- پنجشنبه ۲۲ خرداد ۹۳
این بنا در اصل شامل مقبره، مدرسه و خانقاه بوده که امروزه تنها بخشهایی از آن سالم مانده است. ورودی اصل بنا با قوس رومی در وضعیّت سالمی مانده و در سالیان گذشته مرمّت شده است. این قوس بر روی شالودة عظیمی ایجاد شده و ضلع جنوبی آن، خالی و طاقهای ضربی بخشی از بنا آشکار است. پس از عبور از این بخش، به محوطهای برخورد میکنیم که در جانب شرقی ظاهراً یک ایوان و در جانب غربی شامل اتاقی با مشخصات مشابه ساختمانهای گنبدار یزد است. در جبهة جنوبی این اتاق، سه طاقچه مشاهده میشود. جبهة شمالی نیز حالت قرینه دارد و همین ساخت و ساز در آن تکرار شده است. در بالا و بر مرکزیّت طاقچة وسط، نورگیر این اتاق قرار دارد که ظاهراً قاببندی شده
بوده است. ورودی یا نورگیری هم در جبهة شرقی اتاق مشاهده میشود.
اتاقی در جهت شرقی با امتداد دیوار ادامه پیدا میکند و سپس به صورت اریب جلو میآید و بعد به وضعیّت هم محور با دیوار یاد شده ادامه مییابد و در تراز ورودی اصلی بنا به صورت یکپارچه تمام میشود و زاویة قائمهای را با ورودی اصلی تشکیل میدهد که با قوس رومی پوشیده شده است. تزیینات به صورت قاب بندی و ظاهراً تمام بنا
تصویری از ایوان با شکوه بقعه شهدا |
سفیدکاری بوده که اخیراً بخشهایی از آن گل اندود شده است. فضاهای حاصل از قوس رومی و دیوار، حالت تزیینی و ابهّتی به بنا داده است.
بنا از طریق ورودی جنوبی به ایوان، و از طریق ورودی شرقی به حیاط متّصل شده است. ساختمان گنبددار مرکزی، بنایی خشتی با نمای مربّع است که پس از تخریب گنبد و بازسازی آن، اینک مورد استفاده قرار میگیرد. گنبد بر روی چهار جرز عظیم بنیاد دارد. سطح بالای این چهارجرز ابتدا به هشت، سپس شانزده و سرانجام به 32 ضلعی تبدیل شده و گنبد بر آن قرار گرفته است. در ساخت و ساز گنبد، درست در زیر محلّی که حلقة گنبد آغاز میشود، از چوب برای قفل و بند سود بردهاند که این تکنیک در بناهای همزمان و قبل دورة ایلخانان نیز مرسوم بوده است. در چهارگوشة طاقها مقرّنس کاری شده اندکی از این تزیین باقی مانده است.
کف بنا که زیباترین و بحث انگیزترین قسمت بناست، در زیر آوار و ماسه مدفون شده بود، پوشش کف، ترکیبی از آجر و کاشی است. آجرها به صورت کثیرالاضلاعهای شش ضلعی و کاشیها به صورت مثلثی هستند. یک آجر، همراه با شش کاشیِ مثلثی شکل، ستارة شش پری را ایجاد میکرده که این ساختار در سراسر ایران تا این تاریخ سابقه نداشته است. متأسّفانه کف سازی موجود که شواهدی از آن در ضلع جنوبی نیز به چشم میخورد، به طور کامل در دیگر قسمتهای بنا موجود نیست؛ ولی با توجّه به شواهد موجود میتوان اظهار کرد که تمام کف با این نوع تزیین مفروش بوده است.
در حیاط جنوبی، ورودی آب انباری قرار داشت و برای مصرف اهالی روستا بود. از حیاط کوچک وسط عمارت، پایاب قنات مریم آباد میگذشت.این عمارت عظیم خشت و گلی درگذشته مدرسه بزرگ و مجلّلی بوده که احتمالاً در سده های نهم و دهم ﻫ . ق به خانقاه تبدیل شده است. از این عمارت، قطعات بسیاری از کاشیهای معرّق با لعاب سبز فیروزهای که معرفه قرنهای هفتم و هشتم ﻫ .ق است، به دست آمده و به نظر میرسد فضای داخلی و بخش بیرونی آن، با کاشیکاریهای زیبا و کتیبههایی از آیات قرآنی تزیین یافته بود.
در دو اتاق بزرگ متّصل به هم، قبور زیادی قرار دارد که آنها را به مزار شهداء نسبت دادهاند. ولی به دلیل آسیبدیدگی سنگ مزارها، نام متوفّی مشخص نیست. تنها نوشته در روی دو سنگ باقی مانده نام «مجدالدّین حسن نامی» مربوط به قرن نهم و متوفّای 889 ﻫ .ق است. سنگ دیگر با کتیبه «توفّی صالحه مغفوره بنت غیاثالدّین بن نعمةالله به تاریخ محرّم سنة 986 ﻫ .ق» را از آنِ نوادگان شاه نعمتالله ولی میدانند.
بنا به روایات تاریخی اینجا مدفن «ابی عبدالله بن احمد بن ابی الیسر بن عبدالله بن تمیمی» و «حویطب بن هانی» پسرخواهر امیرالمؤمنین علیA و «عمربن عاص» از سرادارن سپاه اسلام است که در زمان یزدگرد به قتل رسیدند و قبورشان در اتاق مرکزی زیر گنبد قرار دارد. بر این اساس، ضریح چوبی بسیار زیبا و مشبک به اندازة 2 × 3 به ارتفاع 30/2 سانتیمتر، بر قبر حویطب بن هانی نصب است که در بالای درب ورودی بقعه کتیبهای به این مضمون است: «28 بهمن ماه 1367 بانی حاج حسن هرندی عمل استاد محمّد علی یثربی». این بنا به شمارة 2444 در فهرست آثار ملّی به ثبت رسیده است.[1]
مدفونین در بقعه شهداء
جعفری در تاریخ یزد، دربارة مدفونین بقعه شهداء مینویسد:
«یزدجرد براه یزد به خراسان رفت و مالک بن ذئب و مالک بن عمرو از عقب یزدجرد به خراسان رفتند و در چهارده طبس مالک ذئب و مالک بن عمرو وفات کردند و مدفن ایشان در طبس مشهور است. و لشکر اسلام چون بازگشتند از خراسان در بیابان اشتران راه غلط کردند و بسیاری از ایشان در آن بیابان از تشنگی هلاک شدند و به زحمت بسیار به قصبة فهرج رسیدند و فهرجیان برایشان شبیخون زدند و صاحب رأیت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی بن ابی طالب، ابی عبدالله بن احمد بن ابوالیسر بن عبدالله بن تمیمی را وحویطب بن هانی و عمر بن عاص را شهید کردند و قبور ایشان در فهرج مشهورست، و باقی که مانده بودند به طرف مدینه باز رفتند.»[2]
در جامع مفیدی نیز این واقعه ذکر شده که ملخّص آن چنین است؛
تصویری از ضریح بقعه شهدا |
«متوطنین فهرج و خوببدک و فرافتر مجوس بودند، در زمان عمر بن خطاب که لشکر اسلام به فرمودة او به طلب یزدجرد شهریار ... به خراسان میرفتند در میان ریگ شتران که در بیابان طبس است بعضی از آن لشکر که اکثر صحابه و تابعین بودند راه را گم کردند و بعد از تردّد و تعب بسیار در حدود فهرج از ریگ بیرون آمدند و مردم فهرج را به اسلام دعوت کردند. آن جماعت مهلت خواستند و نزل و علوفه سرانجام کرده بیرون فرستادند و مردم خویدک و فرافتر را طلبیده به ایشان مشورت نمودند و ایشان در قبول اسلام ابا نمودند و گفتند که ما از دین قدیم برنگردیم و با هم اتفاق نموده شبیخون بر لشکر اسلام آوردند و بسیاری از صحابه و تابعین را شهید کردند، مثل حویطب بن هانی خواهرزادة حضرت امیرالمؤمنین علیA و عمربن عاص، و ابی عبدالله بن احمد بن ابی الیسر بن عبدالله بن تمیمی و به جهت این حرکت شنیع خرابی در قریة فرافتر راه یافته به مرور خراب شد. الحال از آن اثری باقی نمانده الا بعضی دیوارهای قلعه که جهت عبرت برجاست...»[3]
در افواه و السنه اهالی، واقعه فوق چنین متداول است:
«... لشکر اسلام به منطقه فعلی شهداء رسیدند. بعد از سه شب استراحت، سه پیشنهاد به سه روستای فهرج، خویدک و فرافتر دادند؛
1- اسلام بپذیرند. 2- جزیه یا مالیات به دولت اسلامی بپردازند. 3- یا اعلام و آماده جنگ شوند. روستای فرافتر هم اکنون مخروبه است. مردم فهرج در آن زمان پیرو آیین زردشت و مردم خویدک و فرافتر پیرو آیین یهودیّت بودند.
زردشتیها که قول به پذیرش اسلام داده بودند با تشکیل یک شورای مشورتی منطقهای که هر سه روستا در آن شرکت داشتند، تصمیم گرفتند اسلام را نپذیرند و جزیه ندهند، سه منطقه با اقدامی ناجوانمردانه با یکدیگر هماهنگ و تبانی کردند و شبانه به لشکر اسلام شبیخون زدند و با تمام قوا بر سر آنان هجوم آوردند و در تاریکی شب جنگ غیر عادلانهای درگیر شد و جمعیّت سه روستا فراوان بودند و مسلمین تاب مقاومت نیاوردند و تا طلوع صبح مقاومت کرده و جنگیدند. در این جنگ شبانه؛ عبدالله سلام، عبدالله بن رواحه، عبدالله بن تمیمی و فرمانده بزرگ و گرامی آنان، حضرت حویطب بن هانی، فرزند خواهر حضرت علی امیرالمؤمنینA در جنگ نابرابر شهید شدند و تعدادی که نام آنها در تاریخ نیست جزء شهدا بودند. گویند وحشی قاتل حمزه عموی پیغمبر3 که تازه مسلمان شده بود از دختران و زنان شهداء حمایت و دفاع میکرد.
بعد از خاتمه جنگ، لشکر متجاوز گبر و یهود به خیمهگاه زنان و دختران حملهور شدند و آنها فرار را بر قرار ترجیح دادند و به طرف شمال میدان جنگ فرار کردند. پس از طی دو کیلومتر به چاهی رسیدند که در آن حال دشمن را در پشت سر و چاه را در جلو دیدند، با یکدیگر تصمیم عجولانهای گرفتند که خود را در چاه بیندازند، بهتر از آن است که به دست قاتلان شوهر و پدران خود اسیر شوند. به همراه رقیّه بنت نوفل همسر حضرت حویطب بن هانی که طفل کوچکی در بغل داشت همگی خود را درون چاه میاندازند و اینک به چاه چهل دختر معروف است که مشتمل بر دو اتاقک مخروبه میباشد.»[4]
در خصوص تاریخ ساخت این مجموعه در کتب تاریخی آمده است که بنای مقبره و مدرسة کنار آن را «امیر مبارز الدّین محمّد مظفّر» ساخته و مولانا شمس الدّین محمّد بافقی آن را تجدید عمارت کرد. و خانقاهی بر آن اضافه کرده است. تاریخ ساخت مقبره را سال 747 ﻫ . ق ذکر نمودهاند.[5]
یک گزارش جالب
در کتاب اجساد جاویدان گزارش جالبی از کشف جسد تازه یکی از مدفونان در بقعه شهداء به نام «بیبی حیات» نقل میکند که چنین است:
چند سارق ناشناس، برای سرقت اشیاء عتیقه، شبانه قبر «بیبی حیات» یکی از زنان نامدار اسلام را در روستای «فهرج» یزد، شکافتند و با جسم سالم وی روبهرو شدند.
به دنبال نبش قبر بیبی حیات، روستائیان فهرج، جریان دستبرد به زیارتگاه شهداء فهرج را به ادارة فرهنگ و هنر یزد اطلاع دادند. کارشناس اداره فرهنگ و هنر یزد نیز ضمن دیداری از قبر و جسد کشف شده، سالم بودن جسد و تعلّق آن را به «بیبی حیات» تأیید کردند.
خبرنگار کیهان در یزد، که خود از نزدیک، جسد کشف شده را دیده است مینویسد: «حتّی موهای سر جسد، کاملاً سیاه و بلند است.»
کارشناس ویژه اداره فرهنگ و هنر یزد، ضمن تأیید این خبر گفت: قبر و جسد متعلّق به «بیبی حیات» یکی از زنان برجسته لشکریان اسلام است که در محل شهداء، به جنگ لشکریان یهودی و زردشتی پرداختهاند.[6]
سنگ قبر منسوب به یکی از زنان خاندان شاه نعمت الله ولی |
سه روز بعد از نشر این خبر، روزنامة کیهان در ادامة گزارش خود نوشت: «امروز در یزد اعلام شد که مقامات ادارة فرهنگ و هنر، ادارة اوقاف و ژاندارمری یزد، سرگرم مطالعة چگونگی نبش قبر بیبی حیات و علل سالم ماندن جسد هستند. کارشناس ادارة فرهنگ و هنر، ضمن تأیید سالم بودن جسد و تعلّق آن به بیبی حیات، گفت: کسانی که شبانه قبر بیبی حیات را برای یافتن اشیاء عتیقه، حفاری کردهاند، ابتدا دو نقطه از «زیارتگاه شهداء» را خاک برداری نمودهاند، ولی چون چیزی نیافتهاند به نبش قبر بیبی حیات دست یازیدهاند. با این حال هنوز روشن نیست اشیاء عتیقهای از داخل قبر به سرقت رفته است یا نه».
وی افزود: «به زودی برای پوشاندن قبر بیبی حیات که زیارتگاه روستائیان فهرج است، اقدام خواهد شد.»[7]
داستان کشف جسد بیبی حیات در استان یزد مورد پذیرش و اعتراف همگان است و تعداد زیادی از شخصیّتهای روحانی این منطقه داستان را برای آقای مهدی پور نقل نمودهاند و در برخی از منابع عیناً منعکس
شده است.[8]
در سال 1375 ﻫ . ش. نیز قبر شریف بیبی حیات مورد دستبرد قرار گرفت و جسد این بانوی بزرگوار برای فروش به خارجیان، از فهرج یزد تا استان اهواز حمل شد، که خوشبختانه در اهواز باند سارقین گرفتار شدند و جسد مطهّر به فهرج بازگردانده شد و خبر آن در رسانهها
اعلام گردید.[9]
[1]- یادگارهای یزد 2: 213-217، مجموعة شهدای فهرج:266-255، بناهای آرامگاهی:54-55، مجموعة راهنمای جامع ایرانگردی (استان یزد) 28:97-98، سیمای میراث فرهنگی یزد:138-139.
[2]- تاریخ یزد (جعفری): 31.
[3]- جامع مفیدی 1: 24، یادگارهای یزد 2: 213.
[4]- جزوه ارسالی توسّط یکی از اهالی فهرج که ظاهراً در بقعه شهداء نصب است.
[5]- تاریخ یزد (آیتی): 122، تاریخ یزد (طاهری): 99-100، بناهای آرامگاهی: 54.
[6]- روزنامه کیهان، پنج شنبه سوّم مرداد 1353، شماره 9319.
[7]- روزنامه کیهان، پنجم مرداد ماه 1353 ﻫ . ش. شماره 9320.
[8]- داستانهای شگفت: 431-433.
[9]- اجساد جاویدان:110-112.
- ۴۸۲۵
- ادامه مطلب