- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
این بقعه در ضلع شمال غرب میدان حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، پشت مرکز خرید مهدى در یک کوچه باریک به نام ملک زاده که ورودى آن از پارکینگ مرکز خرید میگذرد واقع شده است. در حال حاضر مراکز تجارى و چند باب منزل مسکونى بقعه را احاطه کرده است و به هیچ عنوان نمیتوان آن را از اطراف تشخیص داد.
بقعه توسّط میرزا یوسف خان مستوفى الممالک صدر اعظم ناصرالدّین شاه، اندکى پس از وفات سیّد ساخته شده است. علّت این موضوع به ارادت مستوفى نسبت به سیّد صادق باز میگردد. آقا سیّد صادق پس از وفات در آرامگاه با شکوهى در ضلع شمال غربى میدان حضرت عبدالعظیم که توسّط یوسف مستوفى الممالک صدر اعظم ناصرالدّین شاه براى خاندان طباطبایى در نظر گرتفه شده بود، در بنایى با کتیبههایی از کاشى و منقوش به آیات قرآنى در زیر یک کلاه فرنگى به خاک سپرده شد. سنگ قبر یک تکّه و خط بسیار زیباى آن در نوع خود دیدنى و کم نظیر است. امروزه متأسّفانه از شکوه و جلال آرامگاه چندان نشانى بر جانمانده است.
آرامگاه خانوادگى سیّد صادق طباطبایى در گذشته حدود 1200 متر مربّع وسعت داشت که دیوارهاى جنوبى آن در کنار خیابان قم قرار میگرفت. بنا به گفته اهالى قدیمى محل، تعدادى حجره در کنار خیابان قم وجود داشت که صحن آرامگاه را از خیابان جدا میکرد. اکنون از صحن وسیع آرامگاه، فقط دویست متر مربّع آن از گزند روزگار محفوظ مانده است، چرا که طى ساخت و سازهاى دهه هفتاد شمسى، مرکز خرید بزرگى، صحن قدیمى بقعه را که در آن قبور زیادى وجود داشته، به خود اختصاص داده است و هیچ اثرى از محوّطه و فضاى بقعه بر جاى نمانده است.
بناى بقعه مورد تعمیر قرار گرفته است، از جمله گنبد شیشه ایای سبز رنگ آرامگاه، اواخر دهه 1330 هـ . ق، ساخته شد. آخرین مرمّت بنا در اواخر دهه 1350 هـ . ش، صورت گرفت که طى آن سقف بقعه با تیرآهن مسقف و بازسازى شده است.
وضعیّت کنونى بقعه
به دلیل گمنامى بقعه، دسترسى به آن مشکل است. امروزه به دلیل اختصاصى بودن بقعه، درِ ورودى آن مسدود است و ورودى به بقعه جز با هماهنگى با خاندان طباطبایى امکان پذیر نیست.
ورودى در فلزى بزرگى است که احتمالاً به منظور تردّد وسایل نقلیه از آن استفاده میشود. این در، جایگزین در ورودى اصلى بقعه شده است. از پس در، فضایى که به صحن میماند قرار دارد و آنگاه رواق و بارگاه (تنها نشانه از بقعه با شکوه قبلى) قرار گرفته است. گنبد کنونى شیشه ایای است و از آنجا که امکان دسترسى به داخل آرامگاه نبود تشخیص کامل مصالح، ابزار و نقوش و کتیبههای حک شده بر رواق میسر نبود. اندک اطّلاعات کسب شده از اهالى محل مشخص کرد که بقعه شامل یک حیاط در ضلع شمال محوّطه است. بناى بقعه در جنوب محوّطه قرار گرفته و شامل یک سالن است.
در کتاب یادداشتهای منتشر شده سیّد محمّد طباطبایى درباره این آرامگاه چنین آمده است:
«در ضلع جنوب غرب میدان حضرت عبدالعظیم در محوّطه اى با مساحت بیش از چند هزار متر مربّع، تا یکى دو سال پیش «آرامگاه خاندان طباطبایى» قرار داشت که توسّط یوسف مستوفى الممالک صدر اعظم عصر ناصرى، وقف آرامگاه براى سیّد صادق طباطبایى (پدر سیّد محمّد) و اولاد و فرزندان او شده بود. پس از فوت سیّد صادق که در 1300 هجرى قمرى اتّفاق افتاد، وى در بنایى هشت ضلعى با کتیبههایی از کاشى در اطراف، و منقوش با آیات قرآنى، در زیر کلاه فرنگى دفن شد که داخل بقعه هم به تذهیبات آب طلا مزین شده بود.
در همان محل، در بالاى سر آرامگاه سیّد صادق، فرزندش سیّد احمد که مشى سیاسى را از برادر جدا کرده و از پیروان مشروعه شیخ فضل الله شده بود و نوهاش حاج سیّد کاظم مدفون میباشند. در میانه بقعه، سالن دیگرى در جوار آرامگاه سیّد صادق قرار دارد که متعّلق به آیة الله سیّد محمّد طباطبایى و فرزندانش سیّد محمّد صادق (رئیس چهارم مجلس شوراى ملى) و سیّد عبدالهادى و گروهى دیگر از اعضاء خاندان طباطبایى آرمیدهاند.
بطورى که گفته میشود، از این آرامگاه که در سالیان گذشته داراى درِ بزرگ ورودى با زنجیر بوده به عنوان «بست» استفاده میشده و افرادى که به آنجا پناه میآوردند، در امان بودهاند.
تولیت این آرامگاه در ابتدا با مرحوم سیّد محمّد طباطبایى و سپس با سیّد محمّد صادق و بعدها نسل در نسل به فرزندان ذکور ارشد وى منتقل شد.
تا زمان حیات مهندس سیّد مصطفى طباطبایى (فرزند سیّد محمّد صادق) این آرامگاه از شکوه و جلال در خور به خاک خفتگان آن برخوردار بود ولى پس از درگذشت آن مرحوم و انتقال تولیت به فرزند ایشان، چنانچه خیلى خوشبینانه قضاوت شود باید گفت به سبب ضعف مدیریت و بى کفایتى، پس از انقلاب اسلامى کار به جائى رسید که گذشته از ویرانى و تخریب محوّطه، سنگ با ارزش بناى آرامگاه سیّد صادق و دو سنگ زیبا و قدیمى متعلّق به آرامگاه ادیب الممالک فراهانى که او نیز در اتاقى در این محل دفن بود به سرقت رفت و مدّتها مفقود بود.
علیرغم خواسته باطنى واقف اصلى و تولیت قبلى آرامگاه که طبق وصیّت کتبى اجازه تقسیم و افراز زمین را نمیدهد، زمین توسّط تولیت فعلى به فروش رسید و درختان کهنسال محوّطه عمداً خشک و آرامگاه تبدیل به پاساژ شد! و بسیارى از قبور اعضاء خانواده و همچنین مقبره ادیب الممالک فراهانى که در حجرات اطراف محوّطه آرامگاه قرار داشت تخریب شد و از میان رفت!
امروزه از آن باغ بزرگ و آرامگاه با شکوه تنها یک ایوان و دو اتاق باقى مانده است که اگر پى گیریهای مستمر و سعى و کوشش مهندس ابوالفضل طباطبایى در ثبت این بخش از بنا توسّط سازمان میراث فرهنگى جزء آثار ملى نبود، به یقین این قسمت نیز تا کنون به فروش رفته و به تعداد مغازههای پاساژ جدید الاحداث افزوده شده بود.
در این که این بنا ثبت آثار ملّى شده است، اطّلاعى در دست نیست.
نگاهى به شرح حال سیّد صادق طباطبایى
آقا سیّد صادق طباطبائى همدانى، مشهور به سنگلجى، فرزند آقا میر سیّد على کبیر حسینى طباطبائى و نواده دخترى سیّد محمّد مجاهد است که از طرف مادر به اولاد سیّد على، صاحب ریاض تبار میبرد و با سیّد صالح عرب قرابت و خویشاوندى داشت. وى از جمله علما و فقها و مجتهدین به نام تهران در عصر ناصرى بود که در میان مردم منزلت ویژه اى داشت و همچون پدرش در همدان، و نیز در تهران، مرجع رسیدگى به شکایات و دعاوى مردم به شمار میرفت.
چنان که بر روى سنگ قبر سیّد صادق نوشته شده است، در سال 1227 هـ . ق، در اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت و به سال 1300 هـ . ق در تهران دیده از جهان فرو بست. اعتماد السلطنه در روزنامه خاطرات خود، درباره روز مرگ سیّد، در یادداشت ربع الثانى 1300 هـ . ق نگاشته است: «دیروز یک ساعت به غروب مانده آقا سیّد صادق مجتهد که از علماى بزرگ ایران (بود)... در سن هفتاد ودو سالگى مرحوم شد. امروز دکان و بازار را بر چیده بودند. بجهت احترام او تمام دکاکین طهران بسته شده بود.»
سیّد صادق مجتهدى بزرگ و اصولى مذهب بود، عمده شهرت وى به سبب رسیدگى دقیق و عادلانه اى بوده است که در حل دعاوى مردم میکرده است. یکى از این رسیدگیهای امور شرعى وى که به ماجرایى معروف منجر شد واقعه زیر است:
«در زمان ناصرالدّین شاه دو پسر عمو در خدمت دوست بودند ـ یکى یوسف مستوفى الممالک که منصب صدارت داشت و دیگرى میرزا هدایت الله وزیر دفتر (پدر دکتر محمّد مصدّق) که در حقیقت وزیر مالیه بود. این دو بر سر ملکى واقع در راه قم به نام کهک با یکدیگر اختلاف داشتند و در هر فرصتى از ناصرالدّین شاه تقاضاى صدور فرمان مالکیّت ملک بنام خود را میکردند، ولى شاه که به هر دو نفر ارادت داشت مایل بود موضع را خودشان در عالم خانوادگى حل کنند. عاقبت او براى اینکه آن دو را از خود نرنجاند تذکّرى میدهد که باید به محضر آقا سیّد صادق که در جامعه آن روز مجتهدى بى نظیر و شهره به زهد و تقوا بود بروند تا هر حکم که او صادر کند به مورد اجرا در آید. مستوفى الممالک به دنبال سخنان شاه، کیسه اى حاوى پنج هزار اشرفى همراه نامه اى براى آقا سیّد صادق میفرستد و خواهان صدور فتوا به نفع خود میشود. سیّد که انتظار چنین عمل توهین آمیزى از جانب صدر اعظم را نداشت ضمن استرداد کیسه اشرفیها به حامل آن میگوید برو به صدر اعظم بگو اگر به پاس و احترام دوستى و نمک خوارگى نبود، جریان را به شاه و کسان دیگرى که مقتضى دانستم میگفتم و حیثیت و مقام او را متزلزل میکردم ولى چه کنم که وظیفه دوستى حکم میکند قضیه را مسکوت بگذارم و به اقتضاى حق شناسى عمل کنم و فرداى آن روزر آقا سیّد صادق چشم از جهان فرو میبندد - صدر اعظم که از کرده خود پشیمان و در صدد جبران مافات بود. چون میدانست سیّد در اواخر عمر اظهار علاقه کرده بود پس از مرگ در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شود فوراً ترتیب تهیّه محلّى مناسب در شهررى را میدهد و با احداث ساختمانى آبرومند آن جا را به آرامگاه سیّد صادق و سایر منسوبین خاندان طباطبایى اختصاص میدهند ([1]).»
سیّد، صاحب کرسى دروس شرعى به ویژه در درس اصول بوده است، از وى تعلیقى نیز بر کتاب فصوص شیخ محمّد حسن بر جاى مانده است. در منزلت سیّد صادق، ناظم السلام کرمانى نوشته است «که مدّت شصت سال در دارالخلافه تهران بلکه تمام محروسه ایران رئیس بزرگ ملت بود ([2]).»
اعتماد السلطنه نیز، مقام عالى سیّد را موردتاکید قرار میدهد و مینویسد: «از عظماء و رؤسا دین و اجله فقها و مجتهدین بود... به مقام بزرگوارى و بسط ید و نفاذ حکم و قبول عامه اى که او داشت کمتر کسى رسیده است ([3]).»
برخى از منابع و کتابها به ارتباط میان سیّد صادق و سیّد جمال الدّین اسد آبادى اشاره کردهاند، از جمله باقى در کتابش مینویسد: «سیّد جمال در سال 1266 هـ . ق همراه پدرش عازم تهران شده و در محلّه سنگلج منزلى اختیار میکنند. سیّد در همین زمان توسّط سیّد صادق طباطبایى از علماى تهران عمامه گذارى کرد ([4]).»
از قرار این ارتباط سیّد صادق با اسد آبادى در سالهای بعد نیز حفظ شد ([5]).
از جمله رویدادهاى قابل توجّه در زندگى سیّد صادق طباطبایى، واقعه ملاقات او با میراز ملکم خان است. هر چند مکالمه میان آن دو و نتیجه این ملاقات تا اندازه اى در پرده ابهام باقى مانده است، اما برخى از منابع به آن اشاره کردهاند. از جمله ناظم السلام کرمانى در تاریخ بیدارى ایرانیان نتیجه این ملاقات را که به سختى حاصل شد، در احوال سیّد صادق مؤثّر دانسته و میگوید: «از آن روز حالات حجة الاسلام طهران به کلّى تغییر نموده و در راه و مقصود میرزا ملکم خان هم خود را داد و هم پسرش را ([6]).»
از آقا سیّد صادق طباطبایى هشت اولاد پسر و یک فرزند دختر باقى مانده که از میان آنان سیّد محمّد طباطبایى روحانى متنفذ و مشهور دوره مشروطیّت، و سیّد محمّد رضا طباطبایى که واث مسجد و محراب سیّد صادق شد، از دیگران برجسته تر بودند ([7]).
- ۱۷۰۰
- ادامه مطلب