مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده حمزه رضا علیه‏السلام ـ زیارت


 
بقعه با شکوه امامزاده حمزه رضا علیه‏السلام در روستاى زیارت[1] (از دهستان زیارت، بخش مرکزى)، در یک کیلومترى جاده اصلى شیروان ـ فاروج و در 5 کیلومترى شمال غرب شهر شیروان واقع شده و از زیارتگاه‏هاى مشهور استان خراسان شمالى و شهر شیروان است.
این بنا مجموعه‏اى مرکب از حرم چهار گوش به طول هر ضلع هشت متر است که با واحدهاى پیرامون به وسیله درگاه‏هایى با عمق زیاد در ارتباط است. ارتفاع مقبره تا زیر گنبد، 5/7 متر و بلندى آن حدود 5/8 متر است که تماماً از آجر و گچ و چوب ساخته شده است.
در جانب جنوبى بقعه، ایوان مستطیلى شکل بزرگى به طول 70/6 و عرض 80/4 متر قرار دارد که در دو سوى آن، دو تالار مستطیل شکل دو طبقه به صورت قرینه ایجاد شده است. در جانب غربى و شرقى حرم، ایوان مانندى در وسط و دو غرفه در کنار آن، با هم حالت قرینه دارند، در ضلع شمالى نیز ایوان مانندى در وسط و چهار غرفه در دو جانب آن وجود دارد. بر روى هم، بناى بزرگ آجرى مزبور، از نظر نماى خارجى و با توجه به طاقنماهاى هشتگانه بزرگ اطراف، اثر چشمگیر را عرضه مى‏دارد.
نماى خارجى به سمت جنوب، با توجه به قوس بلند و تیز دار ایوان که داراى یک حاشیه قابسازى است و گوشواره دو طبقه دو سوى آن با چهار طاقنما در پایین و بالا در عین حالى که با آجر بنا شده و هیچ گونه تزیینى به صورت کاشیکارى و کتیبه ندارد ـ از تناسب و زیبایى خاصى برخوردارئ است. گنبد کم خیز و آجرى دو پوشه بنا از سمت جنوب و در فاصله نزدیک به ایوان، دید لازم را ندارد. فاصله بین دو پوش گنبد بین 80 تا 120 سانتى متر است. بناى مزبور با توجه به وضع کلى ساختمانى آن و نحوه پوشش بنا، از جمله آثار معدود دوران غزنوى، (قرن پنجم هجرى) به شمار مى‏رود. ضریح سابق به شکل مکعب مستطیل مشبّک چوبى، در وسط حرم واقع و فاقد هر گونه جنبه تاریخى بود که به امامزاده غیبى انتقال یافت.[2]
در سال 1382 ضریح جدیدى از آب طلا و نقره بر روى مرقد امامزاده نصب شد که ابهت خاصى به زیارتگاه داده و بر روى آن متن ذیل نوشته شده است: «ضریح مطهر امامزاده حمزه رضا برادر حضرت امام رضا علیه‏السلام فرزند بلافصل هفتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام موسى کاظم علیه‏السلام توسّط اداره اوقاف شیروان در سال 1382 ساخته و نصب گردید. میناسازى طرفه نژاد، طرّاحى و ساخت بهنام کبیرى و قلمزنى سیّد مرتضى احمدى.»
ایوان بقعه با کاشى‏هاى لاجوردى تزیین شده و در بالاى آن در زمینه گل و بوته با خط درشت نوشته شده: «آستان مقدس امامزاده حمزه رضا علیه‏السلام». در ورودى بقعه بسیار زیبا و توسّط آقاى على رحیمى شیروانى ساخته و منبّت کارى‏هاى آن توسّط سیّد على رضایى انجام شده است. این بقعه در سال 1371 مرمّت شده و اینک با همّت ریاست محترم اوقاف و امور خیریّه شهرستان شیروان، جناب حجّة الاسلام و المسلمین حاج آقاى آسوده، آئینه کارى و چهار مغازه در مدخل بقعه در حال احداث مى‏باشد. پیرامون بقعه چهار هکتار زمین قرار دارد که به صورت قبرستان عمومى است و گلزار شهداى شهر شیروان در صحن همین امامزاده است.
این بناى با شکوه به شماره 704 و در تاریخ 23/2/1364 به ثبت آثار تاریخى رسیده است.
شهرت محلى نسب شریف
هم چنان که اشاره شد، از دیرباز این آرامگاه باشکوه به فرزند بلافصل امام موسى کاظم علیه‏السلاممشهور است. این ادّعا در جاى جاى بقعه به صورت کتیبه و در وقفنامه و کتیبه ضریح مطهّر اشاره شده است که به طور قطع این ادّعا صحیح نبوده و حضرت حمزة بن موسى علیه‏السلامچنان که در تألیفات پیشین اثبات کردیم در شهررى مدفون است.[3] جهت توضیح این ادّعا و ردّ آن به اختصار شرح حال حمزة بن موسى علیه‏السلام و مزارات منسوب به او را مرور خواهیم کرد.
حمزة بن موسى علیه‏السلام
وى مُکَنّى به ابوالقاسم[4] و سیّدى جلیل القدر، شریف و عالمى فاضل و متقّى بود. به قول شیخ مفید رحمه‏الله: «و لکلّ واحد من ولد أبى الحسن موسى بن جعفر فضل و منقبة مشهورة»[5]
براى هر یک از فرزندان حضرت امام موسى کاظم علیه‏السلام فضیلت خاصّ و مَنقَبت مشهورى است. مادرش اُمّ ولد «کنیز» بود.[6]
برخى نیز مادر وى را اُمّ احمد نوشته‏اند.[7] بنابر این او برادر اعیانى = «پدرى و مادرى» حضرت احمد بن موسى علیه‏السلام ملقّب به شاه چراغ و محمّد عابد مى‏باشد. درباره اُمّ احمد نوشته‏اند که وى از زنان محترمه و صالحه‏ى زمان خود بود. امام موسى کاظم علیه‏السلام عنایتى خاص به او داشت و مورد اعتماد و اطمینان آن حضرت بوده تا جاییکه او رایکى از اوصیاى خود به حساب آورده است.
زمانى که امام موسى کاظم علیه‏السلامعازم بغداد بود، ودایع امامت را به «اُمّ احمد» سپرد و فرمود: براى هیچ کس بازگو مکن! هرگاه کسى آمد و آن را مطالبه کرد، تحویل بده و بدان که من شهید شده‏ام و کسى که این امانات را از تو بخواهد، وصىّ و جانشین من است و اوست امام واجب الإطاعة که بر تو و همه لازم است از او اطاعت نمایند. روزى که هارون الرشید، حضرت امام موسى بن جعفر علیه‏السلامرا در بغداد شهید کرد، امام رضا علیه‏السلامنزد «اُمّ احمد آمد و فرمود: اماناتى که پدرم هنگام رفتن به شما سپرد بیاورید! اُمّ احمد پرسید: آیا پدرت، امام موسى کاظم علیه‏السلام به شهادت رسید؟
امام رضا علیه‏السلام فرمود: بلى، الآن از دفن پدرم مى‏آیم، امانات را به من بسپار که منم خلیفه و جانشین پدرم امام موسى بن جعفر علیه‏السلام و امام بر جنّ و انس.
اُمّ احمد، با شنیدن این خبر شروع به گریه نمود و با صداى بلند شیون مى‏کرد و بعد از تسکین یافتن، امانات امام موسى کاظم علیه‏السلام را تحویل امام رضا علیه‏السلامداد و با امام رضا علیه‏السلامبه امامت بیعت نمود.[8]
عبّاس فیض رحمه‏الله درباره سیّد حمزه مى‏نویسد: «حمزة بن موسى علیه‏السلامسیّدى جلیل القدر، شریف و مردى عالم و فاضل بود و نزد همگان محترم بود.»[9]
علّامه نسّابه سیّد ضامن بن شدقم، از اعلام قرن یازدهم هجرى، از او چنین یاد مى‏کند؛ «کان عالما فاضلاً صینا دینا جلیلاً، رفیع المنزلة، عالى الرتبة، عظیم الحظّ، و الجاه والعزّ والابتهال، محبوبا عندالخاصّ والعامّ...»[10]
وى عالم، دانشمند، کامل، دین دار، جلیل القدر، بلند جایگاه، عالى رتبه، برخوردار از جاه و مکنت، عزیز، صاحب منزلت والا و در نزد همگان محترم و دوست داشتنى بود.
علماى انساب او را داراى سه پسر و هشت دختر دانسته‏اند، اما به اسامى دختران او هیچ اشاره‏اى ننموده‏اند.[11]
از تاریخ تولد و وفات یا شهادت وى اطّلاع دقیقى در دست نیست و در مصادر ترجمه او که شرح حال او را آورده‏اند از این موضوع ذکرى به میان نیامده است. اما برخى احتمال دادند که وى در سال 151 ه. ق در مدینه به دنیا آمده و در سال 203 یا 204 ه. ق در سن 53 سالگى در شهر رى وفات یافته است.[12]
علاّمه حِرزالدّین همین ادّعا را تأیید کرده، مى‏نویسد: «استشهد فى الرى فى عهد المأمون العبّاسى»[13]؛ او در زمان مأمون عبّاسى در شهر رى به شهادت رسیده است.
علاّمه سیّد جعفر اعرجى در همین باره مى‏نویسد:
«وقع هو و بنوه فى بلاد العجم، مات هو بالرى، و دفن فى مسجد الشجره و له مشهد یزار.»[14]
او و فرزندانش در بلاد عجم رفتند، سیّد حمزه در شهر رى وفات یافت، و در مسجد شجره دفن شد، و براى او آرامگاهى است که زیارت مى‏شود.
حاج محمّد باقر واعظ طهرانى کجورى مازندرانى مى‏نویسد: «یکى از علماى آن زمان قاضى نوراللّه‏ شوشترى است که خبر مى‏دهد از نسبت آن سیّد جلیل القدر و احترامى که حضرت عبدالعظیم بر این مزار شریف ـ وقتى که در شهر رى بود ـ مى‏فرمود، همانا بر صحّت مراد دلالت مى‏نماید؛ از آن که جلالت قدر امامزاده حمزه اجلّ از اعقاب و احفاد وى بوده است.»[15]
دلایل هجرت حمزة و اختلاف در مدفن او
دلیل هجرت حضرت امامزاده حمزه علیه‏السلام فرزند بزرگوار امام موسى کاظم علیه‏السلامدر کتاب‏هاى تاریخى و اسناد دیگر، به طور دقیق و مستند ذکر نشده است. مورّخان و علما هر کدام با الهام از مدارکى ضعیف، دلایلى را براى هجرت حضرت حمزه علیه‏السلامفرزند بلافصل امام موسى کاظم علیه‏السلام ذکر نموده‏اند. از این رو در مورد مدفن آن جناب آرا و عقاید گوناگونى وجود دارد و علماى انساب و پاره‏اى از مورّخان در تعیین مزار آن امامزاده عظیم الشأن و محدّث عالى مقام، بین ترشیز (= کاشمر)، رى، قم، سیرجان، تبریز و حلّه اختلاف دارند که در ادامه نقل مى‏شود و در پایان امر، نگارنده عقیده خود را ذکر خواهد کرد. در این میان زیارتگاه‏هایى نیز به نام حمزه در جاى جاىِ کشورمان وجود دارد که متولّیان هریک معتقدند، شخصیّت مدفون در آن، فرزند بلافصل امام موسى کاظم علیه‌السلام است که در پایان به آنان نیز اشاره‏اى کوتاهى خواهد شد.
عمده دلایلى که مى‏توان براى هجرت آل على علیه‏السلامو امامزادگان عالى مقام به ایران برشمرد، از قرار ذیل است:
1. ارادت و احترام ایرانیان نسبت به ذریّه پاک رسول اللّه‏ علیه‏السلام.
2. فشار دولت غاصب اموى نسبت به اولاد على علیه‏السلام تا جایى که دودمان جلیل علوى از شدّت جور و ستم، قتل و غارت، حبس و تبعید و شکنجه امویان، مجبور شدند براى حفظ جان خود هجرت نموده و با انکار سیادت و اختفاى نسب نامه شریف خود به شهرهاى دور دست پراکنده شوند.
3. با ضعیف شدن دولت عبّاسى و فشار فزاینده آنان نسبت به ذریّه پاک و مطهّر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در اطراف و اکناف ممالک اسلامى، گروه‏هایى به پا خاسته و دولت مستقلى تشکیل دادند؛ از آن جمله در مازندران و گیلان، دولت علوى و آل بویه به وجود آمدند و چون دودمان شریف نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامزادگان عالى مقام با خلفاى عبّاسى در حال مبارزه بودند، به این نواحى، یعنى ایران هجرت نمودند و اهالى این مناطق مقدمشان را گرامى مى‏داشتند.
 
4. دعوت امام رضا علیه‏السلام از امامزادگان به ایران را مى‏توان از اهمّ موارد هجرت این اختران فروزان به ایران دانست.[16]
عدّه‏اى از مورّخان، با الهام گرفتن از موارد فوق، در مورد علّت هجرت حضرت امامزاده حمزه علیه‏السلامنوشته‏اند:
«حمزة بن موسى علیه‏السلام در خدمت برادرش امام على بن موسى الرضا علیه‏السلام عازم خراسان شد و همواره در خدمت برادر بود و در رفع حوایج امام مى‏کوشید. چون به سوسفید رسیدند، عدّه‏اى از عُمّال مأمون بر آنان حمله کردند و او را کشتند و برادرش امام رضا علیه‏السلاماو را در باغى دفن کرد.»[17]
این مطلب اساس عقیده‏اى مبنى بر مدفون بودن آن امامزاده واجب التعظیم در کاشمر و یا سیرجان شد، که ما در کتاب «انوار پراکنده» و «امامزادگان رى» و «ستاره شیراز» مجعول بودن این داستان را ثابت کردیم.
عدّه‏اى دیگر از مورّخان[18] بر آن‌اند که حضرت امامزاده حمزه علیه‏السلام با خواهر خود حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در سفر به قم هم سفر بود. آنان داستان هجرت فاطمه معصومه علیهاالسلام را با بیست و سه تن از برادران و برادرزادگان خود، و حمله مخالفان به کاروان مذکور در ساوه[19] و زخمى شدن امامزاده حمزه علیه‏السلامدر آن مکان و به شهادت رسیدن آن حضرت در قم را نوشته‏اند، که به طور تحقیق اصل داستان صحّت ندارد و ما در جلد اوّل کتاب انوار پراکنده (صفحه 154) آن را ردّ نمودیم و امامزاده مدفون در بقعه قم را با استناد به تاریخ قدیم قم ثابت کردیم که در بحث بعدى خواهد آمد.
 
امّا برخى دیگر از مورّخان با توجّه به اسناد و شواهدى، مدفن حضرت امامزاده حمزه علیه‏السلام را در شهر رى دانسته و مى‏نویسند: حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام روزها به زیارت قبرى در باغى مشرّف مى‏شد که به قراینى قوى و نیز از آن جا که امام زمان علیه‏السلام این مکان را در داستان سیّد مهدى قزوینى بحرالعلوم رحمه‏الله نفى نکرده، ثابت مى‏شود که قبر مذکور از آنِ حضرت حمزه علیه‏السلامباشد که در بحث آینده به آن اشاره مى‏شود.[20]
عدّه‏اى دیگر از مورّخان دلیل هجرت حضرت حمزه علیه‏السلام را دعوت امام رضا علیه‏السلاماز امامزادگان مدینه نوشته و ابراز مى‏دارند: چون آن حضرت از برادران و برادرزادگان و بنى اعمام خود دعوت به عمل آورده بود و از طرفى چون امامزاده حمزه علیه‏السلام برادر احمد بن موسى علیه‏السلام معروف به شاه‏چراغ بود، معلوم مى‏شود که آن حضرت با برادر خود به ایران آمده و بعد از درگیرى در شیراز به شهادت رسیده‏اند و لذا قبر وى در جوار قبر برادرش قرار دارد. ما در کتاب «امامزادگان رى» این عقیده و عقیده کسانى را که مدفون در شیراز را امامزاده حمزه علیه‏السلام فرزند بلافصل حضرت امام موسى بن جعفر علیه‏السلام مى‏دانند، با ادلّه مستند ردّ نمودیم.
آرى، در مدفن امامزاده حمزه اختلافات زیادى وجود دارد که در مبحث آینده همه آن اختلافات را به اختصار ذکر کرده و دیدگاه خود را بیان مى‏کنیم.
الف. کاشمر (ترشیز)
در شهر کاشمر مزار با شکوهى است که به عقیده عدّه‏اى، از آن فرزند امام موسى کاظم علیه‏السلام است. قایلین این قول افراد ذیل هستند که نظرات آن‌ها را نقل مى‏کنیم:
 
1. ملاهاشم خراسانى:
«بقعه و بارگاهى که در باغمزار ترشیز بنا شده است، به حضرت حمزه فرزند موسى بن جعفر علیه‏السلام منسوب است.»[21]
2. ایرج افشار سیستانى:
«زیارتگاه و بارگاهى که در باغمزار کاشمر بنا شده است، به حضرت حمزه، فرزند موسى بن جعفر علیهم‏السلام منسوب است».[22]
3. اسکندر بیک منشى:
«ابوالقاسم حمزه که به قول اصح در سوسفید ترشیز مدفون و مرقد شریفش مطاف مردم آن ولایت است.»[23]
4. علاّمه نسّابه ضامن بن شدقم:
«سافرمع اخیه الامام على الرضا علیه‏السلام الى الخراسان و کان واقعاً فى خدمته، ساعیا فى مآربه، طالبا لرضائه، ممتثلاً لأمره، فلمّا وصل الى سوسعر، احدى قرى ترشیز، خرج علیه قوم من رؤسا المأمون، فقتلوه، و قبره فى بستان بها، حمزة بن موسى علیه‏السلام در خدمت برادرش امام على رضا علیه‏السلام عازم خراسان بود و همواره در خدمت برادر و در رفع حوائج او مى‏کوشید، چون به سوسعر رسیدند، عدّه‏اى از عمال مأمون بر آنان حمله کردند و او را کشتند و برادرش امام رضا علیه‏السلام او را در باغى دفن کرد.»[24]
تمام کسانى که قائل به مدفون بودن حمزه در کاشمر شده‏اند، این مطلب را از ضامن بن شدقم ذکر مى‏نمایند[25] که ظاهراً در عبارت کتاب تحفة الازهار نیز تصحیفى صورت پذیرفته و باید سوسفیدِ ترشیز مراد کتاب باشد، نه سوسعر ترشیز، به قرینه آن که وى محل روستا را خراسان دانسته و در خراسان چنین محلّى شناخته نشده، بلکه ترشیز را ترسیز، ترتسیز، ترسیس، ترشیش، ترشش و... خوانده‏اند.[26] پس این چنین احتمالى خالى از وجه نیست.
نیز محل دفن جناب حمزه در باغى دانسته شده که باز با بقعه موجود در کاشمر سازگار است؛ زیرا بقعه در محلّه‏اى است که بدان باغمزار گفته مى‏شود. در تاریخ کاشمر آمده است:
«... باغمزار سیّد حمزه یکى از زیباترین باغات ایران است که عنوانا باغمزار خوانده مى‏شود. باغمزار کاشمر در حالى که در یکى از خیابان‌های شمالى شهر کاشمر بر سکویى بلندتر از قاعده شهر قرار گرفته است، از زیبایى چشمگیر سروهاى باستانى نیز برخودار است...»[27]
هرچند نقل ضامن بن شدقم بر بقعه موجود در کاشمر قابل تطبیق است، امّا در اصل مطلب مى‏توان تردید نمود و آن این که نویسنده مدّعى شده است که:
«سافر مع اخیه الامام على الرضا علیه‏السلام... خرج علیه قوم من رؤساء المأمون فقتلوه...»[28]
صرف نظر از این که همراهى او با امام باید ثابت شود، و مورّخى بدان تصریح نکرده است، باید گفت که کشتن همراهان امام علیه‏السلام به دستور مأمون معقول به نظر نمى‏رسد، چرا که امام رضا علیه‏السلام به دستور مأمون جهت پذیرش ولایت عهدى به خراسان مى‏رفت.
 
مرحوم محمّد على عالمى مى‏نویسد:
«دلیل عدم صحّت این داستان آن است که اگر مهاجمین، امام را شناختند و دشمنى شخصى یا دستورى از مأمون داشتند، مى‏باید امام را شهید کنند. و اگر نشناختند چه جهت مى‏تواند انگیزه این عمل باشد؛ مخصوصاً طبق همین نقل، حمزه غلام وار در خدمت امام بوده و مسلماً هرگز نسبت به نوکر و غلامش دشمنى نمى‏ورزند، مضافاً آنکه به همین سادگى، امام برادرش را دفن کند و کمترین اعتراض یا گله‏اى از مأمون نکند ویا قاتل را تعقیب ننماید، بعید است.»[29]
مرحوم عبّاس فیض مى‏نویسد:
«نسبت به مدفون بودن حمزة بن امام موسى کاظم علیه‏السلام در ترشیز سند و مدرک وقول صریحى هم از علماى انساب و رجال دیده نمى‏شود. جز آن که در طى حالات حمزه و تعیین مدفن آن جناب ضمن نقل اختلافاتى که در محل دفن آن امامزاده بین علماى انساب راه یافته، بدین قول هم اشاره گردیده، مى‏نویسند: «و برخى مدفن آن جناب را در ترشیز دانسته‏اند» ولى این عده کیان‌اند و مدرکشان چیست، معلوم نیست. و ما منکر نیستیم که در ترشیز هم امامزاده‏اى بنام حمزه وجود دارد؛ ولى این حمزه کیست و نسبتش چیست، جاى تأمل است و به گفته و عقیده عوام هم که ناشى از وجود یک بقعه منتسب به حمزه در ترشیز باشد و یا مثلاً مولود از اظهارات خدّام آن بقعه دائر بر این که این حمزه همان حمزة بن موسى الکاظم علیه‌السلام است. نمى‏توان اعتماد و اتکا نمود و على هذا، این عقیدت به کلّى بى اصل و اصولاً بدان توجهى نشاید.»[30]
بنابراین دلیل قابل قبولى بر مدفون بودن حضرت حمزة بن موسى علیه‏السلام که فرزند بى‏واسطه حضرت امام کاظم علیه‌السلام است، در ترشیز وجود ندارد، اجماع علماى انساب بر این است که آن جا مدفن سیّد حمزة بن حمزة بن امام موسى علیه‏السلام است.[31]
ب. شیراز
درباره مدفون بودن حمزة بن موسى علیه‏السلام در شیراز ادّعاهایى شده است. برخى با نقل ناصحیح از عالم آراى عباسى ـ همان گونه که اشاره شد ـ مدفن او را در شیراز مى‏دانند.
مرحوم عبّاس فیض مى‏نویسد:
صاحب کتاب بدایع الانوار به مدفون بودن حمزة بن امام موسى علیه‏السلام تصریح نموده و بر طبق مدعاى خود هم دلیلى ذکر کرده است و مى‏نگارد که در مدفن حمزة بن امام موسى علیه‏السلامخلاف است. صاحب کتاب مجدى ـ که سید ابوالحسن على بن محمّد علوى است ـ در کتاب خود آورده است که حمزة بن امام موسى علیه‏السلاممکنى به ابى القاسم قبرش در اسطخر شیراز معروف و مشهور و زیارتگاه مردم نزدیک و دور است.[32]
هر چند راقم این سطور بر کتاب بدایع الانوار دست نیافته است ـ آن سان که دیگران نیز کتاب وى را نیافته، بر نقل مرحوم فیض اکتفا کرده‏اند ـ، ولى در صورت رؤیت هم این ادّعا گرهى از این ماجرا باز نکرده، راهى نمى‏گشاید؛ زیرا با مراجعه به کتاب المجدى در مى‏یابیم که مؤلف آن، کلامى مغایر با مدعاى صاحب بدایع الانوار ذکر نموده است:
و ولد حمزة بن موسى الکاظم و کان کوفیا و ینجل و هو لأم ولد ثلاثة ذکور و ثمانى أناث فالذکور على و قبره بباب اسطخر من شیراز... .[33]
چنان که ملاحظه مى‏شود نظر صاحب کتاب المجدى این است که فرزند حمزة بن موسى علیه‏السلام، یعنى على بن حمزه در اسطخر شیراز مدفون است، نه خود آن جناب؛ آن گونه که در سایر کتاب‏هاى انساب نیز آمده است؛
و کان له على بن حمزه مضى دارجا و هو المدفون بشیراز خارج باب اصطخر، له مشهد یزار.[34]
و نسل حمزة بن موسى الکاظم علیه‏السلام از دو پسرند: حمزة و القاسم و او «حمزه بن موسى علیه‏السلام» را پسرى است، على بن حمزه که در باب اصطخر در خارج شیراز مدفون است.[35]
عقب ابوالقاسم حمزة بن امام موسى کاظم علیه‏السلام از دو پسرند: حمزه ابو محمّد و قاسم.
و او را پسرى دیگر بود على نام، در باب خارج شیراز مدفون است؛ اما نسل ندارد.[36]
از آن چه تا به حال ذکر شده، دلیلى بر دفن حمزة بن موسى الکاظم علیه‏السلام بدست نیامد؛ امّا باید دید که مرحوم عبّاس فیض، مدافع مدفون بودن آن جناب در شیراز، چه دلایلى اقامه مى‏نماید. او پس از نقل کلام نویسنده بدایع الانوار و بیان بطلان آن مى‏گوید:
 
چگونه مى‏توان مدفن حمزة بن امام موسى علیه‏السلام را در شیراز با این که بیش از پانصد سال است که مزار تمام علما و دانشمندان است و در کتب متعددى هم تصریح دارد، انکار کرد؟[37]
آن گاه دلایل خویش را بر مى‏شمارد و مى‏گوید:
چون خود سلاطین صفوى هم به مدفون بودن جدّ خود شاهزاده حمزه در شیراز معتقد بوده‏اند، بدین جهت بر روى تربت او هم بقعه‏اى مجلل و قبّه‏اى مرتفع بنا نهاده، موقوفات چندى هم براى آن قرار داده‏اند.[38]
مرحوم فیض انتساب صفویّه به حمزة بن موسى علیه‏السلام را قطعى فرض کرده، ساخت بقعه را مؤیّد دفن ایشان در شیراز دانسته است. در این مقام باید گفت که سیادت صفویّه به اثبات نرسیده است و برخى از مورخان در صحّت انتساب این خاندان به اهل بیت علیهم‏السلامتردید روا داشته‏اند.
یکى از مورخّان معاصر مى‏نویسد:
شیخ صفى و تبارش سید نبوده‏اند و اینکه در منابع صفوى آنان را سید نوشته‏اند، جعلى است. و این امر نخستین بار در عهد شاه طهماسب صفوى و بدستور او میر ابوالفتح نامى که مأمور تنقیح صفوة الصفاى ابن بزاز بود، در آن کتاب دخل و تصرّف کرده و این شجره نامه جعلى را ساخته و پرداخته است.
وى به نسخه قدیمى از صفوة الصفا دست مى‏یابد که قبل از تأسیس سلسله صفویّه کتابت شده است و در آن نسخه نشانى از این شجره‏نامه مشاهده نمى‏کند و از این رو درصدد تحقیق برآمده، مى‏نویسد:
نخست، این تبار نامه در کتاب ابن بزاز نوشته شده، سپس دیگر کتاب نویسان از میرخواند در حبیب السیر و میر یحیى قزوینى در لب التواریخ و اسکندر بیک در عالم آرا و شیخ گیلانى در سلسلة النسب از آن نقل کرده‏اند.
همو مى‏افزاید:
در برخى نسخه‏ها از جمله در نسخه کتابخانه مسجد سپهسالار جمله‏هایى که پیش از شجره نسب است، آورده نشده و شجره نیز به رویّه‏اى دیگر است.
و باز مى‏افزاید:
شیخ حسین کاتب اردبیلى (از پیروان خاندان صفوى) از کتاب ابن بزاز نسخه‏هایى نوشته و در همه آن‌ها دست برده است.[39]
میرزا ابوالفتح حسینى شریفى ـ که از او به عنوان تحریف‏گر یاد شده است ـ شاید براى توجیه عمل خود است که در دیباچه کتاب مى‏گوید:
مشایخ صفویّه تقیّه مى‏کرده و نسب خود را ابراز نمى‏کردند.[40]
دیگر دلیلى که شاید صحّت سیادت تبار صفوى را با تردید مواجه سازد، کتیبه‏اى است که در بالاى ایوان طلا در صحن عتیق حرم مطهر حضرت معصومه علیهماالسلام با نام شاه طهماسب است، او موسوى خوانده شده است.[41]
کلام مرحوم فیض حاکى از آن بود که چون سلاطین صفوى مزار موجود در شیراز را جد خود مى‏دانسته‏اند، براى آن بقعه و بارگاه ساخته‏اند. فارغ از آن که از نسل حمزه بن موسى بودن و حتى سید بودن تبار صفوى را مخدوش بدانیم، باید بگوییم که خاندان صفوى هر جا که بقعه‏اى یا مزارى را به حمزة بن علیه‏السلام موسى منسوب دیده‏اند، در عمران آن کوشیده‏اند. از براى نمونه به موردى اشاره مى‏شود.
وقتى سلطان حسین صفوى قصد زیارت حضرت رضا علیه‏السلام را داشته، در مسیر خود از تهران مى‏گذرد و بنابر آن چه در وقف‏نامه نوشته شده، اراضى دولاب تهران را وقف امامزاده حمزه مدفون در رى مى‏نماید. در وقف‏نامه که به مهر سلطان حسین مختوم است و به تأیید جمعى از علماى اصفهان از جمله خاتون آبادى رسیده، نوشته شده است:
...سلسله علیه صفویّه از اصل اصیل آن امامزاده لازم التکریم والتجلیل منشعب مى‏شود... .[42]
دلیل دیگر که مرحوم فیض اقامه مى‏کند، قول نویسنده سراج‏الأنساب است. فیض مى‏نویسد:
و ثالثاً، تصریح مؤلف کتاب سراج الأنساب بر مدفون بودن او در شیراز.[43]
باید در پاسخ مرحوم فیض گفته شود که چرا مرتکب خطایى شده است که قبلاً در ارتکاب آن بر صاحب بدایع الانوار خرده گرفته است. چنان که قبلاً نقل شد، نویسنده سراج الأنساب قبر على بن حمزه را در خارج شیراز مى‏داند نه قبر حمزة بن موسى رحمه‏الله.[44]
دلیل دیگر فیض نظر مرحوم آیة اللّه‏ مرعشى نجفى است، آن جا که مى‏گوید:
و حضرت حجّة الاسلام آقاى سید شهاب الدّین مرعشى نجفى، نزیل قم هم که امروزه سرور علماى انساب عصر شمرده مى‏شود، همین عقیده را تأیید و بر صحّت آن هم شواهد و دلایلى اقامه مى‏نماید.[45]
باید گفت که گرچه نظریه اولیه آیة اللّه‏ مرعشى نجفى رحمه‏الله بر مدفون بودن جناب حمزة بن موسى در شیراز بوده، ولى احتمال مدفون بودن آن حضرت در رى یا قم را نیز نهى نفرموده است.[46]
ج. بوانات
یکى از آثار باستانى استان فارس، بقعه متبرکه امامزاده حمزة بن موسى علیه‌السلام است که در منطقه بوانات شیراز واقع شده و در ردیف 205 به ثبت آثار تاریخى رسیده است.[47]
رحمت اللّه‏ مهراز مى‏نویسد:
«در سال 1341 ه. ق نویسنده مأموریّت یافت تا از نزدیک درباره وضع بناى‏موسوم به امامزاده حمزه واقع در بوانات مطالعه نمایم. از آن جا که این امامزاده پدر على بن حمزة (بن موسى علیه‏السلام) است قسمتى از گزارش خود را به اداره کل باستانشناسى ارسال نمودم»[48]
گویند که او به همراه شاه چراغ به فارس آمد و مورد حمله عمال مأمون و حاکم شیراز قرار گرفت. هر کس براى حفظ جان خود راه دیارى را پیش گرفت. حمزة بن موسى علیه‏السلام به اتّفاق خواهرش در محلّى که اکنون دهکده بزم در 22 کیلومترى سوریان مرکز بوانات قرار دارد مقتول یا در گذشته و مقبره خواهر و برادر به فاصله دویست مترى یک دیگر قرار گرفته است.[49]
اما علماى انساب از سکونت ابوالمختار حمزة الفقیه المقرى ابن الربیع بن محمّد بن حمزة بن على بن حمزة بن محمّد بن على بن عبیداللّه‏ بن امام موسى کاظم علیه‏السلام با برخى از برادران و بنى اعمام در شیراز سخن گفته‏اند،[50] از این رو ما قبلاً در کتاب ستاره شیراز مدفن او را در این آرامگاه نوشته‏ایم که دلایلى بر آن اقامه شده است.[51]
د. دروازه کازرون شیراز
مزار دیگرى در شیراز، در دروازه کازرون، در کوچه بهار قرار دارد که برخى او را از فرزندان امام موسى‏کاظم علیه‏السلام و عدّه‏اى دیگر او را از سادات حسینى ذکر نموده‏اند.[52]
به نظر مى‏رسد که او حمزة بن محمّد بن احمد بن حسین بن احمد الشعرانى بن على العریضى بن امام جعفر صادق علیه‏السلام باشد که ابن طباطبا از سکونت او در شیراز خبر داده است.[53] دیگر علماى انساب نیز این نظریّه را تأیید مى‏کنند و وفات او را در این شهر مى‏دانند.[54] ازاین رو ما در گذشته، احتمال دادیم که شخصیّت مدفون در بقعه همین سید حمزه حسینى باشد.[55]
ه. کلخوران
در سه کیلومترى شمال اردبیل و در آبادى کلخوران، باغ بزرگ و مصفّایى به نام «باغ شیخ» وجود دارد که در آن چندین مقبره تاریخى ساخته شده که بزرگ‌ترین آن‌ها بقعه سیّد امین الدّین شیخ جبرییل ـ پدر شیخ صفى الدّین اردبیلى است. از جمله آرامگاه‏هاى موجود این باغ، بقعه متبرکه امامزاده حمزه در جنوب غربى آن قرار دارد که خفته در آن را فرزند امام موسى کاظم علیه‏السلام مى‏دانند.
در شمال بقعه شیخ جبراییل، قبرى است که مدفون در آن را محمّد اعرابى بن قاسم بن حمزة بن موسى علیه‏السلام مى‏دانند. بر این اصل، مزار حمزه در همان صحن را مربوط به جدّ او حمزة بن موسى علیه‏السلام تلقّى نموده‏اند و شاهان صفوى به گمان این که آن جا مدفن جدّ آن‌هاست، گنبد و بارگاهى بر آن بنا نموده‏اند.[56]
على التحقیق این ادّعا صحّت نداشته و شخصیّت مدفون در آن حمزة بن على بن موسى بن اسماعیل بن امام موسى کاظم علیه‌السلام است. سیّد محمّد کاظم یمانى، فرزندان حمزه و برادرش عبّاس را در آذربایجان نوشته است.[57]
و: قم
یکى از نقاطى که گفته شده محل دفن امامزاده حمزه است، شهر مقدس قم است. بقعه‏اى در یکى از محلاّت شهر وجود دارد که به امامزاده حمزة بن موسى علیه‏السلام منسوب است. برخى از نویسندگانى که درباره امامزاده حمزه تحقیق نموده‏اند، بر این باورند که بقعه مذکور قطعاً از آنِ حمزة بن موسى 7 است.
یکى از قدیمى‏ترین منابعى که درباره قم به رشته تحریر درآمده است، کتاب تاریخ قم نوشته حسن بن محمّد بن حسن شیبانى قمى است که از قدماى علماى انساب بوده، در قرن چهارم مى‏زیسته است. او در کتاب خود مى‏نویسد:
و بعد از آن، بریهه زن موسى بن محمّد بن على بن موسى وفات یافت و به جنب مشهد او، او را دفن کردند و پسران عم او یحیى و ابراهیم، پسران جعفر بن على الکذاب، از بریهه میراث گرفتند. چون بریهه به قم وفات یافت، ایشان به قم نبودند، چون از آن آگاهى یافتند، به قم آمدند و ترکه او را برداشتند.
ابراهیم، دیگر باره از قم برفت و یحیى صوفى به قم اقامت کرد و به میدان زکریّا بن آدم، به نزدیک مشهد حمزة بن موسى بن جعفر علیه‏السلام وطن و مقام گرفت و ساکن بود.[58]
گفته شده که مراد از میدان زکریّا بن آدم، همین میدانى است که امروزه به میدان کهنه مشهور است.[59]
نیز رضاقلى خان هدایت مى‏نویسد:
بعد از مراجعت به قزوین، همشیره شاه [طهماسب] که خیرات و مبّرات بى‏شمار از او به ظهور آمده بود و شاه با وى کمال مؤانست داشت رحلت کرد. جنازه او را به قم بردند و در جوار حضرت معصومه عظمى و محبوبه کبرى علیهماالسلام و سید حمزه موسوى که از آبا و اجداد سادات امجاد صفویّه بود به خاک سپردند.[60]
نویسنده کتاب انوار المشعشعین پس از نقل عبارت کتاب تاریخ قم قلمى مى‏نماید که:
عبارت کتاب تاریخ قم دلالت دارد بر آنکه حمزة بن امام موسى علیه‏السلام، همین شاهزاده حمزه‏ایست که در قم مى‏باشد... صاحب تاریخ قم در قم بوده و از احوالات و اهل آن، و احوالات امامزاده‏هایى که در قم بوده‏اند، با اطلاع و با بصیرت بوده، و عصر او قریب به عصر آن‌ها که در قم مدفون بوده‏اند بوده است... از چنین کتاب معتبرى (تاریخ قم) مستفاد مى‏شود که حمزة بن امام موسى بن جعفر در قم مدفون است و مدفن او در بقعه مبارکه واقعه در محله‏اى است که مشهور است آن محله به اسم شریف آن بزرگوار و چه بسیار کشف و کرامات از روح مقدس شریف آن بزرگوار در مقام بروز و ظهور رسیده که قابل انکار نیست؛ از قبیل شفا دادن کور و افلیج و صاحبان امراض مزمنه.[61]
 
جناب عبّاس فیض نظر مؤلف انوار المشعشعین را نپذیرفته، با استفاده از سایر مطالبى که در کتاب تاریخ قم آمده، مدفون در شاهزاده حمزه را حمزة بن حسین بن احمد بن اسحق بن ابراهیم بن موسى بن ابراهیم بن امام موسى کاظم علیه‏السلام مى‏داند و تعبیر حمزة بن موسى علیه‏السلام را براى او نوعى مسامحه مى‏داند. استدلال او این چنین است:
بیان مؤلف تاریخ قم هم... نسبت به مدفون حمزة بن موسى علیه‏السلام در قم صراحتى ندارد. و اگر حقیقتاً حمزة بن امام موسى کاظم علیه‏السلام به قم آمده بود و در این شهر هم وفات کرده بود، با تمام جلالت قدر و منزلتى که دارا بوده است و با توجه به این که فرزند بلاواسطه امام هم مى‏باشد، چگونه ممکن است که در تاریخ قم از ورود و وفات او اثرى نباشد؟ و با اینکه مؤلف تاریخ... تا سال 378 قمرى هم که مشغول تألیف آن کتاب بوده است، از تمام سادات حتى آن‌هایی که تا امام چندین واسطه هم دارند، از ممدوحین و یا کسانى که درباره آن‌ها مدح شده از مدفونین به قم و یا غیر آن‌ها به طور کلى و بدون استثنا نام برده، حالات هر یک را جدا جدا ذکر کرده است، چگونه تصور مى‏شود که از حمزة بن امام موسى علیه‏السلام... اسم نبرده باشد و از ورود و توقف و وفات او... خبر نداده باشد، ولى در موقعى که منزل یحیى صوفى را مى‏خواهد تعیین کند؟ از مشهد او بدون هیچ گونه سابقه‏اى اسم ببرد.
...شاهزاده حمزه... به طور قطع فرزند مع الواسطه امام است... در باب سوم از کتاب تاریخ مزبور در طى حالات ابراهیم بن موسى الکاظم علیه‏السلام و احفاد او و اسحاق و فرزندان او مى‏نویسد که... حمزه بن حسین نیز در این شهر داراى موقعیّت بزرگى بوده و در همین شهر هم وفات یافته... مؤلف تاریخ مزبور هم مرادش از حمزة بن امام موسى علیه‏السلام همین حمزه بن حسین است... که بدیهى است این معنا از روى مسامحه و موافق بیانات عرفى علماى انساب و رجال و مطابق با مکالمات معمولى مردم است که براى معرّفى اشخاص، نام طرف را با اسم جد اعلاى او ـ که واجد مقام و موقعیّت بزرگ بوده ـ ... قرین ساخته و توأماً ذکر نموده، نام پدر و جد او را اسقاط مى‏نمایند.[62]
محمّد حسین ناصر الشریعه نیز نظرى چون فیض داشته، مى‏نگارد:
[مؤلف تاریخ قم] حمزه را بى‏واسطه، اولاد آن حضرت ذکر مى‏کند، ولى در ذکر سادات حسینیه و موسویه ـ که به قم وارد شدند ـ حمزه را ذکر نمى‏کند و در سادات صادقیه به چند واسطه حمزه نامى ذکر مى‏کند.[63]
جناب فیض قول مؤلف روضة الصفاى ناصرى را نیز نپذیرفته، معتقد است که على رغم عدم تصریح وى، چون رضاقلى هدایت در علم انساب و رجال بصیرتى ندارد، بیان او در این قسمت حجیّت نخواهد داشت.[64]
هم چنین او مى‏نویسد که حمزه‏اى که در قم مدفون و مشهدش مزار مردم آن دیار است، اهالى درباره او عقیدتى تام داشته، متداعیین نام او را در حلف و اختلاف قاطع دعوا شمرده، معتقدند که هر کس به اسم او سوگندى دروغ و بر خلاف حقیقت یاد کند، بى‏شبهه، هر چه زودتر به جزاى خود خواهد رسید.[65]
ز: حلّه
اما کسانى که مدفون بودن حمزة بن موسى علیه‏السلام را در شهر حلّه عراق تصریح نموده‏اند، یکى مؤلّف کتاب الأصیلى فى أنساب الطالبیّین، علاّمه نسّابه ابن طقطقى متوفّاى 709 ه. ق است. او مى‏نویسد: «قبره بمشهد الغربات بالصدرین، رستاق من بلاد حلّه المزیدیّه»[66]
ظاهراً ابن طقطقى در این قول تنها است و بیشتر علماى أنساب و مورخّان این ادّعا را ردّ کردند.
مرحوم علاّمه سیّد جعفر آل بحر العلوم در کتاب تحفه العالم فى شرح خطبه المعالم مى‏نویسد: «یوجد فى أطراف الحلّه مزار عظیم و له بقعة و سیعة و قبّة رفیعة تنسب الى حمزة بن الإمام موسى علیه‏السلام تزوره الناس و تنقل له الکرامات و لا اصل لهذا الشهره، بل هو قبر حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن الحسن بن عبیداللّه‏ بن العبّاس بن أمیرالمؤمنین. المکنّى بأبى یعلى، ثقة، جلیل القدر.»[67]
در اطراف حلّه مزار بزرگ و با عظمتى است که داراى بقعه‏اى وسیع و گنبدى بلند است که به حمزه پسر امام موسى کاظم علیه‏السلام نسبت مى‏دهند. مردم آن را زیارت مى‏کنند و براى وى کراماتى نقل مى‏نمایند که این انتساب، اصلى نداشته و این شهرت صحیح نیست. بلکه آن جا قبر حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبیداللّه‏ بن عبّاس بن امیرالمؤمنین علیه‏السلام است. که مکنّى به ابویعلى وثقه‏اى جلیل القدر بود.
مرحوم سیّد مهدى تفرشى نیز در کتاب بدایع الأنساب درباره این مزار و شخصیّت مدفون در آن مى‏نویسد: «حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبیداللّه‏ بن عبّاس بن حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در جزیره که طایفه بنى زبید هستند مدفون و مزور است.»[68]
علاّمه محمّد حرز الدّین در کتاب مراقد المعارف مى‏نویسد:
«أبویعلى حمزة بن القاسم، نواده حضرت عبّاس بن أمیرالمؤمنین علیه‏السلام در نزدیک روستاى مزیدیّه که یکى از قراى حلّه فیحا و در جنوب آن نزد قبایل «البوسلطان» است قرار دارد.
بارگاه او امروزه بسیار عالى و محل زیارت مردم است و حوایج خود را مى‏طلبند و توسّل در مرقدش نزد خداوند مى‏نمایند.»[69]
هم چنین در پاورقى همین کتاب از کتاب نزهة الحرمین نقل مى‏کند که:
«قبر أبویعلى حمزة بن قاسم، نوه حضرت عبّاس علیه‏السلام در این جا است که ثقه‏اى جلیل القدر است و قبرش در جزیره جنوب شهر حله بین دجله و فرات است، که مزارش معروف مى‏باشد. عرب‌ها مى‏گویند: که آن جا قبر حمزه پسر امام موسى کاظم علیه‌السلام است. اما آنان اشتباه مى‏کنند زیرا سیّد مهدى قزوینى آشکار نموده که این قبر متعلّق به ابویعلى است. در کتاب فلک النجاة سیّد مهدى قزوینى، این مزار به حمزه أبویعلى بن القاسم معرّفى شده و محل آن را نزدیک روستاى مزیدیّه از توابع حلّه سیفیّه نوشته است.
هم چنین در رساله پدر شیخ على نوه مؤلف کتاب فلک النجاة در قسمت قبرهاى علما، در حلّه نوشته است. أبویعلى حمزه قبرش بسیار با شکوه و مجلّل است بر آن گنبدى محکم و مرتفع بنا نموده‏اند که با کاشى فیروزه‏اى مزیّن داشته‏اند. قبرش را صحن بزرگى احاطه کرده که مملو از زائر مى‏باشد که در شب جمعه افراد مریض و دردمند به آن مرقد هجوم مى‏آورند تا شفا بگیرند. در سال 1329 ه. ق ساختمان مرقدش بنا شد و گنبدى که الان بر سر مزار موجود است به اهتمام و سعى رییس قبیله «البوسلطان» و بعضى از تجّار و سرشناسان آن منطقه احداث شده است. از جمله کسانى که سعى زیادى در احداث آن داشته جابر کریمى مدیر ناحیه سیّد حمزه است که تاریخ این بنا را شیخ جاسم حلّى در دو بیت ضمن مدح جابر کریمى چنین گفته است:
 
لا تلمنى على وقوفى بباب
 تتمنّى الاملاک لثم ثراها
هى باب الحمزه الفضل أرّخ
 جابر الکسر بالخود بناها
 
سنه 1339 ه. ق[70]
مرحوم شیخ عبّاس قمّى رحمه‏الله نیز قبر موجود در حلّه را متعلّق به حمزة بن موسى علیه‏السلامندانسته و مى‏نویسد:
«أبویعلى حمزة بن القاسم... ثقة جلیل القدر، کثیر الحدیث و صاحب تألیفات است و شیخ تلعکبرى از او روایت مى‏کند. قبر شریفش در مزیدیّه از اعمال حلّه مى‏باشد و در حکایت تشرّف سیّد العلما و الفقها آقا سیّد مهدى قزوینى حلاوى به خدمت حضرت صاحب الزمان علیه‏السلام اشاره به این بزرگوار و مدفن او شد و حقیر مجمل آن حکایت را در خاتمه تحیّة الزائر شیخ مرحوم محدّث نورى که به دست احقر تمام شد ایراد نمودم و این مقام را گنجایش ذکرش نیست.»[71]
سیّد عبدالرزاق کمونه نیز در کتاب خود به نام مشاهد العتره الطاهره درباره این مزار چنین مى‏نویسد که ترجمه آن عبارت است از: «در اطراف حلّه آرامگاه‏هایى است که به فرزندان ائمّه علیهم‏السلام منسوب است. از جمله قبر حمزة بن قاسم که در محلّى نزدیک قریه مزیدیّه از اطراف حلّه سیفیّه واقع است. این مطلب را سیّد مهدى قزوینى در فلک النجاه گفته است. در اطراف حلّه آرامگاه بزرگى وجود دارد که داراى بقعه‏اى وسیع و گنبدى بلند است و به حمزة بن امام موسى کاظم علیه‏السلاممنسوب مى‏باشد. مردم به زیارت او مى‏روند و کراماتى برایش نقل مى‏کنند. این شهرت بى‏اساس است بلکه او حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبیداللّه‏ بن عبّاس بن امیرالمؤمنین علیه‏السلام است که کنیه‏اش ابویعلى است. به گفته سیّد جعفر بحرالعلوم، وى مردى موثّق و بزرگوار بوده است.»[72]
شیخ ذبیح اللّه‏ محلاّتى نیز پس از ذکر نام و نسب شریف حمزه ابویعلى مدفن او را در نزدیک شهر حلّه مى‏داند.[73]
حمزة بن قاسم کیست؟
حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبیداللّه‏ بن عبّاس الشهید بن امام امیرالمؤمنین على علیه‏السلام، مکنّى به أبویعلى و از نواده‏هاى قمر بنى هاشم حضرت أبى الفضل العباس علیه‏السلام است که با پنج واسطه به آن جناب منتهى مى‏شود.
وى سیّدى جلیل، شریف و از بزرگان سادات علوى در عراق و حلّه بود. جدّ دوم او حمزة بن الحسن، مکنى به أبوالقاسم و شبیه حضرت امیرالمؤمنین على علیه‏السلامبوده است. از این رو او را حمزة الشبیه مى‏گفتند.
مأمون، درباره‏اش به خط خود نوشت: به حمزة بن حسن که شبیه أمیرالمومنین على بن أبى‏طالب علیه‏السلام است صد هزار درهم عطا شود.
او با زینب دختر حسین بن حسن بن اسحاق بن على بن عبداللّه‏ الجواد بن جعفر الطیّار علیه‏السلام ازدواج کرد و ثمره آن دو فرزند پسر یکى به نام على که در بغداد مى‏زیست و او جدّ امامزاده أبویعلى حمزه است و دیگرى قاسم مشهور به طبرى بود.[74]
حمزة بن حسن را بیشتر علماى رجال ستوده‏اند و قائل به صحیح الإعتقاد بودن وى هستند. او کتابى دارد به نام مقاتل الطالبیّین که أبو الفرج اصفهانى در کتاب مقاتل الطالبیّین خود روایات بسیارى از آن نقل نموده است. حمزة الشبیه از حضرت امام على النقى علیه‏السلام و امام حسن عسکرى علیه‏السلام روایاتى نقل نموده است.[75]
نجاشى اقدم رجالیّون درباره حمزة بن قاسم مى‏نویسد:
«او مکنى به أبویعلى، مردى ثقه، جلیل القدر، و از اصحاب ما (یعنى امامیه) و کثیر الحدیث بوده است. او صاحب کتابى است که شاگردان امام صادق علیه‏السلام و راویان از آن حضرت را در آن گردآورده است. کتاب خوبى است کتاب «توحید»، کتاب «زیارات» و کتاب «مناسک» و کتاب «ردّ بر محمّد بن جعفر اسدى» از جمله تألیفات و تصنیفات او است.»[76]
شیخ طوسى رحمه‏الله نیز در کتابش در «باب من لم یرو عنهم علیه‏السلام» کسانیکه ائمّه علیهم‏السلام را ندیده‏اند اما از آن‌ها روایت مى‏کنند، نام دو حمزة بن قاسم را ذکر کرده که یکى به نام حمزة بن القاسم العلوى و دیگرى حمزة بن القاسم با کنیه‏ى أبو عمرو هاشمى عبّاسى مى‏باشد که تلعکبرى از هر دوى آنان روایت نقل نموده است. از این رو صاحب کتاب نقد الرجال به قرینه روایت تلعکبرى آن دو را یک نفر دانسته، لیکن بعید است زیرا علوى از فرزندان امیرالمؤمنین علیه‏السلام و هاشمى از نواده‏هاى عبّاس عموى پیامبرند.[77]
 
نام وى در بیشتر کتاب‏هاى رجالى و روایى شیعه به نیکى یاد شده و مرحوم شیخ آغا بزرگ طهرانى به عنوان الشریف ابویعلى صاحب کتاب یاد مى‏کند. مامقامى در کتاب رجال خود پس از آن که شرح حال وى را به تفصیل نگاشته، اقوال علما را درباره مدح و تجلیل وى نقل نموده، مى‏نویسد: وى تا سال 339 ه. ق زنده بوده است.[78]
به قول مرحوم علاّمه محمّد حرز الدّین «کان أبویعلى من علماء الإمامیّه الثقات الأجلاء و من مشایخ الاجازة و رواة الحدیث، ذکره علماء الرجال بکلّ ثناء و أطراء علیه بالعلم و الورع و الوثاقه.»[79]
أبویعلى حمزه از علماى بزرگ امامیّه (شیعه 12 امامى) و از ثقات آنان بود. او از بزرگان اجازه و راوى حدیث به شمار مى‏آمد. علماى رجال از او به نیکى یاد نموده، او را به علم و تقوى و وثاقت نام برده‏اند.
ح: تبریز
بقعه سیّد حمزه در محلّه سرخاب تبریز، جنوب شرقى شهر و در محل تقاطع خیابان ثقة الإسلام و بازارچه سیّد حمزه قرار دارد. این بارگاه در گذشته از شکوه و عظمت زیادى برخوردار بوده است.
مرحوم سیّد جعفر آل بحرالعلوم در کتاب تحفة العالم مى‏نویسد:
«و فى تبریز مزار عظیم ینسب إلى حمزة بن موسى علیه‏السلام»
در شهر تبریز زیارتگاه با عظمتى به حمزه پسر امام موسى کاظم علیه‏السلام منسوب است. شیخ ذبیح اللّه‏ محلاّتى در کتاب خود به نام اختران تابناک درباره این مزار مى‏نویسد:
«قبر آن سید حمزه‏اى که در میان شهر تبریز است حسب و نسب صاحبش معلوم نیست.»[80]
 مرحوم محلاّتى و دیگران به منابعى که از نام و نسب شریف امامزاده حمزه تبریز یادآور شده‏اند، برخورد ننموده، از این رو یا او را بدون نسب دانسته و یا جزو اقوال مختلف مبنى بر اختلاف مدفن حمزة بن موسى علیه‏السلام این نظریّه را نیز بیان مى‏نمایند.
مرحوم سیّد مهدى تفرشى در کتاب بدایع الانساب چنین مى‏نویسد:
«حمزه در میان شهر تبریز از سادات موسوى است.»[81]
با وجود آن که نام وى در چندین کتاب انساب تصریح شده، هیچ اشاره‏اى به نام و نسب شریف او نمى‏کند.
نخستین عالم انسابى که از نام و نسب سید حمزه مدفون در شهر تبریز یاد نموده، علاّمه نسّابه جمال الدّین احمد بن على الحسینى معروف به ابن عنبه متوفّاى 828 ه. ق است. او ضمن بررسى نسب سادات موسوى از نسل حمزة بن موسى علیه‏السلاممى‏نویسد:
«صدر الدّین حمزة الدفتر دار بن الحسن بن محمّد بن حمزة بن امیر کابن على بن محمّد بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن الحسین بن محمّد بن عبداللّه‏ بن محمّد بن القاسم بن حمزة بن موسى الکاظم علیه‏السلام که در زمان سلطان الجایتو مى‏زیسته و در واقعه وزیر سعد الدّین ساروى چشمانش را کور کردند. در تبریز مدفون است.»[82]
علاّمه سیّد عبدالرّزاق کمونه در کتاب مشاهد العترة الطاهره پس از ذکر نام و نسب این سیّد بزرگوار مى‏نویسد:
«سیّد حسین مساعد حسینى در حاشیه‏اش بر کتاب عمدة الطالب نقل کرده است که قبر صدر الدّین حمزه در سرخاب تبریز تعظیم و زیارت مى‏شود.»[83]
مرحوم علاّمه شیخ آغا بزرگ طهرانى در کتاب طبقات اعلام الشیعه ضمن اشاره به نسب شریف وى مى‏نویسد: «وى ملقّب به صدر الدّین است و در کتاب تاریخ اولاد الاطهار از عمدة الطالب نسبش اشاره شده است و مى‏گوید: وى در سال 714 ه. ق در نسخه‏اى 717 ه. ق وفات یافته و فرزندش ابوالحسن بن حمزه گنبد و بارگاهى در محلّه‏ى سرخاب تبریز خارج قلعه شهر بنا نمود. ولادت سیّد حمزه در شهر خاف خراسان بود و در نزد سلطان محمود غازان بن ارغون شاه که در سال 694 ه. ق به تشیّع گروید و در سال 703 ه. ق وفات یافت، مورد احترام بوده است.»[84]
معلوم شد که شخصیّت مدفون در تبریز حمزة بن موسى علیه‏السلام نبوده، بلکه یکى از نوادگان وى و از احفاد محمّد بن القاسم بن حمزة بن موسى علیه‏السلام است.
ط: کازرون
این آرامگاه در محله بازار کازرون و در خیابان ولى عصر مصلاّى نماز جمعه واقع است. نماى بنا مرکب از سه طاق نما با قوس نیزه‏دار است که ورودى بقعه در طاق نماى میانى آن قرار دارد. بر فراز بقعه، گنبد بسیار بلندى بر روى یک دوره و یک گردنى شانزده ضلعى استوار شده است. طرح گنبد، در میاه شلجمى کشیده است. در دو سوى گنبد و با فاصله‏اى از آن، دو مناره ساده استوانه‏اى شکل با دو مأذنه بر پا شده است. صاحب بقعه را حمزة بن موسى بن جعفر علیه‏السلام مى‏دانند و مى‏گویند: زمانى که خواجه نصیرالدّین طوسى از این محل عبور مى‏کرده، شاهد تابش نور از تلى شده، که پس از کاوش، مرقد امامزاده در آن جا هویدا مى‏شود. این امامزاده، از جمله زیارتگاه‌های مورد احترام مردم کازرون است و به شاه حمزه شهرت دارد. کتیبه‏اى کوفى از قرن ششم هجرى در آن نمودار است.[85]
با توجه به این مطالب نمى‏توان شخصیّت مدفون در بقعه را فرزند بلافصل امام موسى کاظم علیه‏السلام دانست. زیرا در بحث‌های گذشته به طور تفصیل و با ادله محکم ثابت شد که اجماع علماى انساب و مورخان بر دفن حمزة بن موسى علیه‏السلام در شهر رى است و مزار کنونى در کازرون نمى‏تواند از آن پدر على بن حمزه علیه‏السلام باشد. با اثبات یک مزار به حمزه بن موسى علیه‏السلام آن هم در شهر رى، دیگر مزارات منسوب به آن حضرت از درجه اعتبار ساقط مى‏شود، و شخصیّت‏هاى مدفون در آن‌ها باید سادات دیگرى هم نام وى باشند.
علاّمه نسابه محمّد کاظم یمانى از اعلام قرن نهم هجرى، ضمن بررسى سادات موسوى مى‏نویسد: «فرزندان محمّد بن القاسم بن العبّاس بن موسى علیه‏السلامدر کازرون بودند.»[86]
محمّد بن قاسم، از سادات جلیل القدر موسوى است که مکنى به ابو عبداللّه‏ و ملقب به محمّد اکبر است.[87] علماى انساب براى او اعقاب کمى قائل هستند،[88] و مرحوم ابن مهنا تنها یک فرزند به نام على براى او نوشته است.[89] با این حال نگارنده مزار کنونى را متعلق به فرزند دیگر او حمزة بن محمّد بن القاسم ابى محمّد بن العباس بن الإمام موسى الکاظم علیه‏السلام مى‏داند که سیّدى جلیل القدر و شریف بوده است.[90]
ى: رى
در رى و در جوار مرقد سید الکریم حضرت عبدالعظیم حسنى علیه‏السلام نیز مزارى هست که به حمزة بن موسى علیه‏السلام منسوب است. شاید شهرت این مزار در انتساب به جناب حمزه بیشتر از سایر نقاط باشد. چنان که صاحب بدایع الانوار، بر حسب نقل انوار المشعشعین نوشته است.[91]
هر چند هیچ یک از علماى انساب تصریح بر دفن حمزة بن موسى علیه‏السلام در رى ننموده‏اند، ولى قراینى که بر دفن وى در آن مکان در دست است، این احتمال را تقویت مى‏نماید.
نجاشى در رجال خود مى‏نویسد: علاّمه محمّد باقر مجلسى گوید:
قبر شریف امامزاده حمزه فرزند حضرت امام موسى علیه‏السلام نزدیک قبر حضرت عبدالعظیم هست، و ظاهراً همان امامزاده باشد که عبدالعظیم زیارت او مى‏کرده است.[92]
نیز مى‏نویسد:
امّا حمزة بن موسى علیه‏السلام فهو مدفون فى الرى فى القریة المعروف بشاهزاده عبدالعظیم علیه‏السلاموله قبّة و صحن و خدّام، و کان الشاهزاده عبدالعظیم علیه‏السلام على جلالة شأنه و عظم قدره، یزوره أیّام اقامته فى الرى کان یخفى ذلک على عامة الناس، و قد أمر إلى بعض خواصه أنّه قبر رجل من أبناء موسى بن جعفر علیه‏السلام.[93]
ملأ محمّد باقر کجورى مازندرانى مى‏نویسد:
آنچه مشهور و معروف است و جمعى از اهل تهران ـ که با فضل و اطلاع‌اند ـ بر این نهج معتقدند و جز این عقیده ندارند، حضرت عبدالعظیم به زیارت امامزاده حمزة بن موسى بن جعفر علیه‏السلام مشرف شده و فقره زیارت «یا نور المشرق المضى‏ء الأنوار و یا زائر قبر خیر رجل من ولد موسى بن جعفر» آن بزرگوار است.
نیز همو از قاضى نور اللّه‏ شوشترى در کتاب مجالس المؤمنین نقل مى‏کند که فرمود:
رى مدفن سید حمزه موسوى و سید عبداللّه‏ ابیض و امامزاده لازم التعظیم سید عبدالعظیم است.[94]
صاحب بدایع الانوار در حالى که مدفون بودن حمزة بن موسى رحمه‏الله را در رى نپذیرفته، ایرادهاى خویش را بر اقوال یاد شده این گونه بیان مى‏دارد:
...آن که نجاشى اسم نبرده و حضرت عبدالعظیم اسمش را نفرموده... آن که قاضى نور اللّه‏ شوشترى در کتاب مجالس المؤمنین نوشته، کجا دلالت دارد که این امامزاده، حمزة بن امام موسى علیه‏السلام است؛ که حضرت عبدالعظیم را حسنى گفته، پس باید آن جناب را نیز با امام واسطه‏اى در میان نباشد. حال آن که چهار پشت در میان آن جناب و امام حسن علیه‏السلامفاصله مى‏باشد... نوشته عبدالعظیم حسنى و سید حمزه موسوى؛ و از لفظ حسنى و موسوى فاصله آشکار است نه آن که فاصله نباشد... .[95]
 
اردستانى قمى نیز پس از نقل گفتار صاحب بدایع الانوار، سخنان وى را تأیید نموده، ایرادها را وارد مى‏داند.[96] هم چنین عبّاس فیض ایرادهاى نویسنده بدایع الانوار را به نقل از انوار المشعشعین نقل کرده و سخنى زاید بر آن ندارد.[97]
در کتاب جنة المأوى فى ذکر من فاز بلقاء الحجة علیه‏السلام میرزا حسین نورى طبرسى ـ که در انتهاى جلد 53 بحارالانوار به چاپ رسیده است ـ رخدادى از قول سید مهدى حسینى قزوینى نقل شده است که برخى آن را مؤید نظریه مدفون بودن جناب حمزة بن موسى رحمه‏الله در رى دانسته‏اند.[98] و آن چنین است:
از حکایت فوق دو نتیجه گرفته‏اند: اول آن که، عدم انکار مدفون بودن حمزة بن موسى علیه‏السلامدر رى از سوى حضرت مهدى (عج) تاییدى است بر صحّت انتساب مزار به آن امامزاده لازم التکریم، و دیگر آن که، مزارى که در حلّه است و مؤلّف کتاب الأصیلى به حمزة بن موسى علیه‏السلام منسوب مى‏داند، قبر حمزة بن قاسم علوى عبّاسى است.
خبر داد والد ماجدم که ملازمت داشتم به بیرون رفتن به سوى جزیره، که در جنوب حلّه و بین دجله و فرات مى‏باشد، جهت ارشاد و هدایت عشیره‏هاى بنى زبید به مذهب تشیّع، زیرا همه ایشان به مذهب اهل سنّت بودند و به برکت هدایت والد رحمه‏اللهبه سوى مذهب امامیّه ـ ایدّهم اللّه‏ ـ برگشتند و تاکنون به همان نحو باقى هستند و بالغ بر ده هزار تن مى‏باشند.
در این جزیره مزارى است معروف به قبر حمزة بن موسى علیه‏السلام و مردم او را زیارت کرده و کرامات بسیارى از او نقل مى‏نمایند. در اطراف آن امامزاده قریه‏اى است مشتمل بر صد خانوار. هنگامى که من به جزیره مى‏رفتم، از آن جا عبور مى‏کردم و آن امامزاده را زیارت نمى‏نمودم، زیرا نزد من مسلّم بود که حضرت حمزه علیه‏السلامفرزند بلافصل امام موسى بن جعفر علیه‏السلام در شهر رى در جوار سیّد الکریم حضرت عبدالعظیم حسنى علیه‏السلام مدفون است. لذا بنابراین اهمیّتى به این بقعه و صاحب قبر آن نمى‏دادم.
پس یک بار بنابر عادت خود از منزل بیرون رفتم و در نزد آن قریه مهمان بودم و اهل آن قریه از من خواستند که زیارت کنم مرقد مذکور را و من امتناع ورزیدم و به آن‌ها گفتم: من مزارى را که نمى‏شناسم زیارت نمى‏کنم. به دلیل اعراض من از زیارت آن مزار، رغبت مردم به آن کم شد، آن گه از نزد ایشان حرکت نمودم و شب را در قریه مزیدیّه در خانه یکى از سادات آن جا ماندم. و چون سحر شد، برخاستم براى نافله شب و چون فارغ شدم از نماز، نشستم به انتظار طلوع فجر، که ناگاه سیّدى بر من وارد شد که او را به صلاح و تقوى مى‏شناختم و از سادات قریه مجاور بود. سلام کرد و نشست، گفت: یا مولانا دیروز مهمان اهل قریه امامزاده حمزه شدى و او را زیارت ننمودى؟ گفتم آرى. فرمود چرا؟ گفتم: من زیارت نمى‏کنم کسى را که نمى‏شناسم. اعتقاد من این است که حمزه فرزند حضرت امام موسى کاظم علیه‏السلام در رى مدفون است. فرمود «رُبّ شُهرة لا اصل لها، چه بسا چیزهایى است که شهرت یافته و لیکن اصلى ندارد.» این قبر حمزه فرزند امام موسى بن جعفر علیه‏السلام نیست، هر چند چنین مشهور است. ولى این قبر أبویعلى حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبیداللّه‏ بن أبى الفضل العباس بن أمیر المومنین علیه‏السلام است که یکى از علما و اهل حدیث بوده و علماى علم رجال هم در کتاب‌هایشان از او یاد کرده و وى را به علم و ورع ستوده‏اند.
پیش خود گفتم: این مرد از عوام سادات است و از اهل علم اطلاع بر علم رجال و حدیث نیست شاید این کلام را از بعضى علما آموخته است. پس برخاستم به جهت مراقبت و اطلاع از طلوع فجر و آن سیّد هم برخاست و رفت و من غفلت کردم که از او بپرسم این مطلب را از چه کسى فرا گرفته‏اى. چون صبح شد و نماز صبح را خواندم، نشستم براى تعقیب نماز صبح تا آن که آفتاب طلوع کرد. همراه من چند جلد از کتاب‏هاى رجال بود، آن‌ها را مطالعه کردم، دیدم بیان سیّد درست است، این بزرگوار أبویعلى حمزة بن قاسم علوى است.
صبح اهل قریه به دیدن من آمدند، سیدى شبیه سید یاد شده در میان آن‌ها بود. به او گفتم: از شما متشکرم که سحر پیش من آمدى و مرا از قبر جناب حمزة بن قاسم علوى خبر دادى! بگو ببینم این مطلب را از کجا گفتى و از چه کسى شنیدى؟
پس سیّد گفت: به خدا قسم من پیش از این ساعت نزد شما نیامدم و من شب گذشته در بیرون قریه بودم و شنیدم شما آمده‏اید، پس امروز مشرف شدم به زیارت شما.
با این پیشامد به اهل قریه گفتم: لازم شد که برگردم و جناب حمزه را زیارت کنم و من شکى ندارم شخصى که هنگام سحر تشریف آورد، حضرت صاحب الأمر ـ عجّل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف ـ بود.
ک. سیرجان
در روستاى تکیه چهار گنبد شهرستان سیرجان، مزار باشکوهى است که بنا به گفته بیهقى به حمزة بن موسى بن جعفر علیه‏السلام شهرت دارد.[99]
 
باید دانست که سیرجان مرکز سکونت سادات موسوى از نسل ابراهیم المجاب است.[100]
امام فخر رازى و ابوطالب مروزى از جمله نخستین کسانى هستند که قائل به مهاجرت و وفات‏احمد بن ابراهیم المجاب ـ برادر سیّد على مدفون در سیرجان ـ مى‏باشند. از آن جایى که او فرزندى به نام حمزه داشته ما را به این حقیقت رساند که این جا ـ تکیه چهار گنبد ـ مدفن سیّد حمزه بن احمد بن ابراهیم المجاب بن محمّد العابد ابن امام موسى کاظم علیه‏السلامباشد.[101] زیرا تمام عموها، عموزاده‏هاى وى در سیرجان، بافت، بردسیر، رفسنجان و زرند، داراى گنبد و بارگاه مى‏باشند.
متأسفانه از تاریخ تولّد همسر و تاریخ وفات وى چیزى نمى‏دانیم، جز این که احتمال مى‏دهیم او تا ثلث اوّل قرن چهارم هجرى در قید حیات بوده است.
ضامن بن شدقم، ضمن ستایش از خاندان او، وى را مکنّى به ابو محمّد، و صاحب دو فرزند به اسامى محمّد و ابو عبداللّه‏ احمد دانسته است.[102]
ابن مهنّا، جعفر و عبداللّه‏ را بر تعداد فرزندان وى افزوده و آنان را بلا عقب مى‏داند.[103] از فرزند زادگان اویند:
1. ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن محمّد بن حمزة بن احمد بن ابراهیم المجاب. که نقیب حائر حسینى و سیدى بسیار جلیل القدر بوده است. ابوالحسن عمرى او را نقیب خیرخواه و صاحب وجهه یاد کرده، مى‏نویسد: معتمد الدوله امیر ابو منیع قرواش المقلد او را حبس کرد. یکى از ائمّه علیهم‏السلام را در خواب دید که او را نهى نمود، وى را رها ساخت و بعد از آن با آل على علیه‏السلام به جز خوبى برخوردى نداشت.[104]
2. على الدلال بن یحیى بن احمد بن حمزه. او نابینا بود و در بغداد سکونت داشت و داراى دو فرزند به اسامى ابو على مطهّر و ابو على ناصر بود.[105]
3. سیّد محمّد گیسو دراز بن على بن محمّد بن على بن طالب بن حمزة بن محمّد بن سلیمان بن عیسى بن حمزه، اوبه هند مسافرت نمود و در آن جا در گذشت و قبره مزار عظیم بکلبرجه و قبرش مزار بزرگى در شهر گلبرجه است. او فرزندانى در آن جا داشت که جملگى از نسل سیّد شفیل بودند، و هم اهل بیت الوزارة فی‌ها آن‌ها از خاندان وزرا در هند بودند، مردم به تقوى و زهد آن‌ها را مى‏شناختند و از ایشان کرامات بزرگ و خوارق العادات به منّصه ظهور مى‏رسید. از این رو همیشه سلاطین به زیارت آن‌ها مى‏رفتند و هرگز آن‌ها به زیارت شاهان مبادرت نمى‏کردند.[106]
برخى نیز بر این عقیده‏اند که شخصیّت مدفون در بقعه تکیه چهارگنبد: امامزاده شاه حمزه بن عبدالرحمن از سادات موسوى والامقام منطقه سیرجان در قرن نهم هجرى است که از عرفا و زهّاد منطقه به حساب مى‏آمده و در سال 862 ه. ق همزمان با دوره حکومت سلطان ابراهیم بن علاء الدوله بن بایسنقر تیمورى در روستاى چهار گنبد در گذشته است. بر روى سنگ مقبره وى نوشته شده «زبدة العارفین ثقة الاولیا... و المحققین، بستان عرصه ولایت، آفتاب ملک هدایت، عابد ربّانى، سالک حمدانى، سیّد جمال الملة و الدّین، حمزة الشاه الرحمانى قدّس اللّه‏ سرّه العزیز فى غرّة شهر رجب سنه اثنى و ستین و ثمانمانة...»
یک قرن پس از در گذشت وى در سال 950 ه. ق در دوره حکومت شاه طهماست صفوى شخصى به نام میر وحدة اللّه‏ حسینى برخى املاکش را در منطقه کرمان وقف بر این امامزاده کرده است.[107]
از آن جایى که سنگ قبرهاى بسیار قدیمى، قبل از تاریخ 862 ه. ق در پیرامون بقعه پیدا شده، نمى‏توان ادعاى فوق را بپذیرفت. بلکه ما قایلیم، این شخص در کنار حرم امامزاده حمزة بن احمدبن ابراهیم بن محمّد بن امام موسى کاظم علیه‏السلاممدفون شده است.
شخصیّت مدفون در این بقعه
اهالى به زعم این که وى برادر امام رضا علیه‏السلام است و حمزه به سوى برادر خود مى‏رفته و آن جا به دست مخالفان به شهادت مى‏رسد او را حمزه رضا علیه‏السلاممى‏خوانند.[108]
ایرج افشار سیستانى مى‏نویسد:
«آرامگاه حمزة بن موسى الرضا علیه‏السلام سرشناس به حمزه رضا در شش کیلومترى شمال باخترى شیروان قرار دارد».[109]
بدون شک مزار کنونى در روستاى زیارت شهرستان شیروان نمى‏تواند از آن فرزند بلافصل امام موسى کاظم علیه‏السلام باشد. بلکه به طور یقین در نسب نامه این شخص چند واسطه حذف شده و شخصیّت مدفون به جد اعلا منتسب شده است.
خفته در این مزار کسى نیست جز سیّد ابوالقاسم حمزة بن محمّد أبى جعفر بن موسى بن احمد بن محمّد الأعرابى بن قاسم بن حمزة بن امام موسى کاظم علیه‏السلام. وى سیّدى جلیل القدر، عظیم الشأن و بسیار بزرگوار بود.
پدر او (ابو جعفر محمّد) نقیب شهر طوس بوده و او را ملقّب به رضا، و سیدى جلیل القدر، شریف و بلند جایگاه دانسته‏اند. او در نزد پادشاهان سامانى از اعتبار خوبى برخودار بود و با نویسندگان و وزراى آن‌ها معاشرت داشت. ابوالفتح بستى در اشعارى او را مدح گفته است. او فرزندى به نام حمزه ابوالقاسم داشت که مکنّى به کنیه جدّ خود حمزه ابوالقاسم بن موسى علیه‏السلام بود[110] و در نزد آل سامان از موقعیّت فوق العاده‏اى برخوردار بود.[111]
امام فخر رازى درباره سیّد حمزه علیه‏السلام مى‏نویسد:
«ابوالقاسم حمزة بن ابى جعفر محمّد، هو السیّد الشریف الرییس النقیب بطوس.»[112]
یعنى: وى سیّدى شریف و رئیس و سرپرست سادات طوس را بعهده داشته است.
همین مطلب را علاّمه نسّابه سیّد عبدالرزّاق کمونه در کتاب موارد الاتحاف فى نقباء الاشراف و عمیدى نسّابه در المشجرالکشاف و ابوطالب مروزى در الفخرى اشاره داشته‏اند.[113]
 
سیّد ابوالقاسم حمزه دو پسر به اسامى؛ زید ابوالحسین که نقابت شهر طوس را به عهده داشت و اینک آرامگاه او در روستاى در صوفیان بجنورد قرار دارد و آن دیگر سیّد ناصر نام دارد که سیّدى جلیل القدر و عظیم الشأن بود.
از سیّد زید بن ابى القاسم حمزه، دو فرزند به اسامى زید و حسن به یادگار ماند، که علماى انساب اسامى آنان را در کتبشان ذکر نموده‏اند.[114]
شرح حال اجداد امامزاده حمزه رضا علیه‏السلام در قسمت امامزاده محمّد رضا علیه‏السلاماشاره شده به آنجا مراجعه شود.
[1]. زیارت، به طول جغرافیایى َ 52 ْ 57 و عرض جغرافیایى َ 26 ْ 37 و در ارتفاع متوسّط 1120 مترى از سطح دریا واقع شده و بیش از ده قرن سابقه تاریخى دارد. در موقعیّت طبیعى دشتى واقع شده و رودخانه کال آقه از داخل آبادى مى‏گذرد. کوه سیاه با ارتفاع 1370 در 3 کیلومترى شمال غرب و کوه شیر کوه با ارتفاع 1373 متر در 5/5 کیلومترى جنوب آبادى واقع شده‏اند.
جمعیّت این روستا 889 خانوار که شامل 4158 نفر است. از این تعداد 70% با سواد هستند. شغل عمده اهالى؛ زراعت، باغدارى، دامدارى، داد و ستد و کارگرى است و محصولات عمده زراعى آنان؛ گندم، جو، ذرت، چغندر، گوجه فرنگى است که به صورت آبى و دیم کشت مى‏کنند. از محصولات باغى مى‏توان به انگور، گردو و سیب اشاره کرد. منابع آب کشاورزى از رودخانه، و آب آشامیدنى از چاه و به صورت لوله کشى تأمین مى‏شود. از فعالیّت‏هاى تولیدى مى‏توان به 2 باب کارگاه جوشکارى، یک باب کارگاه نجارى و کارخانه پلاستیک سازى اشاره کرد. همچنین صنعت قالیبافى در این روستا رواج دارد.
 
[2]. فهرست بناهاى تاریخى و اماکن باستانى ایران: 91، دایره المعارف تشیّع 2: 424، جغرافیاى تاریخى شیروان: 238، بناهاى آرامگاهى: 116.
 
[3]. امامزادگان رى 1: 358 ـ 359، بحارالأنوار 48: 312، جنة النعیم: 487، مشاهد العترة الطاهره: 95، انوار پراکنده 1: 334 ـ 341، ستاره شیراز: 256 ـ 251 و... .
 
[4]. بحارالأنوار 48: 313، تحفة الأزهار 3: 322.
 
[5]. ارشاد 2: 248.
 
[6]. لباب الأنساب 2: 594، ستاره شیراز: 34.
 
[7]. منتخب التواریخ: 469، امامزادگان رى 1: 334.
 
[8]. بحارالأنوار 48: 307، اعلام النساء المؤمنات: 125، ریاحین الشریعه 3: 358، شاگردان مکتب ائمه علیهم‏السلام 1: 147، انوار پراکنده 1: 335، امامزادگان رى 1: 335.
 
[9]. بدر فروزان: 59، ستاره شیراز: 32.
 
[10]. تحفة الازهار 3: 322.
 
[11]. المجدى: 117، النفحة العنبریة: 93، لباب الانساب 2: 441.
 
[12]. مراقد المعارف 1: 262، امامزادگان رى 1: 337 ـ 338، ستاره شیراز: 33.
 
[13]. مراقد المعارف 1: 267.
 
[14]. الدرّ المنثور: 244.
 
[15]. روح و ریحان 4: 194.
 
[16]. امامزادگان رى 1: 33 ـ 340.
 
[17]. اعیان الشیعه 6: 251، بحارالانوار 48: 284، مشاهدالعترة الطاهره: 95، روضات الجنّات 4: 212، حیاة الامام موسى بن جعفر 2: 419.
 
[18]. انوار المشعشعین 1: 141، گنجینه آثار قم 1: 389، کریمه اهل بیت: 172.
 
[19]. بحرالأنساب: 16، حیاة الست: 5، امامزادگان رى 1: 241.
 
[20]. مستدرک الوسائل 3: 613، بحارالأنوار 53: 286، حکایت 45 و 48: 312، اختران فروزان رى و طهران: 58.
 
[21]. منتخب التوازیخ: 707.
 
[22]. استان خراسان: 114.
 
[23]. عالم آراى عباسى 1: 17.
 
[24]. تحفة الازهار 3: 322.
 
[25]. اعیان الشیعه 6: 251، شاگردان مکتب أئمّه 2: 49، مشاهد العترة الطاهره: 95، حیاة الامام موسى بن جعفر علیه‏السلام 2:419.
 
[26]. تاریخ کاشمر: 14.
 
[27]. تاریخ کاشمر: 119.
 
[28]. تحفة الازهار 3: 322.
 
[29]. شاگردان مکتب ائمه علیهم‏السلام 2: 106.
 
[30]. بدر فروزان: 62.
 
[31]. المجدى: 117، عمدة الطالب: 208، سراج الأنساب: 76، الأصیلى: 180، الفصول الفخریّه: 141، مسند الامام الکاظم 1: 186، منتهى الآمال 2: 568، ستاره شیراز: 213 ـ 220، امامزادگان رى 1: 347 ـ 350، مجلّه مشکوة شماره 36 ـ 37، ص 297 ـ 304، انوار پراکنده 1: 341 ـ 343، بارگاه آزاد گله: 112، امامزادگان و زیارتگاه‌های شهر رى: 32 ـ 35، منتخب التواریخ: 523 و...
 
[32]. بدر فروزان: 61.
 
[33]. المجدى: 117.
 
[34]. عمدة الطالب: 208.
 
[35]. الفصول الفخریة: 141.
 
[36]. سراج الأنساب: 76.
 
[37]. بدر فروزان: 66.
 
[38]. همان: 68.
 
[39]. مجموعه 78 مقاله و گفتار از احمد کسروى: 55 ـ 86.
 
[40]. فهرست کتابخانه سپهسالار: 176.
 
[41]. همان: 177.
 
[42]. تاریخچه اوقاف اصفهان: 266 ـ 276.
 
[43]. بدر فروزان: 72.
 
[44]. سراج الانساب: 76.
 
[45]. بدر فروزان: 73.
 
[46]. زندگانى حضرت عبدالعظیم حسنى، رازى: 142.
 
[47]. اقلیم پارس: 510 ـ 513، 540 ـ 541، بناهاى آرامگاهى: 115، دائرة المعارف تشیّع 3: 315 ـ 314.
 
[48]. بزرگان شیراز: 484 ـ 485.
 
[49]. ستاره شیراز: 257 ـ 258.
 
[50]. المجدى: 111، التذکره: 137، الاصیلى: 189، بدایع الانساب: 27، اختران تابناک 1: 568.
 
[51]. ستاره شیراز: 258 ـ 261.
 
[52]. بزرگان شیراز: 484
 
[53]. منتقلة الطالبیه: 190.
 
[54]. تهذیب الانساب: 175 ـ 176، الشجرة المبارکه: 120 و 191، الفخرى: 27، المجدى: 13، منتقلة الطالبیه: 190 ـ 191.
 
[55]. ستاره شیراز: 261 ـ 262.
 
[56]. فهرست بناهاى تاریخى و اماکن باستانى ایران: 3، 107 ـ 108، آثار باستانى آذربایجان: 26 ـ 213، نگاهى به آثار و ابنیه تاریخى اردبیل: 121 ـ 129، راهنماى آثار تاریخى آذربایجان شرقى: 33 ـ 35، بقعه شیخ جبرائیل: 20 ـ 24، نگاهى به تاریخ آذربایجان: 318 ـ 319، بناهاى آرامگاهى: 287، دهکده شیخ کلخوران: 65 ـ 91.
 
[57]. النفحة العنبریة: 90، الدرّة الذّهبیّه 1: 27، ستاره شیراز: 268 ـ 267.
 
[58]. تاریخ قم: 216.
 
[59]. انوار المشعشعین 2: 259.
 
[60]. روضة الصفاى ناصرى 11: 6340.
 
[61]. انوار المشعشعین 2: 259 ـ 261.
 
[62]. بدر فروزان: 68 ـ 70.
 
[63]. تاریخ قم، ناصر الشریعه: 116.
 
[64]. بدر فروزان: 67 ـ 68.
 
[65]. همان: 16.
 
[66]. الأصیلى: 180، الکواکب المشرقه 1: 763، بحارالأنوار 48: 332.
 
[67]. تحفه العالم 2: 34 ـ 35.
 
[68]. بدایع الأنساب: 28.
 
[69]. مراقد المعارف 1: 268 ـ 269.
 
[70]. مراقد المعارف 1: 268 ـ 270.
 
[71]. تحفه الأحباب: 120.
 
[72]. مشاهد العتره الطاهره: 78، آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر: 103، تحفه العالم 2: 34، چهره درخشان قمر بنى هاشم 3: 192.
 
[73]. اختران تابناک 1: 224 ـ 223.
 
[74]. الشجره المبارکه: 200.
 
[75]. اختران تابناک 1: 226 ـ 227.
 
[76]. رجال النجاشى: 140 شماره 364، معجم رجال الحدیث 6: 275، اعیان الشیعه 6: 250.
 
[77]. رجال الطوسى: 342 شماره 3، 61 و 4، 61، نقد الرجال 3: 186، شاگردان مکتب ائمه 2: 102.
 
[78]. جامع الرواه 1: 283، تنقیح المقال 1: 366، قاموس الرجال 3: 434، منتهى المقال 3: 183، طبقات اعلام الشیعه 1: 123 ـ 124، تحفه العالم 2: 34 ـ 35.
 
[79]. مراقد المعارف 1: 270.
 
[80]. اختران تابناک 1: 568.
 
[81]. بدایع الأنساب: 28.
 
[82]. عمدة الطالب: 259، الفصول الفخریه: 142.
 
[83]. مشاهد العترة الطاهرة: 59، آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر: 81.
 
[84]. طبقات اعلام الشیعه 3: 64 قرن الثامن و السابع.
 
[85]. دائرة المعارف تشیّع 3: 355، بناهاى آرامگاهى: 148، شهر سبز یا شهرستان کازرون: 289، سیماى کازرون: 168.
 
[86]. النفحه العنبریّه: 89.
 
[87]. عمده الطالب: 259، المجدى: 116، الشجره المبارکه: 102، الفخرى: 15، تهذیب الانساب: 168، سر السلسله العلویه: 403.
 
[88]. عمده الطالب: 259، المجدى: 116، الشجره المبارکه: 102، الفخرى: 15، تهذیب الانساب: 168، سر السلسله العلویه: 403.
 
[89]. التذکره: 133.
 
[90]. الدرّه الذهبیّه فى إکمال منتقله الطالبیّه 2: 197.
 
[91]. انوار المشعشعین 2: 256.
 
[92]. تحفة الزائر: 508.
 
[93]. بحارالأنوار 48: 312.
 
[94]. همان: 486.
 
[95]. انوار المشعشعین 2: 256 ـ 257.
 
[96]. همان: 258.
 
[97]. بدر فروزان: 59 ـ 66.
 
[98]. ر. ک: شاگردان مکتب ائمه علیهم‏السلام 2: 103؛ اختران فروزان رى و طهران، ص 58؛ امامزادگان رى 1: 361.
 
[99]. لباب الانساب 2: 286 ـ 287.
 
[100]. انجاز العدات: 127.
 
[101]. انوار پراکنده 1: 343 ـ 347، امامزادگان رى 1: 351 ـ 353، ستاره شیراز: 220 ـ 222، بارگاه آزاد گله: 112، المجدى: 120.
 
[102]. تحفة الازهار 3: 281.
 
[103]. التذکره: 146، المشجر الوافى 1: 97.
 
[104]. المجدى: 120 ـ 121، انجاز العدات: 130، تحفة الازهار 3: 281.
 
[105]. تحفة الازهار 3: 282، المجدى: 120، التذکره: 146.
 
[106]. النفحة العنبریه: 91.
 
[107]. نامه ارسالى بنیاد پژوهش‌های اسلامى آستان قدس رضوى، برگرفته از متن موقوفات آستانه امامزاده حمزه سیرجان.
 
[108]. فهرست بناهاى تاریخى و اماکن باستانى ایران: 91، دایرة المعارف تشیّع 2: 424، جغرافیاى تاریخى شیروان: 238، بناهاى آرامگاهى: 116.
 
[109]. استان خراسان: 105.
 
[110]. همین کنیه و نام باعث اشتباه شده و تصوّر کردند که حمزة بن موسىع در این مکان دفن شده است.
 
[111]. منتقلة الطالبیه: 221، المشجر الکشّاف 1: 133، عمدة الطالب: 258 ـ 259، الفخرى: 20، الشجرة المبارکه: 110، موارد الاتحاف 2: 27، الدرّة الذّهبیّه 2: 207، الکنى و الالقاب 2: 72، اعیان الشیعه 5: 4186 ستار شیراز: 271 ـ 272.
 
[112]. الشجرة المبارکه: 110.
 
[113]. موارد الاتحاف 2: 27، الفخرى: 20، المشجّرالکشّاف 2: 108.
 
[114]. الشجرة المبارکه: 110، موارد الاتحاف 2: 27، الفخرى: 20، الشجرة الطیّبه: 4، لباب الانساب 2: 594.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده