- سه شنبه ۱ مهر ۹۳
از زیارتگاههاى باشکوه و تاریخى استان یزد، حرم مطهّر و ملکوتى امامزاده ابوجعفر محمّد است که در بلوار امامزاده جعفر شهر یزد، در محلّه مصلّى عتیق قرار دارد.
به درستى معلوم نیست چه زمانى بر روى مرقد حضرت امامزاده ابوجعفر محمّد، بقعهاى بنا شده است. امّا آنچه تاریخ گواهى مىدهد، پس از دفن این سیّد جلیلالقدر در قبرستان تازیان، این مکان رونق دیگرى یافت.
از وضع مرقد امامزاده ابوجعفر محمّد ، از سال 424 تا 757 ﻫـ . ق اطّلاعات دقیقى در دست نیست. فقط مىدانیم سنگ مرمرى که تاریخ مربوط به وفات امامزاده و حسب و نسب وى بر آن حک شده، بر روى مرقد نصب گشته و ظاهراً مسجد و محرابى پیرامون قبر وجود داشته است.
در سال 776 هـ . ق خواجه اسحاق بن خواجه حسن ساورج خوارزمى، سنگى را که تاریخ بر آن بود برداشت و صورت قبر را از کاشى پوشانید و عبارت تاریخ بر پیش محراب گذارد و بر اطراف مزار دیوار کشید. امیر معینالدّین اشرف، ورودى بارگاه را توسعه داد و بازار (یا کوچهاى مسقّف) و سفیدکارى شده، متّصل به بارگاه ساخت و نوشتارى مشتمل بر وقایع مربوط به امامزاده بر دیوار آن نصب کرد؛ همچنین سقّاخانهاى کنار درِ حرم امامزاده برپا داشت.
در سال 798 ﻫ . ق مقارن طغیان سلطان محمّد، پسر ابوسعید طبسى در یزد، امیر صدرالدّین وزیر، زمینى مجاور بناى امامزاده خرید و به صحن امامزاده الحاق کرد و چون به دست اتباع سلطان محمّد کشته شد، در آن جا به خاک سپرده شد. پسرش امیر قطبالدّین على بر اطراف آن زمین، دیوار فخر و مدینى با پنجره از آجر پخته کشید و بر طرف قبله، صفّه و طنبى و بر جانب شمال صفّهاى به رسم مسجد با محراب ساخت. در همین جا مولانا حاجى نظامالدّین اسحاق حموى، متوفّاى سال 852 ﻫ . ق را دفن کردند.
در سالهاى 799 تا 844 ﻫ . ق در پایین حرم امامزاده، ایوانى دلگشا و نقش و نگار شده و مسجدى با محراب مرمر و چراغهاى آویزان ساخته شد و بالاى مسجد، غرفههایى با پنجرههاى متعدّد و نقش و نگار شده احداث گشت؛ علاوه بر این، سردابى نیز ایجاد گردید و سنگ فعلى بر آرامگاه گذاشته شد.
در سال 854 ﻫ . ق خواجه احمد فرّاش که از خادمان امیرزاده سلطان محمّد تیمورى بود، قطعه زمینى پشت ساباط خانقاه خرید و نبش کرد و ساباط و سقایه امیر معینالدّین اشرف را هم ویران ساخت و تبدیل به مدرسهاى شش ضلعى شد. براى بارگاه امامزاده جعفر دو در تعبیه گردید؛ یکى سمت شرق و دیگرى سمت غرب و نیز آشپزخانه و اتاقهایى جهت خادمان و خانههایى به منظور فقرا احداث شد و آب انبارى نیکو احداث گردید.
در سال 859 ﻫ . ق سیّد جلالالدّین محمّد قطعه زمینى خریدارى نمود و در آن ایوانى عالى بنا کرد. در همین سال، خواجه معینالدّین على میبدى میان مدرسه و مزار، حوضى از آجر ساخت و بر آن پنجرهاى آهنین نصب گردانید و حوضهاى دیگر و شبستانها و ایوانهاى عالى به شکل مساجد احداث نمود، که جویبار از میان حوضها عبور مىکرد و نیز در بیرون امامزاده و مقابل آن، مدرسهاى با چهار دیوار ساخت.
در سال 860 ﻫ . ق سیل عظیمى به شهر یزد روى آورد که نصف صفّه جدید و صومعه و صفّة پایین پاى امامزاده و مدرسه و پایاب از میان رفت و مخروبه شد.
در سال 861 ﻫ . ق سیّد جلالالدّین محمّد، شیخزاده برهانالدّین امیر شیخ دادائى و خواجه معینالدّین على، بناهایى را که خود ساخته بودند و بر اثر سیل خراب شده بود، احیا کردند و بقیه به همان حال، مخروبه باقى ماند. همچنین در این سال، هر روز مردم در این آستانه اطعام مىشدند.
از سال 862 تا 962 ﻫ . ق، صد سال طول کشید که مزارع، صومعه، مسجد و غیره تجدیدبنا شد و به حال اوّل برگشت، ولى بناها نسبت به سابق، بسیار کمتر بود.
از سال 962 تا 1319 ﻫ . ق تصرّفات و الحاقات دیگرى در این مزار صورت نگرفت. مفیدى نیز مىگوید: «اکنون که در حال نگارش این کتاب هستم و سال 1083 ﻫ . ق مىباشد، بعضى از عمارات منهدم گشته و کسى توفیق نیافته است آنها را بازسازى کند.»
در سال 1319 ﻫ . ق ساختمانهاى قدیم آستانه تخریب و به کمک چند شخص خیّر، حرم توسعه داده و ساختمانى عالى ساخته شد.
گفته مىشود، حدود صد سال پیش، حرم، بقعه کوچکى بوده است به طول پنج و عرض سه متر، تا آنکه یکى از متموّلین صاحب منصب یزد به نام «میرزا فتحاللَّه خان مشیرالممالک مستوفى یزد» در حدود سال 1305 هـ . ش، به سامرّا رفت و در آن جا نقشه حرم عسکریین ، توجّه او را به خود جلب نمود، لذا نقشه آن حرم مطهّر را در این جا پیاده نمود و از این دوره شکوه و عظمت بارگاه امامزاده جعفر از سر گرفته شد. وى همچنین کاروانسرایى نیز در مجاورت حرم ساخت که امروزه مرمّت شده و به شکل باشکوهى درآمده است.
در سال 1328 هـ . ش گنبد موجود را معمارى به نام «استاد حسین رمضانخوانى» بنا کرد و بعدها استاد محمّد خوشزبان آن را مرمّت و بازسازى نمود.
مدخل اصلى (ورودى غربى): در گذشته، ورودى شرقى این امامزاده از ابهّت و شکوه خاصّى برخوردار بود و نماى اصلى امامزاده به شمار مىآمد و گلدستهها نیز در همان طرف بود. اکنون آسانترین راه دستیابى به آرامگاه امامزاده ابوجعفر از طریق بلوار امامزاده جعفر مىباشد.
ایوان باشکوه: در ورودى غربى، ابتدا ایوان و سردرى زیبا و باشکوه قرار دارد که به واسطه ترکیب یافتن گلهاى رنگارنگ اسلیمى و ختایى، در زمینهاى فیروزه رنگ، جلوهاى دوچندان به ایوان داده است. در ابتداى سر در، بر روى کاشى آیه شریفه «ادخلوها بسلام آمین» نقش بسته است. طول این ایوان قریب نه و عرض آن شش متر است که حدود یک متر ضخامت دیوار مىباشد.
صحن امام : پس از عبور از ایوان، به قدیمىترین صحن آستانه وارد مىشویم که ابعاد آن 12×5/13 متر است و داراى ایوان و اتاقهایى در آن مىباشد. تنها پوشش دیوارهاى صحن، اندودى از گچ است که از سالیان دور مانده است.
در زوایاى مختلف این صحن، آرامگاههاى خانوادگى قرار دارد. در وسط این صحن نیز، حوض سنگى خودنمایى مىکند که از دیرباز به همان شکل بوده است. در گوشه جنوبى صحن، مقبره میرزا علىاکبر مصلّایى، جدّ مرحوم محمّدعلى عالمى (صمصام یزدى ـ شاعر و اهل علم) قرار دارد و مردم یزد را بدان اعتقادى بس محکم مىباشد. علاوه بر این، دفتر پاسخگویى به مسائل شرعى در همین صحن واقع است.
چاه صاحب الزمان(عج): در انتهاى صحن امام، نزدیک به رواق، چاه آبى است که حاجتمندان، رقعههاى خود را در آن مىاندازند. گویند، حدود نود و شش سال قبل (1290 هـ . ش) مردى که دچار مرض حصبه شده بود، از فرط ناراحتى، خود را به درون این چاه مىاندازد. پس از آنکه او را بیرون مىآورند، مىبینند هیچ اثرى از حصبه در او دیده نمىشود؛ بعد از این واقعه اعتقاد مردم به این چاه راسختر مىشود.
کتابخانه: سمت راست ورودى، کتابخانهاى با نماى زیبایى از کاشىهاى مشبّک و معرّق و تخت و کتیبهاى استوار به خطّ علىمحمّد کاوه (خوشنویس مشهور یزدى) زینت یافته، قرار دارد.
در طبقه فوقانى کتابخانه، دفتر آستانه امامزاده جعفر و چند اتاق دیگر قرار دارد.
کفشدارى: بر سر در ورودى به رواق حرم، اشعارى در مدح امامزاده به خطّ نستعلیق و زیباى علىمحمّد کاوه به چشم مىخورد که از قرار ذیل است:
این بارگاه کـه پایهاش از عـرش برتر اسـت
آرامــگاه نســل ســلیل پیمـبر اسـت
این شه که خفته است در آغوش تیره خاک
خـود آیـت جـلال خــداوند اکبر است
بـوجعفر اســت کنیه، محــمّد وراسـت نام
نور دو چشم فاطمه و شبل حیدر است
از خــــــانـــدان صــــادق آل مـحـــمّد
فـرزند ارجمــند على بـن جـعفر است
ورودى شمالى: نخستین مدخل و ورودى زایران امامزاده از «کوچه امامزاده» یا از طریق «صحن ولایت» انجام مىشود. این ورودى که ابتدا با صحنى به ابعاد 14×30 متر بود به صحن کارگر نیز معروف است. در دو طرف این صحن، رواقهایى قرار دارد که تاریخ ساخت آن حداکثر مربوط به 32 سال قبل است.
ورودى شمال غربى: در قسمت شمال غربى امامزاده، یک ورودى با سر در گچى مىباشد که به یکى از آرامگاههاى خانوادگى وصل مىشود.
ورودى جنوبى: پس از راه شمالى، این دوّمین راه اصلى رسیدن به حرم مطهّر است. این قسمت که قبلاً به «حسینیه امامزاده» معروف بود، در مراسم روضهخوانى و سوگوارى از آن استفاده مىشد و در حال حاضر، عملاً تبدیل به صحن جنوبى شده و مدفن تازه گذشتگان متمکّنان شهر شده است. رواقهاى این حسینیه نیز تازه ساخت مىباشد و نشانى از رواقهاى کهنه حسینیه دیده نمىشود.
ورودى شرقى: این ورودى که از سوى صحن شرقى است، از وسیعترین و جدیدترین صحنهاى آستانه مىباشد که با نماى زیبایى از گلدسته و ایوان، گل و گلکارى و حوض و سقّاخانهاى در وسط صحن، بر جلال و شکوه آن افزوده است. این صحن به طول و عرض 49×5/36 متر مىباشد که اخیراً با سردر زیبایى تکمیل شده است.
ایوان و منارهها: آنچه این صحن را جلوه مىدهد، وجود ایوان رفیع و منارههاى بلندِ مدخل آن مىباشد که عظمت خاصّى به آرامگاه داده است.
در دو طرف این ایوان، دو مناره بلند و زیبا قرار دارد که سراسر با کاشىهاى معرّق پوشیده شده و شکوه خاصّى به آن داده است. ارتفاع این منارهها 5/21 و به فاصله 5/5 مترى از هم قرار دارند.
رواق شمالى: رواقى است دلگشا با ورودى وسیع که در دو سوى صفّه ورودى، آرامگاه خانوادگى قرار دارد. بر بالاى سر در حرم، این شعر که بر روى ورقى برنجى حک شده، به چشم مىخورد.
این روضه مقدّس اولاد مصطفاست
یا مدفن سلاله سلطان اولیاست
قبلاً در این قسمت، درِ قدیمى و بسیار نفیسى از چوب گردو بود که بر آن گرههایى رسم شده و بر دو لنگهاش «فادخلوها بسلام آمنین» کنده شده بود.
همچنین این محل، درى به ایوان ورودى دارد که روبه روى آن، دارالتدریس است که در زمانهاى گذشته محلّ تدریس دروس حوزوى بود لکن در حال حاضر، تنها مدفن بزرگانى از علما و مشاهیر است، که از جمله
آنان، آیةاللَّه حاج میرزا سیّدعلى مدرّس لب خندقى، آقا سیّدابوالقاسم باغ گندمى، آقا شیخ غلامرضا ابرندآبادى و آقا سیّدابوالقاسم جندقى مىباشد.
رواق شرقى: این رواق از حیث اندازه و تزیین مانند، بقیه رواقهاست، امّا وسط آن در پایین پاى حرم است و رو به روى آن ایوانى بلند و بزرگ با درى فلزى و مشبّک قرار دارد که به «صحن انقلاب» مرتبط مىسازد و از همین مکان مىتوان ستونهاى قطور و مستحکم گلدستههاى صحن انقلاب را نظارگر بود. در گذشته، در مدخلِ ورودى به حرم، درِ بزرگى بوده که مىتوان آن را از قدیمىترین درهاى موجود حرم دانست.
رواق جنوبى: این رواق نیز از حیث تزییناتِ آیینهکارى و سنگکارى دیوار و کف، مانند دیگر رواقهاست. با این ویژگى که از پنج راه مىتوان به این رواق رسید. یکى از سمت مقبره شیخ غلامرضا یزدى (فقیه خراسانى) که باعث تردّد بیشتر شده است؛ دیگر از مسجد، از طریق صحنهاى جنوبى، شرقى و غربى، همچنین درى بزرگ از این جا به حرم باز مىشود که تازه ساخت است.
رواق غربى: این رواق بر خلاف گذشته، اکنون یکى از پُررفت و آمدترین ورودىها به حرم مطهّر است، بنابراین درى مستقیم به درون حرم ندارد. تنها وسیله ارتباطى آن با حرم، پنجرههاى مشبّکى است که در چپ و راست این رواق قرار دارد.
مردان پس از ورود به این رواق، به سمت راست و به طرف قبله مىروند، که مخصوص آقایان است. سواى معمارى خوب و خوشنماى رواق غربى، در حدّ فاصل سنگهاى بدنه و آیینهکارى، دور تا دور رواقها مزیّن به الواحى از سنگ است که کلمات قصار ائمّه اطهار با خطّى زیبا و با ترجمه فارسى حک شده که فضاى معنوى بالایى را ایجاد نموده است.
حرم مطهّر: به گفته برخى از کارشناسان، این حرم یکى از بزرگترین حرمهاى خاندان پیامبر است که در فضایى به ابعاد 14×14 متر ساخته شده است، که با اضافه نمودن مساحت دو ایوان سمت شرقى و شمالى حرم، مساحتى در حدود 240 مترمربّع دارد؛ به علاوه، فضاى باز زیر گنبد به ارتفاع 5/24 متر، شکوه و عظمتى به این مکان داده است که چشم هر بینندهاى را به خود جلب مىکند.
آیینهکارىها، اثر استاد مشهور، محمّدعلى عبداللهى قمى مىباشد و هم اوست که کتیبه ثلث تحت الاشاره که کار حسین زارع یزدى مىباشد را در گرداگرد حرم به اجرا درآورده است. این کتیبه، شامل دعا و سوره واقعه مىباشد. در کتیبه برنجین بالاى دیواره جنوبى حرم، این عبارت را مىتوان خواند: «به سال یکهزار و سیصد و پنجاه و یک شمسى، حرم مطهّر حضرت امامزاده جعفر، فرزند امام جعفرصادق با همّت و هزینه حاج محمّدعلى روحانیان، فرزند حاج غلامحسین، تزیین و آیینهکارى آن به اتمام رسید.»
در کنار ایوان شرقى حرم، اتاق کوچکى است که مدفن آیةاللَّه
آقاى حاج میرزا سیّدعلى حایرى یزدى، از نوادگان حضرت امامزاده جعفر مىباشد، که از مفاخر خطّه یزد و از بزرگان علما و مراجع بوده است.
ضریح منوّر: ضریح قبلى که از نوع آهن و مشبّک بود، به حرم مطهّر امامزاده سیّد شمسالدّین روستاى بنادک سادات مهریز منتقل و به جاى آن، ضریحى زیبا و بزرگ ساخته و جاى آن را گرفته است.
ضریح کنونى که نزدیک به ده سال، کارِ ساختن آن به طول کشیده، اثر دستهاىِ توانمند و سحرآمیز «مرحوم استاد شکراللَّه صنیعزاده خاتم» و «استاد محمّدحسین پرورش اصفهانى» است. این دو استاد بزرگوار، ضریح دیگر اماکنِ مذهبى ایران، عراق و سوریه را نیز ساختهاند.
در زیر تاجها، بخشى از سوره دهر و سپس در چهارده چشمه زیباى فیروزهاى رنگ، نامهاى چهارده معصوم به چشم مىخورد. بر بالاى پنجرههاى مشبّک نقرهاى، شعر بلند «مرحوم شاکریزدى» به خطّ «استاد حبیباللَّه فضائلى اصفهانى» بر زمینهاى از میناى قهوهاى رنگ قرار دارد، که ضمن ستایش از ضریح و بانى آن، آقاى حاج محمّدعلى روحانیان، تاریخ اتمام کار و نصب ضریح را نیز آورده که چنین است:
در این مقام که دارد صفاى کعبه جـان
نهــفته است تَن اطهرى چو جان جهان
سـلیل حضـرت صادق، محمّد بن علـى
ســمّى شـاه رسـالت، صـفاى باغ جنان
بود امــام ششـم، جــدّ پنجــمش، امّا
نــدیـده ثـانـى او دیـده چــهار ارکـان
شـمیم دوحه طه، نسیم رحمـت حــق
جهان مجد و معالى سپهر شوکت و شأن
مـلاذ خُرد و کـلان، ملجأ صغیر و کبیر
مغـیث عـارف و عـامى، پناه پیر و جوان
گَـهى زلطف کند عُقدههاى مردم حـل
گهــى زِمِهـر کــند مشـکلاتشان آسـان
نـرفته ســـائلى از آســتان او محـروم
که عادتش کَرم است و سجّیهاش احسان
زمین یزد، از آن دَم که گشته مدفن او
زقــدر و مــرتبه نـازد بـر این بلند ایوان
به بــوستان ســیادت گُلـى بُوَد خـرّم
به آســمان جــلالت مَــهى بــود تـابان
میان خَلق چون آباى خویش نَفس نفیس
به چشم دهر چو اجداد خویش روح روان
زهى بههمّت «روحانیان» که بااخلاص
از ایـن ضــریح نهــاد اهــتمام او بـنیان
«صنیعزاده» کـه مـیناگرش بُوَد الحـق
نموده چشم فلک را به صُنع خود حـیران
چون آن ضریحِ مُعلّى از آن دو شد تکمیل
به مـنتهاى ظــرافت، بـدون هــر نقصان
نوشــته خـامه «شاکر» براى تاریخش
«زهى به جلوه، ضریحى چو کعبه، قبله جان»
در اطراف ضریح و به دور حرم، عدّه زیادى از بزرگان و مشاهیر یزد دفن شدهاند که سنگ قبر برخى از آنان در مرمّت و بازسازى برداشته شده و آثارى از آن نیست و امروزه از آن همه تنها چهار سنگ قبر باقى است که متعلّق به آیتاللَّه آقا سیّدیحیى مجتهدیزدى، آیتاللَّه شیخ جلالالدّین آیةاللهى، میرزا فتحاللَّه خان مشیرالممالک، مستوفى یزد و بانى بقعه و میرزا تقىخان مشیرى، فرزند میراز فتحاللَّه خان، مىباشند.
سنگ قبر مطهّر: بر روى مرقد، یک قطعه سنگ، داخل قاب کتیبهدارى از کاشى معرّق به اندازه 160×140 سانتىمتر نصب شده است که عبارت ذیل بر آن چنین مىباشد: «قالاللَّه تعالى العزیز شأنه و من یهاجر فى سبیلاللَّه یجد فى الأرض مراغماً کثیراً وسعةً و من یخرج من بیته مهاجراً الىاللَّه و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علىاللَّه، عمل محمّد خوشزبان بنّاء یزدى» عبارت سنگ قبر مطهّر به خط نسخ چنین است: «مضى الى جواراللَّه السیّد المعصوم ابوجعفر محمّد بن على بن عبداللَّهبن احمد بن على العریضى بن الامام الصادق جعفر بن الامام الباقر محمّد بن الامام السجّاد على بن الامام ابىعبداللَّه الحسین بن الامام امیرالمؤمنین على ابن ابىطالب، رضىاللَّه عنهم اجمعین أطهرین، برحمتک یا ربّ فى السادس المحرّم لسنة اربع و عشرین و اربع مائة الهجریّة الهلالیّه (6 محرّم 424 ﻫ .ق) آمرزیده باد هر که غیاثالدّین شهاب را به دعاى خیر یاد کند! فى محرّم سنه سبع ثلاثین و ثمان مائه [837]». در حواشى سنگ، نام دوازده امام، و بر پیشانى آن «لااله الااللَّه، محمّد رسولاللَّه» و به خط ریز میان آنها «على ولىاللَّه» حک شده است.
گنبد عظیم: یکى از زیباترین آثار معمارى آستانه حضرت امامزاده جعفر، وجود گنبد عظیم و باشکوه آن است. سبک و شکل گنبد امامزاده جعفر، تقریباً از روى گنبد مسجد جامع یزد الگوبردارى شده و به گونهاى مىباشد که بر روى چهار ستون قطور استوار ایستاده است. ارتفاع گنبد از سطح زمین تا نوک آن به 5/24 متر و ارتفاع ساقه و مقصوره آن 5/9 متر مىباشد. تاریخ ساخت گنبد به درستى معلوم نیست، امّا بنابر قول مشهور، حدود صد سال پیش مشیرالممالک آن را مرمّت نموده است.
این بنای عظیم به شمارة 2320 و در تاریخ 23/1/1386 به ثبت آثار تاریخی و ملی رسیده است.
نسب شریف: نسب شریف امامزاده جعفر به اتّفاق نقل همه علماى انساب و مورّخان بزرگ، با چهار واسطه به امام ششم منتهى مىشود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوجعفر محمّد بن ابىالحسن على بن ابى محمّد عبیداللَّه بن احمد الشعرانى بن على العریضى بن امام جعفرالصادق.
وى سیّدى جلیلالقدر، عظیم الشأن، عالمى عابد و صاحب کرامات بود و به امامزاده جعفر مشهور و معروف است. اکثر اجداد و پدرانش از بزرگان سادات حسینى و از عالمان سرشناس این خاندان به شمار مىآیند.
محمّد مستوفى بافقى در جامع مفیدى درباره آن حضرت مىنویسد:
«دردمندان، به جهت شفاى علل و امراض، غبار مرقد منوّرش را توتیاى دیده ساخته، طواف روضه مطهّره را بر خود لازم و واجب مىدانند.»
احمدبن حسین کاتب، مورّخ قرن نهم هجرى مىنویسد:
«امامزاده معصوم بزرگوار، بر تمام سروان دین مخدوم و مقتداست. روضه مطهّرش مروّح چون جنّات نعیم، روح مقدّسش، مراددهنده فقیر و غنى و یتیم، و هر که از راه اخلاص متوجّه این آستان شد یوماً فیوماً، دولت مجدّد و سعادت مخلّد یافته و به ذروه اعلى رسیده و عروس مرادات دینى و دنیوى در کنار گرفته [است].»
تاریخ و محلّ تولّد: دربارة تاریخ و محلّ ولادت امامزاده جعفر ، در منابع موجود اشارهاى نشده است. علماى انساب همگى قایلند که جدّ او، عبیداللَّه بن احمد الشعرانى، نخستین کس از این خاندان است که به ایران مهاجرت نموده و در مراغه (از توابع آذربایجان شرقى) سکونت اختیار نموده است. آنان سپس اضافه مىکنند که پدر امامزاده جعفر از مراغه به مرند نقل مکان نموده و سپس به یزد آمده است. این دو قرینه حکایت از آن دارد که امامزاده جعفر در آذربایجان شرقى و در مراغه یا مرند به دنیا آمده است و در این باره هیچ شک و تردیدى نمىتواند نمود. برخى از نویسندگان معاصر، سال تولّد او را اواسط قرن چهارم هجرى، یعنى حدود سال 350 ﻫـ . ق نوشتهاند.
متأسّفانه در تواریخ محلّى یزد، بدون هیچ مدرک و سندى، مهاجرت و سکونت امامزاده جعفر را در بغداد یا مدینه نوشتهاند! که بدون شک، صحیح نبوده و چنانچه خواهد آمد، نخستین شخصى که از این خانواده به ایران مهاجرت نموده، در مدینه سکونت داشته و از آن جا به ایران نقل مکان نموده است.
علّت مهاجرت: در تواریخ یزد، علّت مسافرت و هجرت امامزاده جعفر «فشار حکومت عبّاسى» و گاهى «زیارت قبر امام رضا» ذکر شده است. همچنین در این تواریخ، زمان هجرت را یکى زمان خلافت متوکّل عبّاسى (متوفّاى 247 ﻫ . ق)، و دیگرى زمان حکومت فخرالدّوله (متوفّاى 387 ﻫ . ق) و سوّم سال 410 ﻫ . ق ذکر مىنمایند. از اینرو به نقد و بررسى این سه دیدگاه خواهیم پرداخت.
الف: زمان خلافت متوکّل عبّاسى: بدون شک این تاریخ، یعنى زمان خلافت متوکّل عبّاسى، نمىتواند تاریخ هجرت امامزاده جعفر به یزد باشد که انگیزه آن را فشار دولت عبّاسیان مطرح نمودهاند؛ زیرا از سال وفات متوکّل که به سال 247 ﻫ . ق است تا سال وفات امامزاده جعفر که سال 424 ﻫ . ق مىباشد، بیش از 177 سال فاصله زمانى است و اگر سنّ امامزاده جعفر را هنگام هجرت، تنها سى سال بدانیم، بالغ بر 207 سال خواهد بود. به بیان دیگر، عمر امامزاده جعفر بیش از 207 سال محاسبه مىشود که این قطعاً صحیح نیست. لذا باید این تاریخ، سال مهاجرت عبیداللَّه بن احمد شعرانى، جدّ امامزاده جعفر باشد؛ چون در این سال، علاوه بر تخریب قبر امام حسین توسّط متوکل عباسى و سرکوبى سادات، جمع کثیرى از فرزندان رسول خدا به ایران مهاجرت نمودهاند که از جمله آنان، فرزندان ابراهیم مجاب فرزند محمّد عابد فرزند امام موسى کاظم مىباشند. مؤلّف المشجّر الوافى به نقل از شیخ محمّد حرزالدّین در کتاب مىنویسد:
«فرزندان ابراهیم مجاب پس از حوادث خونینى در کربلا، به شهرهاى دیگر مهاجرت نمودند. محمّد حایرى فرزند ابراهیم مجاب به واسط و على و موسى و احمد به ارّجان و از آن جا به کرمان پناهنده شدند.
این مهاجرتها پس از قیام یحیىبن عمربن یحیى در سال 250 ﻫ . ق به اوج خود رسید؛ زیرا به دارکشیدن یحیى و تعقیب و شکنجه هواداران و بیعت کنندگان با او و سختگیرى سادات باعث شد که جمع کثیرى از سادات به کرمان، قم، طبرستان، رى و آذربایجان مهاجرت کنند که از جمله این مهاجرین، عبیداللَّهبن احمد الشعرانى، جدّ امامزاده جعفر است.
ب: زمان حکومت فخرالدّوله: فخرالدوله دیلمى که به سال 387 ﻫ . ق وفات نمود، بر بخشهاى عظیمى از ایران حکومت مىکرد که یزد جزو آن بود. محمّدرضا عطائى در پاورقى کتاب مهاجران آل ابىطالب، ترجمه کتاب منتقله الطالبیّه، صریحاً مىنویسد: «امامزاده جعفر در روزگار حکومت فخرالدّوله دیلمى در سال 380 ﻫ . ق وارد یزد شد.» ظاهراً او این مطلب را از محمّد مفیدى اقتباس کرده که مىنویسد:
«امیر اوجش که امیرى عادل پسندیده صفت و از اقرباى فخرالدّوله بود...» و چنین نتیجه گرفته مىشود که هجرت امامزاده جعفر در سال 380 ﻫ . ق بوده است و این نظریه نمىتواند صحیح باشد؛ زیرا مدرکى در دست داریم که نشان مىدهد آن حضرت در سال 410 ﻫ . ق به یزد مهاجرت نموده است. بنابراین احتمال قوى داده مىشود که این سال (380 ﻫ . ق)، سال مهاجرت سیّدابوالحسن على، پدر امامزاده جعفر از مرند به یزد باشد که امام فخررازى به این مهاجرت تصریح دارد. سؤالى که مطرح است، چرا سیّدابوالحسن على، مرند را ترک گفت و به یزد مهاجرت کرد؟ آیا آذربایجان آبستن حوادثى بوده که او خود را از این حوادث رهانیده یا نه؟ جواب این سؤال به راحتى در گفتار مورّخان یزد پیداست؛ زیرا چنانچه خواهد آمد، هجرت امامزاده جعفر را مخفیانه و ترس از حکومت ذکر نمودهاند که معلوم مىشود او در جریانى شرکت داشته و تحت تعقیب بوده است.
ج: سال 410 ﻫ . ق: سال 410 ﻫ . ق روشنترین تاریخى است که مىتوان به هجرت امامزاده جعفر به یزد تکیه کرد؛ زیرا در این سال واقعه خونینى در آذربایجان صورت گرفت که بدون شک امامزاده سیّد ابوجعفر در آن شرکت داشت و پس از شکست آن قیام و دستگیرى رهبر آن و کشته شدن جمع کثیرى از سادات، سیّدجعفر مخفیانه از آذربایجان گریخت و به شهر یزد وارد شد.
ماجراى هجرت: در منابع موجود، علّت اصلى هجرت امامزاده جعفر ترس از حکومت وقت و فشار دولت عبّاسى گزارش شده است و مىنویسند: «امامزاده جعفر به دلیلى همچون گریز از دست ظالمانى که او را تعقیب مىکردند، نسبنامه و شجرهنامه خود را که معرّف سیادت وى بود، در میان چوبى که بر سر ظرف آب مىگذاشتند، پنهان نمود و لباس درویشان و فقیران پوشید تا وى را نشناسند و [= از آذربایجان]، راهى یزد شد و در آن جا سکونت گزید.»
همین گزارش [ترس از خلفا، و کارگزارانش] در دیگر آثار مربوط به یزد ذکر شده، و معلوم مىشود که امامزاده جعفر شاهد وقایع اسف بارى بود که لاجرم مبادرت به ترک وطن نموده است. چنان که وى در آذربایجان سکونت داشته، باید ببینیم که در این منطقه چه رویدادى صورت گرفته که ابتدا پدر و سپس خودِ امامزاده جعفر از آن جا ترک وطن کردهاند.
قیام صاحب الطوق: در اکثر کتب انساب و تاریخ، از قیام صاحب الطوق در آذربایجان خبر مىدهند. وى که از نوادگان بزرگوار امام هفتم و به ابوالحسن موسىبن جعفر الجمال بن محمّد بن ابراهیم بن محمّد الیمانى بن عبیداللَّه بن امام موسىالکاظم خوانده مىشود، با عدّهاى از هواداران و سادات بر نواحى آذربایجان حمله برد و آن جا را به تصرّف خود درآورد.
قدیمىترین منبعى که از این قیام سخن به میان مىآورد، شیخ الشرف عبیدلى نسّابه، متوفّاى سال 435 ﻫ . ق است که مىنویسد: «ابوالحسن موسى در آذربایجان قیام کرد و بر مناطقى از آن غلبه یافت و ملقّب به صاحب طوق شد.»
طبق این نقل، معلوم مىگردد که وى قبل از وفات عبیدلى قیام نموده و با تاریخ مهاجرت امامزاده جعفر که در منابع 410 ﻫ . ق ذکر شده مىتوان تطبیق داد.
گویند که در نزد القادرباللَّه (381 ـ 432 ﻫ . ق) از سیّدابوالحسن موسى بدگویى کردند و سیّد وقتى که فهمید خلیفه قصد جان او را دارد، با عدّهاى از دوستان و هوادارانِ خود به آذربایجان حمله برد و بخشهایى از آن را به تصرّف خود درآورد و اهالى آن جا با او به خلافت بیعت کردند که در جمع بیعتکنندگان شمارى از سادات موسوى، حسینى و حسنى بودند.
خبر قیام ابوالحسن موسى به گوش القادرباللَّه عبّاسى رسید. او دستور داد تا این نهضت را هر چه سریعتر سرنگون کنند. بنابراین ارتشى مجهّز به آذربایجان گسیل داشت و رهبر قیام، پس از برخوردهاى شدیدى دستگیر و در محلّه سنجران تبریز زندانى شد. چون در زمان اسارت طوق، غل و زنجیر به گردن این سیّد بستند، لذا به صاحب طوق مشهور شد.
صاحب طوق به مدّت هفت سال در زندان بود، تا اینکه عاقبت در همان زندان وفات یافت و زندان را بر سر او خراب کردند، که اینک زیارتگاه دوستداران اهلبیت شده است. برخى از اصحاب و یاران صاحب طوق، خصوصاً ساداتى که در این قیام شرکت داشتند، کشته و زخمى و الباقى خاک آذربایجان را ترک گفتند که از جمله آنان مىتوان امامزاده ابوجعفر محمّد را نام برد.
رؤیاى امیر: پس از قیام صاحب طوق و تحت تعقیب بودن سادات در آذربایجان، امامزاده جعفر وارد دارالعباده یزد شد، شهرى که براى وى غریب و ناآشنا بود. حتّى وى از معرّفى خود بیمناک بود. چند روزى به صورت ناآشنا در شهر یزد بسر مىبرد نه مسکن و مأوایى داشت و نه شغل و محلّ درآمدى و شبها را غریبانه در مسجد به سر مىبُرد.
بعد از چند روز، امامزاده جعفر در یکى از کوچههاى شهر یزد به یک مغازه آهنگرى مراجعه و تقاضاى کار نمود. بعد از آنکه تقاضاى وى از سوى استاد آهنگر پذیرفته شد، در آن مغازه شروع به کار کرد. وى در دم آهنگرى مىدمید و آتش کوره را شعلهور مىکرد. او هر روز پس از پایان کار روزانه، مزد و اجرت خویش را دریافت مىکرد و به مصرف مخارج خود مىرساند. روزها گذشت تا آنکه شبى، حاکم و والى یزد «امیر اوجش» در عالم رؤیا، وجود مقدّسِ پیامبر عظیم الشأن اسلام را دید که به وى مىفرماید: «یکى از فرزندان من به این سو آمده و تقدیر او در این سرزمین است و از نسلِ او فرزندانى به دنیا خواهد آمد. او را دریاب و گرامى دار!» چون والى، از خواب بیدار شد، به تفحّص و جستوجو پرداخت. امّا چنین شخصى را نیافت. تا آنکه شبى دیگر، آن حضرت را در خواب دید و نشانى محل اقامت امامزاده را از ایشان گرفت.
والى، شک و تردید به خود راه نداد و صبحدم پس از طلوع آفتاب، در بازار و میدان جستجو کرد، تا فرزند دلبند پیامبر را یافت. امامزاده جعفر ابتدا از خوف دشمنان نَسب خود را مخفى مىکرد. والى که وضع را چنین دید، رؤیاى خود را بازگفت. امامزاده چون اطمینان خاطر یافت، سرگذشت خویش را بازگو نمود و از میان چوب مُطَهَّره (ظرف آب)، شجرهنامه خود را بیرون آورد و به والى نشان داد.
والى او را گرفت و سر و چشمش را بوسید و برخى نوشتهاند: «خود را بر پاى مبارکش انداخت. سپس دستور داد او را به حمام ببرند و گرد غربت و محنت از پیکرش بشویند و بر او خلعت خاص پوشاند و نعمتهاى رنگارنگ به ایشان ارزانى داشت. والى، مَقدم آن بزرگوار را فوز عظیم الهى دانسته و خالصانه کمرِ بندگى و خدمت برابر حضرتش بست و با وى بیعت نمود و از پیروانش شد.
امامزاده در همان کوچهاى که دکّان آهنگرى واقع شده بود، سکونت گزید و از آن به بعد، آن جا را «کوچه حسینیان» نامیدند.
ازدواج: امیر اوجش که خود را با چنین سعادتى روبهرو دیده بود، تصمیم گرفت خود را بیشتر به حضرتش نزدیک کند و از سعادتى عظیمتر برخوردار گردد.
به همین جهت، دختر خود را براى همسرى به محمّد پیشنهاد کرد و او پذیرفت. امیر جهت داماد عزیز خود، خانهاى عالى در همان کوچه حسینیان ساخت و عایدات دو روستاى مهمّ یزد به نامهاى «فهرج» و «طزرجان» را به او اختصاص داد. نام همسر امامزاده، معلوم نیست، ولى از آن جا که امیر را از اقربا و خویشان فخرالدّوله دیلمى دانستهاند و او فرزند رکن الدّوله بن بویه و از مردمان مازندران است، مىتوان حدس زد، امامزاده جعفر با دخترى که در اصالت، مازندرانى بود، ازدواج نمود.
تعداد فرزندان: حاصل این ازدواج فرخنده را علماى انساب چند فرزند به اسامى ذیل نوشتهاند:
1. على ابوالحسن 2. عبیداللَّه ابومحمّد 3. حسن ابوعلى 4. حسین ابوعبداللَّه که به گفته امام فخررازى: «ولکلّهم أعقاب کثیرة بیزد: براى همه اینان فرزندانى در یزد مىباشد.»
ابوطالب مروزى مىنویسد: «فعقبه بیزد جماعة کثیرة، فیهم التقدّم و النقابة و الرئاسة، ولهم جاه و حشمة سنیة و رتبة و رفعة علیه، أبصرت قوماً بها؛ نسلش در یزد به وفور بودهاند. از ایشان رییس، نقیب (سرپرست) سادات و مهتر قوم بودند و برخى از آنان نیز داراى موقعیّت اجتماعى و تمکّن مالى، مقام علمى و اجتماعى بودند. گروهى از یزدیان توسّط آنان مستبصر شدند.»
- ۲۰۸۷
- ادامه مطلب