- جمعه ۲۱ شهریور ۹۳
این آرامگاه در روستای مهنه، در 7 کیلومتری فیض آباد از توابع شهرستان مه ولات در 55 کیلومتری جنوب شرقی شهر تربت حیدریه در کوچه پس کوچه های روستای بزرگ مهنه قرار دارد.
ساختمان این آرامگاه اتاقی به ابعاد 4×8 با سقف هلالی است که در وسط آن صورت قبری است که متن ذیل بر آن نوشته شده است: «ابو سعید فضل الدین ابی محمد بن احمد مهینی357ـ440 هجری»،
سآ لتک بل اوصیک ان مت فا کتبی
علــی لـوح قبری کان هاذا متیم
لعل شــجییا عـارفآ سنن الهـــوا
یمـــر علـی قبـر القریب مسما
باستانی پاریزی در کتاب بارکپگاه و خانقاه دربارة مزار ابوسعید چنین گفته است که:
«... مزار ابوسعید ابوالخیر در مهنه دشت خاوران است و هم اکنون آثار آن در جمهوری ترکمنستان باقی است ولی در خراسان نیز دو جا به نام مزار ابوسعید ابوالخیر شهرت دارد: یکی در مهنه محولات و دیگری در جلگه رخ در نزدیکی کدکن در وسط دشت ساختمانی است که سابقه سندی هم ندارد اما بر سر آن اشعاری نوشته شده و آن را به نام مزار شیخ ابوسعید ابی الخیر معرفی کرده اند و عامه مردم بدین نام جای تبرک میجویند و حدس من این است که هردو جا یک روزی قدمگاه شیخ ابوسعید بوده است...».
مولف اسرار التوحید به صراحت محل دفن شیخ را میهنه خاوران ذکر کرده است که در حال حاضر این نقطه خارج از مرزهای ایران واقع می باشد.
این بنا به شمارة 11924 و به تاریخ 5/4/1384 به ثبت آثار ملّی و تاریخی رسیده است.
شرح حال ابوسعید ابوالخیر: ابوسعید فضلالله بن احمد بن محمد بن ابراهیم (ابوسعید فضلالله بن ابوالخیر احمد) مشهور به ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷-۴۴۰ قمری) عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم است. ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافتهاست. چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار میگیرد، بی آنکه خود شعر چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشههای عرفانی در صدر متفکران این قلمرو پهناور در کنار حلاج، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار میرود. همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی میخواند. از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبودهاست.
او در اول محرم سال ۳۵۷ قمری در میهنه دیده به جهان گشود و در روز پنجشنبه (شب آدینه) ۴ شعبان ۴۴۰ قمری در زادگاهش دیده از جهان فرو بست. میهنه، زادگاه و محل دفن ابوسعید ابوالخیر، ناحیه ای بین سرخس و ابیورد، اکنون شهرکی در خاک ترکمنستان در 130 کیلومتری جنوب شرقی عشق آباد، مقابل چهچهه در خاک ایران است.
او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تادر یک حادثه مهم در زندگی اش درس را رها کرده و به جمع صوفیان شیعی پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوّف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن ۴۰ سالگی به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
او تمام عمر خویش را در تربیت مریدانش سپری کرد. نوة شیخ ابوسعید ابوالخیر، محمد منوّر، در سال ۵۹۹ کتابی به نام اسرار التوحید دربارهٔ زندگی و احوالات شیخ نوشتهاست. ابوسعید عاقبت در میهنه در شب آدینه ۴ شعبان سال ۴۴۰ قمری، درگذشت.
دیدگاهها نسبت به ابوسعید: ابن سینا پس از دیدار با ابوسعید گفته است: «هر چه من میدانم او میبیند».
هرمان اته، خاورشناس نامی آلمانی دربارة شیخ ابوسعید ابوالخیر مینویسد: «وی نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه بهشمار میرود، بلکه صرف نظر از رودکی و معاصرانش، میتوان او را از مبتکرین رباعی، که زاییده طبع است، دانست. ابتکار او در این نوع شعر از دو لحاظ است: یکی آن که وی اولین شاعر است که شعر خود را منحصراً به شکل رباعی سرود. دوم آنکه رباعی را بر خلاف اسلاف خود نقشی از نو زد، که آن نقش جاودانه باقی ماند. یعنی آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد و این نوع شعر از آن زمان نمودار تصورات رنگین عقیده به خدا در همه چیز بودهاست. اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، میگسار، مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند».
او خود میگوید: «آن وقت که قرآن میآموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد. در راه شیخ ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیش آمد، پدرم را گفت که ما از دنیا نمیتوانستیم رفت زیرا که ولایت را خالی دیدیم و درویشان ضایع میماندند. اکنون این فرزند را دیدم، ایمن گشتم که عالم را از این کودک نصیب خواهد بود.» نخستین آشنایی ابوسعید با راه حق و علوم باطنی به اشاره و ارشاد همین شیخ بود. چنانکه خود ابوسعید نقل میکند که شیخ به من گفتند: ای پسر خواهی که سخن خدا گویی گفتم خواهم. گفت در خلوت این شعر میگویی:
مــن بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسـان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر سر من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
همه روز این بیتها میگفتم تا به برکت این ابیات در کودکی راه بر من گشاده شد. ابوسعید در فرهنگ شرق زمین شبیه سقراط است. گرچه عملاً در تدوین معارف صوفیه اثر مستقلی به جای نگذاشتهاست با این همه در همه جا نام و سخن او هست. چندین کتاب از بیانات وی به وسیله دیگران تحریر یافته و دو سه نامه سودمند مهم که به ابن سینا فیلسوف نامدار زمان خود نوشتهاست از او بر جا ماندهاست.
آثار او: کتابهایی که براساس سخنان بوسعید تالیف شدهاست عبارتند از:
«اسرار توحید فی مقامات شیخ ابی سعید تالیف محمدبن منور
رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید گردآورنده: ابوروح لطف الله نوه ابوسعید»
چهار رباعی:
من بی تو دمـی قرار نتوانم کرد
احســان تـرا شمار نتوانم کرد
گر برسر من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
* * *
از واقعــهای تــرا خبـر خواهم کرد
و آنرا به دوحرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خـاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خـاک بر خواهم کرد
* * *
گفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار
گفتم: جگـرم، گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تــو، گفت: نگاهش میدار
* * *
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیدة گریان میسوخت
میسوختــم آن چنان که غیر از دل تو
بر من دل کافــر و مسلمان میسوخت
- ۳۳۲۲
- ادامه مطلب