- سه شنبه ۲۹ مهر ۹۳
فصل اول کتاب: مشخصّات رهبر قیام1
تاریخ تولّد و شهادت زید علیهالسلام
فضایل علمى و اخلاقى زید علیهالسلام
بیان رساى زید علیهالسلام
تفسیر قرآن در زندان.
شاگردان زید علیهالسلام
تألیفات زید بن على علیهالسلام
همسر و تعداد فرزندان زید علیهالسلام
نام و مشخصّات رهبر قیام
نام پرافتخار رهبر قیام ما «یحیى» است. کنیه او: أبوطالب[1] و به قتیل
جوزجان[2] مشهور و معروف است.
مورخان او را از آن جهت قتیل جوزجان خواندهاند که با قیام جاودانه
خود برگى خونین برصفحات تاریخ شیعه افزود و باعث زوال دولت غاصب
بنى امیّه شد.
قیام زید علیهالسلامباشهادت جانگداز او تمام نشد، و انقلابیّون به رهبرى فرزند
رشیدش یحیى علیهالسلام پرچم شورش و قیام بر ضد حکومت اموى را به دست
گرفتند.
نَسب شریف
نسب شریف او به اتّفاق نقل همه علماى انساب و مورّخان بزرگ اسلام،
بدین شرح است؛ یحیى بن زید بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب علیهالسلام.[3]
نام پدر بزرگوار رهبر قیام، زید علیهالسلام و پدر بزرگش امام سجّاد علیهماالسلام و جدّ او
سیّد الشهداء علیهالسلام است. که همه از انقلابیّون و از شخصیّتهاى بنام شیعه و
تاریخ اسلام محسوب مىشوند. بنابراین یحیى علیهالسلام از شجره طیّبه اهل
بیت علیهمالسلام است و شرافت، مقام و مرتبه او از نظر اصالت خانوادگى در حّد
ممتازى است و این فضیلت ذاتى، یکى از ویژگىهاى برجسته و از نقاط
روشن حیات اوست.
نسبت یحیى علیهالسلام بایک واسطه به امام معصوم علیهالسلام، و با سه واسطه به
امیرالمؤمنین علیهالسلامو فاطمه زهراء علیهاالسلام و بالأخره به پیامبر عظیم الشأن
اسلام صلىاللهعلیهوآله بر مىگردد که زهى شرافت و افتخار را در بردارد.
پدر بزرگوار
همان طور که اشاره شد، نام پدر بزرگوار او زید علیهالسلام است. و او را «حلیف
القرآن[4]» و «زید الأزیاد[5]» مىگفتند.
نام پر افتخار زید بن على علیهالسلام، با انقلاب خونین و قیام خدا پسندانهاش
همراه است و هر کس نام زید علیهالسلامرا شنیده باشد، کم و بیش آوازه قیام و
شهادت او را نیز شنیده است.
او اوّلین سیّد حسینى علوى است که علیه ظلم و فساد، و در برابر غاصبان
خلافت و شجره ملعونه، یعنى بنى اُمیّه قیام کرد و با وجود آن که مردى
متّقى، پارسا، محدّث، مفّسر، عالم، جلیل القدر و شریف بود، در میدان نبرد
هم همانند جّد بزرگوارش حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام شجاع، دلیر و مجاهد به
شمار مىرفت.
تاریخ تولّد و شهادت زید علیهالسلام
روز ولادت زید علیهالسلام مشخّص نیست و بین مورّخان هم در سال ولادتش
اختلاف است.
ابن عساکر (متوفّاى 571 ه . ق) سال تولّد او را 78 ه . ق مىداند[6].
مورّخ دیگرى به نام محلّى (متوفّاى 652 ه . ق) سال ولادت زید بن
على علیهالسلام را سال 75 ه . ق یاد مىکند[7].
گرچه دانشمند بزرگ شیعه، شیخ مفید رحمهالله یادى از سال ولادت
او نکرده، اما نتیجه کلام وى مؤیّد قول ابن عساکر در
«تهذیب التهذیب» است، زیرا روایات متفّق است که حضرت زید علیهالسلام
در موقع شهادت 42 سال[8] سنّ داشت و شیخ مفید رحمهاللهسال شهادت آن
حضرت را 120 ه . ق مىداند، بنابراین ولادت او سال 78 ه . ق مىباشد. اما
شیخ مفید رحمهاللهدر کتاب دیگرش به نام (مسار الشیعه) سال شهادت زید علیهالسلام
را اوّل صفر 121 ه . ق ذکر مىکند و ظاهرا این تاریخ را اختیار کرده
است[9]. بعضى از محقّقین نیز این قول را پذیرفته و باکم کردن مدّت عمر
آن حضرت یعنى 42 سال، تولّد وى را به سال 79 ه .ق ذکر نمودهاند، که این
قول مقرون به صحّت مىباشد.
مادر زید علیهالسلام
درباره نام مادر زید علیهالسلام نیز اختلاف است؛ شمارى از مورّخان و علماى
انساب نام او را «غزاله»[10] نوشتهاند. بعضى از او به نام «جیّد»[11] یا «جیدا» و بعضى
دیگر به (حیدان)[12] یاد کردهاند، اما در روایتى آمده که امام سجّاد علیهالسلام او را به
نام (حوراء)[13] مىخواند.
به هر حال، او کنیزى شایسته و با نجابت بود که مختار بن أبى عبیده
ثقیفى[14] او را به سى هزار درهم خرید[15]. این بانو آن قدر در نظرش جلوه کرد و
خوشایند او شد، که با خود گفت؛ من لیاقت این زن را ندارم، او شایسته على
بن الحسین علیهالسلاماست، لذا او را به عنوان هدیهاى ارزنده به خدمت امام علیهالسلام
فرستاد.
این بانو از امام چهارم علیهالسلام داراى سه پسر و یک دختر شد و فرزند اوّل او،
زید علیهالسلامبود و سه فرزند دیگرش؛ عمر، على و خدیجه نام داشتند[16].
لقبهاى زید علیهالسلام
لقبهاى زید علیهالسلام عبارتند از:
1. «شهید» که در بعضى روایات از او به این لقب ذکر کردهاند، در حالى که
علماى انساب؛ زید بن امام موسى کاظم علیهالسلام را ملّقب به نار (آتش) نمودهاند[17].
2. «حلیف القرآن» یعنى هم پیمان با قرآن.
به دلیل ممارست و ارتباط فراوان او با کتاب خدا، این لقب براى او به
یادگار مانده است، چرا که وى مأنوس با این کتاب شریف و مفسّر و مؤلّف کتاب
«غریب القرآن» مىباشد[18].
3. «زید الأزیاد» کنایه از مقام والا و عظمت و شخصیّت بى نظیر او
نسبت به هم نامهاى او مانند؛ زید بن حارثه، زید بن ارقم و زید
بن حسن مىباشد[19].
کنیه وى «ابوالحسین» بود و این از آن جهت است که زید علیهالسلامفرزندى به
نام حسین داشت، لذا به آن مکنّى شد[20].
فضایل علمى و اخلاقى زید علیهالسلام
زید بن على علیهماالسلام نه تنها در زهد، عبادت، شجاعت، سخاوت و مردانگى
معروف است، بلکه در علم و دانش نیز یکى از بارزترین چهرههاى درخشان
اسلام به حساب مىآید.
زید علیهالسلام در شناخت احکام الهى، فقیهى عمیق و دانشمندى بس سترگ
است و علم سرشار و دانش بى کران او زبانزد دوست و دشمن بوده است.
وى با بیان روایات و احادیثى که از پدر، برادر و برادرزادهاش شنیده بود،
سؤال کننده را قانع مى ساخت. لذا مقام علمى زید علیهالسلام در اذهان عمومى و
میان بزرگان صحابه و انصار، معروف و مسلّم بود، تا آن جا که او را عالم آل
محمّد و فقیه أهل بیت نامیده بودند.
امام صادق علیهالسلام دربارهاش مى فرماید؛ خدا، زید را رحمت کند او عالمى
درست گفتار بود:
«رحِمَ اللّهُ زَیْدا إنَّهُ الْعالِمُ الصَّدُوقُ»[21].
امام هشتم على بن موسى الرضا علیهالسلام نیز در مقام تجلیل و ستایش از او
مىفرماید: «اِنَّهُ کانَ مِنْ عُلَماءِ آلِ محمّد»[22] او از علماى آل محمّد صلىاللهعلیهوآلهبود.»
و در جاى دیگر، امام صادق علیهالسلام، زید علیهالسلام را با عظمت یاد کرده
و مىفرماید:
«انَّهُ کانَ مُؤْمِنا وَ کانَ عارِفا وَ کانَ عالِما وَ کانَ صادِقا»[23].
او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درست کار بود.
از این رو علماى بزرگ و صاحب نظران علم رجال و حدیث، مقام علمى
حضرت زید علیهالسلام را با عباراتى محکم و رسا بیان کردهاند و او را به عنوان
یکى از بارزترین چهرههاى فقهى، تفسیرى، و علمى آل محمّد صلىاللهعلیهوآله
ستایش نمودهاند.
بیان رساى زید علیهالسلام
از الطاف خداوند بزرگ در مقام خلقت انسان، یاد دادن بیان به فرزند آدم
است و قرآن کریم در سوره الرحمن به این موضوع اشاره داشته و مىفرماید:
«عَلّمَهُ الْبَیان»[24]. خداوند انسان را بیان آموخت.
درباره زید علیهالسلام هم نوشتهاند:
«اِءنَّهُ حُلُّو الِلّسانِ، شَدیدُ الْبَیانِ، خَلیقُ بِتَمْویهِ الْکَلام»[25].
زید علیهالسلام زبانى شیرین و بیانى محکم داشت و سازنده کلام روان بود.
حفظ مطالب گوناگون و سپردن علوم مختلف به ذهن، نشانه نبوغ و
استعداد قوى و درک عالى انسان به شمار مىرود؛ زید بن على علیهالسلام این مرد
فوق العاده، داراى حافظهاى قوى بود، به طورى که اگر کتابى را فقط یک بار
براى او مىخواندند، آن را از حفظ مىگفت و بدون کم و کاست
تقریر مىنمود[26].
زید بن على علیهالسلام قهرمان گفتار و داراى فصاحت و بیانى قوى بود و در مقام
سخن، به عنوان یکى از بهترین فصیحان عرب شناخته شده است.
او در خانه وحى و در دامن ولایت، همه فضایل و کمالات را به ارث برد.
درباره فصاحت و بلاغت او گفتهاند: «وَ کانَ یَشْبَهُ الأِمامُ عَلیِ بْنِ اَبى طالِب علیهالسلام
فی فَصاحَتِهِ وَ بَلاغَتِهِ»[27]؛ او در سخنورى و بلاغت و فصاحت به جدّش
امیرالمؤمنین علیهالسلامشباهت تام داشت.
خالد بن صفوان در همین رابطه مىگوید: فصاحت، خطابه، زهد، تقوى و
عبادت در بنى هاشم به زید علیهالسلام منتهى مىشود. من او را در مجلس خلیفه
هشام بن عبد الملک دیدم، زید علیهالسلامچنان او را با بیان محکمش کوبید و
مجلس را بر او تنگ کرد که راه فرارى نداشت[28].
ابوإسحاق سبیعى نیز مىگوید:
«رَأَیْتُ زَیْدَ بْنِ عَِلیٍّ علیهالسلام فَلَمْ اَرَفی أَهْلِه مِثْلُهُ أَفْضَلَ وَ کانَ أَفْصَحَهُمْ لِسانا وَ
أَکْثَرَهُمْ زُهدْا وَ بَیانا»[29].
من کسى را همانند زید علیهالسلام در فضل، فصاحت لسان، کثرت زهد و خوبى
بیان در عصر او ندیدم.
قیروانى در کتاب «زهرالآداب» مىگوید:
زید بن على علیهالسلام مردى دیندار، شجاع و از بهترین نوادگان هاشم بود. او
خوش کلام و نیکو رفتار بود. سران بنى امیّه به حکّامشان در عراق مىنوشتند:
نگذازید مردم کوفه با زید علیهالسلام تماس بگیرند، چون او زبانى برندهتر از شمشیر،
تیزتر از نوک نیزه و مؤثّرتر از سحر و کهانت که در گرهها دمیده شده، دارد[30].
زید بن على علیهالسلام مفسّر و همراز قرآن
همان طورى که گفته شد، یکى از ألقاب زید علیهالسلام «حلیف القرآن»[31] یعنى زید
همراز قرآن بود و همیشه با قرآن سروکار داشت و از ذکر خدا و کتاب او غافل نبود.
امام باقر علیهالسلام مىفرمایند: روزى پدرم زید را خواست و دستور داد تا قرآن
بخواند، او خواند، سپس پدرم آیات مشکل قرآن را از او پرسید، و او یکى یکى
جواب صحیح مىداد، پدرم این قدر تحت تأثیر استعداد فوق العاده و دانش و
اُنس او با قرآن زید علیهالسلام قرار گرفت، که برخاست و بین دو چشم زید را بوسید[32].
زید علیهالسلام مىگوید: «خَلَوْتُ بِالْقُرآنِ ثَلاثَ عَشْرَةَ سَنَةً أقرَأَهُ و أَتَّدَبِّرُهُ»[33].
سیزده سال با قرآن خلوت کردم آیات آن را مىخواندم و درباره
آن مىاندیشیدم.
ابونصر بخارى، از ابن ابى جارود روایت مىکند که:
«قَدِمْتُ الْمَدینَةَ فَجَعلْتُ کُلَّما سَأَلْتُ عَنْ زَیدٍ بنِ عَلیَ، قیلَ لی ذاکَ حَلیفُ
الْقْرانِ ذاکَ اُسْطُوانَةُ الْمَسجِدِ»[34].
به مدینه که آمدم و از هر کس حال زید را پرسیدم، در جوابم گفته مىشد
منظورت همان «حیلف القرآن» همان ستون مسجد است.
آرى، او آن قدر با مسجد و عبادت اُنس گرفته بود که اکثر اوقات خود را در آن
جا مىگذراند، به طورى که چون ستونى از ستونهاى مسجد جلوه مىکرد[35].
او در تشخیص معانى قرآن و طرز قرائت آن صاحب نظر بود و در
بحثهاى خود همیشه با الهام از این کتاب، خصم را مغلوب مىساخت.
درباره زید علیهالسلامگفتهاند: «وَکانَتْ لَهُ فیهِ قَرائَةٌ خاصَّةٌ»[36].
یعنى او قرائت خاصى در قرآن داشت.
ایشان کتابى در این زمینه تألیف نموده است و گفتهاند: «فَقَد عَلِمَ الْقرآنَ
وَ اَوْفى فَهْمَهُ» یعنى او قرآن را مىآموخت و خوب آن را مىفهمید[37].
امام صادق علیهالسلام در این مقام، از ممارست و مطالعه عمیق وى
سخن مىگوید و با جملهاى افتخارآمیز از او یاد مىکند: «کانَ وَاللّهِ
أقَرَءْنا لِلکِتابِ».
به خدا سوگند: او در میان ما بیش از همه به قرائت و تلاوت قرآن
اشتغال داشت[38].
تفسیر قرآن در زندان
مردى به نام ابى غسّان ازدى مىگوید: زید بن على علیهالسلامدر مسافرت به
شام در زمان حکومت هشام ستمگر پنج ماه به زندان افتاد. هیچ مردى را
داناتر از او به کتاب خدا ندیدم، در این مدّت کوتاه که با او هم زندان
بودم، سوره حمد و بقره را به طور جالب و شیوا و با بیانى رسا به نحو تفسیر
از او آموختم[39].
آرى، زید از فرصت استفاده کرد و زندان را به مدرسهاى عالى براى تفسیر
قرآن و معارف الهى تبدیل نمود و حتّى در موقع گرفتارى تا آنجا که برایش
ممکن بود به وظیفه روشنگرى خویش مىپرداخت.
شاگردان زید علیهالسلام
زید علیهالسلام خود یکى از برجستهترین شاگردان مکتب پدر، برادر و پسر برادر
عالى قدرش بود و علوم مختلف اسلامى را به طور مستقیم از این سه امام
معصوم فرا گرفت. و پس از این برداشتهاى پر ارزش و سنگین و تسلّط کامل
در این علوم، خود نیز به تربیت شاگردانى پرداخت.
او باهمتّى بلند و روحى عالى کرسى علوم مختلف را اشغال کرد و با بیانى
رسا، مستدل و بىنظیر افرادى را در این علوم پرورش داد.
شاگردان زید علیهالسلام خود مجتهدانى بزرگ و شخصیّت هایى کم نظیربودند
که افتخار دارند علوم خود را از عالم آل محمّد صلىاللهعلیهوآله و فرزند برومند و برادر و
برادر زاده امام معصوم علیهمالسلام حضرت زید بن على علیهالسلام فرا گرفتهاند.
اینک اسامى تعدادى از شاگردان برجسته وى را ذکر مىکنیم؛
1. یحیى؛ فرزند فقیه و شهید زید بن على بن الحسین علیهالسلام.
2. محمّد بن مسلم؛ از شخصیّتهاى عالى قدر و فقهاى برازنده اسلام.
3. أبى حمزه ثمالى؛ از یاران و اصحاب امام زین العابدین علیهالسلامکه مردى
فقیه و کم نظیر بود.
4. محمّد بن بکیر؛ از فقهاو علماء و راویان عالى قدر اسلام.
5. ابن شهاب زهرى[40].
6. شعبة بن حجاج[41].
7. أبوحنیفه؛ علاوه بر این که وى مدّتى شاگرد مکتب علمى امام
محمّد باقر علیهالسلامو امام جعفر صادق علیهالسلام بود، دو سال نیز در محضر
حضرت زید بن على علیهالسلام شاگردى کرد و جزء رهبران بنى امیّه کسى أبوحنیفه
را از این کار باز نمىداشت[42].
8. سلمة بن کهیل؛ وى از محدّثین بزرگ شیعه بود و روایاتى نیز در کتاب
شریف کافى و تهذیب از او نقل شدهاست.او مردى فاضل و از بزرگان شیعیان
است[43].
9. یزید بن أبى زیاد؛ زید علیهالسلام وى را به نهضت و همکارى باخویش دعوت
نمود و او نیز در کنار آن حضرت بود.
10. هارون بن سعد کجلى کوفى؛ او مرام زیدیّه داشت و بعضى وى را از
مرجئه مىدانند. وى از جمله بیعت کنندگان با زید علیهالسلامبود[44].
11. أبوهاشم رمانى.
12. حجاج بن دینار.
13. آدم بن عبدالله خثعمى.
14. إسحاق بن سالم.
15. بسام بن صیرفى.
16. راشد بن سعد.
17. زیاد بن علاقه.
18. عبداللّه بن عمرو بن معاویه.
اشخاص فوق، از شاگردان ممتاز زید علیهالسلام بودند که از کلاس علمى وى
برخاستهاند. اما غیر از اینان از دودمان بنى هاشم و فرزندان أبوطالب علیهالسلامهم
در محضر زید علیهالسلامکسب فیض کردند که عبارتند از:
19. إبراهیم بن الحسن علیهالسلام.
20. حسن بن الحسن بن الحسن علیهالسلام.
21. حسین بن على بن الحسین علیهالسلام؛ وى از رجال برجسته اهل بیت
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهبود.
شیخ مفید رحمهالله در کتاب ارشاد درباره او مىفرماید: «او مردى فاضل و
پارسا بود. احادیث زیادى را از پدرش امام سجّاد علیهالسلامو عمّهاش فاطمه دختر
امام حسین علیهالسلام و برادرش امام محمّد باقر علیهالسلامنقل کرده است، وى در سن 64
یا74 سالگى از دنیا رفت و در قبرستان بقیع دفن شد[45].
22. عبیداللّه بن محمّد بن عمر بن علی بن أبى طالب علیهالسلام؛ او از اصحاب
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نیز مىباشد[46].
23. عبداللّه بن محمّد بن عمر بن علی علیهالسلام؛ وى نیز از اصحاب امام محمّد
باقر علیهالسلامبوده و در کتابهاى روایى شیعه روایات زیادى از او نقل شده است[47].
همه اینها افراد بارزى از شاگردان مکتب حضرت زید علیهالسلامبودند که
علوم، اخبار و احادیث زیادى را از او فراگرفتند و هر یک، فقیهى صاحب نظر
بوده که در میان مسلمانان نور افشانى مىنمودند.
تألیفات زید بن على علیهالسلام
زید علیهالسلام نه تنها در قرآن مفسّر قوى و نمونه بود، بلکه در علوم مختلف پس
از بردارش امام باقر علیهالسلام سرآمد روزگار خویش بود.
او در علم کلام، فقه، حدیث و... کتابهایى تألف نموده که تعداد آنها
بیش از ده رساله است که از مهمترین و بارزترین آنها تفسیر او است که به آن
اشاره خواهد شد.
1. مجموع الفقهى؛ این کتاب مجموعهاى از فقه و احکام شیعه است که
بعدها با تنظیم خاص از طرف برخى از علماى زیدى به نام «مسند الامام
زید علیهالسلام» جمع آورى و چاپ شد[48].
2. القلّة و الجماعة؛ کتابى است استدلالى که زید بن على علیهالسلامدر احتجاج
و بحث بامخالفانش از آن کمک گرفته و به آن استناد مىکرد[49].
3. تفسیر غریب القرآن؛ این کتاب حاوى بحثهاى تفسیرى بعضى از
آیات قرآن مىباشد که در سالهاى اخیر از سوى دفتر تبلیغات اسلامى قم به
چاپ رسیده است.
4. المجموع الحدیثى؛ در حدیث و روایت.
5. اثبات الوصیّة.
6. قرائته الخاصّة؛ در علم الفاظ قرآن و قرائت ویژه حضرت زید علیهالسلام.
7. قرائة جدّه علی بن أبى طالب علیهالسلام؛ قرائت مخصوص حضرت امام
امیرالمؤمنین على علیهالسلام.
8. منسک الحج؛ بحثى فقهى در احکام حج.
9. الصفوة؛ که به معناى برگزیده و منتخب است؛ در این کتاب مسئله
امامت و خلافتِ برگزیدگان واقعى حق، یعنى ائمه علیهمالسلاممورد بحث و بررّسى
قرار گرفته و آن حضرت در این کتاب مسئله امامت را به نحو جالب و
استدلالى با کمک قرآن مورد بحث و بررّسى قرار داده است.
او در این کتاب با الهام و استمداد از قرآن و استناد به بیش از 150 آیه،
مسئله مهم امامت و حقّانیّت ائمه علیهمالسلام را بررسى و اثبات کرده است.
همسر و تعداد فرزندان زید علیهالسلام
زید علیهالسلام در طول زندگى خود سه زن عقدى و سه کنیز داشت.
اوّلین همسرى که زید علیهالسلام انتخاب کرد، «ریطة» دختر أبى هاشم
عبداللّه بن محمّد بن حنفیه بود. این زن از بانوان با شخصیّت و بنام
بنى هاشم است[50].
زید علیهالسلام، بنا به گفته طبرى، در اواخر عمرش دو زن دیگر در شهر کوفه
اختیار نمود که اوّلى دختر یعقوب بن عبداللّه سلمى، و دوّمى دختر عبداللّه
بن ابى القیس ازدى بوده است و علّت آن بود که این دو زن از خاندان شیعه و
طرفداران اهل بیت علیهمالسلام بودند.
از اسامى سه کنیزى که در نکاح حضرت علیهالسلام بودند و از آنان فرزند داشت
اطلاّع دقیقى در دست نیست، علماى انساب سه تن از فرزندان آن حضرت را
از این سه کنیز دانستهاند. از این رو در شمار فرزندان حضرت زید بن على علیهالسلام
نوشتهاند که زید علیهالسلام را چهار فرزند پسر بود که هر یک خود شخصیّتى
برازنده و مجاهد بودند؛ نامهاى ایشان عبارتنداز:
1. یحیى الشهید. علیهالسلام
2. حسین ذوالدمعة، أبو عبداللّه.
3. محمّد، أبو عبداللّه.
4. عیسى مؤتم الاشبال، أبویحیى.
که مادران سه نفر اخیر کنیز بودند.
نام مادر یحیى علیهالسلام
مادر یحیى علیهالسلام زنى پاکدامن، عفیف و پرهیزکار و سیدّهاى علویّه از تبار
أمیر المومنین علیهالسلام مىباشد که نام او «ریطة» دختر ابوهاشم عبداللّه بن محمّد
بن حنفیّة بن امام أمیرالمؤمنین على علیهالسلام[51] است.
نام مادر ریطة هم، ریطة دختر حارث بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب.[52]-[53]
و مادر ریطة دوّم نیز دختر مطلب بن أبى وداعه سهمى است که:
شرف تتابع کابر عن کابرٍ
کالرمح انبوب على انبوب[54]
شرافتى که پیروى مىکند بزرگى از بزرگ دیگر را و چسان تیریست از
شاخهاى برشاخه دیگر.
هنگامى که یحیى علیهالسلام پس از شهادت پدرش دستگیر و روانه زندان شد،
مادرش در فراغ او اندوهناک بود از اینرو «ابوثمیله أبار» که صالح بن ذبیان نام
داشت، اشعار زیر را سرود که مىگوید:
فَلَعَلَّ راحِمُ اُمُّ موسى وَ الَّذى
نَجاهُ مِنْ لُجَج خَضْمٌ مُزْبِدُ
سَیسُرُّ رَیْطَةَ بَعْدَ حُزْنٍ فُوادَها
یَحیْى وَ یَحْیى فیِ الکَتائِبُ یَرْتَدی[55]
1. شاید آن خداى بزرگى که به مادر موسى مهر ورزید، و بلکه خود موسى
را از امواج خروشان آن دریاى بزرگ نجات بخشید.
2. ریطه را بعد از اندوه قلبىاش به آمدن یحیى خوشنود کند، همان
یحیایى که درمیان لشکریان لباس رزم و اسلحه در تن کرد و جنگ مىنمود.
اما مادر یحیى علیهالسلام موفّق به دیدار فرزند نشد تا این که پس از شهادت
یحیى علیهالسلام، ولید بن یزید بن عبدالملک سر مقدّس یحیى علیهالسلام را براى او
فرستاد و وى اشک مىریخت و ناله مىکرد[56].
در برخى از نقلها آمده که این زن پاکدامن به دست یوسف بن عمر، والى
خونخوار کوفه به شهادت رسیده است.
نحوه شهادت او را شیخ ذبیح اللّه محلاتى چنین نوشته است: یوسف بن
عمر دستور داد همسر گرامى زید علیهالسلام را تازیانه بزنند. آنقدر شلّاق و تازیانه بر
بدن این بانوى مظلوم وارد آوردند که تمام اعضایش درهم کوبیده،
استخوانهایش زیر ضربههاى کارى خُرد و اعضا و جوارحش مجروح شد و
سرانجام زیر ضربات شلّاق، روح از بدنش جدا و به عالم بالا پرواز نمود.
آنگاه پیکر غرقه به خون او را در زبالهدانى خارج از شهر کوفه ـ که کناسه
مىگفتند ـ انداختند! کسى از بنى هاشم جرأت سوگوارى و عزادارى بر این
بانوى محترم پیدا نکرد و همان طور بدون غسل و کفن باقى ماند.[57]
گزارش فوق با نقل ابونصر بخارى که ریطة را زنده دانسته و مىنویسد که
سر فرزند او یحیى را به دامنش انداختند، منافات دارد، شاید داستان فوق،
درباره یکى دیگر از همسران زید شهید علیهالسلام باشد، یا این که پس از برخورد تند
مادر یحیى علیهالسلام با آورنده سر پسر او، این حتک حرمت صورت گرفته باشد.
ابوالحسن عمرى نسّابه درباره ریطة مادر یحیى مىنویسد: وکان
ریطة من سیّدات بنات هاشم و منجباتهن روت الحدیت عن أبیها و بعلها؛
ریطة از بانوان خاندان هاشم و از نجیبان آنان بود، او از پدر و همشرش روایت
نقل مىکرد.»[58]
سیماى یحیى علیهالسلام
یحیى علیهالسلام مانند پدرش؛ داراى قامتى رشید، صورتى زیبا، موهایى بلند،
محاسنى زیبا و جوانى با ابهّت بود[59].
سیّد مجدالدّین مىنویسد:
«و کان مثل أبیه فی الشجاعة و قوّت القلوب و مبارزة الأبطال»[60]
یحیى همانند پدرش در شجاعت مثال زدنى و جنگجوى قوى بود.
تاریخ تولّد یحیى علیهالسلام
روز ولادت یحیى علیهالسلام به هیچ وجه مشخّص نیست و بین مورّخان در سال
ولادتش نیز اختلاف است.
قدیمىترین مدرکى که تاریخ شهادت یحیى علیهالسلام را ثبت کرده أبونصر
بخارى است وى مىنویسد:
«قتل یحیى و له ثمانى عشرة سنة، بقریة یقال لها أرغوى سنة خمس و
عشرین و مائة»[61].
یحیى علیهالسلام در روستاى ارغوى و در سن 18 سالگى به سال 125 ه . ق به
شهادت رسیده است.
اگر سنّ یحیى علیهالسلام را از سال شهادت او کم نماییم تاریخ 107 به دست
مىآید که سال ولادت او محسوب مىشود، و این قول را برخى از مورّخان
معاصر نیز پذیرفتهاند[62].
برخى دیگر از مورّخان مانند زرکلى، یمنى، محلّى، سیّد عبدالرّزاق
کمونه و سیّد مجدّالدین بر این عقیدهاند که ولادت یحیى در سال 98 ه .ق
بوده و هنگام شهادت 28 سال داشته است[63].
بیهقى سن او را 25 ساله ذکر نموده، اما دلیلى بر آن اقامه نکرده است جز
این که بر این باور است که وى هنگام شهادت پدر، 18 سال داشته است.
این نظریّه با برخى از قراین سازگار مىباشد، از این رو غالب علماى زیدیّه
همین قول را پذیرفتهاند. از آن جایى که تمام مورّخان فوق، مؤخّر از ابىنصر
بخارى مىباشند، لذا قول اوّل نزدیک به صحّت مى باشد و تصریح ابن عنبه و
دیگران نیز تأیید این مطلب است.
[1]. لباب الأنساب 1: 327، التحف شرح الزلف: 76.
[2]. مقدّمه بحرالزخّار: 226، المنتظم 4: 679، وفیاة الأعیان 4: 362، معجم
البلدان 2: 72 الملل و النحل 1: 129، فوات الوفیات 2: 37، بدایع الأنساب :63.
[3]. مقاتل الطالبیّین: 145 الکامل فى التاریخ 5: 271، الأعلام 8: 146، الفخرى: 38،
الشجرة المبارکة: 127، البدایه و النهایه 10: 5، مستدرکات علم الرجال 8: 205.
[4]. الشجرة المبارکه: 127، سرّالسسلة العلویه: 75، الأصیلى :227، لباب الأنساب 1: 407.
[5]. نور الابصار: 178، امامزادگان حافظ، مفسّر و قارى قرآن: 133.
[6]. تهذیب التهذیب 6: 18.پ
[7]. الحدائق الوردیة 1: 143.
[8]. ارشاد 1: 148، تاریخ طبرى 8: 272، طبقات ابن سعد 5: 250.
[9]. قاموس الرجال 4: 471، قیام زید بن على علیهالسلام: 18.
[10]. المجدى 156، زید الشهید علیهالسلام: 8.
[11]. نهایة الإختصار: 66، سرّ السلسلة العلویّة 32 و 56، الحدائق الوردّیة 451.
[12]. بحارالأنوار 46: 215، ثورة زید بن على علیهالسلام: 26، فرحة الغرى: 51.
[13]. کامل مبرّد 3: 189، أعیان الشیعه 7: 107، امامزادگان رى 4: 464.
[14]. علاّمه کبیرامینى ره در کتاب نفیس الغدیر 2: 343 - 348 قیام مختار را نهضتى شرعى و الهى و مورد رضاى امام توصیف مىفرماید. در همین رابطه محقّق عالى مقام جناب سیّد ابو فاضل رضوى اردکانى کتاب مستقلّى بنام قیام مختار تألیف نمودهاند که در نوع خود کم نظیر است. وى در این کتاب، قیام مختار ابى عبیده ثقفى، انگیزه قیام، کیفیّت جهاد، اصحاب و یاران، اقوال علما را درباره شخصیّت مختار را به خوبى بررسى و تحلیل نموده است.
[15]. بحارالأنوار 46: 186، أعیان الشیعه 7: 107 در این دو کتاب شش هزار دینار ذکر شده است.
[16]. مقاتل الطالبیّین: 127، بحارالأنوار 46: 208، تاریخ الفرات: 71، أمالى صدوق :235.
[17]. زید بن على علیهالسلام: 14، امامزادگان رى 4: 465.
[18]. الشجرة المبارکة: 127، سرّ السلسة العلویّة: 57 الأصیلى: 227، لباب الأنساب 1: 407.
[19]. نورالأبصار: 178، زید بن على علیهالسلام: 14.
[20]. تاریخ طبرى 8: 275، تاریخ ابن عساکر 6 : 60 شرح نهج البلاغة 1: 315، زید
الشهید علیهالسلام: 12.
[21]. الغدیر 2: 221، زید بن على علیهالسلام: 39.
[22]. سفینه البحار 1: 288، تنقیح المقال 1: 468، الغدیر 3: 71.
[23]. رجال کشى: 184، الغدیر 3: 70 امامزادگان رى 1: 472.
[24]. الرحمن 55 آیه 4.
[25]. تاریخ یعقوبى 2:225.
[26]. قیام زید بن على علیهالسلام: 69.
[27]. الحدائق الوردیّة 1: 953، زید بن على علیهماالسلام: 70.
[28]. وقایع الأیّام، خیابانى، شهر صیام: 71.
[29]. نامه دانشوران، ناصرى 5: 169، امامزادگان رى 1: 479.
[30]. وقایع الأیّام، خیابانى، شهر صیام: 71.
[31]. الشجرة المبارکة: 127، سرّالسلسة العلویّه: 57، الأصیلى: 227، لباب الأنساب 1: 407.
[32]. زید الشهید علیهالسلام: 22، قیام زید بن على علیهالسلام: 44.
[33]. المواعظ و الإعتبار بذکر الخطط و الآثار 2: 436.
[34]. مقاتل الطالبیّین: 130، وقایع الأیّام خیابانى: 67.
[35]. قیام زید بن على علیهالسلام: 45.
[36]. الکشاف عن حقائق التنزیل 1: 43، الحور العین: 187.
[37]. الروض النضیر 1: 53.
[38]. تهذیب التهذیب 6: 18.
[39]. قیام زید بن به على علیهالسلام: 46.
[40]. تهذیب ابن عساکر 6 :15.
[41]. همان.
[42]. روض النضیر1: 66.
[43]. جامع الرواة 2: 34.
[44]. خلاصة الاقوال :146، جامع الرواة 2: 306.
[45]. ارشاد 1: 241، امامزادگان رى 1: 476.
[46]. جامع الرواة 1: 248.
[47]. همان.
[48]. الروض النضیر: 58، قیام زید بن على علیهالسلام: 66.
[49]. «کان یستعمله فی محاجة خصومة و یلجأ إلیه».
[50]. المجدى: 44، لباب الأنساب 1: 262، زید الشهید علیهالسلام: 171، الفصول
الفخریّة :325، الفخرى: 39، الشجرة المبارکة :127، سراج الأنساب: 10، تهذیب الأنساب: 190.
[51]. مقاتل الطالبیّین: 145، سفینة البحار 2: 531 ،طبقات الکبرى 5 :327،
لباب الأنساب 1: 327 و 405، مستدرکات علم الرجال الحدیث 8: 205، تتمّة المنتهى: 135، تحفة الأحباب: 573، المعارف 216، شرح الأخبار 3: 319 الکامل فى التاریخ 5: 272.
[52] و 3. مقاتل الطالبیّین: 145، عمدة الطالب: 289 - 290، سرّالسلسلة العلویّة: 60، الطبقات الکبرى 5: 327.
[54]. الزیدیّه: 327.
[55]. مقاتل الطالبیّین: 145، الزیدیّة: 337.
[56]. تذکرهالحمدونیّه 9: 240، عمدهالطالب: 190 - 291، بدایع الأنساب: 63.
[57]. ریاحین الشریعه 4: 291، مهتاب خاوران: 37.
[58]. المجدى: 224.
[59]. الحدائق الوردیه 1: 188، الشافى 2: 286، التحف شرح الزلف: 76.
[60]. التحف شرح الزلف :76.
[61]. سرّالسلسة العلویه: 61، جمهرة أنساب العرب: 56، عمدة الطالب: 290.
[62]. الزیدیّة: 337 ،قیام زید بن على علیهالسلام ؛ 351، مستدرکارت علم الرجال
الحدیث 8 :206.
[63]. الأعلام 8: 146، نسمة السحر 2: 182، الحدائق الوردیّه 1: 188، مشاهد العترة
الطاهرة؛ 69، التحف شرح الزلف؛ 76: لباب الأنساب 1: 405.
- ۱۶۴۷
- ادامه مطلب