- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
بقعه این امامزاده در منتهى الیه ضلع شمالى قبرستان ابن بابویه قرار دارد.
بقعه این امامزاده در شمال شرقى قبرستان ابن بابویه واقع شده و گنبد آن کوچک و کم ارتفاع است، گنبد مسجد ماشاء الله هم که در کنار بقعه قرار دارد، ارتفاع زیادى ندارد. سنگهای سفید بنا و سکّویى که ساختمان روى آن قرار گرفته، بقعه را از قسمتهای دیگر قبرستان و از مقبرههای خانوادگى اطراف آن مجزّا میکند. اما چون ساختمان بقعه و آستانه گلدسته ندارد، با دور شدن از زیارتگاه، نماى ظاهر آن از چشم پنهان میماند. از سمت غرب و جنوب قبرستان، نماى بقعه دیده نمیشود. اما از شمال آن، قسمتى از ساختمان بنا و گنبد آن از لابه لاى درختان تنومند قبرستان نمایاناند. این بنا از یک ایوان ورودى، گنبدخانه اصلى و یک مسجد تشکیل شده و جدارههای بیرونى این فضاها را نیز غرفههای متعدّدى در برگرفتهاند.
در حال حاضر، دهانه ورودى ایوان با جداره اى شیشه اى پوشانده شده است، تا فضاى ایوان جزء فضاى داخلى بقعه به شمار آید. یکى از غرفهها نیز متصل به فضاى گنبدخانه است. گنبدخانه از ضلع غربى به مسجد راه دارد. مسجد ماشاالله علاوه بر ورودى از بقعه از اضلاع شمالى و غربى خود نیز داراى ورودیهای دیگرى است. دو اتاق و غرفه کوچک نیز متصل به این مسجد است.
قبرستان ابن بابویه در مجموع شش ورودى، دو ورودى در ضلع غربى قبرستان و سه ورودى در ضلع شرقى، دارد. یک در نیز در شمال قبرستان قرار دارد که بیشترین اوقات بسته است.
شمالیترین ضلع شرقى، آستانه زیارتگاه است. از ویژگیهای این آستانه تزیین آن با کاشى معرّق است. پس از عبور از آستانه ورودى، فضایى با وسعت تقریبى 100×80 متر مربّع در برابر زائر قرار میگیرد، که با درختانى در دو ردیف و در کنار هم از قسمتهای دیگر قبرستان متمایز مى شودو زائر را به سمت بقعه راهنمایى میکند. کف این قیمت با سنگهای خاکسترى رنگ سنگ فرش شده است. حوض کوچکى با ابعاد تقریبى 2×5/1 و ارتفاع 25 سانتى متر در صحن قرار دارد که داخل آن حوض کوچک ترى به ابعاد 5/1×1 متر و ارتفاعى بلندتر از ارتفاع حوض بیرونى ایجاد شده است. این حوض در وسط فضاى توصیف شده قرار ندارد، بلکه در ضلع جنوبى نزدیک تر است، که به جز آن، صحن اجزاى دیگرى مانند باغچه، آبخورى و غیره ندارد.
بنا ساختمانى ده ضلعى و متقارن است. تمام نماهاى بیرونى بنا با مرمر سفید سنگ کارى شده که ارتفاع سنگ ازاره آن حدود نیم متر و به صورت تیشه اى است. ضلع شرقى، نماى اصلى است که ایوان ورودى به بقعه نیز در آن قرار دارد.
کتیبه اى از سنگ مرمر، بالاى نیم طاق ایوان ورودى دیده میشود که به خط نستعلیق روى آن نوشته شده است: «بسم الله الرحمن الرحیم امامزاده هادى ابن سراوین ابن موسى بن جعفر (علیه السلام)».
در دو طرف ایوان، ورودیهای دو اتاقک در دو طاق نما قرار دارد، که این دو فضا به عنوان انبار مورد استفاده قرار میگیرد و درِ هر کدام از این دو اتاقک، فلزى و به عرض حدود یک متر است. طاق نماى سمت راست به صورت نیم دایره و سمت چپ نوک تیز است. سطح حیاط با سه پله این طاق نما قرار دارند. در نماى شمالى پنج طاق غرفهها به صورت نماى کامل و یک طاق در پخ دیده میشوند.
سه طاق میانى از پنج طاق مذکور هم اندازه و بزرگ تر از دو طاق دیگرند. طاق وسطى آن مربوط به مقبره چهار شهید: بخارایى، صفار هرندى، نیک نژاد و امانى است.
نماى این طاق با بقیّه متفاوت است، لچیکى هاى طاق، کاشى کارى و سنگ کارى به رنگ حناییاند. سقف این طاق نما با آجرهاى لعابدار آبى رنگ زینت داده شده و بالا طاق با خط ثلث روى کاشیهای لاجوردى آیه اى زا آیات قرآن نوشته شده است. در مقابل طاق نما و روى سکو قبر این چهار شهید قرار دارد.
طاق نماى سمت چپ مربوط به آرامگاه مجید گرامى است، طاق سمت راست مرتبط با مسجد ماشاالله و ضلع رو به قبله مسجد است که بر سر در آن با خط نسخ روى سنگ مرمر زرد رنگى نوشته شده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، مسجد ماشاالله ان رحمت الله قریب من المحسنین».
این در بسته است و از داخل حرم وارد مسجد میشوند. دو طاق دو طرفِ سه طاق یاد شده کوچک تر و داراى درى فلزى به اندازه حدود یک متراند که با اندود رنگ سبز پوشانده شدهاند.
این پنچ طاق داراى سقفى به شکل طاق آهنگاند. طاق نیم هشتى پخ نیز داراى پوششى کاسه اى است. در میانه نماى غربى که نمایى متقارن است، طاق و درِ غربى مسجد دیده میشوند. در دو طرف این در، دو طاق نما و دو غرفه در پخ وجود دارند که شرح غرفه پخ در نماى ضلع شمالى ذکر شد. در نماى جنوبى نیز نماى چهار، چهار طاق غرفهها دیده میشوند که دو تاى سمت راست داراى عمق، ارتفاع و عرض هم اندازه است. (عرض هر کدام از طاقها حدود دو متر و نیم است) طاق سوّم از سمت راست، هم عرض دو طاق اولى، اما داراى عمق کمترى است. غرفه سمت چپ نیز به عرض حدود یک درى فلزى و سبز رنگ دارد. طاق نماهاى قسمت جنوبى، درهایى فلزى با شیشههای ساده دارد، که مربوط به مقبره اى شخصى است.
ایوان، فضایى به ابعاد 60/4×90/4 متر است که از کف تا ارتفاع 20/1 متر ازاره اى سنگى دارد و بقیه آن گچى است. سقف ایوان، تخت و مسطخ است و جدید ساخته شده است. ورودى حرم در ضلع غربى ایوان قرار دارد و در سمت چپ آن زیارت نامه امامزاده به صورت تابلویى موچود است. قبر دو تن از متولیان بقعه در ایوان است. ورودى حرم درى فلزى با شیشههای ساده است که به اندازه دو پلّه از ایوان بلندتر است.
در فضاى زیر طاق نماى ورودى، قبر یکى از خادمان حرم (سیّد حسین ابوالقاسم) قرار دارد. بعد از طاق نما، ضریح در فاصله یک متر و سى سانتى متر قرار گرفته است.
حرم فضایى است مربّع شکل با مساحت بیست و شش و نیم متر مربّع. گنبدخانه تا ارتفاع حدود یک متر و بیست سانتى متر ازاره اى از سنگ مرمر سفید دارد، که ده سانتى متر بالا و پانزده سانتى متر پایین آن از سنگ قهوه اى رنگ و بقیّه ازاره مرمر سفید است و ادامه این فضا از گچ است، که روى آن با رنگ سبز پوشانده شده است. کف بقعه نیز از مرمر سفید است و سنگ قبرهاى متعدّدى در آن دیده میشود. گوشوارههای گنبدخانه اسکنج سازط شده، و در فضاى بین گوشوارهها نیز چهار طاق نما وجود دارد که عمق آن با حدود ده سانتى متر است.
طاق راهرو متصل به ایوان، مسجد و غرفه به صورت تخت است. در طاق نماى غربى حرم، ورودى به مسجد ماشاالله قرار دارد. طاق نماى جنوبى به غرفه اى با شکل نامنظم منتهى میشود، که چند قبر شخصى در آن دیده میشود. در داخل این غرفه تابلوهایى وقفى شامل زیات نامه اهل قبور، زیارت نامه امامزاده هادى، زیارت «وارث»، زیارت حضرت على اکبر (علیه السلام) و سایر شهداى دشت کربلا، زیارت نامه «عاشورا» ى معروفه و تابلو ـ فرش زیارت نامه عاشورا به خط حبیب الله فضائلى، که قدمت آن بیست و پنج سال است، قرار دارند. مساحت غرفه تقریباً پانزده متر مربّع است که کف آن بر خلاف قمت هاى دیگر حرم موزاییک شده است. در جنوب این غرفه، درى فلزى با پنجرههای شیشه اى هست که بخشى از نور حرم را تأمین میکند. سقف این قسمت تخت و جدید است که قسمتى از سقف آن بر اثر مرور زمان خراب و دیوار کاهگلى آن نمایان شده است. این پوشش کاهگلى بیانگر قدمت زیاد بناست.
در طاق نماى شمالى حرم، طاق نماى کوچکى به ارتفاع 2 متر و پهناى 10/1 متر و عمق 60 سانتى متر ایجاد شده که از آن براى قرار دادن کتابهای دعا، قرآن و مهر استفاده میشود و بالاى آن پنجره اى است. در جنوب حرم، تابلویى وقفى که زیارت نامه حضرت عبّاس (علیه السلام) روى آن به خط نسخ نوشته شده، وجود دارد. تاریخ وقف این تابلو 1400 هـ . ق است، و در انتهاى آن نوشته شده است:
«اى ماه بنى هاشم خورشید لقا عبّاس *** اى نور دل حیدر شمع شهدا عبّاس
با محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم *** دست من محزون گیر از بهر خدا عبّاس»
ضریح بسیار ساده از جنس آلومینیوم و مشبّک و به ابعاد 2×80/2 و ارتفاع 5/1 متر است. پایه آن از سنگ مرمر سفید و حدود 35 سانتى متر بلندى دارد. قسمت بالاى ضریح با تیرهاى چوبى و پارچه سبز رنگى که روى تیرها کشید شده، به شکل هرم در آمده است.
روى پارچه و اطراف آن اسامى مبارک چهارده معصوم (علیهم السلام) با رنگهای سبز، قرمز و نارنجى دوخته شده و در قسمت شرقى و غربى آن آمده است: «مرقد مطهّر امامزاده هادى بن سراوین بن موسى بن جعفر (علیه السلام) واقف مرحوم غلامحسین شعرباف».
داخل ضریح، چهار مهتابى و چهار چراغ سبز رنگ در گوشهها نصب شده و کف آن نیز از سنگ است. حدو دو سال از نصب ضریح در این محلّ میگذرد و در حدود سال 1382 هـ . ش از بقعه سه دختران به این مکان منتقل شده است. ابعاد مرقد 15/2×90 سانتى متر و ارتفاع آن 85 سانتى متر است. در این مکان دو تن دفن شدهاند که یک مرقد دارند. روى مرقد با پارچه پوشانده شده و دیده نمیشود اما، بنا بر گفتههای مصطفوى، اطراف مرقد با خشتهای کاشى زمینه زرد و مزین به گل و بتههای ظریف عهد قاجاریّه تزیین شده است. سطح فوقانى مرقد، کاشى معرّق قدیمى است که به خط ثلث سفید رنگ بر زمینه لاجوردى این عبارت آمده است:
«قد امر باحداث هذه العمارة الرفیعه السلطان ابن السلطان الموید من عند الله ساحة الخیر و الاحسان ابوالمظفر شاه طهماسب بهادر خان خلد الله تعالى ملکه».
کتیبه دیگرى هم به خط نستعلیق ریز در بالاى ضلع شرقى مرقد (طرف پایین پا) روى خشتهای کوچک دیده میشود که حاوى این عبارت است:
«این مرقد شریف حضرت امامزاده هادى ابن سراوین ابن حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام) با یک خواهرش حضرت زینب خواتون (خاتون) در اینجا مدفون و شهید میباشند و قاتل ایشان منصور دمشقى 1286».
روى سنگ قبر با پارچه اى سبز رنگ پوشانده شده است.
بر اساس گفته خادم، در قدیم در جلوى ایوان پلکانى وجود داشته که به زیر زمین منتهى میشده و قبر دو متولى مدفون در ایوان آنجا بوده است. احتمالاً این زیرزمین از طریق سردابهایی به قبر امامزاده هادى و زینب خاتون (علیهما السلام) راه داشته، ولى اکنون مسدود شده است و امکان رفتن به زیر زمین وجود ندارد.
گنبد اصلى از داخل گچى است که اندود رنگ سبز روشن دارد. در وسط گنبد، روزنى دیده میشود که روى آن با محفظه اى هشت ضعلى و فلزى پوشیده شده است و از بیرون به صورت قیرگونى است که گنبد فلزى طلایى کوچک دیگرى با ساقه هشت ضلعى فلزى روى آن قرار گرفته است. در جدارههای ساقه مذکور شیشه اى سبز رنگ دیده میشود.
معمارى بنا به صورت طرحى یک ایوانى با غرفههای متعدّد است، که به فضاى باز اطراف خود مشرف است، این بنا از یک گنبدخانه اصلى به عنوان مقبره و یک گنبدخانه فرعى به عنوان مسجد تشکیل شده است، که با این وصف الگوى کوچکى از مقبره مجموعه اى را ارائه میدهد. بیشتر بخشهای بنا قدیمى است. ایوان ورودى و دو اتاقک موجود در دو طرف آن و نیز غرفه متصل به گنبدخانه اصلى، جدید و داراى اسکلت فلزى است. نماکاریها و اندودهاى داخلى نیز جدید ساخته شده است.
بنا سالم و آسیب دیدگى خاصى در آن دیده نمیشود. با این حال، نیازمند توجّه و رسیدگى بیشترى است. گنبد امامزاده بسیار محقر و بدون تظاهر خارجى است.
در نماسازیها نیز اقدامات سبک و بى ارزشى انجام گرفته است. در جنوب شرقى بقعه و مجاور خیابان ابن بابویه، چند آرامگاه خانوادگاى قرار دارد که داراى بناهاى قدیمى و ارزشمندى هستند: آرامگاه خانوادگى خلیلى مصرى داراى نمایى آجرى و سقف شیروانى است، آرامگاه دیگر، متعلّق به حاج محمّد حسن آقاجانى گلابگیر است که تاریخ 1347 هـ . ش روى آن است، و بنایى با ارزش و آجر نماست که کاشیهایی نیز دارد و تا حدودى متروک به نظر میآید.
مسجد ماشاءالله
دقیقاً مجاور و دیوار به دیوار ضلع غربى بقعه امامزاده هادى مسجدى قرار دارد که به مسجد ماشاالله، مسجد مهمان کش، مسجد آدم کش و مسجد غریب کش شهررى معروف است.
شریف رازى، به نقل از علاّمه نهاوندى، در کتاب راحة الروح داستان مسجد آدم کش را به نقل و به گفتار مولوى رومى در کتاب مثنوى اشاره کرده است:
یک حکایت گوش کن اى نیک پى *** مسجدى بد در کنار شهر رى
هیچکس در وى نخفتى شب ز بیم *** که نه فرزندش شدى آن شب یتیم
هر که در وى بى خبر چون کور رفت *** صبحدم چون اختران در گور رفت
داستان این مسجد از این قرار است که در نزدیک ابن بابویه مسجدى وجود داشت که به مسجد آدم کش معروف شده بود، یعنى هر کس، چه غریب و چه شهرى، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در آن مسجد میماند، فردا جنازه او را بیرون میآوردند و به این سبب کسى از مردم رى، شب در آن بیتوته نمیکرد، ولى افراد بیگانه چون از قصه مطلع نبودند میرفتند، شب در آن میخوابیدند و صبح جنازه و مرده آنها را بر میداشتند.
بالاخره جماعتى از مردم رى جمع شدند و خواستند که آن را خراب کنند، اما دیگران مانع شدند و گفتند خانه خداست و محلّ عبادت و مکان آسایش مسافران و غرباست. نباید آن را خراب کرد، بلکه بهتر آن است که شب درش بسته و قفل شود. بنابراین روى تخته اى نوشتند که اگر کسى غریب است و خبر ندارد شب در این مسجد نخوابد، زیرا هر کس شب در اینجا خوابیده صبح جنازهاش را بیرون آوردهاند و این چیزى است که مکرّر تجربه شده است و تنها از پدران خود شنیدهایم بلکه خود هم آن را دیدهایم، و این تخته را به در مسجد آویختند. اتفاقاً دو نفر غریب گذارشان به در آن مسجد افتاد، آن تابلو را دیدند و هر دو خواندند.
یکى از آنها که نامش ماشاالله بود میگوید که من امشب در این مسجد میخوابم تا ببینم چه خبر است. رفیقش مانع این کار شد و گفت: با وجود این آگهى که پیرمردان نوشتهاند، ما یاد نداریم که کسى شب در این مسجد مانده باشد و به سلامت بیرون آمده باشد، باز در این مسجد میروی و خودکشى میکنی؟ آن مرد قبول نکرد و گفت، حتماً من شب را در این مسجد میمانم. اگر مُردم که تو خبر را به خانوادهام برسان و اگر زنده ماندم نعم المطلوب، سرّ را کشف کردهام. پس قفل را گشود و داخل مسجد شد و تا نزدیک نیمه شب توقّف کرد، خبرى نشد و چون شب از نیمه گذشت ناگاه صدایى مهیب و وحشت زا بلند شد، «آهاى آمدم آهاى آمدم». گوش داد تا ببینم صدا از کدام طرف است. باز همان صدا بلند شد، «آمدم آمدم آهاى آمدم» و هر لحظه صدا مهیب تر و هولناک تر میشد. پس آن مرد برخاست، چوب دست خو را بلند کرد و گفت اگر مردى و راست مى گویى... و چوب دست خود را به طرف صدا فرود آورد، اما به دیوار خورد، ناگهان آن دیوار شکافته شد، زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد دفینه و گنجى در آن دیوار گذشته و طلسم کرده بودند که این صدا بلند میشد و به واسطه پر جرأتى آن مرد شکست. وى از ثروتمندان شد، آن مسجد را تعمیر کردند و به نام او به مسجد ماشاالله معروف شد.
این مسجد هنوز هم در کنار بقعه امامزاده هادى است و سه در ورودى در اضلاع شمال، شرق و غرب آن قرار دارد. ورودى شرقى راهرویى است متصل به بقعه امامزاده هادى، طاق این راهرو به صورت تخت است. از طریق در فلزى دو لنگه اى به ارتفاع 20/2 سانتى متر میتوان وارد مسجد شد.
دو ورودى دیگر یکى در طاق نمایى در ضلع شمالى بقعه تعبیه شده که در توصیف بناى بیرونى وصف شد و دیگرى طاق نماى میانى ضلع غربى بناست.
دفن شدگان
مشاهیر فراوانى در این بقعه دفن شدهاند، که شرح آنها در بخش ابن بابویه آمده است، در اینجا، به مشاهیرى پرداخته مى شودکه یا در خود حرم امامزاده هادى مدفوناند یا مقبره آنها به بقعه بسیار نزدیک است.
ـ سیّد ابوالقاسم فرزند سیّد محمّد، متولى بزرگ بقعه امامزاده هادى (وفات 1260 هـ . ش / 1299 هـ . ق)
ـ سیّد عبّاس ابوالقاسم فرزند سیّد ابوالقاسم، فرزند متولى بزرگ، (وفات: 1353 هـ . ش)،
ـ میرزا محسن خان نورى که روى سنگ قبر وى تصویرى از شاهزادههای قاجار به صورت برجسته حکاکى شده و پس از آن نوشته شده است:
«میرزا محسن خان نورى، جناب مستدام اجل اکرم، میرزا محمود خان (ناخوانا)» وى از خاندان بهزادیها بوده و در زمان احمد شاه قاجار زندگى میکرده است (این سنگ قبر در غرفه گنبدخانه موجود است.
سیّد محمّد تقى فرزند سیّد احمد فرزند سیّد محمّد فرزند سیّد احمد حسینى اورازانى طالقانى: مقیم تهران که نسبش به سیّد نصرالدّین صاحب مزار معروف در خیابان خیام که به خیابان سیّد نصرالدّین معروف است، میرسد. وى عالمى بزرگوار و مصنفى جلیل و فقیهى باورع بود که در تهران متولّد شد و پس از رشد و پرورش به نجف اشرف عزیمت کرد، در درس شیخ انصارى، علامّه سیّد حسین کوه کمرى، سیّد مهدى قزوینى (در سال 1295 هـ . ق)، فاضل ایروانى، شیخ زین العابدین مازندرانى، شیخ محمّد حسین کاظمى (در تاریخ 1292 هـ . ق)، مرحوم آقا سیّد على مؤلّف کتاب البرهان (در 1296 هـ . ق) حاضر بود و از محضر سیّد حسین طباطبایى به دریافت اجازه موفّق شد. در حدود سال 1300 هـ . ق به ایران مراجعه، رحل اقامت در تهران افکند و در سال 1325 هـ . ق از دنیا رفت. وى در قبرستان صدوق در جوار امامزاده هادى مدفون شد.
ـ سیّد احمد اخوى، که از سادات اخوى بود و در سیر و سلوک مقامى بلند و مرتبه اى ارجمند داشت. گروهى از فقهاى عظام و بسیارى از خواص به وى ارادت داشتند، او از بزرگان طریقت بود که در مراقبت آداب و سنن شریعت ممتاز بود. حسینیه احمدیه در خیابان ایران (سقاباشى) از آثار منسوب به وى است.
ـ سیّد حسن اخوى، که فرزند سیّد حسین است و نسبش به امام جواد (علیه السلام) میرسد.
او از علماى اعلام و فقهاى عظام و اجلّه سادات کرام تهران بود و خاندان جلیل و اصیل سادات اخوى به او منسوب و منتهى میشوند.
سمندر على شاه قطب العارفین، که سنگ قبر وى در گوشه اى از حرم امامزاده وجود دارد. ([1])
نسب شریف
نسب امامزاده هادى همچنان که اشاره شد هادى بن سرادین بن امام موسى کاظم (علیه السلام) نوشته شده و یقیناً این مطلب از کتاب بحر الأنساب فاضل دربندى نقل شده که فاقد هر گونه ارزش تاریخى است. ([2]) - ([3])
زیرا مؤلّف آن در کتاب مذکور بالغ بر سیصد فرزند با اسامى دروغ و مضحک براى امام موسى کاظم (علیه السلام) شمارش نموده که بسیار قبیح میباشد. از اینرو مرحوم شریف رازى در کتاب خود درباره مؤلّف مزبور که دروغهای آشکارى مبنى بر دفن حضرت شهر بانو مادر محترمه امام زین العابدین (علیه السلام) در شهر رى ([4]) ابزار داشته مینویسد:
«این قضیه که در کتاب (در بیندى) و یا (مرتدى) و یا بحر الأنساب آمده، موهوم به افسانه شبیه تر است تا به قضیه واقعیّه!»([5])
خرافات و افسانههایی که فاضل دربندى در کتاب بحر الأنساب آورده است خشم غالب محقّقین را بر انگیخته و مؤلّف آن را مورد انتقاد قرار دادهاند که از جمله آنها; مرحوم علاّمه شیخ ذبیح الله محلاتى (رحمهم الله)، ([6]) مرحوم استاد عماد زاده (رحمهم الله)، ([7]) علاّمه شهید استاد مرتضى مطهّرى (رحمهم الله)([8])... میباشد که نگارنده اقوال این بزرگان را در کتاب الرحِمُ الطیّب آورده است.
از آن جالب تر این که مرحوم آیة الله العظمى مرعشى (رحمهم الله) در زمان حیات خود دستور داده بودند که هر جا کتاب بحر الأنساب، فاضل دربندى را پیدا نمودند براى ایشان بخرند و آنگاه دستور میدادند که کتاب مذکور را سوزانده یا مفقود نمایند. ([9])
نگارنده در کتاب امامزادگان تهران که به بررسى زندگانى و انساب امامزادگان استان تهران میپردازد، مفصّلا اقوال ملأ فاضل دربندى را از کتاب بحر الأنساب نقل نموده و با مدارک متقن رد مینماید.
به هر حال از جمله دروغهای دربندى در کتاب بحر الأنساب، فرزند ساختن به نام سرادین براى امام موسى کاظم (علیه السلام) و دفن فرزند وى به نام هادى در شهر رى است که به هیچ وجه اصلى ندارد. زیرا تا کنون هیچ یک از علماى انساب و مورخین براى امام موسى کاظم (علیه السلام) فرزندى به نام سرادین ذکر ننمودهاند.
از اینرو چون علاّمه شیخ ذبیح الله محلاتى (رحمهم الله)، این مشجر دروغى را قبول نداشته مینویسد: «قبر امامزاده هادى در شهر نزدیک قبر این بابویه است»([10]) مرحوم حجة الإسلام شریف رازى نیز تحت مدفونین در مسجد ماشاء الله فقط به عکس بقعه امامزاده هادى اکتفا میکند و نامى از ایشان به جهت داشتن مشجّر کذایى نمیآورد. ([11]) از آن بدتر این که بعد از بیست سال از نظام پر برکت جمهورى اسلامى، و با در آمدى که اوقاف و امور خیریّه از قبور این امامزادگان کسب مینماید، متأسّفانه هنوز که هنوز است همان مشجر دروغى در بالا سر امامزاده نصب میباشد، آیا بهتر نیست هم اکنون در فکر تشکیل هیئت یا گروهى جهت تحقیق صحیح نسب امامزاگان از سوى اوقاف باشیم». ([12]) از آنجایى که نگارنده بالغ بر شش سال وقت خود را در جهت انساب امامزادگان صرف نموده، و ورود و خروج، وفات و تکاثر نسل سادات را در یکایک شهرهاى ایران از کتب معتبر انساب، رجال، تاریخ و... به دست آورده، لذا در مورد امامزاده هادى شهر رى به این حقیقت رسیده که وى:
هادى بن أحمد (أبو القاسم) بن محمّد (شهدانق أبوالقاسم) بن حمزة بن أحمد بن عبید الله بن محمّد بن عبدالرحمن الشجرى بن القاسم بن الحسن بن زید بن الإمام حسن (علیه السلام) باشد، به چند دلیل:
اوّل; علاّمه نسّابه ابن طباطبا، متوفّاى قرن پنجم مینویسد:
«بالرى، أبو القاسم محمّد شهدانق بن حمزة بن... عقبه أبو عبدالله جعفر الشعرانى درج و لاعقب له، و أبو القاسم أحمد». ([13])
یعنى أبو القاسم محمّد مشهور و ملقب به شهدانق در شهر رى بوده و از او دو فرزند باقى مانده که یکى جعفر شعرامى و دیگر أبو القاسم أحمد، پدر همین امامزاده هادى شهر رى میباشد.
بنابراین معلوم گردید که پدر امامزاده هادى أحمد در شهر رى بوده کما این که این مطلب را برخى از علماى انساب تأیید مینمایند من جمله ابن عنبه مینویسد: «محمّد الرازى الملّقب به شهدانق بن حمزة بن أحمد بن عبیدالله مذکور نسل در قزوین و رى دارد». ([14])
علاّمه نسّابه سیّد جعفر أعرجى متوفّاى 1332 هـ ق مینویسد:
«و أما حمزة بن أحمد بن عبید الله بن محمّد بن عبدالرحمن الشجرى، فله عقب من إبنه السیّد أبى الحسن محمّد الرازى الملّقب «شهدانق» یقال له عقب بالرى و قزوین»([15])
ثانیاً: همچنان که اشاره شد، علماى انساب تداوم نسل أحمد بن عبید الله را در حمزه و او را ساکن شهر رى دانسته ([16]) و اضافه میکند که فرزند او محمّد الرازى در شهر رى بوده و از او أحمد به وجود آمده و کلاً نسل او در رى و قزوین بودهاند.
ثالثاً: علاّمه نسّابه عبیدلى متوفّاى 435 هـ ق مینویسد:
«و أما محمّد بن حمزة بن أحمد، فبقیّه ولده فى أبى القاسم أحمد بن محمّد وهم، على المرعوف بـ «ابن زیتونه» و هادى، زید، حمزة، مانکدیم و أبو الحسن محمّد»([17])
یعنى محمّد بن حمزه، بقیّه نسل او از فرزندش أحمد است که او داراى شش فرزند به اسامى على، هادى، زید، حمزة، مانکدیم، أبو الحسن محمّد میباشد. ([18]) بنابراین با توجّه به تصریح علماى انساب، مبنى بر اینکه اعقاب احمد در شهر رى بودهاند، لذا به ظن قوى امامزاده هادى شهر رى از نسل همین أحمد بن حمزة میباشد و نگارنده جزماً به این مهم اعتراف و صحت این ادّعا را قبلاً ثابت نموده است.
داستان عجیب از مسجد ماشاء الله: همچنان که اشاره شد، در کنار امامزاده هادى، مسجد ماشاء الله که معروف به (مسجد آدم کش) است، وجود دارد.
علاّمه نهاوندى در کتاب (راحة الروح) داستان مسجد آدم کش را نقل و اشاره کرده به گفتار مولوى که گوید:
یک حکایت گش کن اى نیک پى *** مسجدى بود در کنار شهر رى
هر که در وى بى خبر چون کور رفت *** مسجدم چون اختران در گور رفت
داستان آن مسجد بطور خلاصه این است که در نزدیکى ابن بابویه که امورز به مسجد ماشاء الله خوانند، مسجدى بود که معروف شده بود به (مسجد آدم کش) یعنى هر کس چه غربى و چه شهرى، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در آن مسجد میماند، فردا جنازه او را از آن مسجد بیرون میآوردند. و به این سبب کسى از مردم رى شب در آن بیتوته نمیکرد ولى غربا چون مطلع از قصه نبودند، میرفتند و شب در آن میخوابیدند و صبح جنازه و مرده آنها را بر میداشتند.
بالآخره جماعتى از مردم رى جمع شده و خواستند که آن مسجد را خراب کنند دیگران نگذاشتند و گفتند خانه خداست و محل عبادت و مورد آسایش مسافرین و غرباست، نباید آن را خراب کرد بلکه بهتر این است که شب درش را بسته و قفل کنید و یک تابلو هم نوشته و اعلام کنید که اگر کسى غربى است و خبر ندارد شب در این مسجد نخوابد زیرا هر کس شب در این جا خوابیده صبح جنازهاش را بیرون آوردهاند و این چیزى است که مکرر به تجربه رسیّده و از پدران خود هم شینده ایم و بلکه خود ما هم دیدهایم.
پس بر تخته اى نوشته و بر درب مسجد آویختند، اتفاقاً دو نفر غریب گذارشان به درب آن مسجد افتاد و آن تابلو را دیده و خواندند.
پس یکى از آنها که ظاهراً نامش ماشاء الله بود میگوید من امشب در این مسجد میخوابم تا ببینم چه خبر است، مسجد آدم کش یعنى چه؟!
رفیقش او را ممانعت میکند و میگوید با وجود این آگهى را که دیده اى باز در این مسجد میروی و خود کشى میکنی. آن مرد قبول نکرد و گفت حتماً من شب را در این مسجد میمانم اگر مردم که تو خبر را به خانوادهام برسان و اگر زنده ماندم که نعم المطلوب و سرى را کشف کردهام. پس قف را گشود و داخل مسجد شد و تا نزدیک نصف شب توقّف کرد خبر نشد. و چون شب از نصف گذشت، ناگاه صدایى مهیب و وحشت زاى بلند شد، آهاى آمدم - آهاى آمدم، گوش داد تا ببیند صدا از کدام طرف است، باز همان صدا بلند شد، آمدم - آمدم - آهاى آمدم، و هر لحظه صدا مهیب تر و هولناک تر بود.
پس آن مرد برخاست و ایستاد و چوب دست خود را بلند کرد و گفت اگرى مردى و راست مى گویى بیا، و چوب دست خود را به طرف صدا فرود آورد که به دیوار مسجد خورد و ناگهان دیورا شکافته شد و زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد دفینه و گنجى در آن دیوار گذارده و طلسم کرده بودند که این صدا بلند میشود و آن طلسم به واسطه پر جرأتى آن مرد شکست. پس طلاها را جمع کرد و صبح از آن مسجد صحیح و سالم با پول زیادى بیرون آمد و زا آن همه پول، املاک خریده و از ثروتمندان گردید و آن مسجد را تعمیر و به نام او مسجد ماشاءالله معروف گردید. ([19]) مرحوم استاد مصطفوى و حجة الاسلام شریف رازى معتقدند که مسجد مذکور، جنب امامزاده هادى و در قبرستان ابن بابویه شهر رى واقع شده است. ([20])
[1]. امامزادهها و تربت برخى از پاکان و نیکان 1: 427 ـ 430.
[2]. آثار تاریخ طهران: 163 - 165، بناهاى آرامگاهى: 214، دائرة المعارف تشیّع 1: 477.
[3]. بحرالأنساب: 58 - 59.
[4]. نگارنده جهت تضعیف و رد این قول کتاب مستقلى در حول زندگانى حضرت شهربانو به نام الرحِم الطیب یا تذکره بى بى شهربان» نگاشته که جواب به تام شبهات این مخدره میباشد. کتاب مذکور از سوى انتشارات نصر قم به چاپ رسیّده است.
[5]. اختران فروزان رى و طهران: 489.
[6]. ریاحین الشریعه 3: 12.
[7]. زندگانى امام حسن 7 1: 195 - 196.
[8]. حماسه حسینى 3: 272.
[9]. به نقل از یکى از شاگردان معظّم له.
[10]. اختران فروزان رى و طهران: 393.
[11]. اختران تابناک 1: 573.
[12]. ناگفته نماند که واحد مطالعات و تحقیقات اسلامى اوقاف در قم به این مهم، دست یافته اما محقّقین زبده و متبحردراین زمینه در دست ندارد و عملاً بدون استفاده مانده و بازدهى چشم گیرى نداشته است.
[13]. منتقلة الطالبیة: 156.
[14]. الفصول الفخریه: 106.
[15]. مناهل الضرب: 142.
[16]. لباب الأنساب 2: 594، الفخرى: 151، الشجرة المبارکة: 56.
[17]. تهذیب الأنساب: 131.
[18]. الفخرى: 152 و ابن زیتونه على، سه ستة إخوة و فیهم عدد.
[19]. اختران تابناک 2: 70 - 69، اختران فروزان وى و طهران: 394 - 395.
[20]. آثار تاریخى طرهان: 163، بناهاى آرامگاهى: 214.
- ۳۴۵۹
- ادامه مطلب