- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
یکى از بقاع مشهور و مورد توجّه اهالى قم، بقعة متبرّکه امامزاده اسماعیل است که در 55 کیلومترى جنوب شرقى قم، بعد از شهر کهک، پس از عبور از سه راه وشنوه، در بالاى کوهى مرتفع در حومه روستاى بیدقان قرار دارد.
ساختمان بقعه، بنایى بسیار باشکوه با موقعیّت بسیار دلپذیر، با آب و هواى لطیف، هر گردشگر را به خود جلب مىنماید. بقعه امامزاده اسماعیل که در قم به «شاهزاده اسماعیل مشهور است، اعتبار بسیارى نزد مردم این سامان در دوران قدیم داشت که هر گاه شخصى مىخواست اداى نذر و قربانى کند به بارگاه وى مشرّف مىشدند.
از زمانهاى قدیم، مخصوصاً در روستاهاى همجوار، گلّه داران منطقه، یک گوسفند جهت سلامتى گلّه خود، نذر امامزاده شاهزاده اسماعیل مىکردند و عشق و علاقه زیادى به آستان وى داشتند و این رسم هنوز بین گلّه داران پا برجاست که نشان از محبّت ویژه به امامزاده اسماعیل دارد.
در گذشته، به جهت دورى و بدى و کوهستانى بودن راه، زایران کمى به حرم امامزاده اسماعیل مشرّف مىشدند، امّا امروزه، به جهت آسفالت شدن راه امامزاده، خوش آب و هوا بودن منطقه، باز سازى و توسعه حرم مطهّر، به یکى از مکانهاى زیارتىِ دسته اوّل و مکان توریستى تبدیل شده و روزهاى پنج شنبه مملّو از جمعیّت است.
توصیف بقعه: این بنا در دامنه کوه بیدقان واقع شده و تا جادّه آسفالت 12 کیلومترى به سه راه وشنوه فاصله دارد.
این بقعه، از بناهاى تاریخى قم و داراى درهاى نفیس و کاشىهاى عالى و صندوق منبّت روى مرقد و مشتمل بر بقعه، گنبد، رواق، صحن و مسجد است.
بناى بقعه، از ابنیه قرن هفتم هجرى است و بانى اولیّه آن نامعلوم مىباشد و با توجّه به کاشىهایى که در آن مزار به کار رفته، مخصوصاً کاشىهایى که داراى صورت سه سوار مغول است، مىتوان ادّعا کرد که بانى بقعه مزبور از امراى دولت هلاکوخان و یا خواجه نصیر الدّین طوسى قمّى، وزیر وى بوده است.
اساس بنا با مصالح سنگ و گچ بنیان گردیده و بسیار متین و مستحکم است. نقشه بنا از خارج، برجى و از داخل صورت چهار ضلعى متساوى به دهانه 50/5 و ارتفاع نُه متر مىباشد. ازارة بقعه آراسته به کاشىهاى خشتِ هشتضلعى کوکبى عصر مغول است که فقط 10 پارچه آنها باقى مانده که آنها نیز به هنگام تأسیس موزه آستانه حضرت معصومه به آنجا انتقال داده شده است. در متن این کاشىها، تصویرى برجسته از سه سوار است که مارى را در زیر پا مىکوبند و کبوترى را بر فراز سر دارند. در حاشیه آنها نیز کتیبهاى متضمّن سُوَر کوچک قرآن، مانند سوره مبارکه اخلاص و در پایان، تاریخ 668 هـ . ق یا ابیاتى از شاهنامه با تاریخ 661 هـ . ق دیده مىشود، کاشىهاى مربّع شکل با نقوش برجسته طاووس، لک لک و طوطى که در قسمت بالاى ازاره بکار رفته بودند نیز در موزه آستانه نگهدارى مىشوند.
جدار داخلى بقعه سفیدکارى و تهى از تزیینات کاشى و گچبرى است، جز شاهنشین جانب شمالى که داراى تزیینات کاشىکارى دورههاى بعد مىباشد. در ارتفاع پنج مترى هر زاویه، نیم طاقى ساخته شده، به طورى که نقشه مربّع را به هشتضلعى تبدیل ساخته و روى آن به شکل فلکهاى پر ضلعى در آمده و بر بالاى آن پا کار گنبد قرار گرفته است.
در این بقعه، دو مرقد دیده مىشود، یکى بزرگ در وسط و دیگرى کوچک در زاویه شمال شرقى مجاور پلّه شاهنشین شمالى. مرقد اصلى، مدفن دو تن، شاهزاده اسماعیل و فرزند وى، شاهزاده حمزه است و مرقد کنارى، منتسب به شاهزاده محمّد بن موسى الکاظم است، که یقیناً باید از احفاد امام موسى کاظم باشد.
امّا اهل محل، مرقد کوچک را از آنِ شاهزاده حمزه مىشناسند.
بر فراز بقعه، گنبدى است که به ظنّ قوى، در آغاز امر، عرقچینى یا کلاهخودى شکل و سنگ پوش بود؛ امّا در عصر شاه اسماعیل اوّل صفوى، هنگام تعمیر، صورت آن را به هرمى شانزده ترکى تبدیل ساختهاند. این گنبد به قطر هشت و ارتفاع 9 تا 10 متر، آراسته به کاشىهاى دوالى فیروزهاى دورة صفوى بود که به مرور زمان، عمده آنها ریخته و در دورة اخیر به طرز بدى کاشىکارى شده است، که آن نیز اخیراً در حال خرابى است و جدیداً بازسازى و کاشىکارى شده است. تمام اضلاع گنبد داراى کتیبهاى به خطّ بنایى با عبارات اللَّه، محمّد و على مىباشد.
بقعه داراى سه در ورودى است که درهاى جنوبى و شمالى آن در ایوانهاى طرفین گشوده مىشوند و تنها درِ غربى آن در داخل رواقى طولانى که میان گنبد با صحن است، باز مىگردد. بناى امامزاده داراى منبرى به تاریخ 922 هـ . ق مىباشد و تزیینات زیبایى دارد. تعدادى از درهاى بنا نیز احتمالاً متعلّق به همین تاریخ است. همچنین درگاه بقعه از رواق، کاشىکارى زیبایى از دوره قاجارى کار شده که داراى کتیبههاى زیادى است.
بقعه دو بار، یک مرتبه درسال920هـ . ق و در عهد سلطنت شاه اسماعیل و بار دوّم در سال 1214 هـ . ق و در دورة فتحعلى شاه تعمیر و تزیین گردیده است. در جهت جنوبى بقعه، ایوانى از آثار حسین قلى خان قاجار ـ برادر فتحعلى شاه ـ در سال 1214 هـ . ق، به دهانه 50/3، طول پنج و ارتفاع شش متر به چشم مىخورد که جدارش سفیدکارى و سقفش ضربى رومى پوش و تهى از تزیینات کاشى و گچبرى است. در پایین اسپراین ایوان، دو سنگى در طرفین درگاه و مدخل بقعه نصب شده که لوح نخست مربوط به عهد شاه اسماعیل اوّل صفوى و لوح ثانوى، از آثار حسین قلى خان مذکور مىباشد.
اشعارى که ذیلاً بیان مىگردد، اکثر آنان در کتیبهها و رواقهاى اطراف بقعه کتابت شده است که به چند نمونه از آن اشاره مىشود:
این بارگاه عـرش نشان از جناب کیست
کز نور طلعتش به فلک خود مکدّر است
حیران شدم که عرش خدا در زمین چرا
نور خدا براى چه در خاک مضمر است
مبارک بقعهاى اسـت این بقعه کـز نور ضریحش جمله آفاق
منـوّر گشته یا رب! مگــر این جنّت اســت یـا وادى ایمن
بلى! این بقعه از فردوس و عرش و کرسى و لوح و قلم اعلى
بوداعلى،چراکهدوقمرودونور،دوشمساینمحل راکردهاندمأمن
«فى سنة 1269 هـ . ق»
* * *
این ســرو بوسـتان وفـا معدن سخـاست
ایـن محــرم حــریم خـداوند اکـبر است
داراى این حــریم و خــداوند ایـن مقام
یــار گــناه کـار به هنـگام محــشر است
این مجمع علــوم کــه اطفـال مکــتبش
سلمان و حجـر و میثم و مقداد و بوذر است
این نــاز پـروریده زهـــرا و مصطــفى
فــرزند پـاک زاده خــداونـد قــنبر است
هر کس شما به لطف کسى شــد امیدوار
مجــرم به آســتان شـما دیده بـر در است
هاتفى گفت که، این جاى شریف اطهر است
شــاه اسماعیل فــرزند رشـید حیدر است
گفتمش: دو دُرّ اندر یک صدف، گفتا: بلى!
نام او باشــد محمّد ، جــدّ او پیغمبر است
وادى طور است این کوه او چه موساى کلیم
رو به اخلاص از هـواى جنّت اندر سراست
این دوتن هستند در یک پیرهن آسـوده باز
چون دو جان در یک بدن کزرحمت حق مضمراست
تو سلیمان زمـانى و من آن مــور ضعیف
تحفه درگاهت این جسم نحیف و لاغر است
کاتبان جان را فدا کن در راه این هر دو تن
گـر تو را روز جزا چشم عطا از حیدر است
طاهــر قضـاع را امــید انعـام و عــطا
هست از جدّت که او فردا شفیع محشر است
* * *
حــرم شاهــزاده اسـماعیل شرح وصفش برون بود از حد
انـدرین روضـه بهشـت آیین هیچ کس را دعـا نگــردد رد
هست چون شمع محفل جعفر هست چون سرو گلشن احمد
نتوان کــرد تا به روز قیــام شـرح اوصاف او یکى از صد
زانکه جدّش به خلوت معراج از شـرافت نشسته بــر مسند
کــرد شـوقى سؤال تاریخش گفت پیر خــود که ، در ابجد
عــدد تـربت بــرى از عیب هسـت تـاریخ سنگ این مرقد
این ماده تاریخ برابر با سال 922 هـ . ق مىباشد.
گـل بستان طاهـا هست این جا سـرور قلب زهرا هست این جا
بنــازم روضـه رضــوان او را نوید حق تعالـى هست این جا
بود شــه زاده اسمـاعیل نامش ظهور عشق وتقوا هست این جا
رئیس مــذهب مـا را تبار است غریب شهر بطحا هست این جا
شـنیدم عـارفى در گوش جان گفت که نور چشم مولاهست این جا
در این وادى که هردل مىشود شاد صفاى صبح فردا هست این جا
اگــر خـواهى صفـاى او ببینى ببین جـانان دلهاهست این جا
بـزن دسـت تــوسّل دامنش را سلیل پـور زهـرا هست این جا
ببوس ایـن آسـتان را با ارادت که جان برپیکر ما هست این جا
شفا خواهان شفا از او بخواهند امید ما در این جا هست این جا
در این وادى کـه بـوى یار آید نسیمى بس دل آرا هست این جا
بگیــر از او جــواز کـربلا را که صاحب مهر امضا هست این جا
بیــاد تـربت جــد غــریبش ملایک را چه غوغاهست این جا
نه یک گـل، بلکه گلهاى محمّد(ص) زباغ ســبز طاها هست این جا
فـروغا ناله سر کن در جوارش شفیع تو به فـردا هست این جا
مؤلّف کتاب انوار المشعشعین دربارة شخص امامزاده اسماعیل مىگوید:
«امامزاده جلیل القدر اسماعیل بن احمد در قم مدفون بوده و فرزندى داشته به نام حسین که از جلمه فقها بوده است».
نسب شریف امامزاده: مرحوم مدرّسى طباطبایى، به اشتباه مىنویسد:
«از مزارات مشهور و قدیم قم که آن را خاک جاى اسماعیل فرزند امام صادق مىپندارند...».
واضح است که این ادّعا از اساس مردود است و هرگز مردم قم، خفته در این مزار را فرزند امام جعفر صادق ندانستهاند، بلکه عقیده دارند که او یکى از نوادگان بزرگوار امام جعفر صادق است که با شش واسطه نسب به آن حضرت مىرساند.
شیخ محمّد على بن حسین نایینى اردستانى در کتاب انوار المشعشعین مىنویسد:
«... براى احمد بن حسین به قم فرزندى بود که اسماعیل نام داشت. پس از آن، شاهزاده اسماعیل مشهور که در کوهستان قم واقع است و گویند که از فرزندان حضرت امام جعفر صادق است، احتمال دارد که او همین اسماعیل مذکور باشد و نسب شریف او از این قرار است:
شاهزاده اسماعیل بن احمد بن حسین بن احمد بن حسین بن احمد الشعرانی بن على العریضى بن امام جعفر صادق .
و به شش واسطه به حضرت امام جعفر صادق مىرسد، و از شهر قم تا زیارتگاه او تقریباً شش فرسخ مسافت مىباشد و در کوهستان میان رودان مدفون است، و آن وادى به چند اسم مىخوانند: میان رودان، برق رود و بیرقان...
الحاصل، آن شاهزاده اسماعیل بسیار جلیل القدر مىباشد، و اهل قم بسیار به زیارت او مىروند، و نذورات مىبرند؛ به خصوص، گوسفند نذر مىکنند که ببرند در آنجا و بکشند، و در فصل پاییز زیادتر مردم به آنجا مىروند. و حسین فقیه به قم اولاد همین شاهزاده اسماعیل بوده است».
ارادت محقّق قمّى به امامزاده اسماعیل؛ چنان که اشاره شد، اهالى قم، اعتقاد تام به امامزاده اسماعیل داشته و دارند. در زمان گذشته، با وجود بدى راه و نبودِ وسایل نقلیه بازحمت و مشقّت فراوان به زیارت این امامزاده جلیل القدر مشرّف مىشدند؛ خصوصاً بروز کرامات و خوارقالعاده از سوى امامزاده، باعث شد که توجّه عمومى و استقبال همگانى به آن بارگاه بیشتر شود و اهالى قم هر هفته بهصورت هیأت با قاطر و اسب به زیارت این امامزاده مشرّف مىشدند و پس از قربانى و مراسم عزادارى، شب را در جوار امامزاده مىخوابیدند و عصر جمعه به طرف قم حرکت مىکردند.
اهالى قم از محقّق قمّى ، صاحب قوانین ـ اعلى اللَّه مقامه الشریف ـ دعوت به عمل مىآورند که با آنان هم سفر شده و به زیارت آن امامزاده جلیل القدر بروند و شب را در آنجا بیتوته نمایند و به درگاه خداوند تعالى توّسل جویند.
محقّق قمّى چون نسب امامزاده را نمىدانست، به انکار او پرداخت. همین امر باعث شد که مردم کمتر به زیارت امامزاده اسماعیل بروند و از رونق او کاسته شود. پس از مدّتى در عالم خواب، امامزاده اسماعیل به محقّق قمّى مىفرماید:
«شما که به زیارت ما نمىآیى، چرا مردم را از زیارت ما منع مىکنى!»
شیخ از خواب بیدار مىشود و از کرده خود پشیمان مىگردد و استغفار مىنماید و نذر مىکند که هر ساله یک بار به زیارت آن امامزاده عظیم الشأن مشرّف شود.
فرداى آن روز خواب خود را به مریدان نقل کرد و کاروان بزرگى که خود همراه آنان بود را تشکیل مىدهد و به زیارت شاهزاده اسماعیل مىروند.
این اقدام محقّق قمّى باعث شد که مجدّداً بقعه امامزاده اسماعیل مورد توجّه اهالى قم و اطراف قرار گیرد و رونق پیدا کند. در همین باره، مرحوم ناصر الشیعه در کتاب تاریخ قم مىنویسد:
«مرحوم میرزا على اکبر فیض نگاشته است که، محقّق قمّى، صاحب قوانین ـ اعلى اللَّه مقامه الشریف ـ به علّت آنکه نسب شاهزاده اسماعیل بر ایشان معلوم نبود، به زیارت او نمىرفت، بلکه مردم را هم از زیارت او منع مىنمودند. تا شبى آن امامزاده بزرگوار را به هیبتى بسیار خوش و ریش سفید در خواب مىبیند، به ایشان مىفرماید: خودت که به زیارت ما نمىآیى هیچ، چرا مردم را از زیارت ما منع مىکنى! از آن به بعد، سالى یک مرتبه آن جناب به آستان مبارک آن امامزاده مشرّف مىشدند، بدین جهت رغبت و میل اهالى قم بدان آستان مبارک بیشتر شد».
نذر حسینقلى خان: مرحوم ناصر الشیعه دربارة تجدید و تعمیر ساختمان بقعة امامزاده اسماعیل، داستانى از نذر حسینقلى خان، برادر فتحعلى شاه قاجار نقل مىکند که از این قرار است:
«حسینقلى خان برادر فتحعلى شاه قاجار در سنه 1216 که به حکومت کاشان مستقر بود، چون استقلالى در حکمرانى به هم رسانید، در تدارک اسباب سلطنت افتاد و پس از شکست و فرار، نذر نموده بود که اگر جان به سلامت ببرد، دویست تومان نذر بقعه مطهّر امامزاده اسماعیل کند. چون خود را سالم به بست حضرت معصومه رسانید و به شفاعت مادرش، مجدّداً خاقان، حکومت کاشان را به او داد، او آن مبلغ را صرف تعمیرات آن آستان نمود. گنبدى ساخت و رواق و صحن بنا کرد».
مرحوم عبّاس فیض این داستان را چنین نقل مىکند:
«حسینقلى خان قاجار، حکمران کاشان و اصفهان بود. چون برادرش فتحعلى شاه به جاى آقا محمّدشاه بر تخت نشست، دَم از نافرمانى و استقلال زده و علیه وى قیام و لشگرکشى کرد. پادشاه هم براى سرکوبى وى، سپاهى اعزام داشت و بین الفریقین در نزدیکى قریه سن سن جنگ سختى به وقوع پیوست که بیش از صدتن از طرفین به قتل رسیدند و سرانجام حسین قلى خان منهزم و متوارى گشت و از بىراهه خود را به مشهد شاهزاده اسماعیل رسانید، و چنین کرد که هرگاه جانش از خطر برهد و دگر بار به حکومت برسد، این بقعه را مرمّت و تعمیر کند.
پس از این نذر، با استحضار از ورود مهد علیا مادر پادشاه به قم، شبانه خویشتن را به آستانه رسانیده، تحصّن اختیار کرد و بامداد که مادر فتحعلى شاه به حرم منوّر براى زیارت درآمد، نامبرده خود را به دامان وى افکنده، او را نزد پادشاه شفیعه بر انگیخت و بالجمله، با وساطت وى پادشاه از جریمه برادر در گذشته، او را کماکان به حکومت اصفهان برگزید و او هم به نذر خویش وفا کرده و به عمران این مشهد بپرداخت».
دوازده سال حفر چاه: چون آن بقعه در میان کوه واقع شده و از آب دور بود، در سال 1260 هجرى سیّد جعفر نوش آبادى در میان صحن اقدام به حفر چاهى نمود و به خاطر سختى زمین، سنگ تراشانى از قم و کاشان آورد تا سنگها را تراش دهند. سنگ چنان سخت بود که اوایل ذرعى 10 تومان و در اواخر، ذرعى 16 تومان براى تراشیدن آن اجرت مىدادند. امّا سیّد امکانات مالى چندانى نداشت و همه ساله در دهات کاشان اجاره دارى مىکرد و آنچه از مؤنه او زیاد مىآمد، خرج این چاه مىنمود و لذا این کار حدود 12 سال طول کشید.
پس از چند سال که 20 ذرع از سنگ چاه بریده شده بود و آبى بیرون نیامد، مردم او را از ادامه کار منع نمودند. سیّد دیگر ناامید شده بود، شبى از شدّت دلتنگى در آن روضه مطهّر گریه بسیار کرد تا خوابش برد. در خوابْ روح پاکِ آن امامزاده را مشاهده کرد که او را به این کار ترغیب و تحریص نمود و فرمود که، دست از این کار برندارد؛ زیرا به زودى آب بیرون مىآید.
پس از بیدار شدن دلگرم شده و مشغول ادامه کار شد و
چون دو ذرع دیگر حفر کردند، چشمه آبى گوارا از طرف
مرقد امامزاده پدیدار شد، به طورى که آب آن تا 40 ذرع
(حدود 20 متر) فوران کرد.
این ابیات در مدح امامزاده اسماعیل سروده شده است:
نصیب گشت مرا از عطاى ربّ جلیل
زیارت حــرم شـاهـزاده اسـماعیل
به دیدن حرمش شد به طبع من الهام
که تا به نظـم کنـم از مقام او تجلیل
بهین سلالهاى از نسل حضرت صادق
بـزرگ آیینه از ذات پـاک ربّ جلیل
بیا در این حرم با صفا که صاحب آن
بود وجود شریفش به شش امام سلیل
اگر که کـوه طلا را دهد به زایر خود
به پیش لطف وعطایش بود ضعیف وقلیل
اگر چه تربت او بین کوهساران است
زکـوهسار بـود قبهاش به خلق دلیل
کــنار تربت پاکـش محمّد و حمزه
دو مـاه پاره دیگــر دو سوره تنزیل
کـلام نــور از این خاندان دَمَد دایم
صفاى روح دراین آستان شود تکمیل
همار، دوست این خاندان عزیز، عزیز
همیشه دشمن این دودمان ذلیل ذلیل
به غــرفههاى ضـریح مقدّسش میثم
زرشتههاى دلزار خویش بسته دخیل
فرزندان و نوادگان امامزاده اسماعیل: دربارة تعداد فرزندان امامزاده اسماعیل اختلاف است. ابن عنبه نسّابه، براى آن حضرت، یک فرزند به نام ابو عبداللَّه حسین فقیه یاد مىکند که ظاهراً در قم وفات یافته است. مرحوم فیض ، امامزاده اسماعیل را مکنّى به ابومحمّد مىداند که این کنیه، مقتضاى داشتن فرزندى به نام محمّد است. او همچنین اضافه مىکند که سیّد اسماعیل فرزندى به نام حمزه داشت که در کنار پدر مدفون است.
ظاهراً تداوم نسل امامزاده اسماعیل، تنها از فرزند ارشد او، سیّد حسین فقیه مىباشد که به اتّفاق نقل همه علماى انساب، یک فرزند به نام سیّد محمّد داشت که سر سلسلة سادات ابرقوه یزد است.
نوه اوّل: در 30 کیلومترى جنوب غربى شهر «نیر» از توابع شهرستان تفت، در خارج از روستاى رشکوئیه، بناى بسیار باشکوه و تازه ساختى قرار دارد که به امامزاده محمّد مشهور است. بناى قبلى بقعه که از خشت و گل بود، در سال 1359 هـ . ش تخریب گردید و به جاى آن بناى کنونى به شکل مستطیل و به ابعاد 15×20 متر ساخته شده و داراى امکانات رفاهى و ده هکتار زمین است.
خفته در این مزار، سیّد محمّد بن حسین الفقیه بن امامزاده اسماعیل مىباشد که به گفتة ابن عنبه، به یزد مهاجرت نمود، در ابرقو ساکن بود و صاحب ریاست و وجاهت بوده است. وى در سال 450 هـ . ق وفات یافت و یک فرزند به نام سیّدعلى داشته که از او قاسم و از سیّد قاسم، سیّد فخرالدّین مرتضى، جدّ سادات ابرقو و تفت به وجود آمده است. سه تن از نوادگان سیّد محمّد در ابرقو به سال 743 هـ . ق به شهادت رسیدند.
نوه ششم: از نوادگان امامزاده اسماعیل؛ سیّد نظام الدّین مجتبى بن شرف الدّین محمّد بن فخر الدّین مرتضى بن قاسم بن على بن محمّد بن حسین الفقیه بن امامزاده اسماعیل است که با شش واسطه، نوه آن حضرت است. او سیّدى جلیل القدر و شریف بود که نقابت سادات ابرقو را به عهده داشت.
وفات وى در دهه اوّل قرن هشتم هجرى و بین سالهاى 700 تا 710 هـ . ق اتّفاق افتاد و آرامگاه او در 22 کیلومترى جنوب غرب شهر نیر، از توابع تفت، در میان گورستان روستاى بخ قرار دارد و به سیّد نظام الدّین معروف است.
بناى قبلى امامزاده مربّع شکل و به ابعاد 8×60 متر با گنبدى عرقچینى است که در حال بازسازى و توسعه مىباشد و در گذشته از اهمیّت ویژهاى برخوردار بود.
سیّد نظام الدّین مجتبى، برادرى به نام سیّد فخرالدّین یعقوب داشت که همراه پدر بزرگوارش سیّد شرف الدّین محمّد در روز قتل شاه منصور بن مظفّر یزدى، مظلومانه به شهادت رسیدهاند، و تنها فرزند ذکور امامزاده نظام الدّین که به کمال الدّین صادق مشهور بود، در زمان هجوم ملک اشرف به ابرقو در سال 743 هـ . ق به شهادت رسید و در ابرقو مدفون شدند.
بنابراین، امامزاده سیّد نظام الدّین مجتبى، فرزند شهید، برادر شهید و پدر شهید مىباشد، که این همه شرافت را با طهارت مولد و نسب در همآمیخته و مجد و بزرگوارى را در خاندان خود به یادگار گذاشته است.
نوه هفتم و هشتم: در خارج از روستاى عزیز آباد و در یک کیلومترى شهر ابرقو، آرامگاه شهیدان قرار دارد که در سال
1227 هـ . ق توسّط مرحومه حاجیه بىبىملکى تجدید بنا شد و در سال 1356 هـ . ق نیز توسعه یافت و در سال 1375 هـ . ق نیز نوسازى شده است. بدون شک، خفتگان این مزار، چند تن از نوادگان امامزاده اسماعیل قم هستند که از شرفاى شهر ابرقو به شمار مىآمدند.
نوهاى دیگر: در 25 کیلومترى شهر «نیر» از توابع تفت، در میان گورستان روستاى سخوید، مزار سادهاى قرار دارد که به سیّد جلال الدّین شاه و بابا سیّد معروف است.
بقعه در حال توسعه مىباشد و خفته در آن، سیّد جلیل القدر حضرت جلال الدّین مبارک شاه بن کمال الدّین صادق بن نظام الدّین مجتبى بن شرف الدّین محمّد بن فخر الدّین مرتضى بن قاسم بن على بن محمّد بن حسین الفقیه بن امامزاده اسماعیل است که سیّدى بسیار جلیل القدر و بزرگوار بود.
علّامه نسّابه ابن عنبه ـ متوفّاى 828 هـ . ق ـ مىگوید:
«سیّد تاجالدّین نصرت بن کمال الدّین صادق بن نظامالدّین مجتبى بن شمسالدّین محمّد بن فخرالدّین مرتضى بن قاسم بن على بن محمّد بن حسین بن اسماعیل بن احمد بن حسین الجذوعى بن احمدالشعرانى بن علىالعریضى بن امام جعفر صادق سیّدى شریف بود که ریاست سادات و پیشوایى آنان را در ابرقو به عهده داشت. تاج الدّین نصرت به دست غلام سیاهش ـ که نامش ظفر بود به قتل رسید. کمالالدّین صادق نیز در واقعه ملک اشرف که به سال 743 هـ . ق وارد ابرقو شد، به شهادت رسیده است.
سیّد تاجالدّین نصرت فرزندى داشت به نام قوامالدّین مجتبى که از او فخرالدّین یعقوب به وجود آمده بود. این پدر و پسر در روز قتل شاه منصور بن مظفّر یزدى به شهادت رسیدند».
همین مطلب را دیگر علماى انساب ذکر نمودهاند. بنابراین معلوم مىگردد که این جا مزار دو تن از سادات عریضى حسینى و از آن پدر و پسرى است که به دست ملک اشرف به قتل رسیدند و حتّى دو تن از نوادگان وى که در همین تاریخ کشته شدند، در کنار پدر و جدّ خود مدفون هستند.
عبّاس فیض به هنگام معرّفى شاهزاده اسماعیل، مدفون در روستاى بیدقانِ قم که جدّ امامزاده تاج الدّین نصرت است، مىنویسد: «سیّد جلیل القدر تاج الدّین نصرت بن کمال الدّین صادق بن نظامالدّین مجتبى بن شرف الدّین محمّد، با پسر خود، قوامالدّین مجتبى و پسرش فخرالدّین یعقوب بن مجتبى کشته شدند. این پدر و پسر در روز کشته شدن شاه منصور بن مظفّر یزدى، به سال 743 هـ . ق، به قتل رسیدند و نسل پسرى او منقرض گشت؛ امّا دختر او باقى هست».
وى در کتاب دیگر خود، وقتى به توصیف بقعه امامزاده اسماعیل بیدقان مىپردازند، مىنویسد: «براى نخستین بار، فرزندان و فرزندزادگان وى (منظور همین سیّد تاجالدّین نصرت و پدرش) گنبدى بر فراز تربتش بنیان نهادند و سادات با حشمت ابرقو در قرن ششم، هفتم و هشتم هجرى از احفاد وى بودهاند که از قم به آنجا منتقل شده بودند.
در حمله ملک اشرف افغان به شهر یزد و جنگهاى وى با ملوک آل مظفّر و سرانجام تسخیر شهر، از آنجا لشکرش را به ابرقو گسیل نمود. سادات آن به حصار دارى و مقاومت در برابر وى اقدام نمودند که پس از چندى، به تسخیر حصار از ناحیه محاصرین منتهى گردید و سادات به مغارهاى در خارج شهر پناهنده شدند. ملک اشرف فرمان آتش زدن مغاره و کاه دود کردن جلوى در غار را داد که منتهى به هلاکت کلیّه محصورین گردید. این واقعه در تواریخ مربوطه مسطور است.
در کتاب خلاصة المقال شرح مفصّلى از شهادت این سادات نقل شده که ما به جهت اختصار، فقط به قسمت اوّل آن خواهیم پرداخت: «از احفاد سیّد حسین فقیه بن اسماعیل (مدفون در روستاى بیدقان قم) نقباى یزد و ابرقو بودهاند، و از جمله ایشان سیّد جلیل و اصیل تاجالدّین بن کمالالدّین صادق (بانى بقعه، جدّش اسماعیل) بن نظامالدّین مجتبى بن شرفالدّین محمّد بن فخرالدّین مرتضى بن قاسم بن على بن محمّد بن حسین الفقیه القمّى که در شهر ابرقوى یزد داراى کمال و حشمت و جلال و نقیب سادات بوده است و قبل از ورود ملک اشرف، به دست ظفر، غلام سیاه خود به قتل رسید. تاج الدّین فرزندى به نام سیّد قوامالدّین مجتبى داشت و او نیز پسری به اسم فخر الدّین یعقوب داشت که پدر با پسر شیرخوارش و با جدّ خود کمالالدّین در واقعه ملک اشرف چوپانى با شاه منصور بن ملک مظفّر یزدى در ابرقوه به قتل رسیدند. در نتیجه، نسل پسرى سیّد تاجالدّین منقرض گشت؛ ولى از برادر او جلال الدّین حسن اعقابى باقى ماند که نسب عدّهاى از عریضییّون به ایشان منتهى مىگردد.
بنابراین امامزاده شهیدان، مدفن چهار تن از سادات عریضى هست که به دست ملک اشرف افغان در سال 743 هـ . ق به شهادت رسیدند.
آخرین نوه: در میان روستاى اسفند آباد، در 13 کیلومترى جنوب شرقى بخش مهر آباد شهرستان ابرکوه، مزارى به نام امامزاده دختر موسى بن جعفر قرار دارد.
بناى قبلى که از خشت و گل بود، در سال 1358 هـ . ش تخریب گردید و به جاى آن، بناى ساده مستطیل شکل به ابعاد 5×6 متر ساختهاند که در حال توسعه مىباشد. بر دیوار بقعه تابلویى نصب است که خفته در مزار را دختر امامزاده جلیل القدر، سیّد کمالالدّین صادق شهید مىدانند و مىنویسند که، نام وى سیّده نصرت بود.
چنان که گذشت، نصرت نام سیّد تاج الدّین بن سیّد کمال الدّین صادق حسین عریضى است که به دست غلام سیاه خود به نام ظفر در سال 743 هـ . ق به شهادت رسید. او فرزندى ذکورى به نام سیّد قوام الدّین مجتبى داشت که او هم در واقعه فوق الذکر به شهادت رسید و به این ترتیب، نسل سیّد تاج الدّین نصرت منقرض گشت. امّا دخترى از او به یادگار ماند که ظاهراً نام وى سیّده حمیده خاتون بود. او بسیار جلیلة القدر و عظیمة الشأن بود و نسبش تا امامزاده اسماعیل نُه واسطه است که از قرار زیر مىباشد:
سیّده حمیده خاتون بنت سیّد تاجالدّین نصرت بن کمالالدّین صادق بن نظامالدّین مجتبى بن شمسالدّین محمّد بن فخرالدّین مرتضى بن قاسم بن علىبن محمّدبن حسین الفقیه بن امامزاده اسماعیل.
این بانوى مکرّمه که در یک روز، پدر، برادر، جدّ و برادر زاده خود را از دست داده بود، تحت سرپرستى عموى خود، سیّد جمالالدّین مبارک شاه بن سیّد کمالالدّین صادق حسینى عریضى به حدّ رشد و بلوغ رسید و آموزههاى اخلاقى را از او آموخت و به زهد و تقوا آراسته شد. وفات وى به احتمال قوى، در ربع آخر قرن هشتم هجرى اتّفاق افتاده است.
- ۳۷۶۰
- ادامه مطلب