- سه شنبه ۲۵ شهریور ۹۳
بقعة زیبا و تاریخى این امامزاده در خارج از روستاى ویرانه باباگرگر، در 18 کیلومترى شمال شرقى شهر قروه و در حاشیه شرقى رودشور واقع شده و جزو اوّلین زیارتگاه شهرستان قروه و پنجمین زیارتگاه مطرح استان کردستان است.
این امامزاده در نزد مردم منطقه و استان کردستان از محبوبیّت خاصّى برخوردار است و تمام مردم کردستان و حتى کرمانشاه از اهل تشیّع و تسنّن به زیارت او مىشتابند و به ذکر دعا و نیاز در بقعه آن بزرگوار برمى آیند.
بناى مقبره بر روى صخرهاى سنگى حاصل از آبها و گازهاى معدنى ساخته شده که ورودى آن از دیوار چینى حاصل از خشت و قلوه و پوشش چوبى ساخته شده است. پوشش اتاق مقبره، گنبد شلجمى دارد که در ساخت آن از سنگهاى لاشه محلّى بر روى پایههاى خشتى و سنگى استفاده شده است.
تاریخ دقیق ساخت بقعه مشخص نیست، ولى به نظر مىرسد که پیش از دورة قاجار توسّط معماران محلّى ساخته شده باشد. این بنا در سالیان گذشته توسّط سازمان میراث فرهنگى و اداره اوقاف شهرستان قروه مرمّت شده که به توصیف آن خواهیم پرداخت.
بقعة امامزاده سیّد جلالالدّین بر روى تپّهاى واقع شده که توسّط چهار طبقه از سنگهاى مارون تزیین شده و حدود 17 پلّکان به ورودى آن در شمال راه مىیابد. این ورودى، شبستانى به ابعاد 6×3 متر است که در بالاى سر در آن کتیبهاى به این مضمون بر روى کاشىهاى لاجوردى نوشته شده است: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، ادخلوها بسلام آمنین، آستانه مبارکه امامزاده سیّد جلالالدّین از نوادگان امام باقر .»
پس از عبور از این شبستان، توسّط دهلیزى به اتاق مرقد راه مىیابد که ابعاد تقریبى آن 80/3×65/3 متر است. کف و ازارة حرم با سنگ مرمر زرد پوشش یافته و الباقى دیوار بقعه با رنگ سبز نقّاشى شده است.
ضریح بسیار عالى از جنس آب طلا در سال 1389 دور
قبر امامزاده نصب شده و بر روى قبر آن نیز سنگ قبرى است که اشاره به نام و نسب امامزاده سیّد جلالالدّین از نوادگان
امام محمّدباقر دارد.
بر فراز بقعه، گنبدى شلجمى به قطر 80/3 و ارتفاع قریب به 4 متر است که از داخل به صورت عرقچینى است که با رنگ سبز نقّاشى شده و از خارج با ورق آهنى و با رنگ طلایى تیره، رنگآمیزى گشته است.
در شرق اتاق مرقد، حسینیّة بزرگى به ابعاد 16×8 متر قرار دارد که توسّط سه ستون آهنى، سقف آن نگهدارى مىشود و دورتادور آن تعداد 16 پنجره بزرگ جهت نورگیرى و دو در جهت ورود و خروج طرّاحى شده است.
در جنوب شبستان، محرابى به ابعاد 30×40/1 و به ارتفاع 30/3 متر قرار دارد که با کاشىهاى خشتى و در زمینه گل و بوته و آیات قرآن تزیین شده است. تمام جدار خارجى بقعه، با کاشىهاى مختلف و به رنگ لاجوردى، در زمینه گل و بوته و با آیات قرآن و ادعیه تزیین شده و جلوة خاصّى به آرامگاه داده است.
در دو طرف حسینیه، دو گلدسته با ورق گالوانیزة طلایى به قطر یک و ارتفاع 20/7 متر احداث شده است. بین حسینیّه و اتاق مرقد، چلّهخانهاى بود که در میان آن قرآنهاى خطّى و دیگر کتب ادعیه وجود داشت که بر اثر رطوبت از بین رفت.
تعداد 29 اتاق در جانب جنوب و شمال غرب صحن جهت اسکان زوّار احداث شده و در شمال غرب صحن نیز در سال 1385 از سوى میراث فرهنگى، سرویسهاى بهداشتى و نمازخانه ساخته شده است. دو هکتار صحن و فضاى جانبى امامزاده است و قریب به 120 هکتار نیز از سوى سازمان جهاد کشاورزى، جهت اسکان زوّار و فضاسازى و گل و درخت کارى در اختیار اداره اوقاف جهت توسعه بقعه قرار داده شده که سازمان میراث فرهنگى، اقدام به ساخت آلاچیقهایى جهت اسکان زوّار نموده است.
چشمه هاى آب معدنى باباگرگر: یکى از جاذبههاى طبیعى این روستا، وجود چشمههاى جوشان آب معدنى پیرامون زیارتگاه سیّد جلالالدّین است که در فاصله 300 مترى از مقبره امامزاده بر روى تپّه کوچکى وجود دارد که به علّت موقعیّت خاص خود دریاچهایى کوچک و جوشان با قطر 50 متر بوجود آورده است که اهالى منطقه به آن دگنز به معناى دریاچه مىگویند. رنگ آب دریاچه زرد مایل به قرمز است. بخار ناشى از گرم بودن آب در سطح فوقانى حوضچه وجود دارد که در فصول سرد سال کاملاً مشخص مىباشد. فشار و فوران ناشى از خروج آب از دل زمین به سطح دریاچه به همراه رنگ نارنجى و صداهایى که از دل زمین در این محیط بوجود آورده است چشمانداز زیبایى به این دریاچه کوچک داده است که از دو طرف محیط آن، آب به بیرون از دریاچه هدایت مىشود.
آب این چشمه به لحاظ وجود مواد معدنى براى تسکین و شفاى امراض پوستى و همچنین سایر بیماریهاى دستگاه گوارش مفید و مؤثّر واقع مىگردد. در کنار این چشمه در قبل از انقلاب حمّام کوچکى احداث شده بود که تا سال 1363 مورد استفاده عموم قرار مىگرفت اما هم اکنون تخریب شده که آثار آن هنوز وجود دارد.
همچنین در فاصله 50 و 100 مترى این زیارتگاه دو چشمه جوشان آبهاى معدنى وجود دارد که براساس وضعیّت ظاهرى موجود، بیشتر آب این چشمهها به داخل خود چشمه در گودى ایجاد شده محل خروج آب از دل زمین بر مىگردد. آب خروجى حاصل از چشمه دورتر که مقدارى از آن به اطراف هدایت مىشود در مسیر خود، آثار و بقایایى به روى خاک به رنگ سیاه بوجود آورده است که آب خروجى این چشمه نیز به علّت سرد بودن هوا در فصل زمستان به فاصله اندکى از چشمه یخ مىبندد.
این چشمه از مکانهاى طبیعى و تاریخى و گردشگرى استان کردستان قلمداد مىشود و در سالیان اخیر ضمن احداث حوضچه، مطالعه طرح احداث ساختمان مسقّف استحمام و استخر سرپوشیده شنا در دست انجام است.
اژدهاى سنگى: بر اثر چشمههاى آهکساز فراوان منطقه، برجستگىهایى در پیرامون بقعه به وجود آمده که مشهورترین آنها، اژدها نام دارد. این پدیده در حدود 300 متر طول، 5 متر ارتفاع و پهنایى بین 4 تا 7 متر دارد. هر اندازه ارتفاع آن افزایش یافته، پهناى شکاف آن نیز به علّت رسوبگذارى جدید تنگتر شده است.
در شرق و شمال شرقى اژدها، چند برجستگى در جهات مختلف، اما کوچکتر از آن وجود دارد که محل شکاف خروج آب هنوز در وسط آن به چشم مىخورد. این برجستگىهاى کوچک را دستهاى اژدها مىنامند. این پدیده باعث گشته تا نقل قولها و افسانههایى پدید آید که ذکر آن موجب خارج شدن از موضوع بحث خواهد شد. ظاهراً همین افسانهها و دلایل دیگر باعث گشته تا شیخ محمّد مردوخى کردستانى در تاریخ مردوخ ضمن اشاره به این افسانهها، اصل امامزاده بودن مکان را مورد تردید قرار دهد که در اینجا عیناً متن کتاب آن اشاره مىشود.
آنجا قریه باوه گرگر است، که در آنجا آثار طبیعى زیادى مشاهده مىشود. روى تپّهاى که در جلو آبادى است، یک تنوره مدور بزرگ عمیقى تشکیل شده، لب ریز از آب معدنى که دوره آن تقریباً دویست قدم مىشود. همواره آب آن خود به خود جوش مىزند. مزه و طعم آب آن شبیه به طعم دواى جوش است. رنگ آب هم زرد لیمویى است شبیه به آب گل آلود و آب آن داراى حالت تحجر است، که در اطراف تنوره تحجر آن پیدا است. اهل آن آبادى و حوالى چون ترکاند، آن حوضچه را دنگز مىگویند، یعنى دریا. تصور کردهاند که زیر آن تپّه، دریاى عمیقى است که از آنجا سر درآورده و متّصل جوش مىزند. پایینتر از آن دنگز، رو به مشرق که مىروند، دو تنوره دیگر شبیه به تنوره اوّلى مشاهده مىشود، خشک و خالى از آب. از قراین معلوم است که آنها هم در سابق مانند تنورة اوّلى داراى آب بودهاند، که به مرور دهور، سوراخ منبع آنها به واسطه حالت تحجر آب گرفته شده و بالاخره خشکیدهاند. در جانب مشرق دنگزها، یک بقعه و بارگاهى به نظر مىرسد، که در شمال آن یک سوراخى است که متّصل باد از آن بیرون مىآید. اگر شاهى یا قران یا جسم دیگرى به آن اندازه، توى آن سوراخ بیندازند، پس از چند دقیقه باد تندى جسته، شاهى را بیرون مىاندازد. در طرف جنوب بارگاه هم، در زیر بقعه، یک سوراخ بزرگى است که توى آن، مغاره عمیقى است پر از آب، که متّصل آب آن با کمال شدّت موج مىزند و مانند مشک صدا مىدهد و بوى گوگرد از آن بیرون مىآید. (تمام آبهاى این تپّه، بوى گوگرد مىدهند). این سوراخ را سوراخ مشک مىگویند و مأخذ تسمیه این محل، به باوه گرگر همین سوراخ است. زیرا متّصل باد و صداى گرگر از آن بیرون مىآید، که در کردى با به معنى باد است و او هم حرف عطف است، گرگر هم عبارت از همان صداى شبیه به مشک مىباشد، که دایماً به واسطه امتزاج آب با مواد ملحیه، در آن جا تولید بخار مىشود و در عبور آب، آن صوت و صدا را تشکیل مىدهد. حکایت مار و دو نیم کردن آن و جنگ قوچهاى سنگى، در شبهاى جمعه و ساختن بقعه و ضریح و گهواره سنگى و درست کردن سیّد جمال الدّین نام و امثال این گونه پیرایهها... همه افسانه و عارى از حقیقت هستند، جز امتزاج آب با مواد ملحیه و تولید بخار، چیز دیگرى در آنجا نیست و همه براى استفاده و جلب توجّه عوام ساخته شدهاند. مخصوصاً اگر درست دقت شود، ضریح سیّد جمالالدّین روى یک تخته سنگى ساخته شده، که روى همان مغاره آب واقع است، که متّصل موج مىزند و آن سنگ آن اندازه حجم ندارد، که گنجایش قبر و دفن میّت داشته باشد.
در اطراف این محل در چند نقطه دیگر، باز چشمههاى دیگرى هستند که همه شور و بوى گوگرد مىدهند و از هر جا آب آنها عبور مىکند، جوب باریک متحجرى تشکیل مىدهد که مأخذ افسانه مار و دو نیم کردن آن همین است. آب آنجا براى امراض جلدیه و گرى و خارش مفید است. خوردن آن هم لینت مىدهد.»
علّت شهرت امامزاده به باباگرگر: در خصوص کلمة باباگرگر دو
نقل وجود دارد: نقل اوّل: با توجّه به اینکه امامزاده سیّد جلالالدّین در حال خواندن نماز بوده و حواس ایشان معطوف نماز بوده
ناگهان اتّفاقى طبیعى در منطقه پدیدار مىگردد. فرزند ایشان
به پدر که در حال بجا آوردن فریضه نماز بوده مىگوید باباگرگر یعنى بابا نگاه کن.
نقل دوّم: سوراخى در داخل بقعه وجود داشته که پیوسته بر اثر جوشش آب از آن صداى گرگر مىداده و لذا بقعة امامزاده را به باباگرگر نامگذارى کردند.
نام صاحب بقعه: دربارة نام و نسبِ صاحب بقعه به اختلاف ذکر شده است. مرحوم شیخ محمّد مردوخى کردستانى، نام شخص مدفون را سیّد جمال الدّین ذکر مىنماید. بر همین اساس، امامزاده در کتاب راهنماى جامع ایرانگردى و اسناد سازمان میراث فرهنگى با نام سیّد جمالالدّین معرّفى مىشود. در برخى از اسناد نیز سیّد جلالالدّین بن موسى الرضا ذکر شده است. این نام الآن بیشتر بر سر زبانها است و داراى مؤیّدات تاریخى است.
شهرت محلّى نسب: از گذشته تا یک دهه قبل، این امامزاده به فرزند و یا نواده امام موسى کاظم شهرت داشته و با عناوینى همچون؛ سیّد جلالالدّین بن موسى ، سیّد جلالالدّین بن موسى الرضا خوانده مىشده است. زیارتنامهاى که به خطّ على اکبر بن کربلائى کوچک خان شعرى سرچقایى به تاریخ 12 ربیع الاوّل سال 1320 آن را نوشته است، گویاى این ادّعا مىباشد. در سالیان اخیر، در برخى از نقلها به عنوان سیّد جلالالدّین بن على بن موسى الرضا معرّفى شده که فاقد سندیّت و خلاف شهرت محلّى است. اگر چه این شهرت نیز براساس نسخههاى موجود خلاف واقع است، اما به هر حال تاکنون کسى سیّد جلالالدّین را فرزند امام رضا ذکر ننموده است. نظریه دیگر، قول سیّد اسحاق حیدرى است که در بقعه و سنگ قبر امامزاده به آن اشاره شده و سیّد جلالالدّین را از نوادگان امام محمّدباقر قلمداد نموده که در کتاب مزارات قروه صحّت این ادّعاها مورد بررسى قرار
گرفته شده است.
به هر حال، عدّهاى از پژوهشگران معتقدند که ـ به جهت سکونت سادات حسینى در مناطق جبل و نیز وجود شهرى به نام زریّن کمر در کردستان ـ شخص مدفون در این بقعه از نوادگان امام سجّاد و از نسل سیّد على دینورى است که جدّ سادات حسینى کرمانشاه، کردستان و اصفهان مىباشد و نسبش با 18 واسطه به آن حضرت منتهى مىشود که از قرار ذیل است:
سیّد جلالالدّین بن نظام بن محمود بن اسماعیل بن
فخرالدّین بن امیر ابنه بن زرین کمر بن ابىدلف حمزة بن احمد
بن مطهّر بن حمزة بن عبداللَّه بن محمّد بن عبداللَّه بن
على الدینورى بن حسن بن حسین بن حسن الافطس بن على الاصغر بن امام سجّاد وی از سادات جلیل القدر قرن هشتم هجرى به شمار مىآید.
متأسّفانه در منابع موجود از تاریخ تولّد و وفات او اشارهاى نشده است اما با وجود واسطهها در نسب شریف او مىتوان احتمال داد که او در نیمه اوّل قرن هشتم هجرى وفات یافته باشد.
او داراى شش برادر به اسامى، قطبالدّین، شمسالدّین، عمادالدّین، حسین، غیاثالدّین و فخرالدّین بود.
سیّد اسحاق حیدرى قبر سیّد حسین، برادر سیّد جلالالدّین را در روستاى خریله مىداند.
- ۲۲۳۴
- ادامه مطلب