- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
این آرامگاه در خارج از روستاى نامانلو[1] (از دهستان جیرستان، بخش سرحد)، در یکى از قلّههاى صعب العبور ارتفاعات گلول، در 70 کیلومترى شمال شرق شهر شیروان واقع شده و چشم انداز آن فوق العاده زیبا است.
طبق اقوالِ معمّرین، این محل، مکان بریده شدن سر حضرت زکریّاى نبى علیهالسلام است و بدن بزرگوار آن حضرت نیز در فاصله نزدیکى از محلِّ سر قرار گرفته و هر دو داراى گنبد و بارگاه مىباشد. همه ساله مردم نامانلو و روستاهاى اطراف و عدّه زیادى از مردم شیروان در یکى از روزهاى تابستان به سوى قلّه کوه زکریّا علیهالسلام به حرکت در مىآیند و پس از طى مسافتى طولانى و طاقت فرسا، خود را به این محل مىرسانند تا یکى از رسومات شاخص و مورد توجّه گردشگران را که مراسم شکرگزارى است، طبق عادت دیرینه خود به جا بیاورند. در فصل برداشت محصول، مردم روستا به عنوان شکرگزارى به خاطر سفره بیکران نعمات خداوند در قلّه کوه زکریّا علیه السلام گرد هم آمده و به قربانى کردن گوسفند، پذیرایى و زیارت و نذر و نیاز مى پردازند.
مکان سر حضرت زکریّا علیهالسلام در بالاى کوه، داراى یک گنبد کوچک سبز رنگ بود که در سالیان اخیر به صورت یک گنبد قیفى به ارتفاع تقریبى 3 متر با ورق زرد ساخته شد و محل دفن بدن نیز در پایین کوه، به صورت یک اتاق
6×8 مترى با بام شیروانى بود که شالوده آن از سنگ لاشه و سیمان ساخه شده بود و داراى سه درب در شمال، جنوب و مغرب بود. این بنا نیز در سالیان اخیر به همّت اوقاف بازسازى شد و بنایى به ابعاد 8×6 متر از آهن و
آجر و سیمان ساخته شد که در جانب جنوب آن دو گلدسته زرد رنگ به ارتفاع تقریبى 4 متر تعبیه شده و بر بالاى بقعه نیز گنبد شلجمى به قطر 2 و ارتفاع 3 متر نصب شده است. سرویسهاى بهداشتى متعدّد و نیز آشپزخانه
و دیگر امکانات رفاهى در سالیان اخیر به مجموعه افزوده شده است.
رمضانعلى شاکرى در کتاب اترکنامه، تاریخ جامع قوچان، از این بنا به نام امامزاده زکریّا یاد مىکند.[2] محمّد اسماعیل مقیمى با عنوان «مقبره زکریّا واقع در یکى از قلل کوههاى گلیل» از این بنا یاد کرده است اما موضع خود را نسبت به این مکان معلوم ننموده است.[3]
در کتاب سیماى میراث فرهنگى، صنایع دستى و گردشگرى شهرستان شیروان که از سوى اداره کل میراث فرهنگى استان خراسان شمالى به چاپ
رسیده، گاهى آرامگاه زکریّاى پیغمبر علیهالسلامو در جایى با عنوان امامزاده
زکریّا علیهالسلام یاد کرده است.[4] در اینجا به جهت اهمیّت موضع لازم است
درباره حضرت زکریّاى نبى علیهالسلام و محل شهادت آن بزرگوار مطالبى اشاره شود
تا صحّت و سقم دیدگاه فوق معلوم گردد.
درباره نسب حضرت زکریّا علیهالسلام به اختلاف سخن گفتهاند.
در کتاب راهنماى تاریخ انبیاء[5] نسب آن حضرت را چنین آورده است:
زکریّا بن برخیاء بن شوبن نحرائیل بن سهلون بن ارسوا بن شویل بن یعود بن
موسى بن عمران. و برخى هم او را از فرزندان داود نبى علیهالسلام ذکر نمودهاند.[6]
که ظاهراً از طرف مادر به داود پیامبر علیهالسلام مىرسد.
در کتاب معارف و معاریف نوشته شده: زکریّا بن برخیا ابن الیعار، که
نسبش به سلیمان ابن داود و بالاخره به هارون بن عمران برادر حضرت
موسى علیهالسلام منتهى مىشود و از پیامبران بنى اسرائیل است.[7]
زکریّا از پیامبران عظام الهى است. که جزو پیامبران بنى اسرائیل هم
شمرده مىشود. و یکى از 25 پیامبرى است که به نام او در قرآن کریم «در
سورههاى آل عمران، انعام، مریم و انبیاء» هفت بار تصریح و به بخشى از
داستان زندگى و رسالتش اشاره شده است.
در سوره آل عمران، داستان کفالت آن حضرت از مریم دختر عمران و
مادر عیسى علیهالسلام و دعایى که براى فرزند دار شدن خود کرد و مژده فرشتگان
به ولادت یحیى و سایر مطالب مربوط به آن حضرت این گونه ذکر شده است:
«زکریّا سرپرستى مریم را به عهده گرفت و هر گاه به محراب نزد مریم
مىرفت، نزد او رزق و روزى مىیافت. بدو گفت: اى مریم! این روزى تو از
کجا آمده؟ مریم مىگفت: از پیش خداست که خداوند هر که را بخواهد بى
حساب روزى مىدهد، در اینجا بود که زکریّا پروردگار خویش را خواند و
گفت: پروردگارا! به من از جانب خود فرزند پاکیزه ببخش که تو شنواى دعا و
پذیراى درخواست هستى. فرشتگان به او در وقتى که در محراب به نماز
ایستاده بود ندا دادند که خدا تو را به یحیى بشارت مىدهد و او تصدیق
کننده کلمه خدا (یعنى عیسى) است و آقا و پارسا و پیغمبرى از شایستگان
است. زکریّا (با تعجّب) گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسرى باشد که پیر
شدهام و همسرم نازا است. خداوند فرمود: این چنین (خواهد شد) و خدا
هر چه خواهد انجام مىدهد.
زکریّا گفت: پروردگارا! براى من نشانه (و علامتى) قرار بده (که این انعام
چه وقت خواهد بود) خداوند فرمود نشانه تو آن است که سه روز جز به رمز
با مردم سخن نگویى و پروردگار خود را بسیار یاد کن و شبان گاه و بامداد او
را تسبیح گوى.»[8]
آیات که در سوره مریم درباره زکریّا علیهالسلام آمده چنین است:
«... این خبر رحمت پروردگار تو با بندهاش زکریّا است، هنگامى که
پروردگارش را در پنهانى ندا کرد و گفت پروردگارا! استخوانم سست شده و
سرم از پیرى سپید شده و در مورد دعاى تو پروردگار را محروم و بدبخت
نبودهام (و هر گاه دعا کردهام اجابت فرمودهاى) و از وارثان پس از خودم بیم
دارم و همسرم نازاست، پس به من از جانب خود ولى (و فرزندى که متصدى
کار من باشد) عطا فرما که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد و او را مورد
پسند و مرضّى خویش گردان. (بدو گفتیم) اى زکریّا! ما تو را پسرى مژده
مىدهیم که نامش یحیى است و پیش از آن هم نامى براى او قرار ندادهایم.
زکریّا گفت: پروردگارا! از کجا براى من پسرى خواهد بود با اینکه همسرم
نازاست و خودم از پیرى فرتوت گشتهام؟ خداوند فرمود این چنین است
پس پروردگار تو فرمود: این کار براى من آسان است و من خود تو را پیش از
این آفریدم، زکریّا گفت: پروردگارا! براى من نشانه قرار ده. خداوند فرمود:
نشانه آن است که سه شب تمام با مردم سخن نگویى. پس زکریّا از عبادت
گاه خود به نزد قوم آمد و به آنها اشاره کرد (به صورت رمز و اشاره گفت) که
بامداد و شبانگاه خدا را تسبیح گوئید.[9]
در سوره انبیاء نیز به داستان زکریّا اشاره اجمالى کرده است.[10]
اما تاریخ نگاران و مفسّران گفتهاند: زکریّا یکى از پیامبران بنى اسرائیل و
از فرزندان هارون بود، نام پدر آنحضرت را «برخیا» ضبط کردهاند و نام
همسرش را «ایشاع» دانسته و گفتهاند: ایشاع خاله حضرت مریم بود و برخى
هم ایشاع را خواهر مریم دانستهاند، ولى قول اوّل مشهورتر است.
هنگامى که مریم به دنیا آمد، طبق نذرى که پدرش عمران کرده بود تا
چون وى به دنیا بیاید او را به خدمت کارى کلیسا بگمارد، مریم را به مسجد
الاقصى آوردند و سرپرستى او را به احبار و روساى آن جا واگذار کردند...
آنها براى سرپرستى او نزاع کردند... و گفتند قرعه مىزنیم.
آنها که نوزده نفر بودند براى قرعه به جایگاه مخصوص رفتند و قرعه به
نام زکریّا که سِمَت ریاست احبار را به عهده داشت، اصابت کرد و کفالت
مریم به عهده او محوّل گردید. زکریّا را به خانه و پیش خالهاش آورد و او
دوران شیرخوارگى و کودکى را در خانه زکریّا و با پرستارى خالهاش ایشاع
پشت سر گذارد. چون به سن رشد رسید، زکریّا اتاقى براى عبادت او در
مسجد بساخت و درى براى آن قرار داد که به وسیله نردبان بالا مىرفتند و
کسى جز زکریّا پیش مریم نمىرفت، و آب و غذاى او را خودش پیش او مىبرد.
هرگاه زکریّا به اتاق مریم وارد مىشد، میوههاى گوناگون و تازه در نزد او
مىیافت. در زمستان میوه تابستانى و در تابستان میوه زمستانى، وقتى از وى
مىپرسیدند که اینها از کجاست؟ حضرت مریم مىگفت: از جانب خداست
که هر که را خواهد بى حساب روزى مىدهد.
زکریّا تا آن وقت فرزند دار نشده بود و به سبب نازا بودن همسرش ایشاع
نیز امیدى به فرزند دارد شدن خود نداشت، با دیدن آن منظره بار دیگر به
فکر فرزند افتاد و بارقه امیدى در دلش پیدا شد... اینجا بود که روى نیاز به
درگاه بى نیاز کرده و از وى درخواست فرزندى پاک و شایسته نمود و طولى
نکشید که دعاى او مستجاب شد و فرشتگان مژده ولادت یحیى را از
همسرش ایشاع، بدو دادند.
زکریّا با شنیدن این مژده بى اندازه خوشحال شد ولى چون خودش طبق
نقلى 120 ساله و همسرش نیز 98 ساله و نازا بود براى اطمینان خاطر بیشتر
در این باره یا براى اینکه بداند چنین فرزندى از ایشاع به دنیا خواهد آمد یا از
زن دیگرى؟ پرسید چگونه ممکن است با این وضع من فرزند دار شوم؟ اما
وقتى که فرشتگان قدرت حق تعالى را به او تذکّر دادند، مطمئن شد و از خدا
خواست تا براى وى پیش از عملى شدن آن مژده علامتى قرار دهد که به
همسرش و دیگران بگوید.
وعده حق تعالى تحقق یافت و یحیى به دنیا آمد... و از همان کودکى مورد
لطف خداى مهربان قرار گرفت و مقام پیامبرى به او داده شد و از زاهدان
گردید و در عبادت حق تعالى بسیار کوشا و جدّى بود.[11]
شهادت حضرت زکریّا علیهالسلام
حضرت زکریّا بیشتر اوقات خود را به عبادت حق تعالى و موعظه و اندرز
بندگان خدا مىگذرانید تا وقتى که به دستور سلطان جبّار آن زمان فرزندش
یحیى را به قتل رساندند. زکریّا از ترس وى از شهر خارج و در یکى از باغهاى
اطراف بیت المقدس پنهان شد. ماموران شاه در تعقیب او وارد باغ شدند
درختى در آنجا بود زکریّا میان آن درخت رفته و پنهان گردید. ماموران به
راهنمائى شیطان که به صورت انسانى در آمده بود به کنار آن درخت آمدند و
با ارّه آن درخت را دو نیم کردند و زکریّاى پیغمبر علیهالسلام نیز در وسط درخت به
دو نیم شد.[12]
در پارهاى از نقلهاست که علّت خروج زکریّا از شهر بیت المقدس آن بود
که یهودیان آن بزرگوار را متهم به زنا با مریم کردند، زیرا کسى دیگرى جز او
نزد مریم رفت و آمد نمىکرد و مریم نیز بدون داشتن شوهر حامله شده بود.
یهود گفتند: این کودک از زکریّاست و شیطان نیز به این شایعه کمک و یهود را
بر ضدّ زکریّا تحریک نمود و آنحضرت ناچار شد از شهر خارج شود و به آن
باغ پناه ببرد، ولى یهودیان به تعقیب آن حضرت آمدند و چنانکه ذکر شد، در
آن باغ میان آن درخت او را شهید کردند... سپس خداى تعالى براى انتقام
خون یحیى و زکریّا علیهالسلام خبیثترین مردم را بر آنها مسلّط کرد و جمع بى
شمارى از آنها را به انتقام ریختن خون پاک آن دو پیغمبر بزرگوار به دیار
نابودى فرستاد و بیت المقدّس را ویران کرد.[13]
محل دفن حضرت زکریّا علیهالسلام
آنچه از عبارات کتابهای تاریخ انبیاء[14]، راهنماى تاریخ انبیاء[15] و دایرة
المعارف جامع اسلامى[16] و... استفاده مىشود این است که آنحضرت در
بیت المقدس به کیفیت که گفته شد به شهادت رسیده و جنازه آن بزرگوار در
بیت المقدس دفن شد و قبر آن حضرت آن جاست.
بنابراین حضرت زکریّاى پیغمبر علیهالسلام به ایران نیامده است تا در این
سرزمین دفن شده باشد. قبرهایى که به نام آن حضرت از جمله در شهر
شیروان مشهور است از آن شخصیّتى دیگرى است که ظاهراً هم نام بودن با
حضرت زکریّا علیهالسلام باعث شده که داستانى شبیه به جریان شهادت آن حضرت
براى شخصیّت مدفون در این بقعه بسازند!
شخصیّت مدفون در این بقعه
درباره شخصیّت مدفون در این بقعه دو دیدگاه است. نخست، برخى
تصوّر نمودهاند که شاید وى زکریّا بن شرف بن حسن بن زید بن محمّد بن
على بن عیسى بن محمّد بن على العریضى بن امام جعفر الصادق علیهالسلام باشد که
به گفته بیهقى در سبزوار سکونت داشته و از اهل قم بوده است.[17] او
فرزندى بنام شرف داشته که از او نیز زکریّا به وجود آمده و طبق قول مشهور
زکریّاى اوّل در روستاى پهنه کلاى شمالى شهرستان سارى و زکریّا دوّم
ـ زکریّا بن شرف بن زکریّا ـ در روستاى مزده سارى داراى گنبد و
بارگاه مىباشند.[18]
قول دوّم که نظر نگارنده نیز است و مؤیّداتى آن را در بردارد، سیّد زکریّا را
از نوادگان امام هفتم علیهالسلام معرّفى مىکند که به جهت جوّ نا آرام کشمیر و قتل
برادرش به خراسان مهاجرت مىکند و سرانجام همچون برادرش به دست
کسان پادشاه هند مقتول مىگردد. وى سیّد زکریّا بن سید شهابالدّین ابى
المظفر حسین بن محمّد عزیزالدّین بن شرفالدّین بن محمّد بن ابى القاسم
حمزة بن على العسکرى بن محمّد جعفر بن محمّد میر بن ابى طالب بن على بن
قاسم بن حمزة بن امام موسى کاظم علیهالسلام است که برادرش سید جلالالدّین در
کشمیر و در عهد سلطان محمّد تغلق حاکم دهلى کشته شد و برادرش سیّد
زکریّا به خراسان گریخت و ظاهراً در شیروان سکونت اختیار نمود که
سرانجام مثل برادر به قتل رسید.[19]
[1]. نامانلو، به طول جغرافیایى َ 06 ْ 58 و عرض جغرافیایى َ 41 ْ 37 و در ارتفاع 1820 مترى از سطح دریا واقع شده و در حدود 4 قرن قدمت دارد. در موقعیّت طبیعى درّهاى واقع شده و رودخانه فصلى کت از مجاورت جنوب آبادى مىگذرد. کوه سیوک با ارتفاع 2866 متر در شرق و شمال شرق، کوه آق کمر با ارتفاع 2903 متر در جنوب شرق و کوه قره داغ با ارتفاع 2428 متر در جنوب و جنوب غرب و کوه چشمه زعیر با ارتفاع 2244 متر در شمال و شمال غرب آبادى واقع شدهاند.
جمعیّت این روستا 156 خانوار که شامل 835 نفر است، از این تعداد 70% با سواد هستند. مشاغل عمده اهالى: زراعت، باغدارى، دامدارى، کارگرى و زنبور دارى است و محصولات عمده آنان نیز: غلات گندم و جو و نباتات علوفهاى (یونجه) به صورت دیم است و محصولات باغى آن؛ زرد آلو، سیب، گردو و آلوست که از آب چشمه و باران سیراب مىشوند. از صنایع دستى مىتوان به قالیبافى با نقشههاى نائینى اشاره کرد.
[2]. اترکنامه، تاریخ جامع قوچان: 444.
[3]. جغرافیاى تاریخى شیروان: 244.
[4]. سیماى میراث فرهنگى، صنایع دستى و گردشگرى شهرستان شیروان: 9.
[5]. راهنماى تاریخ انبیاء: 55 به نقل تاریخ یعقوبى.
[6]. دائره المعارف تشیّع 8: 478.
[7]. معارف و معاریف دائرة المعارف جامع اسلامى 3: 548، سیّد مصطفى حسینى دشتى.
[8]. تاریخ انبیاء: 561، سیّد هاشم رسولى محلاتى، دائرة المعارف تشیّع 8: 479-478.
[9]. تاریخ انبیاء: 563، سیّد هاشم رسولى محلاتى.
[10]. انبیاء 21 آیات 89 و 90.
[11]. تاریخ انبیاء: 564-566، سیّد هاشم رسولى محلاتى، البدایه و النهایة 1: 390، دایره
المعارف تشیّع 8: 479، دائرة المعارف جامع اسلامى 3: 549.
[12]. تاریخ انبیاء: 566، معارف و معاریف 3: 548، دایره المعارف تشیّع 8: 479.
[13]. تاریخ انبیاء: 567-566، سیّد هاشم رسولى محلاتى، معارف و معاریف دایره المعارف
جامع اسلامى 3: 548.
[14]. تاریخ انبیاء: 567-566.
[15]. راهنماى تاریخ انبیاء: 55.
[16]. معارف و معاریف دایرة المعارف جامع اسلامى 3: 548.
[17]. المشجرالکشاف 1: 234-235، لباب الانساب 2: 568.
[18]. تاریخ تشیع و مزارات شهرستان سارى: 307-308 و 312-310.
[19]. الشجرة الطیّبه 1: 4.
- ۱۵۶۸
- ادامه مطلب