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در اتاقی که در آن به سوی صحن امام حسین(ع) باز می شد به خاک سپردند.
- میرزا شفیع مازندرانی، ملقب به آصفالدوله (متوفای 1234ه .ق): دومین صدر اعظم سلسله قاجار (از سال 1215 تا 1234ه .ق، در دوره فتحعلیشاه قاجار).
- محمدعلی میرزا دولتشاه (1203-1237ه .ق) : رزند فتحعلیشاه قاجار.
- علیشاه میرزا ملقب به «ظل السلطان» (متوفای 1264ه .ق): فرزند فتحعلیشاه قاجار که پس از مرگ پدرش و پیش از محمدشاه، خود را پادشاه، اعلام نمود و سه ماه حکومت کرد. قبرش در مقبره برادرش رکنالدوله، در صحن کوچک آستان حسینی قرار داشت که در جریان تخریب این صحن، از بین رفت.[109]
ـ حاج میرزا آغاسی (متوفای 1265ه .ق)، صدر اعظم محمدشاه قاجار و سپس ناصرالدینشاه پیش از صدراعظمی امیرکبیر.
ـ میرزا حبیبالله شیرازی متخلص به «قاآنی» (1222-1270ه .ق): شاعر بزرگ دوره قاجار.
ـ علینقی میرزا ملقب به رکنالدوله (1207-1272ه .ق) : فرزند فتحعلیشاه قاجار. مقبره وی در صحن کوچک آستان حسینی قرار داشت که در جریان تخریب صحن، از بین رفت.[110]
ـ میرزا حسنخان برادر امیرکبیر (متوفای 1275ه .ق)، از رجال دوره قاجار.
ـ میرزا احمدخان ساعدالملک (1254-1285ه .ق): فرزند امیرکبیر و رئیس قشون آذربایجان از 1277 تا 1280ه .ق.
فرهاد میرزای قاجار[111](متوفای 1305ه.ش) : فرهاد میرزا، ملقب به «معتمدالدوله»، فرزند پانزدهم عباس میرزا، فرزند فتحعلیشاه قاجار است که از ادیبان، شاعران، مجتهدان و رجال سیاسی قرن سیزدهم هجری، به شمار میآید. او از شاهزادگان قاجار بود که در عین وابستگی به حکومت و سیاست، شخصیتی علمی و فرهنگی به شمار میآمد و تاریخ، جغرافیا و زبان انگلیسی را به خوبی میدانست و در علوم حوزوی نیز به درجه اجتهاد رسیده بود.
فرهاد میرزا، در سال 1233ه .ق، به دنیا آمد. در زمان سلطنت محمدشاه قاجار، مأمور سرکوب کردن اشرار لرستان و کردستان بود و از طرف شاه در سال 1250ه .ق، حکومت خوزستان و در سال 1252ه .ق، حکومت لرستان را برعهده داشت. محمدشاه قاجار در سال 1252ه .ق، هنگام خروج از تهران به قصد فتح هرات، برادرش فرهاد میرزا را به عنوان نایب السلطنه در تهران، تعیین کرد. چندی بعد، مورد سوءظن محمدشاه قرار گرفت و به ارتباط با انگلیسیها متهم شد. در نتیجه، شاه وی را به طالقان تبعید کرد. اما بعد از مدتی، دوباره باز به عرصه سیاست بازگشت. ناصرالدینشاه در سال 1278ه .ق، برای فرهاد میرزا، لقب معتمدالدوله را برگزید و در سال 1290ه .ق، حکومت فارس را به وی واگذار کرد. او در سال 1290ه .ق، به حج مشرف شد و در اواخر عمر نیز از عرصه سیاست کناره گرفت.
فرهاد میرزا در سال 1305ه .ق، خدمات و اقدامات عمرانی چشمگیری در آستان کاظمین به عمل آورد؛ از جمله آنکه گلدستههای آستان را طلاکاری نمود. سرانجام او در سال 1305ه .ق، در تهران از دنیا رفت. جنازهاش را یک سال بعد از فوت، به کاظمین منتقل کردند و در مقبره فرهادیه در باب المراد آستان کاظمین، به خاک سپردند. بیش از 42 سند در کتابخانه و مرکز اسناد وزارت خارجه درباره حمل جنازه او به عتبات وجود دارد.
از فرهاد میرزا، چند تألیف علمی و ادبی بهجا مانده است که از مهمترین آنها، میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
1. قمقام زَخّار و صمصام تَبّار: این اثر، تحقیقی است در مقتل امام حسین7 و شهدای کربلا که از کودکی تا شهادت امام7 را شامل میشود. معتمدالدوله در این کتاب، تعدادی از مرثیههای عربی و فارسی را درباره شهادت امام حسین7، جمعآوری کرده است؛
2. هدایة السبیل وکفایة البدیل: این کتاب، سفرنامه حج معتمدالدوله است؛
3. روزنامچه سفر فارس: سفرنامه وی به فارس است؛
4. جام جم: ترجمه اثری جغرافیایی از ویلیام پیناک که فرهاد میرزا، آن را به ناصرالدینشاه تقدیم کرده است؛
5. فرهنگ جغرافیایی ایران؛
6. نصاب انگلیسی به فارسی: شامل دو هزار کلمه؛
7. زنبیل: اثری ادبی به سبک کشکول شیخ بهایی؛
8. کنز الحساب: ترجمه خلاصه الحساب شیخ بهایی؛
- محمدناصرخان ظهیرالدوله( متوفای 1295 ه.ق): ابتدا در باغ دیوار به دیوار خانه اش به خاک سپردند
تا بنا به وصیت در مقبره ای که برای خود در مشهد ساخته بود ، دفن شود.و پس از ایام عزاداری ، تدارک حمل جنازه توسط چاوشان مهیا شد.
ـ احمد اول نظامشاهی (حکومت: 896-914ه .ق)، از پادشاهان سلسله شیعه مذهب نظامشاهیان هند.
ـ طاهر شاه دکنی (متوفای 956ه .ق)، از ائمه اسماعیلیه.[112]
ـ برهان اول نظامشاهی (حکومت: 914-961ه .ق) فرزند احمد اول نظامشاهی، از پادشاهان سلسله شیعه مذهب نظامشاهیان هند.
ـ میرانشاه (حکومت: 973-988ه .ق) فرزند حسین بن برهان بن احمد، پنجمین پادشاه سلسله نظامشاهیان هند.
منابع
اعرجى نجفى حسینى، سیّد جعفر ، مناهل الضرب فى انساب العرب؛
متوفاى 1332 ه ق، کتابخانه آیت اللّه مرعشى(ره)، قم، 1419 ه ق.
کمونه حسینى، سیّد عبدالرزاق، مشاهد العترة الطاهرة؛ مطبعة الاداب، نجف
اشرف 1387 ه ق.
حسینى فسایى، میرزا حسن، فارسنامه ناصرى؛ تهران، مؤسسّه انتشارات امیرکبیر،
1367 ه ش.
جمالالدّین ابن عنبه اصغرى داوودى حسینى، احمدبن على بن الحسین بن على
بن مهنّا عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب؛ لجنة احیاء تراث،
منشورات دارالکتب الحیاة، بیروت، بىتا.
جنید شیرازى، معین الدّین ابوالقاسم، شدّالازار فى حظ الأوزار عن زوار المزار؛ تحقیق
علاّمه قزوینى، انتشارات نوید، تهران، 1328 ه ش.
خرمایى، محمّدکریم، شیراز یادگار گذشتگان؛ انتشارات تخت جمشید، شیراز، 1380 ه
ش، شیراز.
میرخواند، محمّدبن خاوند شاه، روضة الصفا؛ تهران، خیّام مرکزى، پیروز.
سید ضامن بن شدّقم حسینى مدنى، تحقه الازهار و زلال الانهار؛ تحقیق کامل سلمان الجبورى، آیینه میراث با همکارى کتابخانه تخصّصى تاریخ اسلام و
ایران، 1378 ه ش.
جعفریان، رسول، تاریخ تشیّع در ایران؛ قم، انتشارات انصاریان، 1375 ه ش.
مهراز، رحمت اللّه، بزرگان شیراز؛ انجمن آثار ملّى، آبان 1368 ه ش، تهران.
کمونه، سیّد عبدالرّزاق ، آرامگاههاى خاندان پاک پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و بزرگان صحابه و تابعین؛
ترجمه عبدالعلى صاحبى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوّم،
1375 ه ش.
بحرالعلوم، محمد مهدی فقیه، ابراهیم مجاب، مدفون در حائر حسینی، تهران،انتشارات مشعر، زمستان 1393ه.ش.
بحرالعلوم، محمد مهدی فقیه، علی بن حمزه ، قم ، انتشارات وثوق، بهمن 1388 ه.ش.
الئاریوس، آدام، سفرنامه آدام الئاریوس، ترجمه احمد بهپور، سازمان فرهنگی و انتشاراتی ابتکار، تهران1363.
بل، گرترود، تصویرهایی از ایران، ترجمه بزرگمهر ریاحی، انتشارات خوارزمی، تهران 1363.
پولاک، یاکوپ ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم،تهران 1368.
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی، نشر کتابخانه سنائی، چ1، تهران1336.
تانکوانی، ژی . ام، کتاب نامه هایی درباره ایران و ترکیه، ترجمه علی اصغر سعیدی زمستان انتشارات نشر چشمه،تهران1383.
دلاواله، پیترو، سفرنامه پیترو دلاواله (قسمت مربوط به ایران).ترجمه، شرح و حواشی از شعاع الدین شفا، نشر علمی فرهنگی. چ2. 1370.
درکرویس، دیرک وان، شاردن و ایران، ترجمه حمزه اخوان تقوی، انتشارات فرزان، چاپ اول، تهران 1380.
- سانسون، سفرنامه سانسون، ترجمه محمد مهریار، نشر گلها، چ1،اصفهان1377 .
سیلوا ای فیگوئروآ، دن گارسیا، سفرنامه دن گارسیا د سیلوا فیگوئروا سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، چاپ اول، نشر نو، تهران 1363.
شاردن، سیاحت نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، ج هفتم، نشر امیر کبیر، تهران. 1345 .
شاردن، سفرنامه شاردن، ج سوم، ترجمه اقبال یغمایی، انتشارات توس، چاپ اول، تهران1374.
شرلی، آنتونی،سفرنامه برادران شرلی، ترجمه آوانس، با مقدمه دکتر محبت آئین، چاپ دوم، انتشارات کتابخانه منوچهری، تهران 1357.
شیل، ماری لیدی، خاطرات لیدی شیل، ترجمه حسین ابوترابیان، نشر نو، تهران 1362.
فریر، رانلد دبلیو، شرح سفرنامه شاردن، ترجمه حسین هژبریان و حسن اسدی، نشر فرزان، چ1، تهران1384.
فووریه، سه سال در دربار ایران خاطرات دکتر فووریه پزشک ویژه ناصرالدین شاه قاجار، ترجمه عباس اقبال آشتیانی به کوشش همایون شهیدی، نشر دنیای کتاب، چاپ دوم ،تهران 1366.
کاتف، فدت آفاناس یویچ، سفرنامه فدت آفاناس یوویچ کاتف، ترجمه محمدصادق همایونفر، ویرایش عبدالعلی سیاوشی، کتابخانه ملی ایران، تهران 2536.
کارری، جملی، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز: اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی،1348.
کارلاسرنا، سفرنامه مادام کارلاسرنا و آیینها در ایران، ترجمه علی اصغر سعیدی،انتشارات نقش جهان، بی جا، 1363.
کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران 1366.
کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ سوم،تهران 1363.
لایارد، سراوستن هنری، سفرنامه لایاردیا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، انتشارات وحید، بی جا، 1367.
محمدحسن، زکی، جهانگردان مسلمان در قرون وسطا، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران 1366.
محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، حدیث 91و19290.
میر احمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی، نشر امیر کبیر، چاپ دوم، تهران 1369 .
ویلتس، دوراکه، سفیران پاپ در دربار خانان مغول، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات خوارزمی، تهران 1353.
- Edward Scott Waring: a Tour to Sheeraz by the rout of Kazroon and Feerozabad, London: 1807.
مقالات
استیونز، سر راجر، دیدار کنندگان اروپایی از ایران عصر صفوی، ترجمه منصور چهرازی، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، سال هفتم شماره 6 و 5، اسفند1382 فروردین 1383.
حسین زاده شانه چی،حسن، سهم سفرنامه های اروپایی در معرفی تشیعایرانیان در غرب،تاریخ در آینه پژوهش،سال هفتم، شماره دوم،تابستان 1389.
قره چانلو، حسین، کتب جغرافیای عمومی و سفرنامه ها در جهان اسلام، ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 11.
دولت آبادی،یح ی، حیات یحیی،تهران ،نشر فردوس،1371 ه.ش.
قراگزلو،فرید،خاطرات فرید،تهران،نشر زوار،1354 ه.ش.
دیولافوا، سفرنامه مادام دیولافوا (ایران و کلده)،ترجمه فره وشی،تهران ،نشر خیام ،1332 ه.ش .
بایندر، هانری، کردستان ، بین النهرین و ایران ، ترجمه کرامت الله افسر، تهران ، فرهنگ سرا، 1370 ه.ش.
[1] . عضو هیات علمی پژوهشکده حج و زیارت، معاونت پژوهشی پژوهشکده و دبیر اجرایی دانشنامه حج و حرمین و مسول دانشنامه بقاع و اماکن متبرکه.
[2] . محمدى رى شهرى:حدیث19290
[3] . محمدى رى شهرى:حدیث19291
[4] . حمل جنازه ها،ص 6.
[5] . مناسبات علویان با آل بویه، فقیه بحرالعلوم، ص 88- 89.
[6] . علی بن حمزه، فقیه بحرالعلوم ، ص 190.
[7] ـ روضه الصفا محمد بن خاوند شاه ؛ میر خواند، ج 4 ص164.
[8] ـ فارس نامه ناصرى ، میرزا حسن حسینی فسایی ، ج1ص 226.
[9] . شدّ الإزار، جنید شیرازی ، ص 367 ـ 368، سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2ص ـ 139، تحفة الأزهار ، سید ضامن بن شدقم حسینی، ج1 ص 263.
[10] . شد الازار، جنید شیرازی، ص 367 ـ 368.
[11] . تاریخ تشیّع در ایران، رسول جعفریان ،ج 1ص 398، 359، 360، شیراز یادگار گذشتگان ، خرمایی ، محمد کریم ،ص 118، فارس نامه ناصرى ، میرزا حسن حسینی فسایی، ج1ص 218.
[12] . بزرگان شیراز، مهراز رحمت الله ، ص 378 ـ 377.
[13] . بزرگان شیراز، مهراز رحمت الله ، ص 379.
[14] .علی بن حمزه ، فقیه بحرالعلوم ،ص 180- 191.
[15] وفیات الاعیان، ج2، ص171.
[16]. الکامل فی التاریخ، ج9، ص516 و 526.
[17] .عمده الطالب ، ابن عنبه حسنی ص 249.
[18] . مرقدها و مکان های زیارتی کربلا،آل طعمه ص 104، ابراهیم مجاب، فقیه بحرالعلوم ص 21-22.
[19] . عمده الطالب ، ابن عنبه حسنی ص 250، مناهل الضرب، سید جعفر اعرجی، ص 427، تاریخ مشهد الکاظمی،محمد حسن آل یاسین،ص 212، الفوائد الرجالیه، سید محمد مهدی بحرالعلوم،ج 3 ص 111، نزهه الحرمین فی عماره المشهدین ص22،
[20] . عمده الطالب ، ابن عنبه حسنی ص 250،نزهه الحرمین فی عماره المشهدین ص22، ابراهیم مجاب، فقیه بحرالعلوم ص 21-22، مشاهد العتره الطاهره، سید عبدالرزاق کمونه ، ص 87،آرامگاه های خاندان پاک پیامبر(ص)، ترجمه عبدالعلی صاحبی ، ص230-231.
[21] . تاریخ ابن خلکان ، ابن خلکان ، ص 102.
[22] .تاریخ اقتصادی ایران، چارلز عیسوی ص 197.
[23] . ایران امروز، اوژن اوبر ، ص386.
[24] . حبل المتین ، سال هشتم ، شماره 34،سال 1318 ه.ق.
[25] . خاطرات میرزا محمودخان احتشام السلطنه، به کوشش سید محمدمهدی موسوی، ص.350
[26] . تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، محمود فرهاد معتمد، ج ،2،ص.169
[27] . تاریخ اقتصادی ایران، ص.197
[28] عراق و روابط آن با ایران، زهیر لباف، صص30ـ.29.
[29] . میـ ـراث اسـ ـلامی ایـ ـران، رسول جعفریان ج 3 ص 12.
[30] . همان ص 36.
[31] .تذکره یا برگه عبور که پیشطرح گذرنامه های مدرن بود.
[32] . مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، کارتن ،14سند شماره ،109
سال 1316هجری قمری.
[33] . دفن مردگان در جوار مزارات متبرکه شیعه از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی ،زینب احمد وند و زهرا حسین هاشمی ص 1.
[34] . سفرنامه کمپفر ص 178.
[35] . سفرنامه شاردن، ج2 ص519.
[36] .سفرنامه شاردن، ج9 ص128.
[37] . همان.
[38] . سفرنامه پولاک، ص 250.
[39] . همان ص 231.
[40] . منظور شاهزاده حسین قزوین است.
[41] . سه سال در دربار ایران خاطرات دکتر فووریه ص 166.
[42] . سفرنامه لایارد، ص 313.
[43] . خاطرات لیدی شیل،ص 153.
[44] . خاطرات لیدی شیل، ص 153-155.
[45] . تصویرهایی از ایران ،گرترود بل ،ص 54.
[46] .کتاب نامه هایی درباره ایران و ترکیه ،تانکوانی،ص 219.
[47] . سفرنامه آدام الئاریوس،ص 63.
[48] . سفرنامه کارری، ص 106.
[49] . سفرنامه مادام کارلاسرنا درسفرنامه کارلاسرنا و آیینها در ایران، ص 143.
[50] . سفرنامه جون شیر، ص 89.
[51] . نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عـراق، ترجمـه کـاظم چایچیـان، صص62ـ.61
[52] . مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، اسناد مکمـل، کـارتن 11سـند شـماره ،162سـال
.هـ .ق1290
[53] . سفرنامه هانری بایندری، ترجمه کرامتاالله افسر، ص.382.
[54] . ایران امروز، صص340ـ.339.
[55] . در سال 1253ق/ 1837م. بلافاصله پس از شیوع اولیه بیماری وبا در اسـتانبول، اولـین ایـستگاههـای
قرنطینه در اطراف شهر تأسیس شـدند. پـانزده سـال بعـد در 1268ق/ 1852م کمیـسیون عـالی قرنطینـه
( تأسـیسHigher Quarantine Bureau) ( و دیوان عالی قرنطینـهHigher commission of Quarantine)
شدند سپس سلطان عثمانی از دولت اتریش خواست که برای کمک به ایجاد ایستگاههای قرنطینه در سراسر
استانهای عثمانی، عدهای از نیروها و مقامات با تجربه در امر قرنطینه و قرنطینهسازی را به عثمـانی اعـزام
کند و با مشارکت قدرتهای اروپایی، شورای بهداشت قـسطنطنیه )(Constantinople council of Health
تأسیس شد و نمایندگان اروپا در شورا برای رسیدگی به شکایات مکرر از کـشورهای اروپـایی، جـزو آن
شورا، قرار گرفتند. )نک: صبری آتش، »نعشکشی به عتبات: رقابت ایـران و عثمـانی در عـراق سـده 19
میلادی«، ترجمه نازلی کامواری، ایراننامه، س ،2010ش١ 2ـ ( مشخصات اصلی مقاله بدین شرح است:
ABRI Ates "Bones of contention: Corpse Traffic and ottoman Iranian, Rivalry in studies of
(south Asia, Africa and the middle 30:3 (2010), 512-532.
[56]. خاطرات فرید، ص212.
[57]. سفرنامه مادام دیولافوا «ایران وکلده»، دیولافوا، مترجم: فرهوشی، ص135.
[58]. حدیث قافلهها، ص93.
[59]. کردستان بینالنهرین و ایران، ص384.
[60] . R.M. Burrell, "The 1904 Epidemic of cholera in Parsia: some Aspects of Qajar society,
pp.18-22. (stable url: http://www jstor.org)
[61] . در سال 1318ق معتمد السلطان احتشام الحکماء از سوی دولت ایران برای بررسـی وضـعیت بهداشـتی
زوار و جنائز به قصر شیرین اعزام شد؛ نک: )مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، کارتن ،1
پرونده ،8سال . 1318هـ ق(.
[62] . تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، صص69ـ.68.
[63] .معاهدات و قراردادهای تاریخی در دورهی قاجاریه، صص362ـ.261
[64] . نعشکشی به عتبات...«، ص.81.
[65] . مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، کارتن ،14شماره سند ،224تاریخ سند 29ذی الحجه .1296
[66] . همان، کارتن ،6پرونده ،11ذیقعده .1319
[67] . گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی، ج ،5ص ،40تاریخ سند . 1317هجری قمری.
[68]. سفرنامه مادام دیولافوا، ص134.
[69]. سفرنامه اوبن، اوبن، ص 341.
[70]. کردستان ایران و بین النهرین، ص 384.
[71] .پزشک عثمانی در مرز پس از آنکه سلامت جنائز را تأیید کرد بر صندوق مهر میزدند سـپس صـاحب جنائز نزد شهبندر رفته، شهبندر سه قران پول میگرفت و شهادتنامه برای حمل جنازه صادر میکرد و این شهادت نامه را یکی ) 40قروش نوعی پول نقرهای در عهد عثمانی؛ معادل چهل پاره بود. پـاره نیـز نـوعی مقیاس پول در عثمانی بود. هر سی پاره برابر با صد دینار معزی بود). تمبر میزدند.
[72] .مشکوةالمسافرین، به کوشش هاشم محدث ، ص 53-51.
[73] . میراث اسلامی ایران، ص 57.
[74] . نوعی پول خاص دولت عثمانی بود.
[75] . نعشکشی به عتبات...«، ص..83
[76] . مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، کارتن ،7پرونده 22 ،23ربیعالاول .1320.
[77] . نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ص.63
[78] . همان به نقل از: آمار و اسناد اداره بهداشت در کتابخانة : BOAدر استانبول
(Administration Sanitaire del'Empire Ottoman Bilans at statistiques (the sanitary
administration of ottoman Empire: Inventory and statistics) vol.1, 1 Mars 1872 au 22 Fevrier
1884 and vol.2, 1 Mars 1899-29 Fevrier 1904, Lconstantinople: Typographie et lithographie
centrales)
[79] . مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، کارتن ،1پرونده . 1318 ،8هجری قمری.
[80] . دیلک قایا، ) ،(2008کربلاء فی الارشیف العثمانی )1840ـ1876م( ترجمـه عـن الترکیـه: حـازم سـعید منتصر و مصطفی زهران، بیروت: الدار العربیه للموسوغات، صص264ـ.263
[81] . همان، ص.266.
[82] . همان، ص.263.
[83] . همان، ص.264.
[84] . نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ص.63.
[85] .همان ، ص 61.
[86] . نعش کشی به عتبات ، ص 82.
[87] .کربلا فی الارشیف العثمانی ، ص 265.
[88]. حیات یحیی، ج1، ص32.
[90]. ر.ک: روضات الجنات، خوانساری، ج2، صص 264 و 272.
[91]. گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران، ج1، ص144.
[93]. گلشن ابرار، ج1، صص 285 و 293.
[94]. نجف کانون تشیع، ص183.
[95]. روضات الجنات، ج7، صص 138 و 139.
[96]. گلشن ابرار، ج1، صص 315 و 317.
[97]. روضات الجنات، ج7 صص 138 و 139.
[98]. دفناء فی العتبة الحسینیة المقدسة، ص205.
[99]. نجف کانون تشیع، ص154.
[100]. نجف کانون تشیع، ص160.
[101]. نجف کانون تشیع، ص151.
[102] . سیمای فرزانگان، ج 3 ص 123.
[103]. فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج1، عباس قدیانی، صص 414 و 416.
[104]. نجف کانون تشیع، ص175.
[105]. گلشن ابرار، ج2، صص 654 و 662.
[106]. الکامل فی التاریخ، ج12، ص26.
[107]. مرآة الزمان فی تواریخ الاعیان، ج22، ص160.
[108] .فارسنامه ناصری، حسینی فسایی،ج 1 ص 667و670.
[109]. دفناء فی العتبة الحسینیة المقدسة، حمید مجید هدّو و سامی جواد کاظم، ص124.
[110]. دفناء فی العتبة الحسینیة المقدسة، ص124.
[111]. زندگینامه وی به نقل از: دائرةالمعارف تشیع، ج12، ص302.
[112]. دائرة المعارف الحسینیة، تاریخ المراقد، ج2، ص73.
- ۱۳۹۶
- ادامه مطلب