- جمعه ۳۰ آبان ۹۳
مطالب این پست:
موقعیّت آرامگاه امامزاده یحیى در سبزوار.
دلایل مدفون بودن یحیى بن زید علیهالسلام در سبزوار.
شخصیّت مدفون در بقعه به نقل از عبدالحمید مولوى..
تقویت قول مولوى به نقل از علماى انساب..
توصیف بارگاه امامزاده یحیى بن هبهاللّه سبزوار.
موقعیّت آرامگاه امامزاده یحیى در سبزوار
یکى دیگر از مزارات باشکوه و معظم استان خراسان، بقعه امامزاده یحیى
سبزوار است. این آرامگاه در محل تلاقى خیابان اسرار و بیهقِ شهر سبزوار
واقع شده است. مجموعه بناى امامزاده عبارت از حرم ایوانى بزرگ با دو منار
بلند به ارتفاع 29 متر، یک حجره در جنوب ایوان و یک حجره در شمال حرم.
مزار امامزاده یحیى، مورد توجّه اهالى سبزوار بخصوص در روزهاى خاصّى
مورد زیارت زنان مىباشد و کرامات زیادى را به او نسبت مىدهند. این بنا به
تازگى از سوى سازمان میراث فرهنگى بازسازى شده است.
دلایل مدفون بودن یحیى بن زید علیهالسلام در سبزوار
درباره مدفون بودن یحیى بن زید علیهالسلام در سبزوار، قول صریحى از گفتار
علماى انساب به دست نیامده و این شهرت در ضمن اختلاف در مرقد مطهّر
یحیى علیهالسلامبهوجود آمده است.
برخى از کلام بیهقى که مىنویسد: «و یحیى بن زید بن زین العابدین علیهالسلام،
چون از معرکه بگریخت و پدرش زید کشته شد، او به قصبه سبزوار آمد و
یحیى از ائمّه زیدیان بود، آن جا که مسجد شاذان است نزول کرد، و آمدن وى
در سال 126 ه .ق است».[1]
چنین پنداشتهاند که منظور وى وفات و شهادت یحیى بن زید علیهالسلامدر
سبزوار است و حال آن که قبلاً در این زمینه به طور مفصل بیان شد که یحیى
پس از جنگ با حاکم نیشابور و شکست او، بههرات رفت و در جوزجان بهشهادت
رسید.
مرحوم تفرشى نیز در کتاب انساب خود مىنویسد:
«بعضى گمان مىکنند، جوزجان شش فرسنگى سبزوار است معروف به
سرمزار، که این حقیر سال 1326 ه .ق از آن جا عبور کردم. بقعه کوچکى
داشت، این حقیر گمان مىکنم وى به مدینه نرفته در سرمزار مدفون باشد».[2]
این که قائلین این خبر چه کسانى هستند، مرحوم تفرشى ذکرى به میان
نیاورده،وقبلاً در بخشهاى مختلف این کتاب، بطلان این قول را نیز ثابت کردیم.
ظاهراً براى خود مرحوم تفرشى مدفون بودن یحیى در سبزوار یا نیشابور
سنگین بود، اما شهرت این بقاع نتوانست او را بر عواطف خود غلبه نماید،
زیرا خود او در جاى دیگر از کتابش مىنویسد: «یحیى بن موسى علیهالسلام در میان
بازار سبزوار بقعه دارد اما در کتب ذکر نشده است.»[3]
هر چند براى امام موسى کاظم علیهالسلام، برخى از مورّخان فرزندى به نام
یحیى ثبت نمودهاند اما هیچ دلیلى مبنى بر دفن او در این بقعه در دست
نیست، و خلاف آن نیز ثابت است، چون در سمنان نیز بقعهاى به نام یحیى
بن موسى علیهالسلامشهرت دارد و اهالى آن جا بر این باورند که بعد از شهادت امام
رضا علیهالسلامدر مرو طبق دستور مأمون، برادر آن حضرت را که در سمنان به
ارشاد خلق اشتغال داشته، شهید نمودند و در این محل به خاک سپردهاند.[4]
بنابر این، وجود این دو بقعه در حکم، نفى و رد دیگرى است. از این رو مرحوم
بیهقى مىنویسد: «درین ناحیت سادات متوطن نبودهاند و بیشتر از نیشابور
و غیر آن به این ناحیت انتقال کردهاند.»[5]
لذا اگر یحیى بن موسى علیهالسلام در بیهق زندگى مىکرده و در همان شهر
وفات یافته ، و این گنبد و بارگاه متعلّق به او مىبود و نزد مردم هم به این نام و
نسب شهرت مىداشت ، بهطور حتم مرحوم بیهقى به آن اشاره مىکرد. و هم
چنین اگر یحیى بن موسى علیهالسلام در یکى دیگر از شهرهاى خراسان و قومس
سکونت مىداشت به طور قطع علماى انساب ذکرى از او به میان مىآوردهاند
و هم چنین از کلام مرحوم بیهقى پیداست که تا قرن پنجم نه این که
امامزادهاى در بیهق به این نام مهاجرت نداشته، بلکه بقعهاى نیز به نام یحیى
شهرت نداشته است، از این رو انتساب بقعه به یحیى بن موسى علیهالسلاماز باب
رب شهرة لااصل لها است.
شخصیّت مدفون در بقعه به نقل از عبدالحمید مولوى
مرحوم عبدالحمید مولوى در کتاب «آثار باستانى خراسان» به نقل از ابن
فندق، ابوالحسن على بن زید بیهقى، متوفّاى 565 ه .ق به این نتیجه
مىرسد که شخصیّت مدفون در بقعه امامزاده یحیى سبزوار امامزاده جلیل
القدر؛ سیّد عمادالدّین یحیى بن هبة اللّه بن على بن محمّد بن محمّد بن یحیى
بن محمّد بن أحمد بن محمّد بن عبداللّه بن الحسن المکفوف بن الحسن
الأفطس بن على الأصغر بن امام علی بن الحسین السجّاد علیهالسلاممىباشد.
در قبل اشاره شد که در بقعه کلیدر نیز یحیى بن محمّد بن أحمد یکى از
اجداد همین امامزاده که مردى فقیه، عالم، و زاهد بود مدفون است.
مولوى، از قول بیهقى مىنویسد:
«در این ناحیت سادات متوطّن نبودهاند و بیشتر از نیشابور و غیر آن به
این ناحیت انتقال کردهاند و اوّل علوى که به این ناحیت انتقال کرد؛ السیّد
الزاهد ابوالحسن محمّد بن أبی منصور ظفر بن محمّد بن أحمد زبارة الغازى
بود، و او را پلاس پوش گفتندى که پلاس داشتى و او در نواحى مزینان متوطّن
شد، و او را دو پسر بود، ابوسعید زید، و ابوعلى احمد، و از ایشان اولاد و
اعقاب بودند سادات علما صلحا، معیشت از مال مشروع ساختندى، و با
سلاطین و اموال ایشان هیچ گستاخى نکردندى، و از آن رهط در پاى ناحیت
بعضى ماندهاند، و قریب قرین ایشان به مصطفى صلىاللهعلیهوآلهجمالالدین حمزة بن
أبى منصور ظفر بن محمّد بن احمد زباره است هشتم بطن از فرزندان ابوجعفر
احمد زباره و بعد از آن سیّد اجل عالم محدّث زاهد ابوجعفر محمّد بن السیّد
الأجل نقیب النقباء شیخ العترة وسیّد الساداة أبی محمّد یحیى بن السیّد
الأجل نقیب النقباء صاحب الأرزاق أبی الحسین محمّد بن أبی جعفر أحمد
الزاهد بن محمّد الزبارة بن عبداللّه المفقود بالمدینه بن الحسن المکفوف بن
الحسن الأفطس بن علی الأصغر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن
أبی طالب علیهالسلامبه این ناحیت انتقال کرد در وقتى که نقابت نیشابور از پدرش
سید اجل ابوعلى به برادر سیّد اجل ابوالحسن المحدّث اوفتاد که جدّ نقباى
نیشابور بود فی شهور سنة خمس و تسعین و ثلاثمائة و یک چند سیّد اجل
ابوجعفر رییس و نقیب مشهد طوس بود در عهد سلطان شهاب لدین اللّه
مسعود بن محمود بن سبکتکین و در قصبه متوطّن شد در سرایى که معروف
است به ایشان.
و این خاندان را عرقى است از خاندان طاهریان که ملوک خراسان بودهاند
و امیرعلى بن طاهر بن عبداللّه بن طاهر را دو دختر بود حاجان و میمونه، و
حاجان جدّه سیّد اجل ابومحمّد یحیى بن محمّد بود، مادر سیّد اجل
ابوالحسین محمّد فاطمه بود دختر میمونه دختر خاله پدرش، و ایشان از
سوى مادر از فرزندان امیرعلى بن طاهر بن عبداللّه بن طاهر بن الحسین بن
مصعب بن زریق بن اسعد الخزاعى بودند، و مادر ابوجعفر احمد بن محمّد
الزبارة دختر طاهر بن الحسین بود، خواهر عبداللّه بن طاهر.»[6]
خوانندگان توجّه دارند که تا سال 395 قمرى از خاندان جلیل سادات در
نیشابور کسى سکونت نداشته است و به شرحى که از کتاب تاریخ بیهق نقل
شد، یک چندى سیّد اجل ابوجعفر رییس و نقیب مشهد طوس بود، یعنى در
شهر مشهد کنونى و متولى اوقاف امام هشتم علیهالسلام بوده و بعداً در قصبه سبزوار
سکونت کرد و سراى وى در محلّ معروف بوده است. پس به شرح فوق،
امامزاده یحیى سبزوار در قرون اولیه اسلام زندگى نمىکرده و مسلماً این
مقبره مربوط به یحیى بن زید علیهالسلامنمىباشد و با توضیحاتى که نوشته
مىشود، امامزاده یحیى سبزوار یکى از سادات عالم و زاهد و از صلحاء سادات
سبزوار بوده و پس از فوت وى مزارى براى قبر او بنیان نهادهاند.[7]
صاحب تاریخ بیهق مىنویسد:
«سید اجل ابوالحسن محمّد صاحب الأرزاق به خلافت بیعت کردند در
نیشابور و مدت چهار ماه بر وى به خلافت خطبه کردند، پس امیر خراسان کس
فرستاد و او را به بخارا بردند، و از آن جا با تشریف باز گردانیدند؛ اول علوى که
در خراسان او را ارزاق نوشتند از حضرت سلاطین، او بود. و سیّد اجل
ابوجعفر، احادیث از حاکم ابوعبداللّه روایت کند.[8] و او را دو پسر بود.
ابوالمحاسن الحسین وابوالحسین على، مادر ایشان بنت الشیخ ابى على
الفضل بن محمّد الطبرسى بود.[9] و این ابوعلى را اشعار بسیار است.
و عقب از سیّد أجل أبوالحسین [على]، سیّد أجل رکن الدین أبوجعفر هبة
اللّه بود، و مادر او دختر فقیه رییس أبوعبداللّه محمّد بن یحیى بود. و ولادت
ابى منصور شب یکشنبه چهارم محرم سال 432 قمرى است. و عقب از
سیّد اجل ابومنصور سید اجل عالم عزیز بود و سید اجل عالم زاهد
عمادالدین یحیى، سیّد اجل عزیز را اشعار و تصانیف بسیار است در جهان
طیار و سیّار. و سیّد اجل یحیى با زهد و ثروت فضلى تمام داشت. و او را شعر
تازى و پارسى بسیار است. مادر ایشان بنت الشیخ الزکى على بن أبى نعیم
أحمد بن محمّد بود. ولادت سیّد اجل یحیى شب سهشنبه طلوع فجر ششم
رجب سال 447 ه . ق و وفات او روز دوشنبه دوازدهم ذى القعدة سال 532
ه . ق است».[10]
مرحوم مولوى پس از بیان متن فوق از تاریخ بیهق مىنویسد: به نظر
بنده، امامزاده یحیى در سبزوار، سیّد اجل، عالمِ زاهد، عماد الدین یحیى که
با زهد و نسب و ثروت فضلى تمام داشته، مىباشد. وى فرزند ابومنصور
هبهاللّه بود و این عماد الدین یحیى در سال 532 قمرى جهان را بدرود کرده
است و مادامى که سندى معارض آن چه معروض شده به دست نیاید بر نظر
خود باقى هستم.[11]
نگارنده نیز معتقد است که شخصیّت مدفون در بقعه سبزوار همین سیّد
اجل عمادالدین یحیى است؛ از این رو براى تقویت قول فوق نظر علماء
انساب را ذکر خواهیم نمود.
تقویت قول مولوى به نقل از علماى انساب
بیهقى در کتاب لباب الأنساب[12] به نقل از على بن أبى صالح مىنویسد:
«سیّد بزرگوار عمادالدین أبومحمّد یحیى، سیّد کریم، دانشمندى دیندار،
شرافتمند، پاکدامن، بلندقدر، داراى همّت و ثروت و نعمت زیاد و هم
چنین تقواى بسیار بود. وى چندین سال، از سال 513 تا زمان وفاتش در روز
دوشنبه 12 ذىالقعدة سال 532 ه .ق در خانه خود معتکف مىشد.
امام على بن أبى صالح گوید: «همانا حاکم ابوعبداللّه حافظ در تاریخش،
اجداد وى را ذکر نموده و مىنویسد: که سرپرستى سادات نیشابور در خاندان
ایشان بود که به زیادى دانش و دانشورى مشهور بودند.»
چشم و چراغ امامان و خطباء، امام أبوالحسن بن عبدالغافر خطیب
مسجد جامع منیعى نیشابور، در تاریخش و در مدح سیّد بزرگوار یحیى
مىنویسد: «وى که خدایش رحمت کند از نشانههاى آشکار زمان که اقسام
فضیلتها را در نهایت به خود اختصاص داده و این صفت ابى جعفر عزیز است که
در تاریخ و کتابهاى ذکر شده، و او همراز و مأنوس قرآن، و پیشروى فرزندان
زمان است.»
امام أبوالحسن بن عبداللّه الغافر، در کتاب تاریخش، صفات زیادى را در
مناقب و فضائل او ذکر نمود، هم چنین برخى از اشعار او و ستایش از تصنیفات
وى را در اشعارش بیان داشته و اوصاف و مدایح او را که به آن متصّف بوده، جدا
کرده است.
هم چنین او گفته که: براى هیچ یک از بزرگان سادات، جمع نمىشود آن چه
که در او از اسباب سیادت و نسب و حَسب و فضل و دانش و أدب و ثروت و
مردانگى و آزادگى جمع شده است. اما نسب او که از بیت شریف نبوى است که در
عنصر علوى و از خاندان زباره و از اشراف دودمان علوى مىباشد.
اولئک ساداتی تمسّکوا
بعروة مجدلا یخاف انفضامها
نشؤا بین جبرئیل و بین محمّد
و بین بتول کهلها و غلامها
آنان ساداتى هستند که تمسّک به آنان مانند چنگ زدن به ریسمان
سختى است که از هم گسسته نخواهد شد.
زیرا آنان تربیت یافتگان بین جبرئیل و محمّد صلىاللهعلیهوآله و بین کسانى که از
دنیا بریدهاند چه جوانان و کهنسالان آنان است.
و أما حسب وى، هم چنان که حاکم أبوعبداللّه در تاریخش ذکر نمود. «من
کون النقابة فیهم، و وفور فضلهم و أفضالهم» از ایشان است سرپرستى
سادات، و زیادى دانش و دانشورى.
اما دانش و بهرههاى آن، پس بگو در دریایى که متلاطم است قرار گرفته،
و هر صاحب دانش در هر رشتهاى به او نیاز دارد. براى او زیبایى در شعر و نثر
است که هم چون صدفهاى گرانبها است.
بنده رسالهاى که نام آن را الهیّات نهاده بودم بر آن خواندم، اگر زنده
مىبود ابوحیّان بیرونى بر او سجده مىکرد، و دعاهایى که فرستاده مىشود
بهسوى او از طرف فرشتگان خدا. اشعارى از سرودههاى او را دیدم که به
حرکت درآورنده کاروانهاست. و شنیدم برخى از مجموعههاى وى را که در
باب چگونگى صید و توصیف جوارح بدن بود که تاکنون در این قرن به گوش
کسى نخورده بود. سپس هرگاه مىخواست کلام فارسى را ارزش و اهمیّت
دهد چنان سخت با قاعده و قوانین صحبت مىکرد که جزو قهرمانان این
میدان بود.
اما ثروت وى، پس آن بزرگوار بى نیاز بود از اقسام دارایىها، چه از کسب
حلال که او از همه مردمان بیشتر داشته و در هنگام نیاز تلطّف و مهربانى
مىنمود. از اشعار زیباى اوست که در مدح صاحب نظام الملک سروده است؛
سکان سکین عرصّ الفقار
و شکر شکیمتی طی الفقار
وراحة رامی بجرید غضب
صیقل المتن مشحود الشفاری
الأیّام الصبر و الأیّام شبوس
مداریها الکرام و لامداری
احقا اریم فی اللیالی
ولم یحترقوا بمها حباری
ویترکنی الصباح ولم أوشح
مناکبها بملتفت العنار
ولم أحلب بأصراف الغوالی
من الجلی فراق در ممام
ولم أرم الفلاة برا قصاب
جفاف الجف موجد الفقار
ولاحظى من الدنیا یراف
ولارندی من العلیا بواری
ولاجار الخیانة لی بجار
ولادار المهانة لی بدار
وما عرق النبوّة فی ترضى
بأن أرضى لفخری باختفار
معاذ اللّه لایذیب فعنى
بدر بمزیة افتسار ولاأمسى
در تاریخنیشابور پس از بیان نسب شریف وى از آن بزرگوار چنینیاد مىکند:
«أبومحمّد الحسینی من آل زبارة البیهقی من وجوه العلوّیة سکّان
النواحی، کبیر فاضل دیّن عفیف عاقل شریف الهمّة علیّ القدر و المنزلة من
ذوى المروءة والنعمة».[13]
أبومحمّد حسینى، از خاندان زباره بیهقى و از سرشناسان علوى ساکن در
نواحى است که مردى بزرگ، دانشمند، دیندار، پاکدامن، عاقل، بلند همّت،
عالىقدر و از صاحبان ثروت، نعمت و مردانگى است.
که اشاره به مقام و رتبه و سکونت او در سبزوار دارد.
همین قول را علاّمه محقق سیّد عبدالعزیز طباطبایى در کتاب خود ذکر
نموده است.[14]
ابن فوطى از او به عنوان: کان من فضلاء السادات و الأشراف، وکان
عابداً زاهداً، جمیل السیرة، حسن الإعتقاد یاد مىکند و قطعهاى از اشعار او
را ذکر مىنماید ؛
قلت للنفس لیس فی کلّ حین
تودعینی صیانة قد عینی
کنت عوناً على الذی توردینی
کلّ عذب من الصّلاح معین
فمتى ما انثنیت عن منهج النصح
فبینی عن نهج ودّی فبینی[15]
به نفس خود گفتم، چرا نمىتوانى در هر زمان مرا رها سازى تا خود را
نگهبان باشم، پس رهایم کن.
اگر کسى بر من وارد شود من او را کمکیار هستم، به شرطى که قصد صلح
را داشته باشد تا یاریش نمایم.
پس هنگامىکه راه صداقت را به انحراف کشاندى، پس دیگر هیچ
رابطهاى بین ما نیست که نیست.
امام فخر رازى متوفّاى 606 ه .ق پس از بیان اجداد امامزاده یحیى، از
فرزندان او یاد مىکند تا اینکه یکى از نوادگان وى را به نام السیّد الأجل
عمادالدین على بن محمّد بن یحیى بن أبی منصور هبهاللّه معرّفى مىنماید و
همین مطلب را نیز مروزى در کتابش عنوان نموده است.[16]
بیهقى، تداوم نسل امامزاده یحیى را نیز از یک فرزند او به نام
السیّد الأجل جلالالدین محمّد یاد مىکند و مىنویسد که وى در شوال سال
499 ه .ق به دنیا آمده و در شب پنجشنبه هشتم ذىالقعدة سال 539 ه .ق
وفات یافته است.
و تعداد فرزندان محمّد بن یحیى را نیز دو پسر ذکر نموده که عبارتند از؛
1 ـ السیّد الأجلّ الکبیر العالم عمادالدین أبوالحسن على که نقابت طالبیّه
را در بیهق بهعهده داشت.
2 ـ رکنالدین الحسن که او نیز نقابت سادات را به عهده داشت و در روز
دوشنبه 21 ربیعالأول سال 543 ه .ق وفات یافته است.[17]
منظور از بیان این مطالب آن است که یحیى بن هبهاللّه، اول: یکى از
شخصیّتهاى برجسته سادات علوى در خراسان بوده که به اتفاق تمام
علماى انساب در سبزوار وفات نموده است.
دوم: او نقابت سادات بیهق و نیشابور را به عهده داشته که پس از وفات
وى این منصب به فرزند او و نسل در نسل او انتقال داده شده است.
کما این که این مطلب را سیّد عبدالرّزاق کمونه در کتابش ذکر
نمودهاست.[18]، بنابر این تردیدى نیست که یحیى بن هبهاللّه حسینى در
همین بقعه در سبزوار مدفون شده باشد، هم چنان که اکثر احفاد او در
سبزوار و نیشابور وفات یافته و غالب بقاع موجود در این دو شهر از آنِ همین
خاندان مىباشد که متأسفانه به فرزندان امام موسى کاظم علیهالسلاممشهور
هستند.
توصیف بارگاه امامزاده یحیى بن هبهاللّه سبزوار
بناى امامزاده یحیى در نبش و محل تلاقى خیابان اسرار و بیهق شهر
سبزوار واقع شده است و آن چه به نظر مىرسد در ابتدا مقبره امامزاده یحیى
بناى ساده و حجرهاى با چهار شاهنشین بوده که بعداً ایوان، و دو مناره، و گنبد
و حجراتى بر بناى اصلى مقبره افزودهاند و چون در وضع کنونى هیچگونه
تاریخ و کتیبه و سنگ نوشته حاکى از بناى اوّلیه این مقبره در محل موجود
نیست. تاریخ ایجاد بناى حرم امامزاده و ابنیه مجاور آن بر همه نامعلوم
خواهد بود و حدس نزدیک به یقین این است که بناى مقبره مربوط به قرن
ششم هجرى باشد.
در بناى امامزاده یحیى سبزوار، بر اثر مرّمتهاى مکرّر هیچگونه اثرى از
قرون قبل باقى نمانده و آثار قدیمى آن را ندانسته ضایع ساختهاند و تمامى آن
چه اکنون در روکار بناى امامزاده از کاشى و سنگ و آینهکارى و ضریح داخل حرم
و گچکارى دیده مىشود درِ قرن چهاردهم هجرى بهوجود آمده است.
بقعه امامزاده، دو راهرو ورودى دارد؛ یکى از خیابان اسرار که راهروى
کوتاه است و دیگرى از خیابان بیهق که این راهرو دایرتر است و بیشتر مردم از
این درب که کفشدارى نیز دارد به زیارت امامزاده مىروند. راهرو خیابان
اسرار به ایوان مقبره و صحن کوچک آن منتهى مىشود که پس از آن به حرم
راه دارد و راهرو خیابان بیهق، قدرى درازتر و در ابتداى راهرو پس از عبور از
چند پله طرف راست راهرو، درب آهنى نصب شده که از آن جا به حرم
امامزاده مىروند.
بنا شامل حرم و گنبدى است که چهارده متر ارتفاع دارد و ایوان مزار
و یک حجره در جنوب ایوان و حجره دیگر در شمال حرم و دو مناره به ارتفاع
بیست و نه متر در دو طرفِ درب ورودى از خیابان اسرار واقع شده است و در
شمال بقعه صحن کوچکى است که در شمال حرم واقع است و شنیده شده
که براى توسعه صحن امامزاده پانصد متر مربع از کاروانسراى مجاور شمالى
صحن به وسیله مردم خریدارى شده و به همین زودى به امامزاده ملحق
مىشود.
حرم امامزاده در ضلع شرقى بنا واقع شده و شامل فضاى حرم و چهار شاهنشین
است که در وسط آن ضریح قرار گرفته که چند سال قبل ضریح چوبى آن برداشته و به
جاى آن ضریح ساخت اصفهان که از نقره و آبطلا است نصب شده است.
در بالاى ازاره حرم کتیبهاى است نوساز از کاشى خشتى که تمام اضلاع
حرم را دور مىزند و آیات سوره مبارکه نور را که از ابتدا ضلع غربى حرم شروع
کرده و در ضلع جنوبى و شرقى دور زده نوشتهاند. خط این کتیبه ثلث با
کاشى سفید و زمینه لاجوردى و در آخر کتیبه خوانده مىشود (کاشىپز
محمّد تقى قدس ـ خدمتگزار مهدى حقیران ـ کاتب جواهر القلم) و ضلع
شمالى حرم حجره شمالى آن جاست و کتیبهاى ندارد.
بالاتر از کتیبه کاشى، تمام روکار دیوار و زیر سقف حرم و مقرنسهاى
زوایاى حرم را آینهکارى کرده و کف حرم نیز با سنگ سیاه نه درّه مشهد
فرش گردیده، و روى آن با قالى و قالیچههاى نذرى مردم مفروش است و
روى هم رفته ازاره سنگى و کتیبه و آینهکارى و ضریح حرم، تمام نوساز و
جلوه خاصى به حرم امامزاده یحیى بخشیده است.
در پشت بام امامزاده در جنوب گنبد، روى دیوار کنار خیابان، نماى دو ستون
کاشىکارى مانند مناره کوچکى ساخته شده است و در شمال حرم رواقى بوده که
قسمت جنوبى آن ضمیمه فضاى حرم شده و بقیه رواق را حجره کوچکى به عرض
دومتر و بیست و پنج صدم و طول سه متر و بیست پنج صدم براى شمعخانه حرم در
نظر گرفتهاند و در این محل وسایل حرم و شمعدان برنجى موجود مىباشد.
ایوان نزدیک حرم امامزاده را به تازگى با کاشى خشتى مزّین مىسازند و
داراى کتیبههاى کوچک بر روى درگاهها و کتیبه کمربندى در داخل ایوان
است و کاشى و خط این ایوان بسیار متوسّط و نصب کاشىها هنوز در حال
بازسازى و تعمیر است.
دو مناره بلند بناى امامزاده در کنار خیابان اسرار واقع شده که تمام سطح آن
با کاشى نره الوان زینت یافته و تمام کاشى سردر بین دو مناره نیز کاشى خشتى
تازه است که در سال 1380 ه .ق ساخته شده و کاشىپز آن حاج یوسف قدس و
بناى سردر کار عبدالقیوم جاننثار است که نام این دو نفر در پایین کتیبه دو پایه
راهرو نوشته شده و ارتفاع ایوان شمالى چهارده متر و پنجاه صدم است.[19]
[1]. تاریخ بیهق: 46 .
[2]. بدایع الأنساب: 63 .
[3]. بدایع الأنساب: 94.
[4]. تاریخ قومس : 296.
[5]. تاریخ بیهق: 54 .
[6]. تاریخ بیهق: 54 ـ 55 ، آثار باستانى خراسان: 419 ـ 420.
[7]. آثار باستانى خراسان: 421.
[8]. ابوعبداللّه الحاکم معروف به ابن البیع صاحب تاریخ نیشابور و تألیفات دیگر است.
[9]. شیخ محمّد الطبرسى سالها در سبزوار سکونت نموده و یکى از علماء بزرگ
شیعه است. قبر وى در مشهد در صحن امام رضا علیهالسلام است.
[10]. تاریخ بیهق: 57 ، آثار باستانى خراسان: 421 ـ 422.
[11]. آثار باستانى خراسان: 422.
[12]. لباب الأنساب 2: 521 ـ 523 .
[13]. تاریخ نیسابور، المنتخب من السیاق: 747 ترجمه 1657.
[14]. معجم أعلام الشیعه 1: 494 ـ 495.
[15]. مجمع الآداب 2: 193 ترجمه 1311.
[16]. الشجرة المبارکة 187، الفخری: 86 .
[17]. تاریخ بیهق: 57 ـ 58 .
[18]. موارد الإتحاف 2: 194.
[19]. آثار باستانى خراسان 1: 408 ـ 415، دایرة المعارف تشیّع 2: 483، بناهاى
آرامگاهى: 221، بناهاى تاریخى خراسان: 77 ـ 78 .
- ۲۷۴۱
- ادامه مطلب