مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده حمزة بن موسى علیه ‏السلام تبریز

دلایل مدفون بودن حمزة بن موسى  علیه‏ السلام در تبریز

بقعه سیّدحمزه در محلّه سرخاب تبریز، جنوب شرقى شهر، در محلّ تقاطع خیابان ثقة الاسلام و بازارچه سیّد حمزه قرار دارد. این بارگاه در گذشته از شکوه و عظمت زیادى برخوردار بوده است.

مرحوم سیّدجعفر آل بحرالعلوم در کتاب تحفة العالم مى‏نویسد: «و فى تبریز مزار عظیم ینسب إلى حمزة بن موسى  علیه‏السلام.»[1]در شهر تبریز زیارتگاه با عظمتى به‏حمزه پسر امام موسى کاظم  علیه‏السلام منسوب است.

شیخ ذبیح اللّه‏ محلاّتى در کتاب خود به نام اختران تابناک درباره این مزار مى‏نویسد: «قبر آن سیّد حمزه‏اى که در میان شهر تبریز است، حسب و نسب صاحبش معلوم نیست.»[2]

ظاهرا مرحوم محلاّتى و دیگران، به منابعى که از نام و نسب شریف امامزاده حمزه
تبریز یادآور شده‏اند، برخورد ننموده است؛ به این دلیل یا او را بدون نسب دانسته
و یا جزو اقوال مختلف، مبنى بر اختلاف مدفن حمزة بن موسى  علیه‏السلام، این نظریّه را
بیان مى‏کند.

مرحوم سیّد مهدى تفرشى در کتاب بدایع الانساب چنین مى‏نویسد:

«حمزه در میان شهر تبریز از سادات موسوى است.»[3]

با وجود آنکه نام وى در چندین کتاب انساب تصریح شده است، هیچ اشاره‏اى به
نام و نسب شریف او نمى‏کند.

نخستین عالم انسابى که از نام و نسب سیّد حمزه مدفون در شهر تبریز یاد نموده
است، علاّمه نسّابه جمال الدّین احمدبن على الحسینى، معروف به ابن‏عنبه ـ متوفّاى 828

ه . ق ـ است. او ضمن بررسى نسب سادات موسوى از نسل حمزة بن موسى  علیه‏السلام، مى‏نویسد:

«صدرالدّین حمزة الدفتر داربن الحسن بن محمّدبن حمزة بن امیر کابن على بن
محمّدبن محمّدبن على بن الحسین بن على بن الحسین بن محمّد بن عبداللّه‏ بن
محمّدبن القاسم بن حمزة بن موسى الکاظم 
علیه‏السلام که در زمان سلطان الجایتو مى‏زیسته
و در واقعه وزیر سعدالدّین ساروى چشمانش را کور کردند، در تبریز مدفون است.»[4]

علاّمه سیّد عبدالرزاق کمونه در کتاب مشاهد العترة الطاهره، پس از ذکر نام و
نسب این سیّد بزرگوار مى‏نویسد: «سیّد حسین مساعد حسینى در حاشیه‏اش بر کتاب
عمدة الطالب نقل کرده است که، قبر صدرالدّین حمزه در سرخاب تبریز تعظیم و
زیارت مى‏شود.»[5]

همین نسب شریفى را که ابن عنبه در عمدة الطالب ذکر نموده است، مؤلّفین
کتاب‏هاى المشجّر الکشّاف و الشجرة الطیّبه نیز بیان داشته‏اند، امّا تصریح به محلّ
دفن او در تبریز ننموده‏اند.[6] منتهى مؤلّف کتاب الجوهر الشفّاف با آنکه از ابن عنبه
نقل مى‏کند، مى‏نویسد: «قبره بتبریز بسرخاب یعظّم ویزار.» قبرش در شهر تبریز، در
محلّه سرخاب است که تعظیم و زیارت مى‏شود.[7]

مرحوم علاّمه شیخ آغا بزرگ طهرانى در کتاب طبقات اعلام الشیعه، ضمن
اشاره به نسبت شریف وى، مى‏نویسد: «وى ملقّب به صدرالدّین است و در کتاب
تاریخ اولاد الاطهار از عمدة الطالب به نسبش اشاره شده است و مى‏گوید: وى در
سال 714 ه . ق در نسخه‏اى 717 ه . ق وفات یافته و فرزندش ابوالحسن بن حمزه
گنبد و بارگاهى در محله سرخاب تبریز، خارج قلعه شهر بنا نمود. ولادت سیّد حمزه

در شهر خواف خراسان بود و در نزد سلطان محمود غازان بن ارغون شاه که در
سال 694 ه . ق به تشیّع گروید و در سال 703 ه . ق وفات یافت، مورد احترام
بوده است.»[8]

بنابراین شخصیّت مدفون در تبریز، حمزة بن موسى  علیه‏السلام نیست، بلکه یکى از
نوادگان وى و از احفاد محمّدبن القاسم بن حمزة بن موسى  علیه‏السلام مى‏باشد.

سیّدصدرالدّین حمزه کیست؟

همچنان که اشاره شد، نسب امامزاده سیّدحمزه صدرالدّین مدفون در سرخاب
تبریز، با شانزده واسطه به امام موسى کاظم  علیه‏السلام منتهى مى‏شود. وى تقریبا در اواسط
قرن هفتم هجرى در خواف متولّد شد و بعد از چند سال به انواع علوم ظاهرى، و
باطنى آراسته گردید. سلطان غازان خان، فرزند ارغون خان که در آخر ذى الحجّه سال
694 ه . ق، در سنّ 25 سالگى به سلطنت رسید و در ماه شعبان همان سال به دست
شیخ ابراهیم حمویى و شیخ سعدالدّین حمویى و میرسیّدمهدى، از علماى اعلام آن
زمان به دین مبین اسلام مشرّف شد، سپس به سال 702 ه . ق بر اثر دیدن خوابى از
مذهب تسنّن به مذهب تشیّع درآمد. به همین دلیل او ارادت خاصّى به خاندان على
بن ابى طالب  علیه‏السلامپیدا کرده بود و دستور داد که، امامزاده حمزه صدرالدّین را که از
نبیره‏هاى امام موسى کاظم  علیه‏السلامبود و به علم و کمال، زهد و تقوا اشتهار تمام داشت را
از خواف خراسان به دارالسلطنه تبریز کوچ دادند. چون امامزاده حمزه به تبریز آمد،
پیوسته در سفر و حضر همراه غازان خان بود و شاه مغولى از وجود وى بهره مى‏جست؛
تا اینکه غازان خان بعد از مدّت کوتاهى، در سال 703 ه . ق درگذشت و امامزاده حمزه
به قرار معلوم بعد از مرگ وى، دفتردار و وزیر سلطان محمّد خدابنده (اولجایتو) گردید،

که در واقعه وزیر سعدالدّین ساوجى یک چشمش را از دست داد، و بالاخره در سال
714 ه . ق دار فانى را وداع گفت و در محلّه سرخاب تبریز، بیرون قلعه، مدفون گردید.

پسرش ابوالحسن، عمارتى عالى بر روى قبرش بنا نمود که بعضى از وقایع مربوط به
او عینا از کتاب تاریخ اولاد اطهار چنین بیان شده است:

«چنان که شمس‏الدّین آملى در کتاب نفائس‏الفنون و غیر از آن، مورّخین تصریح بر
آن نموده‏اند و از این جهت‏ها بود که سلطان غازان خان به جناب سیّدحمزه مرحوم
اخلاص تمام و ارادتى کامل داشته و آن بزرگوار را از خواف خراسان کوچ داده و در
دارالسلطنه تبریز ساکن گردانید و در سفر و حضر از ایشان مفارقت نمى‏نمود، تا اینکه
سلطان غازان مرحوم در پشکل درّه که در نواحى قزوین است، وفات نمود. و وفات
جناب سیّد حمزه در سال 714 ه . ق واقع شده است، و پسرش ابوالحسن  رحمه‏الله عمارتى
عالى بر بالاى قبر پدرش، جناب سیّدحمزه ساخته بود و ملاّحشرى در کتاب روضة
الأطهار گفته که، در آن مکان جنّت نشان، یعنى مزار و مرقد سیّد حمزه مرحوم،
مصحفى به خطّ مبارک حضرت امیرالمؤمنین  علیه‏السلام است و بسیار واقع شده که مردم
یکدیگر را بر آن مصحف قسم داده‏اند و آن کسى که قسم بنا حق خورده، در آن جا
مرده یا همان روز و یا همان شب. و مردم دارالسلطنه تبریز که بر سر دعوى و مخاصمه
یکدیگر را به سیّد حمزه مى‏برند، چنان شده که قسم از ترسى نمى‏خوردند انتهى
کلامه. در این زمان مصحف شریف در آن روضه مبارکه موجود نیست. معلوم نشد که در
غلبه و غصب و غارت طایفه رومیّه و یا در زلزله‏هاى متعدّد در تبریز، آن مصحف از بین
رفته است.»[9]

در کتاب دائرة المعارف تشیّع نیز از این امامزاده یاد شده است و سپس به توصیف

بقعه آن مى‏پردازد. در این کتاب از قول ملاّحشرى مى‏نویسد: «از سادات صحیح النسب
است و به شانزده واسطه به حضرت امام موسى کاظم  علیه‏السلاممى‏رسد. تولّدش از خواف و
وفاتش در سال 714 ه . ق.» صاحب عمدة الطالب او را از فرزندان محمّدبن القاسم بن
حمزة بن موسى الکاظم  علیه‏السلاممى‏داند و مى‏نویسد: «به او صدرالدّین حمزه نیز مى‏گفته‏اند
و دفتردار زمان سلطان الجایتو بوده است.»

مرحوم شیخ عباش فیض  رحمه‏الله شرح حال مفصّلى از سیّد حمزه، (پس از اشاره به نام
و نسب او) مى‏دهد و مى‏گوید:

«سعدالدّین آوى (ساوجى) از وزراى بزرگ سلطان غازان خان چنگیزى، دبیرى
فاضل و از دانشمندان شمرده مى‏شد. در تعظیم و تکریم سادات فاطمیّه و ترویج
مذهب حقّه امامیّه و رعایت از علماى شیعه مساعى جمیله به ظهور مى‏رسانیده است.
و شیخ العلاّمه جلال‏الدّین بن مطهّر الحلّى که از بزرگ‏ترین پیشوایان شهیر شعیه بود،
رساله سعدیّه را به نام این وزیر بزرگ به رشته تحریر درآورده؛ از او بسیار تعظیم کرده
است. و مولانا نظام‏الدّین اعرج قمى نیشابورى که زا دانشمندان و محدّثین بزرگ است،
کتاب شرح مجسطى به نام او تألیف نموده، او را هم ستوده است. و در تاریخ الوزرا
مسطور است که خواجه سعدالدّین آوه از وزراى هنرمند و فاضل‏نواز بوده، به خبرت در
علم استیفا و سیاقت و متانت در انشا و کتابت بى مثل و مانند شمرده شده است.
پس از آنکه خواجه صدرالدّین احمد زنجانى به موجب فرمان غازانى به عزّ شهادت
رسید. مرتبه وزارت و صاحب دیوانى و رتبه نیابت امور جهانبانى به شرکت خواجه
رشیدالدّین طبیب بر وى مقرّر گردید و از رشحات عدل و احسان و افاضات برّ و امتنان
ایشان تمام افراد ملّت مستفید و مستفیض مى‏گشتند و پس از چندى، جمعى از ارباب
حسد، مانند قاضى صاین الدّین سمنانى و شیخ المشایخ محمود و سیّد قطب الدّین
و معین الدّین غایچى بر علیه وى نهضت کرده و جمعى تشکیل داده، اساس موافقت

بر مخالفت تبدیل نموده و با وزیر مزبور در مقام ضدّیت برآمدند. و چون سلطان
غازان خان بر این کیفیّت وقوف یافت، بر آنها متغیّر گشته، اکثر مخالفین را با تیغ یاسا
از بین برداشت.

 

چو شمشیر عدالت را علم کرد

 بسى دست قلمزن را قلم کرد

 

 

 

ولى چون سلطان غازان خان روز یازدهم شوال سال 703 ه . ق وفات یافت، در ماه
ذى الحجّه همان سال اولجایتو که او را سلطان محمّد خدابنده مى‏نامند، بر سریر
سلطنت نشسته، تاج شاهنشاهى بر سر گذاشت به دستور زمان، بردار خود زمام امور
کشورى و لشکرى و مهام کارهاى رعایا و سپاهیان در کف کفایت و قبضه درایت همان
دو وزیر بزرگ (خواجه سعدالدّین آوجى و خواجه رشیدالدّین) واگذاشت و تا آن زمان
که خواجه آوجى با رشیدالدّین در مقام موافقت و اتّحاد بودند، آفتاب دولت و اقبال
آوجى از سایه منفعت و زوال مصون و محفوظ مانده بود.

 

تا گل نشکست عهد گلزار

 نشکست زمانه در دلش خوار

 

 

 

و چون آن موافقت به مخالفت مبدّل گشت، خواجه سعدالدّین مزبور، سیّد تاج
الدّین آوجى و بعضى دیگر از خواصّ اصحاب و نوّاب خویش را بر آن داشت که نسبت
به خواجه رشیدالدّین در مقام تقریر برایند و سلطان محمّد خدابنده، چون از جریان
مطلّع گشته، در موقف یرغوان آن جماعت را احضار نمود، بنیاد حیات خواجه
سعدالدّین و همدستان او را با تیغ سیاست برانداخت و سیّد صدرالدّین حمزه دفتردار
نایب خواجه سعدالدّین آوجى هم در همین واقعه به هلاکت رسید.»[10]

توصیف بقعه سیّد حمزه تبریز

 

همچنان که گفته شد، بقعه سیّد حمزه در محله سرخاب تبریز، جنوب شرقى شهر و
در محلّ تقاطع خیابان ثقة الاسلام و بازارچه سیّد حمزه قرار دارد که در گذشته از
شکوه و عظمت زیادى برخوردار بود. سیّد حمزه از سادات صحیح النسب است که با
شانزده واسطه به حضرت امام موسى کاظم  علیه‏السلاممى‏رسد. نام برده در دربار غازان خان
از جایگاه ویژه‏اى برخوردار بود، تا اینکه در سال 714 ه . ق بر اثر توطئه‏اى به دست
مغولان کشته شد و در بنایى که میرزا ابوطالب ـ وزیر آذربایجان ـ با مساعى ابوالحسن
بن حمزه در همان سال بر آرامگاه وى احداث کرد، به خاک سپرده شد.

آنچه امروز از بقعه سیّد حمزه برجاست، صحن نسبتا وسیعى است که در سمت
جنوبى آن مقبره قرار گرفته و در سمت مشرق و شمالى آن، حجرات و مدرسه‏هایى
مى‏باشد که از ده‏ها سال پیش متروک مانده و به امانتگاه اموات تبدیل شده است، و در
تعمیرات سال‏هاى 1333 ـ 1334 ه . ش که از محلّ اوقاف ظهیریّه انجام شده دوباره به
حجره و اقامتگاه طلاّب علوم دینى تغییر صورت داده شد. این بقعه یک بار توسّط
میرزا محمّد ابراهیم ظهیرالدّین ـ وزیر آذربایجان ـ معاصر با شاه سلیمان صفوى و یک
بار دیگر به سال 1279 ه . ق، به دستور ناصرالدّین شاه قاجار تعمیر و تزیین شده است.
این بقعه، گنبد بلندى دارد. طاق زیرین گنبد آیینه‏کارى شده و بر درِ آن، کتیبه‏هاى که
مشتمل بر تاریخ، نام و نسب امامزاده است، قرار دارد.

اصل بقعه، مقبره کوچکى است که تقریبا داراى چهار ذرع طول و سه ذرع عرض
مى‏باشد. حجره جداگانه‏اى در سمت غربى آن بوده که بین مقبره و آن حجره، دیوارى
فاصله است. ضمنا قبر میرزا محمّد ابراهیم وزیر، در دهلیز سرداب واقع است و اسم آن
مرحوم در دو سوى درى که به گنبد داخل مى‏شود، نوشته شده است. در ترکیب فعلى،
نمونه‏هایى از حجّارى و کاشى‏کارى پیشین به چشم مى‏خورد که نمونه‏هایى بسیار
جالب حجّارى آن عبارتند از:

 

1 ـ طاق مرمرین سردر صحن مدرسه که از چهار قطعه مرمر بزرگ تشکیل شده
است. پایه‏هاى طاق از سنگ مرمر ساده‏اى هستند که به جاى نمونه‏هاى اصلى گذاشته
شده‏اند. در پیشانى این طاق از دو سو، به طور متقابل، به خطّ ثلث عالى آیه شریفه
«ادخلوها بسلام آمنین» و در زیر هر یک از آنها در میان ترنج، عبارت «یا مفتّح
الأبواب»
به طور برجسته کنده‏کارى شده است. در نوک ترنج‏ها، یک ختایى کوچک و در
طرف آنها، اسلیمى‏هایى نقر گردیده است. در کرانه‏هاى طاق در جانب شرقى، عبارت
«به امر شاه جهان آصف بلند اقبال» و در جانب غربى، عبارت «مقام دانش و آمرزش
است نام خدا» به خطّ نستعلیق حک گردیده و با یک رشته اسلیمى زیبا تزیین شده
است. عرض این طاق 183 و بلندى قسمت اصلى آن 120 سانتى‏متر است.

2 ـ بالاى طاق سردر، سنگ نوشته مرمرین نصب شده که مربوط به زمان ناصرالدّین
شاه قاجار است و حکایت از تعمیر این بقعه به سال 1279 ه . ق دارد.

3 ـ یک پایه مرمرین به بلندى 112 سانتى‏مترى که حجّارى زیبایى دارد.

4 ـ ازاره‏هاى مرمرین دیوار شرقى دهلیز که در دو طرف درِ ورودى آن قرار
گرفته‏اند، با تزیینات بسیار جالب که ظاهرا یادگار دوران آق قویونلوها و ترکمانان است.

5 ـ طاق مرمرین درِ ورودى بقعه که نماى شمالى آن، یکى از شاهکارهاى حجّارى
در دوره صفویّه به شمار مى‏رود و بر روى آن، نوشته‏هایى با تزیین اسلیمى و ختایى و
گیاهى دیده مى‏شود. در پایین هر یک از پایه‏هاى طاق، یک ترنج قندیلى گلدار قرار
دارد که داخل ترنج سمت راست، عبارت «میرزا محمّد ابراهیم وزیر آذربایجان» به طور
برجسته حجّارى مى‏باشد و نشان مى‏دهد که، جسد میرزا محمّد ابراهیم در آستانه
بقعه به خاک سپرده شده است.

6 ـ دو قطعه ازاره مرمرین بسیار زیبا، به ابعاد 112×53 سانتى‏متر، با تزییناتى
به شکل قندیل و گل و گیاه، در کناره‏ها و بالاى سنگ‏هاى ازاره، سه بیت شعر با

خطّ نستعلیق برجسته کنده‏کارى شده است. علاوه بر این، آیینه‏بندى زیباى
طاق بالاى صندوق نیز داراى ارزش هنرى مى‏باشد. هر چند که در وسط بنا
صندوقى نهاده شده، امّا خود قبر همچون دیگر مقابر دوره ایلخانى، در سرداب زیرین
بنا قرار دارد.[11]

 


[1]. تحفة العالم 2: 33، بحارالانوار 48: 337.

 

[2]. اختران تابناک 1: 568.

 

[3]. بدایع الانساب: 28.

 

[4]. عمدة الطالب: 259، الفصول الفخریّه: 142.

 

[5]. مشاهد العترة الطاهرة: 59، آرامگاه‏هاى خاندان پاک پیامبر: 81.

 

[6]. مشجّر الکشاف 1: 137، الشجرة الطیّبه 2: 4.

 

[7]. الجوهر الشفّاف 1: 202 ـ 203.

 

[8]. طبقات اعلام الشیعه 3: 64 قرن الثامن و السابع.

 

[9]. تاریخ رجال شرق خراسان 1: 502 و 504، تاریخ اولاد اطهار: 100 ـ 107، روضة الاطهار: 106، نفائس
الفنون: 127 ـ 128.

 

[10]. بدر فروزان: 75 ـ 76، گنجینه آثار قم 1: 366 ـ 365، آثار الوزارء: 283، جغرافیاى تاریخى ساوه: 201 ـ 202،
ذیل جامع التواریخ رشیدى: 103 ـ 95، روضه الصفا 1: 681، گنجینه دانشوران 3: 184 ـ 182، آوه دومین کانون تشیّع: 174 ـ 176.

 

[11]. بناهاى آرامگاهى: 288 ـ 289، دایره المعارف تشیّع: 2: 437، آثار باستانى و ابنیّه تاریخى آذربایجان: 75 ـ
74، فهرست بناهاى تاریخى آذربایجان شرقى: 107 ـ 110، آثار باستانى آذربایجان: 75 ـ 74، تاریخ امکنه شریفه و رجال برجسته: 14 ـ 15، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجرى: 228 ـ 229، تاریخ و جغرافیاى دارالسلطنه تبریز: 285 ـ 288، تاریخ ملاّحشرى یا مزارات حشرى بدون صفحه...

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده