- سه شنبه ۳۰ بهمن ۹۷
بقعه میر علمدار-بوشهر
بقعه میر علمدار در کوی بهمنی، خیابان میر علمدار دریک کیلومتری امامزاده عبدالمهیمن بوشهر، قرار دارد.
از زمان احداث بنای اولیه بقعه متبرکه تاکنون، چندین بار به علت فرسایش بنای ساختمان بقعه تخریب و بازسازی شده است. ساختمان قبلی بقعه که از سنگ و گل و به صورت محقر ساخته شده بود در دهه 70 تخریب و بازسازی می گردد. این مجموعه شامل مسجد، ساختمان بقعه، حسینیه، خانه عالم، سالن ورزشی، سالن کتابخانه و آمفی تئاتر، آبدارخانه دو باب مغازه تجاری و سرویس بهداشتی می باشد.
شهرت محلی و نسب شریف
درباره شخص مدفون در بقعه ،اطلاع دقیقی در اختیار نیست؛ ولی در بین اهالی سه روایت در این مورد مطرح می باشد:
1-از سرداران ایرانی
برخی به استناد منابع متقدم و جنگ هایی که در بوشهر و بندر سیراف سابق توسط سپاه اسلام و ایرانیان صورت گرفته ؛ خفته در این مکان را یکی از سرداران ایرانی می دانند که در هجوم مسلمانان برای فتح بوشهر کشته شده است و بعدها به میر علمدار خوانده شده است.
منشاء این ادعا به درستی معلوم نیست ویقینا با واقعیت نیز مطابقت ندارد.زیرا کشور یا شهری که سقوط کرده ؛ دلیلی ندارد برای سرداران شکست خورده خود با حضور فاتحان بنای یاد بود ساخته باشند. خصوصا رسم اعراب بر این بود که سر فرمانده سپاه را برای پیشکش و اضهار فتح ، برای خلیفه ارسال می داشتند و بدن او و دیگر سربازان را یکجا دفن می کردند.
راجع به فتح بوشهر و شهر های آن گزارشهای متفاوتی به دست ما رسیده است . به گزارش یعقوبی، توج[1] که یکی از شهرهای فارس است درسال 13ق/634م به روزگار ابوبکر، به دست عثمان بن ابیعاص که توسط افراد قبیلۀ عبدقیس همراهی میشد، گشوده شد.[2] اما دیگر مورخان، فتح این شهر را به روزگار عمربن خطاب دانستهاند.[3] بلاذری و قدامة بن جعفر فتح این شهر را در 19ق/640م،[4] و ذهبی آن را در 21ق/642م به دست عثمان بن ابیعاص ذکر کردهاند[5].
طبری از دو جنگ مسلمانان با اهالی توج یاد کرده است که جنگ دوم در 23ق روی داده است.[6] اگر سخن طبری را بپذیریم، میبایستی که اهالی این شهر پس از گشوده شدن نخستین آن به دست عربها، آنان را از شهر رانده باشند و بار دیگر در 23ق این شهر مجدداً به دست عثمان بن ابی عاص فتح شده باشد. ابن بلخی نیز از دوبار لشکرکشی عربها به ایالت فارس و شهر توج خبر میدهد که نخستینبار به فرماندهی علاءبن حضرمی، و بار دوم توسط عثمان بن ابی عاص صورت گرفته است. اما برخی از منابع، فاتح توج را مجاشع بن مسعود معرفی کردهاند.[7]
مجاشع از سردارانی بود که در خلافت عمر همراه ابوموسى اشعری فرماندهی گروهی از نیروهای عرب را در یورش به خوزستان برعهده داشت و احتمالاً وی از طرف ابوموسى اشعری برای کمک به اعرابی که از راه دریا به فارس تاخته بودند، مأمور شده بود.
عربها که از جانب بصره وارد خوزستان شده بودند، با نیروهای عثمان بن ابیعاص که از جانب دریا وارد فارس شده بودند، در نزدیکی ارجان به یکدیگر پیوستند که منجر به فتح دیگر شهرهای فارس و خوزستان شد و احتمالاً این اختلاف میان منابع تاریخی دربارۀ فتح این شهر و فاتح آن از همینجا ناشی شده است.[8]
منابع تاریخی تأکید دارند که این شهر به دست عثمان بن ابیعاص، بازسازی گردید و وی پس از بنا کردن مسجدی، آنجا را پایگاه مسلمانان قرار داد.
میرزا حسن حسینی فسایی درباره فتح توج و بوشهر می نویسد "...چون عثمان بن ابی العاص شهر توج را بگشود، شهرک نام ، مرزبان فارس به جانب ریشهر گریخت و سپاه انبوهی در گرد خود حاضر داشت و عثمان برادر خو "حکم" را برای تسخیر شهر ریشهر روانه داشت . پس جنگ سختی میانه عرب و عجم درافتاد و عجم شکست یافت و شهرک مرزبان کشته گشت و شهر ریشهر را مسخر ساختند."[9]
بر این اساس برخی تصور نموده اند که این مکان مدفن شهرک ، مرزبان سپاه ایرانی است که در مقابل سپاه مسلمانان کشته شده است . اما اینکه او را میر علمدار بخوانند با این بقعه چه ربطی دارد ، نگارنده هیچ تناسبی را برای آن قائل نیست و اساسا این قبر را متعلق به شهرک مرزبان سپاه اسلام نمی داند.
معنی میر
اما از آنجاییکه کلمه "میر: فارسی است وبه معنای خاصی دلالت دارد اطلاق بقعه به میر علمدار حکایت از وجود شخص سید دارد چه اینکه اطلاق بقعه به میر با پسوند علمدار ؛ تبادر ذهن درآن است که شخص مدفون ،سیدی شجاع و علمدار گروهی بوده است.
ریشه اصلی کلمه میر آریایی می باشد که در زبان فارسی امروزی هم رواج دارد. این کلمه دوره به دوره تغییر کرده است. کلمه میر به معنی ریئس ایل یا طایفه یا کشور می باشد. کسانی هستند که در بین مردم نفوذ و اعتماد داشته و به آنها لقب میر داده می شود.
بر طبق لغت نامه ی دهخدا کلمه ی میر به معنای امیر، پادشاه، سالار به کار رفته و نباید آن را با میرزا اشتباه گرفت، میرزا به معنی کسی است ک از مادر سید باشد در حالی که میر و سید به یک معنا هستند و نسب پدری هستند،بر طبق فرهنگ ناظم الاطباء[10]کلمه ی میر به معنای رئیس طایفه نیز به کار میرفته است و افراد سیدی که رئیس طایفه و سرشناس بودند را با لقب میر صدا میزدند. بر طبق ماده ی ۲۵،بند شش و هشت از قانون ثبت احوال ایران مبنی بر تغییر اسم،افرادی ک سید هستند اجازه نخواهند داشت پیشوند میر به اسم خود اضافه کنند مگر در صورتی که این نسب را از پدر خود بگیرند ولی اگر کسی پیشوند میر داشته باشد تبدیل آن به سید بلامانع است[11].
در ایران معمولا این دو کلمه بر کسانی اطلاق می شود که نسب آنها به پیامبراکرم(ص) برسد البته امروزه کلمه "میر" که معادل فارسی"سید" است کمتر استعمال می شود.
با افزودن واژه میر در واژه های دیگری ؛ واژه های ترکیبی دیگری ساخته می شود مثلا در گذشته به شهر ایذه مال امیر می گفتند مال یعنی آبادی و محل زنگی چند خانوار امیر هم به معنی حاکم و فرمانروا بود. واژه میر با حرف" ه " واژه میره را درست می کند که به معنای شوهر و همسر می باشد. واژه میر زاده به معنای امیر زاده می باشد که در گویش بختیاری میرزا گفته می شود .همچنین به آدم با سواد هم میزار می گویند. با افزودن کلمه میر به آب واژه میرآب ساخته می شود یعنی مسئول تقسیم آب ، همینطور با کلمه غضب واژه میر غضب به معنای جلاد درست می شود. بنابراین ترکیب میر با وازه دیگر در قرون ابتدایی پس از اسلام به زبان فارسی راه یافته است از اینرو میر علمدار بعدا بر این بقعه (بقعه میر علمدار) اطلاق شده است
2-از همراهان امام حسن (ع)
برخی شخص مدفون در این بقعه را ازهمراهان امام حسن مجتبی (ع) در فتح سیراف می دانند و او را از صحابه ای که در نبرد ری شهر با مرزبان منطقه کشته شده معرفی می کنند و نام آن را نیز نمی دانند.
ادعای فوق نیز از چند جهت غیرقابل پذیرش و دارای نقد جدی است.
اول اینکه در ورود امام حسن (ع) در فتح توج ویا سیراف هچ گزارشی به ثبت نرسیده است و برخی نیز ورود آن حضرت به ایران را کلا مردود می دانند.نخستین بار طبری از حضور امام حسن و امام حسین (ع) در فتح برخی از نواحی ایران سخن گفته است[12] و دیگر مورخان نیز از او این مطلب را نقل می کنند.
سند این فراز (شرکت و فرماندهی حسنین (ع) در حمله به ایران) در تاریخ طبری، یکی «سیف بن عمر» است که در زمان حیاتش نیز به زندیق مشهور بود و خود طبری در فرازهایی او را بیاعتبار خوانده است و سند دیگرش از «علی بن مجاهد» است که علما، محدثان، مورخان و مشاهیر اهل سنّت نیز خودشان وی را جاعل و دروغگو معرفی کردهاند و نوشتهاند که به تألیف تاریخ جنگها پرداخت و از خودش هر چه خواست دروغ نوشت![13]
اما اقوال صحیحتر این است که اولاً هیچ سند محکمی دال بر رضایت حضرت امیر (ع) و عزیمت این دو امام وجود ندارد و ثانیاً معصوم هیچ گاه تحت پرچم غیر معصوم نمیرود و نمی جنگد و ثالثاً هیچ پیامبر(ص) یا امامی برای کشورگشایی نجنگیده است. چنان چه بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی: "حسن و حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند"
ضعف دیگر این ادعا این است که نام این صحابی چیست و اگر واقعا یکی از صحابیان رسول الله (ص) در این مکان کشته شده واز افراد سر شناس بوده ویا یکی از سپه سالاران سپاه اسلام در این مکان کشته شده باشد ؛ بدون شک اون منبعی که شهرک مرزبان فارس و مدافع توج را نام می برد ، یقینا اگر شخص مهمی از سپاه اسلام در این مکان کشته شده بود ، نامش ذکر می شد.
از علمداران شاهزاده عبدالمهیمن
در زمان امام موسی کاظم (علیه السلام) هنگامی که تعدادی از اهل بیت (علیهم السلام) در زمان عباسیان به طرف ایران در حال تعقیب بودند، ایشان علمدارشاهزاده عبدالمهیمن بوده است که بعد از وفات در این محل به خاک سپرده می شود.
.
[1] . شهر تاریخی تَوَّز یا توج یکی از شهرهای مهم دشتستان قدیم بوده و از اهمیت بسیاری برخوردار و در نزدیکی روستای زیراه کنونی قرار داشته است
منطقه باستانى توز در محلى بین روستاهاى زیرراه، اردشیرآباد و سعدآباد از توابع دهستانهاى دشتستان در حاشیه رودخانه شاپور دالکى قرار دارد.
توز شهرى تجارتى بوده که پارچههاى کتانى ملون و گلابتوندوزى آن شهرت زیادی داشته است. رودخانه شاپور که از نزدیکی آن مىگذرد غالباً رودخانهٔتوز (توج) نامیده مىشده است.
این شهر بزرگ و پرآوازه، بزرگترین مرکز پارچه بافی ایران آن روزگار بوده و نخلستانهای بیشماری داشته و در اکثر کتب تاریخی و جغرافیایی از این شهر نام برده شده است. همه مورخان و جغرافینویسان توز را شهری بزرگ دانسته و از پارچهبافی آن یاد کردهاند و نوشتهاند که در این شهر بیش از 1000 باب مغازه پارچه فروشی وجود داشته است.
این شهر عظیم که وسعت آن را تا روستاهای اطراف سعدآباد هم نوشتهاند یکی از شهرهای مهم جنوب کشور بوده و انبار غله کشور در کنار این شهر قرار داشته و تا قرن پنجم آباد بوده و پس از آن رو به ویرانی نهاده است. آثار این شهر در اطراف روستای زیرراه تا نزدیکیهای شهر سعدآباد کنونی فراوان دیده میشود. از آسیاب بادی تا چشمه و کوپال و ... که همه بیانگر این حقیقت است که زمانی این مکان جایگاه شهری بزرگی بوده است.
پیرهداف؛ یکی از مکانهای دیدنی شهر سعدآباد است، در محدوده شهر توز قرار دارد و مربوط به زمانی است که توز وجود داشته است. چشمه زیرراه از شهرت فراوانی برخوردار است و در اکثر فصول به خصوص در فصل بهار عاشقان و علاقه مندان به طبیعت را به طرف خود دعوت مینماید و مسافران و گردشگران از طبیعت سرسبز آن بهره فراوان میبرند. پارچه و لباسهای ساخت شهر توز آن قدر مرغوبیت داشته که برای ساخت لباس پادشاهان از آن استفاده میکردهاند.
عضدالدوله دیلمى طایفهاى از اعراب را از شام کوچاند و در آن جا اسکان داد. توز در آغاز قرن ششم ویران شد و تاکنون محل دقیق آن روشن نشده است. آثار توز قدیم به صورت ویرانههایى در جلگه آبادىهاى سعدآباد، زیراه و اردشیرآباد قرار دارد.
مردم توز با مدد از اساطیر باستانی خود معتقدند که یکی از پسران جمشید پادشاه کیانی، شهر توز را بساخت و نام خود بر آن نهاد. قدمت تاریخی منطقه سعدآباد به دوران ایلامیها برمیگردد. ایلامیها اقوامی بودند که قبل از شروع تاریخ در دشتهای جنوب غربی ایران از احوالی شوش تا نزدیکی بوشهر سکونت داشتند بعد از اقوام ایلامیها، مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان بر این سرزمین حکومت راندند. اوج شکوفایی شهر باستانی توز و سبا به دوره ساسانیان میرسد.
شهر باستانی توز در سال هیجدهم یا نوزدهم هجری قمری در نبرد میان ساکنان آن با سپاه اسلام به فرماندهی عثمان بن ابی العاص به تصرف مسلمانان درآمد و فتح شد.
بقایای این شهر باستانی اکنون در شمال شرقی شهر سعدآباد کنار جاده سعدآباد به وحدتیه نزدیک روستای زیرراه است. بخش سعدآباد با وسعت 1000 کیلومتر مربع میان دو رودخانه دائمی استان، رودخانه دالکی و شاپور در شمال شرقی شهرستان دشتستان واقع گردیده است.
[2] .تاریخ یعقوبی ج 1 ص 234.
[3] . مروج الذهب ج2 ص 56.
[4] . الانساب 4 334.
[5] .تاریخ الاسلام ، حوادث سال 21 ص 324.
[6] . تاریخ الطبری ج 4 ص 323.
[7] . فارسنامه ابن بلخی ص 114.
[8] . آثار باستانی خوزستان ج1 ص 45-46.
[9] . فارسنامه ناصری ج1 ص 176.
[10] . فرهنگ ناظم الاطباء، شعوری ج ۲ ورق۳۶۳.
[11] . فرهنگ نامه دهخدا ذیل کلمه میر.
[12] .تاریخ الطبری ج3 ص124.
[13] . تاریخ بغداد، خطیب بغدادی - متوفی 463ق- ج 12، ص 106.
- ۱۱۲۵
- ادامه مطلب