- چهارشنبه ۱۶ مهر ۹۳
بقعة این امامزاده در 42 کیلومترى شمال شرق شهر چترود، در روستاى بىبى حیات قرار گرفته است. بقعه بر فراز تپّهاى مشرّف بر روستا و کوههاى اطراف با چشم اندازى زیبا واقع شده و مورد احترام و اعتقاد اهالى است.
از تاریخ بناى نخستین آن اطّلاعى نیست، امّا به صورت خشت و گل با گنبدى مطبق بوده است. در حدود یک قرن پیش، ابراهیم خان، حاکم خنامان آن جا را توسعه داد و بازسازى کرد و
بناى کنونى را پى کند. پنجاه سال بعد، سیّد عندلیب استرآبادى قسمتى از مجموعه را اضافه نمود و بیست سال بعد از او، شخصى به نام طلایى صحن و سرایى ساخت و حسینیهاى نیز به بقعه اضافه کرد. در دو دهه گذشته نیز، زایرسرا، حمام، فضاى سبز و دیگر امکانات رفاهى به امامزاده اضافه شده، که جملگى مورد استفاده مردم قرار میگیرد.
اصل بنا به صورت مستطیل ساخته شده که دور تا دور آن را شبستانی تعبیه نمودهاند. ورودی اصلى حرم، در غرب بقعه قرار دارد که شامل ایوان بزرگى به ارتفاع 9 متر است و در دو طرف آن دو ایوان کوچک قرار دارد که در زیر هر کدام دو اتاق تعبیه شده است، تمام دیوارهاى ایوان با کاشى فیروزهاى معرّق در زمینه گل و بوته تزیین شده است. دور تا دور این ایوان تعداد 13 حجره قرار دارد که به زیبایى صحن مطهّر افزوده است.
پس از عبور از ایوان، به اتاق هشتضلعى مىرسیم که هر یک از اضلاع آن 2 متر و از چهار جهت درى به شبستانهاى پشت راه مىیابد. این اتاق که مرقد امامزاده در آن است، قدیمىترین بخش آرامگاه به شمار مىآید و داراى مقرنس کارىهاى ظریفى است. در وسط این بنا، ضریحى آهنى به ابعاد 1×2 متر و به ارتفاع 2 متر قرار داشت که در سال 1383 ضریح جدید مطلا ساخت اصفهان در بقعه نصب شد. در درِ ورودى ضریح کتیبهاى است به این مضمون: «ضریح مرقد مطهّر حضرت فاطمه صغرى بنت موسى بن جعفر مشهور به بىبى حیات در سال 1383 با همکارى هیئت امنا و اداره اوقاف شهرستان کرمان ساخته و نصب شده است. ساخت و قلمزنى سیّد على کاظمى اصفهان».
برفراز بقعه، گنبدى دو پوش قرار دارد که از داخل به صورت عرقچینى خوابیده
به ارتفاع چهار متر
و از خارج به شکل کلاهخودى به ارتفاع هشت متر است که با رنگ سبز رنگآمیزی شده است.
این بقعه داراى یک صحن در شمال شرقى است که خارج از محوّطه اصلى امامزاده و نزدیک پارکینگ است. صحن شرقى که نسبت به دو صحن دیگر، بزرگتر است و در آن 12 زایرسرا، انبار، آشپزخانه کشتارگاه و یک سقّاخانه قرار دارد.
یک کاروانسراى قدیمى هم در حوالى بقعه وجود دارد که کتیبهاى در بالاى سر درِ آن نشان مىدهد که این محل در سال 1312 هـ . ق توسّط ناصرالدّین شاه قاجار به اتمام رسیده است.
از مهمترین مشکلات موجود اهالى روستاى بىبى حیات و این بقعه، کمبود آب است. این در ایّام تعطیل و ایّام ماه محرم و صفر که زایران بسیارى به زیارتگاه مىآیند، بیشتر مشهود است. طرح جامع توسعه این آستانه در دستور کار اوقاف با نظارت سازمان میراث فرهنگى و صنایع دستى و گردشگرى قرار گرفته و در حال اقدام آن هستند.
این بناى ارزشمند به شماره 21488 و در تاریخ 7/12/1386 به ثبت آثار ملّى و تاریخی رسیده است.
شهرت محلّى نسب: بر روى ضریح مطهّر امامزاده، نام وى،
فاطمه صغرى بنت امام موسى کاظم معروف به بىبى حیات، معرّفى شده است.
در کتاب فرهنگ جغرافیایى در این درباره مىنویسد:
«زیارتگاهى به نام بىبىحیات در داخل آبادى است؛ نام آن را فاطمه صغرى منسوب به خواهر امام رضا مىدانند».
در کتاب رساله دهات کرمان، روستاى بىبى حیات را وقف بر آستانه حضرت بىبى حیات مىداند. هم چنین آب دشتویه را وقف این مزار نوشته، امّا از نام بىبى حیات سخنى به میان نیاورده است.
محمود متدیّن (همّت) دربارة این مزار مىنویسد: «بىبى حیات که بقعه و ضریح دارد، واقع است ما بین راه زرند و خنامون. دهاتىهاى اطراف به صاحب این آرامگاه که مىگویند یکى از دخترهاى موسى بن جعفر است، اخلاص زیاد دارند و قریب یکماه و نیم که از عید نوروز بگذرد همگى روى به این مکان مىآورند و در بعضى از روزها تعداد زوّار به هفت هزار نفر بلکه بیشتر مىرسد...»
او هم چنین ضمن معرّفى مزار بىبى دختر مىنویسد: «هویّت بىبى دختر معلوم نیست. ولى مردم اختیار آباد و کویرات مىگویند دختر موسى بن جعفر و خواهر بىبى حیات است.»
کتاب زیارتگاههاى رفسنجان دربارة وى مىنویسد:
«امامزاده بىبى حیات به همراه برادرش امامزاده عبّاس از شیراز به کوه پنج سیرجان آمدند و مورد حمله قرار گرفتند، که از بین آنها امامزاده عبّاس در کنار گیودرى شهید شده، امامزادگان دیگر پراکنده شدند و امامزاده بىبى حیات با جمعى از سادات از راه رودخانه گیودرى به سمت تنگناى لنگر عزیمت کردند و دشمنان به تعقیب آنان پرداختند و امامزاده بىبى زهرا را در مقابل قلعه لنگر شهید کردند. چنین مشهور است که دیگر امامزادگان از راه رودخانه به سمت کوهپایه خنامان رهسپار شدند تا از طریق راه لوت به طوس بروند. مخالفین که آنها را تعقیب مىکردند در ابتداى کوهستان خنامان رو به رو مىشوند و در حوالى چاروک محاربه عظیمى اتّفاق مىافتد. در این جنگ امامزاده شاه چهل تن زخمى مىشود و از ادامه راه باز مىماند. بىبى حیات با همراهان از راه کوه و ندنو به میان کوه لاسیا مىروند و در حوالى ششتوییه در کوه پنهان مىشوند که گفته شده به اتّفاق همراهان مدّتى در آن کوه به سر مىبرند، سپس به درون باغى در نزدیکى مزار فعلى آمدند و چون مردم آن جا آنها را مشاهده کردند و از زنده ماندن ایشان اطّلاع یافتند او را به بىبى حیات لقب دادند، از آن به بعد آن باغ به بىبى حیات معروف شد، پس از چند روزى تحمّل در آن باغ، بنا به درخواست ساکنین، از آن جا به محل مزار فعلى آمدند و در آنجا خیمه بر پا نمودند. مدّتى نگذشت که دشمنان به جستوجو پرداختند و سرانجام آنها را شناسایى و بىبى حیات و دو نفر از همراهانش رابه شهادت رساندند. که
یکى از آنها کنیز امامزاده و دیگرى دایى بىبى حیات بوده است. احتمال زیاد دارد که اینها توسّط عبداله بن طاهر، حاکم کرمان شهید شده باشند».
وى نسب امامزاده را فاطمه صغرى بنت امام موسى کاظم مىداند.
در کتاب گذرى بر شهر چترود، بىبى حیات، بىبى رقیّه معرّفى شده و مىنویسد:
«گذرگاه بىبى حیات دختر موسى بن جعفر، با زایر سرایى در جنب آن، از جاذبههاى منحصر به فرد این روستا است.
در باب بىبى رقیّه، اهالى معتقدند: بىبى رقیّه براى دیدن امام هشتم راهى مشهد مقدّس بوده، در این محل به علّت بیمارى دار فانى را وداع مىگوید، بعضى بر این عقیدهاند که، به این علّت ایشان را «بىبى حیات» نامیدهاند که از دست دشمنان به این روستا پناهنده، امّا به دست دشمن نیفتاد و زنده ماند. مردم هم شایعه شهادت ایشان را باور نکرده، گفتند بىبى حیات زنده است، از آن پس، این محل به «بىبى حیات» معروف شده است.
بنابراین دربارة این مکان، دو داستان مختلف و دو شجره نامه متفاوت ذکر کردهاند. اما قول اوّل، که بخصوص داستان مؤلّف زیارتگاههاى رفسنجان، بافته ذهن او و مسموعات اهالى است، هیچ ارزش تاریخى و استنادى ندارد. بخصوص این که وى او را خواهر عبّاس بن موسى مىداند و وى را شهید شده به دست مخالفان در گیودرى ذکر مىکند که بطلان این دیدگاه به تفصیل در کتاب مزارات کرمان اشاره شد.
براى اثبات این مطلب که فاطمه صغرى دختر امام موسى کاظم به ایران مهاجرت ننموده، گزارشات متقنى در دست است که به آن اشاره مىشود.
ردّ قول اوّل: با یک نگاه گذرا به اسامى اولاد ائمه ملاحظه مىکنید که همه امامان، یک یا چند دخترشان را «فاطمه» نام نهادهاند.
حضرت امام على که نام مادرش و همسرش فاطمه بود، یکى از دخترانش را نیز فاطمه نامیده است. برخى از امامان شیعه بیش از یک دختر را «فاطمه» نام نهادهاند، که از آن جمله حضرت امام موسى بن جعفر است، که حداقل نام دو تن از دخترانشان «فاطمه» است.
سبط بن جوزى، دانشمند معروف اهل سنّت در قرن هفتم، به هنگام شمارش از اولاد حضرت امام موسى کاظم از چهار دختر آن حضرت به نام فاطمه به شرح زیر یاد کرده است:
1. فاطمه کبرى
2. فاطمه وُسطى
3. فاطمه صُغرى
4. فاطمه اُخرى.
علامه مجلسى نیز به پیروى از ابن جوزى در کتاب ارزشمند «بحارالانوار» از «فواطم اربعه» یاد کرده است.
حضرت معصومهسلام اللَّه علیه همان فاطمه کبرى است که در شهر قم مدفون است.
فاطمه صغرى مشهور به «بىبى هیبت» در آذربایجان شوروى در جنوب «بادکوبه» مدفون است.
اما ما این نظریه را نیز قبول نداریم، زیرا با توجّه به تزویج نکردن دختران امام موسى بن جعفر مشکل است که او به آن جا سفر کرده باشد، مگر این که با اقرباء خود به آن محال رفته، که
چنین قبورى در آذربایجان وجود ندارد. از طرفى علّامه نسّابه
سیّد یحیى بن حسن بن جعفر الحجه معروف به عبیدلى نسّابه، متوفّاى 277 هـ . ق در کتاب اخبار زینبات مىنویسد: فاطمه صغرى با قاسم طیّب بن محمّد الدیباج ابن امام جعفر صادق ازدواج نمود و براى وى یک فرزند به نام زینب آورد. فاطمه به اُمّ الذّریه مکنّى بود. او هم چنین درمبحث زینب بنت امام موسى کاظم مىنویسد: زینب با همسر خواهرش قاسم بن محمّد بن جعفر الصادق به مصر رفت. طبق این گزارش وجهى براى مزار فاطمه صغرى در آذربایجان شورى و بىبى حیات کرمان نخواهد بود. ما معتقدیم که در آذربایجان فاطمه دختر موسى الاعرج بن جعفر بن محمّد بن ابراهیم بن محمّد بن عبیداللَّه بن امام موسى کاظم مدفون است که پدرش به صاحب طوق مشهور بود و در سال 478 هـ . ق در آذربایجان قیام کرده، پس از دستگیرى و تحمّل هفت سال زندان عاقبت به شهادت رسیده است.
گفته مىشود که «فاطمه وسطى» در اصفهان مدفون است و اینک آرامگاهى به او در اصفهان معروف است که به ستّى فاطمه خوانده مىشود.
«فاطمه اُخرى» ملقّب به «فاطمه طاهره» در رشت مدفون و به «خواهر امام» مشهور است که حرم با صفایى دارد.
بنابراین مزار کنونى در روستاى بىبى حیات، نمىتواند از آن فاطمه صغرى بنت امام موسى کاظم باشد.
ردّ قول دوّم: چنان که گفته شد، برخى تصوّر نمودند که بىبى حیات، رقیه دختر امام موسى کاظم است که جهت ملاقات امام رضا به کرمان متوارى و بر اثر بیمارى وفات مىنماید.
این گزارش نیز جاى تردید دارد، زیرا ابن عنبه کرمانى که خود در چترود مىزیسته، در همان جا وفات کرده، از بزرگان علم انساب بودهاست. چگونه این گزارش را در کتاب خود ذکر نمىنماید. وانگهى شیخ مفید از هاشمیّه کنیز رقیه دختر امام موسى نقل مىکند که: محمّد بن موسى همیشه با وضو و دایم در نماز و سجده بوده...
از آنجایى که این داستان مربوط به هنگام سکونت رقیه و محمّد دو فرزند امام موسى کاظم در مدینه است و گزارش دیگرى از خروج وى در دست نیست، خود دلیل دیگرى از عدم مهاجرت وى به کرمانایران دارد. زیرا مزارات دیگرى به وى در اصفهان، شیراز و خراسان منسوب است که ما در کتاب دانشنامه جامع بقاع و اماکن متبرکه به بررسى آنان پرداختیم.
با تمام این تفاصیل، ما منکر مزارى به نام فاطمه صغرى در روستاى بىبى حیات نیستم. زیرا شهرت این نام بر بقعه بیشتر از رقیه است، به هر حال از نسب واقعى او نیز خبر نداریم و یقین داریم که دختر امام موسى کاظم نیز نیست. این احتمال که وى از نوادگان امامزاده ابراهیم المجاب بن محمّد العابد بن امام موسى کاظم باشد بعید نیست.
همایون کرمانى، شاعر سخن سراى کرمان، شعرى بلند در مدح و منقبت امامزاده بى بى حیات و فرزندان امام موسى کاظم دارد که در اینجا به آن اشاره مىشود:
دیدم به خواب، دوش که گیتى منوّر است
گفتى به شب، طلیعه خورشید خاور است
گفتى فضـاى خــانه و کـاشانه در مشام
همچـون هـواى گلشن مینو معطّـر است
دیدم فــرشته آمــده از آســمان فـرود
در چشمهها ترنمـى از آب کــوثر است
بــزم دلــم ز پــرتو مــاهى جهـانفروز
رشک سپهــر با همه تابنده اختــر است
گفتـم به دل که؛ پرتو این ماه از کجاست
وین آفتاب از چه و یار و چه کشور است؟
این عطــر دلـنواز گر از زلف حور نیست
بهــر چـه با نســیم بهشتى برابر است؟!
دل گفت کـاین فـرشته خصال حیاتبخش
«بىبى حیات» دختر «موسى بن جعفر» است
این شـاهـدخت زینب عصمـت پنـاه را
زى «قم» نگر که «حضرت معصومه» خواهر است
سلطان دین، رضـا که بلند آسـتان او
بر عـرش سایه افکند ـ او را برادر است
مـاه دو هفته ایست که در ســن چـارده
همـواره در محـاق زخصم ستمگر است
عَذر است هم چون مریم و او را مسیح نیست
روح القدس اگرچه او را یار و همسر است
گر بارگاه اوست به «کرمان» شگفت نیست
خـورشید از کـرم همه جا نورگستر است
مــأمـون که راند بر سر «آل على» ســتم
زان جـور، شــرمسار به نزد پیمبر است
اولاد پاک «ســاقى کــوثر» به هـر دیـار
بنگــر شهید تیـغ شــریران ابتــر است
روى فسـونگـــران ستمـگــر سـیاه باد
رخشنده تا ســتاره زهــراى ازهر است
وصف على و آل، همایون بگـو که خوش
بال همــاى لطف الهـیت، بـر سـر است
شعر دیگرى که آقاى ماشاءاللَّه اکبرى، سروده است، در حرم مطهّر بر تابلوین خطاطى و بر دیوار ایوان نصب شده که از قرار زیر است:
دختر موسى بن جعفر گوهر والاست این
نور چشم مصطفى محبوبه زهراست این
جـد ایشان مرتضى شد رهنماى مسلمین
کوکب رخشندهاى در عالم بالاست این
در دهى سکنى گزید، نام آن شد «بىبى حیات»
همچون مرغ نغمه خوان بر شاخه طوبى است این
ساکن اینجاست دور از خانه و ایل و تبار
چون غزال گمشده در دامن صحراست این
مظهـر احسان و تقوى، منبع جو دو کرم
معجزت عیسى بن مریم در همه دنیاست این
خواهر معصومه باشد در دیار غربتى ساکن
گفتمش اخت الرضا اندر جهان پیداست این
گلشـن جــاوید احمــد بلبل باغ حسن
گـوهر بحــر معارف لولو لالاست این
معنى آیات قـــرآن شـعشع نور خــدا
مظهـر جود و کرم در عالم معناست این
یاد آرد بارگاهش در نظر چون مطّلع الانوار حق
راه پاکش «اکبرى» چون جنّت المأواست این
- ۱۵۳۹
- ادامه مطلب