- سه شنبه ۱ مهر ۹۳
این آرامگاه در 47 کیلومترى جنوب باخترى شهر تفت، و در قلب روستاى بیداخوید از توابع دهستان بنادکوک بخش نیر واقع شده است.
مزار شیخ على بنیمان به همان طرح و اسلوب قدیم پابرجاست و به مناسبت دارا بودن کتیبهها و آثار تاریخى و هنرى از بناهاى با اهمیّتِ شهرستان تفت و استان یزد است.
ساختمان آرامگاه، بنایى مشتمل بر بقعه، خانقاه و مسجد است که اصالت خود را همچنان حفظ کرده و تصرّفى در آن صورت نگرفته است. مدخل اصلى بقعه از جانب جنوب است که به صحن کوچکى راه مىیابد که پس از رواقبندى توسّط اهالى به حسینیه مبدّل شده است. پس از عبور از مدخل اصلى، به شبستان بزرگى با چهار صفّه زیبا روبرو خواهیم شد که بر فراز آن، گنبدى عرقچینى قرار دارد. در درون بقعه، سه قبر دیده مىشود، در بالاى سر و پایین پاى قبر شیخ على، دو محلّ چلّهنشینى به صورت پستوى کوچکى قرار دارد که داراى گچبرىهاى زیبا و دو مشبّکى نورگیر از کاشى معرّق در آنها تعبیه شده است.
مؤلّف تاریخ جدید یزد، تألیف پس از سال 862 هـ . ق اطّلاعات مفیدى در خصوص بناى بقعه و مسجد شیخ على در کتاب خود مىنویسد که چنین است: «چون شیخ على وفات کرد او را در
قریه بیداخوید درین مقام که هست دفن کردند و شیخ ابراهیم ابرقوهى که خادم او بود سر قبر او مجاور بود و بسیار از بزرگان مىخواستند که قبر او را عمارت کند. شیخ على به خواب ابراهیم آمد و گفت حوالت چنان است که ترکى از ترکستان بیاید و بر سر قبر ما عمارت کند.
در سال ستّ و عشرین و ثمانمائه امیر ترمش که داروغه یزد بود از قبل امیرزاده اسکندر بیشتر باغات و زمین بیداخوید بخرید و بر مزار شیخ وقف کرد و عمارت نیکو بر سر قبر شیخ بساخت از گنبد وطنبى، و مسجد و مسکن فقرا و درهاى نیکو نصب کرده و قبر شیخ را عمارتى نیکو کرده و لوح بنهاد و بغایت عمارتى نیکو و مروّح شد، و از اطراف خلایق به زیارت آن بزرگ مىآیند و مراد مىیابند.
و در سال تسع و اربعین و ثمانمائه امیرزاده اعظم شمسالدّین محمّد میرک پسر امیر جلالالدّین چقماق بفرمود که محرابى از سنگ مرمر تراشیدند وگرد آن کتابه نوشته در قبلهگاه نصب کردند.
و شیخ حاجى خلیفه که خادم بقعه بود چند قطعه زمین احیا کرد و مشجّر و مکروم ساخت و قنات جارى کرد و مزید موقوفات خانقاه کرد و در رونق خانقاه و نشر نام نیکو جدّى تمام داشت و غنى و فقیر همه ازو شاکر و راضى بودند.
و در سال تسع و اربعین و ثمانمائة عمارتى عالى بر در خانقاه بساخت از آجر تراشیده و اساس آن از سنگ و گچ نهاد و درگاه عالى مفتوح کرده و فخر و مدینى و بر هر طرف گنبد عالى راست کرده و بر بالاى هر یکى غرفههاى نیکو ساخته و دارافزون چوبین نهاده.»
از آثار تاریخى و هنرى این بقعه، مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
سنگ مرمر خوش تراش گل و بتهدار که در وسط محراب مسجد نصب شده است و همچنان که گفته شد، به فرموده شمسالدّین محمّد میرک در سال 849 هـ . ق صورت گرفته است.
1. دوره پیش طاق محراب مسجد، کتیبهاى به خطّ ثلث خوش از کاشى معرّق دارد و از آن برمىآید که در عهد سلطان یعقوب
(884 هـ . ق) زینالدّین پیرعلى مسجد متّصل به مزار را در سال 893 هـ . ق بنیاد نهاده و عبارت آن بدین شرح است:
«بنى هذا المسجد المستحقّ للشافى ایّام السّلطان المؤیّد من السماء، الخاقان المظفّر على الاعداء، المخصوص با... صافى تقویة الشریعة الزهرا الذى اطبع امره النافذ فى اقطار الارض و صارت محبّته على الرعایا بمثابة الفرض المتوکّل على المیهن الرحمان ابىالمظفّر یعقوب بهادرخان خلداللَّه تعالى سلطانه و افاض على البرّ آیة احسانه و البانى هو الامبر الأعظم الخبیر الاعلم ناصب رایات العدالة و العلم صاحب الآیات ایالت و الحلم و المتعصم بحبلاللَّه الولىّ زین الدّولة و الدّین پیرعلى اعلى شأنه و صانه عما ذنوبه، فى سنة ثلاث و تسعین و ثمانمائة.»
2. ازاره دور تا دور دیوار مسجد به ارتفاع 20/1 سانتىمتر از کاشىهاى آبى مسدّس به صورت لانه زنبورى که مانند بقعه شاه نعمتاللَّه ولى در ماهان است.
3. سه قطعه زیلوى کهنه که یکى وقف جمالالدّین رئیسالدّین مورّخ 930، دیگر وقف جمالالدّین مورّخ 927 و سوّمى، وقف بمان على مورّخ 971 هـ . ق است.
4. سنگ قبرى واقع در پستوى بالاى سر شیخ، از آنِ شیخ شمسالدّین محمّد به تاریخ 817 هـ . ق که با خط نسخ بر دیوار نصب است. در دورهاش دوازده امام و در وسط آن عبارت ذیل نقر شده است:
«... المرحوم السّعید قدوة المشایخ و المتورّعین شیخ شمسالدّین محمّدبن المغفور السّعید جمالالدّین حسینبن شیخ شمسالدّین ابراهیم علیه الرحمة و الغفران فى تاریخ یوم الجمعة من شهر ربیع الأول سبع و عشر و ثمانمائة الهجریّة النبویّة.»
5. گچکارى بسیار ظریف دیوار پستوى زیرپا و کتیبهاى از آیات قرآنى به خط نسخ.
6. کاشىکارى معرّق بر بالاى سر قبر شیخ با نقش گل و بوته و عبارت «یادیّان، یامنّان، یاحنّان» به خط کوفى و مکرّر و در وسط آن نام «محمّد» و «على» و عبارت دیگر که خوانده نمىشود.
7. سنگ مزار شیخ به اندازه 75×64 سانتىمتر از مرمر به تاریخ 781 هـ . ق که کلمات زیر بر آن نقر شده است: «هذا القبر شیخ الإسلام ربّانى قطب العارفین زبدة السّالکین تاج الملّة و الدّین على محمود بنیان قدّس سرّه و نوّر قبره ما توفّى فى یوم الاحد الرّابع شهر المبارک رمضان سنة احدى و ثمانین و سبعمائة... عمارة قبر المحراب چاکرش ابراهیم حاجى حسن ابرقوهى.»
8. سنگ قبر دوّم که متعلّق به قطبالدّین ابراهیم ابرقوهى است که خادم شیخ و بانى مزار او بوده است. بر سنگ قبرش چنین منقور است: «... هذا قبر مرحوم سعید شهید شیخالاسلام المعظّم قدوة المشایخ المفخّم قطب الملّة و الدّین ابراهیم ابرقوهى نوراللَّه مرقده فى التاریخ ثالث...»
9. سنگ قبر سوّم متعلّق به حاج شمسالدّین محمّدشاه بیداخویدى متوفّاى 856 هـ . ق که اندازه آن 37×67 سانتىمتر و بر آن منقور است: «... قد رجعاللَّه الملک المجید الشیخ الاعظم السعید الواصل الى رحمةاللَّه الحاج شمسالدّین محمّدشاهبن الشیخ جمالالدّین حسینبن المغفور ابىعلى البیداخویدى طاباللَّه ثراه فى شوّال السنة ست و خمسین و ثمانمائة.»
10. یک سنگ قبر نامنظم طبیعى از سنگهاى «تل شهدا» که به طور آزاد در راهروى بقعه دیده مىشود و بر آن به خط نسخ،
تاریخ 724 هـ . ق و نام متوفّى: تاجالدّین حاجىبن عثمانبن عبدالرحمن کیا ثبت شده است.
11. بر سر در ورودى بقعه، کتیبهاى چوبى نصب شده که به خط نسخ، بناى عمارت را در تاریخ 826 هـ . ق توسّط جهان ترمش بازگو مىکند.
12. بر دیوار سکوى دست راست پیش درگاه ورودى، یک کاشى ستارهاى که ظاهراً ساخت قرن هشتم است، نصب گشته و بر آن دو بیت ذیل نقش بسته است.
خداوند دانش غم این خورد که دنیا به هر حال مىبگذرد
نه بر باد رفتى سحرگاه شام سـریـر سلیمان علیه السلام
بر روى قبر شیخ و خادمش، ضریحى آهنى به طول 5/3 و عرض 3 متر نهادهاند تا از تخریب سنگ قبر تاریخى محافظت شود. در میان دو صفّه گنبدخانه، صورت قبر هفت شهید جنگ تحمیلى دیده مىشود. دیوارهاى اولى بقعه، کلاً از سنگ لاشه و خشت و گل است. حدود دو متر از دیوارهاى بقعه بر اثر مرور زمان از خارج وارد گل شده و بنا از بیرون کوتاه نشان مىدهد. این بنا به شماره 1666 و در تاریخ 1/7/1363 در فهرست آثار ملّى به ثبت رسیده است.
شیخ تاجالدّین یا زینالدّین علىبن محمودبن بنیمان که به «شیخ على بنیمان» شهرت یافت و در جامع مفیدى از او به «بابا شیخ على بیداخویدى» یاد شده است از مریدان راسخ العقیده تقىالدّین دادا محمّد و فرزند او سلطان حاجى محمودشاه بود. خود مجذوبى بود که ازو کرامات و نقلهایى شیرین در تواریخ یزد مسطور است. از جمله این که: «جماعتى از لران در راه مىرفتند، ناگاه به کاروانى رسیدند که خرما بار داشت. لران آن خرما بغارتیدند. چون به خانقاه شیخ آمدند فرمود که غارت و زیارت! لران چون این بشنیدند در پاى او افتادند و توبه کردند.»
وى از صلحا و گوشهگیران عصر خود و مرید تقىالدّین دادا محمّد نوشتهاند و رسالهاى هم در مقامات و کرامات مراد خود نوشته
است که منقولاتى از آن را محمّد مفید در «جامع مفیدى» به دست مىدهد.
جعفرى صاحب «تاریخ یزد» در «تاریخ کبیر» خود نیز از شیخ على بنیمان یاد مىکند و مىنویسد:
«ذکر شیخ على بنیمان از مریدان شیخ حاجى محمودشاه بود و او را نظرى برسید و صاحب حال شد و دایم چشم بر هم نهاده بود و سخن با مردم کم گفتى. چون شاه شجاع را با لشکر متوجّه یزد شد مردم استعانت به وى بردند. او در حال دعا کرد. شاه شجاع را درد شکم گرفت و تضرع کرد، چنانچه طاقت نداشت. نزد شیخ آمد و عذر خواست و تضرع نمود. شیخ قدرى نان خشک به وى داد. چون بخورد در زمان بهتر شد و باز گردید. وفات او در سال هفتصد و هشتاد و نه هجرى بود.»
در جامع مفیدى هم تفصیلى درباره کرامت او و مخصوصاً اطّلاعات مفیدى از اعتقاد شیخ در پیروى از سلطان حاجى محمودشاه مندرج است و مطالبش ماخوذ از تألیفى است که محمّدبن حسنبن حسینبن على الشریف درباره او نوشته بوده است.
به نقل از جامع مفیدى، شیخ على به امر حاجى محمودشاه
از بُندرآباد به بیداخوید که آب مختصرى داشت نقل مىکند و
به دست او مقدّمات آبادانى این ده فراهم مىآید و گفته است که شیخ على سى سال به چوپانى گوسفندان مزار متبرّک بُندرآباد را روزگار گذرانید.
محمّدمفید مستوفى، اطّلاعاتى از وضع موقوفات مزار شیخ در عصر خویش به دست مىدهد که نقل آن خالى از فایده نیست، بدین شرح:
«در این ایّام به خلافت ماضى متغلّبه به عنف بعضى از مزارع و املاک از سیّد متولّى انتزاع نمودهاند و ارباب وظایف ابرام شعار و عمّال و مباشرین تغلّب دثار دست تطاول از آستین جرأت دراز کرده قلیلى حاصل که مانده نوش جان مىنمایند... و مزار منوّر و خانقاه مطهّر روبه خرابى نهاده... مسوّد اوراق از عالم جهالت و ضلالت... مستوفى موقوفات دارالعباده یزد شده پشت بر مسند استیفاء نهاده... و این بىخبر خود را به لباس زهّاد در نظر خلایق جلوه مىداد و مال اوقاف خصوصاً حاصل سرکار شیخ کرامت دثار به بهانه رسومات و مواجب و حق الجعاله بر خود مباح مىدانست...»
«بعد از آن که یازده سال از فوت جناب [شیخ على] گذشت بقعه حوالت به عالىجناب شیخالاسلام اقدم اکرم حاجى شمسالدّین محمّدشاه شد و از اسباب بقعه چیزى ظاهر نبود. عالىجناب مشارالیه همگى همّت به رواج و رونق بقعه مذکوره مصروف داشت... و در ابتدا پنج قفیز زمین خریده وقف سرکار نموده و شیخ ولى مبرور سعید شیخ عزالدّین داوود علیه الرحمه حواله به خدمتش کردند و خدمتش اولا تمام املاک پدر خویش وقف کرد و آنچه در تحت تصرّف خود داشته از املاک و اسباب و اغنام و دواب و غیره رقبات موقوفه بقعه منوّره موصوفه کرد.
و در وقتى که امیر ترمش به داروغگى یزد تعیین گردید عمارتى چند در پیش مدفن بنا نهاد و بعضى املاک خریده وقف سرکار گردانید.
و عالىجناب شیخ شمسالدّین حاجى محمّدشاه نیز املاک و رقبات خریده داخل کرد و چون رونق و رتبت بقعه مذکوره و خانقاه اشتهار تمام گرفته بود و مدّت چهل و دو سال برآمده، خلایق بسیار از اطراف و جوانب متوجّه و متردّد مىشدند. در پیش عمارت امیر ترمش عمارتى دلگشا به غایت نزهت مبنى بر دو طبقه از آجر و گچ بنا فرمود... شیخالاسلام سعید شمسالدّین حاجى محمّدشاه فرموده که سال اوّل که بنیاد عمارت خانقاه شد اندک محصولى بود و خرج بسیار واقع گشت... و اسباب خانقاه از هر جهت خریده مىشد و غلّه به بهاى آن مىرفت تا آخر سال و چون غلّه نو مىرسید هنوز مقدارى غلّه کهنه در انبار مانده بود، تعجّب از آن مىرفت...»
این سه بیت درباره مزار شیخ سروده شده است:
رهـى مـزار فلک اشـتباه شـیخ على
کـه هست ملـتجأ خــلق جمـله عـالـم
گـذشت مرتبه قدرش از نهـم افلاک
به صدق هر که درین جا نهاده است قدم
آیا کسى که توجّه به حضرتش دارى
بیــا مـآثــر الطـاف بین و فیـض کــرم
- ۱۷۴۷
- ادامه مطلب