- پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۳
امامزاده سلطان سیّد احمد کبیر ـ سرآسیاب شش[1]
این زیارتگاه در 8 کیلومترى جنوب شرق شهر چترود، در روستاى سر آسیاب شش واقع شده است.
بنایى بسیار قدیمى بر جا مانده از عهد صفویّه که تعمیرات زیادى نیز در دوره هاى بعد خصوصا قاجاریّه صورت گرفته است. بقعه با سر درب قدیمى آغاز مىشود که دور آن را 10 حجره با سکوهاى 50 سانتى متر فرا گرفته است. ارتفاع ایوان حدود 8 متراست که در ضلع راست آن دو ستون کوچک براى ایوان کوچکترى تعبیه شده که ظاهرا مربوط به دوران قاجاریّه است.
در وسط این صحن چشمه آب قناتى در جریان است که سه اصله درخت کاج و چنار تنومند به قطر 15/1 و ارتفاع تقریبى 30 متر قرار دارد که عمر آنها بالغ بر سیصد سال تخمین زده مىشود.
پس از عبور از سر درب بقعه، به صحن کوچکى مىرسیم که دورتا دورآن را
حجرهایى جهت دفن اموات تعبیه نمودهاند که به 11 واحد مىرسد. ایوان رفیع و
مدخل اصلى بقعه، مقابل سردرب قرار دارد که داراى مقرنسهاى ظریف است. دو
درب کوچک در طرفین ایوان قرار دارد که جهت اتصال مسجد و حجره زیر ایوان کار
گذاشتهاند. قبر مرحوم حجة الاسلام سلالة السّادات حاج سیّد جلال الدّین موسوى
متوفاى 25 ربیع الثانى سال 1397 ه . ق در همین ایوان است.
مرقد امامزاده در اتاقى به ابعاد 10×10 متر قرار گرفته و داراى 4 صفّه زیبا به
ارتفاع 7 متر است که درهر یک از آنها یک پنجره تعبیه شده است. داخل آرامگاه
بسیار باشکوه و ماهرانه طراحى شده و نقاشیهاى زیبا درزمینه گل و بوته، گچبریهاى
ظریف در زمینه زرد و طلایى با خط ثلث بر ابهّت آن افزوده است. چهار زاویه بقعه
را با ایجاد چهار گوشواره به هشت ضلعى تبدیل نموده و سپس با ایجاد چندین
طاقنما و محراب چه به دایره تبدیل نموهاند که در نتیجه گنبد عرقچینى و زیباى
مزار که ارتفاع آن 6 متراست بر آن استوار کردهاند.
در شرق و غرب این اتاق، دربى به مسجد متصل به حرم قرار دارد که ابعاد آن
9×9 متر است. قطر دیوارهاى صفّه و مسجد حدود 2 متر است و شالوده همهى
آنها از خشت و گل مىباشد.
در وسط بقعه، قبر امامزاده قرار دارد که به اندازه 50 سانتى متر بالا آورده و بر
روى آن پارچه سبز نهادهاند. براى محافظت از قبر، ضریحى چوبى مشبّک بزرگ به
طول 20/3 و عرض 2 و ارتفاع 2 متر به شکل گهوارهاى نصب است که با رنگ سبز
نقاشى شده است.
نقاشىهاى دیوار از ملااحمد نقّاش حکیم است که درسال 1300 ه . ق در دوره
قاجاریّه انجام شده است. اشعار با خط ثلث زیبا دور تا دور بقعه است که متأسفانه
اکثر آن از بین رفته امّا آن چه خوانده مىشد حکایت از آن دارد که شخصیت مدفون
را برادر امام رضا علیهالسلام تلقى نمودهاند:
ازخلق خلقتش احمد
ز بطن فاطمه طاهر و مطهّر شد
پدر امام و برادر امام رتبه به بین
بقم حضرت معصومه هم برادر شد
امامزاده سلطان سیّد احمد
ز نسل موسى کاظم ک ابن جعفر شد
بعهده ناصردین شاه شاه دین پرور
که دین رواج ازآن مجد اسلام هر روز شد
در شرق بقعه دو سالن بزرگ که به عنوان حسینیه ازآن استفاده مىکنند قرار دارد
که بر روى کاشى لاجوردى کتیبهاى به این مضمون است: «این بنا به همّت برادران
حاج على و حاج ابراهیم هدایت در سال 1380 هجرى شمسى احداث و وقف
امامزاده سلطان سیّد احمد کبیر گردید.»
زمین زیارتگاه حدود یک هکتار است که اخیرا در وسط صحن شرقى،
سقاخانهاى در حال احداث مىباشد.
شخصیت مدفون در بقعه
بر دیوارهاى شمالى و جنوبى اتاق مرقد، دو تابلو بزرگ و کوچک قرار دارد
که شخصیت مدفون در بقعه را سلطان سیّد احمد فرزند على بن حسین بن على
بن مهنا معروف به ابن عنبه، مؤلّف چندین کتاب انساب و متوفّاى 17 صفر
سال 828 ه . ق معرّفى مىکند.
آنها این مطلب را از ملا محمّد هاشم خراسانى، مؤلّف کتاب منتخب التواریخ نقل
کردهاند که مىنویسد: «در کرمان است قبر سیّد جلیل جناب احمد بن على بن حسین بن
على بن مهنّا الحسنى صاحب کتاب عمدة الطالب و بحرالانساب، رحلتش در کرمان بود
سنه 828 ه . ق»[2]
همین مطلب در کتاب فرهنگ جغرافیایى و گذرى بر بخش چترود آورده
شده،[3] متأسفانه منشاء این قول و شرح حال دقیق این شخصیّت برازنده مورد
بررسى قرار نگرفته است.
نخستین عالم انسابى که از وفات علاّمه نسّابه ابن عنبه در کرمان یاد مىکند؛
محمد بن احمد بن عمید الدّین حسینى نسابه، متوفّاى بعد از سال 927 ه . ق است
که مىنویسد: «الذى کان بولایة کرمان؛ او در ولایت کرمان بود و در همان جا وفات
یافت».[4]
پس از او، علاّمه نسّابه سیّد احمد کیاء گیلانى است که مىنویسد: «سید الفاضل
النسّابه المصنف جمال الدّین احمد بن... او استاد علم نسب بود، در زمان خود، و در این
باب مصنفات دارد، و قول او به غایت معتبر است و در هفتم[5] شهر صفر سنه ثمان و
عشرین و ثمانمائه در کرمان وفات یافت، و آن جا مدفون است، و نسل دارد.»[6]
سید محمّد کاظم یمانى نسّابه، از اعلام قرن نهم هجرى از وى چنین تعبیر
مىکند و مىنویسد:
«الشیخ الامام المحدث احمد بن على بن حسین بن على بن مهنا»[7]
شیخ آقا بزرگ طهرانى، پس از تعریف زیاد از او مىنویسد: «وى معروف به
ابن عنبه حسنى و متوفّاى کرمان در 7 صفر سال 828 ه . ق است».[8]
علامه نسّابه سیّد جعفر اعرجى که تألیفاتش بر مبناى کتاب عمدة الطالب است،
مىنویسد: «و قد توفّى فى بلدة کرمان، فى سابع شهر صفر سنه ثمان و عشرین و
ثمانمائه؛ او در شهر کرمان در 17 صفر سال 828 ه . ق وفات یافت».[9]
بنابراین طبق اجماع علماى انساب، سیّد جمال الدّین احمد موسوى حسنى،
معروف به ابن عنبه، در کرمان وفات یافته و این آرامگاه متعلق به اوست. اما علّت
شهرت او به احمد بن موسى، چنان که دراشعار بالاى دیوار مرقد به آن تصریح
شده، به جهت آن است که موسى الثانى نواده امام حسن مجتبى علیهالسلام که جدّ اعلاى
سیّد عنبه است، در کتیبه مرقد اشتباه گرفته و او را موسوى تلقى نمودهاند و حال آن
که او حسنى بوده است.[10]
نسب شریف
چنانکه خود او در کتاب عمدة الطالب و الفصول الفخریّه درباره اجدادش نوشته
است، نسب شریفش با 19 واسطه به امام حسن مجتبى علیهالسلام منتهى مىشود که از
نمایى از آرامگاه علامه نسابه ابن عنبه
قرار ذیل است: سیّد جمال الدّین ابوالمعالى احمد بن على بن حسین بن على بن مهنّا بن
عنبة الاصغر بن محمّد بن على عنبة الاکبر بن یحیى بن عبداللّه بن محمّد بن یحیى بن
محمد بن داود بن موسى الثانى بن عبداللّه بن موسى الجون بن عبداللّه المحض بن حسن
المثنى بن امام حسن مجتبى علیهالسلام. جدّ مادرى وى، شیخ عالم نسّابه فخر الدّین ابو
جعفر محمّد بن زین الدّین حسین بن اسماعیل بن ابراهیم بن محمّد بن حدید
اسدى است که خود ابن عنبه، واقعه حریق مشهد مقدّس غروى یعنى نجف اشرف
را در سال 753 ه . ق و سوختن قرآنى که در کتابخانه آن جا در سه مجلّد به خط
امیرالمومنین على علیهالسلامبوده است از وى و استاد بزرگش سیّد تاج الدّین معیّه نقل
مىکند. از آنجایى که اکثر سادات حسنى و شجاعان و بزرگان این سلسله از فرزندان
موسى الثانى بن عبداللّه بن موسى الجون، مقتول به سال 256 ه . ق به
(سادات موسوى) نامیده مىشوند، با نوادگان امام موسى کاظم علیهالسلام خلط و اشتباه
گرفته شدهاند.
تحصیلات و مشایخ ابن عنبه
به طورى که از تصریح خود ابن عنبه در تألیفاتش آمده، وى مردى عالم، فاضل،
متتبّع، محقّق بوده و از علوم و معارف متداول زمان خود شامل فنون عربى و ادبى
فقه و حدیث و کلام و فن حساب به حدّ کافى بهره داشته، امّا عمده تخصّص و
مهارت و تبرّز او در فنّ تاریخ و انساب است که در این رشته به سر حدّ کمال تحقیق
و اجتهاد رسیده بود و در عهد خود استاد نسّابه مسلم، مشار بالبنان به شمار
مىرفت، و تألیفات وى نیز که به هر دو زبان فارسى و عربى با نثر شیواى بلیغ و
موجز انشاء شده، تا آن جا که اطّلاع داریم همه مربوط به همین موضوع تاریخ و
انساب است.
مرحوم سیّد جعفر اعرجى نسّابه در همین باره مىنویسد: «السیّد الجلیل، العلاّمة
النسّابة، جمال الملّة و الحقّ و الدّین... النسّابة المشهور»[11]
مرحوم آیة اللّه العظمى مرعشى از او چنین یاد مىکند: «کان علاّمة جلیلاً نسابة ثقة
ورعا فقیها محدّثا أدیبا و کان من عظماء علماء الإمامیة و متضلعا فى کل العلوم و الفنون»[12]
از جمله مشایخ و اساتید وى یکى سیّد مجد الدّین محمّد بن علم الدّین على
نقیب بن ناصر بن محمّد بن معمر بن عزّالشرف أبى على عمر حسینى است که از
اعقاب ابوعبداللّه حسین ذى الدمعة بن زید الشهید علیهالسلام است که در کتاب النفحة
العنبریة از او به عنوان شیخ ما سیّد مجد الدّین محمّد بن النقیب علم الدّین على نام
مىبرد و مىگوید: «به علم نحو مشهور بود ص 158» و در کتاب عمدة الطالب هم او
را به عنوان: «الشیخ السعید الفاضل الکامل» ذکر مىکند و مىگوید که مقدارى
از کتاب کافیه ابن حاجب را با شرحى که رکن الدّین محمّد جرجانى استاد
«سید مجد الدین» بر آن نوشته بود، پیش وى خوانده است. (ص 243)
پس معلوم مىشود که ابن عنبه قسمتى از مقدّمات نحو و صرف عربى را نزد
سیّد مجد الدّین حسینى تحصیل کرده است.
بزرگترین استاد ابن عنبه که عمده تحصیلات وى در فنون متنوّع علمى و ادبى
مخصوصا آن چه مربوط به فنّ تاریخ و انساب است، نزد وى انجام گرفته بود و در
واقع هر چه داشت از وى داشت. سیّد عالم فقیه ادیب شاعر حاسب نسّابه سیّد
تاج الدّین ابو عبداللّه محمّد نقیب حسنى دیباجى حلّى است که معروف به ابن
مُعیّه است که رشته نسبش به اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنى بن
امام حسن مجتبى علیهالسلام مىپیوست و بدین سبب آن خاندان را از سادات حسنى
«دیباجى» مىگفتند.
ابن عنبه، ایّام شیخوخیّت ابن مُعیّه را که دور کمال پختگى و سختگى و متانت و
غزارت علمى او بود. درک کرد و مدتى حدود دوازده سال پیوست شبانه روز ملازم
خدمت استاد بود، و در علوم و فنون متنوع از فقه و حدیث و تاریخ و انساب و فن
حساب و شعر و ادب، با عشق و علاقه هرچه تمامتر نزد او تحصیل کرد و از ذخایر
سرشار گفتهها و نوشتههاى وى سرمایه علم و ادب مىاندوخت. یکى از دختران
استاد را هم به زنى داشت که در جوانى فوت شد و از وى فرزندى نماند، از آن پس
با اجازت استاد شبها نیز در خانه او بیتوته مىکرد و در هر هفته چند شب هیچ
نمىخفت[13] و از شام تابام هم چنان به خواندن کتب و فرا گرفتن علوم در خدمت
استاد اشتغال داشت و هرچه یافت از برکت صحبت و خدمت همان استاد بود.
مسافرتهاى ابن عنبه
علاّمه نسّابه ابن عنبه، هم به قصد سیاحت و هم جمع آورى مطالب کتب خود و
براى زیارت در درک محضر مشایخ اهل علم مخصوصا طبقه علماى انساب،
سفرهاى بسیارى کرد که در اثناء تألیفات خود بدانهااشاره کرده است. چون نگارنده
در آن مورد قصد استقصاء و وقت و فرصت آن را ندارد به ذکر دو سه مورد از
سفرهاى مهم تاریخى او اکتفاء مىکند.
1. در یکى از سفرها که به سال 796 یا 776 هجرى بوده است،[14] با سیّد شرف
الدّین عبدالرحمن ابن سیّد نظام الدّین عبدالحمید حسینى عبیدلى همسفر
شده بود.[15]
2. در ایّام دولت امیر تیمور گورکان [771 ـ 807] به سمرقند سفر کرد و در آن جا
سید علم الدّین عبداللّه بن سیّد مجد الدّین محمّد بن علم الدّین على نقیب را که از اعیان
فضلاى سادات حسینى از اعقاب حسین ذى الدمعة ابن زید الشهید علیهالسلام و از استاد
زادگان وى بوده است[16] و نیز یکى از فرزندان عالم بزرگ نسّابه شرف الدّین
ابوالفضل محمّد بن تقى الدّین ابى عبداللّه حسین بن عبدالحمید را در سمرقند
ملاقات کرده است.[17]
3. ابن عنبه، مکرر به بلاد عراق عجم سفر کرد و از جمله قبل از سال 779 قمرى
در اصفهان بوده و از سادات جلیل گلستانه که هم اکنون اعقاب آنها در اصفهان باقى
است، ملاقات نموده است. او سیّد شرف الدّین حیدر بن محمّد بن حیدر بن
اسماعیل بن على بن حسن بن على بن شرفشاه گلستانه را که وفاتش به ضبط خود
او در ماه ربیع الاول سال 779 قمرى است ملاقات کرده،[18] و با یک تن دیگر هم از
افاضل آن سلسله به نام سیّد مجد الدّین عباد بن یحیى بن سیّد مجد الدّین عباد بن
یحیى بن مجد الدّین عباد بن احمد بن اسماعیل بن على بن حسن بن على بن
شرفشاه گلستانه که وفاتش بعد از سال 790 یا 796 قمرى است. دوستى صمیمى
داشته است.
4. وى به سال 776 قمرى در هرات بوده و قبر عبداللّه بن معاویة بن عبداللّه بن
جعفر طیّار را آنجا دیده که زیارتگاه بوده است.[19]
5. ظاهرا آخرین سفر او که به مرگش ختم مىشود به کرمان است که آخر العمر
به این شهر مهاجر مىکند و نزد برادر خود به سر مىبرد تا این که در سال 828 ه . ق
وفات مىیابد.
تألیفات ابن عنبه
از تألیفات سیّد جمال الدّین احمد بن عنبه حسنى که ما به آن اطّلاع داریم بدین
قرار است.
1. الفصول الفخریّه فى اصول البریّه، از عالىترین کتب انساب است که به زبان
فارسى تألیف شده و توسط علاّمه میر جلال الدّین حسینى ارموى تحقیق و به چاپ
رسیده است.
2. عمدة الطالب فى نسب آل ابى طالب، که درحدود سال 814 قمرى به خواهش
جلال الدّین حسن بن عمید الدّین على بن النقیب النسابه أبى محمّد الحسینى
تألیف نموده که شهرت جهانى دارد و یکى از منابع مهم علماى انساب پس از ابن
عنبه بوده است. گویند: ابن عنبه دو کتاب به این نام داشته است. یکى مفصل و
مبسوط به نام عمدة الطالب الکبرى، و یکى موجز و مختصر به اسم عمدة الطالب
الصغرى، و آن چه در دست ماست و مکرّر به طبع رسیده، همین عمدة الطالب
صغرى است.
3. تحفة الطالب فى انساب آل ابى طالب، برخى از این کتاب به عنوان مختصر
کتاب عمدة الطالب یاد مىکنند.
4. التحفة الجمالیة فى الانساب الطالبیه، دو نسخه از این کتاب ارزشمند که به زبان
فارسى نگاشته شده، در نزد علاّمه محدّث ارموى بود و قصد آن داشت که قبل از
الفصول الفخریّه، به نشر آن مبادرت ورزد که از ویژگىهاى این کتاب آن است که تنها
نسب سادات را ذکر نموده و از قبایل عرب و انبیاء و بنى هاشم اسمى به میان
نیاورده است.
5. بحرالانساب در نسب بنى هاشم، مشتمل بر یک مقدمه و پنج فصل، گویند که
نسخهیى از این کتاب داراى 276 صفحه در کتابخانه خدیویه مصر موجود است که
در آخرش خطّ سیّد مرتضى زبیدى صاحب کتاب تاج العروس است.
6. تاریخ کبیر که ظاهرا حوادث و وقایع تاریخى را سال به سال تا سنه 700
هجرى در آن نوشته شده است. اطّلاع ما از این کتاب مرهون منّت افادات خود
اوست که در کتاب الفصول الفخریّه (ص 22) بعد از ذکر ملوک روم گوید.
«و در تاریخ کبیر که نوشتیم ایشان را یاد کردیم تا سنه سبعمائه هجرى».
از نسخه این کتاب اطّلاعى در دست ما نیست و اگر اشارت خود او نبود اصلاً از
چنان تألیفى آگاهى نداشتیم، چه درمآخذى که از ترجمه حال و مؤلفات صاحب
عمدة الطالب ذکرى رفته است، هیچ کجا متعرّض این کتاب نشدهاند. افسوس که
معلوم نیست این گنجینهى گرانبها کجا خاک خورده و به کلاى ّز بین رفته و یا در
گوشهیى مجهول و گمنام و ضایع و معطّل مانده است.[20]
خویشان ابن عنبه
متأسفانه چه خود او و چه مؤلفین دیگر کتب انساب، از همسر و فرزندان او
خبرى نمىدهند جز آن که تولاد ّو را به سال 748 ه . ق در حله و داماد ابن معیه
حسنى و وفات او را در کرمان به سال 828 ه . ق در هفده صفر در سن 80 سالگى
نوشتهاند. سیّد احمد کیاگیلانى مىنویسد: او نسل ندارد.[21]
سید جعفر اعرجى نسّابه پس از تمجید از او مىنویسد:
نام برادر او: سیّد جلیل اسحاق بن على بن الحسین بود که فرزدانش در کرمان
مىزیستهاند. نام عمّه او ستّ النسب دختر حسین بن على بن مهنّا نام داشت که
خاتونى جلیله و فاضله بود. نام عموى وى: سیّد حسن فخر الدّین بن على بن مهّنا
بود که از سادات با کرامت به شمار مىرفت.[22]
یک پیشنهاد
از آن جایى که علاّمه نسّابه ابن عنبه حسنى از بزرگترین علماى بزرگ انساب
است، و با توجّه به این که مزار او در سر آسیاب شش بخش چترود غریبانه قرار
دارد، و از آنجا که مرحوم آیة اللّه مرعشى آرزو داشتند که مزار او را پس از پیدا
نمودن، تعمیر و توسعه دهند، از مرکز کرمانشاهى، اوقاف و امور خیریه، و سازمان
میراث فرهنگى و گردشگرى، عاجزانه درخواست مىشود که توجّه بیشترى به مزار
و بقعه او شود و مورد بازسازى قرار گیرد و هر سال در سال روز وفات او، کنگره
انساب و تجلیل از عالمان انساب و چاپ دیگر تألیفات این عالم بزرگ انساب مورد
بررسى قرار گیرد که یقینا مورد استقبال فرهیختگان قرار خواهد گرفت، و نگارنده نیز
تمام توان خود را جهت این مهم در اختیار بر پا کنندگان این کنگره قرار خواهد داد.
[1]. وجه تسمیه این روستا، به گفته بعضى از اهالى، بر گرفته از وجود شش آسیاب در گذشته بوده، که
اکنون مخروبه شدهاند. دکتر باستانى پاریزى در این خصوص معتقد است که: قبلاً راه کرمان به سر آسیاب شش شش فرسخ بوده و شاید به همین دلیل به سر آسیاب شش معروف شده است. گذرى بر بخش چترود: 87.
[2]. منتخب التواریخ: 839.
[3]. فرهنگ جغرافیایى آبادیهاى استان کرمان، شهرستان کرمان: 88 و 85، گذرى بر بخش چترود: 87.
[4]. المشجر اللکشاف 1: 1028.
[5]. صحیح هفتدهم.
[6]. سراج الانساب: 55، روضة الالباب: 90 ـ 91.
[7]. النفحة العنبریّه: 122، الشجرة الطیبه 1: 14.
[8]. طبقات اعلام الشیعه 4: 11.
[9]. مناهل الضرب: 250.
[10]. الفصول الفخریّه: 12.
[11]. مناهل الضرب: 250.
[12]. کشف الارتیاب: 90 ـ 91، لباب الانساب 1: 90 ـ 91.
[13]. این تعبیر مطابق نسخه عمدة الطالب است ص 149 طبع بمبئى که مىنویسد: «فکنت الازمة لیالى من الاسبوع أقرافیها ما یمنعنى فیه النوم» و در نسخه خطى «ما لایمنعنى فیه من النوم» است و بنابراین نسخه باید گفت: «شبها نیز تا وقت خواب به خواند کتب در خدمت استاد اشتغال داشت».
[14]. تردید ما از جهت اختلاف نسخ عمدة الطالب است که در بعضى «سافرت معه سنة ست و تسعین و سبعمائه» و در بعضى دیگر «ست و سبعین و سبعمائة» نوشتهاند.
[15]. عمدة الطالب: 318 طبع بمبئى.
[16]. همان: 243 و 247.
[17]. همان: 59.
[18]. همان: 22.
[19]. همان: 25.
[20]. اعیان الشیعه 2: 108 ـ 109، الحصون المنیعه: 317، ریحانة الادب 5: 88 ـ 90، الکنى و الالقاب 1:
251 ـ 254، مقدمه الفصول الفخریّة: 1ـ 29، لباب الانساب 1: 90 ـ 91 و...
[21]. سراج الانساب: 55.
[22]. مناهل الضرب: 251.
- ۱۴۵۰
- ادامه مطلب