- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
مشهور به «زبیده خاتون»، بقعه بر روى تپّهاى در شرق روستاى باباپیر ودر میان باغات و در 11 کیلومترى شمال باختر تویسرکان قرار دارد.
شالوده بنا از سنگ لاشه و خشت و گل ساخته شده است و در تعمیرات اخیر از آجر و سیمان نیز بهره بردهاند.
بقعه مربّع شکل و به ابعاد 10×10 متر است که چندین در و پنجره از چهار جهت دارد. گنبد بنا عرقچینى مىباشد که اخیرا ایزوگام شده است.
بقعه شامل دو اتاق تو در توست که در وسط اتاق دوّمى ـ که بزرگتر مىباشد
ـ ضریح آهنى به ابعاد 20/1×2 متر قرار دارد و سقف آن ضربى است.
زمین زیارتگاه بیش از یک هکتار مىباشد که سراسر آن قبور کسان اهالى
است و مزار شهداى روستا در پایین گورستان و در غرب بقعه قرار دارد.
اهالى، بىبى زبیده را از دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلاممىدانند و براى آن
احترام زیادى قایلند. این بنا متعلّق به اواخر دوره قاجاریّه است.
درباره شخصیّت مدفون در این بقعه، آنچه که بر سر زبان اهالى است و او
را فرزندِ امام هفتم علیهالسلام مىدانند، صحیح به نظر نمىرسد؛ زیرا میان فرزندان و
حتّى فرزندزادگانِ آن حضرت، زبیده نامى یافت نمىشود.
علماى انساب به هنگام اشاره به سکونت امامزاده ناصر بن احمد بن
موسى بن احمد بن محمّد الاعرج بن احمد بن موسى المبرقع بن امام
جواد علیهالسلام در تویسرکان که اینک آرامگاه او در روستاى زیوج است، نام مادر او
را سیّده زینب خاتون بنت عبداللّه بن حسین بن حسن البصرى بن قاسم بن
محمّد البطحانى بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن علیهالسلام یاد مىکنند.[1]
در حالى که جمع کثیرى از سادات حسنى در رودآور و تویسرکان سکونت
دارشتهاند و مدفن ناصر بن احمد، نیز در زیوج تویسرکان است، بعید نیست
که مکان کنونى از آنِ مادر او زینب بنت عبداللّه بن حسین باشد که بر اثر مرور
زمان، زینب خاتون به زبیده خاتون تصحیف شده است.
علاّمه نسّابه ابن طباطبا، به هنگام شمارش طالبیّون مهاجر به شهرهاى
مختلف مىگوید: ابوعبداللّه حسین بن حسن بصرى (جدّ زینب خاتون) از
بصره به همدان مهاجرت نمود و مادرش اُمّ ولد «کنیز» بود.[2] معلوم مىشود
که بر اثر جوّ ناآرام بصره، خاندان حسین بن حسن بصرى از بصره به همدان
مهاجرت نمودهاند. زینب خاتون، عمّه امامزاده طاهر حاجىآباد و همچنین
برادرزاده امامزاده محمّد شأن آباد است.
جدّ بزرگوار و فرزندان او
چنان که اشاره شد، ابوعبداللّه حسین بن حسن بصرى، معروف به «اخو
مسمعى» از سادات جلیل القدر حسنى است که ابتدا از بصره به همدان آمد
و در این شهر صاحب چند فرزند به نامهاى؛ عبداللّه (پدر سیّد زینب
خاتون)، ابوالحسین یا ابوالحسن على، ابواسماعیل على، ابوابراهیم على،
ابوالقاسم على، ابوزید على و ابویعلى على شد، که تنها از ابوالحسن على و
ابواسماعیل على نسل باقى مانده است.
ابنطباطبا و دیگر مورّخان ابواسماعیل على را از شهداى همدان به شمار
مىآورند. برخى سال شهادت او را بین سالهاى (335-349) مىدانند.
متأسّفانه علّت شهادت او بر احدى معلوم نیست! شاید به همین سبب،
فرزندان وى در همدان نماندند و به ماوراء النهر کوچیدند. او فرزند نام آورى
به نام «سیّد ابوالحسن محمّد» مشهور به «وصى» دارد که به گفته خطیب
بغدادى در همدان متولّد شد، در بغداد رشد کرد و فقه شافعى را آموخت،
سپس به شام سفر کرد، با صوفیان همراه شد و بزرگ ایشان گردید. مکرّر حج
گزارد و مجاور مکّه معظّمه شد. در همدان، از قاسم بن ابى صالح همدانى،
زبیر بن عبدالواحد اسد آبادى، عبدالرحمن بن حمدان همدانى، و على بن
محمّد بن عامر نهاوندى حدیث نوشت و سپس به خراسان رفت، در آن جا
متوطّن شد و در نیشابور حدیث شنید. در بغداد از پدرش ابواسماعیل على
بن حسین، همچنین از نیایش محمّد البطحانى بن قاسم حدیث نقل مىکرد.
در بخارا نیز حدیث نقل مىنمود و سرانجام در محرّم سال 393 ه . ق در سنّ
83 سالگى در بلخ به درود حیات گفت. او در آخر عمر حدیث زیاد نقل
مىکرد و مجلس درس پر رونقى داشت.[3]
سمعانى گوید: «سیّد ابوالحسن محمّد بن على ابىاسماعیل علوى حسنى
همدانى وصى، از این رو به وصى شهرت یافت که، وصىّ امیر سدید نوح
سامانى بود. وى از سادات فاضل و از دانشوران ایشان بود. همنشین جعفر
بن محمّد بن نصر جلدى شد، در طرابلس از ابوالحسن خدمنة بن سلیمان بن
حدرة قرشى، در بغداد از ابوعلى اسماعیل بن محمّد صفار، و در همدان از
ابومحمّد عبدالرحمن بن حمدان جلاّب و احمد بن محمّد بن ادریس
همدانى و جز اینان حدیث شنید. از وى، ابوعبداللّه محمّد بن ابراهیم
سیرجانى (متوفّاى 428 ه . ق)، امیر ناصرالدّوله ابوالحسن محمّد بن ابراهیم
سیمجورى (حاکم نیشابور، و هرات و سیستان)، ابوطاهر محمّد بن على
شجاعى شنجى بخارایى، ابوالعبّاس احمد بن عمران چغانى (صاحب
تألیفات و زنده به سال 425 ه . ق)، حاکم ابوعبداللّه محمّد بن عبداللّه حافظ
نیشابورى، ابوسعد محمّد بن عبدالرّحمن کنجرودى، شیخ ابوبکر احمد
بیهقى و گروهى کثیر از مردم خراسان و ماوراءالنهر حدیث شنیدند و از او
روایت نقل کردند. در محرّم سال 394 ه . ق در بخارا در گذشت و در خانه
خود به خاک سپرده شد.»[4]
ثعالبى، در شرح سفارت ابوالحسن محمّد علوى وصى به نزد فخرالدّوله
دیلمى، به گوش خود، یا ظاهرا از قول عون بن حسین همدانى آورده است:
«از ابوالحسن علوى همدانى وصى شنیدم که گفت: چون در انجام سفارت
خود از سوى سلطان (نوح دوّم)، در باب سخنى که به صاحب بن عباد باید
القا شود فکر کردم، چیزى که او را خرسند کند خطور نکرد، و هنگامى که در
لشکر گاه مرا پیشواز کرد و عنان مرا به جانب خود کشید، بر زبانم آمد که ما
هذا بشرا ان هذا الاملک کریم. گفت: «انّى لاجد ریح یوسف لو لا ان تفندون.
سپس گفت: آفرین بر رسول بن رسول، وصىّ بن وصى!.[5]
آشکار است که تاریخ این سفارت، باید میان سالهاى 386-385 ه . ق
بوده باشد. همچنین ابوالحسن علوى همدانى، یک بار دیگر به سفارت
منسوب شد، و این بار از سوى امیر ابوالحارث منصور (دوّم) بن نوح سامانى
(387-389ه) به نزد سلطان محمود غزنوى (387-421ه) .
عُتبى موّرخ، در بیان غلبه سلطان محمود بن سبکتکین غزنوى بر برادرش
ناصرالدّین اسماعیل و استیلا بر «غزنه» (سال 388 ه)، که قصد بخارا کرده
بود، چنین یاد کرده است: «امیر ابوالحارث (منصور دوّم)، سیّد ابوالحسن
علوى همدانى را بدو (سلطان محمود) فرستاد و در تهنیت قدوم بر دست او
مثالى اصدار کرد... .»[6]
ابن ندیم نیز نام ابوالحسن على بن محمّد علوىاى را بیان مىکند و
مىگوید: «ابو احمد جنید بن محمّد بن نعیم براى او کتابى نوشته است که در
آخر آن نسخهاى است که نگاشته عیاشى سمرقندى شیعى.»[7]
همچنین، ثعالبى، از یک ابوالعبّاس علوى همدانى وصى یاد مىکند ـ که
همان ابوالحسن علوى وصى است ـ کنیهاش به اشتباهِ مؤلّف یا کاتب،
«ابوالعبّاس» ذکر شده است، و مىگوید: از خود او در مرثیه صاحب بن عباد
شنیدم که،
«مات المعالى و المحب
لاهل بیت ابى تراب
قد کان کالجبل المنیع
لهم فصار مع التراب»
همچنین مىگوید: خود او این ابیات را که در مرثیه «صاحب» سروده،
برایم خوانده است:
«مات المعالى و العلوم بموته
فعلى المعالى و العلوم سلام.»[8]
بیهقى ششتمدى هم ابیات مرثیه مزبور را از وى با عنوان «امام سیّد رضى
همدانى» یاد کرده و افزوده است: «در سال 384 به نیشابور آمد و در آنجا
حدیث کرد، او را پشت و نسل باشد.»[9]
همچنین وى در شرح حال یکى از علویان یاد کرده است که وى در مرثیهاش
سروده است:
«ابىالدهر الا ان یعودلنا حربا
فیسلب ما اسدى وینقص ما اربى...(الخ)».[10]
ابن اثیر، وى را «فقیه شافعى» نام برده که در سال 395 ه . ق فوت کرده
است.[11] امّا صفدى، از وى به عنوان «شریف زیدى» معروف به «وصى» یاد
کرده که ابوسعید ادریسى او را در روایت گزافه گو مىدانست.»[12] سرانجام،
«سمعانى» گفته است که، یکى از نوادگان او ابومحمّد هبة اللّه بن سهل بن
عمر بن محمّد بن حسین سیّدى (ز 446-م533) نام داشته است.[13]
سیّد ابوالحسن على بن ابىعبداللّه حسین بن حسن بصرى فرزند دیگر
ابوعبداللّه حسین، نخستین کس از علویان همدان است که در منابع از او به
عنوان و لقب «رئیس همدان» یاد مىکنند.[14] باید او را سیّد «ابوالحسن على
اوّل» دانست که سه فرزند از او به یادگار مانده است. 1ـ حسن 2ـ ابو عبداللّه
حسین که خواهر وزیر، ابوالفضل بن عمید (م359) را به همسرى گرفت و
سر سلسله سادات همدان است. 3ـ ابوجعفر محمّد که با دختر وزیر،
ابوالفضل بن عمید ازدواج نمود.[15]
بنابراین معلوم مىشود که حضرت زینب خاتون، یا بىبى زبیده خاتون از
خانواده اصیل حسنى بوده که افتخار همسرى با سادات رضوى را
داشته است.
[1]- منتقله الطالبیه: 348.
[2]- منتقله الطالبیة: 347.
[3]- منتقلة الطالبیّة: 347، تاریخ بغداد 3: 91-90، فرمانروایان گمنام: 170.
[4]- الانساب 2: 322 و 323 و 399 و 347، 3: 506 و 584.
[5]- یتیمة الدهر 3: 199-255.
[6]- ترجمه تاریخ یمینى: 175 و 45.
[7]- الفهرست: 244.
[8]- یتیمة الدهر 3: 286.
[9]- لباب الانساب و نهایة الالقاب و الاعقاب: 333-34.
[10]- تاریخ بیهق: 185، 199.
[11]- الکامل فى التاریخ 9: 185.
[12]- الوافى بالوفیات 2: 217.
[13]- الانساب 2: 321.
[14]- مجمل التواریخ: 459، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 58ه، فرمانروایان گمنان: 173-170.
[15]- تاریخ الوزراء: 125، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 85.
- ۱۴۱۷
- ادامه مطلب