- دوشنبه ۲۷ اسفند ۹۷
امامزاده محمد بن زید – گتوند { منطقه عقیلی }
بقعه باشکوه این امامزاده در پنج کیلومتری بخش ترکالکی در منطقه عقیلی، از توابع شهرستان گتوند واقع شده است.
این بقعه در دامنه کوه و کنار درهای ساخته شده و در جوار مرقد شریف ایشان در دل کوه، چشمه آبی وجود دارد و همواره مورد توجه دوستداران اهل بیت: بوده است.
براساس شهرت محلّی، فرد خفته در این آرامگاه، محمد بن زید شهید7 است که بیگمان این ادعا صحیح نیست. آنچه میتوان براساس منابع به اثبات رساند، یکی از نوادگان زید شهید7 در این مکان آرمیده است.
محمد بن زید شهید7
آخرین و کوچکترین فرزند زید شهید7، محمد نام داشت که کنیه او ابوعبدالله[1] و ابوجعفر[2]، مشهور به «شبیه»[3] و مادرش کنیزی از اهل سند بود.[4] وی در هنگام شهادت پدرش، چهل روز بیش نداشت.[5]
دربارهاش گفتهاند: «وکان فی غایة الفضل و نهایة النبل»[6]؛ «؟؟؟»
او به عالیترین درجه فضیلت و کمال رسیده بود.[7] حسین بن محمد بن یحیی علوی از جدش نقل میکند که درباره محمد میگفت: «فکان من رجال بنی هاشم لساناً و بیاناً»[8]؛ «؟؟؟»
محمد بن زید از نظر بیان و گرمی سخن، از مردمان برجسته بنیهاشم به شمار میرفت. ابوالحسن عمری، در مطلبی شبیه به این مضمون مینویسد: «وکان بلیغاً لسناً»[9]؛ «؟؟؟»
خطیب بغدادی در شرح حال او مینویسد:
او در زمان خلافت مهدی عباسی به بغداد آمد و در آنجا درگذشت و گفته است که در قیام محمد نفس الزکیة بن عبدالله المحض، از جمله رزمندگان و فرماندهان لایق و از مبارزان بود و محمد بن عبدالله وصیت کرده بود که اگر کشته شدم، رهبری نهضت به عهده برادرم ابراهیم است و اگر ابراهیم کشته شد، عیسی بن زید و پس از او، محمد بن زید، فرماندهی قیام را بر عهده گیرند.[10]
طبق روایت دیگری که ابوالفرج اصفهانی نقل کرده، محمد بن زید در نبرد فرزندان عبدالله المحض شرکت نکرد و لباس سیاه پوشید که علامت بنیالعباس بود. وی نزد ابوجعفر منصور دوانیقی رفت و مقام قربی پیدا کرد و باعث شد که برادرش حسین ذیالدمعة که در قیام محمد و ابراهیم شرکت کرده بود و پس از شکست آن قیام، مخفیانه میزیست، از سوی خلیفه، امان داده شود و به مدینه باز گردد.[11]
بنابراین طبق این نقل، محمد در مدینه سکونت داشت. برخی نیز نوشتهاند که وی در سنین جوانیش با منصور، خلیفه عباسی کنار آمد و مثل عباسیان لباس سیاه به تن کرد و با منصور ارتباط داشت؛ اما او بعدها در مدینه قیام کرد و خود را ظاهر نمود. او کمتر با مردم در تماس بود و به هر کس که اعتماد نداشت، اجازه ورود به خانهاش را نمیداد.[12]
ابنشبه از محمد بن یحیی نقل میکند که میگوید، شنیده است که قبر امسلمه در بقیع است و در کنار آن، محمد بن زید بن علی بن الحسین دفن شده است؛ زیرا او این مکان را به اندازه هشت زرع کَند و به سنگی شکسته بر خورد که روی آن نوشته شده بود: «اُمسلمه زوجة النبی» و سپس محمد بن زید7، وصیت کرد که خانواده او، پس از مرگش او را در این مکان دفن کنند.[13]
براساس نقل قولهایی که بیان کردیم، معلوم میشود که محمد بن زید7، پس از سکونت موقت در بغداد، به مدینه مهاجرت کرد و در همانجا درگذشت.
اما شکی نیست که او از اصحاب امام جعفر صادق7 بوده است؛ زیرا شیخ طوسی=، او را از جمله اصحاب آن حضرت نام برده[14] و سندهایی از او در سلسله روایات نقل کرده است.[15]
گفته شده که او از ثقات بوده و یکی از شهود بر امامت امام رضا7 به شمار میرفته است.[16] مرحوم آیتالله خویی1 از ذیل یکی از روایتها، چنین استنباط کرده که وی شیعه امامی نبوده و قائل به امامت امام رضا7 نیز نبوده است.[17]
محمد ناگهان در سال 166ه.ق، تقریباً در سن 47 سالگی درگذشت.[18]
اعتقاد محمد در مسئله امامت شیعه
چنانکه در بالا گذشت، برخی از بزرگان شیعه و اصحاب رجال، محمد بن زید7 را شیعه امامی و از ثقات محدثین امامیه معرفی کردهاند و برخی نیز برخلاف آن رأی دادهاند. روایت ذیل بیانگر اعتقاد راسخ محمد بن زید شهید7 و برادر بزرگوارش یحیی بن زید7 به مسئله امامت شیعه است. او به امامت ائمه معصومین: ایمان و اعتراف داشت و برای امام موسی بن جعفر7 و فرزندش امام رضا7 احترام بسیاری قائل بود. او ائمه راستین حق را مستحق امامت میدانست که دلایل و شواهدی بسیاری بر این موضوع دلالت دارد؛ یکی از و آن دلایل، روایتی است که در ذیل نقل میکنیم:
مردی به نام حیدر بن ایوب گوید: ما چند نفر در دهکده «قبا» بودیم و بنا بود محمد بن زید7 هم به جمع ما ملحق شود. محمد مقداری از موعد مقرر دیرتر به نزد ما آمد. به او گفتیم: «چرا دیر کردی؟»؛ او عذر موجهی برای خود ذکر کرد.
گفت: «ابوابراهیم (کنیه امام هفتم)، ما را که هفده نفر از فرزندان علی و فاطمه بویدم، به عنوان شهود وصیتش جمع کرد و از ما درباره امامت و جانشینی فرزندش (رضا) شاهد گرفت. سپس اضافه فرمود: ابوابراهیم، فرزندش رضا را وصی و وکیل خود معین کرد که در زمان حیات و مماتش جانشین وی باشد».
آنگاه محمد با ایمانی راسخ و استوار گفت: «ای حیدر، به خدا سوگند او امروز فرزندش رضا را به عنوان امامت انتخاب کرد و همه شیعیان بعد از او، باید معتقد به امامت وی باشند».[19]
از این روایت کاملاً روشن است که محمد، به مسئله امامت ائمه معصومین:، ایمان و اعتراف داشته و آنان را دوست میداشت.
تعداد فرزندان محمد بن زید7
ابوالحسن عمری نسّابه، برای محمد، یازده فرزند ذکر کرده که سه نفر از آنها دختر و بقیه پسر بودند که در ذیل به اسامی آنان اشاره میکنیم.
1. کلثوم: با برخی از پسر عموهایش ازدواج نمود.
2. فاطمه: او با پسرعمویش محمد بن حسین ذی الدمعة بن زید شهید ازدواج کرد و به نیکویی رفتار مشهور بود. فاطمه بسیار همسرش را دوست داشت و پس از وفات او، از شدت علاقهاش به وی، خود را کشت. او یک فرزند به نام محمد داشت.[20]
3. امالحسین: او نیز با پسرعمویش حسین بن حسین ذی الدمعة بن زید الشهید7 که از سوی محمد بن محمد بن زید شهید7، امارت کرمان را داشت، ازدواج کرد. مادر فاطمه و امالحسین، فاطمه، دختر مرجا جعفری بود.[21]
4. محمدالاکبر: وی بزرگترین فرزند پسر محمد بود. او ملقب به المؤید بالله و یکی از ائمه زیدیه است. پس از وفات محمد بن ابراهیم طباطبا، ابوالسرایا در سال 199 ه.ق با او بیعت کرد و رهبر قیام علویان شد. پس از کشته شدن ابوالسرایا، حسن بن سهل، حاکم عراق، هرثمة بن اعین را برای دستگیری وی با سپاهی عظیم به سوی او روانه کرد؛ اما محمد خود را تسلیم نکرد که در ادامه او را نزد مأمون به مرو فرستادند. مأمون از اینکه او را جوانی بیست ساله دید، تعجب کرد. سپس دستور داد تا او را مسموم کردند و به شهادت رساندند. گویند: هرثمه او را در نیشابور پس از مسموم کردن، آتش زد و اینک مزار او در نیشابور، به امامزاده محروق مشهور است.
ابوطالب مروزی، قبر محمد را در مرو، در منطقه شکیلانه نوشته است. به هر حال او در سال 202 ه.ق در سن بیست سالگی به شهادت رسید.[22]
5. محمدالاصغر: او در کوفه درگذشت.
6. جعفرالشاعر: وی شاعری ادیب بود و از سوی برادرش محمد، در دوران قدرت ابیالسرایا، امارت واسط را برعهده داشت. مشهور است که وی شرب خمر میکرد. مادرش هنادة، دختر خلف از آل عمروبن حریث مخزومی بود و با فاطمه، دختر یحیی بن الحسین ذی الدمعة بن زید شهید7 ازدواج کرد و ثمره آن، یک پسر به نام محمد جمانی شاعر بود. ابوطالب مروزی مینویسد: «او نیز مانند برادرش محمد اکبر، در مرو به شهادت رسید و در سکه ساسان، مقابل نهر سفر نرم، دفن شد.[23]
7. حسن؛ 8. قاسم؛ 9. علی؛ 10. حسین؛ 11. زید که تنها نسل باقیمانده از جعفر شاعر هستند و نسل دیگر فرزندان محمد بن زید7 ادامه نیافت.[24]
خیانت یکی از کنیزان محمد
به جز دو همسر محمد بن زید شهید7 که پیش از این به آن اشاره شد (فاطمة دختر مرجا جعفری و هنادة مخرومی)، او کنیزانی داشت که برخی از فرزندان او، از آنها بودند. مرحوم تاج لنگرودی، روایتی را مبنی بر خیانت یکی از کنیزان وی نقل میکند که صحت و سقم آن به عهده راوی آن است.
از مرد شیعهای نقل شده که به همراه محمد دمیری، به نزد محمد بن زید علوی رفتیم. او بعد از پذیرایی از ما و پهن کردن بستر استراحت، از ما جدا شد و ما به خواب رفتیم. نیمه شب متوجه شدم که جامه خوابم تکان خورد!
زنی را در کنارم دیدم که گفت: «چون از فصاحت و بلاغتت خوشم آمد، لذا آمدم امشب را با تو بگذرانم و از هم کام بگیریم!» گفتم: «تو کیستی؟» گفت: «من زن همین مرد علوی هستم».
گفتم: «وای بر من که با این نمکخوارگی، به ناموس پیغمبر خیانت کنم؛ از من دور شو». چون از من مأیوس شد، به طرف رفیق من رفت، ولی او بدون ملاحظه و در کمال شقاوت، وی را پذیرفت و در آغوش خود کشید.
من در عالم خواب، حضرت امام مجتبی، امام حسن7 را دیدم که فرمود: «اگر شرابخوار نبودی، لبان تو را میبوسیدم که گفتی به ناموس پیغمبر خیانت نمیکنم». در این حال از وحشت بیدار شدم، رفیق خائن را دیدم که دست بر صورت دارد و مینالد، گفتم: «کیست؟» گفت: «حضرت امام حسین7 را در خواب دیدم که گفت: تف بر تو که خیانت کردی؛ لذا صورتم میسوزد». چنان ناله زد و نقش بر زمین شد که بعد از ساعتی، جنازهاش از خانه بیرون رفت.[25]
گذشت و فداکاری محمد بن زید7
سرگذشت جالبی که بر فضیلت و جوانمردی و کرامت محمد دلالت دارد، درباره پسر هشام بن عبدالملک، قاتل پدر محمد، حضرت زید شهید7 است که بسیار جالب بوده و مرحوم مجلسی= در بحارالانوار به آن اشاره نموده است:
ابوجعفر منصور، خلیفه عباسی در مکه، شنیده بود که در نزد محمد بن هشام بن عبدالملک، گوهری قیمتی است. وی میخواست به هر وسیلهای که ممکن است، [آن را] از چنگ او بیرون آورد. یک روز صبح، دستور داد تمام درهای مسجدالحرام را ببندند و مأمورینی چند گماشت تا محمد فرار نکند و فقط یک در را باز گذارد و دستور داد تا مأمورین، محمد را دستگیر کنند.
محمد بن هشام فهمید که این نقشهها، برای گرفتن خود اوست؛ وحشت زده این طرف و آن طرف میرفت تا پناه و پناهگاهی پیدا کند و بلکه خود را از مهلکه نجات دهد. در بین مردم، دید جوانی که آثار کرامت و بزرگواری از چهره او خوانده میشود، در گوشهای از مسجد نشسته؛ وی این جوان را نمیشناخت. در عین حال بهتر این دید که خود را در پناه او قرار دهد و اتفاقاً این جوان شکوهمند، محمد، فرزند زید شهید7 بود و محمد بن زید7 هم فرزند هشام را نمیشناخت.
محمد بن زید7 گفت: «چرا وحشتزده و سرگردانی؟». فرزند هشام گفت: آقا اگر خودم را معرّفی کنم، مرا در پناه خودتان میگیرید و امان میدهید؟». فرزند زید گفت: «تو در پناه منی و من تو را نجات میدهم».
محمد بن هشام گفت: «شما خودتان را معرفی کنید». فرزند زید گفت: «من محمد بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب میباشم». تا فرزند هشام نام زید را شنید و دانست این جوان فرزند آن شهید قهرمانی است که پدرش هشام قاتل اوست، رنگ از چهرهاش پرید و با خود گفت: «دیگر مرگ من قطعی است». او لرزان و گریان از محمد بن زید تقاضای عفو و گذشت و کمک میکرد.
محمد با آرامش و بزرگواری که خاص خاندان او بود، گفت: «جوان نترس، من به تو کاری ندارم؛ پدرت، قاتل پدر من است. من تو را به قصاص خون پدرم نمیکشم. ناچارم با یک نقشهای، [تو را] از چنگال مأموران منصور نجات دهم و اگر برای نجاتت، به تو رفتار تندی کنم، پوزش میخواهم».
فرزند هشام موقعی [که] چنین شنید، گفت: «آقا، هر جور میدانی و صلاح میبینی، برای نجات من انجام بده».
محمد بن زید7 عبای خود را روی فرزند هشام افکند و او را به طرفِ تنها در خروجی مسجد کشاند. نزدیک مأموران تفتیش که رسید، چند سیلی آبدار به فرزند هشام زد و به رئیس شرطه رو کرد و گفت: «ای ابوالفضل، این مرد بدجنس شتربان است و شترهایی از او کرایه کردم، برای اینکه به کوفه بروم؛ اما او به من خیانت کرد، شترها را به افسران لشکر خراسان داده و الآن او را گیر آوردهام تا نزد قاضی ببرم و در مورد ادعای خود حقم را بگیرم. لطفاً دو پاسبان را همراه من کن تا او فرار نکند، بلکه او را به محکمه قاضی ببرم.
رئیس شرطه که محمد بن زید7 و شخصیت او را میشناخت، تعظیم کرد و گفت: «چشم قربان» و فوراً دو مأمور را در اختیار محمد بن زید7 گذاشت و از مسجد خارج شدند. بین راه که رسیدند و کاملاً مطمئن شد از مهلکه خارج شدهاند، با صدای بلند به فرزند هشام گفت: «خوب حالا حق مرا میدهی یا نه؟». فرزند هشام هم گفت: «بله، بله من قبول دارم، حق تو را ادا میکنم».
آنگاه محمد بن زید7 رو به دو پاسبان کرد و گفت: «بسیار خوب، این مرد حق مرا میدهد، دیگر احتیاجی نیست به قاضی برویم، شما هم بروید».
موقعی که مأموران رفتند و محمد از این نقشه جالب نتیجه گرفت، رو به فرزند هشام کرد و گفت: «حالا دیگر خبری نیست. زود برو جای امنی و خودت را پنهان کن، والاّ دستگیر میشوی».
فرزند هشام موقعی این فداکاری و گذشت بینظیر را از محمد بن زید7 دید، از باب سپاسگزاری و تشکر از این خدمت فرزند زید، دست برد و در جامه خود، آن گوهر گرانبها و قیمتی که منصور دوانیقی دنبال آن میگشت، به محمد بن زید7 داد و این گوهر، تنها باقیمانده از خزانه هشام، خلیفه اموی بود که به دست پسرش افتاده بود.
اما در گزارش دیگر آمده که پسر هشام، سر پسر زید را بوسید و گفت: «پدر و مادرم به قربانت؛ الله یعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا میداند که رسالتش را کجا قرار دهد، حقاً که شما نسل و ذریه پیامبرید». سپس گوهر گرانبهایی از کیسه بیرون آورد و گفت: «لطف کنید از من بپذیرید».
محمد بن زید با لحن محبتآمیز به فرزند هشام گفت: «نه، ما خاندان پیامبر در برابر خدمت و کار نیک، مزد نمیخواهیم، من خون مقدس پدرم که مهمتر از همه چیز بود [را] از تو نخواستم؛ این دانه قیمتی برای خودت باشد و هرچه زودتر برو و خودت را پنهان کن».[26]
آری این روایت، عظمت و شخصیت فرزند زید را میرساند. چرا چنین نباشد؟ او تربیتیافته مکتب امام پاک و مردان راستین و بزرگشده خانه گذشت و فداکاری و فضیلت و از خاندان پاک پیامبر9 است؛ از خاندان کرامت و از شاخههای درخت نبوّت. درود خدا به روان پاک او باد.
زیارتگاههای منسوب به محمد
با وجود آنکه محمد در مدینه میزیست و به احتمال قوی در همین شهر هم درگذشت، اما آرامگاههایی در کوفه و ایران به ایشان منسوب است که در اینجا به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
1. مزار محمد در کوفه
امروزه در منطقه «اکریشات» کوفه، مزار مشهوری است که اهالی کوفه به آن توجه خاصی دارند و آن را متعلق به محمد بن زید شهید7 میدانند.
زیاتگاه امامزاده محمد که در منطقه الکریشات واقع شده، بعد از مسافت دو کیلومتری از خیابان «معمل السمنت»، در میآن باغی قرار دارد که چند نخل بزرگ، زینتبخش آن است. مردم منطقه، امامزاده محمد را با نام «السید محمد ابوصریمه» میخوانند.
صریمه به سه معنی وارد شده که یکی به معنی نافذ و دیگری، عزم به چیزی داشتن و سوم، زمین حاصلخیز است که ظاهراً هر سه معنی، به علت کراماتی است که از این بقعه و شخص مدفون در آن بروز کرده است.[27]
ساختمان قبلی بقعه که از خشت و گل بود، در سه دهه قبل تخریب شد و با حمایت اهالی خیّر منطقه و یاری حاج کاظم اطیمش قریشی، بازسازی شد. بقعه کنونی در میآن یک صحن بزرگ واقع شده که دورتادور آن دیوارکشی شد و اکنون با درختان مختلف، بهویژه نخل زینت داده شده است. پلان آرامگاه، به شکل مستطیل است و ورودی آن از جانب شمال شرق میباشد که خود شامل یک ایوان کوتاه نیمهساز با چند ستون است. بر بالای بقعه، گنبدی کلاهخودی بلند به قطر هشت و ارتفاع شش متر قرار دارد که با کاشیهای فیروزهای تزیین شده است.
در زیر گنبد، ضریح آلومینیومی به ابعاد 3×5/1 متر قرار دارد که از مرقد محافظت میکند. دیوار و سقف اتاق مرقد، دارای گچبریهای زیبا، نقاشی و آیینهکاری است و آیات قرآن و اسامی أئمه:، زینتبخش آن است. بر روی سنگ قبر، تاریخ وفات محمد بن زید7، سال 166ه.ق نوشته شده است.[28]
اما چنانچه گفته شد، این مکان نمیتواند از آن محمد بن زید شهید7 باشد؛ زیرا طبق گزارش ابنشبه، او در مدینه وفات یافت و در بقیع شریف دفن شد.[29]
علامه نسابه، ابنطباطبا، از اعلام قرن پنجم هجری، از جمله ساکنین شهر کوفه را ابوعبدالله محمد بن زید بن علی الحمانی الشاعر بن محمد بن جعفر بن محمد بن زیدالشهید7 ذکر میکند که به «دارالصخر» شهرت داشت و دارای چهار فرزند به نامهای ابوجعفر احمد، حسن، علی (ملقب به واوه) و اُمالحسن بود.[30]
عبیدلی نسابه (م. 435ه.ق) ضمن ستایش ابوعبدالله محمد و پدرش زید، تداوم نسل او را از ابوجعفر احمد و ابوالحسن علی ملقب به واوه در کوفه دانسته است[31] که نشان از سکونت این خانواده در کوفه دارد.
ابوالحسن عمری نسابه، ابوالحسن علیالحمانی شاعر را از بزرگان شعرای کوفه میداند که در رثای یحیی بن عمر بن یحیی علوی، اشعاری سروده و سپس بعد از خلاصی از زندان، در سال 270ه.ق وفات یافته است.[32] بنابراین وفات سید ابوعبدالله محمد بن زید، باید در ثلث اول قرن چهارم هجری باشد.
اما فخر رازی، زید بن علی الحمانی شاعر را با عنوان «زید ابوالحسن الشاعر الزاهد» یاد میکند و مادرش را فاطمه، دختر حسین بن یحیی بن حسین ذیالدمعة بن زید الشهید7 میداند و برای او دو فرزند به اسامی ابوعبدالله محمد (صاحب دارالصخر) و ابوعبدالله حسین الزاهد میشمارد. او همچنین نسب برخی از سادات سرخس را احمد بن محمد (صاحب دارالصخر) میداند.[33]
ابوطالب مروزی نیز، نسل ابوعبدالله محمد بن زید را در کوفه ذکر کرده است.[34] ابیعنبه نیز پس از ستایش از این خانواده، بیشتر نسل ابوعبدالله محمد بن زید را در کوفه ذکر میکند[35] که نشان از سکونت این خانواده در کوفه دارد. بنابراین آنچه مشهور است، شخص مدفون در منطقة الکریشات کوفه، ابوعبدالله محمد بن زید بن علی الشاعر بن محمد بن جعفر بن محمد بن زید الشهید بن امام علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب: است که به دلیل تشابه اسم او و پدرش با اسم جد و جد اعلایش، اشتباه گرفته شده است.[36]
2. مزار محمد در خمینی شهر
با وجود اینکه هیچ گزارشی از مهاجرت محمد بن زید شهید7 به اصفهان نقل نشده، آرامگاه باشکوهی به او در خمینی شهر منسوب است.
این زیارتگاه باشکوه در فاصله پنج کیلومتری شهر اصفهان و کنار دانشگاه صنعتی این شهر و در فاصله سه کیلومتری شهرستان خمینی شهر و در دامنه کوهی معروف به سید محمد قرار گرفته و کرامات بسیاری به وی منسوب است. ساخت بنای جدید امامزاده از سال ۱۳۶۱ و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز گردید و همچنان در مراحل تکمیلی ساخت و ساز است.
گنبد فعلی به شکل شلجمی و به صورت دوپوش طراحی شده و ارتفاع آن از کف بقعه تا نوک گنبد، به۳۶ متر میرسد. کاشیکاری زیبای آن به سبک کاشیکاری گنبد مسجد امام اصفهان است. دو مناره به ارتفاع ۴۲ متر به شکل منارههای مدینه منوره، در دو طرف گنبد فیروزهای به چشم میخورد. نوع معماری گلدستهها از روی بام به بالا، ابتدا به صورت چهار ضلعی و سپس هشت ضلعی و سرانجام به صورت دایره است.
در ضلع شرقی حرم مطهر، ایوان معروف به گزیها وجود دارد که بنایی است ارزشمند و تاریخی. طبق نظر کارشناسان، قدمت این ایوان به حدود هفتصد سال قبل و مربوط به دوره ایلخانیان است و در میراث فرهنگی، به شماره ۸۶۹ به ثبت رسیده است.
وجود ایوان پیشگفته به پیشینه تاریخی بقعه و قدمت آن افزوده است. در قدیم و با توجه به قرار گرفتن بقعه امامزاده در دامنه کوه، گهگاهی اشرار و راهزانان بقعه را سرقت میکردند که در این میآن، شجرهنامه قدیمی آن به سرقت رفته است.
در داخل بقعه، ضریحی فلزی از جنس نقره در ابعاد ۴×۳، در سال ۱۳۷۱ بهدست هیئت امنای وقت، بر روی سنگ مزار امامزاده و به جای ضریح چوبین پیشین، قرار گرفته است.
مساحت بقعه ۱۴×۱۴ متر و دارای شبستانی به طول ۳۴ × ۱۴ متر است و ایوان جنوبی آن ۹ × 45 متر عرض دارد. کل زیر بنای مساحت امامزاده، به دو هزا متر میرسد.
سقف داخلی بقعه، مقرنس گچی و آیینهکاری است که شامل بیست پایه بوده و در نوع خود بینظیر است. حرم این امامزاده سه رواق دارد: رواق حضرت رسول9، رواق حضرت زینب3 و رواق آیتالله احمدی.
برای راحتی زائرانی که از راههای دور و نزدیک و حتی خارج از کشور به این مکان مشرف میشوند، تسهیلاتی ویژه در نظر گرفته شده است؛ از جمله پانزده زائرسرا و پنج سوئیت که پذیرای مهمانان این امامزاده گرانقدر است. بازارچهای نیز با ۴۷ غرفه، در پایین بقعه افتتاح شد که جایگاه عرضه محصولات و هنرهای دستی و سوغات این دیار است. همچنین کتابخانهای با بیش از ۲۵۰۰ جلد کتاب در جنب حرم ساخته شده که اهل ادب از آن استقبال کردهاند. همچنین سالن اجتماعاتی با ظرفیت ۱۵۰ نفر، با امکانات صوتی و تصویری حرفهای نیز برای برپایی سمینارها و جلسات در کنار کتابخانه و حرم امامزاده سید محمد، ساخته شده است.
هماکنون با توجه به جایگاه ویژه و ممتاز امامزاده سید محمد7 در منطقه، خیل زائران داخلی و خارجی به محل و بهویژه در ایام سوگواری و اعیاد و برپایی مراسمهای مذهبی، به سوی این مکان مقدس روی آورده و به زیارت این امامزاده بزرگوار مشرف میشوند.
وقفنامه موجود، حاکی از آن است که واقف، موقوفاتی را در محرمالحرام در سال ۹۹۹ه.ق وقف کرده است که عایدات آن، صرف امامزاده سید محمدی شود. این موقوفات عبارتاند از: دوازده جریب ملک محله خوشاب، شش جریب از جزستان و کویر و چهار مزرعه مشهور در دهنه فرنگآباد.
مدفون در این بقعه
درباره شخص مدفون در این بقعه، دو دیدگاه مطرح است. برخی معتقدند که این مکان، مدفن یکی از سادات حسنی است که از نقبای سادات این شهر بوده است و نسبش با یازده واسطه به امام حسن مجتبی7 منتهی میشود که از قرار ذیل است: سید ابوالقاسم (محمد) بن زید بن ابیعبدالله الحسین بن ابیالحسین علی بن ابنالحسن محمد الشادر بن ابیعبدالله احمد بن ابی جعفر محمد بن ابیعبدالله احمد بن ابراهیم طباطبابن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن7. وی سیدی شریف و بزرگوار در زمان شیخ الشرف، عبیدلی نسّابه (م435ه.ق) نقیب اصفهان بود و کثیرالفضل و مقبولالشهاده و عادل شناخته میشد.[37]
از همین خانواده، سید ابوالحسن محمد بن ابیمحمد الحسن بن ابیالحسن محمد الشاعر بن ابیعبدالله احمد، نقیب اصفهان بود که نوادهای به نام محمد ابوزید بن ابیاسماعیل ابراهیم بن ابیطالب عبدالله بن ابیمحمد الحسن بن ابیالحسن محمد الشاعر داشته است که همگی در اصفهان سکونت داشتند.[38]
3. شخصیت مدفون در بقعه گتوند
علامه نسابه، محمد مهدی فقیه بحرالعوم در کتاب محمد بن محمد بن زید شهید(ع) دو احتمال را درباره شخص مدفون در بقعه گتوند ذکر نموده اند که از قرار ذیل است:
قول اول : ابوالحسن عمری نسابه، از کشته شدن زید بن عبدالله بن حسین ذیالدمعة بن زید الشهید بن امام سجاد7 در شوش خبر میدهد؛ وی محدّثی فقیه بوده است.[39] او در جریان قیام ابوالسرایا در شوش به شهادت رسید.[40] این احتمال که کنیه وی ابومحمد بوده و بعدها ابومحمد زید، به محمدبن زید تصحیف شده باشد، بعید نیست.
همچنین از به شهادت رسیدن حسن بن اسحاق بن حسین ذی الدمعة بن زید الشهید7 در شوش، گزارش نقل شده است.[41] او نیز در قیام ابوالسرایا به سال 199ه .ق و در جریان لشکرکشیاش به خوزستان و شوش، کشته شد.[42]
به نظر استاد بحرالعلوم اگر قائل به حسینی بودن مزار گتوند داشته باشیم، ابومحمد زید بن عبدالله بن حسین ذی الدمعة بن زید الشهید7، در این بقعه مدفون است.
قول دوم : تصریح فخر رازی در کتاب الشجره المبارکه است که می نویسد محمد بن زید بن عبدالله بن حسن بن زید بن امام حسن (ع) با ابوالسرایا به اهواز عقب نشینی نمود و در آنجا کشته شد. وی از شجاعان عصر خویش بود.[43] این ادعا با شهرت بقعه نیز سازگار است و با شهرت محلی که اورا از شهدای اهل بیت می داند نیز همخوانی دارد. منتهی آنچه که امروز او را نواده حسینی می داند، بر اساس این قول ، نواده امام حسن خواهد بود.
[1]. الشجرة المبارکة، ص152؛ الفخری، ص39؛ تهذیب الأنساب، 191.
[2]. سرالسلسلة العلویّة، ص67.
[3]. الأصیلی، ص237؛ تاریخ بغداد، ص288.
[4]. سرالسلسة العلویة، ص67؛ المعقبین، ص93.
[5]. المجدی، ص166؛ زید شهید7، ص367.
[6]. ؟؟؟
[7]. عمدة الطالب، ص298.
[8]. الأصیلی، ص237.
[9]. المجدی، ص183.
[10]. تاریخ بغداد، ج5، ص288؛ بحارالانوار، ج46، صص158 و 159.
[11]. مقاتل الطالبیین، ص331.
[12]. به نقل از زید شهید7.
[13]. تاریخ المدینه، ج1، ص130 به نقل از مجله ینابیع، شماره 39 و 40، ص84، سال 2ـ1431ه.ق.
[14]. رجال شیخ طوسی، ص276.
[15]. همان، ص282.
[16]. تنقیح المقال، ج3، ص118؛ نقد الرجال، ص308؛ جامع الرواة، ج2، ص115؛ مجمع الرجال، ج5، ص213؛ منتهی الآمال، ج2، ص75؛ عیون اخبار الرضا، ج1، ص28؛ سفینة البحار، ج1، ص324؛ منتهی المقال، ص273؛ منهج المقال، ص296؛ اتقان المقال، ص228؛ الوجیزة، ص47؛ الکواکب المشرقه، ج3، صص265 و 266.
[17]. معجم رجال الحدیث، ج16، ص96 وفیه: یظهر من ذیل الروایة انه لم یکن من الشیعة ولم یکن یتعرف بامامة الرضا7.
[18]. مجلة ینابیع، ش 39 و 40، صص84 ـ 86 ، سال 2، 1431ه.ق.
[19]. حلیة الأبرار، ج4، ص513؛ عیون اخبار الرضا، ج1، ص27؛ بحارالانوار، ج49، ص16؛ اثبات الهداة، ج4، ص296؛ زید شهید7، ص395.
[20]. المعقبین، ص95.
[21]. المجدی، ص183؛ الأساس فی انساب الامهات السادة الناس، ج2، صص186 و 187.
[22]. المجدی، ص184؛ الشجرة المبارکة، ص152؛ الأصیلی، ص238؛ سر السلسلة العلویه، ص67؛ الفخری، ص510؛ عمدة المطالب، ص332؛ الفصول الفخریه، ص165؛ التحف شرح الزلف، صص149 و 150؛ اختران تابناک، ج1، ص444.
[23]. المجدی، ص184؛ الفخری، ص51؛ سرالسلسلة، ص67؛ تهذیب الأنساب، ص218؛ المعقبین، صص93 و 97.
[24]. المجدی، ص184؛ سر السلسلة العلویة، ص97.
[25]. چشم روشنی: 84، گفتار وعاظ 3: 87.
[26]. بحارالانوار، ج46، ص159؛ عمدة الطالب، ص299؛ زید الشهید7، صص395 و 396؛ شاگردان مکتب ائمّه:، ج3، صص271 و 272.
[27]. مجلة ینابیع، ش 39 و 40، ص86، سال 2، 1431ه.ق.
[28]. همان، ص87.
[29]. تاریخ المدینه، ج1، ص130.
[30]. منتقلة الطالبیه، ص276، صحیح آل ابوالحسن علی ملقب به واوه است.
[31]. تهذیب الانساب، ص218.
[32]. المجدی، ص386.
[33]. الشجرة المبارکه، ص153.
[34]. الفخری، ص52.
[35]. عمدة الطالب، ص367.
[36]. مجله ینابیع، ش39 و 40، ص86، سال 2، 1431ه.ق.
[37]. تهذیب الانساب، صص79 و 80.
[38]. تهذیب الانساب، صص79 و 80؛ الشجرة المبارکه، ص46؛ الفخری، ص113؛ عمدة الطالب، ص174؛ المجدی، ص74.
[39]. المجدی، ص160.
[40]. مشاهد العترة الطاهره، ص115؛ المشجر الوافی، ج7، صص105 و 276.
[41]. المجدی، ص160.
[42]. مقاتل الطالبیین، ص423؛ مشاهد العلویین، ص115؛ المشجر الوافی، ج7، ص277.
[43] . الشجره المبارکه ص 81.
- ۳۳۶۰
- ادامه مطلب