- چهارشنبه ۲۱ خرداد ۹۳
بنای موسوم به بقعه سیّد شمس الدّین (مدرسة شمسیّه) یکی از چند بنای تار یخی دوره ایلخانی میباشد که به دستور سیّد شمس الدّین فرزند سیّد رکن الدّین جهت تحصیل علوم دینی در سال 733 هـ .ق در محلّة چهارمنار یزد برپا شد و بعدها پس از وفات این عارف و عالم نامی، مقبره وی گردید. اهمیّت این بقعه مرهون تزئینات گچبری و نقّاشیهای چشم نواز و نیز کتیبه نقش برجسته آن میباشد که تا به امروز باقی مانده است.
در کتاب تاریخ یزد، تألیف قرن نهم هجری، در خصوص این بنا
آمده است:
تصویری از سردرب ورودی بقعة امامزاده سید شمس الدین p |
«و در تبریز طرح مدرسة چهارمنار و دارالسیاده و خانقاه و بازار و حمام بینداخت و به یزد فرستاد و بنّایان عمارت بنیاد کردند و دو مدرسه در مقابل یکدیگر بساخت و چهار منار در اطراف هر دو مدرسه بنهادند و بازاری دو رویه و آب تفت در میان بازار جاری گردانید و خانقاه و در جنب آن مدرسه ساباط عالی ساخته و به کاشی تزیین داده و حمام و دکانها و کاروانسرای نیکوساز داده و در ثلث و ثلاثین و سبعمائه (733 ﻫ . ق) اتمام عمارت شد ... . امیر شمس الدّین در تبریز وفات کرد و جنازة او را به یزد آوردند و در مدرسة خودش دفن کردند و دختر خواجه رشید که حرم او بود صندوق تربت او را از عاج و آبنوس ساخته از تبریز به یزد فرستاده و محرابی که از سنگ مرمر بر جنوب مرقد او نهاده از تبریز آوردند. اتمام عمارت او در
سال سبع و عشرین و سبعمائه (727 ﻫ . ق) بود و تمام موقوفات از حصص و مزارع و بساتین و حوانیت بر کتابة ساحت مدرسة خود ثبت کرد و لعنت نامه بر تغییر آن نوشته در همان ساباط، امیر شمس الدّین چون وفات کرد دختری ازو باز مانده بود و حرم امیر معین الدّین اشرف بود، ازو فرزندان آمدند.»
از تمام بناهای مذکور، امروزه تنها قسمتی از ایوان و اصل گنبد در جانب شرقی کوچه و جزئی از سردر و ستون جانب غربی باقی مانده است.
از ویژگیهای عمدة بنای باقیمانده، تزئینات مجلّل آن است که با دیگر بناهای همزمان خود در یزد قابل مقایسه است. سطوح سردر ایوان و طاق گنبد با نغولهایی نقاشی شده و گچبری برجسته دارد که شبیه تزیین اتاقِ گنبد سیّد رکنالدّین است؛ ولی در اینجا طرح ها بسیار متعدّد و مقیاس بسیار دقیق اجرا شده است. نمای سردر ایوان و طاقنماهای صحن نیز دارای تزیین کاشیکاری کامل است که از لحاظ سبک با مسجد جامع یزد یکسان است.
در وسط سقف بقعه، ترنج بزرگی نقش بسته و در گوشه های سقف، گل و بوته هایی زیبا ساخته شده و کتیبهای به خط نسخ و کتیبهای دیگر به خط کوفی بر روی زمینة آبی رنگ باقی مانده است. قطاربندی و مقرنس کاری و تزیینات درون سقف آن از لحاظ هنری جالب و از خصوصیّات خاصّ این بنا است.
تصویری از ایوان با شکوه بقعة امامزاده سید شمس الدین p
ابعاد بنای بقعه در حدود 58/6 × 10/9 سانتی متر و ضخامت دیوارهای آن 60/1 سانتی متر است. پس از عبور از ایوان باشکوه بقعه، به یک دالان یا هشتی کوچکی میرسیم که خود شامل ایوان بزرگی دیگری است که به صحن بقعه راه دارد و با چهار ایوان دیگر صحن مرتبط است. هستة مرکزی بقعه که شامل چهار صفّه بسیار بزرگ و قطور است، گنبدخانه بقعه را تشکیل میدهد و دارای گچبری و نقاشیهای بسیار زیبا و شکوهمند و خیره کننده است. قبره سیّد شمس الدّین در دو طبقه تعبیه شده است. ابتدا به صورت گچ چین به ابعاد 3 × 2 متر و بر روی آن سنگی دیگر به ابعاد 5/12 متر قرار دادهاند و سپس در آن را ضریحی مشبّک به ابعاد 4 × 3 متر نصب کردهاند.
از آثار هنری و تایخی باقیمانده در این بقعه میتوان به موارد ذیل
اشاره کرد:
1- کتیبة گچبری به خط کوفی بسیار زیبا و برجسته
در قسمت بالای ایوان در
سه ردیف.
2-
تصویری از مقرنس کاری ، نما سازی ، رسمی بندی ، گچ بری ، و نقاشی های زیبای بقعة امامزاده سید شمس الدین |
کتیبة گچبری به خط ثلث جلی در کمر ایوان.
3- کتیبة رنگ آمیزی به خط ثلث و کوفی در قسمت ایوان.
4- کاشیکاری معرّق بر سمت خارجی ایوان.
5- دورة محراب از سنگ مرمر سبز که به خط ثلث بسیار عالی آیاتی از سورة آل عمران نُقر شده است.
6- بالای سردر، یک قطعه کاشی آبی رنگ با رأس مثلثی شکل و نقش یک حیوان، از آن قبر حسین نامی که بر آن به خط نستعلیق ابیاتی نوشته شده است.
7- قطعهای سنگ مرمر با کتیبه، از آن «المرحوم مهتر عوض بن بهاء الدّین الفراش» به تاریخ 858 ﻫ . ق
8- سنگ قبر مجاور قبر سیّد شمسالدّین مربوط به اسحاق نامی به تاریخ 969 ﻫ . ق و سنگهایی به تاریخهای متأخرتر.
9- لوح کاغذی داخل قاب چوبی به تاریخ 1305 ﻫ . ق دربارة طلب
شفا از مزار.
10- یادگار نوشتههایی بر روی سنگهای مرمر منصوب به دورة محراب، از قرون مختلف این بنا در سالیان اخیر توسّط استاد علی اکبر خرّمی تعمیراتی از سوی سازمان حفاظت آثار باستانی انجام گرفته است. همچنین این بقعه باشکوه تحت شمارة 208 در فهرست آثار باستانی به ثبت
رسید است.[1]
نسب شریف و اقوال دانشمندان
امامزاده سیّد شمسالدّین محمّد حسینی یزدی، از عالمان دینی و از قضات قرن هشتم هجری است که منشأ آثار و برکاتی در شهرهای مختلف من جمله: یزد و ابرقوه، شیراز، اصفهان، قم، کاشان، ساوه و ری، قزوین و سلطانیه و تبریز است. او یکی از سادات ذی نفوذ عصر خود، و از مشهورترین خاندان علوی ایران، یعنی سادات عریضی به شمار میرود که آوازة زهد و تقوی، نقابت و مهتری، قضاوت و عدالت، حلم و علم و موقوفات او بر همگان آشکار و زبانزد عام و خاص است.
نسب شریف او به اتّفاق همه ی علمای انساب با پانزده واسطه به امام ششم منتهی میشود که از قرار ذیل است: سیّد جلیل شمسالدّین محمّد بن رکنالدّین محمّد بن قوامالدّین محمّد بن نظامالدّین علی بن أبی محمّد شرفشاه بن ابی المعالی عربشاه بن أبی محمّد بن أبی الطیب زید بن ابی محمّد حسن بن احمد بن عبیدالله بن ابی جعفر محمّد بن علی ابی الحسن بن عبیدالله بن احمد الشعرانی بن علی العریضی بن امام جعفر صادقA .
علّامه نسّابه ابن عنبه، متوفّای 828 ﻫ . ق پس از ذکر نسب نامه فوق مینویسد: «السیّد الجلیل النقیب القاضی ثابت الوزارة صاحب الخیرات و المبرّات و العمارات الجلیله بیزد و غیرها»[2] او همچنین در کتاب دیگرش پس از ذکر این نسب مینویسد: «و سیّد شمس الدّین [میناث است] پسر ندارد.»[3]
همین نسب نامه را با تعبیرات فوق، عمیدی نسّابه ذکر نموده است.[4] ابن مهنّا حسینی نسّابه با اندکی اختلاف، شجره نامه فوق را ذکر نموده، منتهی برای او فرزندی بنام محمّد قائل شده که ظاهراً با برخی از بنی اعمام او خلط کرده است.[5]
علّامه نسّابه ضامن بن شدقم، متوفّای بعد از سال 1090 ﻫ . ق همان نسب نامهای که ابن عنبه ذکر نموده را اشاره کرده و اضافه میکند: «شمسالدّین محمّد، کان سیّد اً جلیل القدر، رفیع المنزله، قاضیاً نقیباً نائب الوزارة، و صاحب الخیرات و المبرات بیزد و غیرها.»[6]
علّامه سیّد جعفر اعرجی، و سیّد عبدالرزاق کمونه نیز شجره نامه فوق را با الفاظی که ابن عنبه در شأن سیّد شمس الدّین گفته بیان داشته است.[7]
در کتاب نزهة العیون پس از ذکر نسب شریف وی مینویسد: «ناظم امورالمؤمنین، قاضی القضاة و نقیب النقباء بممالک المحروسه، له حشمة و ثروة واهباً لعطیّة علی البرّیة»[8]
سیّد شمس الدّین در نوجوانی به فراگیری کلام و فقه پرداخت. وی بیش از چهارده سال نداشت که حاکم یزد، پدرش را در کشمکشهای فرقهای بازداشت کرد و مورد شکنجه قرار داد. او برای دادخواهی مخفیانه به نجف اشرف رفت و چون با رشید الدّین فضل الله همدانی و پسرش، غیاث الدّین محمّد، وزیر سلطان ابوسعید، آشنایی داشت. فرمان آزادی پدر و حکم قضاوت او را در یزد گرفت. وی پس از این واقعه در تبریز اقامت کرد. همچنین خواهر غیاث الدّین محمّد را به همسری برگزید و نزد پادشاه مقام و جایگاهی بلند یافت؛ چنانکه به سمت نیابت عامه ممالک و قضاوت برگزیده شد و غیاث الدّین محمّد در ادارة امور کشوری از او یاری خواست و او را نایب خود در امور مذهبی قرار داد. کتاب العراضه فی الحکایة السلجوقیّه، در تاریخ مختصر سلجوقیان تألیف اوست که به رشید الدّین فضل الله همدانی، پدر همسر خود، اهداء کرده است.
وی در تبریز درگذشت و پیکرش را به یزد انتقال دادند و در مدرسة شمسیّه به خاک سپردند. برخی منابع درگذشت او را سال 743 ﻫ . ق
ذکر کردهاند.
او فرزند پسری نداشت. بعد از وی کارهای خیر او به وسیله دامادش، امیر معینالدّین اشرف، که خود نیز از سادات عریضی یزد بود دنبال شد. از این پیونــد مبارک میان این سیّد و دختر سیّد شمسالدّین، سه فرزند پاک و نیک اندیش پدید آمد که اسامی آنها عبارتند از؛ امیر رکنالدّین شاه حسن، امیر شرفالدّین حسین و امیر کمالالدّین شاه علی که آنان نیز هر کدام در زمان خود صاحب خیرات و برکات فراوان بودند و در حال حاضر نیز نسل آنان در یزد و توابع زندگی میکنند.
از خدمات اجتماعی سیّد شمس الدّین علاوه بر احداث مدرسة شمسیّه در محلّة چهارمنار یزد که اینک بارگاه اوست میتوان: به جاری ساختن آب اهرستان در میان ساباط، جاری ساختن آب در دارالسیادة، ساخت خانقاه ربع رشیدی تبریز، ساخت خانقاهی در ابرکوه، همکاری در ساخت مجتمعی نزدیک آرامگاه شیخ ابواسحاق کازرون، ساخت دارالحدیث کازرون، ساخت خانقاه شهر نائین در باغ سفید، ساخت خانقاه کاشان در محل دروازه، بازار، دهها کاروانسرا و صدها موقوفه که همه آنها در کتاب «جامع الخیرات» به ثبت رسیده است. حمدالله مستوفی دربارة او مینویسد:
«او کار نیک (خیرات) بسیار کرد، و میزان و مواجب (ادارات) و نیز مقرّریهایی (وظایف) را که حکومت در حق ارباب استحقاق معمول داشته بود، افزایش داد و در نتیجة این کار پریشانی از میان مردم رخت بربست.»[9]
سیّد شمس الدّین از نگاه سیّد حسین آوی
سیّد حسین بن محمّد بن ابی الرضا آوی حسینی، که خود از سادات حسینی است، در ترجمه کتاب محاسن اصفهان که به سال 729 ﻫ .ق در زمان حیات سیّد شمس الدّین آن را ترجمه نموده، به مناسبتی دربارة سیّد شمس الدّین مینویسد:
«و به ناحیت یزد که منتهای عراق عجم افتاده است، و رکنی معتبرست از حدود اصفهان و مسقط الرأس رأس اولوالبأس است و مهبط نور جلال سلیل امیرالمؤمنین و خلیل وزیر اعدل السلاطین ناظم امور مسلمین و وارث سیّد المرسلین مولانا شمس الحق و الدّین الرکن الاسلام و نظام المسلمین الیزدی که به وقت ایجاد شغل وزارت به صاحب صاحبقران و وزیر جهاندار جهانگیر از آسمان سعادت سلطنت از انحاء ممالک جهت شدت از وزارت و شرکت امر امارت صحبت او را از مواهب الهی دیده و مرتبة او را از جملة مراتب و مناصب اجانب و اقارب برگزید و در اطراف و اکناف ایران التمغاهائی موشح به تشریف اخوت به نام او هر چند روز بعضی بر مرکب انامل سه اسبه در جهان سایر میگردانید و بعضی بر بال مرغ قلم خاص به اصفهان طایر میداشت و مقالید کلّی امور و مراتب دیوانی و تولیت جملگی اشغال شرعی از نیابت وزارت و قاضی القضاتی و نقیب النقبائی و غیر آن از تمام ممالک در قبضة قدرت و کفایت او نهاده و او را در حل و عقد و اعطاء و اخذ و عزل و نصب و حبس و اطلاق و نکاح و طلاق و ماینسب الی هذا المساق خاص در ملک عراق خاص بر اصفهان و نواحی آن که همسایة یزدست مطلقالعنان گردانیده و القاب او را به تحریر جهانگیر همایون در ممالک برین صورت انتشار داده که برادر مولانای اعظم مرتضی اعدل صاحب علم افضل ملک ملوک الوزراء قاضیالقضات و نقیب النقباء فیالعالم شمسالشریعة و الدولة و الدّین قوام الإسلام و نظام المسلمین و به حقیقت وجود پرجود و عنایت به غایت و اشفاق بی دریغ و احسان بی کران که او را فضائلی جبلی و کمالات غریزی است سبب آرایش جهان و آسایش جهانیان امّت و معدلت و مرحمت او بر خاص و عام، خاص بر اصفهانی و اهل آن مفیدتر افضل خواص بر آن ناحیت ریگهائی باشد پیوسته بر مرکب باد بر میدان صحرا روان و بر عرصة آن حوالی در جولان از طرفی به جانبی انتقال نمایند.»[10]
نوادگان سیّد شمس الدّین
چنانچه پیشتر گفته شد، سیّد شمس الدّین فرزند ذکوری نداشت،[11] تنها یک دختر از او باقی ماند که به عقد پسرعموی پدری اش امیرسیّد معین الدّین اشرف بن امیر شرف الدّین حسین[12] بن علی کمال الدّین بن ..... ابی محمّد بن زید ابی الطیّب بن حسن أبی محمّد بن احمد بن عبیدالله بن محمّد أبی جعفر بن علی بن عبیدالله بن أحمد الشعرانی بن علی العریضی بن امام جعفر صادق A[13] رسید و از آن صاحب سه فرزند به اسامی؛ امیر رکنالدّین شاهحسن، امیر شرفالدّین حسین و امیر کمالالدّین شاه
علی شد.
جعفری در تاریخ یزد دربارة امیر معینالدّین اشرف مینویسد:
«امیر معین الدّین اشرف، سلطان سادات زمان خواهد بود، و قاضی قضاة و نقیب النقبای ممالک عرق و فارس بود، و صدرات ارباب عمایم وی را بود، و خیرات و مبرات او در یزد و شیراز و اصفهان وابرقوه بسیارست، و چون به کعبة معظّمه رفت، شریف بن حسن بن عجلان که پادشاه مکّه و مدینه بود او را بالای دست خود نشانید. و دایم مقدم بر سلطان مبارز الدّین محمّدبن مظفر نشستی، و دختر امیر شمس الدّین ابن امیر رکن الدّین در حبالة او بود و ازو سه پسر داشت.
یک پسر او رکن الدّین شاه حسن بود که وزیرِ شاه شجاع بود. برو تهمت بستند که قصد پادشاه در دل دارد. شاه شجاع وی را بگرفت و شهید کرد. او را به یزد آوردند و در مدرسة شمسیّه پهلوی جدّش دفن کردند. و بنای این مدرسه و اتمام آن در سال ست و عشرین و سبعمائه بود.»[14]
مؤلّف نزهة العیون برای امیر معین الدّین چهار فرزند ذکر میکند که از دو فرزند او نسل باقی مانده به شرح ذیل:
نظیر چنین تعبیری از سوی مؤلّف جامع مفیدی در خصوص امیر معین الدّین اشرف و به شهادت رسیدن فرزند او به دست سلطان جلال الدّین شاه شجاع مظفّری در کتاب فوق آمده است که به جهت عدم اطالهی گفتار به کتاب مذکور رجوع نمایید.[15]
[1]- یادگارهای یزد 2: 588-603، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران:73، معماری ایران در عصر ایلخانان: 200، بناهای آرامگاهی:289-290، مروارید کویر: 86-90 تاریخ یزد (طاهری): 48-49.
[2]- عمدة الطالب: 273.
[3]- الفصول الفخریّه: 128.
.[4] المشجر الکشاف 1: 57 و 299.
[5]- نزهة العیون: 26.
[6]- موارد الإتحاف 2: 207، الاساس لأنساب الناس: 225.
[7]- تحفة الازهار3: 101.
[8]- التذکره: 158.
[9]- یادگارهای یزد 2: 115-116، 249، 304، 390-394، 401-402، 412، 418، 424، 431، 434-433، 904-903، 785، 719، 589، 588، 562، 557، 554، 533، 455، 452، 439 تاریخ گزیده: 622، جامع مفیدی 2: 543-557، 642، 655، 660، تاریخ جدید یزد: 131، تاریخ یزد (طاهری): 48-49، تاریخ یزد (آیتی): 117-119، 123-124، 135، یزدنامه: (290، 378، اتابکان یزد:138-140، 142، 151، 153، 156، 181، امل الآمل 2: 132، دایرة المعارف الشیعیة العامّه 11: 149، طباقت اعلام الشیعه 2: 203، معجم المؤلّفین 11: 284، تذکره هفت اقلیم:141، تذکره سخنوران یزد:18-181، فرهنگ سخنوران: 515، ریاض العلماء 5: 173، فرهیختگان دارالعبادة: 10-31، یزد یادگار تاریخ 1: 1056، دانشنامه مشاهیر یزد 1: 79.
[10]- ترجمة محاسن اصفهان: 42- 43، یادگاریهای یزد 2: 589- 590.
[11]- الفصول الفخریّه: 148، تاریخ یزد (جعفری): 111.
[12]- تاریخ یزد (جعفری): 95-97، 111، 123-124، 132، 142-143، 182، 234.
[13]- نزهةالعیون: 27.
[14]- نزهة العیون: 27.
[15]- جامع مفیدی 3: 871-884.
- ۲۷۰۷
- ادامه مطلب