مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

شرح حال حمداللّه‏ مستوفى

حمداللّه‏ مستوفى، مؤرّخ، جغرافیدان، شاعر و نویسنده زبردست عهد مغول به سال 680 هجرى قمرى در قزوین به دنیا آمد. او از خاندان قدیم و مستوفیان قزوین است که نسبش با چهارده پشت به حرّ بن یزید ریاحى مى‏رسد. این خاندان از زمان معتصم عبّاسى در قزوین ساکن شده و داراى شغل دیوانى بوده‏اند. خواجه فخرالدّین احمد برادر حمداللّه‏ مستوفى نیز از نویسندگان و سخنوران دوران خدابنده، اولجایتو و ابوسعید بهادر بوده و در دیوان شاهان ذکر شده مشاغلى داشته است. حمداللّه‏ مستوفى از نزدیکان و نویسندگان زبر دست خواجه رشیدالدّین فضل‏اللّه‏ همدانى بود و خواجه پس از کشته شدن سعدالدّین ساوجى به سال 711 قمرى که در کارها استقلال یافت، حکومت و  مستوفى گرى قزوین، ابهر، زنجان و طارم را به عهده حمداللّه‏ مستوفى گذاشت. برادر دیگرش زین‏الدّین محمّد نیز نایب دیوان وزارت بود. پس از کشته شدن خواجه رشیدالدّین فضل‏اللّه‏، حمداللّه‏ مستوفى به حکم سابقه خدمتگزارى به خاندان رشیدى، در سلک ملازمان پسرش خواجه غیاث‏الدّین محمّد در آمد و پس از کشته شدن خواجه غیاث‏الدّین، یعنى از تاریخ 736 قمرى به بعد، دیگر از احوال حمداللّه‏ مستوفى اطّلاعى در دست نیست. تاریخ در گذشت وى را بیشتر مورّخین و تذکره نویسان سال 750 قمرى نوشته‏اند. بعضى هم سال 766 ذکر کرده‏ اند، اما سال 750 معتبرتر است و او هنگام مرگ 70 سال سن داشته است.
حمداللّه‏ مستوفى از نویسندگان و سخنوران و دانشمندان ایرانى است که به
میهن خود علاقه و دلبستگى فراوان داشته و از دوران جوانى شوق مفرطى
براى گفتگو با فضلا و دانشمندان و به دست آوردن اطّلاعات سودمند
تاریخى و جغرافیایى داشته است. بخصوص در دستگاه خواجه رشیدالدّین
که مرکز اجتماع دانمشندان بوده، از مصاحبت با آنها بهره‏هاى فراوانى
مى‏برده است.

این دانشمند بزرگ از خود سه کتاب معتبر در تاریخ و جغرافیا به فارسى،
باقى گذاشته است.

آثار حمداللّهمستوفى

1. ظفر نامه ـ این کتاب، تاریخى است منظوم به بحر متقارب که وقایع
هفت قرن و نیم تاریخ ایران را در بر مى‏گیرد. مؤلّف در سن 40 سالگى یعنى
در سال 720 قمرى به نظم این کتاب آغاز کرده و طى ده سال، دو سوّم از آن
را که پنجاه هزار بیت باشد به اتمام رسانده، آنگاه آن را کنار گذارده، به تألیف
تاریخ گزیده پرداخته و پس از اتمام تاریخ گزیده متوجّه اتمام ظفرنامه شده و
پس از پنج سال صرف زحمت، یعنى در سال 735 قمرى آن را به پایان
رسانده است و این بار 25 هزار بیت بر آن افزوده است. این منظومه بزرگ
75 هزار بیتى که 15 سال وقت، صرف به نظم در آوردن آن شده است.
مشتمل بر سه فصل است که وقایع ایران را از ابتداى حیات حضرت
رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا سال سال 735 قمرى یعنى اوّل سلطنت سلطان ابو سعید
ایلخانى در بر دارد.

مؤلّف، وقایع هر قرن را در 10 هزار بیت به رشته نظم کشیده و در سه
قسمت آن را تنظیم کرده است. قسمت اوّل، مشتمل است بر ایّام استیلاى
عرب در 25 هزار بیت. قسمت دوّم، سلسله سلاطین ایران در 20 هزار بیت
و قسمت سوّم مربوط است به دوره حکومت مغول و ایلخانان در 30 هزار
بیت. این کتاب از آنجا که حاوى اطّلاعات مهمّى از دوره مغول است،
اهمیّت به سزایى دارد و از منابع مهم پژوهش در در دوره مغول محسوب
مى‏شود. متأسّفانه نسخه اصلى این کتاب در ایران وجود ندارد و این نسخه
منحصر به فرد در موزه ایتالیا موجود مى‏باشد. اینک براى نمونه ابیاتى از
«ظفرنامه» که مربوط به حمله مغول به شهر قزوین است، نقل مى‏گردد:

 

وزین ره به قزوین «سبتاى» به جنگ

  در آمد به کردار غران پلنگ

بدانگه که شد شهر دریاى خون

  ده و هفت بودى ز ششصد فزون

ز شعبان گذر کرده بُد هفت روز

  که پیدا شد آن محنت و درد و سوز

در آن وقت بُد حاکم آن دیار

  مظفر لقب مهترى نامدار

به حکم خلیفه درین شهره شهر

  زکار حکومت در او بود بهر

چو لشگر در این مرز آمد به جنگ

  ببستند دروازه‏ها همچو سنگ

برآمد به بار و بسى جنگجو

  به سوى مغول کرد در جنگ رو

سه روز اندرین کس نداده راه

  چهارم به شهر اندر آمد سپاه

مغول اندر آمد به قزوین دلیر

  سرهمگنان آوریدند زیر

هر آن کس که بود اندر آن شهر پاک

  همه کشته افکنده بد در مغاک

ز خرد و بزرگ و ز پیر و جوان

  سرآمد سران را سراسر زمان

زن و مرد هر جا بسى کشته شد

  همه شهر را بخت برگشته شد

بسى خوبرویان ز بیم سپاه

  بکردند خود را به خیره تباه

ز تخم نبى بیکران دختران

  فروزنده چون بر فلک اختران

ز بیم بد لشگر رزم خواه

  نگون در فکندند خود را به چاه

همه شافعى مذهبند آن دیار

  حنفى نباشد یکى از هزار

در آن قتل بود از حنیفى شمار

  کى بودند کشته ده و دو هزار

به هم برفکنده به هر جایگاه

 تن کشتگان را به پرده و راه

نماند اندر آن شهر جاى گذر

  ز بس کشته افکنده بى حد و مر

ز بیم سپاه مغول هر کسى

  گریزان برفتند هر جابسى

برفتند چندى به جامع[1] درون

  پراندوه جان و به دل پرزخون

چه بودند از آن دشمن اندیشناک فراز مقرنس نهان گشت پاک

به آتش سقوف مقرنس بسوخت  وز آن کار، کفر و ستم برفروخت

به مسجد مغول اندر آتش فکند زبانه برآمد به چرخ بلند

 

2. تاریخ گزیده ـ تاریخ گزیده دوّمین تألیف حمداللّه‏ مستوفى است. این
کتاب خلاصه تاریخ عالم است که وقایع دنیا را از آغاز خلقت تا دوران
وزارت خواجه غیاث‏الدّین محمّد پسر خواجه رشیدالدّین فضل‏اللّه‏ در بر
مى‏گیرد. نویسنده، کتاب را در سال 730 قمرى بنام این وزیر دانش دوست
تألیف کرده است. تاریخ گزیده، در 6 فصل تنظیم و تألیف شده است. چهار
فصل آن برگزیده و منتخبى است که از کتاب جامع التواریخ رشیدى و
اطلاعاتى که حمداللّه‏ مستوفى از کتابهاى مورّخین دیگر نقل نموده (از قبیل
تاریخ عمومى و حوادث دنیا که از آغاز خلقت تا زمان خودش اتفاق افتاده)
و دو فصل آخر آن که از مهمترین قسمتهاى کتاب است، یکى در تاریخ ائمه،
علماء، فضلا و سخنوران ایرانى و عرب است و دیگرى مربوط به تاریخ،
جغرافیا و بزرگان شهر قزوین است که حمداللّه‏ مستوفى با کوشش خود، این
دو فصل را به آخر کتاب افزوده است. حمداللّه‏ مستوفى در صفحه 598 این
کتاب، مى‏نویسد: «در سال 711 پس از آن که وزیر، خواجه سعدالدّین محمّد
ساوجى همکار خواجه رشیدالدّین به فرمان اولجایتو مقتول شد و خواجه
تاج‏الدّین حیلان تبریزى به جاى او برقرار شده به شرط آن که به صلاحدید
خواجه رشیدالدّین فضل‏اللّه‏ کار کند و او به تدارک اختلال روزگار پیشین
پرداخت و در تجدید ترقى ملک و تعدیل قوانین اموال، اجتهاد و احتیاط
بلیغ فرمود و به هر ملک، امینى مقبول القول بدین کار فرستاد، مهم تومان
قزوین و ابهر و زنجان و طارمین به بنده مفوض بود، به یمن این دولت، بیت:

 

نوشته‏ام به اشارت خواجه، قانونى

  که کاتب فلکم مى‏دهد زمین بوسه

 

***

تاریخ گزیده براى اولین بار به خرج اوقاف «گیپ» در انگلستان عکس
بردارى و به چاپ رسیده است.

3. نزهت القلوب ـ نزهت القلوب آخرین اثر حمداللّه‏ مستوفى است که از
تألیف آن در سال 740 هجرى قمرى به سن 60 سالگى فراغت یافته است.
این کتاب شامل سه قسمت است که هر قسمت را مقاله نامیده است.

مقاله اوّل: در ذکر تکوین موالید ثلاثه، معادن، نباتات، حیوانات.

مقاله دوّم: در ذکر نوع انسان.

مقاله سوم: در صفت بلاد و ولایات و بقاع و آن بر چهار قسم است: قسم
اوّل در ذکر حرمین شرفین و مسجد اقصى، قسم دوّم در شرح احوال ایران و
آن مبتنى است بر یک مطلع و مقصد و مختم. مطلع در شرح تقسیم و طول و
عرض نقاط و قبله سرزمین‏هاى مختلف ایران است. مقصد در ذکر بلاد و
ولایات ایران زمین، و چگونگى آب و هوا و بنیاد عمارات و صفت ساکنین
هر ولایت و آن مشتمل بر بیست باب است که هر باب، مخصوص یک
قسمت از ایران است. این کتاب داراى انشائى روان و نیز داراى اطلاعاتى از
ممالک مجاور ایران در نیمه قرن هشتم هجرى است. یکبار تمام اقسام این
کتاب در بمبئى هندوستان در سال 1311 قمرى به سعى و اهتمام «گاى
لیسترانج» انگلیسى، در چاپخانه بریل در شهر لیدن هلند به چاپ رسیده
است. ادوارد براون خاورشناس مشهور، آن را به زبان انگلیسى ترجمه کرده
است. این کتاب علاوه بر جنبه جغرافیاى مشتمل است بر علم هیئت و
تاریخ طبیعى و فصلى در عجایب علم و در زمره کتب نفیس تاریخى قرن
هشتم به شمار مى‏آید. نویسنده کتاب کشف الظنون یک کتاب دیگر به نام
مفاخر التواریخ یا مواخرالتواریخ نیز به حمداللّه‏ مستوفى نسبت داده است.

ارادات حمداللّهمستوفى به اهل بیت علیهم‏السلام

این قطعه را حمداللّه‏ مستوفى در محبت اهل بیت علیهم‏السلام سروده است:

 

از دولت محبّت اولاد مصطفى

  شک نیست که اسعد ابناى آدمم

گر دوستدار حیدر کرار رافضى است

  من رافضى‏تر از همه عالمم

با حب اهل بیت گرم بغض کس نشد

  مفتى عقل و وهم قیاسند همدمم

 

بیت آخر در نسخه دیگر چنین آمده است:

 

با حب اهل بیت گرم بغض کس نبود

  معنى عقل و علم نباشد همدمم

 

قطعهاى از حمداللّهمستوفى

این قطعه را حمداللّه‏ مستوفى براى رکن‏الدّین ابهرى سروده و به کرمان
فرستاده است:

 

جهان فضل و هنر، جان نطق رکن‏الدّین

  زهى نظیر تو چشم زمانه نادیده

معانى سخنان تو در لباس بیان

  چو جان نماید در جسم و نور در دیده

قواى ناطقه در بدو فطرت ازلى

  ز ذوق نظم تو گفتن به طبع بگزیده

ز علم اوّل و آخر به پیش خاطر تو

  نبوده هیچ نکت هیچ وقت پوشیده

به عمر خویش در اخبار و آیت و امثال

  ز لفظ عذب تو گوئى خلاف نشنیده

شدى ز فرط هنر خسرو سریر مقال

  خرد ز جان و ز دل بندگیت ورزیده

توئى سلاله بى‏کران و طبع نازک تو

  به خوبروئى بکران نظم پوشیده

ز بوستان ضمیر تو نسخه بود مرا

  کنون زبنده کسى هست و آن بدزدیده

اگر تو لطف کنى دیگرى فرستى باز

  سزا بود به سزاوار خویش بخشیده

همان همیشه سرافراز در جهان هنر

  ز جام فضل، مى علم و عقل نوشیده

 


[1]. مسجد جامع.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده