- چهارشنبه ۱۶ مهر ۹۳
یکى دیگر از مزارهاى باشکوه و مجلّل استان کرمان، آرامگاه با عظمت امامزاده زید است که در شهر شهداد قرار گرفته است.
این مزار از قدیم الایّام به نام امامزاده زید در کرمان و شهداد معروف بوده و داراى مقامات و کرامات بسیارى مىباشد که از قرنهاى دور مورد توجّه غالب مردم شهداد و کرمان بوده و سلاطین و امرا هم توجّهى ویژه به آن داشته اند.
بانى آرامگاه: به درستى معلوم نیست که نخستین بنایى که بر روى قبر امامزاده زید ساخته شده توسّط چه کسى و به امر کدام یک از امراء انجام گرفته است. همین قدر مىدانیم که مزار متبرّک حضرت زید پس از وفات او به سال 482 هـ . ق توسّط شاهان آل قاورد سلجوقى ساخته شده و بعد در هر دورهاى توسّط افراد خیّر و نیکوکار مورد بازسازى و تعمیر قرار گرفته است.
قدیمىترین قسمت بناى امامزاده زید ایوان خشتى است به طول 90/8 و عرض 85/5 متر که دیوارى به ضخامت 5/1 متر دارد. قدمت این ایوان به قرن هفتم هجرى مىرسد. بناى کنونى که به توصیف آن خواهیم پرداخت متعلّق به دورة صفویّه است.
توصیف بقعه: مجموعه این بقعه شامل سردر، گنبد رفیع و زیبا، کاشىکارىهاى معرّق فیروزهاى، ایوان و صفّه زیبا به نام صفا و ورودی است که از نظر معمارى و شیوه ساختمانى بسیار جالب و قابل مطالعه و بررسى است. در این بقعه، یک سرى تزیینات کاشىکارى، گچبرى، نقّاشى، مقرنسکارى، گره سازى و آیینه کارى دیده مىشود که از نظر معمارى بسیار ارزنده و جالب و بخصوص گچبرى زیر سقف ایوان قدیمى آن در زمره هنرهاى ممتاز این بناى تاریخى به شمار مىرود.
حرم مطهّر: اصل بنا به شکل مربّع و هر یک از اضلاع آن بیست متر است که مجموع مساحت حرم مطهّر چهارصد مترمربّع است. ترکیب بقعه، هم چون حرم شاهزاده حسین چوپار بنا شده با این تفاوت که گنبد امامزاده زید مقدارى کوچکتر است.
چهار در، در چهار جهت بقعه به سمت شبستانى که دور تا دور اتاق اصلى مرقد را فرا گرفته، قرار دارد. تمام جدارهاى داخلى این فضا به اندازه 20/1 سانتىمتر با کاشىهاى لاجوردى و به شکل زنبورى و در زمینه گل و بوته تزیین شده است. الباقى دیوار شبستانها سفیدکارى و رنگ کارى شده و تزیین خاصى جز سقف این شبستانها که داراى مقرنس و هلال بندىهاى ظریفی است، تزیین دیگرى به چشم نمىخورد.
براى اتصال شبستان یا رواق به اصل اتاق مرقد، چهار درِ چوبى عالى در چهار طرف شبستان تعبیه نمودهاند، اصل اتاقى که مرقد امامزاده در آن است، به شکل مربّع و ابعاد 8×8 متر است که تمام جدار آن آیینه کارى زیبا، کاشىکارى نفیس و مقرنسکارى جذاب دارد و شکوه و عظمت این بنا را براى زوّار به تصویر مىکشد.
در چهار طرف و زاویههاى حرم، چهار گوشواره زیبا و گچبرىهاى ظریف و جالب مشاهده مىشود که برخى از آنها هنوز پس از هفت قرن از بناى اصلى پابرجا مانده است.
ضریح مرقد امامزاده که در وسط حرم، درست زیر گنبد قرار دارد، قبلاً چوبى و به شکل صندوق بوده، که در سالیان جدید برداشته شده، و در گوشهای از رواق نگهدارى مىشود. به جاى آن، ضریحى از آب طلا و نقره که کار هنرمندان اصفهانى است و آیات قرآن و اشعار محتشم کاشانى بر روى آن قلم زنى و حکاکى شده، نصب شده است. در بالای ضریح مطهّر، کتیبهای به این عنوان قرار دارد:
«به همَت هیأت امنا سازنده احمد و عبّاس پرورش، قلمزنى سیّد مصطفى احمدى، نجارى حاج نعمت اللَّه حیدرزاده سال 1380 اصفهان»
تصویرى سه بعدى از نقّاشى عصر عاشورا توسّط مرحوم شوکت الملک و عمل حاجى پروانه کاشانى در سال 1328 هـ . ش وقف حرم شده، که در یکى از رواقها به چشم مىخورد. این نقّاشى در سال 1380 توسّط سیّد ماشاء اللَّه حسینى نژاد تعمیر شده است با وجود این، بخشهایى از آن از بین رفته است.
در جانبین چهار ورودی اصلى به شبستان حرم، دو نور گیر در طرف بالاى در قرار دارد که در مجموع هشت نور گیر در بقعه تعبیه شده است.
در داخل حرم قبرهاى مرحومین سیّد محمود قوام الشریعه و فرزند او سیّد محمّد خلیل قوام و شیخ محمّد حسین قوامى قرار دارد که مورد توجّه اهالى است.
ایوان حرم: مدخل اصلى بقعه که از جانب شمال است، سراسر با کاشىهاى گرهى در زمینه گل و بوته به رنگ آبى و زرد و سبز
و زیبا مزین شده است. در قوس بندى ورودی، مقرنسکارىهاى ظریفى صورت گرفته که همه آن نیز کاشىکارى شده است.
ارتفاع بقعه از سطح زمین 18 متر است که هفت متر آن را ایوان حرم تشکیل مىدهد.
در مقابل همین ایوان، آرامگاه هشتضلعى زیبایى قرار گرفته که توسّط هشت ستون استوار است و گنبدى عرقچینى براى آن تعبیه نموده و با آجرهاى تزیینى مزیّن نمودهاند، که مدفن و آرامگاه دکتر سیّد ابوالقاسم پورحسینى متخلّص به واصل است. آن مرحوم زمین مهدیّه را خریدارى و به امامزاده زید وقف نموده است. از آخرین سرودههاى آن مرحوم در بالاى ستونهاى آرامگاه او در روى کاشىهاى آبى آسمانى نقش بسته که این از قرار است:
از ظلمت آباد عدم یابم ظهـور دیگرى
گر برد مد حق بر دلم از فیض نور دیگرى
بى او ندانم من کیم گر او نباشد من نیم
او نائى و من چون نیم این هم ظهور دیگر
فیضش مکررّ مىرسد،نورش ز هردرمىرسد
از پاى تا سر مىرسد، ذوقى و شور دیگرى
هر دم کند سیرى جدا، گه درفضا گه دربقا
این جنبش منتهایـى، دارد ســرور دیگرى
اى خوش نواى خوش سخن، الکن بگشایى ز من
آخر تو هم حرفى بزن در اوج طور دیگرى
با ما نمىآیى میا، از خود بر آ اى خود برا
امّـا بجــو در هـر کجا خط عبور دیگرى
واصل تو خامى پخته شو آگه نى آمخته شو
سخت دلى افروخته شو، اندر تنور دیگرى
فخر اینکه جانان ویم، اینک چند مهمان ویم
یکشب که در بـان ویم دارم غرور دیگرى
در زیر رسمى بندى گنبد آرامگاه دکتر نوشته شده: «1367 عمل محمّد جواد فخرى زاده کرمانى معمار میراث فرهنگى».
گنبد رفیع: بر فراز بقعه، گنبدى زیبا به شکل شلجمى است که شکوه و عظمت بنا را دو چندان نموده است. گنبد از نوع دوپوش است که ساقه آن سه متر و قوس آن هشت متر، و در مجموع 11 متر از سطح بام ارتفاع دارد و سراسر آن با کاشىهاى معرّق فیروزهاى مزیّن شده و جمله لااله الااللَّه محمّد رسول اللَّه با خط بنّایى در دور تا دور ساقه در زمینه سفید تکرار شده است.
در زلزله سال 1360 گلباف بخشهاى اعظم حرم مطهّر، بخصوص گنبد حرم آسیب دید که توسّط فرهنگیان متدّین و اهالى دین مدار شهداد بازسازى شد.
ایوان بلند (ورودی): ایوان بزرگ حرم که از آن به عنوان ورودی و درِ اصلى به صحن مطهّر استفاده مىشود. بسیار باشکوه است و ارتفاع آن حدود 12 متر مىباشد که بالاى آن مازنهاى تعبیه نمودهاند. دور تا دور ایوان را آیة الکرسى در زمینه گل و بوته کاشىکارى نمودهاند که بسیار زیبا و موزون است. در این ایوان پس از بسم اللَّه چند کتیبه به چشم مىخورد که از این قرار است:
«به سعى هیئت امناء تجدید بنا از محل نذورات ضریح زیر نظر معمار میراث فرهنگى جواد فخرى زاده کرمانى به تاریخ 1369 هـ . ش یا حضرت امامزاده زید .»
مهدیّه: پس از عبور از ایوان رفیع، یک هشتى بزرگ تعبیه شده که در قسمت چپ آن، یک مهدیه بزرگ به مساحت چهارصد مترمربّع احداثشده است. با وجود آنکه این بنا به تازگى ساخته شده، بسیار باشکوه، زیبا و حرفهاى بنا شده، هر بینندهای تصوّر مىکند که چهار صد سال سابقه دارد امّا ذوق و هنر و ارادت استاد حسین على نقى زاده در سال 1374 هـ . ش باعث شده که به شکل معمارى قدیم احداث شود. این مهدیه 12 متر عرض و چهل متر طول دارد و در اطراف آن ستونهایى جهت نگهدارى سقف تعبیه نمودهاند. تمام سقف مهدیّه به سبک قدیم، هلال بندى، مقرنسکارى و مقدارى از آن گچبرى شده است. قرینه این مهدیّه در شمال شرق در حال ساخت مىباشد. در مقابل مهدیّه یعنى در سمت راست هشتى، دفتر نگهبانى حرم مطهّر و دو حجره دیگر که به عنوان پایگاه مقاومت بسیج المهدى است، قرار دارد.
صحن مطهّر: صحن بزرگ حرم که حدود 5/1 هکتار است به طول و عرض 120 متر مىباشد که بسیار زیبا و داراى دو درخت کُنار، 18 درخت نخل بزرگ و 2 نخل کوچک است. در شرق و غرب بقعه دو حوض کوچک قرار دارد که جلوه خاصى به حرم داده است. سقاخانهاى کوچک مقابل مهدیّه و نزدیک درختان قرار دارد که در حال بازسازى است. صحن، قبرستان عمومى اهالى نیز مىباشد. سرویسهاى بهداشتى و آشپزخانه که در مجموع در 115 متر تعبیه شده در جنوب غربى صحن قرار دارند.
طرح توسعه: طرح توسعه آستانه از دیرباز مورد توجّه مسوولین شهر و هیات امنا قرار داشته، از این رو در زمان تصدّى شهردارى شهداد توسّط مهندس حاج عبّاس چنگیزى، پیرامون حرم مطهّر بلوار کشى و بهینه سازى شده است به تازگى نیز توسّط شوراى شهر توجّه ویژهاى به آستانه امامزاده زید مبذول شده است.
ساخت مهمانسرا، حسینیه بزرگ، بازسازى سرویسهاى بهداشتى، ایجاد رواقها، احداث کتابخانه و مفروش نمودن صحن مطهّر از جمله برنامههاى طرح توسعه حرم مطهّر است.
این بقعه باشکوه به شماره 530 و در تاریخ 1/1/1345 به ثبت آثار ملّى و تاریخی رسیده است.
نسب شریف: نسب شریف حضرت زید با هفت واسطه به امام ششم شیعیان حضرت امام صادق منتهى مىشود اجماع علماى انساب بر این قول اتّفاق دارند که از قرار زیر است:
حضرت زید بن على البکرآبادى بن محمّد بن على بن محمّد بن على الخوارزمى بن قاسم الشیخ بن محمّد الدیباج بن امام جعفر صادق .
وى سیّدى بسیار جلیلالقدر، عظیمالشان، عابدى زاهد، فاضلى ارجمند، فقیهى وارسته و سرپرست سادات کرمان مىباشد که نام او در بیشتر کتابهاى انساب به نیکى یاده شده است.
پدران این بزرگوار، همه از بزرگان سادات اهل بیت و از مشاهیر خاندان پیغمبر بودند. آن گونه که از تاریخ استفاده مىشود، پدران و اجداد حضرت زید در طول زندگى خود با حاکمان ظالم و غاصبان حقوق اهل بیت درگیر بودند و پیوسته در اسارت و زندان دشمنان بوده، یا مبارزه و هجرت و آوارگى در راه دین را اختیار کرده، برخى از آنان نیز به امارت و فرمانروایى رسیده بودند.
در این که مدفون در این بقعه، حضرت زید نواده بزرگوار امام جعفر صادق است، هیچ شک و تردیدى میان علماى بزرگ انساب نیست و این مزار جزو 2 مزار صحیح النسب استان کرمان بعد از بقعه متبرّکه امامزاده سیّد على سیرجان است که اجماع علماى انساب بر آن اصرار دارند. از طرفى این مزار متبرّک، جزو 25 مزار مشهور کشور است که انسان مىتواند با آرامش خاطر، خفته در آن را زیارت کند و سلام او به خودِ او فرستاده شود. چرا که در بقیّه مزارات ایران براى تعیین شخصیّتهاى مدفون در آن، با قراین و شواهد و با اگرها و مگرها اثبات مدفن سیّدى مىشود که این خود یکى از شرافتها و کرامتهاى صاحب این مرقد است. با این وجود، سعى ما بر این است که تمام اقوال علماى انساب و مورّخان رادربارة خفته در این مزار بیان کنیم تا صحّت ادّعاى ما روشن شود.
علّامه نسّابه ابن طباطبا از دانشمندان و نسب شناسان قرن پنجم هجرى، ضمن ورود سادات به شهرهاى ایران، از منطقه خبیص یاد مىکند. منتهى نام سیّد زید را به تصوّر آنکه در کلمه کرمان بیان داشته از قلم مىاندازد. همین اندازه معلوم مىکند که حضرت زید تا قبل از این تاریخ در قید حیات بوده، مسکن او نیز خبیص کرمان بوده است.
علّامه نسّابه بیهقى معروف به ابن فندق متوفّاى 565 سال هـ . ق، ضمن معرّفى فرزند حضرت زید مىنویسد: «نسب شریفش با هفت واسطه به امام جعفر صادق منتهى مىشود و در کرمان بوده است».
امام فخر رازى متوّفاى سال 606 هـ . ق با جملة ابوطالب زید بن على البکرآبادى، ساکن کرمان. همین ادّعاى پیشین را تأیید مىکند.
ابوطالب مروزى از دانشمندان نسبشناس و متوفّاى بعد از سال 614 هـ . ق از او به عنوان زید الحاجى الزاهد بن على البکر آبادى بن محمّد بن على بن محمّد بن على الخوارزمى یاد مىکند و براى آن حضرت هشت پسر و دو برادر ذکر مىنماید و مىنویسد: لهم اعقاب، براى همه آنها نسل بوده است.
علّامه نسّابه ابن عنبه متوفّاى سال 828 هـ . ق از عالمان انساب ساکن کرمان، دربارة وى مىنویسد: على بکرآبادى سه فرزند به اسامى حسن، عقیل و ابوطالب زید زاهد داشته است و براى زید نیز هشت پسر ذکر نمودهاند و فرزندان زید الان در کرمان و ولایات دیگر آن هستند.
او در جاى دیگر از کتاب خود نسل زید زاهد را در کرمان، خبیص و بم مىداند.
سیّد کیا گیلانى از دانشمندان قرن دهم هـ . ق همان گفتار ابن عنبه را ذکر نموده، از زید به شایستگى یاد مىکند.
علّامه سیّد ضامن بن شدقم از دانشمندان انساب و متوفّاى بعد از سال 1090 هـ . ق پس از ذکر نام و نسب شریف زید به معرّفى فرزندان آن حضرت مىپردازد که برخى از آنها سرپرست سادات بودند.
ملّا هاشم خراسانى در کتاب منتخب التواریخ مىنویسد:
«در خبیص کرمانست قبر جناب بابا زید... چنانچه در عمدة الطالب است.»
معلوم شد که تمام علماى انساب دربارة نسب حضرت زید و مدفن او در خبیصِ کرمان اتّفاق نظر دارند.
پدر بزرگوار: پدر بزرگوار حضرت زید على نام داشت و معروف به بکر آبادى بود. از آن جهت به این لقب شهرت یافت که در منطقهاى به نام بکر آباد جرجان = گرگان سکونت داشت و فرزندان او را نیز بکرآبادیّون مىگفتند.
او سیّدى جلیلالقدر، عظیمالشان و از شجاعانِ سادات حسینى بود.
امام فخر رازى او را امیر شهر جرجان مىداند و از او به شایستگى یاد مىکند.
على به خاطر سکونت در گرگان به على الجرجانى الأمیر نیز معروف است. ظاهراً او به خواهش احمد ابوالحسن الهارونى، مجدّد دولت علویان طبرستان به آن منطقه مهاجرت نمودهاست. او قبلاً در شهر رى سکونت داشته، آوازه حکومت علویان بر طبرسان و نقش ابوالحسن هارونى حسنى به گوش او رسیده بود، از این رو پس از دعوت از او، مشتاقانه به سپاهیان هارونى ملحق شد و پس از مجاهدتهاى فروان به عنوان نخستین حاکم جرجان برگزیده شد. در آنجا به عدل و داد حکم راند تا اینکه عاقبت در زمان حکمرانى برادر احمد، سیّد یحیى هارونى در گرگان وفات یافت.
علّامه نسّابه ابن عنبه دربارة او مىنویسد: «از خانواده قاسم الشیخ بن محمّد الدیباح در جرجان مىتوان از على بن محمّد بن على بن محمّد بن على بن قاسم نام برد. بعضى گفتند که او فرزند (نسل) ندارد، امّا سیّد رضىالدّین ابن قتادة الحسنى در مشجّر خود یاد کرده که او را حسن، عقیل و ابوطالب زیدالزاهد بوده است.»
عمیدى نسّابه از اعلام قرن نهم هجرى، حسن را هم چون زید مکنّى به ابوطالب دانسته است. او برادر بزرگتر حضرت زید است که متأسّفانه از چگونگى زندگانى و تاریخ و محل وفات و مدفن او اطّلاع دقیقى نداریم.
علّامه ضامن بن شدقم، حسن را به اشتباه حسین دانسته و کنیه او را نیز ابوعبداللَّه نوشته، اضافه مىکند که او فرزندى به نام امیرکا (امیر کیا) داشته و از او فرزندى به نام حسن، و از او امیرکا و از او محمّد و بالاخره از او نیز مهدى به وجود آمده است.
آن چه مسلّم این است که دو برادر حضرت زید و فرزندان آنها در گرگان و طبرستان مىزیستهاند و تنها حضرت زید به کرمان مهاجرت نموده است.
تاریخ و محلّ تولّد: بدون شک محلّ تولّد حضرت زید در شهر گرگان بودهاست. زیرا پدر او سالیان دراز در این شهر سکونت داشته، طبق گفته مورخّان در همین شهر صاحب اولاد شده، که اولاد او به بکرآبادیّون ملقّب گشتهاند.
متأسّفانه از تاریخ تولّد آن حضرت در هیچ یک از منابع موجود ذکرى به میان نیامده است. از آنجایىکه نام شریف او نخستین بار در کتاب لباب الأنساب بیهقى آمده است و با توجّه به آنکه پدر وى در ولایت یحیى الهارونى به سال 424 هـ . ق یا کمى بعد از آن وفات یافته، مىتوان احتمال داد که آن حضرت در سال 395 هـ . ق در بکرآباد گرگان به دنیا آمده باشد. زیرا منصب نقابت و سرپرستى ساداتى که به او در کرمان محوّل شده، لازمه آن است که او حدود 30 سال داشته، باشد تا واجد شرایط نقابت باشد، از این رو او در این هنگام کمى بیش از سى سال داشته که به کرمان مهاجرت کرده است.
انگیزه مهاجرت به کرمان: انگیزه مهاجرت حضرت زید به کرمان به درستى معلوم نیست؛ امّا بدون شک پس از وفات پدر بزرگوارش در حدود سال 425 هـ . ق، انگیزهاى جهت ماندن در منطقه طبرستان برایش مهیّا نبوده است. از این رو احتمال دارد که جهت تبلیغ حقایق و معارف تشیّع به کرمان مهاجرت نموده، همان جا همسر اختیار کرده، در کرمان ماندگار شده است.
با توجّه به نوع شغل و منصبى که حضرت زید داشته است دو احتمال دیگرى مىتوان جهت انگیزه مهاجرت وى به کرمان داد. هم چنان که خواهد آمد، برخى آن حضرت را نقیب و عدّهاى دیگر او را نسّابه دانستهاند. لازمه کار نقابت آن است که شخص نقیب النقباء (سرپرست تمام سادات) او را به این سمت یعنى نقابت (سرپرستى سادات یک منطقه) منصوب کند. بنابراین او به اختیار به کرمان مهاجرت نکرده بلکه محل مأموریّت او بوده است. امّا اینکه این مأموریت از جانب چه کسى به او داده شده، از مجهولات تاریخ است.
از طرفى آن حضرت را نسّابه خواندهاند. لازمه این شغل نیز مسافرت به دیگر شهرهاى اسلامى جهت ثبت و جمع آورى نام سادات و چگونگى احوال آنان است. بنابر این، شاید حضرت زید بدین خاطر به کرمان مهاجرت کرده است. هرچند نظر نگارنده بر این عقیده است که آن حضرت از سوى امام ابوالفتح دیلمى مقتول به سال 454 هـ . ق به منصب نقابت سادات کرمان منصوب شده، وى بدان جهت به کرمان مهاجرت کرده است و این منافاتى با تبلیغ و نسّابه بودن آن حضرت ندارد.
چرا شهداد؟ از دیگر مجهولات تاریخ زندگانى حضرت زید ، سکونت او در شهداد یا همان خبیص است. در اینکه چرا آن حضرت منطقه شهداد را جهت سکونت اختیار نموده معلوم نیست. این احتمال که او جهت استفاده از هواى خوب فصل زمستان و بهار خبیص به این منطقه پناه آورده و یا اینکه همچون دیگر افراد، باغ اختصاصى در خبیص داشته بعید به نظر نمىرسد.
وجه دیگرى که از سکونت حضرت زید پرده بر مىدارد، نقابت (سرپرستى) او بر سادات است. زیرا شخص نقیب باید در جایى سکونت داشته باشد که در دسترس بیشتر سادات باشد و یا سریع بتوان به آنان مواجب و دیگر مقرّرىها را رساند. از این رو شهر خبیص که در گذشته در شاهراه و مسیر کاروانهایى که از خراسان، قاین و یزد به کرمان مىآمدند بود، جاى خوبى جهت سکونت به نظر مىرسید و به وسیله همین کاروانها مىتوان مقررّى ماهانه سادات که از سوى نقیب النقباء جهت معاش سادات ارسال مىشد، رساند، یا از احوال آنان با خبر شد.
معلوم مىشود که حضرت زید به اختیار و به جهت منصب مهمى که داشته شهر خبیص را جهت سکونت اختیار نموده تا از این شاهراه جهت کمک و مساعدت به سادات اقدام نماید.
اگـر چـه خامـوشم فریاد هستم
به شیرین عشق خود فرهاد هستم
به شــاهان جهـانم اعتنا نیست
و لیکــن بنــده شــهداد هستم
ازدواج با آل قاورد سلجوقى: پدر حضرت زید خود امیرى از امراى گرگان بوده است؛ پس حضرت زید یک امیرزاده
و از لحاظ نسب و شرافت نیز، بزرگ زادهاى از نسل آفتاب و
نواده بزرگوار امام جعفر صادق است. هم، مقام نقابت دارد
و هم نسّابه دوران است. در زهد و تقوى نیز سرآمد عصر خود
است. از این رو هر پادشاهى به فکر خویشاوندى با این سلاله
رسول خدا است.
صاحب کتاب تاریخ سلاجقه کرمان، محمّد بن ابراهیم کرمانى خود را از دودمان حضرت زید دانسته، مىنویسد: ملک قاورد مؤسّس سلسله سلاجقه، چهل دختر داشت ـ بعضى را در حکم امراء آل بویه کرد و اکثر به علویان داد. از آن جمله هشت دختر به ولىّ صالح شمس الدّین ابوطالب زید زاهد نسّابه مدفون در خبیص و هفت پسر او داده است.
اگر کسى از تاریخ زندگانى سادات از کتابهاى معتبر انساب اطّلاع نداشته باشد، شاید مطلب فوق را منکر شود. آرى، چنین است. ملک قاورد به جهت اعتلا دادن موقعیّت خود در میان جامعه و در بین امیران، همان روش را رفت که در گذشته عضدالدوله دیلمى برگزیده بود و داستان آن از این قرار است.
در سال 312 هـ . ق هنگامى که سلطان عضدالدوله دیلمى به حجّ رفته بود، خواست با یکى از سادات حسنى به نام زید الأسود بن ابراهیم بن محمّد بن قاسم الرُسّى بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنى بن امام حسن که سیّدى جلیل، شریف و از بزرگان سادات حسنى در قرن چهارم و از زاهدان و عابدان زمان خود و مشغول عبادت در بیت المقدّس بود، به خلافت بیعت نماید، او نپذیرفت. سپس شاه او را اکرام کرد و مقدمش را گرامى داشت و بسیار احترامش نمود. حکایت شده که سلطان از او درخواست کرد که خواهرش فاطمه را به ازدواج خود درآورد زیرا او در خواب رسول خدا را دیده بود که به او امر نموده بود تا خواهرش را به ازدواجش درآورد و هم چنین خواهرش نیز قبل از ازدواج خواب دید که به حجّ مشرّف شده و رسول خدا او را به ازدواج مردى درآورده به شکل حضرت زید اسود، خواب خود را کتمان کرد تا اینکه به مکّه مشرّف شد و با زید ازدواج نمود و خوابش تعبیر شد. هنگامى که فاطمه وفات یافت، سلطان عضدالدوله، دخترش شاهان دخت را به ازدواج زید درآورد و از او چندین فرزند به دنیا آمد.
عضدالدوله دیلمى از این ازدواج بسیار خرسند بود و نزد ملوک و پادشاهان افتخار مىکرد و مىگفت: و قد التحم نسل رسول اللَّه بنسلى، نسل رسول خدا با نسل من در آمیخته است.
بنابراین عضدالدوله دیلمى با این ازدواج که دختر و خواهر خود را به یکى از بارزترین شخصیّتهاى حسنى در عصر خود داد، بیشتر سادات را به خود معطوف نمود و به آنان نیکى و احترام مىنمود. آل قاورد نیز با این عمل، بلکه فراتر از آن، دخترى به حضرت زید و هشت دختر دیگر را به فرزندان حضرت زید داد تا در این شرافت از شاهان دیلمى و آل بویه سبقت گیرند.
آرى، زید علاوه بر شرافت نسبى که بهرسول خدا ختم مىشود، خود امیرزاده و رییس سادات و داماد شاهان سلسله قاورد سلجوقیان کرمان نیز مىباشد. که تمام شرافتها را یک جا بهخود اختصاص داده، از او چهره کاملى در جامعه ترسیم نموده است.
غروب آفتاب: از تاریخ وفات حضرت زید در منابع انساب ذکرى به میان نیامده است. ما بر اساس برخى از قراین احتمال داده بودیم که آن حضرت در حدود سالهاى 470 تا 500 هـ . ق وفات یافته است و این پس از کشته شدن ملک قاورد است که در سال 466 هـ . ق وفات یافت. در کتاب ستارة کویر دربارة تاریخ وفات این سیّد جلیل القدر از یک نسخة خطی چنین آمده است: «زید الحاجى الزاهد، مات فى ربیع الثانى سنة 482 هـ . ق یعنى زید حاجى زاهد در ربیع ثانى سال 482 هـ . ق وفات یافته است.
طبق این تاریخ و با وجود اینکه قبلاً احتمال دادیم حضرت زید در حدود سال 395 هـ . ق به دنیا آمده باشد، بیش از 87 سال عمر پر برکت داشتهاند. به جاست اهالى شهداد و خبیص 15 ربیع الثانى هر سال را به پاس یاد بود این عارف زاهد، نقیب و نسّابه دوران، مجلس یادبودى آراسته و به ذکر فضایل و کرامات آن حضرت مبادرت ورزند. که به یقین مورد توجّه وى و جدّ مظلومش امام جعفر صادق قرار خواهند گرفت.
زیارت شاه نعمة اللَّه ولى: شاه نعمت اللَّه ولى که خود از عرفاى بنام کرمان محسوب مىشود به زیارت حرم آسمانى حضرت زید روى آورده، از آن آثار و برکاتى مشاهده کرده است. محرابى کرمانى پس از ستایش از زید مىنویسد: «و چنین مشهور است که حضرت شاه نورالدّین نعمت اللَّه ولى قدس سره همیشه به زیارت ایشان مىرفتهاند و چون نزدیک خبیص مىرسیدهاند و گنبد مدفن ایشان منظور ایشان مىشده، پیاده مىگشتهاند کفش از پاى مبارک بیرون مىکرده و مىفرمودهاند که چندان ملائکه جناح در جناح کشیده و ازدحام نمودهاند که به سهولت پیمودن طریق زیارت ایشان متعذّر است و چنین گویند: که یک نوبت حضرت شاه ولى به طریق معهود به زیارت ایشان آمدند و هفت نوبت به اندرون گنبد مرقد رفتهاند و بیرون آمدهاند بعد از آنکه فارغ شدهاند، بعضى از مریدان سبب پرسیدهاند فرموده: که در عالم ملک و ملکوت سیر نمودیم و ایشان را نیافتیم تا مرتبه مرتبه در عالم عالیه و محال و امکنه سامیه، سیر واقع شد. ایشان را در ارفع مقام یافتیم و دیگر کمالات و مراتب عالیه ایشان را روى نموده و دست داده که به تحریر انجامپذیر نیست.
فرزندان و نوادگان حضرت زید : دربارة تعداد فرزندان حضرت زید در میان علماى انساب اتّفاق است.
قدیمىترین منبعى که از تعداد فرزندان امامزاده زید سخن به میان آورده، کتاب «الفخرى فى انساب الطالبیین»، تألیف علّامه نسّابه ابوطالب مروزى از دانشیان علم انساب در قرن هفتم هجرى و متوفّاى بعد از سال 614 هـ . ق است. نویسنده ضمن ستایش از زید و معرّفى یکى از فرزندان او مىنویسد: «له ولدان و سبع اخوة اعقبوا و عمومة لهم اعقاب» براى او دو فرزند و هفت برادر است که نسل دارند، عموهاى او نیز داراى نسل مىباشند.
از این جمله به دست مىآید که حضرت زید داراى هشت فرزند ذکور بوده است. همین قول را مرحوم علّامه نسّابه ابن عنبه متوفّاى 828 هـ . ق از قولِ سیّد عالم رضىالدّین حسین بن قتادة مدنى حسنى نسّابه مىنویسد:
«لزید ثمانیة اولاد ذکور» براى زید هشت فرزند ذکور بوده است. «و عقب زید الآن بکرمان و ولایتها» و فرزندان زید الآن در کرمان و اطراف آن هستند.
سیّد احمد کیا گیلانى از دانشمندان نسبشناس قرن دهم هـ . ق همان قول ابن عنبه را بازگو کرده، تلّقى به قبول نموده است.
علّامه نسّابه ضامن بن شدقم حسنى از اعلام قرن یازده هجرى همین قول را پذیرفته، قایل به هشت فرزند ذکور براى حضرت زید شده است.
در ادامه به معرّفى فرزندان حضرت زید و برخى از نوادگان آن حضرت مىپردازیم:
1. ابوهاشم تمیم: نخستین فرزند زید که بزرگتر از همه و وارث مقام پدر و نقیب اشراف کرمان بوده، حضرت ابوهاشم تمیم نام داشته است. نخستین بار مرحوم بیهقى متوفّاى سال 565 هـ . ق نام او راذکر نموده، مىنویسد: «النقیب الشریف عزّ الاشراف ابوهاشم تمیم بن زید الحاجى...» او سرپرست سادات کرمان، سیّدى شریف و بزرگ اشرفابوهاشم تمیم است.
ابوطالب مروزى از او به عنوان النقیب بکرمان ابوهاشم تمیم یاد کرده، مىنویسد او داراى 2 فرزند ذکور بوده است.
امام فخررازى متوفّاى سال 606 هـ . ق از او به عنوان نقیب کرمان یاد کرده و مىنویسد او فرزندى به نام ابوالبشایر هاشم داشته که نقابت پس از پدر را به عهده داشته و نسل او در کرمان به وفور بودهاند.
همین قولِ امام فخر رازى را سیّد عمیدى در کتاب خود ذکر نموده و علّامه ضامن بن شدقم از او پیروى کرده است.
متأسّفانه از تاریخ تولّد و وفات سیّد ابوهاشم تمیم، هیچ اطّلاعى در دست نیست و حتّى نمىدانیم که آن بزرگوار در کجاى کرمان دفن شده است.
2. سیّد محمّد: وى دوّمین فرزند ذکور حضرت زید است که به زهد و تقوى آراسته بوده، سیّدى جلیلالقدر و عظیمالشان به شمار مىآمده است.
نگارنده معتقد است که آن بزرگوار در راور وفات یافته و اینک آرامگاه او در دهستان هرروز و در روستاى امامزاده محمّد، مدفون مىباشد.
3. سیّد حمزه: سوّمین فرزند حضرت زید ، سیّد حمزه نام داشت که او نیز، خصال پسندیده پدر را از وى به ارث برده است.
نام او را علّامه سیّد ضامن بن شدقم ذکر نموده است. قبر وى در قبرستان متروک محلّه زرندوییه ـ که گویا در گذشته صبران نام داشته است ـ قرار دارد. به تازگى اداره اوقاف زرند کار بازسازى آن را به عهده گرفته است.
محرابى کرمانى نیز از او یاد کرد. امّا متعرّض نسب شریف او نشده است. ما شرح حال و توصیف بقعه وى را در کتاب مزارات کرمان به تفصیل نوشتهایم.
4. سیّد طالب: وى چهارمین فرزند حضرت زید است که به کنیه پدر نیز خوانده مىشود. زیرا هم چنان که اشاره شد کنیه حضرت زید، ابوطالب است و این کنیه اقتضاى داشتن فرزندى به نام طالب را دارد. از تاریخ وفات و محل دفن او اطّلاع دقیقى در دست نیست.
5. سیّد حسن: پنجمین فرزند حضرت زید ، سیّد حسن نام داشت که به زهد و تقوى آراسته بود. او سیّدى جلیلالقدر، عظیمالشان و از بزرگان سادات خبیص به شمار مىآمد. نام وى در برخى از کتابهاى انساب اشاره شده است. به احتمال قریب به یقین مدفن آن بزرگوار در روستاى آبگرم است.
متأسّفانه از نام دیگر فرزندان حضرت زید اطّلاعى در دست نیست و در منابع موجود نیز ذکرى به میان نیامده است. بعید نیست که نام دو فرزند دیگر او عبدالرحمن و محمود باشد.
ابوالبشایر هاشم و نوادگان او: نقابت و سرپرستى سادات کرمان به عهده حضرت زید بوده، پس از وفات آن حضرت، این منصب مهم و معنوى به فرزند ارشد او، ابوهاشم تمیم رسید. بعد از وفات سیّد تمیم حسینى، نقابت و سرپرستى تمام سادات کرمان و نواحى به حضرت سیّد ابوالبشایر هاشم، فرزند او محول شد که نخستین بار نام آن بزرگوار را امام فخر رازى متوفّاى 606 هـ . ق ذکر مىنماید. پس از او، دیگر علماى انساب، سیّد هاشم را نقیب سادات کرمان ذکر نمودهاند و از او به شایستگى یاد کردهاند. آرامگاه آن حضرت در شهر راین و در وسط میدان قرار گرفته است و به سیّد بشیر و شیر خدا معروف است.
علّت شهرت امامزاده ابوالبشایر هاشم به بشیر و یا شیر خدا در هیچ یک از منابع موجود اشاره نشده است. امّا گمان مىرود که بشیر مخفّف همان کنیه ابوالبشایر باشد. که بر اثر مرور زمان تصحیف شده و یا اینکه سیّد ابوالبشایر هاشم به خاطر اتصاف به زهد و تقوى به شیر خدا ملقب و معروف شده و یا شیر خدا، تاریخ بازسازى بناى بقعه است که برابر سال 1115 هـ . ق مىباشد.
وى سیّدى شریف، جلیلالقدر، عظیمالشان و از بزرگان سادات کرمان به شمار مىآمد. متأسّفانه از تاریخ تولّد و وفات وى هیچ اطّلاعى در دست نیست. امّا احتمال داده مىشود که وفات وى در نیمه دوّم قرن ششم هجرى اتّفاق افتاده باشد.
متأسّفانه از نام همسر و فرزندان سیّد ابوالبشایر هاشم در منابع موجود انساب و تراجم چیزى به ثبت نرسیده است. تنها سیّد ضامن بن شدقم از دانشیان قرن یازدهم هجرى براى سیّد هاشم فرزندى به نام شرف شاه ذکر نموده، مىنویسد: «او فرزندى به نام محمّد و از او نیز محمّد، و از او نیز احمد و از او زینالعابدین و از او قوامالدّین و از او ابوطالب و از او احمد و سپس ابوطالب ثانى به وجود آمده است.»
یک کرامت جالب: محمّد جواد فخرى زاده کرمانى، معمار میراث فرهنگى، سالیان زیاد خدمت گزار بارگاه حضرت زید است. کرامتى از سوى امامزاده زید براى او واقع شده، که ارادت او را به این امامزاده جلیلالقدر صد چندان کرده است. نقل کرامت امامزاده مدّتها بر سر زبان اهالى شهداد بود. جریان از این قرار است:
در سال 1369 هـ . ش ایوان باشکوه مدخل اصلى حرم مىبایست کاشىکارى مىشد. استاد محمّد جواد فخرى مىدانست که هواى شهداد بسیار گرم و طاقت فرساست و کار به کندى پیش خواهد رفت. با وجود این، شروع به کار کرد و داربستها نصب شد. ارتفاع ایوان به بیش از 10 متر مىرسید. ابتدا اطراف سر در مزیّن به کاشىکارى شد و الان نوبت قوسهاى زیر آن و کتیبهاى در وسط ایوان که اصلى بود. چند روزى کار نصب کاشى به خوبى پیش رفت تا اینکه هنگام نصب کاشىهاى شجرهنامه خودِ امامزاده بر اثر خستگى و گرماى هوا، استادِ معمار دستى به صورتِ خود کشید تا عرقهاى ناشى از کار را خشک کند که در این هنگام لغزش حاصل شد و از ارتفاع 10 مترى بر روى کاشىها و سنگهایى که در زمین ریخته بود سقوط کرد، دستیار وى و خدّام آستانه که این منظره را مشاهده مىکردند با عجله و به تصوّر اینکه استاد مرده است به کمک او شتافتند، با کمال تعجّب استادِ معمار بلند شد و با لبخند ظریفى گفت من طورى نشدم! اطرافیان تمام بدن او را ملاحظه کردند حتّى زخمى نیز حادث نشده بود. این کرامت سریع بر سر زبانها افتاد.
- ۲۶۲۰
- ادامه مطلب