- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
این بقعه در شمال شهررى و در جنوب محله جوانمرد قصّاب واقع شده است. خیابانهای کمیل در غرب و حنیفه زاده در شمال معابر مجاور این بقعه است. در سمت شرق بنا و در مجاورت آن یک مرکز بهداشتى و درمانى دیده میشود. فضاى سبز نسبتاً وسیعى در سمت جنوب آن تا بلوار بسیج و بلوار شهدا وجود دارد. در گذشته، بقعه در ده کوچکى به نام جوانمرد قصّاب قرار داشته، چنان که در تاریخ رى آمده است:
«در شمال غربى شهررى ده کوچکى به نام جوانمرد قصّاب واقع شده است که قبل از پیدایش راه شوسه آسفالته تهران به شهر رى اهمیّت زیادى داشته زیرا جاده غربى قدیمى تهران به حضرت عبدالعظیم از وسط آن عبور میکرده است ولى اکنون این جادّه کمتر مورد استفاده است.
قریه جوانمرد قصّاب در مغرب ده منصور آباد واقع شده و ضلع جنوبى این قریه را راه آهن کارخانه سیمان تشکیل میدهد.
در گذشته که طى مسافت با چهارپایان صورت میگرفته است، براى زیارت جوانمرد قصّاب از دروازه غار تهران به على آباد میرفتند، جاده خاکى را که به جنوب میرفت میپیمودند و پس از طى چند کیلومتر پیش از آنکه به اراضى بى بى زبیده برسند، در کنار نهر آبى بزرگ از پلى میگذشتند و به بقعه داخل میشدند... بعدها راه عمومى و عملى براى رسیدن به جوانمرد قصّاب با اتومبیل یا پیاده از جاده آسفالته تهران ـ شهر رى بوده که از ایستگاه منصور آباد یا ایستگاه مقابل خیابان کارخانه سیمان از جاده آسفالته خارج میشدند، به طرف مغرب میرفتند و پس از طى حدود یک کیلومتر در امتداد خط آهن کمى رو به شمال بر میگشتند و در کنار نهر آب روان، داخل جوانمرد قصّاب میشدند. این نهر آب دنباله نهرى است که آب رودخانه فیروزآباد از غرب شهر تهران در آن جارى است و در نزدیکى بقعه جوانمرد از اراضى على آباد به اراضى منصور آباد میرسد. باغچه باصفا و دلنشینى که بقعه جوانمرد در آن واقع شده است جزء اراضى منصور آباد است.
اکنون نیز بقعه در اراضى منصور آباد قرار دارد با این تفاوت که دیگر از باغچه و نهر آب روان، خبرى نیست.
«ظاهراً در محدوده اى که اکنون بقعه قرار دارد، در عهد آبادانى رى سنیان مقیم بودهاند، دروازه بلیسان آنجا قرار داشته و بازار و محله بلیسان از آن حدود آغاز میشده است. این نقطه را سر فلیسان میگفتهاند. در کتاب النقض سرفلیسان به سنیان و باقى آن به شیعیان نسبت داده شده است». ([1])
محلّه جوانمرد قصّاب قبل از حمله مغول مکان آبادانى بوده است. تپّههای خرابه جنوب شرق آن بین حسین آباد و زمینهای اطراف جوانمرد قصّاب به خوبى شاهد این مدعاست. این تپّهها که زنجیروار در کنار هماند، و ارتفاع آنها از یک تا سه چهار متر تجاوز نمیکند، در واقع انباشته اى از شکستههای ظروف سفالین با نقش و نگارهاى زیباست که قدمت آنها را به خوبى نشان میدهد.
به گفته مردم، در گذشته، اطراف بقعه مکانى بسیار با صفا و با طراوت بوده است. در این مکان باغى وجود داشت که اطراف آن دیوار کشیده بودند. این دیوار اطراف باغ به قلعه معروف بود که تمام زمینهای کشاورزى و باغهای اطراف بقعه را محصور میکرد و به مرور زمان از بین رفته است و اکنون اثرى از آن نیست. بقعه در وسط این قلعه قرار داشت و قناتى به نام قنات جوانمرد در این قلعه جارى بود. در شمال بقعه چشمه آب بزرگى بود که از زیر تپّههای انتهاى جنوبى خاک منصور آباد بیرون میآمد و مانند چشمه على محل و مرکز شستن فرش بود که چند نفر در آنجا با چالاکى و مهارت کافى به این کار اشتغال داشتند. این چشمه نیز مانند چشمه على از موقوفات آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بوده است. آب این چشمه از جلو باغچه جوانمرد قصّاب میگذشت و در روزهاى تعطیل مخصوصاً در موسم بهار که آب فراوان در نهر فیروزآباد جارى بود، عدّه اى از مردم تهران کنار این نهرهاى آب زیر ساقه درختان بید در مجاورت بقعه جوانمرد استراحت میکردند.
شاید منظور راوى از قنات جوانمرد همین نهر باشد. بر اساس گفته اهالى در اطراف بقعه حدود هفت تا هشت حجره قرار داشت که مردم در این حجرات مینشستند. قلعه دور تا دور بقعه در بزرگى داشت.
بناى بقعه جوانمرد قصّاب مربوط به زمان فتحعلى شاه قاجار است. در همین باره صفى نژاد در تاریخ رى مینویسد:
«خود بنا متعلّق به عهد قاجار است و باغچه اطراف آن را براى سر و صورتى به آن ساختهاند. بعدها که آن را تعمیر کافى کرده ایوان و ستونى بر آن افزودهاند و جلوى آن را دیواره چوبین مشبک کشیده بودند که اکنون خراب شده و اثرات آن باقى است.»
«در ورودى صحن در چوبى کهنه بود که بعد از آن یک دالان کوچک 6×4 قدم قرار داشت و دیوارههای آن، همه از دود سیاه شده بود. از این دالان سقف دار که میگذشتیم در مقابل بقعه جوانمرد قصّاب بود. این بقعه در حیاط بزرگى واقع شده بود که بیشتر شبیه باغچه بود و در ضلع غربى آن منازلى بود که چند خانوار در آن سکونت داشتند. بین این منازل و بقعه، رو به روى در ورودى باغچه، حوض آب کوچکى بود و جوى آبى از وسط آن میگذشت».
در قسمت غربى بنا ابتدا ایوانى قرار داشت، که قدرى از زمین بالاتر بود. کف ایوان را موزاییک کرده بودند، ایوان در جلو داراى دو ستون سنگى بود و روى این ستونهای سنگى طاق کوچکى با شیروانى زده بودند که یک طرف آن وصل به پشت بام بنا و طرف دیگرش روى این دو ستون نصب شده بود. شیروانیها را از ورقههای آهن سفید ساخته بودند و در دو طرف شیروانى روى پشت بام طارمیهای سمندى قرار داشت. سطح دیواره ضلع شرقى ایوان که در ورودى چهار لت تازه ساز در وسط آن قرار داشت با آجرهاى دو رنگ ساخته شده بود که از کف ایوان به بالا آجرها سه رج سفید و سه رج قرمز بود. در اطراف در حاشیه باریکى در جهت طولى کاشى کارى کرده بودند. بناى ایوان و اضلاع آن به طور کلّى تازه ساز، ولى قسمتهای سه طرف دیگر آن قدیمى به نظر میرسید.
صفى نژاد درباره بقعه جوانمرد قصّاب مینویسد: «از ایوان وارد اتاق اصلى میگردیم که در ورودى عمودى است. (دو متر و پانزده سانتى متر در دو متر و پنج سانتى متر) اتاق اصلى ورودى در ایوان قرار داشت که در ورودى آن 5/15/2 سانتى متر بود. بناى بقعه از خارج چهار گوش بود (هر ضلع 15 قدم) و از داخل تقریباً هشت گوش 40/2×40/2 که باز هم چهار گوش بودن آن محفوظ بود. از در ورودى آن توسّط دو پله وارد کف اتاق میشدیم که سمند شده بود. دیوارههای اتاق از زمین تا ارتفاع یک مترى به رنگ مرمرى و از آن به بعد رنگ دیوارها نیم آبى و نیم قرمز مخلوط در هم بود و طاق آن گنبدى آجرى و ضربى بود. اتاق داراى دو در بود، در غربى و شمالى، در غربى در عمومى بود چهار لت به ابعاد 50/2×15/2 متر ولى در شمال کوچک تر بود و در فرعى بود، به غیر از ضلع غربى در سه طرف دیگر بالاى نیم هلالهای در، سه پنجره کوچک که آن را با آجر مسدود کرده بودند و فقط چهار چوب باقى بود، دیده میشود.»
بنا طى دو مرحله با همکارى میراث فرهنگى و اداره اوقاف شهررى مرمّت شده است. در ورودى به حرم در گذشته چوبى بوده پنجرههای نیز از جنس چوب بوده که اکنون در و پنجرههای فلزى جایگرین آن شده است.
در گذشته براى صعود به پشت بام بنا از نردبان استفاده میکردند و روى پشت بام، فقط در قسمت غربى آن، طارمیهای سمندى و شیروانى بود، در وسط پشت بام یک گنبد کاهگلى قرار داشت که داراى شش پله کوچک بود و پس از شش پله، نیم کره کوتاه گنبد قرار داشت.
در زمان تعمیر آن در سال 1376 هـ . ش آن را با آجر نما چیدهاند، بعد قیرگونى و سپس روى آن را کاهگل کردهاند.
در گذشته روى سنگ قبر صندوقى چوبى قرار داشته که به مرور زمان فرسوده میشود. بنابراین آن را از بقعه خارج میکنند. همچنین سنگ قبرى در وسط اتاق قرار داشت که 87 سانتى متر از سطح زمین بالا بود و عرض آن 97 سانتى متر بود. روى این برآمدگى یک پنجره فلزى در اطراف قبر به ارتفاع 95 سانتى متر کشیده بودند و سقف آن نیز با شبکههای تورى پوشیده شده بود، سنگ قبر در وسط شبکه فلزى و روى ارتفاع برآمده قرار داشت که نوشتههای آن سایید ه شده و سخت شکسته و از بین رفته بود. ابعاد سنگ 38 در یک متر بود.
روى این لوح سنگى دو بیت شعر به خط نستعلیق دیده میشد که به زحمت قابل خواندن بود. بر اساس گفتههای کریمان این دو بیت بدین شرح بود:
«جوانمرد قصّاب این شیر دل *** کمر بسته شیر یزدان بود
مزارش که باشد بهشط (بهشت) برین *** زیارتگه اهل ایمان بود»
در زیر این دو خط شعر چند آلت حجّارى شده حک شده بود که به نظر میرسد شکسته شده و تنها حیوانى که به شیر شبیه بود، مشخص بود. بالاى سنگ، کمى بر آمده بود و عکس شیرى برجسته روى آن دیده میشد که دهان خود را باز کرده و در حال حرکت بود، سنگ قبر مزار مذکور در حدود پنج سانتى متر از سطح عمومى برآمدگى قبر بالاتر قرار گرفته بود.
وضعیّت کنونى بقعه
این بقعه به دلیل داشتن گنبدى کاهگلى از ساختمانهای اطراف به خوبى متمایز شده و از خیابانهای اطراف این گنبد به خوبى قابل رؤیت است.
معمارى این بنا از نوع مقابر منفرد، و فاقد هر گونه فضاى جانبى دیگر است. نماى بیرونى و درونى ساده و بدون تظاهر است. بناى مذکور در نما و پلان متقارن آ ست. الگوى کلّى مقبره شباهت بسیارى به الگوى مقابر نخستین دوران معمارى اسلامى دارد. مصالح به کار رفته در داخل بنا سنگ مرم، آجر و گچ هستند.
در ضلع شمال غربى صحن، در ورودى قرار دارد. این در فلزى، دو لنگه مشبک و به رنگ قهوه اى و ابعاد هر یک از دو لنگه آن 5/2×1 متر است.
صحن زیارتگاه، حیاط بزرگى است با مساحت 1580 متر مربّع که بقعه، در شمال غربى آن و نزدیک در ورودى قرار دارد. صحن با دیوراه کوتاه آجر به ارتفاع حدود یک متر محصور است. روى این دیواره نردههای فلزى طوسى رنگى قرار دارد. این دیواره و نردهها روى هم حصارى در اطراف صحن به وجود آوردهاند که از بیرون، درون حیاط و ظاهر بقعه کاملاً قابل مشاهدهاند. این دیوار کشى و ساخت حیاط مربوط به سال 1374 هـ . ش است. در ورودى به اندازه یک پله بلندتر از کف صحن است. سمت چپ در ورودى، اتاقکى فلزى به رنگ سفید و زرد وجود دارد که وسایل اضافى در آن نگهدارى میشوند. در اطراف صحن غیر از ضلع غربى که ورودى صحن است، و شمال غربى که بقعه قرار گرفته، نه باغچه قرار دارد. کف حیاط با موزاییکهای خاکسترى و سرخ رنگ دوازده ضلعى پوشیده شده است. پوشش کف صحن مربوط به بازسازى 1377-1376 هـ . ش است. قبلاً در ضلع شرقى حیاط، قبر چند طفل قرار داشته که بعد از بازسازیها زیر زمین مخفى مانده است.
بنا فقط شامل یک گنبدخانه است که یک ورودى و سه پنجره دارد. نماى چهار گانه بقعه آجر کارى و متقارن است که فرو رفتگیهای متعددى در آن دیده میشود. عمق این فرو رفتگیها، ده سانتى متر است. لبه انتهایى نماها هره چینى شده است که روى آن حدود دو سانتى متر حلبى به صورت پیش آمده، دیده میشود.
در نماهاى بقعه (غیر از نماى ورودى) حدود شصت سانتى متر از پایین آن لاشه چینى (از سنگ قرمز) و روى این لاشه چینى دوال بندى و بالاى آن هره چینى شده است.
در ضلع غربى (نماى ورودى) آجرهاى قسمتهای پایین دیوار متمایل به قرمز است که تفاوت این آجرها با آجرهاى قسمتهای بالا دیوار آشکار است، این آجرهاى مایل به قرمز مربوط به ساخت قدیمى است، اما آجرهاى زرد رنگ قسمتهای بالاى دیوار به بازسازى دورههای بعد تعلق دارد.
در هر یک از اضلاع شمالى، جنوبى و شرقى بنا یک ناودان سنگى در قسمت بالاى دیوار کار گذاشته شده است. در هر یک از این اضلاع پنجرههای مشبک فلزى به رنگ قهوه اى وجود دارد که ابعاد آن 1×80 سانتى متر است. قاب پنجرهها هره چینى شده و قوس آن از نوع قوس پنج قسمت است. پنجرهها از بیرون، آستانه و از داخل درگاهى دارد. زیر پنجره شرقى و شمالى روى دیوار آثارى از بازسازیهای جدید وجود دارد. گفته میشود که در گذشته در این دو قسمت دریچه اى بوده که در دورههای بعد برداشته و به جاى آن آجر کارى شده است. در ورودى به بقعه در ضلع غربى آن قرار دارد. این در، دو لنگه فلزى، به رنگ قهوه اى و ابعاد 1×5/2 است. در ورودى در چند رج قاب سازى شده که همه هره چینى شده است و قوس آن از نوع چیذرى کند است.
ازاره دیوار 20/1 متر، از سنگ مرمر، و بقیه آن گچ سفید است. در هر ضلع بنا یک طاق نما وجود دارد; قوس طاقهای این طاق نماها مشابه قوس چیذرى کند است. در ورودى در طاق نماى ضلع غربى قرار دارد. در طاق نماى ضلع جنوبى، محراب کوچک است و در هر یک از طاقهای ضلع شمالى و شرقى نیز طاق نماهاى کوچک ترى دیده میشوند. گوشهها نیز اسکنج سازى شدهاند.
کف بقعه از سنگ مرمر است که به وسیله چند قطعه قالیچه پوشیده شده است. بنا تزیینات دیگرى نیز دارد. در قسمت بالاى طاق نماى ضلع شرقى، روبه روى درِ ورودى، یک ساعت دیوارى مشکى رنگ وجود دارد.
در وسط بقعه سنگ قبرى قرار دارد که ابعاد آن 20/1×2 ارتفاع آن 60 سانتى متر است. سنگ قبر سه قطعه سنگ سیاه است که به ترتیب از کوچک به بزرگ روى هم قرار گرفته است. ارتفاع سنگ زیرین که روى زمین قرار دارد، بیشتر; اما ضخامت دو قطعه سنگ بالایى حدود پنج سانتى متر است. در حاشیه قطعه سنگ وسطى به خط نستعلیق و با رنگ طلایى نوشته شده است:
سمت چپ:
جوانمرد قصّاب آن شیر مرد *** مکر بسته شیر یزدان بود
سمت راست
مزارش که باشد بهشت برین *** زیارتگاه اهل ایمان بود
روى نخستین قطعه سنگ ابتدا به خط ثلث آمده است: «هوالباقى»
سپس به خط نستعلیق آیات سوره مبارکه «فاتحه»، سنگ را مزین کرده و پس از آن به خط ثلث نوشته شده است:
«مدفن پاک و شریف خلد آشیان»
و سپس به خط نستعلیق آمده است:
«رضوان جایگاه مرحوم مغفور
جوانمرد قصّاب رحمة الله علیه
اداره اوقاف و امور خیریّه شهرستان رى»
گفته میشود که پیکر جوانمرد قصّاب در طبقات پایین ترى از سطح زمین قرار دارد.
گنبد از داخل نماى آجرى و در بخشى از آن اندود گچى دارد، داخل گنبد رسمى بندى و اشکال آن شاپرک، پاباریک، سوسن و فیل گوش است. یکى از شاپرکها آجر نماست و بقیّه اندود گچى دارد. بخشى از گنبد که قبلاً ریخته (در قسمت آجرى)، مرمّت شده است اما آجرچینى این قسمت مرمّت شده چندان دقیق و مرتّب نیست. نوع گچبرى یا رسمى سازى ها در بیرون اندود کاهگلى دیده میشود.
از ظاهر قوس بیرونى گنبد هویداست که گنبد این بقعه از الگوهاى معمول و شناخته شده در قوسها و طاقهای دیگر پیروى نمیکند و در نوع خود نمونه اى منحصر به فرد است. این قوس از جهاتى شبیه قوسهای کلیل است، با این تفاوت که قوس میانى آن خیز بیشترى دارد و به قوسهای نعل اسبى و نیز عرقچینها بسیار مشابهت پیدا کرده است. در ظاهر خارجى گنبد خطوط رسمى سازى داخل بنا دنبال شده و به صورت برجسته نمایان است. ارتفاع نوک گنبد تا کف پشت بام حدود 5/3 متر و قطر گنبد آن حدوداً 5/6 متر است. ساختمان بقعه با توجّه به مصالح استفاده شده و نیز طرح کلّى آن قدیمى است که نشانى از سازندگان آن یافت نشد. اما تعمیرات و بازسازى آن جدید است. با توجّه به مرمّت اخیر بنا، ظاهر کلّى آن سالم است.
موقوفات
در اسناد آمده است، ناصرالدّین شاه به همراه ملیجک، زمانى که از این محل عبور میکرده است، مردم سى یا چهل هکتار از زمینهای اطراف بقعه را میخرند و وقف این بقعه میکنند. بخشى از این زمینها اکنون در دست اداره اوقاف است که همه آنها به فضاى سبز یا خانههای مسکونى تبدیل شده و درآمد حاصل از آن صرف مخارج بقعه میشود. بخشى دیگر از این زمینهای موقوفه به مرور زمان توسّط ارگانها و سازمانهای دولتى تصرّف شده است. برخى دیگر که در شمال بقعه واقع است به مجتمعهای مسکونى تبدیل شده که مساحت آنها تقریباً دو یا سه هکتار است و حدود هزار و پانصد متر از زمینهای موقوفه نیز به حیاط بقعه اختصاص داده شده است. بر اساس اسناد موجود در گذشته یک رشته قنات و بیست خروار اراضى بذر افشان در بلوک غار، وقف بقعه بوده حد شرقى آن به زمین گسل دولت آباد، حد غربى به زمین حمزه آباد و على، حد جنوبى به منار بزرگ سیّد عبدالله و حد شمالى به هزار دره محدود میشده. بر اساس اسناد، تولیت این زمینها ابتدا به عهده فخرالاطباء و سپس به عهده آقا شیخ مهدى آیت الله زاده بوده است.
دفن شدگان
در قدیم اطراف بقعه قبرستان بود، اما امروزه اثرى از این قبرستان نیست. تنها سنگ قبرى که از این محل به دست آمده است، سنگ قبرى است مربوط به مرحوم میرزا خان، ولد شیخ عبّاس به تاریخ 1226 هـ . ق روى سنگ قبر اشکالى چون تسبیح، کلاه و مهر حک شده است. این سنگ قبر اکنون در اداره اوقاف شهر رى نگهدارى میشود.
نام و نشان صاحب بقعه
از نام، لقب، کنیه و نسب جوانمرد قصّاب اطّلاعاتى در دسترس نیست. عنوان مشهور وى جوانمرد قصّاب بوده و از قدیم الایام تاکنون به همین نام شهرت داشته است. از تاریخ تولد، نحوه از دنیا رفتن و تاریخ آن نیز اطّلاعاتى در دسترس نیست. اما با توجّه به روایتى که در مورد وى بر سر زبانهاست میتوان حدس زد که وى در زمان حضرت على (علیه السلام)، زندگى میکرده است.
درباره جوانمرد و چگونگى شهرت وى به جوانمرد قصّاب دو روایت وجود دارد:
روایت نخست: چنین گفتهاند که روزى سه نفر از قبرستانى که امروزه معروف به جوانمرد قصّاب است میگذشتند. یک نفر از آنها به خیال بى عارى افتاد سنگى برداشت و سنگ قبرى را کوبید. ناگاه صدایى شنید که پرسید: کیست؟ گفت: باز کن. در جواب شنید که میگوید: عصر دوشنبه بیا. رفقاى این شخص که پیش رفته و چند قدمى از او دور بودند، پرسیدند: چه میکنی؟ گفت: من روز دوشنبه میمیرم. گفتند: براى چه؟ گفت: میمیرم و براى چه ندارد. هر چه رفقایش اصرار کردند که علّت این حرف را بدانند، فایده نبخشید. به منزل رفت و اهل و عیال خود را خواست، از چهارشنبه تا دوشنبه را به وداع و عبادت و وصیّت مشغول بود. روز موعود به محل و میعادگاه رفت و در قبر را کوبید. صدا گفت: کیستى؟ جواب داد: کسى که روز دوشنبه وعده ملاقاتش دادهاید. ناگهان قبر باز شد و به دخول دعوتش کردند. چون داخل شد و قدرى رفت به باغى رسید بس مصفا که جویهای شیر و عسل در آن جارى بود. به عوض سنگ، جواهرات در کف جویها و خیابانها ریخته بود و قصرهاى عالى از یاقوت و فیروزه و زمرد ساخته بودند. حور و غلامان فراوانى در آنجا وجود داشت. داخل یکى از قصور شد، شخصى را دید که روى تختى از الماس قرار گرفته است. سلام کرد، جواب شنید. از نام و کار او و نام آن محل سؤال کرد. جواب داد: اگر اسم جوانمرد را شنیده باشى من همانم و این محل قسمتى از بهشت است که خدا براى مسکن من معین کرده است. شخص وارد پرسید: در ازاى چه عبادتى داراى چنین مقامى شدى؟ گفت در دنیا دو کار میکردم که مستوجب چنین مقامى شدهام; نخست آنکه مشغول هر کارى بودم اذان را که میشنیدم از کار خود دست کشیده براى نماز حاضر میشدم; دوّم آنکه در تمام مدّت قصابى هر وقت گوشت مى فروختم، گوشت را قدرى زیادتر از مقدارى که میخریدند میکشیدم و میدادم. همى بود و بس. شخص وارد تقاضا کرد که پیش او بماند و براى این مقصود اصرار زیاد کرد ولى سودى نبخشید. قصّاب به او اطّلاع داد که بیست سال دیگر باید در دنیا زندگى کنى. آن شخص از قبر خارج شد و پس از بیست سال زندگى که هیچ وقت نماز جماعتش ترک نشد و کمترین معصیتى هم از او سر نزد، دعوت حق را اجابت نمود و به دار باقى شتافت;
روایت دوّم: این روایت عین تعزیه اى است که تعزیه خوانهای ایران به نام جوانمرد قصّاب میخوانند و آن بدین نحو است که روزى خاتونى کنیز خود را براى خرید گوشت فرستاد. کنیز گوشت را از جوانمرد قصّاب خریدارى کرد و به منزل برد. چون گوشت بد بود خاتون آن را نپسندید، امر به عوض کردن آن کرد. کنیز نزد قصّاب رفت; گوشت را عوض نمود و مراجعت کرد. ولى باز خاتون نپسندید و کنیزک را به عوض کردن گوشت امر کرد. مجدّداً کنیز گوشت را نزد قصّاب برد و به همین طریق مرتبه سوّم هم چون گوشت را خاتون نپسندید کنیز از قصّاب تقاضاى معاوضه کرد.
ولى این مرتبه قصّاب قسم خودر که اگر گوشت را بیاورى تو را خواهم کشت. از طرف دیگر خاتون گوشت را پسند نکرد و به کنیز گفت: اگر این مرتبه گوشت بد بیاورى تو را خواهم کشت. کنیزک مانند چوب هر دو سر طلا در کوچه ایستاده میگریست که ناگاه به مولاى متقیان حضرت على (علیه السلام) گفته شد که در رى چنین قضیه اى رخ داده است، خود را براى خلاص کنیزک از خشم خاتون و قصّاب برسان. حضرت به طى الارض خود را به رى رساند، قصّاب را ملاقات کرد و تقاضاى عوض کردن گوشت کنیز را نمود. قصّاب قبول نکرد و حضرت را تهدید کرد که اگر دوباره بیایى آزارات میکنم. حضرت کنیز را به منزل خاتونش برد و از او تقاضاى عفو کرد. خاتون قبول نکرد و حضرت را در صورت اعاده مطلب تهدید به قتل کرد. حضرت ناگزیر مجدّداً نزد قصّاب رفت تا تقاضایش را تجدید کند که قصّاب برخاست و مشتى بر سینهاش زد. حضرت گریان و نالان مراجعت کرد. در همین هنگام شخصى به قصّاب گفت: آیا شناختى کسى را که مشت زدى؟ جواب داد: خیر. گفت: آن شخص شوهر بیوه زنان، پدر یتیمان، مولاى متقیان، امیرالمومنان بود. گفت: از کجا مى دانى؟ جواب داد: من خود جبرئیلم و از آسمان براى آگاهى تو نازل شدهام. قصّاب از حرکت خود نادم شد، دست خود را با ساطور انداخت، خدمت حضرت شتافت و تقاضاى عفو کرد. تمام اموال خود را هم به کنیز بخشید. حضرت از گناه او در گذشت نیمه دستش را به جاى خود گذارد و با آب دهان مبارک روى زخم را تر کرد، بلافاصله از روز اول بهتر شد، به علاوه به مقاماتى که در روایت نخست ذکر شد نائل آمد.
روایت دوّم بین مردم محلى رایج است و همگان از آن سخن مى گویند. گویا در گذشته تعزیه این روایت اجرا میشده است. در قهوه خانه، در کنار تابلو رستم و اسفندیار و دیگر تابلوهاى حماسى، تابلو جوانمرد قصّاب نیز نصب بوده است.
یک نمونه از این تابلو اکنون در حمام بازار قدیمى شاه عبدالعظیم نصب است. این تابلو پنج صحنه دارد، در صحنه نخست خاتون کنیزک را از خانه بیرون میکند، در صحنه دوّم مولاى متقیان از جوانمرد تقاضاى عفو میکند، در صحن سوّم جوانمرد را از اشتباهى که مرتکب شده آگاه میکنند، در صحنه چهارم جوانمرد دستش را با ساطور قصابى قطع میکند و در صحنه پنجم امام على (علیه السلام) جوانمرد را میبخشید، او را در آغوش رحمتش جاى میدهد و دستش را به او بر میگرداند.
از کتیبههای موجود در این تابلو دو کتیبه به شرح زیر قابل خواندن است:
«ترسیم و طرح: اسد الله نورى، ساخت کارخانه حاج اسدالله یزدى، (بزرگى) سفارش حاج سیّد عبّاس لطفى، خرداد 1354 شمسى.»
چون این تابلو در حمام نصب شده است، از آسیب بخار و قطرههای آب در امان نمانده، و چندان تمیز و واضح نیست، چنان که در عکسها نیز مشخص است. ([2])
- ۱۸۴۵
- ادامه مطلب