- جمعه ۲۸ شهریور ۹۳
بقعه و بارگاهى که در باغ مزار ترشیز کاشمر بنا شده است، به حضرت حمزه علیهالسلام فرزند امام موسى کاظم علیهالسلاممنسوب است؛ ولى نسبت دادن بقعه مذکور به حمزه بن موسى کاظم علیهالسلامداراى سند و مدرک معتبرى نیست و تنها علاّمه سیّدمحسن امین در کتاب ارزشمند اعیان الشیعه[1] به نقل از بحارالانوار[2] مىنویسد:
«حمزة بن موسى علیهالسلامدر خدمت برادرش، امام على بن موسى الرضا علیه السلام عازم خراسان بود و همواره در خدمت برادر بود و در رفع حوایج مىکوشید. چون به سوسفید (یکى از قرا که منظورش ترشیز کاشمر است) رسیدند، عدّهاى از عمّال مأمون بر آنان حمله کردند و او را کشتند و برادرش امام رضا علیهالسلام در باغى او را دفن کرد.»
این مطلب را مؤلفاى کتابهاى تحفه الازهار،[3] مشاهد العتره الطاهره،[4] روضات
الجنّات[5] و حیاة الإمام موسى بن جعفر علیهالسلام[6] نقل کردهاند که باید مجعول بودن آن را
پذیرفت. بنابراین باید گفت، هیچ یک از مورّخان، همراه بودن امامزاده حمزه علیهالسلام با
امام رضا علیهالسلام را در کتبشان ذکر ننمودهاند و به قول مرحوم آیت اللّه حاج شیخ
محمّدعلى عالمى دامغانى مىنویسد:
«دلیل عدم صحّت این داستان آن است که، اگر مهاجمین امام را شناختند
و دشمنى شخصى یا دستورى از طرف مأمون داشتند، مىباید امام را شهید کنند و اگر
نشناختند، چه جهت مىتواند انگیزه این عمل باشد؛ مخصوصا طبق همین نقل، حمزه
غلام وار در خدمت امام بوده و مسلّما هرگز نسبت به نوکر و غلام دشمنى نمىورزند؛
مضافا آنکه به همین سادگى امام برادرش را دفن کند و کمترین اعتراض یا گلهاى نکند
و یا قاتل را تعقیب ننمایند، بعید است.»[7]
اما مىتوان گفت، چون حضرت امام رضا علیهالسلام در سال 201 ه . ق به جهت ولایت
عهدى مأمون، از مدینه عازم خراسان بود، لذا نامهاى به سادات و امامزادگان نوشت و
از آنان خواست که، به ایران مهاجرت نمایند؛ لذا سادات و امامزادگان گروه گروه از
مدینه عازم ایران شدند، که من جمله حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و حضرت احمدبن
موسى علیهالسلام؛ معروف به شاهچراغ، هستند که با کاروانى از سادات به ایران مهاجرت
کردند[8] از این رو، به احتمال قوى چون حضرت امامزاده حمزه علیهالسلام با احمدبن
موسى علیهالسلامبرادر ابوینى بوده است، همراه برادر خود به دیدار امام رضا علیهالسلامشتافت، ولى
مورّخان اشتباها شهادت حمزه علیهالسلامرا در سفر به همراه امام رضا علیهالسلامدانستهاند، در
حالى که باید این گونه تصحیح کرد که، حضرت حمزه علیهالسلام در سفر به همراه احمدبن
موسى علیهالسلامبه شهادت رسید؛ زیرا همین که ورود کاروان شاه چراغ به گوش مأمون
رسید، اساس حکومت خود را در خطر دید، لذا فورا بعد از به شهادت رساندن امام
رضا علیهالسلام، دستور قتل عام سادات و امامزادگان علیهالسلام را به عمّال خود صادر کرد.
حضرت احمدبن موسى علیهالسلام با برارد خود، امامزاده حمزه و علاءالدّین حسین علیهالسلامو
دیگر سادات که قصد خراسان و دیدار امام رضا علیهالسلامرا داشتند، با سپاه قتلغ خان،
حاکم شیراز، مواجه شدند، و چون یاران احمدبن موسى علیهالسلامآمادگى براى نبرد
نداشتند و بعضا مجروح و زخمى شده بودند، از معرکه گریختند و خود احمد بن
موسى علیهالسلام هم با تفصیلى که در کتب تاریخ بیان شد، به شهادت رسید.[9]
در این میان مىتوان چنین ادّعا کرد که، امامزاده حمزه علیهالسلام در این جهاد زخمى
شده و به شهر رى گریخت، که در آن جا به دست عمّال مأمون شناسایى و به قتل
رسید، یا اینکه با همان زخم از دار دنیا رفت.
مؤیّد قول ما نکات زیر است:
1 ـ خبرى که صاحب اعیان الشیعه و دیگر مورّخان ذکر نمودهاند، دلالت بر شهادت
امامزاده حمزه علیهالسلام دارد، و اگر بگوییم که آن حضرت را، هنگامى که با امام رضا علیهالسلام
عازم مرو بود، به شهادت رساندهاند، معقول نمىباشد؛ زیرا اولاً، هیچ یک از مورّخان
همراه بودن امامزاده حمزه علیهالسلام رابا حضرت امام رضا علیهالسلامدر کتبشان متذکّر نشدهاند و
ثانیا، بر فرض اینکه این مطلب صحیح باشد، دشمنى شخصى یا دستورى از مأمون
داشتند و مىبایست خود امام را شهید مىکردند، نه شخصى که به عنوان خادم امام با
وى همراه بود. لذا مىتوان همراه بودن امامزاده حمزه علیهالسلام را با برادر ابوینى خود، شاه
چراغ احمدبن موسى علیهالسلام، ثابت کرد و داستان صاحب اعیان و دیگران را مربوط به
شاهچراغ دانست.
2 ـ به اتّفاق جمیع مورّخان، ورود امامزادگان پس از دعوت امام رضا علیهالسلامو استقرار
و جلوس آن حضرت بر کرسى ولایت عهدى صورت گرفته است، و از طرفى، ناقلین
داستان کشته شدن امامزاده حمزه علیهالسلام، تاریخ وفات یا شهادت ایشان را به اتّفاق در
سالهاى 201 الى 204 هجرى مىدانند. بنابراین، با وجود اینکه آخر داستان هم
اشارهاى به دفن حضرت حمزة بن موسى علیهالسلامدر یکى از باغها دارد و با توجّه به اینکه
حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلام به وجود قبر حضرت حمزه علیهالسلام در رى اشاره کرده است
و روزها وارد باغى مىشد و قبرى را زیارت مىنمود و مىفرمود: «هذا قبر خیر رجل من
ولد موسى بن جعفر علیهالسلام»، پس مىتوان چنین استدلال نمود که، آن حضرت با برادر
خود، شاه چراغ عازم ایران شد و بعد از مقاتله با سپاه قتلغ خان، در حالى که زخمى
شده بود، به رى متوارى گشت و در این شهر به دست عمّال مأمون به شهادت رسید.
اگر به کشته شدن آن حضرت در معیّت امام رضا علیهالسلام قایل شویم، با خبرى که حضرت
حمزه علیهالسلام را با حضرت معصومه علیهالسلام همراه مىداند،[10] تعارض دارد.
پس ملاحظه شد که، دلیل معتبرى دالّ بر مدفون بودن حضرت حمزة بن
موسى علیهالسلام در ترشیز (کاشمر) اثبات نشده است و این البته به معناى نفى امامزاده
بودن صاحب مزار نیست. ما منکر نیستیم که در ترشیز هم امامزادهاى به نام حمزه
وجود دارد؛ ولى این حمزه کیست و نسبش چیست؟ جاى تأمّل دارد و ما در چند سطر
آینده به آن اشاره خواهیم کرد. از طرفى، عقیده عوام و یا اظهارات خدّام آن بقعه،
دلیل بر اینکه این حمزه همان حمزة بن موسى علیهالسلاماست، اعتماد و اتّکا نمىتوان کرد و
بنابراین چنین عقیدهاى به کلّى بىپایه و اساس است و اصولاً شایسته نیست بدان
توجّهى کرد.[11]
از طرفى، عقیده چند تن از علماى انساب و مورّخان مبنى بر اینکه حمزة بن
حمزة بن موسى بن جعفر علیهالسلام در کاشمر دفن گردیده، دیگر هیچ جاى شک و تردید
نیست، و مزار فعلى از آنِ حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام، برادر على بن حمزه علیهالسلاماست
نه حمزة بن موسى علیهالسلام!
صاحب کتاب منتخب التواریخ ضمن نقل قول از مؤلّف کتاب عالم آراى عبّاسى،[12]
اضافه مىکند که، به احتمال قوى قبرى که در سوسفید ترشیز وجود دارد، قبر حمزهبن
حمزة بن موسى علیهالسلام باشد، چون در کتاب عمدة الطالب آمده است که، حمزة بن حمزة
بن موسى علیهالسلام به خراسان رفت.
همچنین با تصریح صاحب کتاب عمدة الطالب و مجدى که مىنویسند: «حمزة بن
حمزه، کان متقدّما مات بخراسان وله عقب قلیل بعضهم ببلخ.»[13]
دیگر هیچ جاى شک و تردید نمىباشد که مدفون در بقعه ترشیز کاشمر، امامزاده
حمزة بن حمزة بن موسى بن جعفر علیهالسلام برادر على بن حمزه مدفون در شیراز علیهالسلام باشد،
که اکنون نیز به همین نام و نسب مشهور است.
به هر حال، اکنون مزار سیّد حمزة بن حمزة بن امام موسى کاظم علیهالسلام به عنوان
یکى از زیارتگاههاى درجه یک استان خراسان به حساب مىآید و بسیارى از مردم این
استان به امامزاده مشارالیه اعتقاد تام دارند. از سویى، موقوفات معتبر و پر درآمد این
امامزاده باعث شده است که، چراغ امامزاده پیوسته روشن باشد و از صحن و بارگاه
مزار ایشان در نهایت احترام همواره مراقبت شود و اسباب راحتى زایران نیز آماده
گردد که این خود یکى از جاذبههاى زیارتى این مزار شمرده مىشود. علاوه بر این، باغ
مزار سیّد حمزة بن حمزه علیهالسلام یکى از زیباترین باغات ایران است که اصطلاحا باغ مزار
خوانده مىشود.
باغ مزار کاشمر، در حالى که در یکى از خیابانهاى شمال شهر، بر سکّویى بلندتر از
قاعده شهر قرار گرفته است، از زیبایى چشمگیر با سروهاى باستانى برخوردار است.
گفته مىشود، این سروها حدود هشتصد سال عمر دارند و اگر چنین باشد، شاهدان
عینى بسیارى از وقایع تاریخى خراسان را ما هم اکنون در کنار داریم.
باغ مزار، باغ عبرت است و کمتر کسى است که پاى در این موزه ارجمند بگذارد و
آه از نهادش بر نیاید؛ چرا که در قامت بلند، امّا تکیده سروهاى هزار ساله مىتوان
تمامى هویّت و حیثیّت تاریخ و تاریخ سازان را به تماشا نشست. این سروها یادگاران
بسیار گرانبهاى پدران ما، پدران پدران ما، اجداد ما و اجداد اجداد ما هستند. اینها
برق شمشیر هولاکویان و نعره خوفانگیز تیموریان و بقیّة السیف آل چنگیز و کرّ و فرّ
قزلباشان، و همه تاریخ را دیدهاند و همچنان راست بر تنه تناور خویش ایستادهاند و
در آیینه سفید تنه این ارجمندان (خاموش) شده، همگى تاریخ خراسان را مىتوان
دید؛ چرا که ریشه در ژرفاى تاریخ بشر دارد.
وسعت عرصه باغ مزار باید چیزى حدود پنجاه هزار متر باشد و بارگاه حضرت
سیّد حمزة بن حمزه علیهالسلام در وسط این مجموعه سرسبز قرار دارد. مجموعه بیوتات،
مربّعى را تشکیل مىدهند که از هر طرف 35 متر طول دارد. کلّ زیربناى حرم و
بیوتات متصله به آن، هزار و دویست متر مربّع مىباشد و این در حالى است که
غرفههاى صحن را که به مقابر خانوادگى اختصاص یافته است، در این مجموعه به
حساب نیاوردیم.
از تاریخ هایى که بر بدنه گلدستههاى گنبد و درهاى ورودى به چشم مىخورد،
معلوم مىشود که، بناى حاضر یکسره از پرداختههاى زمان ماست و آخرین آن به سال
1399 ه . ق بر مىگردد و بانى آن مهندس فتحى، از مردان بخشنده ترشیز مىباشد که
با همّتى عجیب و اعتقادى بسیار این امامزاده و امامزاده ابراهیم المرتضى را با سرمایه
و سرپرستى خود نوسازى کرده است.
این بنا در گذشته بسیار دور، سنگ چین بوده که بعدا در اثر کراماتى، توجّه مردم و
اهالى شهر را به خود جلب کرد. ظاهرا در بین سالهاى 550 و 590 ه . ق، اواخر
سلطنت سلجوقیان، یکى از شاهزادگانِ این سلسله به واسطه نیاز و برآورده شدن
حاجت خویش، بقعهاى روى سنگ چین مىسازد.
در اوایل قرن دهم، زمان سلطنت شاه اسماعیل صفوى که به تصوّر آنان این جا
مدفن جدّ اعلایشان، حمزة بن موسى است علیهالسلام، را مانند سایر مشاهد دیگر به شکل
زیبایى آن را تجدید بنا کردند و مقدارى از اشجار و سرو و کاج در اطراف بقعه کاشتند
که اکنون نیز بسیارى از آنها قوى و تنومند باقى مانده و بر زیبایى باغ مذکور افزوده
است. بعدها شخصى به نام حسین کاسفى (کاسف یکى از روستاهاى کوهپایه بخش بر
دسکن است) دودانک از شش دانک قنات و مزرعه قریه سسفد را که درآمد آن، در آن
زمان حدود یک میلیون ریال بود، وقف امامزاده نمود:
حمداللّه مستوفى در نزهة القلوب مىنویسد: «چون شهر کاشمر در سابق دچار
زلزلههاى زیاد و شدید شده بود، در یکى از این زلزلهها شکستى در بقعه و عمارت مزار
روى مىدهد که در زمان شاه عبّاس و به قولى نادرشاه افشار مجددّا مرمّت مىشود.
آخرین بناى مزار به دست عبدالعلى خان میش مست ساخته شده که در سالهاى
1342 براى جلوگیرى از فرسودگى و خرابى ساختمان مزار، تعمیراتى اساسى در آن
صورت گرفت و با موزاییک نمودن خیابانهاى باغ و تخریب و احداث گنبد آن به سبک
جدید در سال فوق و نیز کاشى کارى ملوّن قسمت خارجى گنبد بر زیبایى و عظمت آن
افزوده است.»
[1]. اعیان الشیعه 6: 251، شاگردان مکتب ائمه 2: 49.
[2]. بحارالانوار 48: 284.
[3]. تحفه الازهار 3: 322 ـ 323.
[4]. مشاهدالعتره الطاهره: 95.
[5]. روضات الجنات 4: 212.
[6]. حیاه الإمام موسى بن جعفر علیهالسلام 2: 419.
[7]. شاگردان مکتب ائمّه علیهالسلام 2: 106.
[8]. بحرالأنساب: 91ـ94، جامعالأنساب: 67، امامزادگان: 26، انوارپراکنده 1: 104، امامزادگان رى 1:336ـ337.
[9]. ریاض الأنساب 2: 146، امامزادگان: 22.
[10]. گنجینه آثار قم 1: 389.
[11]. این عبارت، عین نظریّه مرحوم عبّاس فیض در کتاب بدر فروزان: 62 است.
[12]. عالم آراى عبّاسى 1: 7 و 9، امامزادگان رى 1: 348.
[13]. عمده الطالب: 106، المجدى: 117.
- ۱۱۹۲
- ادامه مطلب