- دوشنبه ۲۴ شهریور ۹۳
بقعة باشکوه این امامزاده در 15 فرسنگى مشهد مقدّس، و در یک کیلومترى غرب روستای میامى، از بخش رضویه و در دامنة کوه واقع شده و به مزار یحیى بن زید شهرت دارد.
ساختمان بنا، متعلّق به قرن دهم هجرى است. در اطراف بقعه، قبورى با سنگهاى سیاه بلند به (ارتفاع قریب سه متر) بوده که بر آن، اسامى امامان شیعه و نام مدفونین (به خط نسخ برآمده زیبایى) نگاشته شده است. تاریخ دو قطعه از این سنگها، 902 و 981 هجرى بود که اوّلى مدفن (خواجه نعیم الدّین نعمت اللَّه بن خواجه نظام الدّین أحمد المیمدى) و دوّمى مدفن (خواجه ظهیر الدّین محمّد زمان) است که با ألقاب (وزارت و رفعت پناه أکابر ملاذى) یاده شده است.
به هر حال، آثار قدمت این بنا و اعتقاد بى شائبة مردم آن نواحى که وى یحیى بن زید است، آنها را بر آن مىدارد که هر سال از قرى و قصبات اطراف و حتّى از ساکنین شهر مشهد، جهت زیارت به آن جا مشرّف شوند. از این رو، از سوى افراد خیّر و متدّین و با همکارى ادارة اوقاف خراسان، در مجاورت بقعه، امکانات رفاهى از قبیل مسافرخانه، محل اسکان موقّت، فروشگاه و پارک احداث شده است. و زیباتر از همه، چشمة آب شیرینى است که در پایین بنا جارى است. دلایل مدفون بودن یحیى بن زید در این بقعه، فقط بر زبان مردم جارى است و این ادّعا، شاید از باب هجرت یحیى بعد از شهادت پدر به خراسان بوده باشد.
در ایوان اصلى بقعه، سنگى در بالاى درِ ورودى نصب شده است که آقاى کاظم مدیر شانهچى عین عبارت آن را آورده و مىنویسد:
«...امامزداه بر حقّ یحیى بن حسین ذوالدمعة بن زید الشهید بن الامام زین العابدین بن الحسین... بن على بن أبى طالب کرّم اللَّه وجهه... ذى القعدة سنة سبع و ثلاثین و سبعمائة (937) بسعى و اهتمام الملک الحمید امیر مبارز الدولة و الدّنیا و الدّین شیخ أبو سعید مدّاللَّه تعالى ظلال معالیه...».
پیداست که طبق این نوشته، صاحب این بقعه، یحیى بن زید نبوده و بنا به نوشتة سنگ قبر، یحیى بن حسین بن زید مىباشد.
بنابراین، یحیى مدفون در بقعة میامى مشهد، پسر برادر یحیى بن زید ، قهرمان گفتار ما است.
از زندگانى و شرح حال یحیى بن حسین، اطّلاع دقیقى در منابع و مآخذ وجود ندارد، جز این که تعداد اندکى از مورّخان و علماى رجال و انساب در عدد فرزندان، تاریخ و محلّ وفات وى بحث نمودهاند که اشاره خواهد شد.
مورّخان نوشتهاند: «کان سیّداً جلیلاً شیخ أهله، محدّثاً، و کان له نباهة، حَسَن، و وجه آل أبى طالب ».
کنیة وى أبوالحسین و از اصحاب امام کاظم مىباشد و در وثاقت و امانت وى همین بس که یکى از شهود وصیّت
امام موسى کاظم به پسرش امام على الرضا قرار گرفته است.
مادر وى، خدیجه دختر عمر الأشرف بن امام زینالعابدین ، یا خدیجه دختر امام محمّد باقر مىباشد، که به احتمال قوى، اوّلى صحیح باشد. دربارة مادر یحیى نوشتهاند که او خاتونى فاضله و محدّثه بود.
ابن عنبه به نقل از ابوطالب مروزى ـ متوفّاى بعد از سال 614 هـ . ق در ضمن معرّفى بعضى از رجال معروف خاندان یحیى بن حسین ذوالدمعه، میگوید: «او و پدرانش تا امیرالمؤمنین همگى قرآن را از حفظ داشتند». این سخن مىرساند که یحیى بن ذى الدمعه (پدر این خاندان) نیز حافظ قرآن بوده است.
تاریخ وفات و محلّ دفن یحیى: خطیب بغدادى در کتاب تاریخ بغداد در این باره مىنویسد: «یحیى در بغداد ساکن بود و در روز چهارشنبه، ربیعالآخر سال207 هـ . ق وفات یافت و وى را در مقابر قریش در کاظمین دفن نمودند و مأمون عبّاسى بر جنازة وى نماز خواند».
مرحوم سیّد محسن امین نیز مىنویسد: «توّفى ببغداد سنة 209 و 210 هـ . ق وصلّى علیه المأمون، و کان له نباهة، و خرج المأمون فى جنازته ماشیاً». یحیى در بغداد و در سال 209 و یا 210 هـ . ق وفات یافت و مأمون عبّاسى در تشییع جنازهاش پیاده حاضر شد و آن را تشییع کرد و نماز خواند. اما برخى از مورّخان، وفات یحیى را در سال 220 هـ . ق و عدّهاى دیگر در سال 237 هـ . ق نوشتهاند که مسلماً، دو قول اخیر اشتباه مىباشد، زیرا به اجماع مورّخان، مأمون عبّاسى بر جنازة یحیى بن حسین نماز خوانده و خود مأمون در سال 218 هـ . ق وفات یافته است بنابراین، چگونه ممکن است که قایل به وفات یحیى در سالهاى 220 یا 237 هـ . ق باشیم؟! از این رو، مىتوان احتمال داد که یحیى در سال 209 هـ . ق در بغداد وفات یافته، و در مقابر قریش به خاک سپرده شده است. و تاریخ 237 هـ . ق مربوط به سال وفات فرزند او یحیى بن یحیى بن حسین ذى الدمعة مىباشد. از آن جایى که این گزارشها از واقعیّتهاى تاریخ است و تعداد زیادى از مورّخان و علماى انساب آن را تأیید مىنمایند، لذا موضعى براى مزار یحیى بن حسین ذى الدمعة در میامی مشهد باقى نخواهد ماند و خفته در آن مزار شخص دیگرى است.
نگارنده معتقد است که بقعة میامى، مدفن یحیى الأصغر بن حسین ذى الدمعة بن زید شهید مىباشد؛ به چند دلیل:
الف: ممکن است در ضبط و نوشتن نام یحیى الأصغر در سنگ سردر، اشتباهى صورت گرفته و تصوّر کرده باشند که حسین ذوالدمعة فقط یک فرزند به نام یحیى داشته، لذا (الأصغر) در درج ساقط شده است.
ب: تأیید ابن طباطبا، نسّابه قرن پنجم به این معنى که در خراسان از اوّلاد حسین بن زید بن على وارد شدهاند، چون حسین در مدینه، و یحیى بن حسین در مقابر قریش دفن شدهاند، و با وجود سنگ نوشتة ایوان بقعه، این احتمال تقویت مىشود که یحیى الأصغر بن حسین ذى الدمعة در بقعة میامى مدفون بوده و پسوند آن «الأصغر» در سنگ قبر از قلم افتاده باشد.
ج: تأیید علماى أنساب بر اینکه حسین ذوالدمعه فرزندى به نام یحیى الأصغر داشته که به یقین او در این بقعه مدفون شده است.
د: برخى چنین تصوّر نمودهاند که میامى مدفن یحیى بن یحیى بن حسین ذى الدمعة است، و چنین تصور کردهاند که در سنگ قبر وى اشتباهى صورت گرفته و یک یحیى از قلم افتاده است، و حال آن که این احتمال از اساس غلط مىباشد، زیرا سیّد حسین براقى متوفّاى سال 1332 هـ . ق در
تاریخ کوفه مىنویسد: «یحیى بن یحیى بن حسین بن زید الشهید ، قبره بالکوفة» بنابراین، مدفن یحیى بن یحیى در کوفه مىباشد نه در میامى و به احتمال بسیار قبر میامى از آن یحیى الأصغر بن حسین ذى الدمعة است.
ساختمان آرامگاه امامزاده یحیى میامى: از گذشتة این ساختمان جز گنبد و سردرِ خاورى آن چیزى بر جاى نمانده و آگاهى چندانى در دست نیست. گنبد فیروزهاى بیرونى آن بر گونة پیازى، با ساقهاى بلند بر روى گنبد زیرین، با بلندایى نزدیک به پنج متر ساخته شده است. اگر چه سال ساخت آن مشخّص نیست، امّا گمان مىرود که از ساختههاى زمان صفویّه باشد. سردر و ایوان خاورى آن، برابر سنگ نوشتهاى بر پیشانى ایوان، از گذشتهها بر جاى مانده و گویاىِ نیک اندیشى و آیین مندىِ بزرگ مردى به نام امیر مبارز الدّین شیخ ابو سعید، پسر امیر نظام افراسیاب که در کارِ به انجام رساندن ساختمان گنبد کوشش بسیار کرده و بر آن موقوفهاى قرار داده است، میباشد که امروز از آن، نام و نشانى بر جاى نیست و آنان که خواستهاند، این رقبة وقفى را به دارایى خود درآورند، با کژاندیشى و تیرهدلى، نام آن را در سنگ نوشتة یاد شده، پاک کرده و نشانههاى آن را از میان بردهاند!
در نیمة نخست سده چهارده (1338 هـ . ق)، بانویى نیکوکار به نام عزّت ملک خانم (اشرف السلطنه دختر عماد الدوله، امام قلى میرزا)، چون روستاى میامى را بر انجام نیکوکارى، وقف مىکند، مىگوید: «یک سهم دیگر از دوازده سهم را همه ساله، به مصرف تعمیر بقعة مبارکة امام زاده که در میامى مدفون است، از قبیل روشنایى و حصیر و غیره برسانند».
مىافزاییم که گرداگرد آرامگاه این امامزاده، گروهى از بزرگان و محدّثان مشهدى، در گذشتهها به خاک سپرده شدهاند که گور برخى داراى سنگ نوشتههایى نیز بوده که در پاک سازى گرد حرم و جا به جایى آنها، در هم شکستهاند و خطوط روى آنها، به سادگى خوانده نمىشود. پارهاى از این گور سنگها، بزرگ و میان تهى هستند و بر گرداگرد و رویة آنها، آیههاى قرآنى و حدیثهاى نبوى نگاشته شده است.
1. ضریح: در گذشتههاى دور، بر گرد گور جاىِ امامزاده یحیى، ضریحى اندک مایه و پولادین با ساختارى ساده بود که در آن هیچ گونه آذین و آراستگى دیده نمىشد و چون با گذشت زمان، فرسوده و بدنما شده بود و در خور امامزاده نمىنمود، جناب آقاى امیر شیبانى مدیر کل دلسوز و آگاه وقت اوقاف خراسان، بر آن شد که سفارش ساختن ضریحى سزاوار، به هنرمندان زبردست اصفّهانى بدهد که پس از آماده شدن هزینة ساخت و فراهم آمدن برخى از ابزار کار، این اندیشه به انجام پیوست و پس از سالى، ضریح سفارش شده از اصفّهان به میامى آورده شد و به همراه برگزارى آیینى پسندیده و نکوداشت کار و کارفرما، در جاى خود، بر پاى داشته شد.
این ضریح زیبا و آراسته، سه متر درازا، دو متر پهنا و سه متر بلندا (تا بالاى شعر نوشته) دارد و برجستگى گنبدى آن نیز یک چهارم متر با بریدگى ظریفى که از چهار سو، آن را در برگرفته است و از همه سو، پنجرههاى ریزى دارد که پشت آن شیشه، جاسازى شده به گونهاى که سنگ گور که در زیر شال ابریشمین ارزندهاى جاى دارد، دیده مىشود و دو لایة نورانى و قرآن، کتاب نور بر روى آن نهاده است.
بدنة بیرونى ضریح، آراستگىهاى استادانهاى دارد که هنرمندان اصفّهانى بر روى زر و سیم به کار بردهاند و آفرینشهاى هنرى ویژهاى از خود بر جاى گذاشته و میان نگارههاى برجستة گُل و بوته، گوىچههاى زرین در زمینة سیمین، پدید آوردهاند. در بالاى این آرایههاى هنرى، سرودهاى از محمّد بن حسام خوسفى با نوشتارى زیبا و خوانا در زمینة لاجوردى نگاشته شده که بر ارزش معنوى (مینُویک) این سازة کم مانند، افزوده است.
2. گنبد آرامگاه: چگونگى گنبدى که اکنون بر فراز آرامگاه جاى دارد، نشان دهندة این است که سالهاى بسیارى بر آن گذشته است ولى آشکار نیست که در چه سال و سدهاى ساخته شده است؛ اگر چه از نشانههاى ساختارى و همسانى آن با دیگر ساختههاى سدههاى دهم و یازدهم
هجرى، مىتوان آن را از ساختههاى زمان پادشاهان صفوى دانست که هنوز، همانند آن در برخى از امامزادهها و زیارتگاهها، دیده مىشود.
گنبد این آرامگاه، دو پوشه است. این روش ساختمان سازى را در بسیارى از این گونه ساختهها مىتوان یافت که سازندگان آن، به انگیزههاى مختلفى از قبیل بلندى و چشمگیرى ساختمان، پایدارى و استوارى آن و این که پوشش زیرین، پایة داربستى براى ساختن پوشش دوّم (بیرونى) میشده و شاید، با انگیزهاى دینى و مینُوى، به این نوع ساخت مبادرت ورزیدهاند.
بلندى گنبد زیرین از کف آرامگاه، نزدیک به 15 متر و بلندى گنبد بیرونى 25 متر، و دو روى دو پوشش از یک دیگر، نزدیک به شش متر است. چنان که گفته شد، پوستة پوشش بیرونى، کاشى فیروزهاى است که اگر چه سالها بر آن گذشته، باز هم روز و شب در برابر خورشید و نورافکنها، درخشندگى ویژهاى دارد و دیدار کنندگان آرزومند را از دور دست، به سوى خویش فرا مىخواند. در گرداگرد گنبد بیرونى، در دو مترى بلنداى ساقه [از بالاى بام] بر روى دو ردیف کاشى، سورة خجسته «هل اتى» [س 76 ]نوشته شده که بیش از نیمى از کاشىهاى آن، فرو ریخته است. در پایان این کاشى نوشته، در سوى خاورى گنبد، نام کاشى کننده، حاجى محمّد خاتمى آمده که در سال 1347 هجرى [به گمانم قمرى]، این کار به انجام آمده است.
این بنا به شمارة 11019 و در تاریخ 17/5/1383 به ثبت آثار
ملّی و تاریخی رسیده بود اما در سالیان اخیر به جهت گسترش بنای قبلی تخریب شد و بنای باشکوه دیگری به جای
آن ساخته شد.
- ۱۲۸۸
- ادامه مطلب