بقعه مزبور را منتسب به آقا سیّد حسن یا سیّد ابراهیم معروف به سلطان سیّد جلال اشرف، فرزند بلافصل امام موسى کاظم (علیه السلام) و برادر تنى امام رضا (علیه السلام)مى دانند.

«رابینو» مى نویسد: دهکده آستانه روزى بر ساحل غربى سفید رود بوده است. مدفن سیّد جلال الدّین اشرف (علیه السلام)که مورد احترام تمام گیلانیان است در اینجاست. هنگام به دست آمدن نوغان، زائرین این محل چندین برابر مى شود و بازارى براى خرید و فروش این متاع در این محل بر پا مى گردد. قدیمى ترین سند این بقعه علمى است که بر بالاى گنبد است و این عبارات بر آن حک شده است:

«بانی بقعه متبرکه سلطان سیّد جلال الدّین اشرف (علیه السلام) گوهر شاد خانم بنت کیارستم در سنه «قروه»(1) یا «فروه».(2)

پیرامون زندگانى این امامزاده دو کتاب به رشته تحریر در آمده که اولى به نام «جنگنامه سیّد جلال الدّین اشرف (علیه السلام)»(3) و دوّمى به نام «تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)»(4) است که هر دو فاقد هر گونه سند تاریخى است. با کمال تأسّف امناى محترم حرم بدون مشورت با اهل فن اقدام به چاپ این کتاب نموده اند.

به هر حال شرح حال قدیمى این امامزاده در کتاب «بحر الانساب»(5) نوشته فاضل دربندى آمده که آن کتاب نیز فاقد هر گونه ارزش تاریخى است; زیرا مؤلّف آن در کتاب مذکور بالغ بر سیصد فرزند براى امام موسى کاظم (علیه السلام)شمارش نموده که امرى بسیار مضحک مى باشد. از اینرو فاضل دانشمند حجّة الاسلام و المسلمین جناب آقاى شریف رازى در کتاب گرانسنگ خود به نام «اختران فروزان رى و تهران»(6) درباره مؤلّف آن و دروغ آشکار دفن حضرت شهر بانو (علیه السلام)مادر محترمه امام زین العابدین (علیه السلام) در شهر رى ابراز داشته(7) و مى نویسد:

«این قضیّه که در کتاب (دربندى) و یا (مرتدى) و یا بحر الأنساب آمده، موهوم و به افسانه شبیه تر است تا به قضیّه واقعیّه!» خرافات و افسانه هایى که فاضل دربندى در کتاب (بحر الأنساب) آورده است خشم غالب محققّین را بر انگیخته و مؤلّف آن را افرادى همچون مرحومه علاّمه شیخ ذبیح الله محلاّتى،(8) مرحوم استاد عمادزاده،(9) علاّمه شهید استاد مرتضى مطهّرى (رحمهم الله)(10) و... مورد انتقاد قرار داده اند. نگارنده اقوال این بزرگان را در کتاب الرَّحمُ الطیَّب یا تذکره بى بى شهربانو آورده است.

درباره کتاب جنگ نامه سیّد حلال الدّین اشرف (علیه السلام) نیز که پس از بیان مطلب فوق، ارزش و اعتبار آن معلوم مى گردد; باید گفت اکثر مطالب کتاب فوق بر مبناى اظهارات مؤلّف بحر الأنساب است و از سند تاریخى برخوردار نمى باشد، حتى رابینو درباره جنگ نامه مى نویسد:

«کتابى که به نام زندگانى سیّد جلال الدّین اشرف (علیه السلام)، در تبریز به چاپ رسیّده است، به سبب داشتن اشتباهات زیاد فاقد جنبه تاریخى است و ارزش زیادى ندارد»(11)

همچنین مورخ نامى و گیلان شناس متبحّر استاد دکتر منوچهر ستوده در کتاب از آستارا تا استر آباد درباره این کتاب مى نویسد:

«کتاب مزبور ساخته و پرداخته ذهن مؤلّف و مانند کتاب بحر الأنساب ساختگى است»(12) وى در جلد دوّم کتاب مزبور هم مى نویسد:

«این اظهارات(13) با هیچ یک از مشجرات که در دست است قابل انطباق نیست».(14)

شادروان محمّد على گیلک در مقدّمه کتاب «تاریخ گیلان» آ. شودزکو مى نویسد: «مشروحات کتاب مذکور همه جا آمیخته با تعصبات مذهبى و استفاده از آن بى نهایت مشکل است»(15) پس از اثبات عدم اعتبار کتاب جنگ نامه(16) نزد محقّقین و مطابقت نداشتن آن با منابع تاریخى موثق، به خودى خود بى ارزش بودن کتاب دوّم یعنى «تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)» نیز هویداست; زیرا مؤلّف محترم آن خود اعتراف دارد که کتابش را از روى نسخه خطى و چاپى جنگ نامه باز آفرینى و تألیف نموده است، وى مى نویسد:

«کتاب حاضر که از روى نسخه خطى چاپى جنگ نامه سیّد جلال الدّین اشرف (علیه السلام)... باز آفرینى و تألیف شده است»(17) از اینرو باید مجدّداً در حول و زندگانى این امامزاده تحقیق نمود; زیرا فرزند بلافصل امام موسى کاظم (علیه السلام)بودن، سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام) فرع بر دفن وى در این شهر است، لذا باید درباره اصل این ادّعا که سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)کیست و فرزند کدام یک از ائمه معصومین (علیه السلام)است کاوش کرد. بدیهى است به مسموعات بى اساس عوام نظیر اینکه یک عمر این امامزاده به فرزند بلافصل امام شهرت داشته نباید اعتنا کرد; زیرا همین عوام الناس بودند که یک عمر امام على (علیه السلام) را خانه نشین نمودند.

به هر حال روى ضریح نام این امامزاده حسن بن موسى (علیه السلام) و ملّقب به سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)حک و معرفى شده و دانشمند محترم حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ یوسف صدیق عربانى بر این اساس اشعارى را در مدح امامزاده سروده است و این با قول دوّم مبنى بر اینکه وى ابراهیم المرتضى ابن امام موسى کاظم (علیه السلام) است، منافات دارد; زیرا اوّلا: هیچ کدام از فرزندان امام موسى کاظم (علیه السلام) ملّقب به جلال الدین اشرف نبوده اند و تمام مورخان این ادّعا را تأیید مى نمایند. ثانیاً: هجرت حسن و ابراهیم بن موسى (علیه السلام)به گیلان; فرع بر دفن آنها در این منطقه است. بنابراین قبل از اظهار نظر در مورد بقعه سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)در آستانه اشرفیّه باید به چند نکته که ذیلا بیان خواهد شد توجّه دقیق مبذول داشت.

1 ـ حسن بن موسى (علیه السلام) ملّقب به سیّد جلال الدین اشرف است یا نه؟ محل و تاریخ وفات وى کجاست؟

2 ـ ابراهیم بن موسى (علیه السلام) ملّقب به سیّد جلال الدین اشرف است یا نه؟ محل و تاریخ وفات وى کجاست؟

3 ـ آیا سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام) فرزند با واسطه امام است یا بلاواسطه؟ و نسب وى به کدام امام ختم مى گردد؟

الف: حسن بن موسى (علیه السلام)

حسن بن موسى بن جعفر (علیه السلام) را که از «ام ولد» به دنیا آمده، فرزند دیگر امام کاظم(علیه السلام)معرفى کرده اند. ابو الحسن عمرى گفته است: حسن پسرى به نام جعفر داشته(18) و شیخ صدوق (رحمهم الله)و شیخ طوسى (رحمهم الله)وى را به عنوان راوى حدیث دانسته اند اما شیخ کلینى(رحمهم الله)به جاى حسن، برادر او حسین را راوى حدیث معرف کرده است.(19) متأسّفانه مؤلّف تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)، بدون دفت و تحقیق از قول مرحوم آیة الله حاج شیخ محمّد مهدوى لاهیجى مى نویسد که قبر حسن بن موسى بن جعفر (علیه السلام)در شیراز است و اضافه مى کند که وى ملقب به «علاء الدین» است(20) که این نشان از بى توجّهى نامبرده نسبت به مدفن امامزادگان در ایران دارد; زیرا مدفون در شیراز، علاء الدین حسین بن موسى (علیه السلام)برادر احمد بن موسى علیهما السلام است و تمام علماى رجال و مورخان به آن تصریح دارند.(21)

اما حسن بن موسى علیهما السلام نه تنها ملقب به هیچ لقبى نبوده، بلکه در مدینه وفات یافته و در بقیع به خاک سپرده شده است.(22) طبرى در وقایع سال 276 هـ ق در تاریخ خود از فتنه اى بزرگ بین امیر مدینه و سادات حسینى و حسنى یاد مى کند و مى نویسد: حسن بن موسى بن جعفر پس از خاموش نمودن این فتنه امارت مدینه را به مبالغى از امیر مستعفى آن خریدارى نموده و حاکم مدینه شد.(23) بنابراین اگر، این نقل قول صحیح باشد، که هست آنوقت حسن بن موسى علیهما السلام بزرگترین فرزند امام موسى کاظم (علیه السلام)مى باشد که بالغ بر 90 سال عمر کرده است. آیا از پیر مرد 90 ساله اى بعید نیست که به مسافرتى از مدینه به شمال ایران، نماید؟ این در صورتى است که در هیچ یک از منابع هجرت و وفات او در کوچان سخن نرانده اند.

ب: ابراهیم بن موسى (علیه السلام)

در اینکه امام کاظم (علیه السلام) چند فرزند به ابراهیم داشته دو دیدگاه وجود دارد، یک دیدگاه این است که ابراهیم از اولاد امام کاظم (علیه السلام) یک فرد بیش نیست، که اکثر تاریخ نگاران ائمه(علیه السلام)مانند شیخ مفید، طبرسى، ابن شهر آشوب، اربلى و سبط این جوزى (رحمهم الله) و...(24) بر این اندیشه اند، و در شمارش فرزندان امام کاظم (علیه السلام) تنها یک ابراهیم ذکر کرده اند.

اما از میان نسب شناسان «ابن عنبه» صاحب «عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب»،(25) نسب شناس مشهور، بر این باور است که امام کاظم (علیه السلام) دو ابراهیم داشته; یکى ابراهیم اکبر که مادرش «ام ولد» و نامش «نجیّه» بوده و از برخى نقل مى کند که او به فرماندارى یمن رسیّد و فرزندى ندارد. و دیگرى ابراهیم اصغر که لقبش مرتضى و دو فرزند از او باقى ماند یکى موسى و دیگرى جعفر،(26) که جد سیّد مرتضى و سیّد رضى(27) است و هیچ کدام اینها ملقب به سیّد جلال الدین اشرف هم نیستند.

1 ـ ابراهیم اکبر

ابراهیم مردى شجاع و دلیر بود و در عصر مأمون از جانب محمّد بن محمّد بن زید بن على بن الحسین (علیه السلام) که با «سیرى بن منصور شیبانى» معروف به «ابو السرایا» بیعت کرده بود، حاکم «یمن» گردید و آن گاه که «ابو السّریا» قیام کرد و کشته شد و خاندان او پراکنده شدند، مأمون به ابراهیم امان داد و از کشتن او صرف نظر کرد. عده اى نیز گفته اند که امام رضا (علیه السلام) از او شفاعت کرد و به بغداد منتقل شد و در سال دویست و ده به سم مأمون از دنیا رفت.(28)

از آنجایى که موضوع تعدد نام ابراهیم براى همه ى صاحبان تراجم روشن نبوده، لذا تعریفها و انتقادهایى که شده است بر یک فرد تلقى نموده اند، آنگاه مورد ایراد واقع شده اند که چطور این تعریفات شایسته ابراهیم است با آن همه خونریزیها که نموده است. با دقت در کلام تاج الدین این اشتباه به خوبى روشن مى شود که لقب مرتضى و عنوان امارت را در یک فرد خلاصه مى کند:

او گفته است: (امام الامیر ابراهیم المرتضى، کان سیّداً امیراً جلیلا نبیلا عالماً فاضلا یروى الحدیث عن آبائه (علیه السلام))(29)

و حال آنکه هر جا تعبیر از تقوا، تدّین، علم و روایت حدیث است باید از ابراهیم الاصغر ملّقب به مرتضى دانست.

به هر حال در مورد ابراهیم اکبر روایت ذمى نیز وارد شده است که یک نمونه از آن را نقل مى نماییم:

على بن اسباط گوید: به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم: مردى به نزد برادرت ابراهیم آمد و به او گفته است: پدرت امام کاظم (علیه السلام) نمرده (چنانکه فرقه واقفیه مى گفتند) حضرت فرمود: سبحان الله! پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى میرد و موسى بن جعفر (علیه السلام)نمى میرد؟ و...

2 ـ ابراهیم اصغر

وى ملّقب به مرتضى و جد سیّد مرتضى و رضى مى باشد.(30) او مردى بزرگوار و با سخاوت و شجاع بوده است سیّد تاج الدین در کتاب خود او را شیخى کریم و بزرگوار توصیف نموده است.(31) حضرت امام موسى بن جعفر (علیه السلام)قبل از ولادتش خبر داده که یکى از همسرانم فرزندى خواهد گرفت.(32) ابراهیم المرتضى در مدینه نقل روایت مى نمود(33) و مردم را به امامت برادرش على بن موسى الرضا (علیه السلام) دعوت مى کرد. از آن جا که مأمون بعد از به شهادت رساندن امام رضا (علیه السلام)اساس حکومت خود را بر اثر تبلیغات علویان خصوصاً ابراهیم المرتضى در خطر دید، وى را به بغداد دعوت کرد و او را در سال 210 هـ ق به شهادت رساند و در قبرستان قریش کنار قبر پدر بزرگوارش دفن شد.(34)

درباره او سروده اند:(35)

مات الامام المرتضى مسموماً  *** وطوى الزمان فضائلا و علوماً

قدماضى الزوراء مظوماً کما  *** اسخى ابوه بکربلا مظلوماً

مرتضى (ابراهیم) پیشوایى است که مسموم از دنیا رفت.

و زمان، فضیلتها و دانشها را پنهان کرد.

به راستى او مظلوم در بغداد از دنیا رفت.

نظیر پدرش که در کربلا مظلوم بود.

پس از بیان این که حسن بن موسى (علیه السلام) در بقیع و ابراهیم الاکبر در کاشمر، و ابراهیم المرتضى در بغداد مدفون هستند، اکنون نوبت آن رسیّده مدفون در بقعه متبرکه آستانه اشرفیّه معلوم گردد.

ج ـ سیّد جلال الدّین اشرف (علیه السلام)

امام موسى کاظم (علیه السلام) را به این نام اصلا فرزندى نبوده و تمام مورّخان اسلامى نیز بدان تصریح کرده اند(36) و اگر گفته شود که جلال الدین اشرف لقب حسن و یا ابراهیم بن موسى (علیه السلام)است، بطلان این قول نیز در بالا ثابت شد.

بنابراین آنچه گذشت معلوم مى شود بقعه مزبور از آن سیّد شریف دیگرى از سلاله زهراء (علیه السلام)مى باشد، حال آیا او حسنى یا حسینى، موسوى و یا شخص دیگری باشد جاى سؤال است و باید به این مقدمه دقت نمود.

پس از تشکیل اوّلین دولت علوى در طبرستان که امتداد آن تاگیلان، اراک و اصفهان نیز رسیّده بود(37) سادات و امامزادگان به این منطقه هجرت نموده و غالب آنان نیز از سلاله و احفاد امام حسن مجتبى(علیه السلام)و عدّه اى نیز حسینى و تعداد انگشت شمارى هم موسوى بوده اند.

پس از سرنگون شدن دولت علوى در طبرستان، سادات در گوشه و کنار گیلان و مازندران قیام مى نمودند و هر کدام پس از چند صباحى بدست مخالفان و معاندان شربت شهادت مى نوشیدند. خصوصاً در زمانى که فرقه اسماعیلیه در گیلان رواج پیدا کرده بود.

آستانه اشرفیّه در ابتداى قرن پنجم بنا شد و به کوچان،(38) کجاین،(39) کجان،(40) شهرت داشت و یکى از دهاتهاى بخش تجن گوکه بود.(41)

در سال 544 ق سیّدى شجاع از احفاد امام حسن (علیه السلام)، که بسیار عالم، فقیه و دلیر بود بر علیه فرقه اسماعیلیه قیام نمود که نامش اشرف بن زید الحسنى(42) بود. او توانست در اندک مدّتى مناطق وسیعى از منطقه گیلان را از دست اسماعیلیه آزاد سازد، تا اینکه سرانجام بر اثر تفرقه میان متحدانش در سنه 544 هـ ق وفات یافت و در کوچان یا کجاین دفن گردید.(43)

اشرف بن زید الحسنى را مردم ملّقب به جلال الدّین نمودند; زیرا او بود که دین جدّش را در این منطقه احیاء کرد و فرقه اسماعیلیه را از این سرزمین بیرون راند. در همین رابطه در کتاب «اخبار ائمّة الزیدّیة» آمده است:

«ثم صارت الایام فی جیلان ایّام الفترة إلى سنة أربع و أربعین و خمسمائة هجریة، فظهر علوی غریب یُسمّى أشرف بن زید الحسنی ـ عظّم اـ قدره لدیه ـ فترشح بلاهجان لإمامة و علاصیّة و ارتفع شأنه، فمات فی بضع سنین من ترشحه فى بلد تَجَن، و مشهده مزور معروف فی کجاین من قرى تجن».(44)

همچنین در رساله اى که امام منصور بالله عبدالله بن حمزة نوشته آمده است:

«و منهم السیّد الامام اشرف بن زید الحسنى القائم بجیلان المدفون بکجاین من ناحیة تجن بجیلان ـ نور الله ضریحه ـ».(45)

مؤید قول فروق در کتاب «البحر الزخّار» نیز آمده:

«أشرف بن زید الحسنى مات بالدیلم سنة 544 هـ ق».(46)

بنابراین با دلایل فوق دیگر جاى هیچ تردیدى نیست که در این بقعه سیّدى شریف و از احفاد امام حسن مجتبى (علیه السلام) مدفون است که متأسّفانه از آنجایى که غالب بقاع گیلان به فرزندان بلافصل امام موسى کاظم (علیه السلام)نسبت داده شده، اهالى بدون تحقیق و تفحص در تواریخ، این سیّد جلیل القدر را نیز به فرزند امام موسى کاظم (علیه السلام)نسبت دادند و البته این هم نشان از مظلومیت امام حسن مجتبى (علیه السلام)دارد. نسب شریف این امامزاده جلیل القدر با چندین واسطه به امام حسن مجتبى (علیه السلام)باز مى گردد که مى توان براى اطّلاع بیشتر به کتاب «امامزادگان آستانه اشرفیّه و سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)» از سرى تألیفات نگارنده مراجعه نمائید. یادآور مى شوم که در کتاب مذکور کرامات، و شرح حال دقیق این امامزاده آمده است. اما بطور اختصار باید نظرات دیگر محقّقین درباره شخصیّت مدفون در این بقعه را جویا شد که از قرار ذیل است:

مرحوم سیّد مصطفى تفرشى معروف به بدایع نگار در این باره مى نویسد:

«هاشم و سیّد جلال الدّین در پنج فرسنگى شهر رشت مزورند و به چند واسطه به امام موسى (ع) مى رسند که متولیان ندانند.»(47)

این مطلب نشان مى دهد که امامزاده مذکور از نوادگان امام موسى کاظم (علیه السلام) است، هر چند مرحوم سیّد مصطفى تفرشى مدرکى بر مدّعاى خود اقامه ننموده است.

شیخ ذبیح محلاتى نیز که نسخه اى از کتاب بحر الأنساب (= جنگ المزخرفات) را در دست داشته درباره خفته این مزار مى نویسد:

«قبر سیّد جلال الدّین اشرف که گفته شده با حضرت رضا (علیه السلام) از یک مادر بوده اند در آستانه لاهیجان رشت است»(48)

مرحوم عبّاس فیض در کتاب گنجیه آثار قم، سیّد جلال الدّین اشرف را با میر شمس الدین لاهیجان اشتباه گرفته و مى نویسد:

«پس از مرگ سلطان على صفوى، علمشاه خاتون جسد فرزند را در جوار مقبره شیخ صفى الدین دفین ساخت و پس از انجام مراسم سوگوارى به منظور آنکه یگانه فرزندش اسماعیل از دسترس مامورین تجسّس دور گردد تا مبدا در انتقال از خانه اى به خانه دیگر آفتابى و دستگیر شود ناچار او را به همان شیخ مجد الدّین قمّى سپرد تا به گیلان برساند و به سیّد جلال الدین اشرف براى حفاظت و حراست و همچنین تعلیم و تربیت بسپارد. (899 هـ ق) این بزرگوار که تاریخ میلادش موافق نامش سیّد جلال الدین اشرف برابر 814 هـق است بامقبولیّت عامه و محبوبیت تامه، پیشوا و مقتداى شیعه گیلان و با پدر این کودک سلطان حیدر عهده اخوّت بسته بود و در مرکز گیلان یعنى لاهیجان مى زیست و فرمانرواى آن خطّه کارکیا میرزا على هم به او ارادت مىورزید. بالجمله مجد الدین او را به سیّد سپرد و او هم اسماعیل را به طور ناشناس در خانه اى برابر مدرسه کیافریدون سکنى داد و چون پدرى مهربان او را تحت تکفّل و تربیت گرفت.

جلال الدین که در ناصیه آن کودک نقش (انا فتحنالک فتحاً مبیناً) را مى خواند و آثار نبوغ را مى دید پس براى اخذ الهام قرآن را بگشود و در صدر صفحه آیه شریفه (و آیتناه الحکم صبیاً) توجّه وى را جلب کرده او را به جنگ انتقال داد و در موضعى که اکنون به نام آستانه قصبه معمورى شده است خانه و مدرسه اى بنا نهاده خود نیز بدانجا منتقل گردید و قزلباش هم در آنجا گرد آمدند تا در سال 907 هـق شاه اسماعیل صفوى در دیلمان قیام کرده با کارکیا وداع کرد. نخست به شیروان حمله برد و فرخ یسار بن امیر خلیل را به قتل رسانید و از آنجا متوجّه آذربایجان گردیده سلطان الوند بیک (آق قویونلو) در برابر وى پافشارى کرده هشت هزار تن کشته داد و سپس به دیار بکر بگریخت و چون شاه اسماعیل به تبریز در آمد تاج گذارى کرده بر تخت نشست. در این موقع سیّد جلال الدین اشرف بیمار و بسترى بود و چون خبر این فتح را بشنود سجده شکرى بجا آورده و در محرم 908 هـ ق داعى حق را لبیک اجابت گفت و جسد او را در همان موضع به خاک سپردند و شاه اسماعیل فرمان داد تا قبّه و بارگاهى بر فراز قبرش بنا نهادند و رقباتى خریده بر آن وقف کردند و خدّامى براى آن بگماشتند و آن موقع را به نام آستانه سیّد جلال الدین اشرف بنامیدند که اینک به صورت شهر زیبایى در آمده است.

ناگفته نماند که حجة الاسلام حاج سیّد محمّد باقر رشتى مدفون در کنار مدرسه و مسجد بنیادى خود در اصفهان از احفاد همین جلال الدین اشرف است»(49)

بنابراین طبق نقل مرحوم فیض سیّد جلال الدین اشرف متوفاى 908 هـ ق و استاد شاه اسماعیل صفوى است و نمى تواند برادر امام رضا (ع) باشد، زیرا بالغ بر 708 سال فاصله زمانى دارد. هر چند مرحوم فیض بقعهة میر شمس الدین لاهیجان را با سیّد جلال الدین اشرف آستانه اشتباه گرفته است. اما اینکه مؤلفان کتابهاى تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف و جنگنامه سیّد شمس الدین را برادر سیّد جلال الدین اشرف مى دانند.(50) این هم از معجولات تاریخ و اشتباهى فاحش به دلیل عدم مداقّه در مدارک تاریخى و مستند است. زیرا میر شمس الدین از سادات کیایى و مردى دانشمند و فقیه بوده و در قرن هاى نهم و دهم هجرى مى زیسته و هیچ خویشاوندى با سیّد جلال الدین اشرف نداشته(51) و این تشابه اسمى باعث خطا و اشتباه مرحوم فیض شده است و مؤلّف جنگنامه هم براى خود داستان جعلى ساخته است.

سیّد ابوالفضل علاّمه برقعى که از خطباى مشهور قم و تهران بود. ظاهراً در سفرى به گیلان وارد آستانه اشرفیّه مى شود. از خفته در مزار سیّد جلال الدین اشرف مى پرسد و اهالى در جواب مى گویند که وى برادر امام رضا (ع) است و حضرت به او علاقه فراوان داشته است و...

علاّمه برقعى که از محققّین و سیّدى بسیار تند بود و با هر چه خرافات و دروق به شدّت برخورد مى کرد از آنان دلیل و ماخذ خواست و حتى با علماى آن موقع به مباحثه پرداخت. عاقبت به جهت قانع نشدن آقایان و عدم وجود مدرکى معتبر جهت اثبات مدعاى خود به ناچار آن سیّد مظلوم را از شهر بیرون ردند و وى در کتاب خود به نام التفتیش در مسلک صوفى و درویش یا راهنماى گمشدگان مى نویسد:

«دشمنیهاى پائین محلّه و بالا محلّه و امامزاده سازیها و مصداق قرآن درست کردن و برادر و پسر براى امام تراشیدن مانند جلال الدین اشرف»(52)

هر چند آن مرحوم الفاظ تندى بکار برده و این ناشى از شدّت عصبانیّت و اهانتى که به او شده نشات گرفته است، اما خود ایشان نیز براى اثبات مدّعاى خود دلیل و مدرک نداشته است. زیرا رد نمودند امامزاده بیسار ساده و آسان است. اما اثبات این معنى که او کیست و نسبش چیست از عهده هر کسى بر نمى آید مگر اینکه وى دانا به علم انساب باشد. همین اشتباه را مرحوم سیّد بحر العلوم از وعاظ مشهور گیلان نیز نموده است. او در بالاى منابر آستانه اشرفیّه این امامزاده را برادر امام رضا (ع) ندانسته و معتقد بود که باید از نوادگان امام چهارم و از نسل عمر اشرف باشد. اما براى اثبات مدعاى خود هیچ دلیل و ماخذى نداشته از اینرو با برخورد شدید عوام مواجه شد. مرحوم آیة الله احسانبخش نیز در کتاب دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم مى نویسد:

«سیّد جلال الدین اشرف از سادات جلیل القدر و مورد احترام گیلانیان و مرقدش در آستانه اشرفیه زیارتگاه مردم است. با آنکه تحقیقاً شناخته نشده است اما جلال و شکوهش نشان از شجره طیّبه مى دهد. هر چقدر تفحّص و جستجو شد سندى دال بر اینکه وى از فرزندان بلافصل حضرت موسى بن جعفر (ع) باشد بدست نیامده و پسوند اشرف باید از نوادگان حضرت على بن الحسین (ع) باشد. چون آن حضرت فرزندى بنام عمر الاشرف داشت و فرزند عمر الاشرف در طالقان شهید شد و فرزندان او به خونخواهى پدر قیام مى نمایند و کلمه اشرف در خانواده ایشان حفظ شده است و خدا داناتر است. اما در اعتقاد به این امامزاده جاى تردید نیست و مرقد پاکش ملجا و پناهگاه دردمندان گیلانى است.»(53)

مرحوم احسانبخش همان عقیده سیّد بحر العلوم را تکرار نموده و قایل است که چون سیّد جلال الدین ملّقب به اشرف بوده پس باید از نسل عمر اشرف فرزند امام زین العابدین (علیه السلام) باشد. و حال آنکه این هیچ ارتباطى با قضیّه نداشته و احتمالى بى مدرک و ماخذ است. و اگر قرار باشد تنها به جهت تشابه اسمى و لقبى، کسى به طائفه اى ملحق گردد. پس باید گفت که چون تمام بحر العلوم ها سیّد هستند پس نگارنده نیز باید سیّد شود چون نامم بحر العلوم است. اما چنین استدلالى از اساس غلط است، زیرا بحر العلوم از نامهاى طائفه اى در نجف و گیلان بود که از سادات معروف بودند، و حال آنکه استعمال کلمه بحر العلوم براى نگارنده لقب است نه نام. این مطلب درباره عمر اشرف بر عکس است. زیرا اشرف لقب عمر بن امام زین العابدین (ع) است و حال آنکه طبق منابع اشرف نام سیّد جلال الدین حسنى است نه لقب او که شرحش خواهد آمد.

متأسّفانه تمام کسانیکه درباره سیّد جلال الدین اشرف اظهار نظر کرده اند، طبق ذوق و سلیقه خود مطلب نوشته و بیان داشته اند، و تا کنون به منابع مستند رجوع ننموده و یا علم موجود در بقعه را که نوشته شده گوهر شاد خانم بنت کیا رستم فى سنة قروه یا فروه که معادل تاریخ 291 یا 311 است و او را تعمیر کننده بقعه مى دانند چنین استدلال مى کنند. که پس امامزاده در چندین سال قبل کشته شده که در سال 291 هـ ق گوهر شاد خانم دختر کیارستم بر سر مزار او گنبد و بارگاهى بنا نموده است. از اینرو در همین ابتدا دچار مشکل مى شوند و هیچ کنکاش درباره کیارستم و وجود خارجى آن ننموده و این در حالى است که کلمه قروه یا فروه در علم سائیده شده است. لذا نمى توان این استدلال را پذیرفت.

مرحوم حاج شیخ محمّد مهدوى لاهیجى در کتاب سادات متقدمه گیلان ضمن بررسى همه نوشته ها و روایات از مورّخان گوناگون چنین نتیجه گرفته که سیّد جلال الدین اشرف همان سیّد ابراهیم مرتضى بن امام موسى بن جعفر (ع) است که برادر اعیانى امام رضا (ع) بوده است.(54) و ما این قول را شدیداً رّد مى نماییم و در صفحات بعد به آن اشاره خواهیم کرد. میر ظهیر الدین مرعشى در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مى نویسد:

«... ملک شاه غازى با فتح و نصرت کوچ کرده مى رفت. سیّدى همراه او بود اشرف نام گفت:

برو شاه غازى را بگو که کیکاوس مى نویسد که...»(55)

بى گمان این سیّد اشرف مردى بزرگ و مشهور بوده که شاه غازى او را رسول خود قرار داده و میر ظهیر الدین مرعشى این واقعه را در کتاب خود ثبت نموده است.

ملا شیخ على گیلانى گرد آورنده تاریخ مازندران در قرن یازدهم هجرى در شرح وقایع مربوط به سلطنت دوّم باو ندیّه مى نویسد:

«شاه غازى رستم بن علاء الدوله پس از وفات پدر بر تخت نشست. در عهد او (537 تا 558 هجرى) سیّد اشرف الحسینى از طرف سمرقند به مازندران و از آنجا به گیلان آمد».(56)

متن فوق عیناً از کتاب میر ظهیر الدّین مرعشى اقتباس شده است. با این تفاوت که وى اشرف را بدون هیچ نسبتى ذکر کرده و مرحوم ملا شیخ على گیلانى وى را سیّد اشرف حسینى آورده است و معلوم نیست که وى نسبت حسینى را از کجا ذکر نموده است. این در حالى است که منابع و اسناد معتبر تایید مى کند که سیّد اشرف از سادات حسنى قرن ششم هجرى و متوفاى 544 هـ ق است که تفصیلش گذشت.

دلیل ما که نام این شخصیّت سیّد اشرف است و جلال الدین لقب اوست، اشاره عبدالفتاح فومنى در تاریخ گیلان است که از مزار سیّد اشرف (علیه السلام) در آستانه اشرفیه یا مى کند. او همچنین در جاى دیگر از کتاب خود در شرح وقایع مربوط به آمدن ابراهیم خان از عراق به سوى لاهیجان، از آستانه سیّد اشرف نام برده است(57) بنابراین معلوم مى گردد که اشرف نام صاحب این مزار بوده و جلال الدین لقب اوست که لقب برنام سبقت گرفته است.

پس از اثبات مدفن اشرف بن زید در کجاین سابق یعنى کوچان فعلى (آستانه اشرفیه) مزارات دیگرى به وى منسوب است. که شرح حال مفصل آنها در کتاب امامزادگان آستانه اشرفیّه و سیّد جلال الدین اشرف (ع) آمده است. اما به اختصار باید گفت: دکتر منوچهر ستوده مزارى به نام سیّد جلال الدین اشرف بن موسى (ع) در محلّه کاروانسرابر لاهیجان معرفى مى کند.(58) او همچنین مزارى دیگر به نام سیّد جمال الدین اشرف را در محلّه کاروانسرا بر لاهیجان(59) و مزارى دیگر به نام سیّد جلال الدین اشرف کوچک در دهکده بالا رود پشت روبدنه لاهیجان معرفى مى نماید.(60) این در حالى است که مزارى عظیم و با شکوه به نام سیّد جلال الدین اشرف به امام موسى کاظم (ع) در روستاى نوق آباد رفسنجان نور افشانى مى کند(61) که مردم همه این مناطق این امامزادگان را فرزندان بلافصل امام موسى کاظم (ع) مى دانند و پر واضح است که اثبات هر کدام نفى دیگرى را در بر دارد. بجاست گفته شود که ریاست اداره اوقاف آستانه نیز طى نامه اى تمام امامزادگان این شهر را فاقد شجر نامه صحیح دانسته و این نشان از شجاعت وى دارد هر چند به مزاج برخى سازگار نبود.

در پایان باید یادآور شد که اشعارى در مدح امامزاده بر در ضریح قلمزنى شده و همچنین بر روى ضریح این جملات نوشته شده است، «این ضریح مطهّر در هفتمین سالگرد انقلاب اسلامى به رهبرى زعیم عالیقدر امام خمینى پایان یافت. سازنده احمد و عبّاس پرورش، قلمزنى سیّد على خسروانى، نجارى حاج نعمة الله حیدر زاده، اصفهان 1364 هـش» اشعار از قرار زیر است:

تبارک الله از این بقعه همایون فر  *** که یافت ساختش از نور کبریا زیور

شرف گرفته زسلطان و جلال دین اشرف *** امامزاده حسن بن موسى بن جعفر

امام هشتم سلطان طوش شمس شموس *** او را برادر و معصومه ماه قم خواهر

فروغ دیده نجمه زبوستان بتول *** سلیل آل خلیل و سلاحه حیدر

بزرگ زاده اى از آل طاهر طاها *** امامزاده اى از نسل پاک پیغمبر

بشاهراه شریعت بسان مشعل نور  *** در آسمان فضیلت شهى بلند اختر

به خود بناز توى اى خاک پاک و ساخت قدس *** کو نور دیده موسى گرفته اى در بر

چه پیکریست مطهّر که یک جهان جان است *** که در ضمیر تو اى خاک پاک شد مطهّر

چه تربتى صدف بیرکان بحر وجود  *** نهان در این صدف پاک یک جهان گوهر

به آستانه سلام و به اشرفیه درود *** به زیر سایه کیهان پناه این سر در

همچنین حجة الإسلام و المسلمین حاج شیخ یوسف صدیق عربانى در مقام ولاى حضرت سلطان سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام) چهارده بیت اشعار در تاریخ بیست و هفتم آبانماه 1373 هـ ش سروده اند که توسّط خطاط شهیر گیلان رضا شمش نصرتى به رشته تحریر و خوشنویسى در آمده و بر تابلویى بر سر در روضه منورّه نصب شده است آن اشعار از قرار زیر است:(62)

این بارگاه کیست که غرق ضیا بود *** گویا قرارگاه رسول خدا بود

اینجا درى بسوى جنان باز مى شود *** اینجا حریم محترم کبریا بود

اینجا بخواب رفته جگر گوشه على  *** آن کاو غریب همچو برادر رضا بود

باید قدم نهاد در اینجا به احتیاط *** اینجا سرور سینه خیر النساء بود

اینجا ستاده خیل ملک جمله با ادب *** اینجا صفاى مشعر و خیف و منى بود

اینجا غریب عشق و وفا خفته زیر خاک *** خونین کفن ز توطئه اشتقیاء بود

سیّد جلال اشرف دین است این شهید *** کز سوز خویش سوختگان را شفا بود

موسى چرا فکنده عصایش در این مکان؟ *** عیسى دوز انوى ادب اینجا چرا بود؟

آرى تمام از درِ دار الشفاى او  *** داراى حاجتند که قطعاً روا بود

مدفون در این مکان گل موساى کاظم است *** زان روى مستجاب در اینجا دعا بود

روبند، حوریان بهشتى به گیسوان *** خاک درش که دیده و دل را بها بود

تا عشق این شهید بود در قلوب ما *** ما را چگونه بیم ز روز جزا بود

تنها نه آستانه زنورش منور است *** گیلان زنور او همه جا با صفا بود

تا دردمند بر در کویش نشسته اى  *** صدیق غم مدار که دردت دوا بود

همچنین اشعارى در مدح اى امامزاده توسّط جناب آقاى رمضانعلى محمّدى نژاد گولک که در تاریخ 1/12/81 سروده در اینجا ذکر مى گردد که از قرار ذیل است:

در منقبت امام زاده، حسن بن موسى الکاظم (ع) «حضرت سیّد جلال الدین اشرف (ع)»

بیا دلا، حرم نور کبریا اینجاست *** سرور سینه ى سالار انبیا (ص) اینجاست

بیا دلا، به حریم مجلّلش، بنگر *** که بحر معرفت و، منبع کیا اینجاست

بیا دلا، ز صفا بین که آرمیده مهى *** به «آستانه» دهد مهرسان ضیا اینجاست

بیا که جان محمّد (ص)، عزیز قلب على (ع) *** تمیز فاطمه (ع) محبوب اولیا اینجاست

بیا که قرة العین و، شکوهى از حسین (ع)  *** انیس عابد حق (ع)، روح اتقیا اینجاست

بیا که روح روان محمّد باقر (ع)  *** سلیل صادق (ع) دین، کانِ کیمیا اینجاست

بیا برادر نام آور امام رضا (ع)  *** که پور کاظم (ع) و، سردار بى ریا اینجاست

بیا که زاده ى موسى (ع)، «امام زاده حسن(ع)»  *** گل معطرى از گلشن حیا اینجاست

بیا به درگه «سیّد جلال دین اشرف (ع)» *** ببین که محفل عشّاق کبریا اینجاست

بیا به شامه ى جان کن دلا زعطر خوشش،  *** که بِه زِ عطر هزاران، اقاقیا اینجاست

بیا شکفته گلى بنى ز گلشنِ کاظم (ع)  *** شد آن زد دست ستم پرپر، حالیا اینجاست

بیا به بارگه اش کن نظر که خاک درش، *** که مرهم دل و بر دیده، توتیا اینجاست

بیا صفاى ضریحش ببین، که مى بخشد *** به هر شکسته، دو صد لطف مومیا اینجاست

بیا، اى آنکه به دردت نمى رسد درمان *** کسى که درد تو درمان کند، بیا اینجاست

بیا دلا «سوى گیلان شرق» قدرش بین  *** که جاى حور و ملک، روح ازکیا اینجاست

بیا دلا به شهید رضاى حق، رو کن  *** به موج زائر او بین، «برو بیا» اینجاست

بیا به درگه پاکش رخ «سلیمان (ع)» بین *** ستاده، «کَفش کَنَش»، «پور برخیا» اینجاست

سرود «ناطق گولک» به مدحتش نرسد، *** ز صدر حرف «الف» تا به ذیل «یا» اینجاست

شیخ کمال الدین فراهانى که از محققّین و خطباء و شعراء خوش ذوق استان مرکزى است، پس از دیدن برنامه خاک بهشت که به بررسى زندگانى امامزادگان ایران مى پرداخت و به مدّت یک سال با کارشناسى نگارنده از شبکه دوّم سیما در روزهاى سه شنبه پخش مى شد. در وصف و مدح امامزاده اشرف بن زید حسنى چنین سروده و براى نگارنده ارسال داشته است:

این در و درگه که مرغ عشق را بستان بُوَد *** تربت گل خیز سیّد اشرف سلطان بُوَد

خفته اینجا نوگلى از باغ زید بن الحسن  *** سبط اکبر ریشه این حامى قران بود

بر جلال الدین ملقب نام ایشان اشرف است *** بر جلالت بر شرافت گوهر عمان بود

بود در قرن ششم از شیعیان پاکباز *** رز مجو در عرصه پیکار با عدُوان بود

تا که روى شانه دارد بیرق توحید را  *** رهروان را پیروى از راه آن جانان بود

تکسورا عرصه ى هیجاست اینجا مختفى *** بچه شیر مرتضى را غرّش طوفان بود

از نگاه لطف او هر کس که یابد بهره اى  *** آنچه مى خواهد روا از جانب یزدان بود

مىوزد بوى شهادت از شمال ملک جم *** تا شهادتگاه اشرف عرصه ى کوچان بود

حجة الاسلام شیخِ عالم و فاضل فقیه  *** افتخارش خدمت این بقعه تابان بود

هر کس بندد دخیلِ عشق بر این بارگاه *** باز از کارش گره در سختى دوران بود

اى (کمال الدین) بگو در مدح اشرف مختصر *** یوسف زهرا حسن را یوسف کنعان بود

آستانه از مزار ساطع الانوار او  *** چون نگین پر بهار در وادى گیلان بود.

منابع: 1. حروف قروه به حساب جمل معادل 311 است. 2. حروف فروه معادل 291 هجرى است. 3. با تصحیح محمّد روشن و در سال 1366 به چاپ رسیّد. 4. تألیف قاسم غلامى کفترودى که تغییراتى در کتاب اول انجام داده و به چاپ رساند. 5. باید یادآور شد که تمام مطالب دو کتاب فوق از بحر الأنساب نقل شده است. 6. اختران فروزان رى و تهران: 489. 7. نگارنده جهت تضعیف و رد این قول کتاب مستقلى در حول زندگانى حضرت شهر بانو به نام «الرحُم الطیّب یا تذکره بى بى شهربانو» نگاشته که جواب به تمام شبهات این مخدّره مى باشد». 8. در کتاب ریاحین الشریعه 3: 12. 9. در کتاب زندگانى امام حسین(علیه السلام) 1: 195 ـ 196. 10. در کتاب حماسه حسینى(علیه السلام) 3: 272. 11. ولایات دار المرز ایران، گیلان: 374. 12. از آستارا تا استر آباد1: 108. 13. نگارنده در اینکه سیّد جلال الدین اشرف(علیه السلام) به نام حسن یا ابراهیم و فرزند بلافصل امام موسى کاظم (علیه السلام)باشد، کتابى به نام «الرحِمُ الطیِّب یا تذکره بى بى شهربانو» نگاشته که جوابى به تمام شبهات این محرّره مى باشد. 14. از آستارا تا استرآباد 2: 181 در پاورقى. 15. تاریخ گیلان: 4 ـ 5. 16. نگارنده تمام بخشهاى کتاب مزبور را در کتاب «امامزادگان آستانه و سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام)» مورد نقد و بررسى قرار داده و عدم انطباق مندرجات آن را با کتب تاریخى تحقیق و تحلیل نموده است که به زودى از همین انتشارات به چاپ خواهد رسیّد. 17. تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام): 6. 18. حیاة الامام موسى بن جعفر (علیه السلام)2: 417; فرزندان موسى بن جعفر (علیه السلام): 28. 19. من لا یحضره الفقیه 1: 61; فروع کافى: 42; بحار الانوار 48: 284. 20. تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف (علیه السلام): 135. 21. بحار الانوار 48: 313; 49: 221; عوالم 21: 330; تحفة العالم 2: 31، شیراز نامه: 206; مشاهد العترة الطاهرة: 123، سفینة البحار 2: 188; مستدرکات علم الرجال 3: 202; بدایع الأنساب: 25; منتهى الآمال 2: 388; انجم فروزان: 88، اختران تابناک 1: 201. 22. اعیان الشیعه 2: 206; قاموس الرجال 3: 383; مستدرکات علم الرجال 3: 60. 23. تاریخ طبرى، تاریخ مدینه منوره. 24. ارشاد 2: 206، اعلام الوپرى 2: 308; مناقب آل ابى طالب 4: 324; کشف الغمه 3: 27; تذکرة الخواص: 251. 25. عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 201; منتهى الآمال 2: 249; مد. 26. المجدى فى انساب الطالبیّین:   . 27. بحار الأنوار 48: 306. 28. سر السلسلة العلویه: 37; تتمة المنتهى: 267; تحفة الأحباب: 18; منتهى الآمال 2: 288; عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 201; نقد الرجال 1: 89; منتهى المقال 1: 205; بدایع الأنساب: 10; معجم اعلام النتقله: 324; بحار الأنوار 48: 303; مروج الذهب 3: 439; فوائد الرجالیه: 415; اعیان الشیعه 5: 229. 29. غایة الاختصار: 87. 30. بحار الأنوار 48: 306. 31. معجم رجال الحدیث 1: 163، سفینة البحار 2: 188، غایة الاختصار: 106. 32. بحار الأنوار 11: 251 و 48: 69، مستدرکات علم الرجال 1: 215، انوار پراکنده 1: 535. 33. غایة الاختصار: 87. 34. مروج الذهب 3: 439، بدایع الأنساب 10، فوائد الرجالیّه: 415، اعیان الشیعه 3: 228، رجال سیّد بحر العلوم 1: 425، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 196 و 201، قاموس الرجال 1: 306، نقد الرجال 1: 89، منتهى المقال 1: 205، بحار الأنوار 48: 303، تحفة الاحباب: 18، تتمة المنتهى: 267، منتهى الآمال 2: 288، سر السلسلة العلویه: 37، تنقیح المقال 1: 35. 35. اعیان الشیعه 2: بحار الأنوار 48: 278. 36. نگارنده اساسى تمام فرزندان امام موسى کاظم (علیه السلام)را همراه اختلاف نظریه مورخان در جلد اوّل دائرة المعارف خود بنام انوار پراکنده صفحه 133 تا 140 نگاشته است به آنجا رجوع گردد. 37. شرح حال مؤسس دولت مذکور «حسن بن زید» در کتاب «قیام حسن بن على الاطروش» مفصّلا بیان شده به آنجا رجوع گردد. 38. وجه تسمیه شهرهاى ایران: 34، تاریخ اولجایتو: 60، از آستارا تا استر آباد 2: 179. 39. جغرافیاى گیلان: 165، تاریخ گیلان و دیلمستان: 515. 40. تاریخ گیلان و دیلمستان: 17، از آستارا تا استر آباد 2: 179. 41. اخبار ائمة الزیدیه: 158. 42. همان متن. 43. همان متن. 44. اخبار ائمة الزیدیه: 158. 45. همان: 168. 46. مقدمة البحر الزّخار: 226. 47. اختران تابناک 1: 567. 48. بدایع الانساب: 62. 49. گنجینه آثار قم 2: 603602. 50. تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف: 247. 51. از آستارا تا استر آباد 2: 85، سفر نامه مازندران و استر آباد: 59، ولایات دار المرز گیلان: 342، جغرافیایى گیلان: 176، گیلان رابینو: 342، لاهیجان و بزرگان آن: 226 ـ 227. 52. التفتیش در ملسک صوفى و درویش: 55. 53. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم: 71. 54. سادات متقدمه گیلان: 106 ـ 110. 55. تاریخ طبرستان و رویان و مازندران: 23. 56. تاریخ مازندران: 49، تاریخ هزار ساله اسلام در نواحى شمال: 118 ـ 119. 57. تاریخ گیلان: 103 و 274. 58. از آستارا تا استر آباد 2: 193. 59. همان: 78. 60. همان: 206. 61. با تشکر از سردار پاسدار سلطان زاده جهت ارسال عکس امامزاده سیّد جلال الدین اشرف بن موسى (ع) از شهرستان رفسنجان. 62. با تشکر از آقاى رحیم على دوست جلالى که این اشعار را در اختیار نگارنده گذاشته اند.

1480. امامزاده