- پنجشنبه ۱۷ مهر ۹۳
بقعة این امامزاده در روستاى زیارت ور از توابع دهستان لنگا در شهر عبّاس آباد تنکابن قرار دارد. به اجماع مورّخان، خفته در این مزار، سیّد ابوالحسن المؤید باللَّه از رهبران زیدیّه مىباشد. ابن اسفندیار در کتاب خود نسب وى را آورده و از مراتب فضل او چنین یاد مىکند:
«کیا ابوالحسین پسر محمّد، پسر هارون، پسر محمّد، پسر قاسم، پسر حسن، پسر زید، پسر امام السبط حسن، پسر على امیرالمؤمنین(ع). وى به دیلمان خَلق را دعوت کرد. جمله گیل و دیلم اجابت فرمودند. در بغداد نزد سیّد ابوالعبّاس تحصیل علم کرد و بعد از آن به قاضى القضاة عبدالجبّار همدانى پیوست و در مجلس او تخریج افتاد و به نهایت رسید».
طبق نوشتة ابن اسفندیار، مؤیّد باللَّه در هفتاد و اَند سالگى در سال 421 هجرى قمرى، در روز عرفه، یکشنبه وفات کرد و در روز دوشنبه مصادف با عید قربان در منزل خویش که در لنگا بود، دفن شد. ظهیرالدّین مرعشى در شرح حال سیّد رکابزن کیاى تنکابنى، او را نبیرة ابوالحسین المؤیّد باللَّه دانسته و اشاره مىکند که مردم تنکابن و رستمدار (رویان) پیرو مذهب وى هستند و او را زیدى مذهب معرّفى مىکنند.
رابینو در شرحى که دربارة مؤیّد باللَّه نوشت، نسب او را چنین آورده است:
«سیّد ابوالحسین المؤیّد بااللَّه عضدالدّوله و سیّد یحیى الناطق بالحق (برادرش)، پسران حسین بن هارون بن حسین محمّد بن قاسم بن حسین بن زید بن حسن بن على بن ابىطالب مىباشند».
حال آنچه که علماى انساب دربارة این بزرگ مرد نوشتهاند، اشاره مىشود:
ابن عنبه: «الشریفان الجلیلان ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون، کثیرالعلم له مصنفاً فى الفقه و الکلام، بویع له با الدیلم و لقب بالسیّد المؤیّد، و اخوه ابوطالب یحیى».
در حاشیة عمدة الطالب آمده است: «السیّد الشریف المؤیّد باللّه ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون اقطع بن حسین بن هارون بن محمّد البطحانى... از ائمّه زیدیّه بوده، او در آمل طبرستان به دنیا آمد و براى طلب علم به تحصیل آغاز نمود و نزد خالش ابىالعبّاس احمد بن ابراهیم بن حسن بن ابراهیم بن محمّد بن سلیمان بن داوود بن حسن بن على (ع) کسب علم نمود. در فقه و اصول مهارت داشت و در علم اصول و فقه داراى تصنیفاتى است.
اوّلاً، در سنه 380 در ایّام صاحب بن عباد خروج کرد، ابوالفضل الناصر با او به معارضه برخاست. هشتاد نفر از سپاهیان مؤیّد به قتل رسیدند؛ خود مؤید را اسیر نموده، به بغداد فرستادند و بعد از چند روزى او را رها کردند، و او به رى برگشت و از آن جا به آمل، و در آمل توقّف نمود، تا اینکه نامههاى زیادى از اهل جبل و دیلم براى اعلام آمادگى به نصرت و یارى او فرستاده شد و او هم به گیلان و دیلم آمد.
مؤیّد باللَّه در سنه 411 هـ . ق، روز عرفه، در 99 سالگى به لنگا از نواحى دیلمان وفات یافت، سیّد مانکدیم، ملقّب به المستظهر باللَّه که بعد از او در لنجا خروج کرد، بر بدن او نماز خواند؛ مشهد و مزارش در لنجاست. بعد از مؤید باللَّه، برادرش ناطق بالحق ابوطالب یحیى قیام نمود».
علّامه سیّد مجدالدّین: «السیّد ابوالحسین احمد المؤیّد بااللَّه بن حسین بن هارون... کان حسن الشمائل، جّم الفضائل، عالماً عاملاً فاضلاً کاملاً جامعاً حاویاً فقیهاً محدّثاً مدرساً مصنفاً، له تصانیف عدیدة حسنة الجلیلة فى الأصول و الفقه و الکلام...».
ابوالحسن عمرى: «الشریف الفقیه العدلى ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون اقطع المعروف با الهارونى».
ابنطقطقى: «امّا احمد الهارونى المؤیّد باللَّه، فکان رجلاً جلیلاً عظیم الشأن و بویع له بالدیلم، از کتاب الوزاء ابىالحسین بن محسن بن ابىاسحاق ابراهیم صابى نقل مىکند، ابوالحسن هارونى علوى، مرد بزرگ، جلیل، عالم و فاضل بود و صاحب ابوالقاسم بن عباد او را اکرام مىکرد و عظیم مىشمرد...».
ابوطالب مروزى: «ابوالحسین المؤیّد باللَّه بطبرستان احد ائمّة الزیدیّة، صاحب التصانیف فى کلّ فن له عقب با الدیلم».
امام فخررازى: «احمد ابوالحسین العالم الفقیه الملقّب بالمؤیّد باللَّه الهارونى، له تصانیف، بویع له بالدیلم و خرج بالرى على باطنیه ثم بجیلان و دعا الى نفسه فقوتل و انهزم و تفرق عسکره، ثم اعتزل النّاس و اقبل على عبادةاللَّه الى ان توفى فى سنه 411».
سیّد جعفر اعرجى: «السیّد الشریف الجلیل ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون اقطع کان کثیر العلم، له مصنّفات فى الفقه و الکلام بویع له بالدیلم و لقب به السیّد المؤیّد باللَّه، از ابن طباطبا نقل نموده است: السیّد ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون کان من اعیان ائمّة الزیدیّة بطبرستان، کان سیّداً فقیهاً، زاهداً متقشّناً، کثیر العباده، توفّى بطبرستان سنه 421 و دفن فى مقابر الائمّه».
علّامه ضامن بن شدقم حسنى: «السیّد ابوالحسین احمد المؤیّد باللَّه، کان حسن الشمائل، جم الفضائل، عالماً فاضلاً کاملاً جامعاً حاویاً فقیهاً محدّثاً مدرّساً مصنفاً، له تصانیف عدیدة حسنة جلیلة فى الاصول و الفقه و الکلام، بویع له فى الدیلم و خرج بالرى على... فخذ لهم اللَّه تعالى، ثم توجّه الى شاطى البحر الى جیلان و طبرستان، فتفرق عنه عسکره، فانهزم الى... فترک الدنیا تورّعاً و تزهداً و اعتزل النّاس تعبداً، فلم یزل مشتغلاً بالصلاح و العبادة الى ان توفى سنة 411 هـ . ق».
در کتاب سادات متقدّمه گیلان از کتاب نسمة السحر فیمن تشیّع و شعر نقل نموده است: مؤیّد باللَّه احمد بن حسین هارونى در سنه 333 در شهر آمل متولّد شد و پدرش حسین بر مذهب شیعه اثنا عشریه بود. پسرش نشو و نما نمود و قایل بر طریقه و مذهب پدرش بود و پس از آن، مردم را به سوى خود دعوت مىکرد و از نساک علما کبار عالم بود و او فاضل بود.
مدّتى در حضور صاحب بن عباد دیلمى بود و صاحب بن عباد حق او را مىشناحت و او را بزرگ مىشمرد. پس از آن به بلاد دیلم مسافرت نمود و مردم آن جا دعوت وى را اجابت نمودند و در میان آنان بیست سال حکومت نمود و در سنه 411 هـ . ق در ایّام قائم بامراللَّه عبّاسى وفات یافت».
آنچه پیرامون ابوالحسن احمد المؤیّد باللَّه نقل شده، وى را از ائمّة زیدیّه معرّفى نمودهاند؛ امّا در کتاب المجدى فى انساب الطالبییّن او را عدلى گفته، که کلمة عدلى ظاهراً اشاره به امامى بودن وى دارد.
در دایرة المعارف بزرگ اسلامى ذیل کلمة آملى به شرح حال ابوالحسین احمد بن حسین هارونى پرداخته که در اینجا به آن اشاره مىشود:
«ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون اقطع، معروف به «سیّد مؤیّد باللَّه» و «عضد الدّوله» (333. 421ق /945. 1030م)، فقیه، ادیب، محدّث، مفسّر و شاعر. وى از نوادگان زید بن حسن مجتبى(ع) و از پیشوایان زیدیّة طبرستان و معاصر صاحب بن عباد (326. 385 ق/ 951. 995 م) به «برادران هارونى» معروف بودند. پدر وى شیعة اثنا عشرى بود و خود او و برادرش نیز نخست بدین مذهب بودند و سپس به فرقة زیدیّه پیوستند. او در آمل زاده شد و در 380 ق/ 990 م دعوت خود را آغاز کرد و مردم گیلان و دیلم را به مذهب زیدى فرا خواند. مردم دعوتش را پذیرفتند و او مدّت 20 سال به عنوان خلیفه بر مردم آن سامان فرمان راند. ابوالفضل الناصر به جنگ با وى برخاست که منجر به اسارت آملى و اعزام او به بغداد شد، امّا او چند روز پس از رسیدن به بغداد آزاد شد و به رى و سپس به آمل رفت و مردم طبرستان بار دیگر از او پشتیبانى کردند. وى سرانجام در لنگا از نواحى دیلمان که محل سکونتش بود، در گذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. پس از او برادرش «الناطق بالحق» که شاگرد شیخ مفید(ره) بود، پیشواى زیدیان طبرستان گردید. پس از یک سال او هم در گذشت. پس از مرگ الناطق بالحق، قاسم فرزند آملى ریاست مذهبى مردم دیلم را به عهده گرفت و دیرى نپایید که این یک نیز در جزما، از ییلاقهاى دو هزار، در گذشت. دربارة آملى گفته شده که پرهیزکار و پارسا و متمایل به تصوّف بوده است. وى به زبان عربى شعر نیکو مىسرود (ابن اسفندیار، 1/98).
فعّالیّت علمى: آملى در پى کسب دانش به بغداد رفت و نزد دایى خود ابوالعبّاس احمد بن ابراهیم مؤلّف کتاب الوافى فى مذهب الهادى و القاسم، درس خواند. سپس در همدان نزد قاضى القضاة عبدالجبار همدانى (د 451 ق / 1024 م) درس خود را به پایان رساند و در فقه و أصول و نحو و لغت عربى و حدیث و درایة تبحّر یافت و آراء فقهى او از سوى زیدیان ایران و کوفه و حجاز و یمن پذیرفته شد. او در فقه زیدى، از محدّثان معتبر به شمار میرود، وى در فصاحت شهره بود، چنانکه نثر وى را در کتابى که در پاسخ قابوس بن وشمگیر دربارة فضایل على بن ابى طالب(ع) نوشته است، «معجزه مانند» دانستهاند. دیوان شعر وى به گفتة ابن اسفندیار «به مجلّدى ضخیم بر مىآید».
برخى از آثار او که نسخههاى خطى آنها موجود است، بدین شرح است: 1. التجرید، در علم اثر، آمبروزیانا؛ 2. دیوان شعر، آمبروزیانا؛ 3. سیاسة المریدین، و اتیکان، آمبروزیانا؛ 4. الشرح، واتیکان، برلین؛ 5. کتاب الافادة، برلین، موزه بریتانیا (انگلستان)؛ 6. النصرة؛ 7. البلاغة».
علّامه سیّد عبدالرزّاق کمونه دربارة سیّد ابوالحسین احمد هارونى چنین مىنویسد:
«قبر احمد بن حسین بن هارون بن حسین بن محمّد بن هارون بن محمّد بن ابراهیم بن حسن بن زید بن امام حسن(ع) در لنجاست. حمید زیدى در حدائق الوردیّه گوید: «در گذشت او روز عرفه به سال 411 هجرى بود، در لنجا دفن شد و بر روى قبرش ساختمانى بنا کردند و آرامگاهش در آنجا مشهور است. دربارة او گویندهاى مىگوید:
«بر روى قبرى که در صعده است، توقّف کن و در برابر شخصیّتى که در لنجا مدفون است زانو بزن. بدان که هر کس به آن دو [دفن شدگان در صعده و لنجا] اقتدا کند بزودى به آرزویش خواهد رسید».
ابوطالب اسماعیل مروزى در انساب الطالبیّه گوید: «احمد در 411 در انجاس [لنجا] از سرزمین دیالمه درگذشت و قبرش در آنجا است» پدر او حسین بن احمد بن حسین، دانشمند، ادیب، و شاعر بود. او از یمن قیام کرد تا به جیلان رسید و در قریهاى به نام جومه فرود آمد. آنگاه به طرف هوسم بیرون شد و اهل آنجا با وى بیعت کردند و ملقّب به مؤیّد شد و مردم در اجابت کردن او شتاب کردند. سپس شوزیل از جیلان آهنگ نبرد با او کرد و در دروازة هوسم با او پیکار نمود و لشکر مؤیّد گریختند و گروهى از آنان به قتل رسیدند و مؤیّد اسیر شد و به زندان افتاد. سپس او را آزار کردند و مجدّداً به طرف هوسم رفت و این شعر را بخواند:
از دست دشمنان به سوى دشمنان گریختم و من آنان را در ردیف افراد مورد اطمینان مىشمردم؛ براستى گمانهایى که به گروهى داشتیم به نومیدى گرایید. آنها خوبىهایم را از بدیهایم مىدانند. گمراهان را در جنگ بر من تحریک مىکردند و آنان در نزد من از گمراهان بدترند.
هنگامى که احمد بن محمّد هاشمى معروف به ابن سکرة گفت: به راستى (پرچم) خلافت از آغاز به نام جوانى از خاندان عبّاس بسته شده است. تا زمانى که خورشید مىشود و بر مردم مىتابد چون عمر خلیفهاى سپرى مىشود به جایش خلیفه دیگرى مىنشیند؛ به کسى که امید دارد جز آنها به خلافت برسند بگو این کمال نادانى است که بخواهى اندوه پندار را با ترس برطرف کنى»، مؤیّد باللَّه، احمد بن حسین در دوران کودکى او را پاسخ داد: «به ابن سکره بگو اى هم پیمان عبّاس، خلافت شما واژگون خواهد شد. از سبقت گرفتنهاى شخص فرمانبردار مترس تا زنده است در خوارى و هلاکت است. سپاس پروردگار بى انبازم را که ابن داعى را در میان مردم به افسر عزّت اختصاص داده است».
بقعهاى که مدفن این مرد بزرگ است، تا امروز پا برجاست و مردم از نقاط دور و نزدیک به زیارت او مىآیند. بناى این بقعه حدود 150 سال قبل دچار آتش سوزى شد و سقف بنا که ظاهراً لتپوش بود و قسمتى از دیوارها به کلّى سوخت، ولى به ضریح آسیبى نرسید.
وجود قرآنى نیمه سوخته داخل بقعه، گواهى بر این مدّعاست. این قرآن یک نسخه، خطّى منحصر به فرد به طول 25 سانتىمتر و عرض 15 سانتىمتر مىباشد که داراى جلدى قدیمى میباشد و با خطّى زیبا نگارش یافته و قدمت آن به بیش از سیصد سال مىرسد، بارها توسّط افراد سودجو به سرقت رفت و همین اواخر پیدا شده است. ضریح بقعه به طول دو متر و پهناى 90 و بلندى 150 سانتىمتر از جنس چوب، گور را پوشانده که بدون سنگ نوشته بود و چیز قابل ذکرى ندارد. گورهاى قدیمى در اطراف این امامزاده زیاد است. سنگ گورهاى ایوان بقعه به این ترتیب هستند:
1. وفات مرحوم میرزا عبداللَّه ولد مرحوم میرزا ایوب تنکابنى ملقّب به خلعتبرى، نشانهها: مهر، تسبیح، شانه، 1208 هـ . ق.
2. وفات مرحوم رضوان جایگاه مشهدى محمّد ولد کربلایى جمشید کلاکرى تنکابنى لنگایى محرّم الحرام 1264 هـ . ق.
یک سنگ گور متعلّق به قرن هشتم هجرى قمرى، به تازگى هنگام کندن گورى جدید بدست آمد که بر اثر سهل انگارى به سرقت رفت. این امامزاده تاکنون چند بار حفّارى غیرمجاز شده که آثار آن در پشت بقعه هویداست. یک اصله درخت آزاد در محوّطة سمت راست بقعه قرار دارد که محیط دایرة تنة آن 480 سانتىمتر و قطر آن 382 سانتىمتر مىباشد. به رغم مشهور بودن صاحب مزار، بقعة وى ـ یا به گفتة اهالى ـ سر اوضاع وى بسیار ساده و مورد بىمهرى قرار گرفته است. در سمت چپ درِ ورودى گورستان بقعه، مسجدى زیبا قرار دارد.
- ۱۵۵۱
- ادامه مطلب