مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

حضرت عبدالظیم حسنی علیه السلام 1

فهرست مطالب: (برای پرش به مطلب مورد نظر روی عناوین مربوطه کلیک کنید)

مرقد مطهر در گذشته و حال

نخستین بنا بر روى قبر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

رواقهای حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

صحنهای حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

تحوّلات و توسعه حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) پس از انقلاب اسلامى

توصیف بناى کنونى بقعه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

نسب شریف و والدین حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

ایمان، مقام علمى و فضایل اخلاقى عبدالعظیم (علیه السلام) از زبان ائمه معصومین (علیهم السلام)

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از نظر علماى رجال

تاریخ تولّد و وفات حضرت عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام)

همسر و فرزندان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

عبادت و سخاوت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

تألیفات حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و ائمه معاصر ایشان

 

مقدمه

یکى از محدّثین جلیل القدر و روات بزرگوار که شرافت نسب و طهارت مَولد را با فضیلت علم و تقوى به هم آمیخته، حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) است. وى سیّدى شریف، بزرگوار، متّقى، پارسا، پرهیزکار، از مشایخ حدیث و از زهّاد و عبّاد زمان خود بود.

مرحوم شیخ عبّاس قمّى (علیه السلام) در کتاب خود میفرماید: «حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) مکّنى به ابوالقاسم است و قبر شریفش در رى معروف و مشهور است و به علوّ مقام و جلالت شأن معروف و از اکابر محدّثین و أَعاظم علما و از زهّاد و عبّاد بوده و از اصحاب حضرت امام جواد و امام هادى (علیه السلام) است; محقّق داماد در رواشح فرمود احادیث بسیارى در فضیلت و زیارت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) روایت شده است که هر که زیارت کند قبر او را، بهشت بر او واجب میشود». ([1])

از مطالعه تاریخ زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) این مطلب روشن میشود که او نسبت به ائمه (علیهم السلام) زمان خود اخلاص و اعتقاد کاملى داشته و به محضر سه نفر از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده و از آن بزرگواران نقل حدیث کرده است.

از اخبار منقوله به طور وضوح استفاده میشود که وى مورد علاقه و محلّ اعتماد و اطمینان حضرت ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده است. فرمایشات حضرت امام رضا (علیه السلام) در پیامى که توسّط ایشان براى شیعیان فرستادهاند، خود شاهدى روشن براى اثبات این موضوع و حدیث «عرض دین» او خدمت امام هادى (علیه السلام) و تصدیق آن حضرت اعتقادات حضرت عبدالعظیم (علیهم السلام) را، دلیلى بزرگ بر ایمان، و قداست و عقیده ثابت او به ائمه هدى (علیه السلام) و مذهب حنیف جعفرى میباشد.

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در زمان خود، داراى موقعیّتى بس عظیم بود. وى با بزرگان شیعه و روات درجه اوّل ارتباط کامل داشته و با عدهّ کثیرى از اصحاب حضرت امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیه السلام) معاصر و هم نشین بود... هشام بن حکم، ابن أبى عمیر، على بن جعفر (علیه السلام)([2])، حسن ابن محبوب، که از مشایخ او هستند، دلیل بارزى است که وى داراى مقام رفیع و ارجمندى بوده و با این گونه اشخاص که از خواص اصحاب حضرت امام صادق و امام موسى بن جعفر (علیه السلام) بودند، مجالست داشته است.

علماى رجال و فقهاى بزرگ، حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را در کتابهای خود آورده و او را توصیف و تمجید کردهاند و همگان او را به خلوص عقیده و صفاى باطن و اعتقاد صحیح و راسخ ستوده و معرفى مینمایند ([3]).

امّا باید اعتراف کرد که از زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) تاریخ مشروح و مفصّلى در دست نیست. گرچه نام شریف این امامزاده جلیل القدر و محدّث عالى مقام، در کلیّه کتابهای رجال و انساب و مشایخ حدیثّیه و تاریخ و تراجم مضبوط است، اما به ذکر مختصرى از حالات ایشان اکتفا کردهاند و تاکنون کتابى که جامع جمیع حالات این امامزاده عظیم الشان باشد، نوشته نشده است.

تذکّر این معنا مفید خواهد بود که بدانیم، پیش از این هم شمارى از دانشمندان سخت کوش در این زمینه کتابهایی نوشتهاند و در این نوشته هم از آثار آنان بهره جستهایم.

تا آن جایى که نگارنده جستوجو کردهام، کتابهای مستقلى که در شرح حالات و زندگانى حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) نوشتهاند، به ترتیب چنین است:

1 ـ جنة النعیم یا روح و ریحان، تألیف ملّا باقر مازندرانى; این کتاب بیش از پانصد صفحه دارد و در سال 1269 هـ . ق به رشته تحریر در آمده و چاپ سنگى آن موجود است.

2 ـ امامزادگان رى; تألیف شیخ محمّد حسین طهرانى، ظاهراً این کتاب به چاپ نرسیده باشد. ([4])

3 ـ الخصائص العظیمه، تألیف شیخ جواد لاریجانى، در سال 1311 هـ . ق و اکنون بسیار کمیاب است.

4 ـ زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و شخصیّت دو امامزاده مجاور آن، تألیف مرحوم شیخ محمّد شریف رازى، در سال 1365 هـ . ق و یکى از بهترین کتابهایی است که در این خصوص میتوان از آن یاد کرد.

5 ـ عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) حیاته و مسنده، تألیف شیخ عزیزالله عطاردى، در سال 1343 هـ . ش و دو بار هم به چاپ رسیده است.

6 ـ زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، تألیف احمد صادقى اردستانى، در سال 1366 هـ . ق و در 224 صفحه به طور فشرده به چاپ رسیده است.

7 ـ سرزمین کرامت، تنظیم معاونت فرهنگى آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در 78 صفحه در سال 1375 هـ . ش به طبع رسیده و شامل 20 سرگذشت از کرامات سیّدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) میباشد.

ما هم در این کتاب، که جلد چهارم امامزادگان ایران، از مجموعه دائرة المعارف مفصّل بقاع متبرکه میباشد، به شرح حال این محدّث عالى مقام و امامزاده عظیم الشأن حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) پرداخته، از روح ملکوتى آن حضرت استمداد جسته و از خداى بزرگ و ارواح مقدّسه جمیع امامزادگان، که کشور پهناور جمهورى اسلامى ایران را چون انجم فروزان مزیّن به نور معنویّت و روحانیّت نمودهاند، توفیق اتمام این خدمت را خواهانیم.

مرقد مطهر در گذشته و حال

نخستین بنا بر روى قبر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

شایسته است که زوّار و محبّین خاندان اهلبیت (علیه السلام)، صحن و حیات و رواقهای آستان ملکوتى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و هنر معمارى هنرمندان ایران زمین را که موجب آراستگى و زیبایى حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) شده است، به دیده جان بنگرند تا علاوه بر مشاهده یک بناى دینى و آثار مذهبى، نظاره گر روضه اى از روضات بهشت و بستانى از بساتین عالم حقیقت باشند; چرا که همه اینها از دم مسیحایى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نشأت میگیرد.

علم، معرفت، تقوا و اعمال صالح حضرت عبدالعظیم چُنان بود که حضرات معصومین (علیه السلام) از او به نیکى یاد کردهاند، تا جایى که امام هادى (علیه السلام) به اباحماد رازى میفرماید: اگر به زیارت عبدالعظیم در رى مشرّف میشدی، همانند کسى بودى که امام حسین (علیه السلام) را در کربلاء زیارت کرده باشد.

از این رو، بعد از وفات حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، هنگامى که آن حضرت را در باغ عبدالجبّار بن عبدالوهاب، که از ساکنان شهر رى بود، به خاک سپردند، مشتاقان به اهل بیت (علیهم السلام) به زیارت وى میآمدند.

شیخ ابوجعفر صدوق (رحمهم الله) در کتاب من لا یحضره الفقیه از گورستانى که حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در آن به خاک سپرده شد به مقابر شجره یاد مینماید، لذا معلوم میشود که این مقبره معروف بوده است.

از روایت امام هادى (علیه السلام) هم معلوم میشود که قبر مبارک حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در آن زمان در شهر رى مشهور بوده و دوستان و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) به زیارت آن میرفتند و یاد و خاطره آن بزرگوار را زنده نگه میداشتند و از وى تجلیل و تکریم میکردند. به طور قطع معلوم نیست که در چه زمانى بر روى قبر مطهّر حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) گنبدى نهاده شد، ولى با وجود امارات و گفتار علما در کتابهایشان و با وجود این که قبر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در زمان امام هادى (علیه السلام) مورد توجّه و عنایت شیعیان و دوستان اهل بیت (علیهم السلام) قرار داشته، میتوان گفت که بناى مشهد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در مسجد شجره رى در بدو وفات آن حضرت صورت گرفته است; زیرا بیشتر موّرخان وجود مزارى را در سنه 252 هـ . ق در رى ثبت نمودهاند. بهترین مدرک بر قول ما، گفتار امام هادى (علیه السلام) به اباحماد رازى میباشد ([5]).

پس از بناى اوّلیه، در زمان حکومت آل بویه بر روى قبر شریف آن حضرت گنبدى ساخته شد. آل بویه که از شیعیان و مروّجان مذهب شیعه بودند و در غرب و جنوب ایران و عراق سلطنت میکردند، براى نخستین بار بر مزار حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بنایى ساختند و از آن بزرگوار تجلیل کردند ([6]).

در مدخل حرم حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) تابلویى روى دیوار است که بر روى آن نوشته شده است: بر اثر برّرسى کارشناسان، روشن شده است که ساختمان نخستین بقعه مطهّره در نیمه دوّم قرن سوّم هجرى توسّط محّمد بن زید داعى علوى تعمیر اساسى یافت و درگاه این بنا نخست به امر پادشاهان آل بویه و سپس به همّت مجد الملک قمّى وزیر بر کیارق در سالهای بین 480 تا 490 هـ . ق (متجاوز از نهصد سال پیش) آذین بندى شده است ([7]).

در مقدّمه کتاب تاریخ رى، تألیف دانشمند محقّق دکتر حسین کریمان که ظاهراً به قلم مرحوم سیّد محّمد تقى مصطفوى باستان شناس و محقّق معروف و دبیر انجمن آثار ملى میباشد، چنین آمده است: در زمستان سال 1347 هـ . ق هنگامى که در رواق شمالى آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) دست به کار تزئین و تعمیر بودند، آثار سر در قدیمى با کتیبههای کوفى بسیار شیوا و آجر کاریهای بسیار زیباى عهد سلجوقى در جوانب سر در کنونى پدیدار شد و کتیبه آن به نام سیّد شمس الدّین محّمدالملک مشیرالدوله ابوالفضل اسعد بن موسى نمودار و خوانده شد.

از این رو، کشف کتیبه نامبرده میرساند که بناى قدیمى حرم مطهّر آستانه حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) بر جاى خود باقى مانده است. الحاقات و تصرّفات ادوار بعدى و تزئینات و روسازیهای گوناگون باعث از میان رفتن بناى اصلى نشده است و این امر طبعاً بر اهمیّت تاریخى این آستانه متبرکه، نسبت به آن چه که در قبل درباره آن تصور میشد میافزاید.

در سال 1347 هـ . ق تولیت آستانه مقدّسه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) تصمیم میگیرد رواق شمالى حرم مطّهر را نوسازى کند; بنابراین هنگام کار، روى درِ شمالى روضه مبارکه که درِ ورودى اصلى به حرم مطّهر میباشد، کتیبههای قرن پنجم از زیر گچها و آیینه کاریها نمایان میشود. آشکار شدن این نوشتههای آجرى و بناى اصلى بقعه مطهّره، موجب شگفتى باستان شناسان و علاقمند به آثار و ابنیه باستانى شد. در مجلهها و روزنامههای آن روز، مقالات و مطالبى در این مورد درج شد و نظر مهندسان، معماران و اساتید هنر را به سوى خود جلب کرد.

بنابراین میتوان گفت که بناى حرم حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) از سال 252 هـ . ق شروع و از آن تاریخ تاکنون سلاطین و وزراى ایران، این بنا را گسترش دادهاند تا دوره صفویّه که شاه اسماعیل در سال 944 هـ . ق به زیارت جدّ خود حضرت حمزة بن موسى (علیه السلام) و حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) آمد، ایوان و رواق براى این مشهد را بنا کرد.

فتحعلى شاه هم ضریح نقره را به آستان مبارکه تقدیم نمود و بعد از آن ناصرالدّین شاه، ضریح عالى تر را بر آن نهاد و گنبد را طلا کارى کرد که وصف هر یک خواهد آمد.

بناى گنبد مطهّر

گنبدى که اکنون بر مزار قبر مبارک حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) قرار دارد، داراى قدمتى بیش از هزار سال است و یکى از قدیمیترین ابنیه و آثار مذهبى در ایران و منطقه بوده به طورى که قدمتش از گنبد مطّهر حضرت رضا (علیه السلام) نیز بیشتر است; زیرا گنبد مزبور بر طبق اسناد و مدارک تاریخى در سال 515 هـ . ق ساخته شده است.

گنبد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در زمان محّمد بن زید داعى بنا شده، سپس در زمان آل بویه و سلجوقیان تعمیراتى بر آن انجام گرفت. بناى گنبد در آن زمان آجرى بوده و در درون حرم کتیبه نیز با آجر نوشته شد که نمونههایی از آن در حاشیه درِ ورودى دیده میشود. ارتفاع گنبد از سطح بام 14 متر میباشد که در زمان ناصرالدّین شاه قاجار طلاکارى شد و در آن از 13000 هزار خشت طلا استفاده شده است. تاریخ طلاکارى گنبد را سال 1270 هـ . ق نوشتهاند و چند بیتى از اشعار شمس الشعرا سروش با خط طلایى بسیار زیبایى بر آن نقش بسته که اشعار چنین است:

تبارک الله در عهد دولت سلطان *** فراشته است سروین به گنبد گردان

قویم دولت اسلام ناصرالدّین شاه *** ابوالمظفّر خورشید خسروان جهان

عظیم همّت خسرو و بزرناب اندود *** خجسته قبّه شهرزاده عظیم الشأن

به خشتهای زر اندود او چه تابد مصر *** هزار چشمه خوراند ز او شود تابان

در این حریم خداوند این حریم بود *** ملک ستایش گوى و فلک ستاره فشان

نگاشت کلک سروش از براى تاریخش *** به حکم شاه که حکمش همیشه باد روان

هزار و دو صد و هفتاد رفته از هجرت *** فزوده گشت از این قبّه قیمت و زروکان

روضه منوّره حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و صندوق و ضریح مطهّر

روضه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در محور مسجد و طرفین آن واقع است. بالاى سر و پایین پاى حضرت دو مسجد مردانه و زنانه است و پشت سر، رواق و ایوان بسیار مجلّل از آیینه به چشم میخورد که ذکرش خواهد آمد.

عرض و طول روضه 8×8 متر تقریبى است و چهار درِ خاتم کارى دارد که به دو طرف مسجد و رواقین راه دارند.

از تاریخ نصب ضریح مطهّر حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) اطّلاع دقیقى در دست نیست و ضریحى که اکنون روى قبر آن جناب قرار دارد، در زمان فتحعلى شاه قاجار ساخته شده است و تاریخ نصب آن به سال 1222 هـ . ق میباشد.

شاعرى در این بار 0 گفته است:

منشى طبع صبا از بهر تاریخش نوشت *** آمد از دارا محیط آفتابى بى قمر

این ضریح در طول سالها در اثر تماس دستهای زائران، فرسوده و سست شده بود، تا این که در زمان ناصرالدّین شاه قاجار مرمّت شده و بارى دیگر در سال 1320 شمسى به دستور تولیت آستانه مقدّسه توسّط استاد محّمد صنیع خاتم تعویض گردید.

ضریح مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) با داشتن کتیبهها و ترنجهای زیبا، تذهیب شده و به حرم جلوّه خاصى بخشیده است.

در گذشته داخل ضریح مطهّر ساده و فاقد نقش و نگار بوده. در هنگام تجدید و تعویض در سال 1320 هـ . ق بر روى ضریح، سقفى گذاشته شده و با نصب میلههای آهنى سقف آن محکم شده است.

در داخل ضریح مطهّر نیز کتیبههایی نوشته و مزیّن شده است که در اضلاع آن نامهای ائمه (علیه السلام) با خط زیبایى نوشته شده و مقدار 472 کیلو نقره در آن به کار رفته است که به دست تواناى استاد صنیع خاتم، ساخته شده است ([8]).

امّا صندوق حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، علاوه بر جنبه تیمّن آن، یکى از آثار صنعتى و تاریخى بسیار نفیس و با ارزش ایران بوده و از لحاظ بزرگى و عظمت ظاهرى هم کم نظیر است. طول این صندوق 58/2 متر، عرض آن یک متر و نیم و ارتفاع آن 20/1 متر میباشد; پایهها و قیدهاى ضخیم و محکم صندوق از چوب عود است و آلت و لقط و شمیسه ها و نیم شمیسه هاى چهار جانب آن را نیز از چوب عود و فوفل و گردو ساختهاند.

در اطراف صندوق کتیبههایی از آیات قرآنى و احادیث و همچنین زیارت نامه اى نوشته شده است. این صندوق در سال 725 هـ . ق توسّط یکى از رجال آن عصر به نام خواجه نجم الدّین محّمد، که از وزراى عصر خود و معاصر سلطان ابوسعید بود، ساخته و به حرم ملکوتى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) اهدا شد.

دکتر سیّد محّمد تقى مصطفوى باستان شناس و محقّق معروف دبیر انجمن آثار ملّى در کتاب آثار تاریخى طهران ([9]) صندوق مزبور را چنین توصیف مینماید: «بر روى حاشیه پهن چهار طرف سطح فوقانى صندوق، زیارت نامه شیوا، مختصر و مؤثر ذیل به خط ثلث برجسته خوانده میشود:

«السّلام علیک یا نبىّ الله، السّلام علیک با ولىّ الله، السّلام علیک یا خلیفة رسول الله، السّلام علیک یا فلذة کبد رسول الله، السّلام علیک یا حجّة الله على خیر خلقه، السّلام علیک یا امام المتقین، السلام علیک یا امام المسلمین، السّلام علیک أیها الغائب الحاضر، الّسلام علیک أیها الشابّ المعمّر أدرکنى وخذ بیدى ولاى».

بر حاشیه باریک تر که در حاشیه فوق محاط شده است، پس از ذکر بسم الله الرحمن الرحیم، آیات شریفه «قُلِ الله مالک الملک» تا «والى الله المَصیر»([10]) به خط ثلث برجسته ولى کوچکتر از کتیبه قبلى نوشته شده است. در قسمت آخر آن هم این دو قسمت از دو آیه مجزّا قرآن مجید نوشته شده است: «وَ ما محّمد الا رسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُسُل»([11]) و «اِنَّهُ مِنْ سُلَیمانَ و اِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرّحمن الرّحیم»([12]). در وسط سطح فوقانى مرقد روى لوحه پایین هم، قسمتى شبیه به محراب، صلوات کبیر یعنى صلوات بر چهارده معصوم (علیه السلام) به وجهى مختصر نوشته شده است.

روى لوحه مسطتیل شکل که در موقع تعمیر جمله غیر موزونى از صندوق بر آن نصب شده بود، این جملات را به خط نسخ نامرغوب حک نمودهاند: «سَلامٌ عَلى آل یاسین اِنّا کَذلکَ نُجزى المحسِنین ([13]) تمّت».

بر بدنههای چهار جانب صندوق، روى حاشیههایی که در چهار طرف هر چهار بدنه تعبیه شده است، دو کتیبه به خط نسخ زیباى مخصوص عهد مغول نوشتهاند; یکى، کتیبه اى است که از گوشه بالاى طرف راست، سمت بالاتر (یعنى گوشه بالایى جنوب غربى) شروع میشود و بر حاشیه بالایى چهار ضلع صندوق دور مى زند و دنباله آن در اطراف بدنه جنوبى صندوق ادامه پیدا میکند و در گوشه بالاى ضلع چپ همان بدنه ختم میشود.

این کتیبه حاوى اطلاعات مفید و شامل عبارات زیر میباشد:

«بسم الله الرحمن الرحیم أمر به ترتیب هذه البقعه الشریفة و الروضة المنیفة و المشهد المقدّس و المرقد المنوّر للسیّد الاعظم الاجلّ المعظّم جلال آل طه و یاسین، حبل الله بن حسن بن زید بن الحسن بن على بن أبى طالب علیهم الصّلوة و السّلام.

بإشارة المولى، الصاحب الاعظم و مفخر الحاج الحرمین دستور العهد خواجه نجم الدّین محّمد بن المولى الصاحب الاعظم سلطان الوزراء کهف الحرمین و دستور الخافقین خواجه عزّالحق و الدّنیا و الدین محّمد بن محّمد بن منصور القوهدى أعزالله أنصاره و طاب مثوى آبائه العظام و أجداده الکرام ورزقه شفاعة أمیرالمومنین و أولاده المعصومین الطیّبین».

کتیبهی دیگر بر روى چهار بدنه صندوق مزبور در حاشیههایی که به ترتیب بر اطراف و پایین اضلاع غربى و شمالى و شرقى صندوق دور مى زند، به همان ترتیب به خطّ نسخ به طور برجسته نوشته شده که شامل تمام آیة الکرسى; یعنى آیات 255 الى 257 سوره مبارکه بقره میباشد و پس از کلمات «هم فیها خالدون» که انتهاى آیه شریفه مزبور میباشد، این کلمات نوشته شده است: «تحریراً فى شهور سنة خمس و عشرین و سبع مائة عمل یحیى بن محّمد الاصفهانى».

مطابق این کتیبهها معلوم میشود، خواجه نجم الدّین محّمد، که از وزراى عهد خود به شمار میرفته است، در سال 725 هـ . ق، که مصادف با پادشاهى سلطان ابوسعیدخان (716 تا 736) شهریار معروف سلسله ایلخانیان مغول بوده، بانى بقعه و صندوق مرقد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) شده است و احتمال قطعى میرود که بنیاد اصلى حرم فعلى حضرت سیّد الکریم عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) و قسمت پایین بناى حرم، باقى مانده اى از همان بنا باشد; که بر بالاى آن براى احداث گنبد زرّین و بارگاه فعلى قسمتهای لازم را افزوده و استادان آیینه کار و گچ بر و مقرنس ساز، درون آن را زینت بخشیدهاند.

صندوق فوق که هم اکنون از قدیمیترین و مهمترین نفایس آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) است، از سال 725 هـ . ق به بعد مرمّت نشده و تنها در قرن اخیر تعمیر مختصر و غیر ماهرانه اى بر آن صورت گرفته است که لوحه مسطتیل کوچک در طرف پایین محراب سطح فوقانى صندوق، نمونه مهم آن است و بر روى یکى از ربع شمیسه ها در یک گوشه ضلع شمالى صندوق هم این عبارت را به وجهى ناقص با خط کاملاً عامیانه نوشتهاند:

«بندگان شکسته... درست کرد عمل استاد على بن محّمد (گل) پایگانى».

صرف نظر از این تعمیر ناقص و بد، در طول ششصد و چهل و اندى سال، صندوق مزبور مرمّت نشده بود و در نتیجه قسمتهایی از منبّت کارى عالى آن ریخته و از میان رفته است. قسمتهایی که از چوب گردو بود، طعمه موریانه شده بود تا این که حدوداً سى سال قبل، استاد هنرمند حاج صنیع خاتم که اطاق خاتم کاخ مرمر نمونه اى از هنرمندى اوست و مدّت هفت سال هم در عتبات عالیات مشغول مرمّت اساسى صندوقهای مشاهد متبرکه بود و حقیقتاً به بهترین وجهى آثار شهریاران ایرانى و هنرمندان این مرز و بوم را در عتبات مقدّسه شیعیان احیا نمود، به تعمیر این صندوق مهم و تاریخى همّت گماشت و موجبات این امر مهم را، به وجهى که اداره آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بتواند پیشنهاد و نظریّات او را عملى نماید، فراهم ساخت و به وسیله استادان فن، قسمتهای ریخته و از میان رفته صندوق را تعمیر کرد و گرد و غبار چندین قرن را از درون منبّت کارى عالى و ظریف آن زدود و به وسیله آب و چوبک و مختصرى محلول اسید سولفوریک (جوهرگوگرد) صندوق مطهّر را شست و شو داد و با آغشتن آن به روغن سندروس (بر وزن اندرون) که مخصوص کارهاى هنرى قدیمى بوده و تنها معدودى هنرمندان استاد کار سابق به طرز تهیّه و چگونگى مصرف صحیح آن وقوف دارند، جلا و روشنایى خاصى به نوشتهها و تزئینات صندوق داد و حاشیههای خاتم کارى اعلا بر لبه صندوق و در کنار کتیبههای تاریخى آن و دور شمیسه ها، یعنى گلهای ستاره شکل وسط بدنههای صندوق، نصب نمود و این اثر مذهبى و تاریخى یکى از مهمترین بقاع متبرّک ایران را به نحو احسن تعمیر و احیا کرد و روح جدیدى بدان بخشید.

این صندوق اکنون درون جعبه آیینه با شیشههای ضخیم قرار دارد و دل زائرین با ایمان و طواف کنندگان مرقد پاک حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را بیش از پیش روشن میسازد.

این صندوق هم اکنون در داخل ضریح مطهّر و روى قبر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) قرار دارد.

دکتر سیّد محّمد تقى مصطفوى در توصیف ضریح مطهّر میگوید ([14]): «توأم با تعمیر و تزیین صندوق مطهّر، که شرح آن گذشت، تجدید ضریح آستانه مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هم که نقرههای روى پایههای آن سائیده و به مرور ایّام قسمتهایی از قفلهای مدوّر شبکه ضریح بر اثر فشار دست نیازمندان و زیارت کنندگان در محلّ خود محکم نمانده بود و دیر یا زود باید تعویض میشد، مورد توجّه و علاقه تولیت آستانه قرار گرفت و تحت سرپرستى استاد هنرمند، حاج محّمد صنیع خاتم، تجدید و تعویض ضریح شروع شد و تمام نقرههای روى بدنههای مشبّک هم عموماً از جاى خود خارج و به صورت فعلى تجدید و نصب شد. قسمت بالاى ضریح که شامل کتیبهها و کیلویى مینا کارى سابق است، چون به خوبى محفوظ مانده بود، به حال خود نگه دارى شد. در این قسمت حاشیه بالایى مشتمل بر کتیبه اى به خط ثلث شیوایى است که سوره الرحمن را در بردارد و حاشیه ذیل آن اشعار فارسى به خط خوش نستعلیق است و بیان میکند که بانى ضریح سابق، فتحعلى شاه قاجار بود و در عهد ناصرالدّین قاجار هم، میرزا ابراهیم خان امین السلطان پس از اتمام ایوان آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به تعمیر ضریح مطهّر پرداخته است.

نام فتحعلى شاه در وسط کتیبه مزبور در ضلع غربى ضریح و نام ناصرالدّین شاه در وسط ضلع شمالى به خط ثلث برجسته نوشته شده است. هم چنین نام صنعت گران و کسانى که ضریح مطهّر را به شرح بالا در عهد ناصرالدّین شاه ساخته و پرداختهاند، در چهار گوشه حاشیه پایینى فوق الذکر بدین قرار ذکر شده است: «عمل استاد محّمد زرگرباشى تعمیر حاجى محّمد مهدى زرگر و والدان خیرالحاج آقابزرگ زرگر نبیره استاد ملک محّمد رشتى کتبه رضاقلى بِسَرکارى میرزا رضا قلیخان تفرشى».

ماده تاریخ ضریح بالا در بیت آخر اشعار بدین قرار ذکر شده است:

پس از اتمام او مشرق رقم زد بهر تاریخش *** کز ابراهیم ثانى بین دویم کعبه سمى بنیان

تاریخ ایوان بزرگ آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، که کتیبه کاشى آن حکایت از اتمام آن به دستور میرزا ابراهیم امین السلطان میکند، ماه رجب سال 1309 هـ . ش و چهار سال مانده به آخر سلطنت این پادشاه میباشد.

پشت شبکههای ضریح را هم شیشههای یک پارچه ضخیم قرار دادهاند که مانند سابق فشار دست زائران، نیازمندان و معتقدین آستانه متبرّک باعث سستى و به هم خوردگى شبکهها نشود و تنها مقابل درب ورودى ضریح، که در همان محلّ درب سابق یعنى دهانه وسطى جبهه شرقى به شکل بسیار استادانه و ماهرانه قرار دادهاند، پشت قسمت بالاى شبکه باز و بدون شیشه است که زائران از روزنههای شبکه بدون وجود مانع و راعى بتوانند بهتر عرض نیاز کنند و از فضاى معطّر داخل ضریح مطهّر مستفیض شوند.

مقدار نقره اى که در تجدید ضریح به کار رفته است، بالغ بر 472 کیلوگرم میباشد که 21 کیلو و کسرى آن توسّط آستانه مقدّس از بانک مرکزى خریدارى شد و بقیّه از نقرههای ضریح سابق و نقرههای متفرقّه دیگر که در خزانه آستانه موجود بود، استفاده شود.

میزان دستمزدى که باى کلیّه کارهاى ضریح مطّهر از طرف آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) پرداخت شده است، مختصرى بیشتر از یک میلیون و چهارصد و شصت هزار ریال در همان سال مذکور میباشد.

رواقهای حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، به جهت مدفون بودن دو امامزاده در مجاورت آن، داراى رواقها و راهروهاى متعدّدى است که به صورت زیبا و شکیل با آیینه و گچ برى و نماسازى به وسیله کاشى مزیّن شده است.

رواق شرقى حرم، در زمان صفویّه در عهد سلطنت شاه طهماسب صفوى در سال 944 هـ . ق ساخته شده و درب ورودى حرم مطهّر را آن جا قرار دادهاند.

پنجرههای مشبّک که هنوز در آن جا وجود دارند، یادگارى از عهد گذشته هستند. پس از ساخت رواق شمالى آن درب بسته شد و مدخل آن به صورت مسجد و رواق زنانه در آمد و اکنون هم در قسمت بانوان است.

در قسمت جنوبى حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) یک راهروى باریک قرار دارد که حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را به حرم امامزاده حمزه (علیه السلام) متّصل میکند. از قراین و شواهد تاریخى معلوم میشود که در قرن گذشته این دو حرم به هم ارتباط نداشتهاند و کوچه اى میان آن دو، فاصله بوده است.

به طور دقیق معلوم نیست از چه زمانى این ارتباط برقرار شده است. ظاهراً در زمان صفویّه این دو قبر را به هم متّصل و راهرویى باز نمودهاند.

رواق شمالى حرم: این رواق بین حرم مطهّر و ایوان شمالى قرار دارد و اکنون راه ورود به حرم مطهّر است. وسط آن را نرده آهنى کشیدهاند و از طرف راست آن، مردان و از طرف چپ زنان عبور میکنند و به حرم مشرّف میشوند. معلوم نیست بناى این رواق در چه زمانى انجام گرفته است و درباره آن چیزى در اسناد و مدارک دیده نمیشود.

در قسمت غربى حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) رواق بزرگى وجود دارد که از آن جا به حرم امامزاده حمزه (علیه السلام)(رواق بین الحرمین) میروند. این قسمت، با پیوستن مقبره ناصرالدّین شاه به آن، رواق با شکوه و مجللى شده که با آیینه کارى تزئین یافته و به مردان اختصاص داده شده است. این رواق به حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و رواق شمالى (رواق ابوالفتوح رازى) راه دارد و اکنون در این مکان نماز جماعت خوانده میشود.

اصل ساختمان این رواق در زمان قاجاریّه انجام گرفته، ولى تزئینات آن بعد از انقلاب اسلامى به عمل آمده است.

ایوان شمالى و منارههای روى آن

این ایوان در زمان قاجاریّه توسّط میرزا آقاخان نورى، صدر اعظم معروف، ساخته و به صورت بسیار زیبایى آیینه کارى شد که در کتیبه زیر سقف ایوان به این موضوع اشاره شده است.

بعد از ساختن این ایوان، درب ورودى حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از شرق به این جا منتقل شد و هنوز هم مردم از اینجا به حرم مطهّر مشرّف میشوند. ارتفاع تقریبى ایوان از سطح صحن 5/12 متر است و داراى 2 ستون سنگى کنده کارى شده به ارتفاع 10 متر و هشت ستون شکیل کنده کارى به ارتفاع تقریبى 80/4 متر میباشد. در دو طرف این ایوان دو کفش کن قرار دارد که سمت راست آن مردانه و سمت چپ آن زنانه است. وسط ایوان را با نردههایی، از هم جدا کردهاند تا هنگام ورود به روضه مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، اختلاط مردان با زنان صورت نگیرد.

در دو طرف ایوان شمالى، دو مناره زیبا به ارتفاع 5/16 متر به چشم میخورد که روى آن را با کاشیهای بسیار زیباى گره اى مزیّن نمودهاند. این دو مناره که از مسافتهای دور مشاهده میشوند، بر جلال و شکوه ظاهرى ایوان و روضه منوره حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) افزوده است. ساخت این دو مناره هم در زمان ناصرالدّین شاه صورت گرفته است.

صحنهای حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

حرم ملکوتى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) داراى سه صحن به قرار زیر است:

1 ـ صحن بزرگ

این صحن در قسمت شمالى حرم مطهّر قرار دارد و امروزه محلّ رفت و آمد و ورود زائران میباشد. این صحن در زمان ناصرالدّین شاه ساخته شده و از طرف شمال به بازار، از طرف جنوب به حرم مطهّر عبدالعظیم (علیه السلام) و از طرف غرب به باغ طوطى و صحن غربى راه دارد و مدخل حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و امامزاده طاهر (علیه السلام) میباشد.

در بالاى ایوانهای کوچک، قصیده معروف محتشم کاشانى در رثاى شهداى کربلا با خط نستعلیق در زمینه لاجوردى نوشته شده است. در سر در ورودى از طرف بازار، این عبارات با خط بزرگ بر روى کاشى نوشته شده است: «در زمان مرجعیّت عامّه رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران حضرت آیة الله العظمى امام خمینى متّع الله المسلمین بطول بقاء وجوده الشریف حکومت ایران به جمهورى اسلامى به 22/98 درصد، در تاریخ 11 و 12 فروردین ماه سال 1358 هـ . ش تبدیل شد».

2 ـ صحن باغ طوطى

محلّ این صحن قبلاً مدرسه دینیّه بوده و طلاب علوم دینى در آن تحصیل میکردهاند. بانى مدرسه محّمد ابراهیم امین السلطان بوده است. این مدرسه کتابخانه هم داشته و در یک نسخه تفسیر مجمع البیان که از طرف امین السلطان، وقف این مدرسه شده بود و اکنون در کتابخانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) میباشد، به این موضوع تصریح شده است. این مدرسه در تاریخ 1299 قمرى دایر بوده و کتابخانه هم داشته که در سالهای بعد مدرسه تعطیل شده و حجرههای آن تبدیل به مقبره میشود. أعیان و اشراف و رجال سیاسى حجرهها را به مقبرههای اختصاصى تبدیل میکنند و مردگان خود را در آن جا دفن میکنند. در این صحن که اکنون به صورت قبرستان میباشد، ابیات زیر را روى کاشى نوشتهاند:

جز کشور دل هیچ فضاى دگرى نیست *** هر بى سروپا را ز فضایش خبرى نیست

کو پاک سرشتى که سر از غرقه برآرد *** تا آن که ببیند که سخن مختصرى نیست

راهی است خطرناک که *** بر عاشق یک رنگ حقیقت خطرى نیست

3 ـ صحن غربى

این صحن در قسمت غربى حرم مطهّر قرار گرفته است; از طرف شمال به باغ طوطى و از طرف غرب به مدرسه علوم دینیّه جدید البنا و از شرق به اماکن متبرکه محدود است. به دلیل قرار گرفتن قبر ناصرالدّین شاه در این صحن، در گذشته به آن صحن ناصرى هم میگفتند، ولى اکنون به نام صحن آیة الله کاشانى (رحمهم الله) نام گذارى شده است. در بالاى ایوان شرقى این صحن آیه شریفه «قل اللّهم مالک الملک» تا آخر نوشته شده و پس از آن، این عبارت آمده است: «مضجع مرحوم مغفور مجاهد کبیر آیة الله العظمى حاج سیّد ابوالقاسم کاشانى (رحمهم الله)» و بعد از آن هم آیه «یولج اللّیل فى النّهار» آمده است.

در قسمت شمالى صحن بزرگ، مسجدى است که در سال 1243 هـ . ق تعمیر شد. از طرف جنوب به صحن مطهّر و از شمال به مدرسه علمیّه و از طرف غرب به بازار ارتباط دارد. این مسجد داراى دو طبقه بوده که از طبقه زیرین آن در زمستانها استفاده میشود.

با عنایت و توجّه بى شایبه تولیت محترم آستان مقدّس عبدالعظیم (علیه السلام) اکنون صحنهای زیادى به حرم اضافه و احداث شده که از جمله آنها صحن امامزاده حمزه (علیه السلام)، صحن امامزاده طاهر (علیه السلام) و صحن مصلاّى شهر رى میباشد.

هدایاى نفیس به حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

یکى از اشیاى عهد کهن که نزدیک به هزار سال از عمر آن میگذرد، یک جفت درب آهنى است که در آن کتبیه اى به خط کوفى نوشته شده و صورت کتیبه چنین است:

«خلافته معمورة مابقى الضّواء و العمام و خلد زمان اقباله ببقاء الأنام و أبدیا من جلالته على صفحات الایّام فى شعبان 945 سعى فى اتمامها القاضى مسعود الحسنى کتبه نظام الدّین بن ابراهیم عبدالعظیم».

در دو طرف درب، دو لوحه آهنى یکى بر بالاى لنگه راست و دیگرى بر بالاى لنگه چپ نمودار است، که متن کتیبه کوفى روى لوحه لنگه راست درب، عبارت «امر العبد الضعیف المذنب المرجى الى» و روى لوحه لنگه چپ عبارت «رحمة الله تعالى عبدالصّمد بن فخر آورد» نوشته شده است.

دکتر محّمد تقى مصطفوى در این باره میگوید: «نکته قابل توجّه این است که این دو لوحه کتیبه آهنى به خط کوفى خالص عهد سلجوقى که در قرن پنجم و ششم هجرى در ابنیه تاریخى معمول بود، نوشته شده است. تصوّر نمیکنم که این دو لوحه در قرن هفتم هجرى مرقوم شده باشد، چه رسد به سال 945 که اوائل سلطنت شاه طهماسب صفوى بوده است; زیرا اصلاً به این نوع خط کوفى در ابنیه آشنایى نداشتهاند ([15]).

بنابراین، باید تصوّر نمود که درب آهن کوب مورد بحث به همین حال با همین دو لوحه کتیبه کوفى از آثار قرن پنجم و یا ششم هجرى در زمان سلجوقیان است که در عهد صفویّه و در زمان سلطنت شاه طهماسب، سر در قدیمى فعلى را از نو بنیان کرده و درب قدیمى مزبور را در آن به کار بردهاند و تاریخ 945 را در آن جا آوردهاند.

طول هر شبکه این درب 82/2 متر و عرض آن 95 سانتى متر میباشد. این درب هم اکنون در موزه آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) قرار دارد.

و به اعتقاد مرحوم مصطفوى این درب، قدیمیترین اثر در ابنیه آستانه میباشد.

درِ منبّت کارى

در شمال ایوان امامزاده حمزه (علیه السلام) درب منبّت کارى شده اى قرار داشت که چند سال قبل، را از گوشه جنوب شرقى مسجد بالا سر حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) برداشته در محلّ فوق نصب نمودند; سپس آن را به موزه آستان مبارک حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) انتقال دادند.

بر روى این درب منبّت هم دو لوحه کتیبه از خط ثلث برجسته وجود دارد که معلوم است بر روى درب قدیمى ترى بوده و بر اثر از میان رفتن درب اصلى، این دو لوحه را در روى دو لنگه درى که بعداً به سبک در قدیمى ساختهاند نصب نمودهاند. کتیبه روى دو لوحه چوبى نام برده، بدین قرار است:

روى لنگه راست در دو سطر عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستیعین سلام علیکم طبتم فادخلوا خالدین» و روى لنگه چپ در دو سطر عبارت «تمّت هذا الباب المشهد الامام المقدّس سیّد عبدالعظیم (علیه السلام) سنة ثمانیة و أربعین و ثمانمائة» نوشته شده است.

همان طورى که بیان شد، این درب در سال 848 هـ . ق ساخته شده و در گذشته در مسجدى به نام هلاکو که قبلاً در محلّ مقبره ناصرالدّین شاه قرار داشت، بوده است. این سال مصادف با روزگار سلطنت شاهرخ تیمورى (807-850 هـ . ق) است که در آن ایّام در ایران حکومت میکردند.

درِ عتیقه منّبت عصر صفوى

از آثار نفیس آستانه مبارک حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) دو جفت درب عتیقه منبّت بسیار عالى است، که اکنون در غرفه فوقانى خزانه آستانه بر دیوار نصب شده است.

به عقیده مرحوم دکتر سیّد محّمد تقى مصطفوى باستان شناس معروف، از آثار صنعتى مردمان گیلان است که به آستانه مزبور اهدا نمودهاند.

طول و عرض این دو جفت درب، هر کدام 77/1 متر ×94 سانتى متر میباشد و بر روى آنها کتیبههای درشت یا ریز بیشتر به خطّ ثلث برجسته مرقوم شده است که مطالب نوشته شده بر روى آن از این قرار است:

بر روى یک جفت آنها این کتیبهها حک شده است:

گرنه باب الجنة است در چرا *** گشت تاریخش در جنّت سرا

زِ دَر درآ و شبستان ما منوّر کن *** دماغ مجلس روحانیان معطّر کن

سال تاریخ که از مصراع دوّم بیت اوّل به دست میآید، سال 918 تا 986 هـ . ق است، بدین قرار که اگر در کلمه جنّت حرف «ن» یک بار به حساب آید 918 و اگر دو مرتبه

روپوش زربافت عهد صفوى

در موزه یا خزانه عبدالعظیم (علیه السلام) روپوش زربافت کهنه اى از عهد صفوى براى پوشاندن صندوق نفیس مرقد مطّهر وجود دارد، که سطح فوقانى صندوق و سه جانب شرقى و جنوبى و غربى آن را پوشانده است. سمت شمال صندوق چون در سابق نزدیک و چسبیده به ضریح مطهّر بوده، پارچه براى پوشش آن منظور نکرده بودند.

با توجّه به این که صندوق مطهّر به طول 58/2 متر و عرض 50/1 متر و ارتفاع 20/1 متر میباشد، مساحت تقریبى روپوش مزبور، با ضرب طول و عرض مستطیل در هر یک از سطوح چهارگانه در هم دیگر، به دست میآید.

پرده ماهوت عهد قاجاریّه

از آثار قابل توجّه خزانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) یک جفت پرده ماهوت مشکى است که با گل و بوته گلابتون دوزى شده و اشعارى در حاشیه آنها مروارید دوزى شده است.

این یک جفت پرده، به طورى که از اشعار اطراف آن بر میآید، از طرف «یگانه گوهر تابنده عزّة الدوله که باشه آمده از یک صدف چو درّ یتیم» وقف آستانه متبرّک حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) شد و کارهاى مروارید دوزى و گلابتون دوزى آن، کار «فاطمه خاتون» است و سال و تاریخ هم ندارد.

پنجره کاشى مشبّک با تصویر ناصرالدّین شاه

اثر جالب توجّه دیگر در خزانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) پنجره کاشى به طول 58/1 متر و عرض 56/1 متر مربّع از دوازده خشت کاشى است، که بر دو خشت وسط آن تصویر ناصرالدّین شاه را کشیدهاند و ده خشت دیگر مشبّک است و از نظر صنعت کاشى کارى اثر قابل توجّهى به شمار میرود.

این پنجره بر بالاى درب وسطى ایوان بزرگ شمالى قرار داشت و به حکایت کتیبهها، که مربوط به آخرین آیینه کارى عهد قاجاریّه در ایوان مزبور است، در عهد سلطنت «ابوالمظفّر ناصرالدّین شاه قاجار» به دستور امین السطان، که به مختار خان قلمران زاویّه مقدسه امر کرده بود، در سال 1309 ساخته شده است.

تحوّلات و توسعه حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) پس از انقلاب اسلامى

تربت مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، از همان آغاز که بنایى بر قبرش ساخته شد و زیارتگاه مؤمنان و شیعیان و دوستان اهل بیت (علیه السلام) قرار گرفت و گنبدى برافراشته شد و رواق و مسجدى در آن بنا شد، متوّلى و خادم و نگهبان و دربان داشته است.

طبق قراین و شواهد تاریخى، متولّیان و کلیدداران روضه منوّره آن حضرت، از علویّان و نقیبان ناحیّه رى بودهاند که از طرف حاکمان و امیران و سلاطین ایران انتخاب میشدند و فرمان مخصوصى که از طرف حاکم وقت صادر میشد، در آن جا انجام وظیفه میکردند.

بقعه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) محلّ رفت و آمد زائران بود و مردم در آن جا اجتماع میکردند و محافل و مجالس تشکیل میدادند و نذر و نیاز داشتند و موقوفات و مستغلات و درآمدهایى در آن جا وجود داشت. از این رو حاکمان و سلاطین به آن حرم مبارک نظر داشتند و با زیر نظر گرفتن این اماکن، هم مقاصد سیاسى خود را پى گیرى میکردند و هم در نظر مردم خود را مذهبى و مسلمان نشان میدادند.

اگر به حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و یا گنبد و رواقها و صحنها نظر افکنید و کتیبهها را بخوانید، به خوبى در مییابید که از قرن چهارم تا نیمه قرن چهاردهم نام سلاطین و وزیران و امیران و صاحبان قدرت و مکنت در آن جا نوشته شده و خود نیز در آن جا دفن شدهاند.

از عصر صفویّه تا زمان معاصر، تولیّت آستانه مقدّسه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در دست فرزندان و اعقاب میر سیّد حسین خاتم المجتهدین بوده است. وى در زمان شاه طهماسب صفوى از جبل عامل لبنان به ایران آمد و مورد احترام شاه طهماسب قرار گرفت.

او به سمت متصدّى امور شرعیّه اردوى شاه طهماسب منصوب شد، و بعد از چندى با دختر محقّق کرکى، که از علماى بزرگ عصر خود و شیخ الاسلام همه ایران بود، ازدواج کرد و به شهرت و موقعیت او افزوده شد و مقام ممتازى به دست آورد، که شرح حال او در کتابهای تراجم و تواریخ مشروحاً آمده است. مؤلفّان از دانش و کمال او سخن گفتهاند. بعد از چندى شاه طهماسب صفوى او را به تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و حضرت فاطمه معصومه (علیه السلام) در قم، و أحمد بن موسى (علیه السلام) معروف به شاه چراغ در شیراز و امامزاده حسین (علیه السلام) قزوین معیّن کرد.

بعد از گذشت میر سیّد حسین خاتم المجتهدین، فرزندان او هر کدام در یکى از این مزارات متوّلى میشوند و مقام منصب پدر را از حکومت وقت به دست میآورند و نفوذ آنان در سراسر کشور گسترده میشود و چهار زیارتگاه بزرگ ایران در دست این خاندان قرار میگیرد.

آخرین متوّلى از این خاندان، مرحوم دکتر سیّد محّمد على هدایتى فرزند مرحوم حاج سیّد أحمد هدایتى بود که فرمان تولیتش را از سلطان زمان خود گرفته بود. مرحوم دکتر هدایتى درباره خاندان خود کتابى تحت عنوان آستانه رى نوشت که با قطع بسیار زیبا و نفیس به چاپ رسید.

در سال 1346 هـ . ش دولت، کلیّه متولیان و متصدّیان بقاع متبرّکه و تعدادى از مساجد معروف ایران را، که تولیّت آنها در دست خاندان کهن بود و به طور موروثى این مقام را به دست میآوردند، از کار بر کنار کرد. در این هنگام تولیّت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نیز از مداخله ممنوع شد، که علل و عوامل آن در این کتاب جاى بحث ندارد.

از آن تاریخ تا ظهور انقلاب اسلامى اداره اوقاف، رسماً، آستانه مقدّسه را در اختیار گرفت و کارگزاران سابق را بر کنار نمود، و بعد از انقلاب پرشکوه اسلامى به امر زعیم عالیقدر حضرت آیة الله العظمى امام خمینى - قدس الله نفسه الزکیّه- براى اداره امور آستانه مقدّسه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هیئت امنایى تعیین شدند. این هیئت مرکّب بود از چند نفر روحانى و معتمد محلّ و یک نماینده از طرف رهبر انقلاب اسلامى. این هیئت کارهاى اجرایى را دست گرفته و مشغول به کار شدند.

در این هنگام شروع به تخریب تعدادى از مقبرهها شد و در نظر بود فضاى زیارتى جدیدى در اختیار زائران قرار گرفت و تنگناها بر طرف شود. ولى به علّت نداشتن برنامه منظّم و طرح جامع این کار معطّل ماند و ادامه پیدا نکرد. تنها تعدادى مقبره بین صحن بزرگ و باغ طوطى با داشتن دیوارها به هم پیوست.

در سال 1369 هـ . ش رهبر معظّم و مرجع عظیم الشأن حضرت آیة الله العظمى خامنه اى - حفظه الله- جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى حاج محّمد محّمدى رى شهرى، امیرالحاج، را به عنوان متولى آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) معیّن کردهاند. آقاى رى شهرى که خود اهل رى هستند، با سعى بلیغ و زحمات طاقت فرسا، برنامههای توسعه حرم مطّهر را با طرح و نقشههای جامع و منظّم شروع کردند.

از آن جا که برنامه توسعه بسیار وسیع است، شمّه اى از آن طرحها را خدمت خوانندگان عزیز تقدیم میداریم:

74 هزار متر نوسازى و بازسازى در دراز مدّت در برنامه کار قرار دارد که از گنبد به شعاع 250 متر از هر توسعه خواهد یافت و ابنیه اى از قبیل مراکز رفاهى، خدماتى، بهداشتى، فرهنگى، تجارى و ورزشى و فضاى سبز اطراف پیش بینى شده است.

در کنار مدرسه برهان، مجموعه اى شامل دبیرستان و توسعه مدرسه برهان و در ضلع شرقى صحن امامزاده طاهر (علیه السلام)، دارالضیافه ساخته و در امتداد دارالضیافه، حسینیّه اى داراى صحن و متّصل به شبستان بین الحرمین امامزاده طاهر (علیه السلام) و حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و امامزاده حمزه (علیه السلام) احداث خواهد شد.

شبستان بزرگى که حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را به حرم امامزاده طاهر (علیه السلام) متّصل میکند، داراى ساختمان با شکوهى است که به تازگى ساخته شده است. این شبستان بسیار بزرگ و وسیع است و مقبره با شکوهى است که به تازگى ساخته شده است. این شبستان بسیار بزرگ و وسیع است و مقبره شیخ ابوالفتوح رازى را هم در بر میگیرد.

صحن بزرگى در قسمت شرقى حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) ایجاد میشود که صحن فعلى آستانه به وسیله زیرگذر به صحن جدید ارتباط خواهد یافت. در ضلع جنوبى صحن جدید، مصلاّى بزرگى به مساحت هفت هزار متر قرار دارد و در ضلع غربى صحن امامزاده حمزه (علیه السلام) ساختمان دارالتولیه قرار خواهد گرفت.

هم چنین پشت دارالتولیه کتابخانه، دارالحدیث، سالن اجتماعات، مرکز فرهنگى جوانان، وضوخانه، سقّاخانه و چند شبستان جهت استفاده زائران ساخته خواهد شد.

به جرأت میتوان گفت که با عنایات رهبر معظّم انقلاب مرجع عظیم الشأن حضرت آیة الله العظمى خامنه اى، دامت برکاته العالیه و واگذارى تولیت به دست با کفایت حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقاى رى شهرى، نیمى از طرح توسعه حرم ملکوتى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به طرز با شکوهى انجام شده است و فاز دوّم طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) با حضور رئیس جمهور وقت، حضرت حجة الاسلام و المسلمین آیة الله هاشمى رفسنجانى، سردار بزرگ سازندگى، افتتاح شد. در پى تلاش بى وقفه در انجام عملیّات ساختمانى فاز دوّم طرح جامع توسعه حرم ملکوتى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) ابنیه و مستحدثات پیش بینى شده در این مرحله از جمله مصلاّى بزرگ شهررى آماده بهره بردارى گردیده است که رسماً به دست رئیس جمهور افتتاح خواهد شد.

هفته نامه رى ([16]) در شماره دیگر خود چنین مینویسد: رئیس جمهورى در مراسم گشایش مصلاى بزرگ شهررى، مرکز فرهنگى دارالتولیه، صحن مصلّى و صحن امامزاده طاهر (علیه السلام) گفت: اجراى طرح توسعه حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نمونه بسیار خوبى براى توسعه مراکز مقدّس مذهبى در کشور است.

آقاى هاشمى رفسنجانى با اشاره به اجراى این طرح عظیم و با قدردانى از تلاشهای تولیت آستان اظهار داشت: از آقاى رى شهرى صمیمانه تشکّر و تقدیر کرد، و همّت بلند ایشان را تحسین میکنم که با دست خالى، کارى به این بزرگى را در خصوص حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) شروع کردند.

رئیس جمهورى افزود: شروع چنین طرح عظیمى با نداشتن بودجه مطمئن، همّت بسیار جدّى میخواهد که این همّت قابل ستایش است و این طرحها و فضاهاى این مجموعه به خوبى میتواند بخشى از نیازهاى فرهنگى و معنوى مردم را تأمین کند.

ایشان با اشاره به دانشگاه حدیث که در مرحله سوّم طرح توسعه به بهره بردارى خواهد رسید گفت: امیدوارم روزى شاهد فعالیّت دانشگاه حدیث در این شهر باشیم. شهررى شهر محدّثان بزرگ شیعه و زادگاه شخصیّت هاى بزرگوار مثل ابن بابویه (رحمهم الله)، مرحوم کلینى (رحمهم الله)، و صدها شخصیّت گمنام و یا فراموش شده است که -انشاالله- احیا خواهد شد و ما شهررى را به عنوان ستاره درخشانى در میان شهرهاى کشورمان در کنار تهران بزرگ خواهیم داشت و این شهر در آینده اى نزدیک به گلستانى تبدیل خواهد شد.

رئیس جمهورى افزود: بنده کماکان پشتیبانى خود را از طرح توسعه حرم ادامه میدهم تا این کار به احسن وجه به اتمام برسد.

آقاى هاشمى رفسنجانى هم چنین طرح تبدیل «رى» به الگوى بک شهر سالم را کار بسیار ارزشمندى دانست که باید جدّى گرفته شود.

به گزارش خبرنگارى «رى» در این مراسم که در مصلاّى بزرگ برگزار شد، حجّة الاسلام و المسلمین رى شهرى، تولیت آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) با ارائه گزارشى از روند طرح توسعه گفت: در طول قرنها شهر «رى» و به خصوص آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هیچ گونه تغییرى نکرده بود و حکومتهایی که آمده و رفتهاند هیچ کار جدّى براى این شهر و این آستان مقدّس انجام ندادهاند.

امروزه به برکت انقلاب، خدمت گزاران نظام و حمایت دولت و رئیس جمهورى، چهره شهررى و حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) متحوّل شده است.

آقاى رى شهرى یادآور شد: تاکنون 90 درصد عملیّات تکمیل طرح توسعه حرم مطهّر، به پایان رسیده است که در آینده اى نزدیک بهره بردارى میرسد.

برنامه توسعه حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در قالب بیش از شانزده طرح بزرگ مذهبى، فرهنگى و رفاهى از سال 1371 در چهار مرحله در حال اجراست.

مرحله اوّل و دوّم: رواقهای بین الحرمین، امامزاده حمزه (علیه السلام)، و امامزاده طاهر (علیه السلام) و شیخ ابوالفتوح رازى در سال گذشته به بهره بردارى رسید.

مرحله سوّم و چهارم: برنامه توسعه حرم مطهّر شامل دانشکده علوم حدیث، سالن اجتماعات، صحن امامزاده طاهر (علیه السلام)، درمانگاه، موزه، حوزه علمیّه برهان، کتابخانه رى، میهمان سرا و خیابان دور حرم نیز به ترتیب در سالهای 76 و 77 به بهره بردارى میرسد.

مصلاّى بزرگ شهرستان رى که با حضور آقاى هاشمى رفسنجانى -رئیس جمهور- مورد بهره بردارى قرار گرفت، در دو طبقه با زیر بناى 8 هزار متر مربّع در جوار مرقد مطهّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بنا شده است و داراى گنبد، دو شبستان و یک صحن به وسعت دو هزار و 700 متر مربّع میباشد. دور تا دور شبستان مردانه و ستونهای آن، در دو ردیف موازى، کتیبههایی حاوى دعاى عرفه و دعاى افتتاح از نوعى گچ، کاشى معرّق کار شده که زیبایى خاصى به مجموعه بخشیده است.

گنبد مصلاّ که از طرح هندسى کاملاً ایرانى برخوردار است، با سابقه اى به ارتفاع 5/2 متر، قطر 14 متر و به ارتفاع کلّى 13 متر از نوع شلجمى ساخته شده است و با توجّه به مقرنسهای داخلى از نوع دو پوشش محسوب میشود.

رئیس جمهورى، پس از زیارت مرقد منوّر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و امامزادگان مجاور آن و هم چنین بازدید از طرح توسعه این حرم کلنگ مجتمع آموزشى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را به زمین زد.

در پایان براى اطّلاع بیشتر از اماکن دیگر تحت مجموعه حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به کتاب ارزشمند عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده (صفحه 304 الى 334) رجوع گردد. لازم به ذکر است که توصیف اماکن متبرکه و هدایاى مربوطه به حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و دیگر اماکن از کتاب مذکور و کتاب گران سنگ باستان شناس معاصر جناب مرحوم دکتر محّمد تقى مصطفوى به نام آثار تاریخى اقتباس و استنساخ و اضافاتى نیز از طرف مؤلّف به آن افزوده شده است. ([17])

توصیف بناى کنونى بقعه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

موقعیّت بقعه در هسته مرکزى مجموعه به گونه اى واقع شده است که نزدیکترین فضاى باز به آن، صحن اصلى مجموعه (صحن حضرت عبدالعظیم) است. صحنها و ورودیها در حال حاضر به گونه اى سازمان یافتهاند که بقعه مذکور در محلّ تقاطع محورهاى گذرنده از صحن اصلى، صحن امامزاده حمزه و صحن مصلّى واقع شده است. بدین معنى که محور اصلى صحن حضرت عبدالعظیم در جهت قبله و از شمال، محور صحن امامزاده حمزه در جهت خلاف قبله از جنوب و محور صحن مصلّى در جهت عمود بر قبله و از شرق به این بقعه منتهى میشوند.

دسترسى به بقعه پس از گذر از فضاهاى مختلف صورت میگیرد. قبل از ورودى شمالى به ترتیب رواق حضرت عبدالعظیم و ایوان آینه، قبل از ورودى شرقى، مسجد زنانه، کفشدارى و شبستان بین الحرمین و قبل از ورودى جنوبى، فضاى بین الحرمین، ایوان آینه و رواق شیخ ابوالفتوح رازى قرار گرفتهاند. تنها محلّ دسترسى به این آرامگاه که در امتداد مسیر مستقیم به فضاى باز منتهى نمیشود، ورودى غربى آن است که به مسجد زنانه متصل میشود.

گر چه با دو گردش پیاپى و عبور از مسجد هلاکو به ایوان ناصرى و صحن کاشانى دسترسى حاصل میشود، اما پیچیدگى فضایى ایجاد شده توسّط این سازماندهى از اهمیّت ورودى غربى نسبت به سه ورودى دیگر اندکى میکاهد. فاصله بیشتر بقعه از صحن مصلّى و صحن امامزاده حمزه نسبت به صحن اصلى باعث نمود و ادراک بیشتر ورودى شمالى آن نسبت به دیگر ورودیها شده است. این امر به علاوه این نکته، که جهت داخل شدن از این ورودى جهت رو به قبله است. همچنین کیفیات کالبدى صحن اصلى موجب میشود، که این ورودى به ورودى اصلى و مهم بقعه تبدیل گردد.

این ویژگى در کالبد بیرونى آن هم به وضوح مشخص است و حکایت از اولویت این ورودى نسبت به ورودیهای جبهههای دیگر دارد.

کیفیّت کالبد بیرونى این ورودى حاکى از قدمت آن است، و این مطلب را به ذهن متبادر میکند، که رواق ایوان مقابل آن، رواق حضرت عبدالعظیم و ایوان آینه، در دورانهای بعد ساخته شدهاند. دیوار بیرونى این ورودى از آجر است، که با روشهای مختلف، ساخته و تزیین شدهاند. ما بین آجرها از اجزا مستطیل شکل کوچکى که احتمالاً از جنس کاشى هستند، استفاده شده است. این اجزا، داراى فرمهای مختلف نظیر سه گوش، چهار گوش و ستاره اى هستند که به تناسب شکل و هندسهشان تزیین کننده قسمتهای مختلف نما هستند.

به نظر میرسد، که جداره اصلى ورودى، یک جداره مستطیل شکل با تناسبات کشیده و عمودى بوده است، که در زمانهای بعد براى ساخت رواق، ارتفاع آن را افزایش دادهاند. شاهد این مدعا هم عدم وجود تزیینات و جزئیات آجرکارى در قسمت بالاى این ورودى است. یک حاشیه بیرونى زده آجرى، کاملاً مرز بین دو قسمت قدیمى و جدید را مشخص میکند. به نظر میرسد که یک کتیبه مستطیل شکل در قسمت جدید وجود داشته است، که در حال حاضر با آجر پوشیده شده است و اثرى از آن وجود ندارد. با ایجاد تفاوت در اجزا و تزیینات، جبهه خارجى دیوار تقسیم بندى و مقیاس آن انسانى شده است. یک کتیبه پیوسته که به خط کوفى است با تبعیت از تناسبات دیوار، پیرامون ورودى اجرا شده است. این کتیبه حالت برجسته دارد و آجر کارى زیر آن داراى اجزا و قسمتهای دیوار کاملاً مجزّا احساس میشود. این کتیبه یک قاب مستطیل شکل بر سطح دیوار است. قسمت داخلى این قاب، توسّط یک ردیف آجر کارى ریزه کنگره شکل به دو قسمت تقسیم شده است. در بالاى این ردیف آجر کارى، فرم یک قوس جناغى شکل وجود دارد که در دو طرف رأس آن کلماتى به خطى مشابه کتیبه پیرامونى نوشته شده است. زمینه اى که این کلمات روى آن نوشته شده است داراى جزئیات آجر کارى بسیار ریز و ظریف است، و در آن از آجر کمتر استفاده شده است.

قسمت زیرین قوس با یک شبکه هندسى آجر کارى پوشیده شده است. زیر نقش این شبکه، یک شبکه شش ضلعى منتظم است که به منظور ایجاد نقش قطار ترسیم شدهاند. آنچه از تکرار این نقوش حاصل شده است، شبیه یک شبکه بافته از اشکار ستاره اى شکلى است که سه پره دارند و زاویه بین هر دو پره آنها مساوى صد و بیست درجه است. از این نقش براى تزیین و آینه کارى قوس بلند و مرتفع رواق حضرت عبدالعظیم که به این دیوار متصل است، استفاده شده است، و در نتیجه، بین این دو قسمت پیوستگى و هماهنگى ایجاد شده است.

بخش پایین قوس که از پایههای آن تا زمین را شامل میشود داراى اجزا و تزیینات متفاوتى نسبت به بالاى آن است. دو نیم ستون در دو انتهاى پایینى قوس دیده میشود، که نقشهای آن را ایفا میکند. تزیینات روى این نیم ستونها همانند دیگر قسمتهای دیوار است. بر اساس مفاد یک کتیبه جدید، این قسمت از ورودى حرم متعلّق به فواصل سال 480 تا 490 هـ . ق است، که طى کاوشهای سال 1348 هـ . ش نمایان شد. در ورودى این جبهه یک در دو لنگه چوبى است که سطوح لنگههای آن در حال حاضر با تزیینات بسیار ظریف طلا کارى و نقره کارى پوشیده شده است. بر یک زمینه آبى رنگ در بالاى یکى از لنگهها نوشته شده است: «یا قاضى الحاجات» و در پایین آن حدیث «ثقلین» به چشم میخورد. در قسمتهای پایینى و میانى در نیز، دو فرمایش یکى از حضرت على (علیه السلام) و دیگرى از امام هادى (علیه السلام) نقش شده است.

جداره بیرونى ورودى جنوبى بقعه که به شبستان بین الحرمین منتهى میشود، بر خلاف ورودى شمالى که حال و هوا و صورت قدیمى خود را حفظ کرده است، داراى کیفیتى مشابه دیگر جدارههای بین الحرمین است.

این جداره یک جداره مسطح ساده است که کاملاً با آینه کارى پوشیده شده است.

تناسبات و ابعاد در ورودى این قسمت کماکان مشابه ورودى شمالى است. این ورودى به بانوان اختصاص یافته و در بالاى آن یک ساعت به دیوار آویخته شده است. ورودیهای شرقى و غربى که به ترتیب به مسجد زنانه و مردانه منتهى میشود، کماکان داراى تناسباتى مشابه با ورودیهای شرقى و غربى هستند. ابعاد یکسان این ورودیهای باعث احساس تعادل و تقارن در فضاى داخلى بقعه میشوند. درهاى این دو ورودى، درهاى دو لنگه بزرگ پوشیده شده با خاتم کارى بسیار ظریف میشوند درهاى این دو ورودى، درهاى دو لنگه بزرگ پوشیده شده با خاتم کارى بسیار ظریف هستند که بر محیط پیرامونى آنها اشعارى به خط نستعلیق با خاتم اجرا شده است. در میانه در ورودى مسجد زنانه این نوشتهها به چشم میخورد:

بر حسب فرموده عالیجاه مقرب الخاقان میرزا فتحعلى مستوفى انجام پذیرفت.

عمل استاد محمّد رفیع شیرازى فى شهر ذیحجة الحرام سنه 1269».

داخل بقعه داراى یک طرح مستطیل شکل با کشیدگى شرقى ـ غربى است. البته کشیدگى این مستطیل زیاد نیست و در فضاى داخل چندان احساس نمیشود. در چهار گوشه بقعه، چهار گوشواره در ارتفاع بالا ساخته شده است تا یک پایه هست ضلعى براى قرار گرفتن سقف گنبدى فراهم کند. این عوامل، به علاوه ابعاد و مقیاس ضریح که در میانه فضا قرار گرفته است و جدا کنندههای کدر که براى جدا کردن قسمت آقایان و بانوان تعبیه شدهاند، میدان دید را کاهش داده و باعث میشوند کالبد داخلى بیشتر به شکل یک هشت ضلعى منتظم ادارک شود. ارتفاع فضاى داخل نسبت به طول و عرض آن بسیار زیاد و ایجاد کننده یک فضاى کشیده و تأثیر گذار است; در نتیجه، عنصر کالبدى که بیشترین جلب توجّه را در فضاى داخل دارد، سقف آن است. سقف گنبدى شکل که با مقرنس کاریهای ظریف و هزاران قطعه آینه کوچک پوشیده شده است به واسطه انعکاس منابع نورى از روى آینهها تلالو و درخشندگى زیادى پیدا کرده است. در مرکز نیمکره، نقش یک شمسه کوچک که در میان آن یک ستاره هشت پر قرار گرفته است به چشم میخورد. آینه کارى داخل این شمسه بسیار ظریف تر و با جزئیات بیشتر نسبت به دیگر قسمتهای سقف است و نمود خاصى به مرکز سقف بخشیده است.

زیر گوشوارههای پایه گنبد، با مقرنس کاریهای ظریفى تزیین شده است، که سطوح آنها نیز کاملاً با آینه کارى پوشیده شدهاند. در هر ضلع هشت ضلعى زیر گنبد، در بالاى گوشوارهها، یک زمینه تیره رنگ ایجاد شده است، که روى آنها آیات قرآن نوشته شده است. در پایینترین قسمت گنبد، در چهار جهت اصلى چهار پنجره مشبّک ساخته شدهاند که در حال حاضر بیرون آنها مسدود است. ظاهراً این پنجرههای نور و هواى تازه براى فضاى داخلى فراهم میکردهاند.

کف و ازاره دیوارها با سنگهای مرمر سفید پوشیده شده است. رنگ روشن این اجزا به همراه کالبد آینه کارى شده داخلى، یک فضاى روشن و سبک ایجاد کردهاند و باعث میشوند فضاى داخلى بسته و کوچک احساس نشود.

ضریح واقع در مقبره حضرت عبدالعظیم مستطیل شکل و داراى تناسبات سه به چهار است که به تبعیت از کالبد بقعه در راستاى شرقى و غربى قرار گرفته است.

جدارهها و شبکههای ضریح با نقره تزیین شدهاند. در قسمتهای بالاى جدارههای ضریح یک کتیبه سرتاسرى پیرامون کالبد آن مشاهده میشود، که حاوى یک سوره از قرآن است، همچنین اشعارى به خط نستعلیق بالاى شبکههای ضریح نوشته شدهاند. تمامى این نوشتهها پوشش آب نقره دارند و بر زمینههای آبى رنگ نوشته شدهاند.

بر لبههای ضریح، عناصر تزیینى مشابه گلدان همچنین اجزایى طلایى به شکل صفحاتى مدور قار گرفته است، که در مرکز آنها بر یک زمینه لاجوردى رنگ، ذکرهایى حاوى نامهای خداوند نوشته شده است: «یا جواد، یا غفور و..».

رواق حضرت عبدالعظیم در ضلع شمالى بقعه واقع شده است و مرتبط کننده ایوان آینه با آن است. این رواق، مقدمه ورود به بقعه و مساجد زنانه و مردانه محسوب میشود. از لحاظ هندسى و شکل کالبدى، نمیتوان این قسمت را یک رواق کامل بحساب آورد. این فضا یک طرح مستطیل شکل با کشیدگى شرقى ـ غربى دارد، که از تقارن نسبى برخوردار است. مسجد مردانه در غرب و مسجد زنانه در کشیک خانه در شرق این رواق واقع شدهاند. گر چه براى از میان بردن ارتباط قسمت آقایان و بانوان، جدارههای شیشه اى کدر در گوشه شرقى قرار داده شده است، اما نحوه ارتباط و اتصال این رواق به فضاهاى مجاورش به گونه اى است که مسیر دید را تا مسافت زیادى به داخل آن فضاهاى هدایت میکند و از اینرو در عین زیر بناى کم، فضاى آن کوچک و بسته احساس نمیشود و گسترده به نظر میرسد. این کیفیت به خصوص در محلّ اتصال این مکان به مسجد مردانه به خوبى درک میشود. کشیدگى هندسى این فضا در راستاى شرقى ـ غربى یک میدان دید گسترده در مقابل جبهه شمالى بقعه حضرت، که جبهه ورودى و اصلى آن محسوب میشود، ایجاد میکند. همچنین از آنجا که طبق آداب و شعائر زیارت، بسیارى از زیارت کنندگان قبل از ورود به بقعه برخى از ادعیه مذهبى را قرائت میکنند، این فضا مکان مناسبى را براى این منظور فراهم میکند.

رواق، یک فضاى پیوسته و بدون تقسیمات داخلى است، سقف رواق، طاق گنبدى بزرگ و یک دست است که بر روى چهار تویزه عظیم به شکل قوسهای جناغى قرار گرفته است. در مرکز این طاق، یک نورگیر سقفى کوچک مشاهده میشود، که پایه آن گرفته است. در مرکز این طاق، یک نورگیر سقفى کوچک مشاهده میشود، که پایه آن به شکل دایره است و از آن نور کمى به صورت غیر مستقیم وارد فضا میشود. ایوان آینه در شمال توسّط سه دهانه به رواق متصل میشود. دهانههای مذکور به شکل قابهایی با تناسبات عمودى هستند، که قسمت بالاى آنها به شکل قوسهای نیم دایره اى درهاى ورودى، درهاى دو لنگه اى هستند که روى آنها خاتم کارى شده است و سطوح آنها توسّط قابهای مربّع و مستطیل شکل تقسم بندى شدهاند. در حاشیه دور این درها، همچنین فاصله مابین این قابها، اشعارى به خط نستعلیق نوشته شده است. اشعار، به رنگ سفید بر یک زمینه قهوه اى تیره شده است. روى یکى از لنگه درها در فاصله بین دو قاب مستطیل شکل با کیفیتى مشابه اشعار نوشته آمده است:

«این در صنع محمّد رفیع شیرازى سنه 1267».

همچنین روى لنگه دیگرى نوشته شده: «... دو نور چشم على محمّد على شیرازى... فى شهر محرم الحرام سنه 1268»

کف این رواق با سنگهای لاکى رنگ صیقلى کف سازى شده است. این کف سازى در ایوان آینه هم دیده میشود و از اینرو پیوستگى بین این دو فضا تقویت شده است. درون سنگهای کف، رگههای پراکنده اى از رنگ سفید دیده میشود. ازاره دیوارها از کاشیهای هفت رنگ ساخته شده که روى آنها نقوش گیاهى گل و بتهو اسلیمیهای مختلف اجرا شده است. زمینه غالب این ازاره، به رنگ آبى لاجوردى است که نقوش و منحنیهای اسلیمى به رنگ سفید بر آن جلب توجّه میکنند. از دیگر رنگهایی که در این ازاره دیده میشود، رنگهای عسلى، صورتى و سبز است.

دیگر قسمتهای کالبد داخلى (دیوارها و سقف)، کاملاً با آینه کارى پوشیده شدهاند که یک فضاى بسیار روشن و نورانى ایجاد کردهاند. بخشهای مختلف دیوارها و سقف به تبعیت از هندسه و اجزایشان تقسیم بندى شدهاند و در هر قسمت، آینه کاریها، نقوش هندسى و مقیاس مجزّا دارند. این کالبد روشن و نورانى، کیفتى متفاوت با جبهه ورودى بقعه دارد، که با آجر ساخته شده و کدر است. این تفاوت کیفى، به علاوه جهت ورود، باعث جلب توجّه و ادراک بیشتر این جبهه و اجزاء آن میشود. دو عدد از دهانههای ورودى به آقایان و یکى از آنها به بانوان اختصاص یافته است. جداکنندهها یا دیوارکهای ساخته شده از شیشههای نقش دار، بین قسمت آقایان و بانوان جدایى ایجاد میکنند و قسمت شرقى رواق را به مسجد زنانه متصل مینمایند. ابعاد و ارتفاع این دیوارکها به اندازه اى است که فقط دید بین دو قسمت آقایان و بانوان را از بین میبرند و پیوستگى فضاى داخل را مخدوش نمیکنند. در بالاى دهانه ورودى میانى در دل زمینه آینه کارى، یک قاب با تناسبات عمودى ساخته شده است، که بالاى آن به شکل نیم دایره است. درون این قاب، یک گچبرى بسیار ظریف و دقیق ساخته شده است. این گچ برى از نقوش گیاهى و گل و بوته تشکیل شده است و در قسمت وسط آن، یک حدیث با خطوط بسیار زیبا نگاشته شده است. زمینه پشت این گچبرى خالى است. در نتیجه، قسمتهای مابین نقوش قه صورت تو خالى و تاریک دیده میشوند و باعث نمود بهتر نقشها میشوند. اجزا این گچ برى در نهایت دقت، ظرافت و استادى ساخته شدهاند بگونه اى که میتوان آن را یک اثر منحصر به فرد به حساب آورد. در زیر حدیث این کلمات قابل تشخصیص است:

«قال الراوى دخلت على ابى الحسن العسکرى فقال کنت فقلت زیارت الحسین (علیه السلام) قال اما آنک لو زوت قبل العظیم عند کمن زائر الحسین بن على فى الارض رب کربلا» که مشخصات آن از این قرار آمده است:

«بخط احمد زنجانى 1399 هـ و گچ کارى سیّد ابوالقاسم سیّد محمّدى».

نسب شریف و والدین حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

نسب شریف آن امامزاده با چهار واسطه به امام حسن مجتبى (علیه السلام) منتهى میشود; بدین نحو: عبدالعظیم بن عبدالله بن حسن الامیر بن زید بن امام حسن مجتبى (علیه السلام)([18]). جدّه مادرى او «لبابه» از بنى هاشم و دختر عبدالله بن عبّاس بن عبدالمطلب است. او در ابتدا همسر حضرت ابوالفضل العبّاس (علیه السلام) بود که از او عبیدالله به دنیا آمد و پس از شهادت آن حضرت به همسرى زید بن امام حسن (علیه السلام) در آمد و از آن جناب حسن الأمیر به دنیا آمد که شرح آن مفصلاً ذکر خواهد شد.

والد ماجد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، در زمان جدّش حسن بن زید متولّد شد و چون پدرش على بن حسن در زندان منصور در گذشت، کفالت او به عهده جدش قرار گرفت. عبدالله هنگامى که در رحم مادر قرار داشت، پدر ارجمندش از دنیا رفت و او هرگز روى پدر را ندید، و به همین جهت، حسن بن زید نسبت به عبدالله اظهار علاقه میکرد و در تربیت او میکوشید.

درباره زندگى عبدالله، اطّلاعات جامع و مفصّلى در دست نیست. علماى انساب در کتابهای خود از وى نام بردهاند، ولیکن به ذکر مختصرى از زندگى او اکتفا کردهاند.

اینک گفتههای بعضى از آنها را به نظر خوانندگان ارجمند میرسانیم.

مؤلف کتاب «عبدالعظیم الحسنى حیاتة و مسنده» ([19]) به نقل از کتاب «منتقلة الطالبیه» ([20]) میفرماید: «عبدالله، والد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از کنیزى به نام «هیفا» متولّد شد، و چون پدرش «على» در قید حیات نبود، در دامن جدّ خود حسن بن زید نشو و نما یافت و از عواطف وى برخوردار بود تا به حد رشد و کمال رسید. حسن بن زید به این کودک علاقه مفرطى داشت و او را بر فرزندان خود برترى میداد و در تعلیم و تربیت عبدالله میکوشید».

عبدالله، دختر زاده اسماعیل بن ابراهیم بن طلحه را به حباله و عقد خود در آورد و از او فرزندانى به وجود آورد که شیخ عبّاس قمّى در کتاب خود ([21]) تعداد فرزندان عبدالله را نه پسر ذکر کرده است که عبارتاند از: احمد، قاسم، حسن، عبدالعظیم، محمّد، ابراهیم، على اکبر، على اصغر و زید.

میان فرزندان عبدالله بن على، عظیم تر و جلیل تر ایشان، سیّد و آقا و مولاى ما، شاهزاده حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) میباشد و مؤیّد بر این قول، فرمایش حضرت امام حسن عسگرى (علیه السلام) است. هنگامى که از حضرتش از عظمت و بزرگى جناب عبدالعظیم (علیه السلام) سؤال کردند فرمودند: «لو لا عبدالعظیم الحسنى لقلنا ما اعقب على الشدید ابن الحسن بن زید»

«اگر عبدالعظیم الحسنى نبود، همانا میگفتیم که براى على الشدید ابن الحسن بن زید فرزندى نیست» ([22]).

پس معلوم شد که پدر حضرت عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) عبدالله قافه و مادرش دختر زاده اسماعیل بن ابراهیم و یا به گفته «منتقلة الطالبیه» امّ ولد بوده است.

اما أبونصر بخارى نام مادر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را آمینه دختر اسماعیل بن ابراهیم میداند. ([23])

کنیه حضرت عبدالعظیم، ابوالقاسم بود و به آن شهرت داشت.

به گفته صاحب بن عبّاد، ابوالفتح، کنیه و شهرتش بوده است. ([24])

ایمان، مقام علمى و فضایل اخلاقى عبدالعظیم (علیه السلام) از زبان ائمه معصومین (علیهم السلام)

صدوق (رحمهم الله) در کتاب کمال الدّین ([25]) در ضمن حدیث «عرض دین» آورده است: «وقتى که حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) خدمت امام هادى (علیه السلام) مشرّف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمود: تو از دوستان حقیقى ما هستى».

أبونصر بخارى در بیان حالات فرزندان امام حسن مجتبى (علیه السلام) از ابو على محمّدبن همام ([26]) از حضرت امام حسن عسگرى (علیه السلام) روایت کرده که نزد آن جناب از عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) صحبت به میان آمد; حضرت فرمود: اگر عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) نبود، میگفتم على بن حسن بن زید بن حسن (علیه السلام) فرزندى از خود باقى نگذاشته است. ([27])

مؤلّف کتاب «جنّة النعیم» یا «روح و ریحان» و دیگران نوشتهاند: «شخصى به نام اباحماد رازى از شیعیان و موالیان شهر رى با مشکلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت امام زمانش حضرت امام على النقى (علیه السلام) رسید و مسائلى را پرسید.

پس امام پاسخ او را چنین داد:

«اما بعد یا أباحماد اذا اشکل علیک شىء من امر دینک فاسئل عنه من عبدالعظیم الحسنى و اقرأ منّى السلام».

اى ابا حماد! هرگاه مشکلى از امور دینى برایت پیش آمد، جواب مشکل خود را از عبدالعظیم الحسنى بخواه و سلام مرا به او برسان». ([28])

احادیث زیادى درباره زیارت حضرت عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) از زبان مبارک حضرات ائمه (علیهم السلام) وارد شده که در جاى خود بحث خواهد شد.

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از نظر علماى رجال

سیّد جلیل القدر حضرت عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) در میان فرزندان ائمه هدى (علیهم السلام)، گذشته از چند تن، از همه افضل و اعلا، بلکه از اجلّاء الساداة و سادة الأجلاء بوده و شیخ بزرگوار صدوق ([29])(علیه الرحمة) او را چنین ستوده است: «کان عبدالعظیم الحسنى عابداً ورعاً مرضیّاً» «حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) شخصى خداپرست، پارسا و پسندیده خدا و رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و مردم بوده است».

غالب دانشمندان دین و نوابغ عالم اسلام و تشیّع هر کدام به نوبه خود با عباراتى بدیع و بیاناتى لطیف او را ستایش کردهاند که نگارش برخى از آنها جالب توجّه بوده و موجب معرفت بیشتر نسبت به آن حضرت میشود.

شیخ الطائفه ابو جعفر محمّدبن حسن طوسى (رحمهم الله) در کتاب رجال خود ([30])، حضرت عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) را از اصحاب حضرت امام هادى (علیه السلام) شمرده و فقط به ذکر این جمله اکتفا کرده است: «عبدالعظیم بن عبدالله الحسنى (رضی الله عنه)». البته جمله در نزد اصحاب حدیث و فقها بسیار اهمیّت دارد و حاکى از اعتماد و اطمینان به احادیث و درستى و راستى وى میباشد و اظهار این مطلب موجب مدح و ثناى راوى حدیث است ([31]).

اسماعیل بن عبّاد معروف به صاحب بن عبّاد، که وزیر فخر الدوله دیلمى بود، میگوید: «عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) مردى با ورع، پارسا، پرهیزکار، دین دار، خداپرست، معروف به امانت دارى، داراى صداقت لهجه، دانا به امور دین، گویاى توحید، بسیار عادل بود و در زمان خودش در علم و ادب، فضل، دانش و تقوا بعد از امام زمانش، برتمام معاصران خویش برترى داشته و اتّکاى کامل و نهایت توسّل به معصومین (علیه السلام) را مینموده و در اولاد و احفاد حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام) کسى به قدر رتبه او به منصه ظهور نرسیده است». ([32])

ابن عنبه در کتاب «عمدة الطالب فى انساب آل أبى طالب»([33]) چنین مینویسد: «امّا عبدالعظیم بن عبدالله بن على الشدید مشهور بأبى القاسم، مردى بزرگوار بوده و قبر شریفش در مسجد شجره رى زیارتگاه است».

محمّدبن حسن معروف به شیخ حرّ عاملى (رحمهم الله)، که قبر شریف و منوّر او در صحن مطهّر حضرت امام رضا (علیه السلام) است، میگوید: «عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن أبى طالب (علیه السلام) مکّنى به أبوالقاسم مردى خداپرست و پارسا بوده و براى او داستانى است که دلالت بر جلالت و نیکویى حال او مینماید». ([34])

نجاشى در رجال خود ([35]) میگوید: «عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن أبى طالب (علیه السلام)، مکّنى به أبوالقاسم و صاحب کتاب خطبه امیرالمؤمنین است.

أحمد بن محمّد بن خالد برقى گوید: «عبدالعظیم (علیه السلام) در حال خوف و فرار از خلیفه وارد شهر رى شده و در سرداب منزل یکى از شیعیان ساکن شد; وى در آن زیرزمین، که مخفى گاه او بود، روزها را روزه میداشت و شبها را به نماز مشغول میشد».

سیّد محمّد باقر معروف به میرداماد که از حکما و فلاسفه قرن یازدهم هجرى است، در کتاب «رواشح السماویّه»([36])، قسمت راشحه خامسه که مختصرى در تعریف بعضى از رجال و بزرگان و دانشمندان عالم اسلام است، میگوید: «روشن و واضح است که طریق عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) مدفون در مسجد شجره در شهر رى «حسن» شمرده شود; زیرا که اهل حدیث و علماى رجال وى را مدح کرده و توصیف و تمجید نمودهاند، اگر چه در گفتار علما به توثیق او تصریح نشده است». ([37])

ولیکن من معتقدم عالمانى که در حدیث تخصّص داشته و در حالات و محدّثین مطالعات کافى دارند از این علماى رجال که به توثیق این محدّث بزرگوار و جلیل القدر تصریح نکردهاند، ناراحتاند و این سکوت را زشت میشمارند.

اگر درباره او جز این موضوع که وى عقاید دینى و مذهبى خود را به امام زمان عرضه داشت و از ایشان تصدیق صحّت معتقدات خود را خواستار شد، مطلب دیگرى در زندگى او نبود، تنها همین امر گواهى روشن بر عظمت و خلوص نیّت حضرت عبدالعظیم و عقیده پاک او نسبت به امام زمانش میباشد.

علاوه بر این که امام هادى (علیه السلام) به او فرمود: «تو حقاً از دوستان ما هستى». این فرمایش امام جامعترین تعریفى است که درباره ایشان شده است.

اخبارى که درباره زیارت او از امام (علیه السلام) رسیده و محدّثین بزرگى، مانند صدوق (رحمهم الله) و ابن قولویه (رحمهم الله) آنها را در کتابهای خود ذکر کردهاند، شاهد گویایى است بر مقام ارجمند وى در نزد حضرات معصومین (علیهم السلام)

سخنى از صدوق (رحمهم الله) (محمّدبن بابویه قمّى) در کتاب «ثواب الأعمال»([38]) نقل شده است مبنى بر این که زیارت او در حکم زیارت حضرت سیّدالشهداء (علیه السلام) است و او را کتابى است به نام «اخبار عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام)» که شیخ ابوالعبّاس نجاشى جزو کتابهای او شمرده است. درباره جلالت آن حضرت که کان عابداً ورعاً مرضیاً، کفایت میکند در این که احادیث او را در عداد «صحاح» بشماریم و طریق عبدالعظیم (علیه السلام) را در درجه عالى از صحت بدانیم ([39]).

در این زمینه سخن بسیار است، ولى به جهت ایجاز و اختصار به همین اندک اکتفا میکنیم.

تاریخ تولّد و وفات حضرت عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام)

از تاریخ تولّد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) اطّلاع درستى در دست نیست. مورّخان از سال ورود آن حضرت به رى و این که آیا وى به مرگ طبیعى از دنیا رفته و یا به شهادت رسیده است، اخبار دقیقى نقل نکردهاند و هر یک قولى را برگزیدهاند و درباره تاریخ ولادت و وفات یا شهادت او کمتر، سخن به میان آوردهاند.

امّا دانشمند فرزانه، جناب علّامه محقّق مرحوم شیخ آغا بزرگ تهرانى (رحمهم الله) با تحقیقات فراوان در کتاب خود ([40]) تاریخ تولّد و وفات آن حضرت را به دست آورده است.

ایشان در کتاب بسیار پر اهمیّت الذریعه الى تصانیف الشیعه از کتابى به نام «الخصائص العظیمیّه» در شرح زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نام میبرد و نویسنده آن کتاب را شیخ جواد بن مهدى لاریجانى متوفّاى سوّم جمادى الثانى 1355 هـ . ق معرّفى میکند، و میگوید «این نویسنده، کتاب دیگرى به نام «نور الآفاق لشهاب اهل النفاق» دارد، که این کتاب در سال 1344 هـ . ق به چاپ رسیده است و در این کتاب از کتاب «الخصائص العظیمیّه نقل کرده است که ولادت آن حضرت چهارم ربیع الثانى سال 173 هجرى ([41]) در مدینه واقع شده و آن بزرگوار در روز جمعه پانزدهم شوّال 252 هـ . ق، در شهررى وفات یافته است ([42]).

هم چنین مرحوم سیّدمهدى حسینى تفرشى ملقّب به بدایع نگار در کتاب خود به نقل از کتاب نزهة الآبرار سیّدموسى شافعى و مناقب المعتبرة احمد بن محمّد بن فهد حلى سمهودى و تاریخ نورالدّین محمّد السمهودى، درباره تاریخ تولد و وفات حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) چنین مینویسد: «ولادت آن حضرت در روز پنج شنبه چهارم ربیع الثانى سال 173 هـ . ق در مدینه و وفاتش در شهر رى مطابق با پانزدهم شوال سال 252 بوده است» ([43]).

روى این حساب، با توجّه به این که شهادت امام موسى کاظم (علیه السلام) در سال 183 هجرى اتّفاق افتاده، حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به هنگام شهادت آن امام بزرگوار ده ساله بوده و تا این حد از حیات امام هفتم را درک کرده است.

به تحقیق میتوان بر خلاف عقیده عدّه اى از علما و مورّخان این قول را تأیید نمود; زیرا حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از امام رضا (علیه السلام) هم روایتى مبنى بر پیام آن حضرت به شیعیان نقل نموده است و بدیهى است که تا آن زمان جناب عبدالعظیم (علیه السلام) جوانى رشید و شجاع بوده که امام رضا (علیه السلام) وى را در محضرشان پذیرفته و نقل حدیث مینمودند.

و از طرفى علما و موّرخان متفقاند که امام هادى (علیه السلام) در سال 254 هـ . ق به شهادت رسید و وفات حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در سال 252 هـ . ق اتّفاق افتاده است.

در تأیید این قول، هنگامى که شخصى با زحمات فراوان و مشکلات سخت آن زمان پس از زیارت کربلا و کاظمین به سامرا آمده و خدمت امام هادى (علیه السلام) رسیدند، آن حضرت به ایشان فرمودند: «اما لو زرت قبر عبدالعظیم عندکم کنت کمن زار الحسین (علیه السلام) بکربلاء»; «اگر قبر عبدالعظیم (علیه السلام) را که نزد شماست زیارت میکردی مانند کسى بودى که حسین (علیه السلام) را در کربلا زیارت کرده باشد».

بیان شد که شهادت امام هادى (علیه السلام) در سال 254 هـ . ق بوده و جناب عبدالعظیم (علیه السلام) در زمان حیات امام هادى (علیه السلام) به شهادت یا به مرگ طبیعى از دار دنیا رفتهاند، لذا حضرت هادى (علیه السلام) مردم را به زیارت جناب عبدالعظیم (علیه السلام) ترغیب مینمایند.

روى این حساب، حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) 79 سال عمر کرد، و با توجّه به این که وفات یا شهادت وى در سال 252 هـ . ق واقع شده، اکنون که سال 1421 هـ . ق است، از تاریخ وفات وى 1169 سال گذشته است.

امّا کیفیّت شهادت یا وفات حضرت عبدالعظیم نیز به طور دقیق معلوم نیست.

برخى از مورّخان او را مسموم میدانند و بعضى دیگر مى گویند که حضرت عبدالعظیم را زنده به گور کردهاند; چنان چه در کتاب «روح و ریحان»([44]) به نقل از فخرالدّین طریحى که در منتخب خود نوشه: «و ممن دفن حیا عبدالعظیم حسنى برى...; از کسانى که زنده به گور دفن شد، جناب عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) میباشد که در شهر رى دفن شده است».

فخر رازى در کتاب «الشجرة المبارکه»([45]) مینویسد: «از فرزندان عبدالله بن على، دو تن داراى فرزند پسر بودند که یکى از آنها عبدالعظیم مقتول در شهر رى میباشد که مشهد او معروف و مشهور است». با وجود گفتار طریحى و فخر رازى، مشهور چنین است که آن حضرت بر اثر بیمارى از دنیا رفته است.

صاحب بن عبّاد هم که رساله اى درباره آن حضرت نوشته، همین قول را اختیار کرده است.

همسر و فرزندان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

علماى انساب و نویسندگان، زوجه و همسر محترمه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را به نام «خدیجه بنت قاسم بن حسن الامیر»([46]) که دختر عموى پدر آن حضرت بود، را ثبت نمودهاند; در حالات قاسم نوشتهاند که وى به زهد و ترک دنیا معروف بوده و از طرف پدر و مادر به حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام) بر میگردد، زیرا که مادرش ام سلمه دختر حسین اثرم بن حسن بن على بن أبى طالب (علیه السلام) میباشد.

به هر حال نسّابه قرن پنجم «ابى اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا» در کتاب «منتقلة الطالبیه» مینویسد: «من ناقلة طبرستان و هو المحدّث الزاهد صاحب المشهد فى الشجرة بالرى و قبره یزار و امّه امّ ولد، و عن أبى عبدالله بن طباطبا، عبدالعظیم بن عبدالله لا عقب له، وعن أبى الغنائم فولد عبدالعظیم بن عبدالله محمّداً امّه فاطمة بنت عقبة بن قیس الحمیرى، و رقیة و خدیجه».

چکیده گفتار صاحب منتقلة الطالبیّه چنین است: «ابى الغنائم گفته است که از عبدالعظیم (علیه السلام) فرزند پسرى به نام محمّد که مادرش فاطمه است و دو دختر به نام خدیجه و رقیّه به جاى مانده است».

بنابراین، فاطمه دختر عقبة بن قیس حمیرى، بنا به قول ابن طباطبا، زوجه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) محسوب میشود که در جاى خود مورد تأمّل است.

امّا در مورد تعداد فرزندان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) اقوال گوناگونى به چشم میخورد که در زیر به آن اشاره میشود.

ابو نصر بخارى در کتاب «سرالسلسلة العلویّه»([47]) در عدد فرزندان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) مینویسد: «وى یک پسر به نام «محمّد» داشت که بسیار با ورع و متّقى و زاهد و عابد بود که از او اولادى به جا نمانده و یک دختر هم به نام «ام سلمه» و مکنّى به «ام الحسین» که این بانو زوجه محمّد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بود و از او سه پسر به نام حسن، عبدالله، و أحمد به جاى ماند.

عمرى نسّابه از اعلام قرن پنجم، درباره همسر ام سلمه دختر عبدالعظیم (علیه السلام) مینویسد:

«ام سلمة با عمر بن یحیى بن الحسین بن زید بن على بن الحسین (علیه السلام) ازدواج نمود و ثمره آن یک فرزند ذکور به نام محمّد شد که مکّنى به ابو منصور و ملّقب به فلان الکبیر بود». ([48])

که براى جمع بین این دو قول باید گفت: احتمالاً ام سلمه دو همسر اختیار نموده باشد. و الله و العالم.

در کتاب «تهذیب الأنساب»([49]) و «لباب الأنساب»([50]) آمده است که: «کان له عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن الحسن بن زید لا عقب له و قبره بالرى له مشهد یزار و یعظّم الى یومنا هذا»;

«براى عبدالله بن على، فرزندى به نام عبدالعظیم (علیه السلام) بوده که فرزندى براى او نمانده و قبر آن حضرت در شهر رى داراى مشهد و بارگاه میباشد که تا زمان ما، مردم به زیارت آن مشرّف میشوند».

در همین رابطه امام فخر رازى در کتاب «الشجرة المبارکة»([51]) خود مینویسد:

«اما عبدالعظیم فلا اعرف من عقبه الاّ ابنه محمّد» «براى عبدالعظیم (علیه السلام) فرزندى به جز محمّد نیافتم».

مرحوم شیخ عبّاس قمّى (رحمهم الله) در کتاب «منتهى الآمال»([52]) به نقل از کتاب «عمدة الطالب»([53]) مینویسد: «جناب عبدالعظیم را پسرى به نام محمّد بود که او نیز مردى بزرگ و زاهد و در کثرت عبادت معروف بوده است».

گفتار صاحب عمده نیز چنین است: «محمّد بن عبدالعظیم کان زاهداً کبیراً».

ملأ باقر کجورى مازندرانى در کتاب ارزشمند «روح و ریحان»([54]) خود، در تعیین تعداد فرزندان آن حضرت مى نگارد: «فرزندان عبدالعظیم (علیه السلام) منحصر به دو پسر به اسامى قاسم و دیگرى أحمد بود». اما ایشان براى گفتار خود مدرکى ذکر ننموده است.

هم چنین جناب شیخ محمّد شریف رازى در کتاب «زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)»([55]) به نقل از علّامه نسّابه محمّدرضا موسوى الغریفى البحرانى الصائغ النجفى میفرماید: «براى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) دو پسر به اسامى «محمّد و احمد» و دو دختر به نام «صفیّه و فاطمه» بوده است».

این بود گفتار علماى انساب و مورّخان و اختلاف آنان در اسامى و تعداد فرزندان و زوجه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، ولى به جرأت میتوان گفت که هیچ یک از مورّخان عنایت کافى و وافى را در ثبت دقیق اسامى مبذول نداشتهاند.

لذا ما به جهت جمع این اقوال مى گوییم:

اول: به طور دقیق براى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) فرزندى به نام محمّد بوده، که به جهت فرزند نداشتن محمّد، عدّه اى از علماى انساب من جمله صاحب کتاب تهذیب الأنساب، خود عبدالعظیم (علیه السلام) را بدون فرزند تصوّر مینماید که میتوان چنین توجیه نمود که چون تنها فرزند حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، محمّد بود و او فرزند نداشت، لذا علماى انساب، خود عبدالعظیم (علیه السلام) را بدون فرزند تصوّر نمودهاند.

دوّم: همان طور که بیان شد عدّه اى از مورخّان و علماى انساب، نسبت به نام و نسب همسر محترمه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) اختلاف کرده و برخى زوجه حضرت عبدالعظیم را خدیجه بنت قاسم بن حسن بن زید ([56]) و برخى دیگر فاطمه بنت عقبة بن قیس الحمیرى ([57]) میدانند.

باید گفت که خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید به اتّفاق جمیع علماى انساب و موّرخان زوجه جناب حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بوده و مؤلّف کتاب «انساب مجدى» به آن تصریح کرده و هیچ جاى تردید نیست. امّا مؤلّف کتاب «منتقلة الطالبیّه» هم، در کتابش براى آن حضرت زوجه اى به نام فاطمه دختر عقبه ذکر کرده که احتمال داده میشود، هر دوى این بانوان محترمه، منکوحه جناب عبدالعظیم (علیه السلام) بوده است.

امّا در این که کدام یک از فرزندان، (محمّد، خدیجه، رقیّه، ام سلمه، قاسم، احمد، صفیّه و فاطمه) متعلّق به این بانوان باشد، اختلاف است.

اما چون بیشتر علما در این که «محمّد» و «ام سلمه» از «خدیجه بنت قاسم» هستند اتّفاق دارند، میتوان براى آن بانو این دو فرزند را قائل شد.

ابن طباطبا در «منقلة الطالبیه»، خدیجه، رقیه و أحمد را که اتّفاق نظر در آن است، براى فاطمه دختر عقبة بن قیس محسوب نمود.

و باید یادآور شد که چون قاسم و صفیّه را هیچ کدام از قدماى علماى انساب در تعداد فرزندان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بر نشمردهاند، لذا این احتمال میرود که برادر زادگان آن حضرت را به او نسبت داده باشند. والله العالم.

عبادت و سخاوت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

در کتاب زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، تألیف دانشمند محترم جناب آقاى شیخ محمّد شریف رازى، بعد از مبحث روش آن حضرت در مدینه و عراق قبل از مهاجرتش به ایران، که همراه با تقیّه و اختفا بوده است، مینویسد ([58]):

«در عبادت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) رسیده است که در مدّت عمر شریفش بیشتر روزها، بلکه غالب ایّام را روزه و شبها را به عبادت و ستایش خداوند متعال میگذرانید».

این مطلب را صاحب بن عبّاد بیان نموده که مرحوم نورى در آخر کتاب «مستدرک الوسائل»([59]) خود چنین آورده: «حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) از حکومت زمان خود در هراس و مورد تهدید بود و به همین دلیل وطن خود را ترک کرد و به طور ناشناس از این شهر به آن شهر میگریخت، تا این که وارد «شهر رى» شد و در محلّه «ساربانان»، خانه یکى از شیعیان، در «کوى بردگان» ساکن شد و به عبادت و راز نیاز با قاضى الحاجات و پروردگار خود مشغول شد.

وى روزها را در «سرداب» خانه به سر میبرد و روزه میگرفت و شبها را به نماز و مناجات میپرداخت».

از این رو علّامه نسّابه سیّد جعفر اعرجى نجفى حسینى متوفّاى 1332 هـ . ق مینویسد; «امّا عبدالعظیم بن عبدالله بن على، فهو السیّد الجلیل الزاهد العابد التقىّ النقىّ، سنى الفضائل و المناقب»([60])

«عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) سیّدى جلیل، پرهیزکار، عابدى متّقى و پاک که داراى فضایل و مناقب بى شمارى است».

امّا در بذل و بخشش وجود و سخاوت آن بزرگوار وارد شده است که تنها کسى که اقتدا و تبعیّت از جد بزرگوار خود امام حسن مجتبى (علیه السلام) نمود، او بوده است; یعنى همان طورى که حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام)، سخیترین مردم در زمان خود بود، به گونه اى که چند مرتبه تمام اموال خویش را میان فقرا و بى نوایان تقسیم نموده و چیزى براى خود نگه نداشت، همین طور فرزند ارجمند و نواده بزرگش حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) چندین مرتبه اموال خود را میان فقرا و ضعفا تقسیم نمود و بیچارگان را مدد و یارى کرد که البته باید گفت «الولد سرابیه» کلامى است صادق:

وبِاَبِه اقتَدى عُدَىُّ فى الکَرَم *** فَمَن یُشابَه اَبَهُ فَما ظَلَم

حضرت عبدالعظیم به تمام معنا فرزند آن پدر است.

تألیفات حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

از جهات مهم در عظمت مقام و جلالت شأن عبدالعظیم (علیه السلام)، درک حضور چند امام معصوم (علیه السلام) و نیز راز شخصیّت والاى آن بزرگوار، علم و دانش و خدمات فرهنگى، علمى، و هدایت گرانه ایشان است.

در همین رابطه «ابو حماد رازى» که خود نیز اهل «شهر رى» بوده است، میگوید: در شهر «سامرّا» خدمت امام هادى (علیه السلام) رسیدم و از آن حضرت مسائل حلال و حرام را پرس و جو نمودم. آن حضرت همه سؤالات مرا جواب داد، امّا همین که خواستم از حضور او خداحافظى کنم و از منزل بیرون بیایم، به من فرمود: «یا حماد! اِذا أشکل علیک شىء من أمر دینک بناحیتک، فاسئل عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنى واقرأ منّى السلام; ([61])

«اى ابو حماد! هرگاه در ناحیه اى که زندگى میکنی، در مسائل و معارف دینى خود به مشکلى برخورد کردى، و از حلّ آن ناتوان ماندى، آن را از عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) بپرس و سلام مرا به او برسان».

حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) دو کتاب به رشته تحریر درآوردهاند که در زیر به آنها اشاره میکنیم:

1. خطب امیرالمؤمنین (علیه السلام)

نجاشى که از دانشمندان بزرگ رجال شناس است، در کتاب خود ([62]) نوشته است:

«عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) درباره خطبههای امیرالمؤمنین (علیه السلام) کتابى نوشته، که در آن دو حدیث از حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) دیده میشود، که یکى از آنها حدیث معروفى است که آن حضرت با شریح قاضى در مورد منزلى که خریده بود گفتوگو و انتقاد و مشاجره مینماید».

این حدیث اکنون به عنوان نامه سوّم در کتاب شریف نهج البلاغه بخش نامههای امام على (علیه السلام) آمده است. ([63])

این خطبه با خطبه اى که از طریق عبدالعظیم (علیه السلام) نقل شده فرقى ندارد، اما خطبه دوّم که در امالى صدوق از عبدالعظیم (علیه السلام) روایت شده و موضوع آن در مذمّت دنیاى فانى و عدم اعتماد به لذّتهای این جهان است، جز در این طریق در طریق دیگر مشاهده نمیشود و در نهج البلاغه نیز این خطبه ذکر نشده است.

این خطبه را نیز حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از شریح قاضى روایت کرده است ([64]).

شریح قاضى در زمان عمر منصب قضاوت را در کوفه عهده دار شد و به روایتى شصت سال و به روایتى 75 سال به این کار مشغول بود و به گفته فیض، صدوبیست سال عمر کرد ([65]).

شریح خانه مجلّل و گران قیمتى، به بهاء هشتاد هزار دینار براى خود خریده بود. امیرالمؤمنین على (علیه السلام) این عمل را در شرایط آن روز نمیپسندید و به شدّت کار را مورد انتقاد قرار داد. براى آشنایى هر چه بیشتر همه محتواى خطبه، به نهج البلاغه، بخش نامههای حضرت امیرالموءمنین (علیه السلام) مراجعه نمایید.

2 ـ کتاب «یوم ولیله»

دوّمین تألیف حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) کتابى است که او تحت عنوان «یوم و لیله» از آن تعبیر کرده و بیشتر موّرخان نیز به موضوع چنین کتابى اعتراف کردهاند ([66]). صاحب بن عبّاد هم در رساله اى از این کتاب یاد کرده است که خواهد آمد.

همان طورى که از اسم این کتاب پیداست، درباره وظایف و اعمال مستحبى و اخلاقى افراد در هر شبانه روز میباشد.

ولى متأسّفانه این دو کتاب هم مانند بسیارى از آثار تاریخى شیعه محو و نابود شده و گردش روزگار اینها را از بین برده است.

آن چه از مطالب عنوان شده در بخشهای گذشته، به طور خلاصه میتوان درباره حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) ذکر کرد، عبارتاند از:

1 ـدرک محضر سه تن از ائمه (علیه السلام):

2 ـمقام علمى و اخلاق پسندیده او نزد امامان هم عصر خود و تبعیّت محض از ایشان;

3 ـتلاش مجدّانه در جهت پخش و نشر فرهنگ جعفرى و گسترش معارف درخشان تشیّع.

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و ائمه معاصر ایشان

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) محضر چند تن از ائمه (علیهم السلام) را درک نموده است؟

همان طورى که در گذشته بیان شد، حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نزد امامان معصوم (علیهم السلام)، شخصى محبوب و معتبر بوده است. در این که وى محضر چند تن از ائمه (علیه السلام) را درک نموده میان علما اختلاف است.

آن چه که میان علما و دانشمندان علم رجال و مورّخان مسلّم و متیقّن است، درک محضر سه تن از امامان معصوم (علیهم السلام) میباشد که عبارتاند از:

1. حضرت على بن موسى الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ در مدینه یا مرو به محضر آن حضرت رسیده و پیام آن بزرگوار را که حاوى مسائل مهّم اخلاقى، اجتماعى و دینى بود، براى شیعیان روایت کرده است.

2. حضرت امام محمّدالتقى، جوادالائمه (علیه السلام)، جناب عبدالعظیم در مدینه و بغداد به خدمت جوادالائمه (علیه السلام) میرسید و روایات زیادى هم از آن حضرت نقل کرد که در بخش آینده از کتاب خواهد آمد.

3. حضرت على النقى امام هادى (علیه السلام)، جناب عبدالعظیم در سامرّا خدمت آن حضرت شرف یاب و از دریاى موّاج آن اقیانوس علم و تقوا بهره میبرد و به طور مستقیم از او و پدرش کسب علم و دانش مینمود و از یاران و اصحاب آنان محسوب میشد و از آنان احادیث فراوانى هم نقل کرده است.

در این که آیا حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) محضر امام حسن عسکرى (علیه السلام) را درک نموده و ملازم ایشان بوده یا نه، میان علما اختلاف است.

در این باره حدیثى که در حالات پدر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، عبدالله قافه نقل نمودیم، که امام حسن عسکرى (علیه السلام) درباره عظمت و بزرگى عبدالعظیم (علیه السلام) وهم اشاره به شخصیّت او میفرماید: اگر عبدالعظیم (علیه السلام) میان فرزندان على الشدید نبود، پس فرزندى نداشت.

شیخ ابو جعفر طوسى (رحمهم الله) در «رجال» خود ([67]) حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) را جزو اصحاب امام هادى و امام حسن عسگرى (علیه السلام) ذکر کرده و حرفى از امام جواد (علیه السلام) نزده است. این مطلب که در رجال شیخ آمده است، قطعاً اشتباه میباشد; زیرا حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) راوى احادیث امام رضا و امام جواد (علیه السلام) نیز بود، و گویا نسخههای رجال آمیخته به غلط در آنها تصرّف و اشتباه کاریهایی شده است که در زیر به آن اشاره خواهیم کرد.

1. همان طورى که قبلاً اشاره شد، روزگار و زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، بین سالهای 173 و 252 هـ . ق بود. وى در زمان امامت امام موسى کاظم (علیه السلام) به دنیا آمده و ده سال از مدّت عمر شریف خود را در عصر امام هفتم سپرى کرده، اما چون خردسال و کوچک بود، در سن و سالى نبود که بتواند در آن زمان به حضور امام (علیه السلام) برسد و به عنوان شاگرد یا صحابى او مطرح شود. او روزگار امام رضا (علیه السلام) را درک نموده و با واسطه و بلاواسطه از محضر آن بزرگوار کسب فیض و علم کرده و حتّى پیام امام رضا (علیه السلام) براى شیعیان، به وسیله عبدالعظیم (علیه السلام) روایت و منتشر شده است ([68]).

2. مؤیّد سخن بالا حدیثى است که در کتاب «اختصاص» شیخ مفید (رحمهم الله) نقل شده و ثابت میکند که حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) محضر مبارک حضرت امام رضا (علیه السلام) را درک کرد و از وى شخصاً روایت میکند.

از این حدیث، که نقل خواهد شد، پیداست که وى مورد علاقه و اطمینان آن حضرت بوده و نهایت احترام و موقعیّت را در نزد ایشان داشته است.

3. حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) راوى هشام بن حکم است و روایت او در کافى از هشام آمده است. هشام هم در سال 198 هـ . ق پیش از شهادت حضرت رضا (علیه السلام) از دنیا رفته است که این هم مؤیّد قول ماست که جناب عبدالعظیم (علیه السلام) در زمان امام رضا (علیه السلام) زندگى میکرد و در عداد روات حدیث و مشایخ بود و تاریخ تولّد و وفات آن حضرت هم صحیح میباشد.

4. عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) از راویان امام جواد (علیه السلام) است و اخبار فراوانى از این بزرگوار روایت کرده است که در این کتاب به آن اشاره خواهد شد.

5. عبدالعظیم در زمان امام حسن عسکرى (علیه السلام) در قید حیات بود و حدود بیست سال از حیات آن بزرگوار را درک نموده است، زیرا على التحقیق تولّد امام در سال 232 هـ . ق در مدینه طیّبه و شهادت امام سال 260 هـ . ق، یعنى هشت سال بعد از وفات یا شهادت جناب عبدالعظیم (علیه السلام)، بوده است.

اما صاحب کتاب «عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) حیاته و مسنده» قائل شده که وى خود حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) را درک ننموده و در میان اخبار و روایات حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) حدیثى از حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) وجود ندارد و اگر او خدمت آن جناب رسیده بود، قطعاً از او روایت و حدیث نقل میکرد.

اما آن چه از مطالعه حالات عبدالعظیم (علیه السلام) و تحقیق در اخبار و روایات او و تعمّق درباره مشایخ اجازه وى به دست میآید، این است که، او زمان پنج تن از ائمه (علیه السلام) را درک نموده است:

1. حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام); به طور قطع حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در زمان آن حضرت در قید حیات بوده و با عده بسیارى از اصحاب آن حضرت معاشرت داشته است، اما محضر امام (علیه السلام) را درک نکرده و هیچ گونه دلیلى که مؤید ملاقات او با حضرت امام کاظم (علیه السلام) باشد در دست نیست.

2. حضرت امام رضا (علیه السلام)، در این مورد روایتى در «اختصاص» هست که آن جناب سفارش و پیامى توسّط حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) براى شیعیان و موالیان خود فرستاد.

3. حضرت امام جواد (علیه السلام); احادیث و روایتهای عبدالعظیم از حضرت جواد (علیه السلام) فراوان است بنابراین معلوم میشود که به طور مستقیم نزد آن بزرگوار کسب علم و دانش نموده و از یاران و اصحاب آن حضرت محسوب میشد.

4. حضرت امام هادى (علیه السلام) حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) خدمت این بزرگوار رسیده و عقاید مذهبى خود را به محضر مقدّسش عرضه داشته و آن جناب هم معتقدات او را تصدیق و تأیید نموده است. ([69])

5. امام حسن عسکرى (علیه السلام); عقیده نگارنده این کتاب بر آن است که حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، زمان امام حسن عسکرى (علیه السلام) را درک کرده امّا از آن حضرت روایتى نقل ننموده است به علّت این که وفات یا شهادت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در سال 252 هـ . ق و میلاد حضرت امام حسن عسگرى (علیه السلام) در سال 232 هـ . ق بوده است. لذا در زمانى که از محضر پدر بزرگوار آن حضرت امام هادى (علیه السلام) کسب علم و دانش مینموده، حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) بیست سال داشته، ولى آن جناب به مقام شامخ امامت نائل نشده بود.

بنابراین، مطلبى که در زندگى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بسیار درخور اهمیّت میباشد این است که، خداوند این توفیق بزرگ را نصیب او کرده که هم عصر با پنج معصوم (علیه السلام) بوده است. و اخبار و احادیث و معارف اسلامى را از خاندان وحى فرا گرفته و در پخش و نشر فرهنگ ناب اهل بیت 7 براى آگاهى و سازندگى پیروان خاندان پیامبر (علیه السلام) نقش فعّال داشته است.

نامه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) به امام رضا (علیه السلام)

حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب، عموى بزرگوار پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) و یگانه حامى آن حضرت پس از عبدالمطلب بود.

ابوطالب، بزرگ قبیله قریش و رئیس مکّه و سیّد ابطح، داراى وقار حکماء و هیبت امرا بوده و در ایمان او احدى را شکى نیست. در فضیلت و شرافت او همین بس که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) هنگامى که بدن بى جان عمویش را که روح از کالبد او مفارقت جسته بود میبیند، گریه میکند و میفرماید: «عمو جان یتیم بودم از من پرستارى نمودى، کودک بودم تربیتم نمودى، بزرگ شدم یاریم دادى، خدا تو را از جانب من پاداش خوبى دهد»([70]).

آرى، فضایل و ایمان ابوطالب همه را متحیّر نموده بوده و باعث شد عدهّ اى به این مسئله به شک افتند که در این مختصر مجال بحث نمیباشد و خوانندگان را به کتاب «ایمان ابوطالب ([71])» رهنمون مینماییم.

هنگامى که حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در مدینه بود، مسلمین از او به عنوان عالم آل محمّد (علیه السلام) استفاده مینمودند. روزى از او سئوالى در مورد ایمان ابوطالب (علیه السلام) نمودند، حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هم نامه اى براى امام رضا (علیه السلام) نوشت و از آن حضرت خواست تا نظر خود را در مورد حضرت ابوطالب (علیه السلام) و ایمانش بیان نماید. امام رضا (علیه السلام) در جواب نامه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) چنین مینویسد: «بسم الله الرحمن الرحیم، امّا بعد فإنّک إن شککت فى إیمان أبى طالب، کان مصیرک الى النّار»([72]).

«بنام خداوند بخشنده و مهربان، امّا بعد اگر شک نمایى در ایمان ابوطالب، پس راه و روشت به سوى آتش جهّنم خواهد بود».

از این نامه و جواب قاطع امام رضا (علیه السلام) چند مطلب حاصل میشود: اوّل - ثابت شدن این مسئله که بالاخره حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از اصحاب امام رضا (علیه السلام) بوده; زیرا اگر وى طفل بوده یا هنوز به حد رشد و کمال نرسیده بود، چنین نامه اى از وى بعید به نظر میرسید.

دوّم - ثابت شدن تاریخ تولّد و وفات آن حضرت که به آن اشاره شد و از آن معلوم میشود که دست کم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هنگام نوشتن این نامه بالغ بر 25 سال داشته است; زیرا این نامه میبایستی به مرو فرستاده میشد و اگر اقامت امام رضا (علیه السلام) را، که از سنه 201 هـ . ق در خراسان بود، از تاریخ توّلد عبدالعظیم کسر نمایم، چیزى حدود 28 سال به دست میآید.

سوّم - جواب دادن امام رضا (علیه السلام) به نامه عبدالعظیم (علیه السلام) خود بیانگر این مطلب است که نویسنده آن در نزد امام از اهمیّت فوق العاده اى برخوردار بوده که در ضمن جواب نامه، وى را نیز نصیحت مینماید.

چگونگى رفتار و ادب عبدالعظیم (علیه السلام) و علاقه ائمه (علیهم السلام) به آن حضرت

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) مورد علاقه و محبّت حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) و همواره تابع نظریات و اوامر آنان بوده است.

«شیخ محمّد شریف رازى»([73]) در کتاب خود که سند گفتارش را ذکر نمینماید، مینویسد: «رفتار و عادت کریمانه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد (علیه السلام) و یا امام هادى (علیه السلام) میشد، کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، در حالى که دستهای خود را از ردا بیرون آورده بدین نحو سلام میکرد: «السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته» و حضرت امام هادى (علیه السلام) وى را به این طریق پاسخ میفرمود: «و علیک السلام یا ابوالقاسم و رحمة الله و برکاته، مرحباً بک الى..».; سلام بر تو اى اباالقاسم! آفرین بر تو باد! پیش من آى و..». او را نزدیک خود خوانده و در کنار و پهلوى خود مى نشاند، به حدّى که زانوى مبارکش ملصّق و چسبیده به زانوى مقدّس امام میشد، و کاملاً امام از احوال او استفسار کرده و پرسش مینمود که مورد غبطه و حسرت دیگران میشد.

روزى نزدیکان و اصحاب حضرت امام هادى (علیه السلام) عرض کردند: اى آقاى ما! سبب چیست که با وجود این که ابوالقاسم عبدالعظیم، حسنى (علیه السلام) است و ما از سادات حسینى (علیه السلام) هستیم و سادات حسینى (علیه السلام) هم اشرف و بالاتر از سادات حسنى (علیه السلام) هستند شما این نحو، با او رفتار نموده و او را بر ما ترجیح و اعزاز و اکرام مینمایی؟

حضرت در جواب فرمود: جواب شما را فردا خواهم گفت.

روز دیگر که مجلس امام هادى (علیه السلام) آکنده از اصحاب و نزدیکان و حوارى ایشان شد و هر یک از سادات و آقازادگان و اصحاب به جاى خود قرار گرفتند. در آخر حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) وارد شده و به عادت هر روز سلام داد و پاسخ گفت، ولى کسانى که در مجلس نشسته بودند به او راه ندادند تا کنار امام بنشیند، لذا در همان آخر مجلس نزدیک کفش کن نشست و بنا به گفته بعضى، حضرت امام هادى (علیه السلام) پس از جواب سلام فرمودند: همان جا بنشین! و جناب عبدالعظیم (علیه السلام) هم بدون هیچ درنگ و تأمّل نشست و اصلاً خاطر شریفش نگران نشد که همه روزه پهلوى امام جلوس میکرده و امروز در آخر مجلس و در کنار کفش کن نشسته است. کمال ادب و حیا و غایت فضل و دانش نیز همین است که صدر و ذیل مجلس به حال انسان فرق نداشته و تغییرى به انسان راه نیاورد.

حضرت امام هادى (علیه السلام) به عبدالعظیم و شخصى که بالا دست او بود توّجه نمود و مسئله اى از آن شخص سؤال کرد، او از جواب عاجز مانده، حضرت امام هادى (علیه السلام) از جناب عبدالعظیم (علیه السلام) پاسخ طلبید و وى بى مهابا جواب داد. امام فرمود: آفرین بر تو باد اى اباالقاسم! سپس حضرت امر فرمود که آن جناب بر خیزد و بالاى دست این شخص بنشیند همین طور مسائل از کسانى که بالا دست او بودند سؤال میفرمود و هر کدام که از جواب عاجز میشدند، امر میفرمود که جناب عبدالعظیم جواب گوید و بالا بنشیند تا به جاى هر روز رسید و سپس حضرت امام هادى (علیه السلام) با تمام مقادیم بدن شریفش متّوجه او شده و با کمال مرحمت و لطف احترام نموده و روى خود را به اصحاب و اهل مجلس و معترضین فرموده و گفت: این است جواب و پرسش و اعتراض دیروز شما! یعنى این که، عبدالعظیم (علیه السلام) به جهت مقام علم و عمل و ادب و تقوایش نزد ما مقرّب و مقام بلند دارد».

محمّد شریف رازى میافزاید: «یکى دیگر از احترام و تعظیمهای حضرت امام جواد و امام هادى (علیه السلام) به جناب عبدالعظیم (علیه السلام) این بود که هیچ وقت او را به نام نمیخواندند و پیوسته حضرتش را به کنیهاش که ابوالقاسم بود خطاب مینمودند و علماى ادب گفتهاند که: «وضع الکنیة للتعظیم و التکریم و اللقب اعم منه ومن الذم و التوبیخ; کنیه براى تعظیم و تکریم و احترام وضع شده است و لقب اعم از آن و از ذم و توبیخ است». از این رو امام هشتم شیعیان، حضرت على بن موسى الرضا ـ علیه آلاف التحیّة و الثناء- پیوسته فرزند دلبندش حضرت امام جواد (علیه السلام) را به کنیه «اباجعفر» صدا میزد و این خواندن به کنیه هم چنان که اشاره شد، از احترامات مشهور و شایع عرب است، چنان که در میان فارسى زبانها، صدا زدن اشخاص به فامیل و شهرت را احترام میدانند.

لذا به خوبى فهمیده میشود که حضرات ائمه (علیهم السلام) تا چه حدّ براى جناب عبدالعظیم (علیه السلام) احترام قائل بودهاند; جزء این نیست که تقوا، ورع و علم توأم با عمل عبدالعظیم (علیه السلام) باعث شده است که محبوبیّت خاصى نزد امامان معصوم (علیهم السلام) بیابد.

وانگهى سادات بنى حسن (علیه السلام) همواره با حضرات امام باقر و امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) اختلاف داشتند، لذا میخواستند علیه خلفأ بنى عبّاس قیام کنند و خلافت را در دست گیرند و چون ائمه (علیه السلام) با آنها موافقت نداشتند و خروج آنان را تجویز نمیکردند، از این جهت همیشه موجبات ناراحتى آن حضرات را فراهم میکردند.

مثلاً بنى هاشم و بنى عبّاس در «ابواء»([74]) جمع شدند و راجع به امر خلافت به بحث و مشاوره پرداختند.

در این موقع عبدالله بن حسن گفت: تا جعفر بن محمّد (علیه السلام) نیاید و با شما بیعت نکند، این امر انجام نخواهد شد.

پس از این قرار شد که از آن حضرت دعوت کنند تا در این مجلس شرکت کند. حضرت امام صادق (علیه السلام) در آن اجتماع شرکت کرد و به آنها فرمودند: این بیعت به آخر نخواهد رسید و محمّد بن عبدالله هرگز خلیفه نخواهد شد و در صحیفه اى که اکنون در نزد ما موجود است اسمى از ایشان نیست. اختلافات و ناراحتیهایی در این مجلس پیش آمد و گفتارهایى رد و بدل شد که اکنون جاى بحث آنها نیست، ولى مقدارى از مذاکرات این مجلس را مرحوم کلینى در کافى کتاب «الحجة باب ما یفرق بین المحق و المبطل فى امر الإمامة» نقل نموده است.

در زمان امام موسى (علیه السلام) هم جمعى از سادات بنى حسن (علیه السلام) به علّت ظلمى که از طرف حکومت غاصب به آنان شده بود، قیام کردند. حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام) با این قیام موافق نبود. آنها با سخنان آن جناب موافقت نکردند و با دولت ستمگر و عمّال او جنگ کردند و عدّه اى در جنگ کشته شدند، جماعتى را نیز به ذلّت و خوارى به زندان بردند.

اما در میان اینها، حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) بر خلاف اسلاف و بنى اعمام خود در مقابل حضرات معصومین (علیه السلام) بسیار خاضع و خاشع بود و از اوامر و دستورات آنان سرپیچى نمیکرد.

وى به امامت و وصایت آنها اعتقادى کامل داشت. اخبار و نصوصى که راجع به امامت ائمه اثنا عشر (علیهم السلام) از او نقل شده دلیل روشنى است که ایشان به ائمه معصوم (علیهم السلام) اعتقاد کامل داشته و رسیدن او خدمت حضرت امام هادى (علیه السلام) و عرضه داشتن معتقدات دینى خود به حضور آن جناب، مؤید این مطلب است. ([75])

پیام امام رضا (علیه السلام) به شیعیان از زبان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)

پیام رسان در اسلام، خود، داراى ارزش و مقامى بس عظیم است که این کتاب در صدد بیان آن نیست، ولى از باب نمونه باید گفت: هنگامى که سوره مبارکه توبه بر رسول خدا (علیه السلام) نازل شد، آن حضرت آیات مبارک را به ابى بکر داد تا به مکه برده و در منى و در روز عید قربان، براى مردم قرائت کند. ابوبکر به راه افتاد و بلافاصله جبرئیل نازل و دستور آورد که این مأموریت را از ناحیّه تو جز مردى از خاندان خودت نباید انجام دهد.

رسول خدا (علیه السلام) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به دنبال ابى بکر فرستاد و آن جناب در محلّ «روحاء» به او رسیده و آیات را از او گرفت و روانه شد، تا این پیام روح بخش خداوند را به مردم ابلاغ نماید. ابى بکر به مدینه بازگشت و عرض کرد: «یا رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) چیزى درباره من نازل شد؟» حضرت فرمود: «نه، امّا خداوند دستور داد که این مأموریت را کسى جز خودم و یا مردى از خاندانم نباید انجام دهد. ([76]

میبینیم که این خود، یکى از بهترین فضیلتهای حضرت امام على (علیه السلام) محسوب میشود.

از این رو، حضرت امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) براى رساندن پیام خود به شیعیان، جناب عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) را انتخاب نمود و این مدال افتخار را به این شخصیّت بارز و عالم وارسته و محدّث کبیر اهدا کرد و افتخارى بر افتخارات او افزود.

این خود، شایستگى و علوّ رفعت و جلالت شأن حضرت عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) را نزد آن امام همام معلوم و هویدا مینماید; چرا که در عصر امام رضا (علیه السلام) اصحاب و بزرگان دیگرى، در دانشگاه معارف و علوم اسلامى، شاگردى آن حضرت را مینمودند که هر کدام از آنها جلالتى بس عظیم داشتند، اما میان صدها شاگرد ممتاز قرعه پیام رسانى به نام حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) خورده است. اهمیّت بیان و انتقال حدیث و دستورات پیشوایان اسلام هم، از نظر قداست و نقش سازنده انسانى و اجتماعى آن، داراى آن چنان ارزشى است که، فرمودهاند: «الروایة لحدیثنا، یشدّ به قلوب شیعتنا، أفضل من ألف عابد ([77])

«بیان احادیث و معارف ما، اگر موجب تقویت دلها و روحیههای شیعیان ما شود، از عمل هزار عابد بالاتر است».

بر این اساس، پیام امام رضا (علیه السلام) را که جناب عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) براى شیعیان آن حضرت ابلاغ نموده است، تقدیم خوانندگان گرامى مینماییم.

«محمّد بن النعمان المفید قال: روى عبدالعظیم عن أبى الحسن الرضا (علیه السلام) قال: یا عبدالعظیم! أبلغ عنى أولیائى السلام و قل لهم أن لا یجعلوا للشیطان على انفسهم سبیلاً، ومرهم بالصدق فى الحدیث، وأدّوا الأمانة، و مرهم بالسکوت و ترک الجدال فیما لا یعنیهم و اقبال بعضهم على بعض و المزاورة، فإن ذلک قربة إلىّ و لا یشتغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً، فإنى آلیت على نفسى أنى من فعل ذلک و أسخط ولیّاً من أولیائى دعوت الله لیعذبه فى الدنیا أشد العذاب و کان فى الاخرة من الخاسرین، وعرفهم أن الله قد غفر لمحسنهم و تجاوز عن مسیئهم ألا من أشرک بى أو أذى ولیّاً من أولیائى، أو أضمر له سوءَاً فإن الله لایغفر له حتى یرجع عنه، فإن رجع وإلافنزع روح الإیمان عن قلبه و خرج عن ولایتى و لم یکن له نصیباً فى ولایتنا و أعوذ باللّه من ذلک ([78])

محمّدبن نعمان مفید (رحمهم الله) گوید که عبدالعظیم از ابالحسن امام رضا (علیه السلام) روایت کرد که ایشان فرمودند: «سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو: راهى را براى نفوذ و تسلّط شیطان بر خود باز نگذارند. آنان را به راست گویى در سخن و اداى امانت وادار کن و نیز به آنان دستور بده، در مسائل پوچ و بیهوده بحث و جدال را ترک نموده و سکوت انتخاب کنند; باز به آنان دستور بده، به سوى هم روى آورند و معاشرت و رابطه با یک دیگر برقرار نمایند; زیرا این عمل موجب تقّرب و محبوبیّت نزد من میشود. دوستان و یاران من نباید، وقت خود را صرف مخالفت و سرکوبى هم دیگر نمایند; من باخود عهد کردم، هر کس مرتکب این گونه اعمال شود و یکى از دوستان مرا مورد خشم و ناراحتى قرار دهد، از خدا بخواهم او را در دنیا گرفتار سختترین عذابها کند و در آخرت نیز از زیانکاران باشد. و آنان را آگاه ساز که خداوند نیکوکاران آنها را آمورزیده و از بدکاران آنها هم در گذشته است، مگر کسانى که شرک آورده یا موجب تجاوز و اذیّت دوستى از دوستان من شوند یا عداوت و کینه آنان را در دل داشته باشد; چرا که پروردگار چنین گناهانى را نمیآمرزد، جز این که از کار زشت خود بازگشت واقعى نماید و آن را جبران کند وگرنه روح ایمان از قلب آنان میرود و از دایره ولایت ما خارج میشود و از آن بهره اى نخواهند برد و من از آثار شوم چنین گناهانى و لغزشهای خطرناک به خدا پناه میبرم!».

از عبارات این پیام استفاده میشود که موضوع پیام، موضوعى اجتماعى و سیاسى بوده است و امام هشتم (علیه السلام) هم آن روز براى شیعیان خود از دو موضوع ناراحت بوده و احساس خطر میکرده است; یکى نفوذ شیطان صفتان در صفوف پیروان اهل بیت (علیه السلام) و در مخاطره قرار گرفتن کیان تشیّع و دیگرى اختلافات داخلى و مشاجرات لفظى بیهوده و تفرقه آفرین، که راه را براى نفوذ و سلطه نا اهلان فراهم میکند و نیروهاى یاران اهل بیت (علیه السلام) را در مسیر نابودى قرار میدهد. ([79])

کیفیّت حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نزد امام هادى (علیه السلام)

یکى از درخشانترین دوران زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، که خود، دلیل دیگرى بر فضیلت مقام، بزرگى روح، کمال ایمان و غایت تواضع اوست، حدیث عرض دین آن حضرت به محضر امام زمان خود، حضرت امام هادى (علیه السلام) است; که اگر نبود او را فضیلتى غیر از آن هر آینه کافى و وافى بود در جلالت آن حضرت، هم چنان که بعضى از بزرگان مانند میرداماد و علّامه، جناب عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) را با این عبارت ستودهاند که: «لَو لا لَهُ فَضلٌ إلّا حدیثُ عَرضِ دینه لَکَفى به فَضلاً; اگر عبدالعظیم (علیه السلام) را جز حدیث عرض دینش فضلى دیگر نبود، هر آینه او را بس بود».

امّا حسّاسیّت و آموزندگى این مرحله هم، بدین دلیل است که، چنین اقدامى از یک سو نشانه صفا و صداقت عبدالعظیم (علیه السلام) است، و از سویى دیگر نشانه دین دارى واقعى و احساس مسؤلیتى است که وى در سایه علم و دانش خود، به اهمیّت آن پى برده است و نیز شیوهی اقرار و اعتراف وى به یک سلسله عقاید حتمى دین، براى همه ما میتواند درسى آموزنده و سرمشقى سازنده باشد.

حسّ کمال جویى انسان همواره او را براى رسیدن به غایت مراتب بشرى فرا میخواند. گرچه عدّه این دسته از اشخاص که داراى حس انسانى و سیر تکاملى هستند نسبت به توده مردم کم است و آیه مبارکه «و قَلیلٌ مِن عِبادِىَ الشَّکور»([80]) گواهى بر عزّت و قلّت آنها است، ولى نزد خدا بسیار عزیز ومقرّبند.

این دسته از مردم به واسطه آن حس و سیرشان پیوسته خود را در مقابل مرآت حقیقت و آینه حق نماى عالم وجود آورده و ظاهر و باطن خود را بر آن گزارش داده و عرضه مینمودند; شمار چنین مردانى بسیار است و ما به جهت اختصار به ذکر چند تن از آنها بسنده میکنیم.

بزرگترین این اشخاص سیّد و مولاى ما عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) است که کیفیّت عرض دین ایشان راگزارش خواهیم داد.

نام چند تن دیگر از این بزرگان عبارت است از: «خالد بن جریر بجلى»، «حسن بن زیاد»، «عمرو بن حریث»، و «آل اعین» و پسرانش «حمران بن اعین» و «زراة بن اعین».

این افراد خودشان را در مقابل آینه ایزد نماى امام جعفر صادق (علیه السلام) در آورده و عقاید ایمانى و عرض دین خود را نمودند. بزرگان دیگرى چون «أبا الجارود» و «إسماعیل بن جابر جعفرى» به حضرت امام محمّدباقر (علیه السلام) گزارش عقیده دادهاند و آن حضرت با فرزندش، امام صادق (علیه السلام) تصدیقشان مینمود و دعایشان میفرمود. ما فقط به نگارش اسامى این چند نفر اکتفا نموده و از شرح احوال و داستان زندگانى و کیفیّت عرض دینشان خوددارى میکنیم.

این اشخاص با وجودى که از حوارى و اصحاب خاص صادقین (علیه السلام) بودند، هیچ کدام از آنها به رتبه و مقام سیّد ما عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) نمیرسیدند و گزارش عرض دینشان هم به کیفیّت و تفصیل عرض دین آن حضرت، که هم داراى اصول وهم فروع و تمامى ارکان و نکات لطیفه باشد، نبوده است و به حقّ این بیت مناسب مقام آن حضرت میباشد:

انصاف میدهم که دلیران دلبران *** بسیار بودهاند نه بدین حسن و دلبرى

ما در سطور پایین، ترجمه حدیث عرضه دین و خود عبارات شیوه اى عربى آن را، که متضمّن اقرار و عقاید حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) نزد امام هادى (علیه السلام) است از زبان خود آن بزرگوار، مورد مطالعه قرار میدهیم ([81]):

«محمّد بن على بن الحسین، قال: حدّثنا على بن أحمد بن موسى الدقاق (رحمهم الله) و على بن عبدالله الورّاق جمیعاً، قالا: حدّثنا محمّد بن هارون الصوفى، قال: حدّثنا أبوتراب عبیدالله بن موسى الرویانى، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنى: قال: دخلتُ على سیّدى على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن أبى طالب (علیه السلام)، فلما بصر بى قال لى: مرحباً بک یا أباالقاسم أنت ولیّنا حقاً.

قال: فقلت له: یابن رسول الله إنى أرید أن أعرض علیک دینى، فان کان مرضیّاً تبتُ علیه حتى ألقى الله عزّوجل، فقال: هات یا أباالقاسم، فقلتُ: إنى أقول: إنّ الله تعالى واحد لیس کمثله شىء، خارج عن الحدّین، حدّ الإبطال و حدّ التشبیه، أنّه لیس بجسم، و لا صورة، و لا عرض، ولا جوهر بل هو مجسّم الأجسام و مصوّر الصور، وخالق الأعراض و الجواهر، و ربّ کل شىء و مالکه و جاعله و محدثه.

و أنّ محمّداً عبده و رسوله، خاتم النبییّن فلا نبىّ بعده الى یوم القیامه، و أنّ شریعته خاتمة الشرایع فلا شریعة بعدها الى یوم القیامه، و أقول: انّ الامام و الخلیفة و ولىّ الامر بعده أمیرالمومنین على بن أبى طالب ثم الحسن، ثم الحسین، ثم على بن الحسین، ثم محمّدبن على، ثم جعفر بن محمّد، ثم موسى بن جعفر، ثم على بن موسى، ثم محمّدبن على، ثم أنت یا مولاى. فقال على (علیه السلام): ومن بعدى الحسن ابنى فکیف للناس بالخلف من بعده؟

قال: فقلتُ: و کیف ذاک یا مولاى؟ قال: لأنّه لا یرى شخصه، و لا یحل ذکره باسمه، حتى یخرج فیملأ الارض قسطاً و عدلاً، کما ملئت ظلماً و جوراً، قال: فقلت: أقررتُ، وأقول: إنّ ولیهم ولىّ الله، وعدّوهم عدوّ الله، وطاعتهم طاعة الله و معصیتهم معصیة الله، و أقول: أن المعراج حق، والمسائل فى القبر حق، و أنّ الجنّة حقّ و النار حق، والصراط حق، والمیزان حق، و أن الساعة اتیة لا ریب فیها و أن الله یبعث من فى القبور، و أقول: إن الفرائض الواجبة بعد الولایة، الصلوة و الزکوة و الصوم، و الحج، و الجهاد، والأمر بالمعروف، و النهى عن المنکر.

فقال: على بن محمّد (علیه السلام) یا أبالقاسم هذا و الله دین الله الذى ارتضاه لعباده، فاثبتْ علیه ثبّتک الله بالقول الثابت فى الحیوة الدنیا و فى الآخرة; ([82])

حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) میگوید: به حضور آقایم، على بن محمّد امام هادى (علیه السلام) وارد شدم، همین که چشم آن بزرگوار به من افتاد، فرمود: اى ابوالقاسم مرحبا! خوش آمدى، تو دوست حقیقى ما هستى. سپس عرض کردم: اى پسر پیامبر (رحمهم الله) میخواهم، عقاید دینى خود را خدمت شما بیان کنم، بر آن استوار و باقى بمانم تا زمانى که خداوند عزّوجلّ را ملاقات کنم.

امام (علیه السلام) فرمودند:] آرا و عقاید خود را[بیان کن. عرض کردم: من عقیده دارم خدا یکى است و مانند او چیزى وجود ندارد. او از حد ابطال و تشبیه بیرون است. خداوند متعال، جسم و صورت، عَرض و جوهر نیست، بلکه خداوند جسمها را جسمیّت بخشیده و صورتها تصویر کرده و عرضها و جوهرها را آفریده است و او پروردگار همه چیز و مالک و پدید آورنده همه موجودات است.

و] هم چنین من عقیده دارم که[محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بنده فرستاده خدا و آخرین پیامبران است و پس از آن حضرت، تا روز قیامت، پیامبر دیگرى نخواهد آمد. شریعت و دین وى هم آخرین شریعت است و تا روز قیامت هیچ شریعت دیگرى نخواهد آمد.

] درباره امامت هم[من معتقدم، پس از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)، امام و خلیفه و ولى امر، امیرالمؤمنین على بن أبى طالب (علیه السلام) است و پس از آن بزرگوار، حسن و سپس حسین و بعد، على بن حسین، آن گاه محمّدبن على، سپس جعفر بن محمّد، بعد موسى بن جعفر آنگاه على بن موسى بعد از وى محمّد بن على و پس از وى، شما، اى مولاى من، پیشوا و مقتداى واجب الاطاعة خواهى بود.

] وقتى صحبت من به این جا رسید، [امام هادى (علیه السلام) فرمود: بعد از من فرزندم حسن (علیه السلام) امام است، اما مردم درباره امام بعد از او چه خواهند کرد؟ عرض کردم. مگر جریان امام بعد از فرزند شما چگونه خواهد بود؟

امام (علیه السلام) فرمود: امامت امام پس از فرزندم حسن (علیه السلام) به گونه اى است که از دیدهها پنهان میشود.

نام وى نباید به زبانها جارى شود، تا این که از پشت پرده غیبت بیرون بیاید و قیام کند و زمین را از قسط و عدل لبریز نماید، همان طور که زمین از ظلم و ستم انباشته شده است.

عبدالعظیم حسنى (علیه السلام) میگوید: عرض کردم: اى مولاى من، من به این امام غایب هم، اقرار کردم و معتقدم، دوستان آن امامان، دوستان خدا و دشمنان آنان، دشمنان خدا میباشند.

اطاعت آنان، اطاعت خدا است و عصیان و نافرمایى در برابر آن بزرگواران، گناه سرکشى در مقابل خداوند خواهد بود و اعتقاد دارم که معراج پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) حقیقت دارد; سؤال و جواب قبر حق است; بهشت و جهنّم و صراط و میزان حقیقت دارد; روز قیامت و معاد فرا میرسد و در آن هیچ گونه شک و تردیدى نیست و خداوند هم مردگان را زنده خواهد نمود.

هم چنین عقیده دارم که فرایض واجب پس از اعتقاد به ولایت و امامت، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر میباشند.

] وقتى صحبت بدین جا رسید، [امام هادى (علیه السلام) فرمودند:

«اى ابوالقاسم: به خداوند سوگند، اعتقاداتى که عرضه داشتى، مبانى واقعى دین الهى است که، خداوند براى بندگان خود برگزیده و از آن خشنود میشود. بنابراین، بر این اعتقاد استوار است و ثابت قدم باش، تا خداوند تو را در زندگى دنیا و آخرت، پایدار و جاویدان کند». ([83])

بنابر گفتار بالا و مباحث قبلى، علل و عواملى که شخصیّت و مقام حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) را در قلّه بلندى از شرافت و عظمت و جلالت و علو رفعت قرار داده، عبارت از: ذریّه اهل بیت پیغمبر (علیهم السلام) بودن; اخلاص و صداقت در گفتار و عمل داشتن; سطح علمى بالا; روایت کردن اخبار و احادیث دینى; پناهندگى و حمایت از محرومان; مقام وکالت و نمایندگى امام هادى (علیه السلام) و درک چند تن از حضرات ائمه (علیهم السلام); مبارزه با ظلم ستم; برآوردن حاجت دردمندان و در نهایت عرضه و ارائه دین خود به پیشگاه امام معصوم (علیهم السلام)، که اینها همه و همه، باعث جلالت شأن این سیّد جلیل القدر شده است.

 

 


[1]. منتهى الآمال 1: 461.

[2]. حالات این امامزاده واجب التعظیم مفصّلاً در جلد اول این کتاب، که مربوط به زندگانى امامزادگان مدفون در استان قم میباشد، نگاشته شده است.

[3]. اقتباس از کتابهای منتهى الامال 1: 461; زندگانى چهارده معصوم (علیه السلام): 1043; زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، عطاردى: 24; زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 3; اختران فروزان رى و طهران 15; شاگردان مکتب ائمه (علیه السلام)3: 4.

[4]. تراجم الرجال 2: 611-662، کرام البررة; 368.

[5]. زندگانى چهارده معصوم، عمادزاده 2: 383.

[6]. عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام): 306.

[7]. همان.

[8]. عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام): 313.

[9]. آثار تاریخى تهران: 147.

[10]. آل عمران (3) آیه 26-28.

[11]. آل عمران (3) آیه 144.

[12]. نمل (27) آیه 30.

[13]. صافات (37) آیه 130-131.

[14]. آثار تاریخى طهران: 150.

[15]. آثار تاریخى طهران: 155.

[16]. هفته نامه رى، شماره 170، سال چهار، چهارشنبه، 10 بهمن 1375.

[17]. امامزادگان رى 1: 303 ـ 333.

[18]. تهذیب الانساب: 139; أنساب مجدى: 35; سراج الانساب:47; الشجرة المبارکة: 67; الفصول الفخریة 107; عمدة الطالب: 71; سرالسلسلة: 24; مشاهد العترة الطاهره: 96.

[19]. عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده: 103.

[20]. منتقلة الطالبیّه:156-157.

[21]. منتهى الآمال 1:461.

[22]. زندگانى حضرت عبدالعظیم، رازى: 20.

[23]. سرّالسلسلة العلویّه:24.

[24]. سرّالسلسله العلویّه: 24.

[25]. کمال الدّین صدوق 2: 51; بحار الانوار 69:2.

[26]. أبو على محمّد بن أبى بکر همام بن سهیل کاتب اسکافى از بزرگان علما و محدّثین جلیل القدر بوده، شیخ در رجال خود این راوى را از ثقات روات و مشایخ عظیم الشأن شمرده است. نجاشى نیز او را توثیق کرده و از وى به عظمت یاد میکند. علاّمه در قسم اوّل خلاصه از این محدّث جلیل القدر تجلیل زیادى به عمل آورده است. محمّد بن همام از معاصران شیخ کلینى (رحمهم الله) بوده که در سال 332 هـ . ق وفات نموده است.

[27]. عبدالعظیم (علیه السلام) حیاته و مسنده: 26.

[28]. اختران فروزان رى و طهران: 37; زندگانى عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 29.

[29]. من لا یحضره الفقیه 2: 80; سفینة البحار 2: 121.

[30]. رجال طوسى: 387.

[31]. عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده: 26; مستدرک الوسائل 3: 613.

[32]. زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 22.

[33]. عمدة الطالب:71.

[34]. وسائل الشیعه 8: 196.

[35]. رجال نجاشى: 247-248.

[36]. رواشح السماویّه: 198.

[37]. در کلمات مرحوم میرداماد نظر است، زیرا چه نصّى بالاتر از وثاقت اخبار آن حضرت و توثیق آن جناب از سوى امام دهم (علیه السلام) که به ابا حماد رازى میفرماید: «اى ابا احمد، هر گاه در امور دینت مشکلى برایت پیش آمد، جواب آن مشکل را از عبدالعظیم حسنى بخواه و سلام مرا به او برسان». پس اگر وى موثوق نزد امام (علیه السلام) نبود، آن حضرت امر به ارجاع نمینمود.

[38]. ثواب الأعمال: 124.

[39]. زندگانى عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 23; و عبدالعظیم حیاته و مسنده: 31.

[40]. الذریعه الى تصانیف الشیعه، شیخ آغا بزرگ تهرانى 7: 169.

[41]. نورالآفاق: 15.

[42]. الذریعه الى تصانیف الشیعه، شیخ آغا بزرگ تهرانى 7:169.

[43]. بدایع الانساب: 39.

[44]. روح و ریحان: 399.

[45]. الشجرة المبارکه:64.

[46]. منتهى الآمال 1: جناب آقاى اردستانى در کتاب خود، خدیجه را دختر حسن بن حسن نوشته است که یقیناً غلط میباشد، زیرا هیچ یک از مورخّان و علماى انساب براى حسن فرزندى به نام حسن ثبت ننمودهاند و اگر هم منظور ایشان حسن فرزند امام حسن مجتبى (علیه السلام) بوده، وى دخترى به نام خدیجه نداشته است. ر.ک: انساب مجدى: 20; انساب فخرى: 130; تهذیب الآنساب: 105; عمدة الطالب: 72; سراج الآنساب: 34; الشجرة المبارکة: 41.

[47]. سرالسلسلة العلویة: 24; و 62 مناهل الضرب: 166;

[48]. المجدى: 177; سّرالسلسلة العلوّیه: 62.

[49]. تهذیب الانساب: 139.

[50]. لباب الانساب 2: 447.

[51]. الشجرة المبارکة: 64.

[52]. منتهى الآمال 1: 461.

[53]. عمدة الطالب:71.

[54]. روح و ریحان: 234.

[55]. زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 114.

[56]. سفینة البحار 2: 121; منتهى الامال 1: 461; مناهل الضرب: 97.

[57]. منتقلة الطالبیه: 157.

[58]. زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 28.

[59]. مستدرک الوسائل 3: 613.

[60]. مناهل الضرب: 162 ـ 163.

[61]. مستدرک الوسائل 3: 613; سفینة البحار 2: 121.

[62]. رجال نجاشى: 247.

[63]. نهج البلاغه، فیض الاسلام: 833; نهج البلاغه، صبحى صالح: 363; نهج السعاده فى مستدرک نهج البلاغه 2: 32; خطبه 164; امالى شیخ صدوق: 177; بحار الانوار 77: 377; تذکرة الخواص: 158; دستور معالم الحکم: 135; شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید 5: 164; نقل از زندگانى عبدالعظیم، اردستانى: 47.

[64]. شریح قاضى کندى را عمر بن خطاب براى امور قضائى کوفه انتخاب کرد. او همواره در این شهر به اختلافات مردم رسیدگى میکرد، و شصت سال در این مقام ماند. در فتنه ابن زبیر مدّت سه سال از این شغل کناره گیرى کرد و پس از این که حجّاج بن یوسف بر عراق مسلّط شد، شریح از مقامش استعفا کرد و درب منزلش را بروى مردم بست.

[65]. نهج البلاغه، فیض الاسلام: 836.

[66]. مستدرک الوسائل 3: 613; مفاتیح الجنان: 564; عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده: 32-63; زندگانى عبدالعظیم (علیه السلام)، اردستانى: 49.

[67]. رجال طوسى: 378.

[68]. زندگانى عبدالعظیم (علیه السلام)، اردستانى: 17.

[69]. عبدالعظیم الحسنى (علیه السلام) حیاته و مسنده:38.

[70]. بحار الأنوار 2: 65.

[71]. تألیف فخار معدالموسوى، متوفّاى سنه 630 هـ . ق، در 641 صفحه.

[72]. بحار الانوار 35:125; مکاتیب الأئمه 2:176 و 177; الحجّة على الذاهب الى تکفیر أبى طالب: 16.

[73]. زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى: 30.

[74]. «ابواء» نام منزلى بین مکه و مدینه است. هنگامى که خلافت بنى امیّه رو به ضعف نهاده و در اطراف و اکناف ممالک اسلامى انقلاب شده بود، سران بنى هاشم در این جا اجتماع کرده و مخالفان را رهبرى میکردند.

[75]. عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده: 43.

[76]. تفسیرالمیزان 9:248.

[77]. روح و ریحان: 113; زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، اردستانى: 63.

[78]. اختصاص، شیخ مفید: 241.

[79]. ترجمه روایت و اضافات از کتاب زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، اردستانى: 64 نقل گشته است.

[80]. بسأ (34) آیه 13.

[81]. این تعابیر از کتاب زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، رازى و اردستانى: 34 ـ 39 نقل گردیده است.

[82]. بحار الانوار 36:412; امالى شیخ صدوق، مجلس 54: 126; کمال الدّین، شیخ صدوق 2: 51; منتهى الآمال 2: 694; توحید، شیخ صدوق: 82; عبدالعظیم الحسنى حیاته و مسنده: 177.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده