- چهارشنبه ۲۶ شهریور ۹۳
این آرامگاه در جنوب شهر ابهر و در انتهاى خیابان 17 شهریور قرار دارد.
آرامگاه اصلى با پلان چهار طاقى احداث شده که با ایجاد شکست در جرزها به 20 وجهى تبدیل گردیده است. و کلاً از آجر بوده و بى پیرایه بودن ظاهرى آن عملکرد بنا را که همانا آرامگاه صوفیانه باشد، بیش از پیش تأکید مىنماید. برفراز این چهار طاقى، گنبد زیبایى به سبک پنج او هفت و همانند با گنبدهاى دوران سلجوقى استوار گشته و با گنبد بناى مسجد جامع قروه و مسجد جامع سجاس قابل مقایسه است. درِ ورودى با یک پلّه از کف محوّطه از سمت شمالى تعبیه شده و قبر پیر در وسط این محوّط آرامگاه مولانا قطب الدّین ابهرى ـ ابهره در سرداب با پلان صلیب (چلپیا) با اجراى 5 پلّه از کف بنا قرار دارد. سقف قبر و بازوى صلیب با طاقهاى جناغى بسیار زیبا طرح و اجراء شده است. که از این نظر با سبک قبرى که دلالت بر تاریخ احداث بنا و موتفى جهت تاریخى گذارى باشد در این بنا مشاهده نشده است.
در سمت غربى این آرامگاه محدّثاتى وجود دارد که حداقل سه فضا را نمایش مىدهد، در حفّاریهاى که توسّط دکتر ثبوتى به انجام رسیده در فضاى میانى قبرهاى متعدّدى متعلّق به قرون ششم تا هفتم قمرى وجود دارد. بنابراین محدّثات اخیر الذکر را مىتوان خانقاه و محل سماع عرفا تصوّر نمود. این بنا در چند سال گذشته بازسازى شده است.
یک اشتباه تاریخى: استاد آقاجان فخیمى دربارة انتساب این بقعه به قطبالدّین احمد ابهرى اعتراض داشته و این بنا را متعلّق به ابوبکر ابهرى مىداند که عیناً نوشته ایشان در ذیل اشاره مىشود:
«بناى صومعه ابوبکر ابهرى، عبداللَّه ابن طاهر بن حارث طایى، متوفّى 330 هـ . ق در منتهى الیه سمت جنوب ابهر قرار گرفته و بیشتر از ده قرن از عمر این بناى تاریخى سپرى شده است. این صومعه تاکنون اشتباهاً در میان اهالى ابهر به آرامگاه قطبالدّین احمد ابهرى ملقّب به پیر زهرنوش معروف و مشهور گردیده است. اصل و ریشه این سخن و اشتهار غلط آن به این نام معلوم نیست. احتمال قریب به یقین اینکه عمادالدّین محمّد حسن بن احمد ابهرى که از فرط سردگفتارى به زمهریر ملقّب و پیرى مشهور بوده و جوار صومعه عبداللَّه بن طاهر در میان باغهاى زره کواد بقعه خرابهاى داشته که امروزه دیگر آثارى از آن به چشم نمىخورد، باشد و شاید معروفیّت احمد زمهریر، به علّت مرور زمان و تلفّظ عامیانه به احمد زهرنوش تبدیل یافته باشد.
در تاریخ و تراجمى که در اختیار داشتم کسى را به نام پیر احمد زهرنوش نیافتم. به نظر مىرسد مؤلّف محترم تاریخ زنجان که بقعة ابوبکر ابهرى عبداللَّه بن طاهر را به پیر احمد زهرنوش واگذار کرده رنج مطالعه و زحمت تحقیق به خود راه نداده زیرا اگر منظور ایشان قطبالدّین ابوالرشید احمد ابهرى است که به تصریح قریب به اتّفاق تواریخ اسلامى صوفى روشن ضمیر و محدّث مشهورى در بغداد بوده و در سال 577 هـ . ق در همانجا فوت کرده و پیرایه پیرى و زهرنوشى را هم به دنبال نداشته است و شرح حال و سال وفات او را اکثر تواریخ معتبر مانند مناقب اوحدالدّین کرمانى و طبقات الصوفیه عبدالرحمان جامى، تاریخ گزیده و نزهة القلوب حمد اللَّه مستوفى و سایر تراجم الرجال ثبت و ضبط کردهاند.
با کمال تأسّف، موضوع اشتهار اشتباهى این بقعه به پیر احمد زهر نوش اخیراً به مراجع بزرگ تألیفاتى کشور هم سرایت کرده و شگفتا که آنها هم با نادیده گرفتن این همه منابع و مصادیق تاریخى اسلامى همان کتاب تاریخ زنجان را ملاک عمل قرار داده و این صومعه دیرپا را که قبل از تولّد قطبالدّین احمد ابهرى موجودیت داشته، بدون قال و مقال بنام بقعه پیر احمد زهر نوش پذیرفتهاند.
بقعة پیراحمد به شمارة 981 و در تاریخ 1/7/1353 به ثبت آثار ملّی و تاریخی رسیده است.
قطبالدّین ابوالرشید احمد بن ابى عبداللَّه محمّد بن ابى القاسم عبداللَّه ابهرى یکى از برجستهترین اقطاب سلسله تصوّف به شمار مىرود که از مریدان شیخ ابوالنجیب سهروردى است. وى عالم عامل و فقیه جامع علوم ظاهر و باطن بود. کتاب مناقب اوحدالدّین کرمانى در مورد ورود به جرگة تصوّف و عرفان شیخ قطبالدّین ابهرى مىنویسد: شیخ ضیاءالدّین ابوالنجیب سهروردى از جمله اصحاب بود و در عصر خود نظیر نداشت. مرشد و هادى و صاحب دعوت بود. اوّل کسى که دعوت او را قبول و اجابت نمود و مرشد شد قطبالدّین ابهرى العزیز بود. او مریدى فاضل و عالم بود و در تمامت فضایل و قوفى کامل داشت آنچنان که گویند در همه فن چو مردم یک فن از علوم و فضایل چیزى بر او پوشیده نبود.
او مفتى و رئیس و پیشوا در بغداد و مشارالیه بود و مشهور است که دو درس گفتنى یکى در خلا و یکى در ملا. بر قدر حوصله هر کس درس فرمودى داستان چله نشستن دو اربعین و عاقبت دست یافتن وى به اسرار الهى شنیدنى و مطول است و ما از ذکر آن خوددارى مىنمائیم. همین قدر اکتفا مىشود که عاقبت با راهنماییهاى شیخ سهروردى قطبالدّین ابهرى موفّق به فتح باب شده و اسرار ظاهر و باطن بر وى مکشوف گردیده و به درجهاى نائل شده که از خلفاى شیخ سهروردى و به روایتى به دامادى او مفتخر گردیده است.
بر این مدّت اندکى گذشت که شیخ ضیاءالدّین سهروردى در بغداد به جوار حق پیوست و هنگام رحلت به قطبالدّین ابهرى وصیّت کرد که برادر زادهام شیخ شهابالدّین هنوز طفل و کودک است. در سن پانزده سالگى است. در حق او به هیچ وجه قصور نکنى و بر آن قرار که من ترا ارشاد کردم تو نیز او را ارشاد کن و به تحصیل او اجتهاد کنى و او را به فرا گرفتن علم مشغول دارى که استعداد عظیم و قوت حافظه بغایت دارد. مرا از تو مشفقتر کسى نیست و بر من از او عزیزتر در سپارش و وصیّت او مبالغه مىفرماید که او صاحب دعوت و قبول خواهد بودن و بزرگ عصر و مرشد و مقتداى خلایق مبنى بر سپارش و وصیّت شیخ قطبالدّین نیز او را بر تحصیل اشتغال مىدارد. تربیت و ارشاد مىنماید. عظیم معتبر و محترم مىدارد بعد از این مىرود به خدمت شیخ وجیهالدّین که عمش باشد و از دست او خرقه تصوّف مىپوشد.
شادروان سیّد محمّد نوربخش در سلسلة الاولیا، قطب الدّین ابوالرشید احمد ابهرى را چنین توصیف مىنماید.
کانَ مِن اکابر الاولیا و المُرشدین مِن الخلوَه والعزلِه وَ الاربعینات و الریاضات وَ المجاهدات العامه و الاستقامة على آداب الشریعه والطریقه والرعایه الاوقات وَ اَلمتابعة جَمیع السنَنَ و الشرعیات و الوصول الى المکاشفات و المشاهداتِ وَ المعاینات و التجلیات و سلسلة باقیة الى یومنا هذا.
ولادتش روز اوّل شوال سنه 500 هـ . ق و وفاتش در بغداد سنه 577 هـ . ق اتّفاق افتاده است. قطبالدّین علاوه بر اطّلاع کامل از معارف صوفیان محدّث نیز بوده و از قاضى ابوالفتح عبداللَّه بن محمّد معروف بن ابن بیضاوى و همچنین از ابوالقاسم زاهر بن طاهر شحامى نیشابورى سماع حدیث داشته و از یاران و مریدان ابوالنجیب عبدالقاهر بن عبداللَّه بن محمّد عمویه سهروردیه بدو انتساب دارند و پس از وفات ابوالنجیب شیخ قطبالدّین بجاى او در بغداد بر مسند ارشاد نشسته. مىگوید قطبالدّین بزبان عربى شعر مىگفته، ابن الفوطى دو بیت از اشعار عربى او را ضبط کرده و کنیة او را ابو رشید یاد کرده است.
- ۱۲۸۸
- ادامه مطلب