مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده سلطان سیّد احمد کبیر ـ چترود

این زیارتگاه در هشت کیلومترى جنوب شرق شهر چترود، در روستاى سر آسیاب شش واقع شده است.

بنایى بسیار قدیمى بر جا مانده از عهد صفویّه که تعمیرات زیادى در دوره‏هاى بعد بخصوص قاجاریّه صورت گرفته است.

بقعه با سر درِ قدیمى آغاز مى‏شود که دور آن را 10 حجره با سکوهاى پنجاه سانتى‏مترى فرا گرفته است. ارتفاع ایوان حدود هشت متراست که در ضلع راست آن دو ستون کوچک براى ایوان کوچک‏ترى تعبیه شده که ظاهراً مربوط به دوران قاجاریّه است. در وسط این صحن چشمه آب قناتى در جریان است که سه اصله درخت کاج و چنار تنومند به قطر 15/1 و ارتفاع تقریبى 30 متر قرار دارد که عمر آنها بالغ بر سیصد سال تخمین زده مى‏ شود.

پس از عبور از سر درِ بقعه، به صحن کوچکى مى‏رسیم که دورتادور آن را یازده حجره جهت دفن اموات تعبیه نموده‏اند. ایوان رفیع و مدخل اصلى بقعه، مقابل سردری قرار دارد که داراى مقرنس‏هاى ظریف است. دو درِ کوچک در طرفین ایوان قرار دارد که جهت اتصال مسجد و حجره زیر ایوان کار گذاشته‏اند.

مرقد امامزاده در اتاقى به ابعاد 10×10 متر قرار گرفته و داراى چهار صُفّه زیبا به ارتفاع هفت متر است که درهر یک از آنها یک پنجره تعبیه شده است.

داخل آرامگاه بسیار باشکوه و ماهرانه طراحى شده و نقّاشى‏هاى زیبا درزمینه گل و بوته، گچ‏برى‏هاى ظریف در زمینه زرد و طلایى با خط ثلث بر ابهّت آن افزوده است. چهار زاویة بقعه را با ایجاد چهار گوشواره به هشت‌ضلعى تبدیل نموده، سپس با ایجاد چندین طاق‏نما به دایره تبدیل شده و گنبد عرقچینى و زیباى مزار که ارتفاع آن شش متراست بر آن استوار مانده است.

در شرق و غرب این اتاق، درى به مسجد متصل به حرم قرار دارد که ابعاد آن 9×9 متر است. قطر دیوارهاى صُفّه و مسجد حدود 2 متر است و شالوده همه آنها از خشت و گل مى‏باشد.

در وسط بقعه، صورت قبری است که به اندازه پنجاه سانتى‏متر از کف بقعه ارتفاع دارد و روى آن پارچه سبز کشیده‌‏اند و براى محافظت از قبر، ضریحى چوبى مشبّک بزرگ به طول 20/3 و عرض و ارتفاع 2 متر به شکل گهواره‏اى نصب نموده و با رنگ سبز نقّاشى شده است.

نقّاشى‏هاى دیوار از ملااحمد نقّاش حکیم است که درسال 1300 هـ . ق در دورة قاجاریّه انجام شده است. اشعار با خط ثلث زیبا دور تا دور بقعه است که متأسّفانه بیشتر آن از بین رفته، امّا آن چه خوانده مى‏شد حکایت از آن دارد که شخص مدفون را برادر امام رضا ‰ تلقى نموده‏اند:

از خلــــق خلــقتش احمــد

ز بطـن فاطــمه طاهــر و مطهّر شد

پدر امام و برادر امام رتبه به بین‏

بقم حضـرت معصومه هـم برادر شد

امامزاده سلـطان ســیّد احمــد

ز نسل موسى کاظم ک ابن جعفر شد

بعهده ناصردین‌شاه شاه‌دین‌پرور

که دین رواج ازآن مجد اسلام هر روز شد

در شرق بقعه دو سالن بزرگ که به عنوان حسینیه ازآن استفاده مى‏کنند قرار دارد. بر روى کاشى لاجوردى کتیبه‏اى به این مضمون است: «این بنا به همّت برادران حاج على و حاج ابراهیم هدایت در سال 1380 هجرى شمسى احداث و وقف امامزاده سلطان سیّد احمد کبیر شد.»

زمین زیارتگاه حدود یک هکتار است که چند سال قبل در وسط صحن شرقى، سقاخانه‏اى احداث شد. این بقعه به شماره 7282 و در تاریخ 12/11/1381 به ثبت آثار ملّى و تاریخى رسیده است.

شخصیّت مدفون در بقعه: بر دیوارهاى شمالى و جنوبى اتاق مرقد، دو تابلو بزرگ و کوچک قرار دارد که شخص مدفون در بقعه را سلطان سیّد احمد فرزند على بن حسین بن على بن مهنا معروف به ابن عنبه، مؤلّف چندین کتاب انساب و متوفّاى 17 صفر سال 828 هـ . ق معرّفى مى‏کند.

آنها این مطلب را از ملا محمّد هاشم خراسانى، مؤلّف کتاب منتخب التواریخ نقل کرده‏اند که مى‏نویسد: «در کرمان است قبر سیّد جلیل جناب احمد بن على بن حسین بن على بن مهنّا الحسنى صاحب کتاب عمدة الطالب و بحرالانساب، رحلتش در کرمان بود سنه 828 هـ . ق»

همین مطلب در کتاب فرهنگ جغرافیایى و گذرى بر بخش چترود آورده شده، متأسّفانه منشاء این قول و شرح حال دقیق این شخصیّت برازنده، مورد بررسى قرار نگرفته است.

نخستین عالم انسابى که از وفات علّامه نسّابه ابن عنبه در کرمان یاد مى‏کند، محمّد بن احمد بن عمیدالدّین حسینى نسابه، متوفّاى بعد از سال 927 هـ . ق است که مى‏نویسد: «الذى کان بولایة کرمان؛ او در ولایت کرمان بود و در همان جا وفات یافت».

پس از او، علّامه نسّابه سیّد احمد کیاء گیلانى است که مى‏نویسد: «سیّد الفاضل النسّابه المصنف جمال‏الدّین احمد بن... او استاد علم نسب بود، در زمان خود، و در این باب مصنفات دارد، و قول او به غایت معتبر است و در هفتم شهر صفر سنه ثمان و عشرین و ثمانمائه در کرمان وفات یافت، و آن جا مدفون است، و نسل دارد.»

سیّد محمّد کاظم یمانى نسّابه، از اعلام قرن نهم هجرى از وى چنین تعبیر مى‏کند و مى‏نویسد:

«الشیخ الامام المحدّث احمد بن على بن حسین بن على بن مهنا»

شیخ آقا بزرگ طهرانى، پس از تعریف زیاد از او مى‏نویسد: «وى معروف به ابن عنبه حسنى و متوفّاى کرمان در هفت صفر سال 828 هـ . ق است».

علامه نسّابه سیّد جعفر اعرجى که تألیفاتش بر مبناى کتاب عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب است، مى‏نویسد: «و قد توفّى فى بلدة کرمان، فى سابع شهر صفر سنه ثمان و عشرین و ثمانمائه؛ او در شهر کرمان در 17 صفر سال 828 هـ . ق وفات یافت».

طبق اجماع علماى انساب، سیّد جمال‏الدّین احمد موسوى حسنى، معروف به ابن عنبه، در کرمان وفات یافته، این آرامگاه متعلّق به اوست. امّا علّت شهرت او به احمد بن موسى، چنان که دراشعار بالاى دیوار مرقد به آن تصریح شده، به جهت آن است که موسى الثانى نواده امام حسن مجتبى‏ ‰ که جدّ اعلاى سیّد عنبه است، در کتیبه مرقد اشتباه گرفته و او را موسوى تلقى نموده‏اند و حال آن که او حسنى بوده است.

نسب شریف: چنان که خود او در کتاب عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب و الفصول الفخریّه دربارة اجدادش نوشته است، نسب شریفش با 19 واسطه به امام حسن مجتبى‏ ‰ منتهى مى‏شود که از قرار زیر است: سیّد جمال‏الدّین ابوالمعالى احمد بن على بن حسین بن على بن مهنّا بن عنبة الاصغر بن محمّد بن على عنبة الاکبر بن یحیى بن عبداللَّه بن محمّد بن یحیى بن محمّد بن داوود بن موسى الثانى بن عبداللَّه بن موسى الجون بن عبداللَّه المحض بن حسن المثنى بن امام حسن مجتبى‏ ‰ . جدّ مادرى وى، شیخ عالم نسّابه فخرالدّین ابو جعفر محمّد بن زین‏الدّین حسین بن اسماعیل بن ابراهیم بن محمّد بن حدید اسدى است که خود ابن عنبه، واقعه حریق مشهد مقدّس غروى یعنى نجف اشرف را در سال 753 هـ . ق و سوختن قرآنى که در کتاب‏خانه آن جا در سه مجلّد به خط امیرالمومنین على‏ ‰ بوده است از وى و استاد بزرگش سیّد تاج‏الدّین معیّه نقل مى‏کند.

از آنجایى که بیشتر سادات حسنى و شجاعان و بزرگان این سلسله از فرزندان موسى الثانى بن عبداللَّه بن موسى الجون، مقتول به سال 256 هـ . ق به (سادات موسوى) نامیده مى‏شوند، با نوادگان امام موسى کاظم‏ ‰ خلط و اشتباه گرفته شده‏اند.

تحصیلات و مشایخ ابن عنبه: به طورى که از تصریح خود ابن عنبه در تألیفاتش آمده، وى مردى عالم، فاضل، متتبّع و محقّق بوده و از علوم و معارف متداول زمان خود شامل فنون عربى و ادبى فقه و حدیث و کلام و فن حساب به حدّ کافى بهره داشته، امّا عمده تخصّص و مهارت و تبرّز او در فنّ تاریخ و انساب است که در این رشته به سر حدّ کمال تحقیق و اجتهاد رسیده بود و در عهد خود استاد نسّابه مسلم، مشار بالبنان به شمار مى‏رفت. تألیفات وى نیز که به هر دو زبان فارسى و عربى با نثر شیواى بلیغ و موجز نوشته شده، تا آن جا که اطّلاع داریم همه مربوط به همین موضوع تاریخ و انساب است.

مرحوم سیّد جعفر اعرجى نسّابه در همین باره مى‏نویسد: «السیّد الجلیل، العلاّمة النسّابة، جمال الملّة و الحقّ والدّین... النسّابة المشهور»

مرحوم آیة اللَّه العظمى مرعشى از او چنین یاد مى‏کند: «کان علاّمة جلیلاً نسابة ثقة ورعاً فقیهاً محدّثاً أدیباً و کان من عظماء علماء الإمامیة و متضلعاً فى کل العلوم و الفنون»

از جمله مشایخ و اساتید وى یکى سیّد مجدالدّین محمّد بن علم‏الدّین على نقیب بن ناصر بن محمّد بن معمر بن عزّالشرف أبى على عمر حسینى است که از اعقاب ابوعبداللَّه حسین ذى الدمعة بن زید الشهید ‰ است که در کتاب النفحة العنبریة از او به عنوان شیخ ما سیّد مجدالدّین محمّد بن النقیب علم‏الدّین على نام مى‏برد و مى‏گوید: «به علم نحو مشهور بود ص 158» و در کتاب عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب هم او را به عنوان: «الشیخ السعید الفاضل الکامل» ذکر مى‏کند و مى‏گوید که مقدارى از کتاب کافیه ابن حاجب را با شرحى که رکن الدّین محمّد جرجانى استاد «سیّد مجدالدّین» بر آن نوشته بود، پیش وى خوانده است.

معلوم مى‏شود ابن عنبه قسمتى از مقدّمات نحو و صرف عربى را نزد سیّد مجدالدّین حسینى تحصیل کرده است.

بزرگترین استاد ابن عنبه که عمده تحصیلات وى در فنون متنوّع علمى و ادبى بخصوص آن چه مربوط به فنّ تاریخ و انساب است، نزد وى انجام گرفته بود و در واقع هر چه داشت از وى داشت، سیّدِ عالم، فقیه، ادیب، شاعر و نسّابه، سیّد تاج‏الدّین ابو عبداللَّه محمّد نقیب حسنى دیباجى حلّى است که معروف به ابن مُعیّه است. رشته نسبش به اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنى بن امام حسن مجتبى‏ ‰ مى‏رسد و بدین سبب آن خاندان را از سادات حسنى «دیباجى» مى‏گفتند.

ابن عنبه، ایّام شیخوخیّت ابن مُعیّه را که دور کمال پختگى و سختگى و متانت و غزارت علمى او بود، درک کرد و حدود دوازده سال، شبانه روز ملازم خدمت استاد بود. در علوم و فنون متنوع از فقه و حدیث و تاریخ و انساب و فن حساب و شعر و ادب، با عشق و علاقه هرچه تمام‏تر نزد او تحصیل کرد و از ذخایر سرشار گفته‏ها و نوشته‏هاى وى سرمایه علم و ادب اندوخت. یکى از دختران استاد را هم به زنى داشت که در جوانى فوت شد و از وى فرزندى نماند، از آن پس با اجازت استاد شبها نیز در خانه او بیتوته مى‏کرد و در هر هفته چند شب هیچ نمى‏خفت و از شام تابام هم چنان به خواندن کتاب و فرا گرفتن علوم در خدمت استاد اشتغال داشت و هرچه یافت از برکت صحبت و خدمت استاد بود.

مسافرتهاى ابن عنبه: علّامه نسّابه ابن عنبه، هم به قصد سیاحت و هم جمع آورى مطالب کتاب‏هاى خود و براى زیارت در درک محضر مشایخ اهل علم بخصوص طبقه علماى انساب، سفرهاى بسیارى کرد که در اثناء تألیفات خود بدان‏ها اشاره کرده است. به ذکر دو سه مورد از سفرهاى مهم تاریخى او اکتفاء مى‏شود.

1. در یکى از سفرها که به سال 796 یا 776 هجرى بوده است، با سیّد شرف‏الدّین عبدالرحمن ابن سیّد نظام‏الدّین عبدالحمید حسینى عبیدلى همسفر شده بود.

2. در ایّام دولت امیر تیمور گورکان [771 ـ 807] به سمرقند سفر کرد و در آن‏جا سیّد علم الدّین عبداللَّه بن سیّد مجدالدّین محمّد بن علم‏الدّین على نقیب را که از اعیان فضلاى سادات حسینى از اعقاب حسین ذى الدمعة ابن زید الشهید ‰ و از استاد زادگان وى بوده است و نیز یکى از فرزندان عالم بزرگ نسّابه شرف‏الدّین ابوالفضل محمّد بن تقى‏الدّین ابى عبداللَّه حسین بن عبدالحمید را در سمرقند ملاقات کرده است.

3. ابن عنبه، مکرر به بلاد عراق عجم سفر کرد و از جمله قبل از سال 779 هـ . ق در اصفهان بوده و از سادات جلیل گلستانه که هم اکنون فرزندان آنها در اصفهان باقى است، ملاقات نموده است. او سیّد شرف‏الدّین حیدر بن محمّد بن حیدر بن اسماعیل بن على بن حسن بن على بن شرفشاه گلستانه را که وفاتش به ضبط خود او در ماه ربیع الاوّل سال 779 قمرى است ملاقات کرده، با یک تن دیگر هم از افاضل آن سلسله به نام سیّد مجدالدّین عباد بن یحیى بن مجدالدّین عباد بن احمد بن اسماعیل بن على بن حسن بن على بن شرفشاه گلستانه که وفاتش بعد از سال 790 یا 796 قمرى است، دوستى صمیمى داشته است.

4. وى به سال 776 قمرى در هرات بوده و قبر عبداللَّه بن معاویة بن عبداللَّه بن جعفر طیّار را آنجا دیده که زیارتگاه بوده است.

5. آخرین سفر او که به مرگش ختم مى‏شود به کرمان است که آخر العمر به این شهر مهاجرت مى‏کند و نزد برادر خود به سر مى‏برد تا این که در سال 828 هـ . ق وفات مى‏یابد.

تألیفات ابن عنبه: از تألیفات سیّد جمال‏الدّین احمد بن عنبه حسنى که ما از آن اطّلاع داریم بدین قرار است.

1. الفصول الفخریّه فى اصول البریّه، از عالى‏ترین کتاب‏هاى انساب است که به زبان فارسى تألیف شده و توسّط علّامه میر جلال‏الدّین حسینى ارموى تحقیق شده، به چاپ رسیده است.

2. عمدة الطالب فى نسب آل ابى طالب، که درحدود سال 814 هـ . ق به خواهش جلال الدّین حسن بن عمیدالدّین على بن النقیب النسابه أبى محمّد الحسینى تألیف نموده که شهرت جهانى دارد و یکى از منابع مهم علماى انساب پس از ابن عنبه بوده است.

مى‏گویند: ابن عنبه دو کتاب به این نام داشته است. یکى مفصل و مبسوط به نام عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب الکبرى، و یکى موجز و مختصر به اسم عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب الصغرى، و آن چه در دست ماست و مکرّر به طبع رسیده، همین عمدة الطالب صغرى است.

3. تحفة الطالب فى انساب آل ابى طالب، برخى از این کتاب به عنوان مختصر کتاب عمدة الطالب یاد مى‏کنند.

4. التحفة الجمالیة فى الانساب الطالبیه، دو نسخه از این کتاب ارزشمند که به زبان فارسى نگاشته شده، در نزد علّامه محدّث ارموى بود و قصد آن داشت که قبل از الفصول الفخریّه، به نشر آن مبادرت ورزد. از ویژگى‏هاى این کتاب آن است که تنها نسب سادات را ذکر نموده، از قبایل عرب و انبیاء و بنى هاشم اسمى به میان نیاورده است.

5. بحرالانساب در نسب بنى هاشم، مشتمل بر یک مقدمه و پنج فصل. مى‏گویند که نسخه‏اى از این کتاب داراى 276 صفحه در کتاب‏خانه خدیویه مصر موجود است که در آخرش خطّ سیّد مرتضى زبیدى صاحب کتاب تاج العروس است.

6. تاریخ کبیر که ظاهراً حوادث و وقایع تاریخى را سال به سال تا سنه هفتصد هـ . ق در آن نوشته شده است. اطّلاع ما از این کتاب مرهون منّت افادات خود اوست که در کتاب الفصول الفخریّه (ص 22) بعد از ذکر ملوک روم مى‏گوید:

«و در تاریخ کبیر که نوشتیم ایشان را یاد کردیم تا سنه سبعمائه هجرى».

از نسخه این کتاب اطّلاعى در دست ما نیست و اگر اشارت خود او نبود اصلاً از چنان تألیفى آگاهى نداشتیم، چه درمآخذى که از ترجمه حال و مؤلفات صاحب عمدة الطالب ذکرى رفته است، هیچ کجا متعرّض این کتاب نشده‏اند. افسوس که معلوم نیست این گنجینه گران‏بها کجا خاک خورده و از بین رفته و یا در گوشه‏اى مجهول و گمنام و ضایع و معطّل مانده است.

خویشان ابن عنبه: متأسّفانه چه خود او و چه مؤلفین دیگر کتاب‏هاى انساب، از همسر و فرزندان او خبرى نمى‏دهند جز آن که تولّد او را به سال 748 هـ . ق در حله و داماد ابن معیه حسنى و وفات او را در کرمان به سال 828 هـ . ق در هفده صفر در سن 80 سالگى نوشته‏اند. سیّد احمد کیاگیلانى مى‏نویسد: «او نسل ندارد.»

سیّد جعفر اعرجى نسّابه پس از تمجید از او مى‏نویسد: «نام برادر او: سیّد جلیل اسحاق بن على بن الحسین بود که فرزندانش در کرمان مى‏زیسته‏اند. نام عمّه او ستّ النسب دختر حسین بن على بن مهنّا نام داشت که خاتونى جلیله و فاضله بود. نام عموى وى: سیّد حسن فخرالدّین بن على بن مهّنا بود که از سادات با کرامت به شمار مى‏رفت.»

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده