- شنبه ۲۹ شهریور ۹۳
این آرامگاه در ابتداى روستاى لهارد (شارد)، در 36 کیلومترى جنوب باخترى شهر قزوین واقع شده است.
بنایى نسبتا تازه ساخت که از داخل به صورت شش ضلعى است و هر یک از اضلاع آن 2 متر و درِ آن از جانب مشرق باز مىشود و دو پنجره در جنوب و شرق دارد. ایوانى در جانب مشرق تعبیه شده که طول آن 3 و ارتفاع
آن 2 متر است و در جانبین آن دو گلدسته کوچک احداث شده است. در وسط بقعه، ضریح چوبى به ابعاد 1×50/1 و ارتفاع 20/1 متر قرار دارد. در بالاى بقعه، گنبدى کلاه خودى به صورت دو پوش به قطر 5 و ارتفاع بیش از 6 متر قرار دارد که نماى خارجى آن را ایزوگام نموده اند.
در تابلویى که در داخل بقعه بر دیوار آن نصب شده، نوشته است: «آستانه
مبارکه ابودجانه، اصحاب رسول اکرم (ص)، بازسازى توسّط مشهدى درویش
در سال 1376 ه . ش.»
وى سماک بن (اوس بن) خَرَشة بن لَوْذَان (د 12 ق/ 633 م)، از صحابى
پیامبر[1] و از انصار و از قبیله بنى ساعده بود.[2] در جنگهاى بدر و احد و
دیگر غزوات پیامبر صلىاللهعلیهوآله شرکت داشت[3]. در جنگ احد، پیامبر صلىاللهعلیهوآله
شمشیرى بدو بخشید[4] و وى رشادت و پایدارى بسیار از خود نشان داد و
از معدود اصحابى بود که به رغم پیشروى و پیروزى قریشیان، از پیامبر صلىاللهعلیهوآله
جدا نشد[5] و به همین سبب پیامبر صلىاللهعلیهوآله او را دعا فرمود[6].
در سال 4 ق، پس از پیروزى مسلمانان بر یهودیان بنى نضیر، پیامبر صلىاللهعلیهوآله،
اموال ایشان را میان مهاجران تقسیم کرد و با آنکه انصار از آن سهمى نیافتند،
پیامبر صلىاللهعلیهوآله سهمى به ابودجانه و سهل بن حنیف که فقیر بودند، بخشید[7].
پس از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله، ابودجانه، به سال 12 ق در واقعه یرموک
شرکت داشت و هنگامى که پیروان مسیلمه کذاب به باغى پناه برده بودند،
وى شجاعانه مسلمانان را به جنگ برانگیخت و بر اثر پایدارى و شجاعت او
مسلمانان به درون باغ نفوذ یافتند[8]، همچنین گفتهاند که وى بر مسیلمه
زخم زد و چندان جنگید تا به شهادت رسید[9] و به قولى مسیلمه او را به
شهادت رسانید[10].
شباهت نام ابودجانه صحابى پیامبر صلىاللهعلیهوآله با سماک بن مخرمه اسدى که از
عثمانیان بود و از على علیهالسلام کنار گرفت[11] یا سماک ابن خرشه جعفى[12]، سبب
شده تا برخى گمان برند که وى در جنگ صفین حضور داشته است[13].
طبرى نیز در اخبارى که در فتوح زمان عمر، از سیف بن عمر تمیمى نقل
کرده، از سماک بن خرشه انصارى نام برده است که در فتح برخى از نواحى
ایران شرکت داشته است، اما این یک، کنیه ابودجانه ندارد [14] برخى از
محققان [15] برآنند که این سماک بن خرشه انصارى یاد شده در تاریخ طبرى،
اساسا بر ساخته سیف بن عمر تمیمى است. [16]
در کتاب معارف و معاریف درباره ابودجانه چنین مىنویسد:
«سماک بن خرشة یا سماک بن اوس بن خرشة بن لوذان بن عبدوة بن
ثعلبه انصارى ساعدى خزرجى ملقّب به ذى المشهرة، یکى از صحابه رسول
خدا صلىاللهعلیهوآله و از یاران شجاع و دلیر آن حضرت و از مدافعان به نام اسلام است.
وى در غزوه بدر و هم احد در رکاب پیغمبر صلىاللهعلیهوآله بود، پایمردىهاى او در
زمان پیغمبر صلىاللهعلیهوآله و در جنگهاى آن حضرت شهره تاریخ است، در جنگ احد
که مسلمانان شکست خورده از دور پیغمبر صلىاللهعلیهوآله پراکنده شدند و همه فرار
کردند تنها على علیهالسلام ماند و ابودجانه که حضرت به وى فرمود: اى ابادجانه
مگر نمىبینى که دیگران رفتند؟ تو نیز به آنها بپوند. وى عرض کرد: ما بیعتى
که با خدا و رسولش کردیم مشروط به این نبود که هر چه دیگران کردند ما نیز
بکنیم. پیغمبر فرمود: تو از جانب من آزادى. ابودجانه گفت: به خدا سوگند
کارى نخواهم کرد که قریش بگویند وى نیز بگریخت و پیغمبر را تنها
گذاشت، در کنار شما مىمانم هر چه بر شما آمد بر من همان آید. پیغمبر او را
آفرین گفت.
از امام صادق علیهالسلام نقل است که فرمود: ابودجانه در روز احد عمامهاى به
سر بسته و گوشه آن را از پشت آویخته و با تکبّر و تبختر در وسط میدان گام
همى زد. پیغمبر علیهالسلام فرمود: این گونه راه رفتن را خدا دشمن دارد جز هنگام
نبرد در راه خدا.
در جنگ یمامه که یک سال پس از رحلت رسولاللّه میان مسلمانان و
مسیلمه کذاب اتفاق افتاد، ابودجانه فداکارى عجیبى نشان داد چه لشکر
مسیلمه به باغى پناه برده درب باغ را به روى خود بستند و کسى را جرات آن
نبود که از دیوار باغ بالا رود، آنها نیز از باغ بیرون نمىشدند، چیزى نمانده
بود که مسلمانان پراکنده شده و آنها از نو تجدید قوا کنند. ابودجانه گفت: مرا
در سپرى نهید و به فراز باروى باغ برسانید، دگر خود دانم. یاران وى را در
سپر نهاده با نیزههاى خود او را بلند کردند تا به باروى دیوار رسید، از آن جا
خود را به درون باغ افکند و بسان شیر غران بر آنها حمله نمود، این کار سبب
جرأت دیگران شد و یکى پس از دیگرى چنین کردند، در را بگشودند و
سرانجام ابودجانه، مسیلمه را خود به تنهایى یا به مشارکت وحشى بکشت و
خود نیز کشته شد و به نقلى پس از آن زنده بود و در حکومت على علیهالسلام در
جنگهاى آن حضرت نیز شرکت جست.[17]
آنچه مسلّم این است که ابودجانه به قزوین نیامده و مزارات دیگر در
ریجاب کرمانشاه و آذربایجان به وى منسوب است.
[1].السیرة النبویّه 2: 353، الفتوح 1: 110، اسدالغابه 2: 352.
[2].السیر و المغازى: 326، السیرة النبویه: همانجا.
[3].المغازى 1: 76، اسدالغابه، همانجا.
[4].السیرة النبویه 3: 71، الطبقات الکبرى 3: 556-557.
[5].السیرة النبویه 3: 87، الطبقات الکبرى، همان 1: 240.
[6].همان 1: 246، الانساب 1: 320.
[7].الروه 1: 379، الفتوح 1: 18-19.
[8].الروه الردة: 72، 74.
[9].الروه: 74، الطبقات الکبرى 3: 557، الانساب 1: 110.
[10].تاریخ یعقوبى 2: 130.
[11].الغارات 1: 323 و 2: 484، الفتوح 2: 348، المؤتلف و المختلف 1: 313-314.
[12].وقعة صفین: 375.
[13].الاستیعاب فى معرفة 2: 651-652، الاصابة فى تمییز الصحابه 2: 128، خمسون و مائه
صحابى مختلق 2: 195.
[14].تاریخ طبرى 3: 581، 4: 148-149، 155-153، تجارب السلف 1: 249، تاریخ جرجان: 6-7.
[15].خمسون و مائة صحابى مختلق 2: 204-193.
[16].دائرة المعارف بزرگ اسلامى 5: 451-452.
[17].معارف و معاریف 1: 320.
- ۱۱۱۴
- ادامه مطلب