- چهارشنبه ۱۶ مهر ۹۳
LCدر کوچة شهید ایرانمنش، جنب موزه شهید باهنر، مزار قدیمى قرار دارد که به بقعه شیخ داوود مشهور است.
این بقعه شامل ایوان، پنجره مشبّک سنگى و سنگ قبر است.
اصل بنا به شکل مربّع مستطیل و به ابعاد 4×7 متر مىباشدکه پس از درِ ورودى، در ابتداى آن صورت سنگ قبر قدیمى است که چهار طرف آن، چهار دسته کلّه قندى قرار دارد. درِ بقعه از جانب مغرب باز مىشود.
بر جانب شمالِ سنگِ قبر کتیبهاى به این مضمون نوشته شده است.
«توفّى المولى شیخ الاسلام الاعظم قدوة المفسرین سلطان المحدّثین الشیخ الصمدانى قطب اللَّه والدین داوود قدس اللَّه روحه العزیز محرم الحرام سنة اربع و تسعین و سبعمائة الهجریه (794 هـ . ق)»
این بنا به شماره 13283 و در تاریخ 22/5/1384 به ثبت آثار ملّی و تاریخى رسیده است.
محرابى کرمانى در چندین جا از کتاب خود نام شیخ داوود را ذکر مىنماید، نخست در آن جا که از مدفن شیخ ابوغالب صیقلى در محلّه مردگانِ کرمان یاد مىکند و مىنویسد: «قبر وى قریب مزار منیر حضرت شیخ داوود است، در مقابل خانه سیّد محمّد عرب».
هم چنین مىنویسد که شیخ داوود، مرشد بابا نقیب مجرّد و یار شیخ عبدالرحمن مکّى بوده است.
محرابى در جاى دیگر قبر بابا کهسالار را دراندرون کرمان در محلّه مردگان بر سرِ راهى که به حوض شیخ داوود مىرود و نزدیک به قلعهاى قدیمى که به قلاتو مشهور است، ذکر مىنماید که نشان از شهرت شیخ داوود و توجّه به مزار او در دوران گذشته است.
حضرت شیخ نظام الملة و الحقیقة والدین داوود، از اکابر علماء و مشاهیر اولیاء و اتقیاء بودهاند. پیرى مجرد بود و خواهرى داشت که به خدمت ایشان قیام مىنمود. هر روز یک بره طبخ مىکرد و یک سبو آب و چون آن حضرت افطار مىکرد بره بریان و یک سبوى آب را یک مرتبه صرف مىنمود و صایم الدهر و قایم اللیل بود. پس از صرف طعام و آب تا صبح به طاعت و عبادت و مراقبت مشغول بود و مىفرمود: «این نفس رکیلى است حق او با او مىباید داد اماباید حظ او از او برداشت و بىکار نمىشاید گذاشت.»
شیخ داوود مىفرمود: عورتى مجوسیّه مرشد سلوک من شد که من مدّتى مدید هر چند سعى کردم که شب را پیش ازو برخیزم چون برخاستم باز آواز چرخ او مىشنیدم و مدّتى مرا بر این داشت تا در شب خیزى و سلوک ثابت قدم و راسخ دم [شدم].
مىفرمود که خلوت دو نوع است: مردان و زنانه. چنان که مشهوراست نوبتى درویشى از ایشان التماس نمود که چند روزى آرزو دارم که در خدمت شما سلوک نمایم و خلوتى چند بر آرم. شیخ فرمود: که خلوت مردانه یا زنانه. آن مرد گفت: خلوت مردان و زنانه کدام است؟ شیخ گفت: خلوت مردانه آن است که هر شب یک بره بخوریم و تا صبح به یک وضو باشیم و خلوت زنانه آن که در سوراخى نشینیم و به چهل مغز بادام چنان که ضعیف همّتان عمل مىکند، بگذرانیم. آن درویش چون زاهد و مرتاض بود گفت که فکر ما حاضر به این کار نیست و ترک خدمت نمود.
عرفان ایشان چنان بود که نوبتى آواز کمانچه از همسایه محلّى دیگر به گوش ایشان رسید و از آن خوشحال شد. یکى از مخلصان چون از آن حال واقف شد او را منع کرد، شیخ از آن حال باز ماند و او را طلب کرد و زجر فرمود و گفت: چند آواز خَرِ گبران بشنوم آخر بگذار که یک نوبت هم صدایى که حالى داشته باشد بشنوم.
چنین معروف است که هر صباح به وقت به دروازه مردگان مىرفت و مکاریان را مىدید و سلام و تواضع با ایشان مىکرد. در این باب به ایشان اعتراض کردند که یعنى طایفهاى بى بابک و بى وضو و بىنمازند؟ شیخ فرمود که: هرچه هستند شب خیزند و سیماى شب خیزى ضیایى دارد که دل درویشان سوخته و شب زنده داران افروخته را به آن میلى هست. و کمال فضل صورى و معنوى ایشان بسیار بود.
- ۱۷۵۷
- ادامه مطلب