- چهارشنبه ۱۵ اسفند ۹۷
فرزندان محمد بن حنفیه و مزارات منسوب به ایشان
محمد حنفیه فرزندان زیادی داشت که به اجمال به معرفی آنان می پردازیم: مطابق سخن برخی انساب نگاران محمد حنفیه دارای 24 فرزند بود که 14 نفر از آن ها پسر و 10 نفر دختر بودند.[1] و اعقاب وی از دو پسرش علی و جعفر می باشد.
از میان انساب نگاران، عبیدلی نسابه، برای محمد حنفیه، شش فرزند نام برده که عبارتند از: جعفر، علی، عون، ابراهیم ملقب به شعر، قاسم و ابوهاشم عبدالله.[2] اما ابوالحسن عمری نسابه، تعداد فرزندان محمد حنفیه را 24 تن به این نامها، برشمرده است که عبارتند از: بریکه؛ ام سلمه؛ حماده؛ علیّه؛ اسماء؛ ام القاسم؛ جمانه؛ ام ابیها؛ رقیه؛ ریطه؛ حسن؛ جعفر اکبر؛ علی اکبر؛ علی (که گویا ملقب به اصغر بود)؛ عبدالرحمان؛ طالب؛ عون الاکبر؛ عون؛ عبدالله اکبر؛ عبدالله؛ حمزه؛ ابراهیم؛ قاسم؛ جعفر اصغر.[3]
1.جعفر اکبر
جعفر بن محمد یا همان جعفر اکبر که مادرش ام ولد بود. وی در واقعه حره که مسلم(مسرف) بن عقبه مری به فرمان یزید بن معاویه، مردم بى گناه مدینه را قتل عام کرد، در ذى الحجه سال 63 قمرى به قتل رسید.[4] دنباله جعفر را از عبد الله نوشته اند و نسل عبدالله مذکور منتهى مى شود به عبدالله رأس المذرى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن حنفیه است.
عبدالله بن جعفر الثانى را شش پسر بود به اسامی: علی، عیسی، جعفر الثالث: اسحق، ابراهیم و قاسم. نسل على بن عبدالله رأس المذرى ابن جعفر الثانی، از محمد العوید است و از ایشان ابوالحسن احمد بن قاسم بن محمد العوید و پدر و جد امامزاده سید على که ذکرش گذشته بنام على بن احمد بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر الثانى مى باشد.
و درکتاب انساب مجدى آمده است که جناب عبدالله الرأس المذرى را هم یک پسر بنام ابواحمد محمد بوده که نسل او از فرزندش ابوطاهر احمد بود ولی منقرض گشته و مؤید قول ما کتاب تاریخ قم است و لذا چون در کتب انساب ذکرى از آن به میان نیامده بود، جناب مرحوم فیض معتقد به مدفون بودن شخص دیگرى در آن بقعه شده و حال آنکه در کتاب انجم فروزان صفحه 146 دقیقا کلام صاحب تاریخ قم را تأئید مى نماید ولى درکتاب دیگرش[5] به استشهاد از کتیبه موجود در بقعه مدفون در آن بقعه را جناب ابو احمد محمد بن على بن عبدالله دانسته که در جاى خود بحث گردید.
و عیسى بن عبدالله بن جعفر الثانى را بنو ابى الشوارب مى گفتند.
و جعفر الثالث بن عبدالله بن جعفر الثانى را چهار پسر به اسامى زید، على و موسى و عبدالله بود که بعضى هم قائل به ابراهیم بن جعفر الثالث شده، و براى او اعقابى را هم ثابت نموده اند، اما شیخ ابونصر بخارى گفته که جمعى در شیراز و اهواز بدو منتسب مى شوند، که نسب ایشان صحیح نمى باشد
و از بنى على بن جعفر الثالث است ابوعى محمدى در بصره و او حسن بن حسین بن عباس بن على بن جعفر الثالث است که صدیق عمرى است.
و از نسل عبدالله بن جعفر الثالث، محمد بن على بن عبدالله المذکور است که نسل او در قزوین و قم و رى بوده اند.
اما نسل ابراهیم بن عبدالله بن جعفر الثالث از ابوعلى محمد النسابه و عبدالله است که عقب ابى على محمد در شام و موصل بوده اند.
و از اسحاق بن عبدالله بن جعفر الثانی، على است که محمد بن على بن اسحاق بوجود آمده و سید ثقه ابوالعباس عقیل بن حسین بن محمد بن على بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر بن محمد حنفیه بوده که فقیه محدث و راوى حدیث بشمار مى آمد و از براى اوست کتاب صلوه، کتاب مناسک حج و کتاب امالى را قرائت نمود بر او شیخ عبد الرحمن مفید نیشابوری، و از براى وى عقبى است بنواحى اصفهان و فارس.
برخی از نسل جعفر مانند ابوالفضل علی بن ناصر بن محمد ...بن جعفر بن محمد بن حنفیه نقیب بغداد و ساکن در محله کرخ آن شهر با نسبت محمدی شناخته می شود.[6]
2.علی
3.عون
4.ابراهیم:
برخی تراجم نگاران او راتوثیق کرده اند . وی راوی حدیث پدر و جدش به طور مرسل بوده و محمد بن اسحاق،حماد بن عبد الرحمن راوی او هستند.[7]
5.قاسم:
از دیگر فرزندان او قاسم است که مادرش ام عبدالرحمان، برّه دختر عبدالرحمان بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم بود.
6.عبدالرحمان که مادرشان ام عبدالرحمان، برّه دختر عبدالرحمان بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم است. .از عبد الرحمان فرزندى باقى نمانده است.[8]
حسن بن محمد بن حنفیه: وی مکنی به ابو محمد و ملقب به مَدنی و مادرش جمال(جُمان) دختر قیس بن مخرمة بن مطلب بن عبد مناف بن قصىّ است.[9] از تاریخ تولد و زادگاه او اطلاعى در دست نیست. حسن از خردمندان و از افراد ظریف بنى هاشم و در فضل و هیأت ظاهرى بر برادرش ابو هاشم برترى داشته است. وى از متکلمان مرجئه دانسته شده و گفته شده است او نخستین فردى بود که از "ارجاء" سخن گفت[10] شهرت او نیز بیشتر به سبب تألیف رساله ای درباره ارجاء است.[11] او با نگارش "رسالةالارجاء" که ظاهراً تألیف آن بین سالهاى 73 تا 75 هجری و پس از شکست قیام ابنزبیر (سال 73) و حدود هشت سال پس از شکست قیام مختار (سال 67) بوده است، از کیسانیه فاصله گرفت.[12] ازاینرو بهرغم آنکه به گزارش بسیارى از تاریخنگاران وى از برادرش، ابوهاشم، عالمتر بوده است اما رهبرى کیسانیه پس از محمدبن حنفیه، به ابوهاشم منتقل شد.[13]
حسن برخلاف متکلمان مرجئه، ارجاء را نه در خصوص ایمان، بلکه درباره جانشینى پیامبر (ص) مطرح کرده است. وی در آغاز رساله خود در باره ارجاء، پس از سفارش به تقوا و پیروى از قرآن و سنّت پیامبر (ص) مسئله خلافت ابوبکر و عمر را پذیرفته، ولى پس از آن دو، امور را به خدا واگذار کرده است.[14]
بهگفته ابنکثیر برخى گفتهاند وى درباره على(ع) و افرادى چون عثمان، طلحه و زبیر نظر قطعى نداده است، زیرا به نظر او نمی توان بر درستى کار آنان یقین داشت و دریافت کدامیک مستوجب ثواب یا عقاباند، از اینرو نتیجه به خدا واگذار می شود. پدرش، محمدبن حنفیه، با رأى وى درباره حضرت على مخالفت کرد. همانگونه که گفته شد گویا وى بعدها از نگارش این رساله پشیمان شد.[15]چنان که موسى بن اسماعیل از حماد بن سلمه، از عطاء بن سائب، از زاذان و میسرة نقل کرده است که آن دو پیش حسن بن محمد بن حنفیه رفتند و او را در باره کتابى که در موضوع ارجاء نوشته بود سرزنش کرداند. حسن به زاذان گفت ای کاش مرده بودم و آن را نمىنوشتم.
حسنبن محمد از تابعین و مورد اطمینان و مراجعه مردم بود.[16]برخی ازرجالیون شیعه حسنبن محمد را از اصحاب امام سجاد (ع) شمرده اند[17]وی راوی حدیث بود و ناقل روایاتی از پدرش، ابنعباس، عایشه و جابربن عبداللّه انصارى است. در برخی منابع اهل سنت، احادیث منقول ازاو آورده شده است.[18] کسانى چون عمروبن دینار، ابانبن صالح و قیسبن مسلم نیز راوی احادیث حسن بن محمد هستند.[19] او فردى موثق دانسته شده است.
ابو ضمرة انس بن عیاض لیثى از جعفر بن محمد (ع)، از پدرش نقل مىکند حسن پسر محمد بن حنفیه از جابر بن عبد الله در مورد چگونگى غسل پیامبر (ص) سؤال کرده است. جابر گفته است، پیامبر (ص) سه مشت آب بر سر خود مىریخت. حسن گفته است، موهاى من انبوه است، و جابر به او گفته، اى برادرزاده موى سر رسول خدا (ص) از موى سر تو بیشتر و خوشبوتر بود- بیشتر به آن عطر مالیده شده بود.[20]
به نقل محمد بن عمر واقدى، حسن بن محمد در خلافت عمر بن عبد العزیز(99_101ق.) در گذشت و نسلى از او بر جاى نماند.[21]ابن سعد نیز زمان وفات او را سال 99 هجری ذکر کرده است. برخی سال درگذشت وی را سال 95 هجری دانسته اند[22] برخی دیگر گفته اند وی در سنه احدى و مائه بروایت اکثر مورخان حسن بن محمد بن حنفیه رضوان اللّه علیهما بجنت اعلى انتقال نمود و جمال حال حسن بوفور علم و عقل مزین و محلى بود.[23]
8.ابوهاشم عبد الله بن محمد بن حنفیه: از وی در بحش بعدی کتاب سخن گفته خواهد شد.
9.حمزه: گفته شده مادروی کنیز بود.
10.امّ ابیها: مادرش برّه دختر عبد الرحمان بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبد المطلب بن هاشم است.[24] کنیه این بانو ام عبد الرحمان بوده است..
11.ابراهیم:مادر وی مسرعه دختر عباد بن شیبان بن جابر است.[25]
شجاعت بی نظیر یکی از فرزندان محمد حنفیه: متوکّل عباسی به اقتضای شرایط، با فرزندان ابوطالب رفتار ناخوشایند داشت؛ یکی از میکشت، یکی را در بند میافکند، دیگری را از نظر مالی و زندگی در تنگنا قرار میداد و چهارمی را تحقیر میکرد. محمّد بن علای سرّاج به نقل از بَخْتَری میگوید: در «مَنْبِجْ» نزد متوکّل بودم که مردی از فرزندان محمّد بن حنفیّه بر او وارد شد. متوکّل بدون اعتنا به او با وزیرش فتح بن خاقان گفتگو میکرد. چون مدّت ایستادن آن جوان به درازا کشید و در این مدّت متوکّل به او توجّه نکرد، جوان به خشم آمد و گفت:اگرمرا به انگیزه ادب کردن احضار کردهای، خودت (با این رفتارت) بیادبی نمودی، و چنانچه بدین منظور مرا فرا خواندهای که اطرافیان پست و رذلت بیاعتنایی و سبک شمردن تو را نسبت به خاندان من بشناسند، (با این رفتار اهانتآمیزت) شناختند.
متوکّل از سخنان شجاعانه و بیباکانه او به خشم آمد و گفت: «اگر مسأله خویشاوندی و بردباری نبود زبانت را با دستم از دهانت بیرون میآوردم و میان سر و پیکرت جدایی میافکندم هر چند پدرت محمّد در جایگاه تو قرار داشت؛ سپس رو به فتح بن خاقان کرد و گفت:
میبینی ما از فرزندان ابوطالب چه میکشیم؟ اینان یا حسنی هستند که تاج عزّتی را که خدا پیش از آنان برای ما مقرّر کرده بر سر خود میگذارند، و یا حسینی هستند که آنچه را که خدا پیش از آنان درباره ما فرو فرستاده است نقض میکنند، و یا حنفیاند که به خاطر نادانی، شمشیرهای ما را بر روی خود میکشند.
جوان غیور و بیباک علوی از سخنان تهدیدآمیز متوکّل نه تنها بیمی به خود راه نداد که یاوهگوییها و دروغپردازیهای خلیفه را مبنی بر مراعات رحم و حلم و بردباری در برخورد با علویان برملا کرد و گفت: کدام بردباری را پیشه خود ساختی؛ در حالی که پیوسته مست شراب و همنشین عود و بربط و خوانندگان هستی؟ و چه زمان «رَحِم»، توجّه تو را به خاندان من جلب کرد، در حالی که فدک را که از رسول خدا(ص) به آنان به ارث رسیده بود از ایشان گرفتی؟ امّا بدگویی تو از پدرم؛ باید بگویم تو تمام تلاش خود را کردی تا او را از عزّتی که خدا و پیامبرش او را بدان مفتخر ساخته فرو نشانی، ولی تو کوچکتر و پایینتر از آن هستی که شرف و مرتبت والای او را درک کنی یا بدان برسی.
در پایان، پاهای خود را به سمت متوکّل دراز کرد و گفت: این پاهای من برای زنجیرت و این گردنم برای شمشیرت آماده است! بار گناهم را بکش و پذیرای ستمی باش که بر من روا میداری؛ چه این نخستین جنایتی نیست که تو و پیشینیانت در حقّ اینان مرتکب شدهاید و این در حالی است که قرآن درباره آنان میفرماید: «قُل لا اسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ اجْراً الَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُربی.»[224]
بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم).
سوگند به خدا تو در این خصوص به پیامبر(ص) پاسخ مثبت ندادی و به جای دوستی اهل بیت رسول خدا(ص) به دشمنان آنان محبّت ورزیدی. به همین زودی وارد حوض (کوثر) میشوی، پدر و جدّم رسول خدا(ص) تو را از آن طرد و منع خواهند کرد.متوکّل، تحت تأثیر سخنان کوبنده و منطقی این جوان انقلابی علوی قرار گرفت و گریست و بدون هیچ واکنشی به اندرون رفت و روز بعد، فرد علوی را احضار کرد و پس از دادن جوایزی به وی، او را آزاد نمود.
قابل ذکر است که برخی خاندانهای مشهور ساکن حجاز نسب خود رابه محمد حنفیه می رسانند. چنان که بنیفهد که از خاندانهای با نفوذ و اهل علم محسوب می شوند، نسبشان را به محمد حنفیه می رسانند.[26] از این رو، بدانان لقب «هاشمی» و «علوی» نیز دادهاند. نویسنده کتاب، عزالدین عبدالعزیز بن عمر بن محمد مکی معروف به عز بن فهد یا ابن فهد، دانشور و تاریخنگاری برجسته از خاندان فَهْد است. این خاندان در سدههای 9-10ق. در طلب دانش و حدیث به مراکز مهم جهان اسلام سفر کردند و در رشد و گسترش تاریخ محلی مکه تأثیرگذار بودند.[27] نسب عز بن فهد را از طریق محمد بن حنفیه به امام علی(ع) رسانده اند.[28]
سیوطی به گزارش از ابراهیم بن عمر بقاعی (م.885ق.) در صحت این ادعا تردید کرده؛ زیرا به گفته او، شمار پشتهای این خاندان در نسبنامه تا محمد حنفیه 11 تن است که از آن چه قاعده معروف نسبشناسی (در هر سده سه پشت) اقتضا میکند، کمتر است.[29] این تردید به دلیلهای گوناگون از جمله وجود فهرست کامل نام پشتها در منابع تاریخی و شرححالنگاری ناموجّه است.[30]
فصل سوم
مزارات،مقامات و اماکن منسوب به محمد حنفیه
در جهان اسلام مزارات و اماکن مقدس بسیاری به محمد بن حنفیه منسوب است که به تفکیک کشورها بدانها پرداخته می شود:
1.عربستان سعودی:
در این کشور مکان هایی به محمد بن حنفیه منسوب است که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1.1.زندان عارم:
این مکان در شهر طائف قرار دارد و آن محل زندانى محمد بن حنفیه است. عبد اللّه بن زبیر در دوران خلافتش به دلیل آن که محمد حنفیه با او بیعت نکرد وی را محبوس کرد. این مکان زیارتگاه برخی مردم بخصوص شیعه کیسانیه بوده است.[31]
2-ترکیه (آسیای صغیر):
در آسیای صغیر در شهری به نام قیصریه مزار معروف محمد بن حنفیه پسر حضرت على بن ابیطالب واقع شده است. شهر عمده مرز خاورى ایالت قرامان قیساریه نام داشت که قیصریه نیز گفته مىشد (و همانCaesarea Mazaka در کاپادوکیه است) و در زمان سلجوقیان دومین شهر مهم روم محسوب مىشد و قزوینى در آثار البلاد آن را پایتخت مملکت سلجوقیان(روم) مىشمارد. در این شهر از اماکن مقدسه مسجدى را مىتوان ذکر نمود که به نام قهرمان دوره امویان ابو محمد بطال ساخته شده بود. حمد اللّه مستوفى گوید «قیصریه شهرى بزرگ است قلعه آن را سلطان علاء الدین کیقباد سلجوقى بارو از سنگ تراشیده و در پاى کوه ارجاسب افتاده است»[32].
حران : در این شهر که در شمال عراق قدیم و در جنوب شرقی ترکیه کنونی واقع شده است. فرزندان علی المدثر بن محمد العوید بن علی بن عبدالله رأس المذری[33]و نیز ابراهیم بن عبدالله رأس المذری ، که مادرش کنیز بود و صاحب شش فرزند به اسامی : ابو علی حسن نسابه ، عبدالله ، محمد ، احمد ، علی وحسین بود در حران سکونت داشتند .[34]
امیر حران سید ابوالفوارس حسین بن حسن بن ابراهیم بن علی بن محمد ابی علی النسابه بنابراهیم بن عبدالله راس المدری که ملقب به فکیک بود و از احترام فوق العده ای بین سادات برخوردار بود . او یک فرزند مفلوج بنام محسن داشت .[35]
همچنین در ترکیه که در گذشته در منابع از آن به روم تعبیر می شد : ابوالقاسم بن علی الامیر بن محمد بن ابراهیم بن عبدالله راس المذری ، سکونت داشت و فرزندانش ابوالحسین حسن ، ابوعبدالله ابراهیم ، عبدالله ، ابواحمد طاهر ، محمد و حسین بودند .[36]
3.عراق
مقام محمد بن حنفیه در نجف
این مقام، داخل خانهای در محله عماره نجف، قرار داشته است.[37] اما از وضعیت فعلی آن، اطلاعی در دست نیست. محمد حنفیه، فرزند امام علی(ع) است که در کشور عراق، زیارتگاهی نیز در منطقه «قرهتپه» در استان دیالی به وی منسوب است.
افزون بر محمد بن حنفیه برخی از نسل وی در شهرهای مختلف عراق دارای مزار و نسل بوده اند که به تفکیک شهرها عبارتند از:
مزار سید علیاصغر بن محمد حنفیه
این زیارتگاه تاریخی، در محله جامع کبیر، وسط شهر موصل واقع شده و از بناهای بدرالدین لؤلؤ اتابکی است. در سال 731ه .ق، ساختمان زیارتگاه، بازسازی شد و به مدرسه نظامیه موصل، ملحق گشت.[38]
اصل بنا، از آثار تاریخی موصل به شمار میآید و شالوده آن، از سنگ و ساروج ساخته شده است. اتاق مرقد، به شکل شش ضلعی است و بالای آن، گنبد عرقچین بلندی قرار دارد که با کاشی سبزرنگ، نقاشی شده است. دو طرف اتاق مرقد، دو شبستان یا اتاق دیگر، ملحق گشته که با دری، به هسته مرکزی بنا، متصل میشود.
شهرت محلی بقعه، حکایت از آن دارد که شخص مدفون در آن، فرزند بلافصل محمد بن حنفیه بن امام امیرمؤمنان علی(ع) با نام علی اصغر است. حتی کتیبهای قدیمی، با همین عنوان، ابتدای ورودی بنا، وجود دارد.
عبیدلی اضافه میکند که عبدالله اصغر، عون اصغر، طالب، عبدالرحمان و علی اصغر، بدون فرزند، از دنیا رفتهاند.[39] امام فخر رازی، علی اصغر را جزء سیزده فرزند پسر محمد حنفیه، ذکر میکند و تداوم نسل محمد را تنها از یک فرزند او، بنام جعفر اصغر میداند.[40] بنابراین علی اصغر، فرزند محمد حنفیه است. اما هیچیک از علمای انساب،به تاریخ و محل وفات او، اشارهای نداشتهاند.
روی مرقد، صندوق چوبی گهواره شکلی، وجود دارد که دور آن، با پارچه سبز رنگی، پوشیده شده است. بالا سرِ مرقد، یک محراب کوچک، به ارتفاع 65/1 سانتیمتر، تعبیه شده است.[41]
براساس یک باور عامیانه، قبر بدرالدین لؤلؤ، امیر شیعه مذهب موصل، در نیمه قرن هفتم هجری، در این زیارتگاه قرار دارد. گویا علت شکلگیری این باور، وجود یک قبر سنگی قدیمی، در آن است که بر آن، نوشته شده است: «عمر هذا القبر الملک السعید بدرالدین لؤلؤ»؛ «این قبر را پادشاه سعید بدرالدین لؤلؤ بنا کرد». در حالیکه به گفته سعید دیوهجی، وی ابتدا در قلعه موصل، به خاک سپرده شد. سپس جنازهاش را به مدرسهای که کنار رود دجله ساخته بود و امروزه به نام زیارتگاه یحیی بن قاسم، شناخته میشود، منتقل کردند.[42]
بغداد: در این شهر کسانی از نسل محمد بن حنفیه ساکن بودند که از آن جمله است: علی المدبر بن محمد العوید بن عبدالله راس المدری بن جعفر الثانیو او یک فرزند به نام محمد داشت.[43]نیز ابوطاهر احمد بن حسین بن محمد بن علی بن اسحاق بن عبدالله راس المدری ،در بغداد سکونت داشت و داری فرزندانی بود اما تنها دختران او باقی ماندند.[44]
بصره : حسن بن علی بن جعفر المحدث الثالث بن عبدالله راس المدری[45] و نیزفرزندان قاسم بن جعفر الاصغر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن الحنفیه در این شهر سکونت داشتند .[46]همچنین سید ابوالحسن احمد بن محمد العوید بن علی بن عبدالله راس المدری نقیب شهر بصره و ساکن آنجا بود .[47]ابوعلی محمدی الطویل که نقابت سادات بصره را بعهده داشت و نامش سید جسین بن حسن بن عباس بن علی بن جعفر الثالث بن عبدالله رأس المدری و دوست ابوالحسن عمری نسابه بود .[48]
عکبرا : دراین شهر محمد بن احمد بن حسین بن محمد بن علی بن اسحاق بن عبدالله راس المدری ، با عنوان شریف ابوالفضل محمدی الاحول شناخته می شد و مادرش از سادات حسینی بود . او سیدی محترم بود و سه دختر داشت که در عکبرا می زیستند .[49]
–کوفه : از نسل محمد بن حنفیه در این شهر، جعفر المحدث بن عبدالله الراس المذری سکونت داشت. مادرش کنیز بود و در این شهر صاحب هشت فرزند به اسامی : زید ، محمد ، عبدالله ، حمزه ، موسی ملقب به کعب الغزال ، اسحاق ، ابوطالب و ابوالطیب قاسم شد .[50]و نیز ابوالطیب احمد الداعی بن حمزه بن حسین بن زید بن جعفر الثالث بن عبدالله راس المدری که در کوفه می زیست و نسلش نیز در این شهر بودند و به فرزندان بقبق یا اکده شهرت داشتند.[51]
در نجف یا مشهد غروی نیز از نسل محمد بن حنفیه نقیبی بود که چنین معرفی شده است: ابوالحسین زید بن جعفر بن جسین بن علی بن حسین بن زید بن جعفر الثالث بن عبدالله راس المدری که دوست ابوالحسن عمری نسابه و دارای دو پسر بود .[52]
– موصل : در این شهر ابوعبدالله محمد بن محمد حسن بن احمد بن قاسم بن محمد العوید بن علی بن عبدالله راس المدری منصب نقابت داشت. مادر وی دختر ابوعلی زیدی نقیب موصل بود . از ابو عبد الله محمد با عنوان الشریف التقی عمیدالشرف یاد شده است .[53]
4.سوریه
1.زیارتگاه محمد بن علی در تدمر
شهر «تدمر» میان صحرای سوریه، در فاصله 245 کیلومتری شمال شرقی دمشق واقع است. فاصله آن از شهر حمص، 160 کیلومتر و از شهر دیرالزور 213 کیلومتر است. تدمر از مهمترین شهرهای باستانی سوریه است که در حاشیه نخلستان زیبا و وسیعی، وسط بادیه شام ساخته شده است و در گذشته، جاده ابریشم از
آن میگذشته است. یونانیان و رومیان باستان، آن را «پالمیرا»[54]، یعنی شهر نخلها نامیدند و تا به امروز نیز نزد غربیها به همین نام شناخته میشود. در این شهر، آثار باستانی عظیم و باشکوهی از دوره روم وجود دارد که به آن شهرت جهانی بخشیده است؛ به همین علت جهانگردان بسیاری، بهویژه از کشورهای غربی، همه ساله از تدمر بازدید میکنند.
در فاصله 5 کیلومتری شمال شرقی تدمر، کوهی وجود دارد که بر بلندترین قله آن، مزاری به نام «محمدبنعلی» وجود دارد. این کوه با توجه به وجود این مزار، به نام «جبل محمدبنعلی» شناخته میشود. این نامگذاری، چنین تصوری را ایجاد میکند که مزار مورد نظر، به محمد حنفیه، فرزند امام علی7 منسوب است. اما در منابع خاص اسماعیلیان سوریه تأکید شده است که این مزار، قبر مؤسس این فرقه، یعنی محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق(ع) است.[55]
مزار محمد بن علی در تدمر، در یک نقطه کوهستانی صعبالعبور واقع شده است. برای رسیدن به این مزار، هیچ جاده اتومبیلرو وجود ندارد و تنها با پیادهروی و کوهنوردی طولانیمدت میتوان به آنجا رسید. این مزار در محدوده یکی از مناطق نظامی کشور سوریه قرار دارد و بازدید از آن نیازمند دریافت مجوز ویژه است.
2.زیارتگاه محمد حنفیه در روستای «باریشا» از توابع «حارِم»
این مزار در شرق روستای «باریشا»، 55 کیلومتری غرب حلب، و 15 کیلومتری شرق شهر «حارِم» از شهرهای استان اِدلِب سوریه واقع است. باریشا روستایی قدیمی است که اطراف آن، ویرانه بناهایی از دوره بیزانس باقی مانده است. در منابع تاریخی، اشارهای به وجود مزار محمد حنفیه در روستای باریشا نشده است.
مزار، میان باغهای زیتون بیرون روستا قرار دارد. بنای آن شامل اتاق کوچکی مربع شکل و بدون گنبد است. میان ضلع شرقی مزار درِ آهنی کوچکی به رنگ سبز وجود دارد. اطراف بنا، بقایای حصاری وجود دارد که در آن قالبهای سنگی بزرگی از بقایای ویرانههای تاریخی بازمانده در این منطقه، به کار رفته است. متأسفانه در زمان بازدید نگارنده از مزار، درِِ آن بسته بود و کسی از اهالی نیز اطراف آن حضور نداشت و لذا نگارنده موفق به ورود به زیارتگاه نشد.
3.زیارتگاه محمد حنفیه در دمشق
در محله «مزّة قدیم» در شهر دمشق، مزاری منسوب به محمدِ حنفیه، فرزند بزرگوار امام علی7 وجود دارد. ابوالقاسم محمدبن علی بنابیطالب7، در سال 21ه .ق در مدینه منوره به دنیا آمد. مادر وی، «خوله حنفیه» دختر «جعفر بن قیس» بود. او با انتساب به مادرش، به نام «محمد بنحنفیه» یا محمدِ حنفیه شناخته میشود.[56]
از رسول خدا(ص) روایت شده است که از جمع کردن بین نام و کنیه خود نهی فرمود. اما به امام علی7 اجازه داد که اسم و کنیه فرزندش (محمد) را جمع کند. او در جنگهای امام7 شرکت داشت و امام7 در جریان جنگ جمل، پرچم لشکر خود را به دست وی سپرد.[57] پس از امام حسین7 گروهی از شیعیان قائل به امامت محمد حنفیه شدند و معتقد بودند که او نمرده است؛ بلکه زنده میباشد و در کوه «رضوی» (اطراف مدینه) به سر میبرد. این گروه در تاریخ به «کیسانیه» شناخته شدند.
محمد حنفیه به قول مشهور، سال 81 ه .ق در مدینه منوره از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[58] البته اقوال دیگری نیز درباره محل وفات وی وجود دارد؛ از جمله نقل شده است که او از دست ابن زبیر به شهر طائف فرار کرد و در آنجا وفات یافت. همچنین گفتهاند وی در شهر «اَیله» (بندر عقبه امروزی در جنوب غربی اردن) درگذشت.[59] اما روایت وفات وی در مدینه مشهور و معتبرتر است.
محله مزّه قدیم که مزار محمد حنفیه در آن قرار دارد، بخشی از منطقه مزّه است که مساحت وسیعی از غرب شهر دمشق را شامل میشود. مزّه قدیم، نام جدیدتر روستای «مزّه»، از بزرگترین روستاهای دمشق در قرون گذشته است. هر چند امروزه این روستا، با توسعه شهر در چند دهه اخیر، میان محلات جدید آن قرار
4.زیارتگاه محمد حنفیه در شهر دمشق
در محله «مزّة قدیم» در شهر دمشق، مزاری منسوب به محمدِ حنفیه، فرزند بزرگوار امام علی(ع) وجود دارد. محله مزّه قدیم که مزار محمد حنفیه در آن قرار دارد، بخشی از منطقه مزّه است که مساحت وسیعی از غرب شهر دمشق را شامل میشود. مزّه قدیم، نام جدیدتر روستای «مزّه»، از بزرگترین روستاهای دمشق در قرون گذشته است. هر چند امروزه این روستا، با توسعه شهر در چند دهه اخیر، میان محلات جدید آن قرار گرفته، اما تا حدودی بافت قدیمی خود را حفظ کرده است. یاقوت حموی درباره مزّه نوشته است: «روستای بزرگ و سرسبزی است میان باغهای دمشق. فاصله آن تا دمشق نیم فرسخ است».[60] ابن طولون صالحی، مورخ بزرگ دمشق، درباره مزّه رسالهای با عنوان «المعزّة فیما قیل فی المزّة» تألیف کرده است.[61]
پس از فتح دمشق به دست مسلمانان، چند تن از صحابه رسول خدا(ص)، از جمله دحیه کلبی (متوفای حدود 45 ه .ق) و اسامة بن زید (متوفای54 ه .ق)، مزّه را برای سکونت خود انتخاب کردند. قبر دحیه کلبی همچنان میان قبرستان قدیمی مزّه قدیم باقی مانده است. مسجدی بسیار قدیمی نیز به نام اسامة بن زید در این محله وجود دارد.
مزار محمد حنفیه، در کوچهای نزدیک خیابان معروف به «شیخ سعد»، در شرق محله مزّه قدیم واقع است. این مزار بهصورت اتاق مستطیل شکل کوچکی است که وسط کوچه قرار گرفته، و دارای گنبد سبزرنگی است که بیشتر به یک هرم شکسته شباهت دارد. در ضلع شمالی آن یک پنجره، و در ضلع شرقی آن یک درِ کوچک قرار دارد. کنار درِ ورودی، لوح سنگی جدیدی نصب میباشد که براساس آن، بنای مزار در سال 1396ه .ق ساخته شده است. متن کتیبه چنین است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. (إنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهِیراً)[62] هذا ضریح الصحابی الجلیل الشیخ محمد ابی الظفایر ابن الحنفیة بن الإمام علی رضی الله عنه ـ لروحهم الفاتحة. شید بنائه عام 1396 هجری.
داخل اتاق، قبری متصل به دیوار شمالی وجود دارد که نیمی از مساحت اتاق را شامل میشود. سطح قبر با پارچههای سبزرنگ پوشیده شده است و بر سر قبر، لوح سنگی ایستادهای وجود دارد که حاوی نام صاحب مزار است.
با توجه به اقوالی که درباره محل وفات و دفن محمد حنفیه بیان شد، نمیتواند انتساب این قبر یا مزار به محمد حنفیه درست باشد. گفتنی است که زیارتگاههای دیگری نیز منسوب به محمد حنفیه در سوریه و چند کشور دیگر، از جمله جزیره خارک خلیج فارس، کوه شاه محمد حنفیه در ارتفاعات کرکبودِ طالقان، روستای بیورزینِ لوشان در منطقه رودبار گیلان، شهر قرهتپه در استان دیالی عراق و ارتفاعات استان آراکان در کشور میانمار وجود دارد. اما به سبب اینکه قبر وی در مدینه، یا به قولی در طائف است، بیشتر این زیارتگاهها از اعتبار تاریخی برخوردار نیست و ممکن است برخی از آنها مدفن شخصیت دیگری باشد.
حلب : در این شهر بزرگ سوریه از نسل محمد بن حنفیه ابوالقاسم محسن بن محمد بن محسن بن ابراهیم بن ابی علی محمد النسابه بن ابراهیم بن عبدالله راس المدری می زیست. وی دوست ابوالحسن عمری نسابه است که از او با عنوان الشریف الدین العمال یاد شده است .[63]
5.مصر : در این کشور نیز برخی از نسل محمد بن حنفیه ساکن بودند که از آن جمله است: علی بن اشهل البقیع بن عون بن علی بن محمد بن حنفیه . برای وی چند فرزند به اسامی : علی ، موسی ، حسین ، و در برخی از مشجرات ،عیسی ، احمد، حسن و محمد ذکر شده است .[64]
و نیز در مصر ابوتراب حسن بن محمد مصری ملقب به ثلث و حزوبه ابن عیسی بن علی بن محمد بن علی بن علی بن محمد حنفیه که به ابن العمریه مشهور بود به شهادت رسید .فرزندان اورا در مصر بنوا ابوتراب می خواندند .[65]
همچنین دررودخانه نیل مصر ، ابوعبدالله حسین بن اسحاق صابونی بن حسن بن اسحاق بن عبدالله راس المدری غرق شد .[66]
6.ترکستان و ماوراء النهر:
سمرقند : ابوجعفر محمد بن علی بن عبدالله بن ابراهیم بن عبدالله راس مدری . وی سیدی جلیل القدر و نقیب سمرقند بود .[67]
در قزاقستان مقبره خواجه احمد نسوی قرار دارد که از احفاد محمد بن حنفیه به شمار می آید. نظر غالب یسوی شناسان متأخر اینست که سال تولد یسوی450ه.ق.( 1103م)می باشد. بی گمان ، خواجه احمد یسوی ترک نژاد ، فرزند شیخ ابراهیم،از نسل حضرت علی ، از اولیای نامدار اسفیجاب بود.[68]
طریقتی که خواجه احمد بنیان گذارد توسط شاگردان و خلفایش گسترش یافت و مهمترین و گسترده ترین طریقت صوفیه در میان ترکان آسیای مرکزی تا زمان به وجود آمدن نقشبندیه بود. اکثر خلفای این طریقت پسوند آتا را پس از نامشان دارند. اولین خلیفه او «منصور آتا» پسر ارسلان بابا بود (ارسلان بابا اولین مرشد احمد یسوی بود)
خواجه احمد یسوی شـخصیتی بـزرگ و صـاحب طریقت است که آثار معنوی فراوانی به جای گذاشته است.وی از بزرگان تصوف و از شاگردان شیخ یـوسف همدانی است و به همین دلیل ادامه دهندهء سلسلهء تصوف ایرانی به شمار مـیآید.یسوی در سال 555 هـ.قـ (1160 م.)مـقام شیخ خود را به دست آورد و بنا به توصیهء استاد به«یسه»(ترکستان کنونی) برگشت و به تبلیغاتی وسیع در مورد طریقت خویش پرداخت.او در ترکستان طریقتی خاص بنا نهاد و در میان قزاقها و قرقیزهای استپ نشین، مـقامی خاص یافت.فرید الدین عطار در «منطق الطیر»و فضل الله بن روزبهان خنجی در «مهمان نامهء بخارا»خواجه احمد را بسیار ستایش کردهاند
مزار خواجه احمد یسوی نام مکانی است در شهر حضرت ترکستان (یسی) در جنوب قزاقستان که خواجه احمد یسوی در آنجا دفن شده است. مسجد و مقبره به دستور تیمور لنگ، سرسلسله دودمان گورکانیان بنا نهاده شد. معماری ایرانی به نام خواجه حسین شیرازی، معمار اصلی مسجد و مقبره خواجه احمد یسوی بود.
خواند میر ذیل حوادث سال 799ق. نوشته است:" آنگاه امیر عالیجاه به- تاشکنت رفت و از آب سیحون گذشته نزدیک قریه چیناس اساس قشلاق طرح انداخت و در آن زمستان بر سر مزار فایض الانوار خواجه احمد نسوى قدس سره که از اولاد محمد بن حنفیه است رضى اللّه عنه عمارات عالى ساخت"[69]
7.یمن :
در این سرزمین از نسل محمد بن حنفیه، فرزند احمد بن حسن بن علی بن قاسم بن عبدالله راس المدری می زیست.[70]
مکران :علی بن جعفر الاصغربن عبدالله راس المدری ، در مکران صاحب دو فرزند به اسامی محمد و علی شد .[71]
8.هند :
در این کشور فرزندان حسن بن علی بن محمد اشهل البقیع[72]و نیز فرزندان محمد ابو تریده بن علی منصوری بن عبداله بن جعفر بن محمد بن حنفیه در هند بودند .[73]
9.ایران :
در ایران آثار مذهبی متعددی به محمد بن حنفیه منسوب است که عبارتند از:
_ آذربایجان:
در این بخش از ایران، مساجد واماکن مقدس بسیاری به محمد حنفیه منسوب است که یکی از محققان طی مقاله ای به معرفی آنها پرداخته است.[74]ما در این بخش نخست به معرفی اجمالی مساجد و پس از آن به زیارتگاهها در آذربایجان می پردازیم
الف: مساجد : برخی از آنها عبارت اند از:
1.مسجد حنفیه روستاى گوراوان
این مسجد دریکی از روستای گوراوان شهرستان عجبشیر واقع است و مسجد اصلی روستا به شمار می آید. قدمت اولیه آن احتمالاً به دوره ایلخانان مغول(654_735ق) بازمی گردد و از بنای اولیه آن دو ستون آجری باقی مانده و نیز کتیبه ای به تاریخ 794 قمری که در بازسازی مسجد در گوشه شمال شرقی آن نصب شده است. در اواخر دوره قاجار، تغییراتی در مسجد صورت گرفته است.
2.مسجد محمد حنفیه شهر سیس
این مسجد در مرکز شهر سیس واقع در 14 کیلومتری شبستر قرار دارد و به عنوان مسجد جامع این
شهر محسوب می گردد. بنای آجری و گنبدداری است که مناره بلند و ایوانی با ستو نهای چوبی دارد. بنای
کنونی مسجد به آثار دوره صفوی و بعد از آن می ماند، اما در ضمن تعمیرات دوره اخیر، کتیب هایی کشف
گردید که تاریخ بنای آن را سال 851 قمری نشان می دهد. به هر حال، بر اساس باور اهالی، بنای نخستین
مسجد به امر محمد حنفیه ساخته شده است.
3.مسجد محمد حنیفه در کجاباد
این مسجد در روستای کجاباد در فاصله دو کیلومتری غرب شهر تبریز واقع است[75]. به باور اهالی روستا،
این مسجد به دست محمد حنفیه بنا شده، اما در دوره اخیر از سال 1356 به بعد توسعه یافته و بازسازی
شده است. بنای قبلی آن از خشت خام، چوب و کا هگل بوده، اما بنای جدید آن از آجر، آهن و سیمان است و مناره ای نیمه کاره دارد. بنا به گفته اهالی، قبلاً یک قبر در محل مسجد وجود داشته، اما در بازسازی بنا از بین رفته است. سنگ قرمز رنگی به شکل قوچ نیز در مسجد وجود داشته که در حدود 20 سال پیش
به سرقت رفته است. سنگ دیگری نیز حاوی قدمگاه یکی از معصومین (ع) در مسجد وجود داشته که از
سرنوشت آن اطلاعی در دست نیست.
4.مسجد محمد حنیفه در روستای زین جناب
این مسجد در روستای زین جناب در 33 کیلومتری شهر تبریز قرار دارد. به باور اهالی روستا، محل مسجد
در گذشته چمنزار و نیزاری بوده که محمد حنفیه در هنگام نبرد اسب خود را به آنجا می بست و با مخالفان
خود در سردرود می جنگید. بنای مسجد در سابق از خشت خام و سنگ و گل و چوب بوده، اما در سال
1388 به شیوه معماری اسلامی بازسازی شده است. داخل مسجد یک منبر سنگی قدیمی، حاوی نقوش
کند هکاری شده و آیات قرآنی و در طرفین منبر، دو ستون سنگی وجود دارد. در گذشته کنار منبر، صندوق
چوبی مستطیلی وجود داشته که داخل آن، قسمت بالای طوقی را م یگذاشتند که گویا علم و پرچم محمد
حنفیه بوده که از هشتصد سال قبل وجود داشته است. این علم حدود صد سال پیش توسط سارقان دزدیده
شده و امروزه محل آن مشخص نیست.
5 .مسجد القلندیس سردرود
شهر سردرود واقع است. در گذشته به نام مسجد (« آلا ندز » این مسجد در محله القلندیس (در اصل
حنفی یا محمد حنفیه شهرت داشته، اما در سا لهای اخیر به مسجد حضرت علی (ع) نامگذاری شده است.
وجود کتیبه ای متعلق به قرن هشتم هجری و نیز سنگ قبری به تاریخ 840 قمری، نشان از قدمت تاریخی
آن دارد، اما در دوره اخیر چند بار از جمله در سال 1340 و سپس 1377 شمسی بازسازی شده و بنای اولیه آن دستخوش تغییر گردیده است.
ب : زیارتگاه های منسوب به محمد حنفیه در آذربایجان
در منطقه آذربایجان، لااقل دو بقعه منسوب به محمد حنفیه به شرح زیر وجود دارد:
1.بقعه محمد بن حنفیه در میانه
این بقعه در قبرستان تاریخی و متروکة روستای صومعه بالا(یوخارسوما) در بخش ترکمنچای شهرستان
میانه واقع است .درباره بنای اولیه آن اطلاع دقیقی در دست نیست. تا پیش از سال 1340 شمسی، بنای
5 متر × 4 متر بوده است. در سال 1378 ، بنای بقعه با مصالح جدید در ابعاد 5 × بقعه از کا هگل و به ابعاد 3
12 متر ایجاد شد. × بازسازی شد. مسجدی نیز به نام مسجد فاطمه زهرا (س) در ضلع جنوبی بقعه به ابعاد 8
می شنوند، ولی با نزدیک شدن « یا حسین یا حسین » 1. بر اساس باور محلی، یک شب اهالی روستا از دور صدای به این محل، دیگر صدایی نم یآمده است. فردای آن شب، وقتی مردم به این مکان می آیند، ستو نها و منبر سنگی مشاهده می کنند که ناگهانی و در شب، در این مکان ظاهر شده بود. پس از آن، اهالی روستا، خان هها و کلاً روستای
خود را به این محل انتقال می دهند و اینجا را به زیارتگاه خود تبدیل می کنند. [76]ر.ک: شماری از زیارتگا ههای استان. آذربایجان شرقی، ص 62
2 برای آگاهی از جزئیات بیشتر درباره این مسجد، ر.ک: شماری از زیارتگا ههای استان آذربایجان شرقی، ص .
.(« بقعه محمد حنیفه » 157-154 (تحت عنوان
پایگاه اینترنتی مسجد امامزاده سردرود). ) http://mesardroud.ir/alqlnds.html 3.
پیام بهارستان / د 2، س 5، ش 18 / زمستان 1391
474
مساجد و مزارات منسوب به محمد حنفیه در آذربایجان/ احمد خامه یار
در وسط اتاق بقعه، صندوق فلزی سبز رنگی روی قبر قرار دارد.
2.مزار شاه محمد حنفیه
این مزار در حدود 13 کیلومتری سلماس قرار دارد. الوانساز خویى درباره این بقعه و در مورد قدمت و سابقه تاریخی آن نوشته است: ساختمان آن شامل یک دهلیز و اتاق بزرگی است داخل اتاق یک سنگ فسیلی بزرگی قرار دارد که در اثر گذشت زمان قسم تهای بیشتری از این سنگ شکسته و از بین رفته است. در قسمت غربی سنگ مذکور سوراخی به قطر 30 سانتی متر وجود داشته و مردم معتقد بودند که اگر مریضی با خلوص نیت از این سوراخ رد شود، بیمار یاش کاهش یافته یا بهتر می شود. اما در چند سال گذشته اطراف سنگ یاد شده توسط عده ای کنده شده و سوراخ مذکور، شکسته شده است.
علاوه بر دو زیارتگاه فوق، نقاط دیگری نیز در آذربایجان به محمد حنفیه منسوب است که می توان به چشمه محمد حنفیه معروف به حنیفه به ارتفاع 2402 متر در محدوده دهستان قبل هداغی آذرشهر در 47 کیلومتری جنوب غربی تبریز اشاره کرد
ج: مزارات منسوب به محمد بن حنفیه و نسلش در دیگر مناطق
استان بوشهر
امامزاده محمّد حنفیه
این امامزاده که معروفترین مکان مقدّس جزیره خارگ است، در 24 کیلومترى شمال غربى بوشهر و یک کیلومترى مرکز شهر خارک قرار دارد; جزیره خارگ جزء شهرستان بوشهر، بخش خارگ و به جهت اهمیّت این شهر مى بایست از فرماندارى شهر بوشهر ویزا دریافت نمود.
طبق کتیبه موجود بر بالاى چهار چوبِ ورودى آرامگاه و نیز ادّعاى بومیان، مدفون در این بقعه، محمّد حنفیه بن امام على(علیه السلام) است، با وجود این، نظرات مخالف هم وجود دارد: مرحوم احمد فرامرزى در کتاب «جزیره خارگ» مى نویسد:
"قبل از اسلام در این جزیره، زیارتگاهى به نام «آرتمى»[77] بوده که محل عبادت هاى روزانه مردم بوده، بعید نیست مزارى که امروز به نام «محمّد... حنفیه» زیارتگاه مردم خارگ است، همان مزار زمان بطلمیوس باشد که بعد از ظهور دین مبین اسلام و تغییر مذهب; متولیان زیارتگاه براى این که اعتقاد مردم نسبت به آن سست نگردد، آن را به صورت یک مزار اسلامى در آورده و نام «محمّد... حنفیه» را جعل کرده باشند». سپس اضافه مى کند: «چیزى که این نظر را تایید مى کند این است که صاحب فارسنامه ناصرى درباره این زیارتگاه مى نویسد: قبرى وجود ندارد و کف حجره سنگ طبیعى خدا آفرین است و درزى دارد که مى گویند «محمّد حنفیه در آن مخفى شده است.»
رضا دشتى مؤلّف کتاب «تاریخ و آثار باستانى جزیره خارگ» این مکان را بناى یادبودى مى داند که توسّط گروه کیسانیه یعنى طرفداران محمّد حنفیه ساخته شده است. وى در این باره مى نویسد: «کیسانیه، به علّت تعقیب و کشتار آنان پس از شکست قیام مختار یعنى رهبر سیاسى کیسانیه در سال 67 هجرى و متوارى شدن آنان به اطراف و اکناف، گروهى از آنان به جزیره خارگ پناه آوردند. به واسطه نزدیک بودن به بصره; یعنى محل سرکوبى قیام و امن بودن آنجا همان گونه که امام و پیشواى آنان یعنى محمّد حنفیه از دست آل زبیر به طائف پناه برد و در همانجا در سال 81 هجرى در گذشت. این گروه چون معتقد به رجعت امام بودند، به یاد بود امامشان در محل عمومى پرستشگاه هاى جزیره خارگ و در محل فعلى بقعه میر محمّد، بقعه اى ساختند. همان گونه که کیسانیان دیگر چنین کردند; از جمله در منطقه طالقان بر فراز کوهى که مسلط به ده «کرکبود» است; جلال آل احمد از نزدیک آن محل را دیده است.»
یاقوت حموى که نیمه دوّم قرن ششم مى زیسته و چند بار به خارگ رفته; انتساب این بقعه به محمّد حنفیه را رد کرده و مى نویسد «من به آنجا (جزیره خارگ) بسیار رفته ام و در آنجا قبرى یافته ام که مورد زیارت اهالى است و مردم به آن نذرها مى کنند. اهل این جزیره قبر را قبر محمّد بن حنفیه (محمّد حنفیه) رضى الله عنه مى پندارند ولى تواریخ از این مطلب ابا دارند.»
حال با توجّه به اینکه هیچ کدام از کتب معتبر اشاره اى به مدفن میر محمّد در خارگ نکرده اند بلکه مدفن او را مکه، مدینه و یا بقیع نوشته اند و از طرف دیگر برخى کتب معتبر از ورود و سکونت اعقاب محمّد حنفیه در فارس و بوشهر قدیم خبر داده اند مى توان احتمال داد که مدفون در این بقعه یکى از نوادگان محمّد حنفیه باشد و نه خود وى.
تاریخچه بقعه میر محمّد و معمارى آن: ساخت و تعمیر این بقعه: در قرن اول و یا دوّم هجرى براى نخستین بار توسّط کیسانیه ساخته شد و سپس در سال 568 هجرى قمرى کمى قبل از دیدار یاقوت حموى از خارگ تعمیر شد; پس از آن، براى بار دوّم در سال 740 هجرى قمرى، بقعه عظیم ترى بر روى آن ساخته شده است. این بقعه، همواره داراى شکوه، اعتبار، عظمت تزئینات، زیور آلات، اثاثیه بسیار، چراغ ها و قندیل هاى مجلّل بوده، اما در بین سالهاى 1218ـ1229 هـ . ق، یعنى در زمان پادشاهى مسعود بن عبدالعزیز، معروف به سعود کبیر، توسّط وهابیان متوحش مورد حمله قرار گرفته و خسارت جبران ناپذیرى بر آن وارد شده است. بناى آرامگاه امامزاده میر محمّد از دو قسمت تشیکل شده است: محوطه آرامگاه و مصلّى آن، چون توصیف مصلّى باعث اطاله کلام مى گردد از آن مى گذریم; دوست داران مى توانند براى اطّلاع از آن بنا که حدود دو قرن بعد به آرامگاه ملحق شده به کتاب هاى «راهنماى آثار باستانى جزیره خارگ» نوشته على اکبر سرفراز و «تاریخ و آثار باستانى جزیره خارگ» تألیف رضا دشتى مراجعه نمایند. آرامگاه میر محمّد که از مصالحى چون سنگ هاى آهکى نرم، گچ، آهک، ساروج و آجر ساخته شده، اتاقى چهار گوش به وسعت 20 متر مربع است که در قبله آن، محرابى داخل بدنه غربى وجود دارد. در ارتفاع چهار مترى، چهار لچکى بنا را به چند ضلعى تبدیل ساخته که گنبد پله اى یا مضرسى را، بر فراز خود استوار ساخته است. نماى خارجى گنبد مرکّب از سه دوره و دو ردیف پله گونه است که با منشورهاى منظم ایجاد شده اند، و بر فراز آن، گنبدى پیازى شکل با یک قبه استوار گشته است. درب کوچک ظریف آن، داخل مصلّى باز مى شود. میان اتاق ضریحى چوبى بر روى صندوق ساده قبر نصب شده است; صندوق مزبور چنان است که نمى توان دانست که آیا در زیر آن سنگ قبر کتیبه دارى وجود دارد یا خیر; پارچه اى سبز بر روى صندوق کشیده شده و روى دیوارهاى اتاق شمایل بزرگان دین و زیارت نامه نصب شده است. در زاویه شمال غربى، قبر دیگرى متکى بر دیوار وجود دارد که بومیان معتقدند: این قبر معمار و استاد کار آرامگاه یعنى سید على است; این قبر نیز فاقد سنگ و کتیبه است.
اطراف آرامگاه و مصلاى میر محمّد را حیاطى وسیع فرا گرفته و در جبهه شرقى روبروى مدخل آن، معبرى کوچه مانند است که دیوارهایى دارد به بلندى نیم متر، پهناى 2 متر و به طول 50 متر; ایجاد این کوچه با این دیواره به علّت مسیلى است ک در این جبهه از امامزاده وجود داشته و عبور و مرور را مشکل مى نموده است; براى سهولت رفت و آمد چنین گذرگاهى ساخته شده است. در ابتدا و انتهاى کوچه دو دروازه ساخته شده که اولى براى ورود و دومى با خواجه نشین هایى که دارد محل نگهبانى بوده است. در جلو کوچه و مقابل آرامگاه میر محمّد، بنایى چهار گوش با گنبدى نیم خیز وجود دارد که درون آن، به صورت چهار ایوانى است; اسلوب معمارى بنا، منتسب به دوره مؤخّر است و براى استراحت و پخت و پز زائران به وجود آمده و به آشپزخانه معروف است که هم اکنون پخت و پز زائران در این مکان صورت مى گیرد. در اطراف آرامگاه، قبرستان هاى جدید و قدیمى دیده مى شود که مهم ترین آنها آرامگاهى 8 ضلعى است، درون آن دو قبر وجود دارد که یکى داراى کتیبه اى است به این مضمون: «اى خاک تیره عزّت مهمان نگاه دار / کاین نور چشم ماست که در بر گرفته اى. وفات مرحمت پناه خلد آشیان، آرامگاه حاجى محمّد ابراهیم اصفهانى به تاریخ 3 شهر صفر المظفر 1170» که نوع سنگ آن خاکسترى است، که از خارج جزیره حمل شده است; ولى سنگ قبر دیگر که به اندازه همان سنگ قبر کتیبه داراست، از نوع سنگ هاى محلى و ساده است; آرامگاه از نظر سبک ساختمانى مانند بناهاى دوره مغولى است.
بقعه میر محمّد همواره مورد احترام عموم مسلمین اعم از شیعه و سنى و حتى دریانوردان خارجى به خصوص سیاحان هندى و پاکستانى بوده است که حتى مایحتاج بقعه را، از جهات مختلف بر آورده مى کردند. در کتاب جزیره خارگ اثر مرحوم احمد فرامرزى آمده: مخارج خدّام و متولیان را سلاطین مى داده اند و در زمان مرحوم شیخ عبدالرسول خان دریا بیگى، حاکم بوشهر از قبیله آل مذکورـ جهت خدّام و روشنایى بقعه، جیره و مواجب معین کرده بود و هر ساله به موقع مى رسانیدند و از سِند و متولیان پاکستان و بنادر آن سامان هم مخارج آن بقعه مى رسیده است.
این بقعه در حال حاضر داراى امکاناتى چون آب، برق سه فاز، تلفن، سرویس بهداشتى، کولر گازى و دیگر امکانات اولیه است و به صورت هیات امنایى اداره مى شود و در ماه هاى رمضان، محرم، صفر و روزهاى پنج شنبه برنامه هاى مذهبى و سوگوارى توسّط هیات امناء برگزار مى گردد. این بقعه به شماره 2205 مورخ 27/10/1377 توسّط سازمان میراث فرهنگى در فهرست آثار ملّى ثبت شده است.[78]
امامزاده بى بى حنیفه
بقعه این امامزاده در شش کیلومترى غرب روستاى آبدان بندر دیر و در میان کوهى در منطقه معروف به «جایگاه»، در 45 کیلومترى شهر دیر واقع شده است.
ساختمان بقعه اتاقى چهار گوش، با ابعاد 3×6 و از مصالحى چون سنگ و گچ مى باشد که حدود سى سال پیش تجدید بنا شده است. ناگفته نماند، قدیمى ترین بنایى که روى قبر بى بى حنیفه ساخته شد، دیوارى کوتاه و سنگ چین بود که بومیان به آن (کره چین) مى گویند; سپس تبدیل به اتاقى گلى شد و چون این اتاق نیز فرسوده شد، اتاقى دیگرى با سنگ و گچ محلى ـ معروف به چارى ـ ساخته شد و این نیز بار دیگر فرسوده و اتاق فعلى بنا گردید.
بى بى حنیفه از دیر زمان مورد توجّه عاشقان خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) بود و در طول سال، به ویژه ایّام بهار و تعطیلات، محل تجمّع مشتاقان و ارادتمندان است. کراماتى نیز از او دیده شده که گویاى صحت و درستى این امامزاده عظیم الشان است.
راه بقعه خاکى و نامناسب است و از لحاظ امکانات، داراى آب انبار، آشپزخانه و تعدادى ظروف آشپزى است. در هفته دوّم سال 1387 خورشیدى، سارقان به طمع اشیاى قیمتى، قبر بى بى حنیفه را شکافتند; اما معلوم نیست چه چیزى برده اند.
در نسب مدفون در این بقعه، نظر واحدى وجود ندارد; برخى او را از نسل محمّد بن حنفیه، گروهى از اعقاب حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) و بالاخره عدّه اى هم او را از بستگان حضرت امامزاده امیر دیوان ـ که قبرش در کوه هاى جاشک است ـ مى دانند. اگر قول سوّم صحیح باشد، ایشان با چند واسطه نسبش به حضرت امام سجّاد(علیه السلام) منتهى مى شود.[79]
استان گیلان
امامزاده هاشم
یکى از مزارات مورد توجه اهالى استان گیلان، امام زاده هاشم در 23 کیلومترى شهر رشت، در جاده اصلى قزوین ـ رودبار ـ رشت و در منطقه اى به همین نام قرار دارد. به اعتقاد اهالى امامزاده هاشم فرزند موسى بن جعفر (علیه السلام) و یکى از شهداى اهل بیت (علیهم السلام) است که در جنگ با مخالفان به شهادت رسیّده و در این مکان دفن شده است. بناى اصلى بقعه مربوط به دوران صفوى بود که متاسفانه بر اثر آتش سوزى از بین رفت و هیچ چیزى از آن باقى نماند. با همّت اهالى و کمک هاى مردمى و با حمایت اوقاف و امور خیریّه استان این بقعه در 15 سال قبل تعمیر شده، اما بر اثر زلزله بزرگ گیلان تمام ساختمان فرو ریخت، از اینرو ساختمان فعلى که بسیار با شکوه و مجلّل است پى ریزى شد و در حال بازسازى و تعمیر است.
بقعه امامزاده هاشم به جهت واقع شدن در مسیر جاده اصلى، منزلگاه و استراحتگاه و تفرجگاه زایران و مسافران است، از اینرو براى رفاه حال زایران و مسافران بازاچه ى بزرگى در کنار پلهاى اصلى بقعه احداث نموده اند. از آنجاییکه بقعه امامزاده هاشم در بالاى کوه واقع شده، لذا به جهت رسیّدن به بقعه متبرکه باید از حدود 100 پلکان عبور کرد که خود جلوه خاصى به بقعه داده است. زایرسرا، هتل، سفره خانه، حیاط، پارکینگ خودرو، کتابخانه از تسهیلاتى است که در کمترین بقعه اى چنین با هماهنگى و زیبا یافت مى شود.
بناى کنونى امامزاده که از سال 69 آغاز شده، هنوز ادامه دارد. گنبد عالى و مسجد و حسینه بزرگ کنار بقعه، کاشیکارى دیوارهاى بقعه از ویژگیهاى این امامزاده است. ضریحى از نقره و آب طلا که جهت یکى از مزارات عتبات عالیات ساخته شده بود و در گمرک چندین سال متوقّف شده بود، از مسؤولین امر به مبلغ چهل میلیون تومان خریدارى شده و بر روى قبر امامزاده نصب و جلوه و شکوه خاصّى به مزار و بقعه داده است.
همچنان که اشاره شد، امامزاده هاشم مورد توجه و راز و نیاز اهالى استان گیلان، خصوصاً رانندگان وسایل نقلیه است که خود را موظف مى دانند در هفته لااقل یکبار به زیارت امامزاده بروند.
نسب شریف: همچنان که اشاره شد نسب شریف امامزاده را هاشم بن موسى علیه السّلام برادر امام رضا علیه السّلام مى دانند و حال آنکه تعدّد مزارات منسوب به این نام و نسب در ایران این ادّعا را رد مى نماید، خصوصاً در میان فرزندان امام موسى کاظم علیه السّلام، هاشم نامى یافت نمى شود، از این رو این قول از اساس مشکوک و باطل مى باشد.
علّامه نسّابه سیّد مصطفى تفرشى معروف به بدایع نگار مى نویسد: «هاشم و سیّد جلال الدّین در پنج فرسنگى شهر رشت مزورند و به چند واسطه به امام موسى مى رسند که متولیان خدا شد.»[80]
مرحوم شیخ ذبیع الله محلّاتى نیز مى نویسد: «قبر امامزاده هاشم که از اعقاب حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام به شمار مى رود در پنج فرسخى رشت سر راه قزوین است.»[81] این قول نیز با وجود منابع دیگر مورد قبول نمى باشد.
مؤلّف کتاب تاریخ انقلاب سیّد جلال الدین اشرف علیه السّلام نسب شریف امامزاده را چنین مى نویسد: «هاشم بن محمّد بن عبدالله بن حمزة بن حنفیة بن على بن أبى طالب»، او یکى از شجاع ترین سرداران حضرت سیّد جلال الدّین اشرف (ع) بوده است. او در ماه ذیقعده سال 206 هـ ق به همراه برادرن خود طیّب و قاسم و با عدّه لى از جوانان عرب و بنى هاشم در حوالى رود قزل اوزن زنجان به نهضت سیّد جلال الدّین اشرف علیه السّلام پیوست. او در بسیارى از نبردها شرکت داشت تا اینکه سرانجام در رمضان سال 223 هـ ق در حال نماز به شهادت رسیّد.»[82]
از آنجایی که این شجره نامه از کتاب بحر الانساب در بندى نقل شده، و کتاب مذکور هیچ اعتبارى ندارد، لذا این قول به خودى خود مردود است خصوصاً محمّد حنفیه فرزند امام على علیه السّلام، فرزندبه به نام حمزة نداشته که از او عبدالله به وجود آید، بلکه تداوم نسل او از عبدالله بن جعفر الاصغر بن محمّد الحنفیة است، بنابراین شجره نامه مذکور از اساس اشتباه است، چه رسد که وى را در این مکان دفن نماییم;
در منطقه جیل و د یلم، شورات و انقلابات زیادى از سوى سادات حسنى و حسینى جهت تشکیل دولت علوى مستقل صورت گرفته که نخستین آنان یحیى بن عبدالله الحسن بن الأمام الحسن علیه السّلام علّامه نسّابه ابن طباطبا از اعلام قرن پنجم یکى دیگر از ساداتى را که در این منطقه قیام نموده را چنین مى نویسد ; «أبو هاشم = أبو الحسن على بن أبى عبدالله محمّد و میان کلاه، بن على بن سلیمان بن القاسم الریسى بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمربن الحسن المثنى بن الامام الحسن علیه السّلام.» او در قرن پنجم در زمان مؤید بالله ابى الحسین هارونى در گیلان قیام نمود.»[83] بنابراین وى با نه واسطه به امام حسن مجتبى علیه السّلام سلسله نسب مى رساند و نام او على و مکنى به ابوهاشم، و به جهت قیام جاودانه خود به امامزاده هاشم شهرت یافته است. متأسفانه در منابع موجود، ذکرى از تاریخ تولّد و وفات یا شهادت او به میان نیامده، اما با برخى از قراین مى توان دریافت که او در ثلث آخر قرن چهارم در طبرستان بدنیا آمده و در نیمه نخست قرن پنجم در گیلان قیام و به شهادت رسیّده باشد، زیرا همچنان که از قول ابن طباطبا اشاره شد او در زمان ابوالحسین هاروى قیام نمود و او نیز در همین سالى که اشاره شد تولده و وفات نموده است.
طبرستان :
حسین بن احمد الاکبر بن عبدالله راس المدری .[84]
خراسان
امامزاده بى بى حنفیه
بقعه این امامزاده در 6/15 کیلومترى شرق شهر شیروان از خراسان شمالی و در روستایى به نام "سکه" قرار دارد.
ساختمان بقعه، بنایى ساده و مربّع شکل به اندازه 6×5 متر است که از خشت و گل ساخته شده و داراى صندوق چوبى است که ابعاد 1×60/1 متر مى باشد. گنبد ضربى کوچکى بالاى بقعه است. از هویّت خفته در مزار اطّلاعى حاصل نشد، جز این که اهالى او را به عنوان زیارتگاه بى بى حنفیه یاد مى کنند. ظاهراً او با شخص مدفون در بقعه باباغزل نسبتى داشته است.
امامزاده عبدالله
بقعه این امامزاده در خیابان فردوى شهر نیشابور، در میان باغ مصفایى واقع شده و در سالیان اخیر توجّه خاصى به آن شده است.
ساختمان بقعه به شکل مربع و به ابعاد 9×9 متر است و در وسط آن ضریح آلومینیومى به ابعاد 20/1×20/2 متر قرار دارد. در ابتداى بقعه، آشپزخانه و در شرق آن یک واحد منزل مسکونى طرّاحى شده که ظاهراً داراى دو اتاق مى باشد و همین امر بنا را به 15×15 متر تبدیل نموده است. درِ بقعه از مى شود و چند مقصوره و یا شاه نشین در آن احداث شده و کف و دیوار بقعه با سنگ مرمر پوشش یافته است.
به اعتقاد اهالى، امامزاده عبدالله با دو واسطه نسب به امام على(علیه السلام) مى رساند به این صورت سید عبدالله بن ابراهیم بن محمّد حنفیه بن امام على(علیه السلام)، در صد مترى این آرامگاه، بقعه دیگرى است که به شاهزاده محمّد مشهور است و از آن برادر همین امامزاده مى دانند.
متأسّفانه شهرت بقعه به فرزندان ابراهیم بن محمّد حنفیه صحیح نیست و به اعتقاد ما چندین واسطه از قلم افتاده است. امام فخر رازى به هنگام معرفى ابوالحسن على بن احمد بن محمّد العوید بن على البرغوث بن عبدالله الثانى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر الاکبر بن محمّد الحنفیه بن امام على(علیه السلام) مى نویسد: او در قم سکونت داشت و فرزندانش در قم و نیشابور و رى بودند[85]. ابوطالب مروزى نیز همین قول را پذیرفته است.[86] بنا به نوشته ابن مهنّا، سید احمد بن محمّد در رى سکونت داشت و داراى دو فرزند به اسامى محمّد و على بود. على نیز سه فرزند به اسامى; اسماعیل، طاهر و احمد داشت.[87] بعید نیست یکى از نوادگان این سه تن در این بقعه مدفون باشد.
استان اصفهان
امامزاده حمزه و هاشم
بقعه با شکوه و زیباى این امامزادگان در خارج از روستاى تورزن و در حدود 56 کیلومترى شهر اردستان واقع شده و چشم انداز آن بسیار زیبا و دیدنى است.
ساختمان بقعه که داراى دو گنبد، دو گلدسته، ایوان، حرم و صحن است، مورد توجّه اهالى و در سالیان اخیر مرمت شده است. ایوان و صحن اصلى بقعه در جانب شمال واقع شده و در دو طرف آن دو گلدسته به ارتفاع 14 متر احداث شده که سراسر با کاشى هاى زیباى لاجوردى در زمینه گل و بوته و اسماء جلاله تزیین شده است. بر روى یکى از گلدسته ها کتیبه ذیل نقش بسته است: «تعمیر و ساخت این گلدسته به سعى و اهتمام و سرمایه آقایان حاج ولى الله و حاج فیض الله احمدى زاده فرزندان مرحوم حاج امام قلى احمدى زاده به اتمام رسید و در سال 1387 به دست فرزندایشان تعمیر و بازسازى گردیده.
شالوده و هسته مرکزى بنا قدیمى و متعلّق به دوره صفویّه است که در دوره قاجاریّه بازسازى و مرمت شده است. مدخل اصلى در جانب شمال و ابعاد آن 4×5 متر است. پس از عبور از این فضا به رواق متصل به حرم مى رسیم که به صورت هشت ضلعى ساخته شده و در چهار جهت راهى به رواق، حرم و شبستان دارد.
اتاق مرقد به ابعاد 5×5 متر با گنبد عرقچینى به قطر پنج و ارتفاع بیش از دو متر است که بر روى آن گنبد غنچه اى بزرگى شبیه به شلجمى قرار داده اند. در وسط بقعه صندوق چوبى نصب است که توسّط سوراخ هایى که ایجاد نموده اند کتیبه اى به این مضمون نوشته اند.
نورین نیرین خلفان محمّدیم *** فرزند ارجمند دلاراى حیدریم
خواهید نام ما اى برادران *** یک حمزه است ثانى هاشم برادریم
تا زنده گیست نام گرامش بود حسن *** مسکین بود.... ثناخوان حضرتیم
این استاد خادم اوست جبرئیل 1339 *** دور تا دور اتاق مرقد را رواق بزرگى احاطه نموده و در غرب آن یک راهرو به مرقد امامزاده سیّد حمزه متصل مى شود. گنبد این بنا از خارج سراسر با کاشى هاى زیباى لاجوردى در زمینه گل و بوته و اسماء جلاله تزیین شده و شکوه خاصى به آرامگاه داده است.
اتاق دوّم به ابعاد 5×5 متر است و در چهار جهت آن چهار شاه نشین تعبیه شده است. در گوشه این اتاق صورت قبرى است که بر روى آن سنگ قدیمى قرار دارد و نوشته آن از قرار ذیل است:
«هذا المرقد السیّد الشریف العبد... میر شاه... ابى الحسین بن على بن عباد بن على بن حمزة بن هاشم بن محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب.»
گنبد این فضا به صورت دوپوش است و داخل به شکل عرقچینى به قطر پنج و ارتفاع دو متر و از خارج به شکل شلجمى به ارتفاع هفت متر است که با استیل تزیین شده است. زمین زیارتگاه بیش از هزار متر مربع است که در میان آن سرویس هاى بهداشتى و یک واحد سوئیت جهت نگهبان قرار دارد. تمام دیوارهاى خارجى صحن شمالى، با سنگ مرمر پوشش یافته است. در سر درِ بقعه، نام امامزادگان حمزه و هاشم نواده امام على (علیه السلام) از نسل محمّد حنفیه معرفى شده است. چنانچه ملاحظه کردید طبق قرائت ما از یک سنگ، نسب امامزاده به عمر بن امام على (علیه السلام) منتهى شده است. محمّد گلبن ضمن توصیف این بقعه، مطلب دیگرى درباره نسب این امامزادگان نوشته است که عیناً متن آن اشاره مى شود.
«امامزاده سیّد شاه میر بقعه اى است قدیمى. میان آن بنا و دو امامزاده به نام هاى سیّد هاشم و سیّد حمزه بناى حسینیه واقع شده و آن ها را به هم اتصال داده است.
روى قبر سیّد شاه میر یک قطعه کاشى آبى رنگ به اندازه 60×32 نصب است. این کتابه به خط نسخ بر آن هست.
بسم الله الرحمن الرحیم
هذا قبر مرقد السیّد الکبیر المرتضى / السعید الانور الاطهر العالم العابد الزاهد تاج الملة والدّین /
والاسلام *** والمسلمین
.....................(ناخوانا) *** ...........شاه امیر..........
ابن على بن حسن(؟) بن طاهر/ *** بن على بن محمّد بن احمد بن
ابن احمد بن امیر اسمعیل بن/ *** محمّد/ بن ابراهیم بن الحسین بن
ابن على بن ابى طالب *** الحسن / علیهم الصلوة و السلام/
توفى.......................... *** رجب سنة ثمان و ثمانین و ستمائة.»/
کاشى مذکور ظاهراً از کارهاى خاندان ابو طاهر کاشانى و یادگار نفیسى است از قرن هفتم هجرى
نزدیک به این امامزاده، در گودى تپّه، یک درخت بنه کهن سال کم نظیر و شاداب وجود دارد. شاید درخت بنه به این قطورى جاى دیگر نباشد.»[88]
استان زنجان
امامزاده طیّب
بقعه این امامزاده در خارج از روستاى خانقاه در فاصله 41 کیلومترى جنوب شهر زنجان قرار گرفته است. در شمال این روستا به فاصله 200 مترى از آن. بقعه امامزاده اى به نام سیّد طیّب بر روى یک تپّه طبیعى خودنمایى مى کند. طبق شجره نامه موجود نزد اهالى، او را طیّب بن محمّد حنفیة ابن امام على امیرالمؤمنین(علیه السلام)معرّفى مى نمایند. این در حالى است که از نسل محمّد حنفیه شخصى که به نام طیّب در زنجان سکونت داشته باشد در کتب انساب یافت نمى شود. از اینرو نگارنده معتقد است که خفته در مزار ابوالطّیب یحیى بن محمّد بن عیسى بن احمد ابن طاهر بن عیسى المبارک ابن عبدالله بن محمّد بن عمرالاطرف ابن امام على امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى باشد زیرا پسر عموى وى جعفر بن على بن الحسین بن احمد بن عیسى المبارک در قزوین سکونت داشته است.[89]
بناى امامزاده طیّب از دو قسمت هشتى (مدخل) و حرم گنبد دار تشکیل شده است. فضاى نخست به شکل مستطیل و داراى 7 متر طول و 50/2 متر عرض است و سقف آن با استفاده از تیرهاى چوبى پوشش یافته است. فضاى حرم گنبد دار است که پلان هشت ضلعى غیرمنتظم دارد و طول اضلاع آن 1/2 متر و 80/1 متر است، ارتفاع حرم سه متر است و در انتهاى آن پلانى 8 ضلعى به دایره تبدیل شده تا بدین سان گنبد تمام عرقچینى حرم بر آن استوار گردد. در پا طاق درِ نماى داخلى کتیبه اى به خط نستعلیق نوشته شده که قدمتى ندارد. در وسط حرم درست زیر گنبد قبر امامزاده واقع شده که ضریح چوبى از آن محافظت مى نماید.
پایه هاى بنا از سنگ هاى لاشه و سپس تارپود بنا را آجرهاى ختایى تشکیل مى دهد. در ورودى حرم سنگ قبرهاى قدیمى از نقاط دیگر به این محل حمل شده اند، با این حال احتمال مى رود که این بنا متعلّق به اواسط دوره قاجار باشد.[90]
چهار محال بختیاری
امامزاده على بن احمد
بقعه این امامزاده در پنج کیلومترى شهر فرادنبه و دو کیلومترى روستاى ده نو در سیزده کیلومترى شهر بروجن واقع شده و مشهور به بابا گرد آلو است.
در برخى از منابع نام آن به اشتباه شاهزاده عبدالله ثبت شده است. چنان که خانم رناته گولمبک خان در سال 1998 م./1377 هـ . ش از آن دیدن کرده و مى نویسد: «روانه دهکده ده نو شدیم. در این منطقه چشمه هاى آب معدنى و درخت کارى وجود دارد که مردم براى هواخورى و گذراندن روزهاى تعطیلى به این محل هجوم مى آورند و زیر درخت ها روز را مى گذرانند. پس از صرف نهار و چاى، روانه امامزاده عبدالله شدیم که به نام باباگردآلو معروف است. این امامزاده در یک محیط وسیعى بین قریه ده نو و سورک و شهرک فرادنبه قرار گرفته، که زایرین از شهرها و دهات اطراف از آن دیدن مى کنند. دیوارهاى خارجى آن از آجر و گنبدش از کاشى بنا شده است.»[91]
بناى قبلى که از خشت و گل بود در سالیان قبل تخریب شد و بجاى آن بناى هشت ضلعى زیبایى ساخته شد که هر یک از اضلاع آن از داخل 4 متر است. کف و دیوارهاى بقعه با سنگ مرمر و کاشى هاى خشتى در زمینه گل و بوته آراسته شده است.
بر فراز بقعه گنبدى کلاه خودى به قطر 8 و ارتفاع بیش از 5 متر مى باشد که اخیراً ایزوگام شده است. در وسط بقعه، ضریح بسیار عالى مطلا قرار دارد که بر روى در آن نوشته شده: «ضریح مطهّر امامزاده على بن احمد زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریّه شهرستان بروجن در سال 1387 با همّت هیات امنا ساخت و نصب گردید. ساخت و قلمزنى سیّد اسماعیل احمدى اصفهان.»
اتاق مرقد از چهار طرف به شبستان هشت ضلعى بزرگ راه دارد که هر یک از اضلاع آن شش متر و تمام کف و ازاره آن با سنگ مرمر پوشش یافته و دیوارهاى آن با کاشى هاى خشتى همچون داخل بقعه تزیین شده است.
رواق سوّم بقعه به صورت رو باز ساخته شده و هر یک از اضلاع آن 8 متر با 4 ستون مى باشد که عرض آن 4 متر است. نماهاى این رواق به یاد جوان ناکام محمّد جواد کریمى و به همّت پدر گرامیش کاشیکارى و آجر کارى شده است.
درِ اصلى بقعه از جانب جنوب باز مى شود و در سه جهت دیگر نیز درهایى دارد. در جانب شمال غرب بقعه تعدادى مغازه و 5 زایر سرا قرار دارد. زمین زیارتگاه حدود 50×100 متر و بیش از 5000 متر مربّع است که در آن درختکارى شده است. از موقوفات این بقعه مى توان به سه جریب زمین کشاورزى اشاره نمود.
حیدر على طالب پور در شعر چنجالو از امامزاده باباگرد آلو یاد مى کند:
کاشکى اینقدر نبید ناز ولى و قهر آلو *** دل ماه با نازاش و قهراش مى کند و خین آلو
لیاش انگار انار و لپاش انگار سیب سرخ *** اما رنگ م چى چى؟ افقّا[92] خود زرد آلو
تا خودم گر بشد، هى همه سال نذر کنون *** یاشاز عبدالله مى رفتم یا باباگرد آلو[93]
شهناز بیگى بروجنى درباره این بقعه چنین مى نویسد:
«این آرامگاه در گذشته اى نه چندان دور، یک گور ساده بوده که در سال هاى اخیر کاملا باز سازى شده و با یک معمارى ساده آجر و آهنى و گنبد ایزوگام شده و نیز ضریحى ساده و آلومینیومى در میان کشتزارهاى منطقه، واقع گردیده است. چون بناى ساختمان جدید است و هیچ سنگ گور قدیمى در آن یافت نشده، نمى توان درباره پیشینه بناى اصلى (از بین رفته) نظر دارد.
دو دیدگاه درباره شخص مدفون در آن وجود دارد.
1ـ امامزاده على بن احمد، در سال هاى اخیر و هنگام بازسازى مقبره، یک شجره نامه اى هم تهیّه شده که متأسّفانه نه تنها سندیّت و وثاقت و اعتماد تاریخى ندارد، بلکه در هیچ یک از کتابهاى معتبر نامى از این شخص برده نمى شود.
در این برگه آمده: آقا میرزا على ابن مرحوم آقا سیّد احمد (مشهور به سیّد على که در رودبار لنجان بقعه دارد، در قریه بابا شیخ مى باشد) ابن آقا میرزا خلیل الله ابن سیّد على علیا ابن آقا میرزا شعبان ابن آقا سیّد جمال الدّین علیا ابن سرکار آقاى آقا سیّد احمد علیا ابن آقا میرزا محمود بن آقا میرزا عطاءالدّین ابن مرحوم مغفور آقا سیّد خلیل الله ابن مرحمت پناه آقا میرزا ابو على علیا ابن مرحوم مغفور جنّت مکان آقاى آقا میرزا محمّد مومن علیا ابن مرحوم آقا میرزا احمد بن آقا سیّد عبدالواحد علیا ابن مرحوم آقا میرزا سیّد على علیا ابن مرحمت پناه آقاى محمّد جعفر بن مرحوم مغفور آقا سیّد على بن شاهزاده محمّد بن على بن ابى طالب.
2ـ بابا گردآلو
نام شخص مدفون در این مقبره به اشکال باباگرد آلو یا حتى گرد آکو هم نوشته شده است.
بى شک در این مکان فقط و فقط یکى از دراویش و صوفیه، که به باباگردآکود یا گرد آلو شهرت داشته دفن شده است.
نام او در هیچ کتابى موجود نیست; اما احتمال دارد لقبى براى یک درویش تارک الدنیا بود، که به دور از مال و منال و جاه و مقام و غرور در روستاهاى اطراف به عبادت مى پرداخته و چون ادّعایى هم نداشته، مورد احترام مردم منطقه هم بوده است.»[94]
به طور یقین شجره نامه ذکر شده فاقد اعتبار بوده و آثار جعل در آن هویداست. زیرا تداوم نسل محمّد حنفیه بن امام على(علیه السلام)از..... مى باشد که علماى انساب به آن تصریح دارند. متأسّفانه این شجره نامه در ابتداى مدخلِ حرم بر روى کاشى هاى خشتى نصب شده است که فاقد ارزش تاریخى و نسبى است. بهتر است هیات امنا نسبت به برچیدن آن اقدام کنند که بقاى آن مورد وهن است.
اما این که خانم بیگى بروجنى بدون هیچ دلیل مکان مورد نظر را مدفن یکى از دراویش ذکر نموده، این هم صحیح نیست زیرا وى تنها به جهت شهرت بقعه به بابا گرد آلو چنین تصوّر نموده اند که چون لفظ بابا براى مشایخ تصوّف بکار مى رفته پس شخصیّت مدفون در این بقعه نیز از اهل حق یا صوفى مسلک بوده است. اما این شهرت بدان جهت به بقعه داده شده که به جهت واقع شدن امامزاده در میان کشتزارهاى خارج از روستا و عدم رسیدگى به آن، گرد و غبار به آن چسبیده و مردم جهت معرّفى این بنا به بابا گرد آکود مى خواندند، از اینرو این نام بر بقعه شهرت پیدا کرده و اشخاصى که از علّت نامگذارى آن خبر ندارند تصوّر کرده اند که این مکان مدفن یکى از دراویش است. از طرفى، پیر مردان و روستائیان ده نو از پدران خود به یاد دارند که نام شخصیّت مدفون را على بن احمد و از امامزادگان مى دانستند و به آن احترام مى گذاشتند و حتى چنین مشهور بود که وى از نوادگان امام هادى(علیه السلام) است. اما نسب شریف امامزاده على بن احمد با یازده واسطه به امام سجّاد(علیه السلام)منتهى مى شود که از قرار ذیل است:
سیّد على بن احمد بن على بن احمد الهادى بن على بن زید ابى الحسین البکاء بن ابى العباس احمد بن حسین الاحول الشاعر بن على القتیل بن حسن المکفوف بن حسن الأفطس بن على الاصغر بن امام على بن الحسین السجّاد(علیه السلام).
او نواده بزرگوار ابوالحسن زید معروف به بکاء است که به جهت زهد و تقواى بسیار و ترس از خداوند به بکّاء (= زیاد گریه کننده) ملقّب شده است. او به خاطر جوّ نا آرام بصره به اهواز مسافرت نمود و در این شهر صاحب سه دختر به اسامى; سکینه، خدیجه، و فاطمه شد. علماى انساب تداوم نسل او را از تنها فرزند او ابوطالب على مى دانند که از او سیّد احمد ملقّب به هادى به وجود آمده است. او نخستین سیّد حسینى از بنى البکاء است که به منطقه لرستان مهاجرت نمود و سیّدى بسیار جلیل القدر و عظیم الشان بود. سیّد احمد الهادى فرزندى داشت به نام سیّد على که زیاده با حشمت و بزرگوار بود. او یک فرزند بنام سیّد احمد داشت که به احمد على مشهور و به امامزاده نوروز خوانده مى شود و آرامگاه او اینک در روستاى چمسنگر شهرستان خرم آباد زیارتگاه دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) است. سیّد احمد که به زهد و تقوى آراسته بود، داراى فرزند ذکورى به نام على شد که امروزه آرامگاه او به على بن احمد مشهور است. سیّد على بن احمد داراى فرزندى به نام موسى بود که از سادات جلیل القدر حسینى به شمار مى رفت. متأسّفانه از تاریخ تولّد و وفات این سیّد جلیل القدر اطّلاعى دقیقى در دست نیست اما با وجود واسطه ها در نسب شریف او مى توان احتمال داد که او در نیمه نخست قرن پنجم هجرى وفات یافته باشد.[95]
استان مرکزی:
1. امامزاده محمّد حنفیه
بقعه این امامزاده در مجاورِ روستاى روشت، در 50 کیلومترى جنوب شازند واقع شده است. به اعتقاد اهالى برخى از محققین شخص مدفون در این بقعه یکى از نوادگان حضرت محمّد حنفیه است که ابتدا در قم سکونت داشته و سپس به عراق عجم مهاجرت نموده و نسبش با نه واسطه به امام على (علیه السلام) منتهى مى شود که از قرار ذیل است:
سید محمّد بن على بن احمد ابى الحسن الزاهد بن محمّد العالم بن على البرغوث بن عبدالله الثانى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر الاصغر بن محمّد الحنفیه بن الامام على امیرالمومنین (علیه السلام).
وى سیّدى جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار بود. جدّ گرانقدر سید محمّد، در زهد و تقوا به مقامى رسیده بود که وى را به عنوان احمد زاهد مى شناختند و در زیبایى چهره و درخشندگى به حدى بود که با لقب باهر معرفى مى گردید.
نخستین شخص از این خاندان که از نصیبین به شهر رى وارد شد، احمد جدّ بزرگوار سید محمّد است. وى در حالى که پسر خردسالش سید على را به همراه داشت به شهر رى وارد شد. سید على در «رى» رشد و نمود و تربیت یافت و به کمال رسید. سپس به همراه پدرش به قم مهاجرت نمود. پس از مدتى پدرش به رى برگشت و در آنجا ماند تا از دنیا رفت. پسرش سید على در شهر قم ماند تا دار فانى را وداع گفت و در خارج از دروازه رى، در محل کنونى خیابان 15 خرداد، به خاک سپرده شد و از همان روز تا به امروز مزار وى مورد توجه و زیارت مشتاقان اهل بیت (علیهم السلام) عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.
پدر بزرگوار امامزاده سید محمّد، سید على در شهر قم از زنان متعدد داراى پنج دختر و هفت پسر به نام هاى محمّد، حسین، احمد، حسن، طاهر، ابوالقاسم حمزه و اسماعیل گردید. اکثر فرزندان و نوادگان وى در قم و رى. ساوه و تفرش از بزرگان سادات بودند.
سیّد محمّد فرزند شاه سید على به خواهش اهالى عراق عجم به منطقه جبل رفت و در شازند سکونت اختیار نمود تا اینکه در روستاى روشت وفات یافت.[96]در گذشته بناى کوچکى از خشت و گل با گنبدى عرقچینى بود. اما بناى کنونى که در 45 سال قبل ساخته شده، از آجر و ملاط گچ و سیمان است و شامل یک ورودى و یک اتاق هشت ضلعى است. در دو طرف اتاق مرقد، شبستان و انبار قرار دارد. بدنه حرم داراى ازاره اى از سنگ است. در وسط اتاق، مرقدِ امامزاده قرار دارد که حدود 70 سانتى متر از کف بقعه ارتفاع دارد و بر روى آن سنگ کتیبه اى به این صورت نوشته شده است: «امامزاده محمّد حنفیه فرزند على بن ابى طالب، ولایة على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى 20/6/1371».
برگردِ مرقد، ضریح فلزى نصب شده است اما ارزش چندانى ندارد. روى تابلویى که بر ضریح نصب شده مطالب ذیل نوشته شده است: «امامزاده محمّد بن عبدالله بن محمّد حنفیه بن امیرالمومنین على (علیه السلام) به استناد کتاب بهجة المستمعین.»
بنابراین آنچه که در روى قبر نوشته شده و امامزاده را محمّد حنفیه معرفى نموده با متن روى ضریح منافات داشته و شخص مدفون را نوه محمّد حنفیه معرفى مى نمایند که البته در سلسله نسب او اشتباهى صورت گرفته است.[97]
2.امامزاده عبدالله
مشهور به «قبه چشمه»، در هفت کیلومترى جنوب شرقى شهرستان شازند و در دامنه ارتفاعات جنوبى روستاى سورانه قرار دارد.
برخى از محقّقین نسب امامزاده عبدالله بن احمد بن على را با یازده واسطه به امام على (علیه السلام)مى رساند به این طریق:
سیّد ابو احمد عبدالله بن احمد أبى على بن أبى زید محمّدبن احمد أبى الحسن الزاهد بن محمّدالعالم بن على البروغوث بن عبدالله الثانى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر الاصغر بن محمّدالحنفیة بن الامام امیرالمؤمنین على (علیه السلام).
وى سیّدى جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار بود. ابوالقاسم محمّدى روایت مى کند که ابواحمد محمّدبن عبدالله ]عموى جدى امامزاده عبدالله[ نخستین شخص مهاجر از این خانواده است که از کوفه به قم آمده و در این شهر ساکن شده و هم چنان بود تا این که وفات یافت و او را به مقبره مالک آباد به خاک سپردند و از او فرزندى باقى نماند. اکثر عموها و عموزادگان این سیّد جلیل القدر، در قم، رى، اصفهان، آبه و ساوه سکونت داشته و امامزاده جلیل القدر شاه سیّدعلى مدفون در خیابان پانزده خرداد شهر قم یکى از نوادگان عموى وى به شمار مى آید.
هجرت امامزاده ابواحمد عبدالله ظاهراً در سال 450 هجرى قمرى به آبه صورت گرفته; زیرا همین مطلب را مؤلف نزهة العیون ادّعا نموده است. وفات امامزاده عبدالله در شازند مى بایست در ربع قرن پنجم هجرى اتّفاق افتاده باشد
بناى قبلى این بقعه از خشت و گل بوده در حدود بیست سال قبل تخریب شده و به جاى آن بناى کنونى در سال 1370 هـ . ش ساخته شده است.بقعه شامل ایوان ساده اى در شمال و حرم کوچکى در میانى بقعه است که روى آن گنبد مخروطى شکل سیمانى، از داخل مدور گچى است. مساحت تقریبى بنا حدود 250 متر مربع است که بخش از آن به عنوان دفتر و انبار استفاده مى شود. مرقد امامزاده حدود سى سانتى متر از کف بقعه ارتفاع دارد که دور آن را ضریح آلومینیومى طلایى و سفید رنگ احاطه کرده است.
اهالى بر این باورند که امامزاده عبدالله از نوادگان امام محمّدباقر (علیه السلام) است. به جهت واقع شدن بقعه در کنار چشمه آبى به «قبه چشمه» مشهور شده است.برخى از محقّقین به استناد کتاب بحرالانساب شخصیّت مدفون در این بقعه را عبدالله بن على بن امام محمّد باقر(علیه السلام)معرفى مى کنند و اشاره دارند که وى به همراه امامزاده سهل بن على در جنگ نابرابرى علیه مخالفان به شهادت نایل مى آید.
اما این ادّعا به منصه ثبوت نرسیده و علماى انساب براى على بن امام محمّدباقر (علیه السلام) فرزند ذکورى به نام عبدالله ذکر ننموده اند. از این رو آقاى کمال الدین فراهانى به استناد کتاب بغیة الحایر قایل به حذف یک واسطه از سلسله نسب فوق شده و نسب امامزاده را عبدالله بن احمدبن على بن امام محمّدباقر(علیه السلام) ذکر مى نماید که این ادّعا نیز منشأ صحیحى ندارد; زیرا اصولا علماى انساب براى على بن امام محمّدباقر(علیه السلام)تنها یک دختر به نام فاطمه ذکر مى نماید که به عقد امام موسى کاظم (علیه السلام)رسیده است.[98]
امامزاده حنفیّه
بقعه این امامزاده پس از کیلومتر 12 جاده ساوه ـ سلفچگان، در جاده امام آباد به طرف روستاى متروکه عزیزآباد پایین و خارج از روستاى مذکور در کنار نهر انجیل آوند واقع شده و چشم انداز آن جالب است.
ساختمان بقعه که در دو دهه قبل ساخته شده به شکل مستطیل و به ابعاد 5/2×5 متر است و بر بالاى آن گنبد عرقچینى کوتاهى طراحى شده است. در مجاورت بقعه، اتاقى جهت اسکان زوار احداث شده و وضوخانه و سرویس بهداشتى نیز ساخته شده است.
چند طاقچه در داخل حرم و دو پنجره جهت نورگیرى طراحى شده و کف بقعه با موکت مفروش شده است. صورت دو قبر در داخل بقعه قرار دارد که به اندازه ده سانتى متر از کف بقعه ارتفاع دارد و فاقد سنگ قبر و کتیبه است و تنها روى آن پارچه مشکى و سبز انداخته اند. اهالى، این دو قبر را یکى متعلّق به حنفیه نام و دیگرى را نامعلوم مى دانند و از هویّت و نسب آنان اطّلاعى ندارند.[99]
استان کرمان:
امامزاده على اصغر
بقعه این امامزاده در 51 کیلومترى شمال شرق شهر زرند، در انتهاى روستاى تزرج بر بالاى کوه و مشرّف بر روستا، با چشم انداز فوق العاده زیبا واقع شده است.
بقعه بسیار قدیمى و شامل ایوان، سر درب قدیمى، گنبد مدوّر و گلدسته و ضریح است که بیش از 300 سال سابقه تاریخى دارد. اصل بنا به صورت برج مدوّر به ارتفاع 10/3 سانتى متر است که گنبدى عرق چینى به ارتفاع چهار متر بر بالاى آن قرار دارد. بقعه از داخل به صورت هشت ضلعى غیر منتظم است که چهار ضلع آن به اندازه 5/2 و دیگر اضلاع آن 5/1 متر مى باشد. تمام اضلاع بقعه، داراى رسمى بندى و مقرنس کارى است که نماى آن نیز با گچ اندود شده است.
ایوان بقعه که به عنوان مدخل اصلى حرم استفاده مى شود، از جانب شمال باز مى شود که عرض آن پنج متر، طول آن شش متر، ارتفاع آن نیز به بیش از چهار متر مى رسد و داراى مقرنس هاى ظریف و دو طاق نما در زاویه آن به چشم مى خورد. درب ورودى بقعه چوبى است که بر بالاى آن پس از بسم الله نوشته شده است: «نصر من الله و فتح غریب، آبان 1325 کار بخش».
در وسط اتاق، ضریحى از آهن به ابعاد 20/2×5/1 به ارتفاع 2 متر به صورت گهواره اى قرار دارد که آن را با رنگ سبز منفوش نموده و پارچه سبز روى آن گذاشته اند. دو پنجره کوچک در شرق و غرب بقعه در انتهاى دیوار قرار گرفته است. در شمال بقعه نیزدر سالیان اخیر 2 اتاق تودرتو تعبیه نموده اند که یکى به عنوان آشپزخانه است. به تازگى در دو طرف ایوان گلدسته اى با آجر به ارتفاع شش متر ساخته اند که هنوز نماکارى آن به اتمام نرسیده است.
شالوده بنا از سنگ لاشه، کاه گل است که در زلزله سال 83 آسیب جدى دیده، ترک هاى بسیارى دردیوارها و ایوان به وجود آمده است که با همّت اهالى، بخش هایى از آن با سیمان اندود شده که با این حال خوف فروریختن بنا وجود دارد.
این امامزاده به شاهزاده على اصغر نیز شهرت دارد که به اعتقاد اهالى فاقد شجره نامه است. امّا به طور قطع شخصیّت مدفون در بقعه سیّد على بن جعفر الاصغربن عبدالله بن جعفر بن محمّد بن الحنفیة بن امام على امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که نخستین بار نام وى را علاّمه نسّابه عبیدلى، متوفّاى سال 431 هـ . ق در کتاب خود ذکر نموده است. علاّمه نسّابه ابن طباطبا، از اعلام قرن پنجم هجرى تصریح دارد که سید على در مکران ]= کرمان[ مى زیسته، در آن جا داراى دو فرزند به اسامى محمّد و على بوده است. ظاهراً او به همراه امامزاده سیّد على سیرجان در سال 252 هـ . ق از کوفه به کرمان مهاجرت نموده و در جریان قیام شاهزاده عبّاس حضور داشته که پس از جراحت در این مکان به شهادت مى رسد.[100]
استان قم:
امامزاده عبدالله و اسماعیل
بقعه این امامزادگان در سه کیلومترى شرق روستاى فوجرد از بخش خلجستان و در 11 کیلومترى شمال باختر شهر دستجرد واقع شده است.
نسب شریف این امامزادگان را با نه وا سطه به امام امیرالمومنین على (علیه السلام) رسانده اند که از قرار ذیل است:
سید ابو عبدالله حسین (معروف به امامزاده عبدالله) و سید اسماعیل ابنى على بن احمد ابى الحسن الزاهد بن محمّد العالم بن على البرغوث بن عبدالله الثانى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر الاصغر بن محمّد الحنفیه بن امام على امیرالمومنین (علیه السلام).
این دو از سادات جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار قم بودند. پدر ایشان معروف به شاه سید على از بزرگان سادات قم بود که آرامگاه او به شاه سید على در خیابان 15 خرداد قم از زیارتگاه هاى معروف این شهر مى باشد. جد گرانقدر امامزاده ابوعبدالله حسین و اسماعیل، در زهد و تقوا به مقامى رسیده بود که وى را به عنوان احمد زاهد مى شناختند و در زیبایى چهره و درخشندگى به حدى بود که با لقب باهر معرفى مى گردید. ابو عبدالله حسین فقیه یکى از عموهاى امامزاده سید ابو عبداله و اسماعیل مى باشد که در قزوین مدفون است و ابو زید محمّد برادر دیگرش که در شهر رى به خاک سپرده شد و به زهد و تقوى آراسته بود.
نخستین شخص از این خاندان از نصیبین به شهر رى وارد شد، احمد پدر بزرگوار شاهزاده سید على و جدّ امامزاده عبدالله و اسماعیل فوجرد است. وى در حالى که پسر خردسالش سید على را به همراه داشت به شهررى وارد شد. سید على در شهررى رشد و نمو و تربیت یافت و به کمال رسید. سپس به همراه پدرش به قم مهاجرت نمود. پس از مدتى پدرش به رى برگشت و در آنجا ماند تا از دنیا رفت. پسرش سید على در شهر قم ماند تا دار فانى را وداع گفت و در خارج از دروازه رى، رد محل کنونى مزارش به خاک سپرده شد و از همان روز تا به امروز مزار وى مورد توجه و زیارت مشتاقان اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) است.
امامزاده سید على پدر بزرگوار سید ابو عبدالله و اسماعیل فوجرد در شهر قم از زنان متعدد داراى پنج دختر و هفت پسر به نام هاى محمّد، حسین، احمد حسن، طاهر، ابوالقاسم حمزه و اسماعیل گردید. اکثر فرزندان و نوادگان وى در قم و رى از بزرگان سادات بودند.
ساختمان بقعه امامزادگان یاد شده بنایى از خشت و گل است که اصل آن متعلّق به دوره صفویه و سپس در زمان قاجاریه مرمت شده است. بقعه از خارج به صورت برج مدور و داراى گنبد عرقچینى است، اما از داخل به صورت مربع و به ابعاد هر ضلع 6 متر است. در چهار جهت آن فرو رفتگى شاه نشین مانندى دارد. درِ بقعه از جانب مشرق باز مى شود که خود شامل یک ایوان کوتاه است. چهار زاویه اتاق را با ایجاد طاقنماهایى به دایره تبدیل نموده و سپس گنبد عرقچینى بنا را بر آن استوار ساخته اند. این گنبد به قطر 6 و ارتفاع تقریبى 4 متر است که نماسازى هاى کمى وجود دارد.
در وسط بقعه، صورت قبرى است که به اندازه چهل سانتى متر از کف بقعه ارتفاع دارد و بر روى آن سنگ مرمرى نصب شده که روى آن چنین نوشته شده است: «مرقد مطهّر و منور سید جلیل القدر و عظیم الشان حضرت امامزده عبدالله و فرزند بزرگوارش حضرت اسماعیل از احفاد امام همام حضرت امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام).» بر دور مرقد، ضریح آلومینیومى بزرگى به ابعاد 2×3 و ارتفاع 30/2 متر نصب شده است.[101]
دور تا دور بقعه با دیوار محصور شده و مقابل ایوان و تا شمال بقعه، اتاق هاى بزرگى جهت اسکان زوار تعبیه شده است. در کنار درِ ورودى به صحن، سنگ نوشته اى قرار دارد که حکایت از ساخت بنا به دست ابوالقاسم تفرشى نام دارد که 8 بیت تنظیم گشته است.[102]
این بنا به شماره 14202 و در تاریخ 16/6/1383 به ثبت آثار ملى و تاریخى رسیده است.
امامزاده ابواحمد
بقعه این امامزاده در خیابان 15 خرداد شهر قم (باجک)، در بیرون دروازه رى در شمال شرقى قم و در میانه بقاع چهار امامزاده و شاهزاده سیّد على واقع شده است; از این رو، به امامزاده میانى خوانده مى شود.
برخی نویسندگان معتقدند که نسب امامزاده احمد، با پنج واسطه به امام على(علیه السلام)منتهى مى شود، به این صورت:
سیّد ابواحمد محمّد بن عبدالله الثانى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفرالاصغر بن محمّد الحنفیّه بن امام امیرالمومنین على(علیه السلام).
این امامزاده به جهت واقع شدن بین بقعه امامزاده سیّد على و چهار امامزاده به امامزاده میانى شهرت دارد. خفته در این مزار، یکى از سادات علوى است که به تصریح مولّف تاریخ قدیم قم، در این شهر وفات یافته و دفن شده است.
ابوالقاسم محمّدى، روایت مى کند که ابواحمد محمّد بن عبدالله از کوفه به قم آمد و در این شهر ساکن شد و هم چنان بود تا این که وفات یافت و او را به مقبره مالک آباد ـ موقعیّت کنونى بقعه ـ به خاک سپردند و از او فرزندى باقى نماند. اکثر عموها و عموزادگان این سیّد جلیل القدر، در قم، رى و اصفهان سکونت داشته و امامزاده جلیل القدر شاه سیّدعلى مدفون در 500 مترى مزار امامزاده احمد، یکى از نوادگان عموى وى به شمار مى آید.
هجرت امامزاده ابواحمد محمّد ظاهراً در سال 250 هـ . ق پس از قیام و شهادت یحیى بن عمر بن یحیى صورت گرفته است; زیرا در این سال بود که متوکّل عبّاسى، آزار و اذیّت خود را نسبت به سادات مضاعف نموده و همین امر باعث مهاجرت تعداد زیادى از علویان به کرمان، فارس، قم، اصفهان، خراسان و طبرستان و رى شد.[103]
این بنا از آثار اصیل شهر قم است که در سال 932 هـ . ق تجدید بنا و تزیین شده و داراى بقعه اى نشان دهنده آثار هنرى از گچ برى و مرقدى کاشى کارى است.
شکل گنبد بقعه از خارج هشت ترکى با نمابندى آجرى و از داخل به صورت مربّع متساوى الاضلاعى به دهانه 6 و ارتفاع 8 متر است که در هر ضلعى، شاه نشینى به دهانه 3 و عرض 1 متر ساخته شده و تنها از شاه نشین شرقى آن درى به خارج گشوده مى شود. ازاره بقعه به ارتفاع 75 سانتى متر، از خشت هاى سیمانى تعمیرى به جاى خشت هاى مسدّس باستانى است و بالاى آن تا 5/2 سفیدکارى ساده که سابقاً آراسته به آثار گچ برى بوده و از تزیینات قدیم آن فقط در سینه اسپر شاه نشین ها شمالى و جنوبى براى نمونه دو ترنج گچ برى فلکه اى متضمّن نقشه گل و بوته توأم با گره کشى با طرز جالبى باقى است. بر فراز آن، در ارتفاع 20/3 مترى، در چهار زاویه بقعه، نیم طاقى به ارتفاع 80/1 متر بالا آورده و صورت مربّع را هیأت هشت ضلعى تبدیل ساخته اند که بدنه قوسى هر چهار نیم طاق آراسته به کنده کارى هایى از گل و بوته توأم با رنگ آمیزى و نقّاشى است. در قسمت هشت ضلعى، هشت طاقچه نمودار مى باشد که فقط جرزهاى آن ها مزیّن به گچ برى و بغله ها و اسپر و پوشش آن ها ساده است. از آثار موجود چنین بر مى آید که جلوى هر یک، شبکه اى گچ برى بوده است. روى طاقچه ها کتیبه اى به عرض 60 سانتى متر با حاشیه زنجیرى از گچ برى مى باشد که در متن آن به خطّ برجسته ثلث در زمینه گچ آراسته به گل و بوته هاى بدیعى، آیات قرآنى خوانده مى شود. بالاى کتیبه، صورت هشت ضلعى به شانزده ترکى تبدیل گشته و در آن شانزده طاقچه به ارتفاع 20/1 متر ساخته شده است. چهار تاى آن ها میان تهى و هواکش هستند و جلوى آن ها را با مشبّکى گچ برى با جداره کنده کارى آراسته اند که از آن میان فقط یک پنجره براى نمونه باقى مانده و بقیّه فرو ریخته اند. این طاقچه ها، گیلویى و مزیّن به گچ برى مى باشد و روى جرزهاى فاصل بین آن ها، تصویرى از لاله شمعى گچ برى شده است که روى آن ها را هم رنگ آمیزى کرده اند. بالاى این طاقچه ها، صورت ضلع ها به مدوّر تبدیل شده و پاطاق پوشش عرق چینى بنا بالا رفته است. بدنه قوسى پوشش داراى نقوش رنگین توأم با گچ برى و شامل شانزده ترنج در دو ردیف، یک ردیف فلکه اى و ردیف دیگر قلبى مى باشد که روى آن ها به خطّ برجسته ثلث، صلوات کبیره گچ برى شده است. در نقطه مرکزى پوشش، فلکه اى مى باشد که در وسط آن، گویى برجسته و میان تهى با قلاّبى براى نصب زنجیر چلچراغ یا قندیل و دور آن در متن نقوش برجسته اى از گل و بوته رنگ آمیزى شده است.
در میانه بقعه، ضریحى مشبّک آلومینیومى و در دل آن، مرقدى به ارتفاع 20/1، طول 2 و عرض 1 متر مى باشد که چهار بدنه و سطح آن آراسته به کاشى هاى معرّق شفاف و خوش رنگ عهد صفویّه است. در قسمت هاى بدنه و سطح مرقد، کتیبه اى به خطّ سفید از کاشى خشتى مى باشد که روى آن، آیات و عباراتى به تاریخ 932 هـ . ق خوانده مى شود. در جهت شرقى و برابر درِ ورودى نیز کتیبه اى از کاشى معرّق، اشاره به نام شاه طهماسب حسینى موسوى صفوى دارد که اکثر کاشى هاى آن فرو ریخته و فقط روى جداره باقى است.
در چهار جانب حاشیه لوح مزار، روى مرقد، دوازده ترنج در زمنیه لاجوردى طرّاحى شده است و داخل آن ها به خطّ ثلث و از کاشى معرّق، صلوات بر معصومین خوانده مى شود. روى بقعه، گنبدى هرمى و شانزده ترکى به ارتفاع 8 متر، داراى گردنى مضلّع و شانزده ترکى نماسازى با جرزهاى ساده آجرى است، که اسپر هر نمایى، مزیّن به کاشى هاى معقلى و داراى کتیبه اى به خطّ بنایى از کاشى هاى الوان مى باشد و روى بعضى، آیات قرآنى و نام على (علیه السلام)خوانده مى شود. در منتهى الیه عنق، گلوبندى زنجیرى قرار دارد که روى آن عبارت «الملک لله» به طور مکرّر به چشم مى خورد. در جهت شرقى و مدخل بقعه، هریک، ایوانچه اى به دهانه 50/2 و عرض 2 متر با جداره ساده سفیدکارى و پوشش مقرنس گچى است که از نظر زیبایى بسیار ممتازند و داخل هر یک از حوضچه هاى مقرنس، اسامى معصومین و صلوات بر ایشان گچ برى شده که بعداً روى آن ها گچ اندود گشته است. بر فراز درگاه و در اسیر ایوانچه، کتیبه اى از کاشى خشتى قرار دارد که روى آن به خطّ نستعلیق سفیدى، نام امامزاده نوشته شده است، که همانند این کتیبه در جبهه درگاه ورودى صحن از ضلع جنوبى دیده مى شود. در جانبین ایوانچه، دو ایوان کوچک تحتانى و دو غرفه بر فراز آن ها ساخته شده و جلوى آن ها صحنى نوساز به مساحت 34 در 18 متر مى باشد که در ضلع جنوبى آن، دو حجره ساخته شده و جداره اطراف آن نمابندى آجرى است.
در لوح مزار امامزاده احمد، احمد بن محمّد حنفیّة ضبط شده که به اعتقاد مرحوم فیض، مخفّف ابواحمد محمّد بن محمّد حنفیّه است. بدون شک، بین ابواحمد محمّد تا محمّد حنفیّه وسایطى نیز بود که طبق معمولِ سنگ نوشته ها در امامزادگان، براى اختصار، واسطه ها حذف شده است.
همچنین ابوالحسن علی بن احمد الزاهد بن محمد بن علی بن عبدالله راس المذری . از نصیبین کوفه به قم مهاجرت کرد و پدرش با او بود . او در این شهر صاحب شش فرزند به اسامی : ابوالقاسم حمزه ، احمد ، محمد ، حسین ، حسن و طاهر شد .[104]
استان فارس
امامزاده احمد
مشهور به «میر احمد»، بقعه باشکوه این امامزاده در دامنه کوه روستاى ده نو و در 36 کیلومترى شهر ممسنى واقع شده است.
بقعه به ظاهر با طرح هشت ضلعى، با مجموعه اى شامل صحن، ایوان، حرم، گنبد، رواق و شبستان مى باشد. این مجموعه را مى توان جزء باشکوه ترین زیارتگاه هاى جنوب کشور، با نوع معمارى اسلامى، که نشانه اى از چیره دستى هنرمندان آن دوران در صنایع معمارى، بنایى و محراب سازى بوده است، به شمار آورد.
داخل بنا، هشت صفّه یا درگاهى به دهانه 2 و عمق 1 و بلندى بیش از 4 متر ایجاد شده و با چهار جانب حرم ارتباط برقرار مى سازند. در دو جهت مشرق و جنوب بنا، دو ایوان و در جهت شمالى ایوان ها، دو رواق وجود دارد که در اصل شاه نشین بنا به حساب مى آیند.
در گذشته سطح این رواق ها داراى نقّاشى ها و گچ برى هاى جالبى بود که در سال هاى اخیر با اندود گچ محو شده است.
ورودى بقعه در جانب جنوبى، شامل یک لنگه درِ فلزى که در سال هاى اخیر جایگزین درِ چوبى قدیم شده مى باشد. دو ورودى دیگر که در گذشته در جانب مغرب و شمال وجود داشت، در سال هاى اخیر مسدود شده است. بالاى درِ ورودى اصلى، کتیبه اى سنگى دو تکّه به خطّ ثلث قرار داشت که به نقل از اهالى محل، با افزوده شدن بناهاى الحاقى در دو جانب شمال و جنوب، از جا کنده شده و در حال حاضر، روى دیوار حیاط امامزاده قرار دارد.
گنبد اصلى بنا در زمان حسین قلى خان، کلانتر ممسنى، به دلیل پوسیدگى قسمتى از گچ دیواره، بازپیرایى شده که در عین ناهموارى ها در سطوح داخل و بیرون آن، هم چون نگینى بر تارک طبیعت آن سامان مى درخشد.
بر فراز این فضا، گنبدى به شکل مخروطى و ساق بلند به ارتفاع 14 متر تا کف فرو نشسته است. در وسط این بنا در زیر گنبد، دو مقبره وجود دارد; یکى مرقد مطهّر امامزاده میر احمد که با یک ضریح فلزى از جنس قوطى به رنگ نقره اى و طلایى محافظت مى شود. زیر تاج پنجه اى این ضریح چنین نوشته شده است:
«ضریح مطهّر امامزاده شاهزاده میر احمد بن محمّد بن على ابن ابى طالب(علیه السلام)، که به همّت هیات امنا و کمک هاى مردمى، با نظارت اداره اوقاف و امور خیریّه ممسنى در سال 1370 هـ . ش ساخته و نصب گردید».
در فاصله 2 مترى این ضریح، در شاه نشین کوچک حرم، مرقد منوّر دیگرى به نام بى بى سکینه قرار دارد که مردم محلّى معتقدند، خواهر امامزاده میر احمد(علیه السلام)در آن مدفون است. بر روى این مرقد، ضریح چوبى مشبّکى قرار دارد.
جلوى بقعه، حیاط وسیعى قرار دارد که تعداد چهار درخت کنار بسیار کهن سال با قدمت بیش از 700 سال جلب نظر مى نماید که در زمان تسطیح حیاط امامزاده، از قبور قدیم و تبدیل آن به سکّوى سیمانى، قسمتى از تنه آن ها به ارتفاع بیش از دو و نیم متر در دل خاک فرو رفته است.
آنچه از لوحه سنگ هاى قبور قدیمى، هنگام تسطیح و لایه بردارى حیاط فعلى، جمع آورى و به دست آمده، با نقش و نگاره هاى شیر شمشیر و همراه با آیات قرآنى مربوط به دوره هاى قبل و بعد از عصر صفویّه بود که در سال هاى اخیر با ترکیب نامنظّمى در سطح دیوار حیاط امامزاده با گچ و سیمان جاسازى و نصب شده اند.
این بنا با عنایت به تحوّل معمارى، در تبدیل دیوارهاى باربر به تویزه هاى حمّال که از مشخّصات معمارى دوران ایلخانى است و با توجّه به بناى ابتدایى و اوّلیه این بقعه، مى توان آن را به دوره اتابکان فارس، قرن ششم هجرى الحاق نمود. بعد از اتابکان، متأخّران سادات حسینى که از اولاد و اعقاب امامزاده بودند، از این بقعه نگه دارى و محافظت نمودند. لکن بر اثر مرور زمان و انهدام آن در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجرى (663 ـ 759)، یعنى بعد از حمله مغولان به ایران، تجدید بنا گردیده است. در سده هاى بعدى، با عنایت به طرح گنبد شلجمى کشیده مایل به مخروطى آن، مربوط به بازپیرایى هاى آثار دوره صفویّه مى باشد.
در یکى از سنگ هاى مکشوفه قبر امامزاده، کتیبه ذیل خوانده شد: «...تربت الشریف...]ناخوانا [سیّد السادات و الاشراف... ]ناخوانا[ امام الهمام على بن ابى طالب کرم الله وجهم و رضوان الله علیهم اجمعین اتفق بتجدیده هذه اللوح فى...]ناخوانا[...».
لوحه سنگ قبر دیگرى که به نظر مى رسد مربوط به سادات حسینى، از اعقاب امامزاده مزبور باشد، تاریخ 956 هـ . ق را نشان مى دهد، که در شجره طیّبه سادات دهنویى از آن نام برده شده است. این سنگ به علّت ساییدگى خطوط، قابل خواندن نیست و فقط نام و پدر و تاریخ متوفّاى 956 هـ . ق را نشان مى دهد.
قندیل هایى از میر رجب على، جدّ سادات حسینى، با تاریخ، 1035 قمرى، وقف بقعه شده است.
گفته اند، حسین قلى خان رستم، فرزند شریف خان، کلانتر ایل بکش ممسنى، خوابى از امامزاده میراحمد دهنو مى بیند که پس از آن به زیارت امامزاده مى رود و با تمسّک و توسّل، طلب حاجت از این بزرگوار مى نماید.
سپس به مأمورین خود دستور مى دهد، مالیات دو ساله منطقه دهنو را مطالبه نکنند، تا صرف هزینه تعمیر و مرمّت گنبد متروکه و پوکیده امامزاده سیّد میر احمد (علیه السلام) گردد. به گفته اهالى، حدود 1326 هـ . ش خراج دو ساله در اختیار خادمین قرار گرفت و نیز توسّط معمار کازرونى گنبد مزبور، به سبک قدیم، با لاشه سنگ و گچ بازپیرایى گردید.
از آن زمان تاکنون، این بقعه همواره با مشارکت و هم یارى مردمان خیّر و سادات دهنویى مورد مرمّت و بازسازى قرار گرفته و در سال هاى اخیر نیز اقدامات مؤثّرى در جهت ساماندهى و آبادانى حیاط و نماى بیرونى ساختمان این بقعه توسّط خَیّرین منطقه اى انجام شده است.
این بنا در ذیل شماره 4545 و 4544 در فهرست آثار ملّى به ثبت رسیده است.
نسب شریف آن حضرت بر اساس کتیبه بالاى سردرِ صحن ورودى، از فرزندان حضرت امیرالمومنین امام على بن ابى طالب (علیه السلام)معرّفى شده است. ظاهراً این مطلب به استناد نوشته ضریح چوبى عصر صفویّه استناد گردیده است. در چهارده قندیل موقوفه موجود در بقعه، عبارت وقف به آستان سیّد احمد بن محمّد بن على ابن ابى طالب (علیه السلام) ثبت شده است.
بر این اساس، علوى بودن امامزاده محرز مى باشد. علماى انساب براى محمّد بن حنفیه فرزندى به نام احمد ذکر نکرده اند و ممکن است امامزاده احمد مذکور، از احفاد محمّد بن حنفیه باشد که چند واسطه از آن حذف شده است.
از طرفى، شاید منظور از احمد بن محمّد، محمّد پدر امامزاده باشد نه جدّ او; بنابراین، این احتمال را تقویت مى کند که جدّ او محمّد حنفیه نبوده و از فرزند دیگر به امام على(علیه السلام)نسب مى رساند.
علماى انساب از فرزندان عمرالاطرف بن امام على بن ابى طالب (علیه السلام) امامزادگانى را که در فارس سکونت داشته اند و موسوم به احمد بودند، نوشته اند و از آن جمله:
1ـ ابوجعفر احمد بن اسحاق بن جعفر الملتانى بن محمّدالاکبر بن عبدالله بن عمر الاطرف بن امام على (علیه السلام)، در فارس صاحب قدر و شرافت و بزرگى بوده و در شیراز از وى فرزندانى باقى مانده است.
2ـ احمد بن محمّد بن ابى جعفر احمد بن اسحاق بن جعفر الملتانى مذکور، در شیراز نسل داشت.
3ـ احمد بن هارون بن جعفر الملتانى بن محمّدالاکبر بن عبدالله بن عمر الاطرف بن امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، در فارس نقیب سادات بود.
ممکن است یکى از سه احمد مذکور، از نسل عمرالاطرف بن امام امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام)، امامزاده مورد نظر باشد. ترجیحاً، قول دوّم با شخصیّت مدفون در بقعه و کتیبه صندوق مطابقت بیشترى دارد.[105]
زیارتگاه و قدمگاه محمّد حنفیه
این زیارتگاه در دامنه کوه خان (یاخون و یاختا بون) در آخرین نقطه دشت سرچهان، در نزدیکى روستاى قلات، در حدود 100 کیلومترى شهر بوانات واقع شده و قریب به دو کیلومتر مسافت خاکى دارد.
این قدمگاه که مى توان به آن تفرجگاه نام برد، شهرتش بخاطر چشمه اى است که از دل کوه بیرون مى آید و در اطراف آن درختان 500 و 600 ساله چنار روئیده اند.
اهالى در گذشته قسمتى از زیر سایه درختان را سکوبندى نموده اند. در سال 75 اتاقکى به عنوان انبار و به ابعاد 3×5/2 متر ساخته شد. از قسمت اتاقک به بالا در سال 1381 سکوبندى جدید و منظمى صورت گرفت و همین امر باعث شد که زوّار بیشترى را به خود جلب نماید.
طایفه قرایى که حدود چهل سال است در روستاهاى چنارویه، نویه، قاسم آباد، بندنو، سلطان آباد و مرو شکان اسکان یافته اند، از علاقه مندان به این قدمگاه هستند و معتقدند محمّد حنفیه فرزند حضرت امام على (علیه السلام)در این مکان قدم گذارد. و جاى دستان آن حضرت بر روى سینه سنگ بالاى سرچشمه نقش بسته و بسیار مورد احترام قرار دارد و دخیل هاى به درختان مى بندند.
به دلیل آب و هواى دلنشین و مناسب آن و نیز درختان سر به فلک کشیده، گردشگران زیادى را به خود جلب نموده و حتى اردوهاى تفریحى دانش آموزى به اینجا راه پیدا کرده و باعث رونق آن شده است. در سالیان اخیر نیز با تشکیل هیات امنا و نصب صندوقهاى نذورات، رسماً به یک مکان زیارتى، تفریحى تبدیل است.[106]
امامزاده جعفر
بقعه این امامزاده در حدود 100 مترى جنوب منارمیلو (Miloo) در وسط شهرگور از توابع شهرستان فیروزآباد واقع شده است.
بنایى بسیار قدیمى که از سنگ لاشه و ملاط گل و گچ ساخته شده و به صورت مربع و به ابعاد 6×6 متر است که در آن در جانب جنوب قرار دارد. دو شاه نشین در شرق غرب اتاق تعبیه شده و گنبد عرقچینى به ارتفاع 5/7 متر در بالاى بقعه است. ضریح فلزى ساده اى از مرقد محافظت مى کرد که متأسّفانه با وجود آنکه این ضریح با پایه و چهار شاخک در زمین کار گذاشته بودند، اما حفّاران غیر مجاز، علاوه بر کندن ضریح، تا عمق سه مترى خاک پیش رفتند و خاکبردارى نمودند و به کلّى اوضاع داخل حرم را از بین بردند.
در شمال شرق بقعه، اتاقى کوچکى تعبیه شده که در جنوب شرق آن راه پله اى با هشت پلکان به بام بقعه راه مى یابد در کنار در ورودى بقعه، یک عدد سنگ قبر صندوقى توپر نصب شده که علاوه بر بزرگى بیش از حد آن، نوشته هاى آن از بین رفته است. سنگ قبر صندوقى دیگر و تکّه هایى از یک سنگ قبر باخطوط کوفى و زیبا در صحن بقعه قرار دارد.[107]
دکتر هوف که پژوهشهاى باستان شناسى در شهر گور (شهر قدیم فیروزآباد) انجام داده درباره این بنا مى نویسد: «امامزاده جعفر قدیمى تر از دور ایلخانى است و سنگ قبر جالبى که مورخ 742 هـ . ق دارد با سنگ هاى قبر با خط کوفى در این امامزاده دیده مى شود.»[108]
زمین زیارتگاه قریب به سه هزار متر مربع است که با سنگ هاى لاشه محصور شده است. سید اسحاق حیدرى امامزاده جعفر را جعفر الثالث المحدّث بن عبدالله راس المذرى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر بن محمّد بن حنفیه بن امام على(علیه السلام) مى داند که مدّتى در فارس به نقل حدیث مشغول بود. او از بزرگان علویون فارس به شمار مى رفت.[109]علماى انساب از سکونت او در فارس و نیز فرزندانش در شیراز خبر داده اند.[110]
امامزاده على
مشهور به «شاهزاده على»، بقعه این امامزاده در مرکز نوبندگان در محلّه اى بنام امامزاده على از توابع فسا واقع شده است.
بناى بقعه که نسبتاً قدیمى است در سالیان اخیر مرمت شده و ابعاد آن 11×5 متر و ارتفاع دیوار آن چهار متر و سقف آن شیروانى است. در بالاى پشت بام گنبد شلجمى به قطر یک و ارتفاع 2 متر قرار دارد که با رنگ سبز نقّاشى شده است. در وسط بقعه، ضریح فلزى از آب طلا و نقره نصب است که بر روى درِ آن نوشته شده: «ضریح امامزاده على (علیه السلام)، طرّاحى و ساخت محمّد باقرى 1373.»
یکى از اعضاى هیئت امناء بقعه اظهار مى داشت که سنگ قبرى در بقعه قرار داشت که در سال 1315 به شیراز برده شد و متعلّق به امامزاده بود.
در حیاط بقعه سه اتاق مجموعاً در ابعاد 12×5 متر قرار دارد و الباقى صحن بقعه را تشکیل مى دهد که قریب به سیصد متر مربع است.
شجره نامه اى بر دیوار بقعه نصب است که خفتگان در این بقعه را سه تن به اسامى، شاهزاده عقیل، شاهزاده على و شاهزاده ابوالفضل معرفى مى کند و نسب آنان را چنین مى نویسد: «شاهزاده عقیل و شاهزاده على ابنى داوود بن اسماعیل بن حسن بن امام موسى کاظم(علیه السلام) و شاهزاده ابوالفضل ابن شاهزاده على. [111]
شجره نامه فوق فاقد اعتبار و اساس است، زیرا حسن بن امام موسى کاظم (علیه السلام) تنها از موسى صاحب نسل بوده و فرزند معقبى به نام اسماعیل نداشته است. سید اسحاق حیدرى نسب امامزاده را با هشت واسطه و به امیرالمومنین على(علیه السلام) مى رساند و مى نویسد: ابوالحسن على بن ابى على محمّد بن على بن اسحاق بن عبدالله راس المذرى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر بن محمّد الحنفیه بن امام على امیرالمومنین(علیه السلام). [112]
سید ابوطالب مروزى نسّابه، ابو على محمّد بن على بن اسحاق، پدر امامزاده على را از جمله و اردین فسا مى داند و مى نویسد: او در این شهر صاحب سه فرزند معقب شد که یکى بنام حسین و دیگرى على و سومى ابوالقاسم اسحاق نام داشت.[113]
نیز در فسا فرزندان اسحاق بن عبدالله راس المدری ساکن بودند که عبارتند از : حسن ، قاسم ، عبیدالله شبیه به رسوالله (ص) ، جعفر ، علی ، حسن ومحمد می باشد. ونیز فرزند احمد یا محمد بن قاسم بن عبدالله رأس المدری.[114]
امامزاده عیسى نورالدّین
مشهور به «سید عیسى»، بقعه این امامزاده در محلّه زیارت شهر لامرد واقع شده و بسیار مورد توجّه اهالى این شهر است.
بناى قبلى که از خشت و گل بود در سال 1383 تخریب شد و بجاى آن بنایى چلیپایى ساخته شد. این بنا مدخلى از جانب جنوب و دو پنجره در جنوب غرب و شرق دارد. در وسط بقعه صورت قبرى است که فاقد سنگ قبر قدیمى مى باشد. تمام کف و ازاره بقعه با سنگ مرمر پوشش یافته والباقى دیوار با گچ اندود است یا اینکه با کاشى هاى لاجوردى در زمینه گل و بوته و اسماء جلاله و آیات قرآنى تزیین شده است. در سالیان اخیر ضریح فلزى بر روى قبر امامزاده نهاده شده و تعمیرات بقعه هنوز ادامه دارد. رو به روى بقعه اتاقى است که قبر دو بنام سید ابوالحسین بن سید اسماعیل هاشمى متوفاى 1399 هـ . ق و سید سلیمان هاشمى زیارتى متوفاى 1400 هـ . ق ابعاد این اتاق 5/4×5/2 متر است و اتاق دیگرى در گوشه اى از حیاط به عنوان انبارى وجود دارد.
در صحن امامزاده دو سنگ قبر قدیمى ساده که متعلّق به سال 1151 هـ . ق است به چشم مى خورد که نشان از قدمت بنا و گورستان پیرامون آن دارد.[115] سید اسحاق حیدرى، خفته در مزار را سید عیسى بن عبدالله راس المذرى بن جعفر الثانى بن عبدالله بن جعفر بن محمّد الحنفیه بن امام على امیرالمومنین(علیه السلام)مى داند و مى نویسد او از فسا به لامرد مهاجرت نموده و در همین شهر وفات و سپس دفن شده است.[116]
همچنین در سابوراز نواحی فارس پسر حمزه بن حسین بن علی بن حسین بن زید بن جعفر المحدث بن عبدالله راس المدری ساکن بوده است.[117]
استان خوزستان
امامزاده ابراهیم قتال
بقعه باشکوه این امامزاده در 12 کیلومترى جنوب غربى روستاى بیشه دراز، در 50 کیلومترى غرب شهرستان دهلران و در نزدیکى مرز ایران و عراق، در منطقه اى به نام «نصریان» واقع شده است.
درباره شخصیّت مدفون در این بقعه، اقوال مختلفى است. مرتضى اکبرى در این باره مى نویسد:
«بر طبق شجره نامه اى که در دست است، وى از نوادگان محمّد حنفیه مى باشد. امّا عدّه اى او را از نوادگان موسى بن جعفر(علیه السلام)دانسته و نام او را ابراهیم بن احمد بن جعفر مى دانند. گروهى ایشان را از فرزندان امام محمّد باقر(علیه السلام) و گروه دیگر، وى را فرزند مالک اشتر دانسته اند. درباره او گفته اند: در عراق زخمى شده و با بدن مجروح وارد خاک ایران مى شود، شبى را در منصورآباد (مهران فعلى) سپرى مى کند و فردایش براى بازگشت به بصره، وارد منطقه نصریان مى شود و در آن جا شهید مى شود.»
نحوه شهادت امامزاده ابراهیم قتال با یک شخصیّت هم خوانى دارد، که آن هم نواده حضرت ابى الفضل العبّاس(علیه السلام)است. این نظریّه را نخستین بار، علاّمه نسّابه، سیّد جعفر اعرجى بیان داشته و مى نویسد: «ابراهیم جردقه بن الحسن بن عبیدالله بن العبّاس بن على بن ابى طالب(علیه السلام) و کان من الزهّاد و العبّاد، الادباء و الصلحاء و النساک الفقهاء، نزل فى الجبل الاحمر الریفى من جبال باکسایا سنین متطاوله الى ان توفى عن عقب.» «ابراهیم جردقه از زاهدان، عابدان، ادیبان، صالحان، پرهیزکاران و دانشمندان عصر خویش بود. چند سالى در کوه هاى ریف از کوه هاى باکسایا سکونت اختیار نمود و در همان جا به سر مى برد، تا این که در همان جا وفات یافت. او داراى فرزندانى است.»
سیّد امین رجبى نسّابه، همین قول را پذیرفت و معتقد است که شخصیّت فوق الذکر با مکان کنونى و موقعیّت جغرافیایى مطابقت دارد. از طرفى، علماى انساب از سکونت فرزندان عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عبّاس الشهید(علیه السلام)در منطقه جبل خبر داده اند.
ابراهیم جردقه یکى از بزرگ ترین علویان عصر خویش بود که علاوه بر زهد و تقوا، از فقهاى بنام اهل بیت(علیهم السلام)به شمار مى رفت. پدر بزرگوارش از روات حدیث و در سن 67 سالگى وفات یافت. ابراهیم سه برادر به اسامى 1ـ ابوالفضل العبّاس، که ملقّب به شاعر و معاصر هارون الرشید و مأمون عبّاسى بود و به عنوان عالم و شیخ اهلش بود، یاد مى کنند. او امیر حجاز و خطیب و شاعر این شهر بود. 2ـ حمزه، شبیه به امیرالمؤمنین(علیه السلام)که بسیار زیبا و محدّث بود. مأمون عبّاسى هنگامى که او را دید، بسیار تعجّب کرد و دستور داد 50 هزار درهم به او بدهند. 3ـ عبدالله اصغر که مأمون او را والى مکّه و مدینه گردانید. بنابراین، موقعیّت اجتماعى و علمى این خاندان بر کسى پوشیده نیست. از این رو بیهقى درباره وى مى نویسد: «ابراهیم الفقیه الادیب، له عقب من الامراء و الرؤساء بمصر و شام یعرف ببنى جردقه.» «ابراهیم از فقها و ادبا بود و نسلش از امرا و رؤساى مصر و شام بودند که به فرزندان جردقه مشهور شدند.»
سیّد ابراهیم جردقه، صاحب پنج فرزند به اسامى احمد، على، حسن، محمّد و جعفر بود. در میان فرزندانش، فقط على، که یکى از بخشندگان بنى هاشم به شمار مى رفت و داراى نسل زیادى بود، و حسن نسل داشته است. او نواده اى به نام محمّد بن حسن بن ابراهیم دارد که مشهور به قتیل است. گویند به دست بنى الحسن به شهادت رسید.
متأسّفانه، مرحوم اعرجى ننوشته که چگونه و به چه جهت ابراهیم جردقه در این مکان سکونت اختیار نموده است. شاید، هم عصر بودن ابراهیم با مأمون عبّاسى و ناآرامى هاى بغداد در جریان قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا و هم چنین قیام زیدالنار باعث شد تا آن بزرگوار را یا به عنوان جهادگر و یا این که از معرکه کار و زار بگریزد و به این منطقه پناه آورد و سپس وفات یابد.[118]
ساختمان و بقعه امامزاده بسیار قدیمى بود، امّا سقف نداشت. بر طبق باورهاى مردم منطقه، دیوارهاى آن سقف را نمى پذیرفتند. در زمان جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و در سال 1359 هـ . ش به تصرّف ارتش عراق در آمد و دچار خسارت زیادى شد. پس از پایان جنگ و با شروع بازسازى مناطق مسکونى شهرستان دهلران، بقعه این امامزاده نیز پس از تخریب، به شکل باشکوهى بازسازى شد.
بناى کنونى شامل ایوان، گلدسته، گنبد، ضریح و صحن است. ایوان زیباى بقعه که به ابعاد 4×6 متر و ارتفاع 8 متر مى باشد، سراسر با کاشى هاى فیروزه اى و با آیات قرآن تزیین گردیده و بالاى آن، دو گلدسته به ارتفاع تقریبى 5/2 متر تعبیه شده است. در جانبین ایوان، دو شبستان قرار دارد که توسّط درى به اتاق مرقد راه مى یابد. اتاق مرقد به ابعاد 8×8 متر مى باشد، که در وسط آن ضریح امامزاده قرار دارد و بالاى آن گنبد بسیار زیباى بقعه که به قطر 8 و ارتفاع بیش از 10 متر است استوار مانده و سراسر با کاشى هاى آبى آسمانى در زمینه گل و بوته تزیین شده است.
این امامزاده به جهت کرامات زیاد، مورد احترام خاصِّ اهالى خوزستان و شهرستان هاى هم جوار دهلران مى باشد.
مکران :
از نسل محمد بن حنفیه در مکران می توان به علی بن جعفر الاصغربن عبدالله راس المدری اشاره کرد که وی در آن جا صاحب دو فرزند به اسامی محمد و علی شد .[119]
استان تهران:
ری : احمد الزاهد بن محمد العوید بن علی بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن الحنفیه ، وی از قم به ری مهاجرت کرد و دارای نسل در ری قم وقزوین است . از او سه فرزند به یادگار ماند که ابوالحسن علی در قم ، ابوعبدالله حسین فقیه در قزوین و ابوزید محمد در ری از آنهاست. [120]ابوزید صاحب چند فرزند به اسامی : ابوالقاسم عزیزی ، ابراهیم ، احمد ، ناصر و ابراهیم اصغر بود .[121]
نیز در ری ، ابوالحسین احمد بن علی بن جعفر بن عبدالله راس المدری سکونت داشت .[122]
وهمچنین نقیب شهر ری سید ابومحمد جعفر بن محمد بن حسن الفقیه الفاضل القزوینی بن احمد بن محمد العوید بود .[123]
استان قزوین
قدمگاه محمّد حنفیه
این زیارتگاه در انتهاى روستاى دیالآباد از دهستان دشتابى غربى، در 29
کیلومترى جنوب باختر شهر قزوین و 23 کیلومترى شمال شهر بوئین زهرا
واقع شده است.
اصل بنا به صورت مربّع و به ابعاد 5×5 متر است که درِ آن از جانب
مشرق باز مىشود. چهار زاویه بنا با ایجاد چند برجستگى به دایره تبدیل
شده و سپس گنبد کلاه خودى بنا که به قطر 5 و ارتفاع 3 متر است بر آن
استوار شده است. در غرب بقعه، محرابچهاى تعبیه شده و چندین طاقچه
در دیوار آن احداث کردهاند.
در جانبین شمال و جنوب بقعه چندین حجره جهت استراحت زوار ازکاه و گل و خشت ساخته شده که متأسّفانه ویران گشته و آثار آن هنوز باقى
است. چندین اتاق دیگر به فاصله ده مترى از بقعه احداث شده که آن هم در
سالیان قبل ویران و رها شده است.
اهالى بر این اعتقادند که این مکان قدمگاه محمّد بن حنفیة بن امام على
امیرالمومنین علیهالسلاماست که به مستندات این ادّعا مدرکى ارایه نشده است.
همچنین از نسل محمد بن حنفیه کسانی در قزوین ساکن شدند که از آن جمله است: ابوعبدالله حسین الفقیه بن احمد الزاهد بن محمد العوید بن علی بن عبدالله راس المدری . از قم به قزوین مهاجرت کرد و در انجا صاحب چهار فرزند به اسامی ابوطالب محمد ، ابوهاشم احمد ،ابویعلی عبیدالله و حسن شد .[124]
ونیز برادرش عبدالله بن احمد زاهد درقزوین بود . این دو برادر در قزوین دارای نسل زیادی بودن که از آنها روسای بزرگ ، نقباء اشراف ، علما و دانشمندان بزرگ و معروفی برخاسته اند که اسامی آنها را رافعی در کتاب التدوین ذکر نموده است . از جمله آنها ابوحرب جعفر و ابوسلیمان محمد فرزندان ابوشجاع حیدربن جعفر بن علی بن محمد بن علی بن محمد بن حسین که از محدثان و راویان بودند.[125]
[1] .عمده الطالب، ص 124.
[2]. تهذیب الانساب، ص265.
[3] .الطبقات الکبری، ج5، ص 68.
[4] همان، همان.
[5] . گنجینه آثار قم، ج 2 ،ص611
[6] .الانساب، ج12، ص 123.
[7] .رجال طوسی، ص82؛ تنقیح المقال،ج1، ص 32؛ تهذیب التهذیب، ج1، ص 157،
[8] .الطبقات، ج5، ص 68.
[9] . الطبقات الکبری، ج 5، ص 328؛ خلیفةبن خیّاط، ص 417؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 294.
[10] . ملل و نحل شهرستانى، ج 1، ص 228ـ229
[11] . بخشى از این رساله را ذهبى در تاریخالاسلام (حوادث و وفیات 81ـ100ه ، ص 333ـ334) ؛ تهذیبالتهذیب،ج 2، ص 295 آوردهاند. متن کامل این رسالة را فاناس در عربیکا(ج 21، 1974، ص 20ـ52) همراه با تعلیقاتى، و جعفریان نیز در کتاب مقالات تاریخى (دفتر 10، 1380ش، ص 31ـ34) به چاپ رساندهاند.
[12] . بنگرید: حسنبن محمد حنفیه، تعلیقات فاناس، ص40
[13] . بنگرید: الطبقات الکبری ؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 81ـ100 ه ، ص 331؛ تهذیبالتهذیب (ج 2، ص 295)
[14] . رساله الارجاء، ص 20ـ25
[15] البدایه و النهایه، ج 9، ص140
[16] . معرفه التاریخ ، ج 1، ص 299؛ البدایه و النهایه ، ج 9، ص 140، 185.
[17] . رجال طوسی، ص 111؛ قاموس الرجال ، ج 3، 360
[18] . صحیح بخاری، ج 1، ص 69، ج 4، ص 19؛ صحیح مسلم، ج 4، ص130
[19] . تهذیب التهذیب ، ج 2، ص 294؛ صحیح بخارى ج 1، ص 69، ج 4، ص 19، ج 6، ص 129)
[20] . الطبقات الکبری، ج1، ص 410.
[21] .الطبقات الکبری، ج5، ص 241
[22] .تاریخ الاسلام، همان.
[23] .حبیب السیر، ج2، ص 176.
[24] .همان.
[25] .همان
[26]. الکواکب السائره، ج1، ص239؛ خلاصة الاثر، ج2، ص457.
[27].الدر الکمین، ج1، ص7؛ نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص427-429.
[28].الاعلام، ج4، ص24.
[29]. نظم العقیان، ص170-171؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص427، «ابن فهد».
[30]. نک: الدر الکمین، ص68؛ الضوء اللامع، ج9، ص231؛ النجم بن فهد مورخاً، ص100-101.
[31] . آثار البلاد و اخبار العباد/ترجمه، ص 148.
[32] .نزهه القلوب، ص 114.
[33] . منتقله الطالبیه ص 121 .
[34] . همان، ص121؛ المجدی ص 431 .
[35] . المجدی، ص434 .
[36] . منتقله الطالبیه ص 148 .
[37]. ماضی النجف وحاضرها، ج1، ص97.
[38]. دلیل العتبات و المراقد فی العراق، ص198.
[39]. المجدی، ص428.
[40]. الشجرة المبارکه، ص195.
[41]. دلیل العتبات والمراقد فی العراق، ص198.
[42]. منیة الادباء فی تاریخ الموصل الحدباء، ص103 و 104.
[43] . منتقله الطالبیه ص 66 .
[44] . منتقله الطالبیه ص 66 .
[45] . همان، ص 83 .
[46] . همان، ص 83 .
[47] . المجدی، ص 434 .
[48] . همان، ص 435 .
[49] . المجدی، ص 433
[50] . منتقله الطالبیه ص 277 .
[51] . المجدی، ص 435 .
[52] . المجدی، ص 435 .
[53] . المجدی، ص 434 .
[54] .Palmyra
[55]. اعلام الاسماعیلیة، مصطفی غالب، ص 450؛ الامامة فی الاسلام، عارف تامر، ص 173.
[56]. وفیات الاعیان، ج 4، صص 169 - 172؛ الاعلام، ج 6، ص 270.
[57]. سر السلسلة العلویة، سهلبنعبدالله (ابونصر بخاری)، صص 123 و 124.
[58]. همان، ص 124.
[59]. ر.ک: وفیات الاعیان، ج 4، صص 169 - 172.
[60]. معجم البلدان، ج 5، ص 122.
[61]. این رساله به کوشش محمد عمر حمادة، در ضمنِ کتاب «تاریخ المزة وآثارها» تصحیح شده و در سال 1404ه..ق ـ 1983 م از سوی دار قتیبه دمشق منتشر شده است.
[63] . المجدی ص 434 .
[64] . منتقله الطالبیه ص 303 .
[65] . المجدی ص 430 .
[66] . المجدی ص 433 .
[67] . همان ص 183 .
[68] . www.mohammadeimer.blogfa.com
[69] حبیب السیر، ج3،ص 468.
[70] . منتقله الطالبیه ص 357 .
[71] . منتقله الطالبیه ص 323 .
[72] . همان ص 352 .
[73] . المجدی ص 431
[74] . احمد خامه یار، مساجد و مزارات منسوب به محمد حنفیه در آذربایجان، پیام بهارستان / د 2، س 5، ش 18 / زمستان1 139،ص 468_475.
[75] .مساجد تاریخی آذربایجان شرقی، ص 188؛مساجد تاریخی آذربایجان شرقی، ص 184؛ برای آگاهی از جزئیات بیشتر درباره این مسجد، ر.ک: شماری از زیارتگا ههای استان آذربایجان شرقی، ص بقعه محمد حنیفه » 153-152 (تحت عنوان پیام بهارستان / د 2، س 5، ش 18 / زمستان 1391
473؛ مساجد و مزارات منسوب به محمد حنفیه در آذربایجان/ احمد خامه یار
[76] . ر.ک: شماری از زیارتگا ههای استان آذربایجان شرقی، ص. 62
[77] بطلمیوس در کتاب جغرافیایى خود، از جزیره اى نام مى برد به نام «ایکارا»، «سرآرنولدولسیون» در کتاب «تاریخ خلیج فارس» مى گوید: آن جزیره اى که بطلمیوس «ایکارا» مى نامند، همان جزیره خارک است; آقاى احمد فرامرزى نیز در کتاب خودش «جزیره خارک» از گفته هاى آنها استفاده مى کند و مى گوید: زیارتگاه جزیره خارگ، هما معبد آرتمى بوده است.
[78] بنگرید: دانشنامه بقاع و اماکن متبرکه ، ج8، ص 146_149؛ زیارتگاه هاى استان بوشهر 2: 112ـ117، تاریخ و آثار باستانى جزیره خارک: 174، راهنماى آثار باستانى جزیره خارک: 120ـ121، جزیره خارک: 28ـ30، دایرة المعارف تشیّع 2: 475، شناسایى و معرفى بقاع متبرکه استان بوشهر 1: 20ـ19، الفصول الفخریّه: 102.
[79] زیارتگاه هاى استان بوشهر 1: 97ـ98.
[80] بدایع الأنساب: 62
[81] اختران تابناک 1: 573.
[82] تاریخ انقلاب: 235 ـ 236؛ خونینه هاى دارالمرز: 86.
[83] منتقلة الطالبیّه: 235، لباب الأنساب 1: 186
[84] . همان ص 214 .
[85] الشجرة المبارکه فى انساب الطالبیه: 196.
[86] الفخرى فى انساب الطالبیه: 167
[87] التذکره فى انساب المطهره: 269
[88] اردستان نامه 1: 59 ـ 60، حمزة بن موسى الکاظم (علیه السلام): 175 ـ 178.
[89] المجدى: 294، المشجر الکشاف 2: 250.
[90] بناهاى آرامگاهى استان زنجان 1: 142ـ146
[91] . سفرنامه خانم رنانه گولمبک خان به ایران، ترجمه کاوه شارقى بروجنى: 5.
[92] . فقا، انگار، گویى، هانا.
[93] . فال گوش: 44 به نقل از بروجن نامى به بلنداى تاریخ: 678 ـ 679.
[94] . بروجن نامى به بلنداى تاریخ: 678 ـ 676.
[95] . المجدى فى انساب الطالبیین: 217، شجرة المبارکه فى انساب الطالبیه: 189، الدرة الذهبیه فى اکمال منتقلة الطالبیه 1: 108، التذکره فى انساب المطهره: 255
[96] منتقلة الطالبیه: 257، تهذیب الانساب: 218، الشجرة المبارکه: 196، الفخرى: 167، المشجرالکشاف 1: 138، تاریخ قم: 27، التدوین 2: 186-189، التذکرة فى انساب المطهره: 270-271، انوار پراکنده 1: 465-474، سراج الانساب: 171.
[97] . بقاع متبرکه استان مرکزى 1: 54-57.
[98] .نزهه العیون و نهایه الفنون:50 انجمن فروزان: 142، انوار المشعشعین 2: 60، المجدى: 227، گنجینه آثار قم 2: 610، انوار پراکنده 1: 477 ـ 493، 1. بحرالانساب: 146 داستان آستان: 207،
[99] . بقاع متبرکه استان مرکزى 1: 515، مزارات استان مرکزى 2: 124 ـ 125.
[100] . مزارات امامزادگان ایران 6: 186، منتقلة الطالبیه: 323، تهذیب الانساب: 265، فرهنگ جغرافیایى آبادیهاى استان کرمان، شهرستان زرند: 145.
[101] .مزارات قم، ج2، ص 205؛ دانشنامه بقاع متبرکه، ج6، ص 213_214.
[102] . منتقلة الطالبیه: 250، تهذیب الانساب: 218، الشجرة المبارکه: 196، الفخرى: 167، انوار پراکنده 1: 465-474، سراج الانساب: 171.
[103]. بنگرید: گنجینه آثار قم 2: 610 ـ 616، تربت پاکان 2: 92 ـ 95، انوار پراکنده 1:493 ـ 477، بناهاى آرامگاهى: 152 ـ 151، انجم فروزان: 142، انوار المشعشعین 2: 60، المجدى فى انساب الطالبییّن: 227.
[104] . منتقله الطالبیه ص 257 – 258 ، تاریخ قم ص 223 -224 .
[105] المجدى فى انساب الطالبییّن: 481، شجرة المبارک: 209، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 452، المعقبون من آل ابى طالب 3: 443، کوثر ولایت دهنو ممسنى: 99 ـ 100 و شجره طیّبه امامزادگان استان فارس: 242.
[106] بقاع متبرکه و یادگارهاى دینى و تاریخى شهرستان بوانات: 142ـ143، سفیران رستگارى: 32.
[107] بقاع متبرکه و یادگارهاى دینى و تاریخى شهرستان فیروز آباد: 64ـ65
[108] شهرهاى ساسانى: 204ـ174.
[109] شجره طیبه امامزادگان استان فارس: 271
[110] الشجرة المبارکه فى انساب الطالبیه: 181، المجدى فى انساب الطالبیّین: 165.
[111] . بقاع متبرکه و یادگارهاى دینى و تاریخى شهرستان فسا: 82
[112] . شجره طیبه امامزادگان استان فارس: 291. 3
[113] . الفخرى فى انساب الطالبیین: 169، الشجره المبارکه فى انساب الطالبیه: 197.
[114] . همان ص 235 .
[115]. بقاع متبرکه و یادگارهاى دینى و تاریخى شهرستان لامرد: 7.
[116] . شجره طیبه امامزادگان استان فارس: 357، الشجرة المبارکه فى انساب الطالبیه: 181، الفخرى فى انساب الطالبیین: 165
[117] . منتقله الطالبیه ص 179 .
[118] ایلام از آثار تا سقوط قاجاریّه: 708، منتقلة الطالبیّه: 111، الدرّ المنثور فى انساب المعارف و الصدور: 479، المجدى فى انساب الطالبییّن: 231 ـ 233، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب 1: 244، الشجرة المبارکه فى انساب الطالبیّه: 198، الفخرى فى انساب الطالبییّن: 170
[119] . منتقله الطالبیه ص 323 .
[120] . منتقله الطالبیه ص 35 .
[121] . همان ص 165 .
[122] . منتقله الطالبیه ص165 .
[123] . المجدی ص 435 .
[124] . منتقله الطالبیه، ص 250 .
[125] . التدوین، ص 250 .
- ۳۰۸۷
- ادامه مطلب