- جمعه ۲۸ شهریور ۹۳
همان طورى که روشن شد، درباره مدفن امامزاده واجب التعظیم، حضرت حمزة بن امام موسى علیهالسلاماختلافاتى میان علماى انساب، رجال و مورّخان وجود دارد که مجموعه اختلافات و نتیجه آن چنین مى باشد:
1 ـ در پاسخى به کسانى که قایل به مدفون بودن فرزند بلافصل امام موسى علیهالسلام، حضرت حمزه علیهالسلام در شیراز هستند؛ ما با استناد به چند کتب معتبر، ثابت کردیم که مدفون در شیراز، على بن حمزة بن موسى علیهالسلام است، نه پدر او حمزة بن موسى علیهالسلام.
2 ـ با نقل اقوال چند تن از علماى انساب و رجال و مورّخان، مدفون در ترشیز شهر کاشمر را حضرت حمزة بن حمزة بن موسى علیهالسلام برادر على بن حمزه علیهالسلام مى دانیم نه پدر او.
3 ـ با دلایل متقن ثابت شده است که، امامزاده حمزة بن موسى علیهالسلام در سیرجان کرمان مدفون نمىباشد، بلکه این امامزاده یکى از احفاد امام موسى کاظم علیهالسلامبا همان اسم مىباشد که بر مورّخان مشتبه شده است. نگارنده معتقد است که، این امامزاده، جناب شاهزاده حمزة بن احمد بن ابراهیم بن محمّد بن امام موسى کاظم علیهالسلام مىباشد.
4 ـ همچنین با استشهاد کتاب معتبر تاریخ قم، ثابت گردید که، شاهزاده حمزة بن
حسین بن احمد بن اسحاق بن ابراهیم بن موسى بن ابراهیم بن امام موسى کاظم علیهالسلام
به همراه جدّ و به روایتى، به همراه پدر و جدّ خود در بقعه قم مدفون مىباشند.
5 ـ با مدارک متقن و به استناد کتب رجال و انساب ثابت شد که شخصیّت مدفون
در حلّه، از نوادگان حضرت عبّاس بن على علیهالسلام است.
6 ـ با بیان و اعتراف چند تن از علماى انساب معلوم شد که، مدفون در سرخاب
تبریز صدرالدّین حمزه دفتردار ـ متوفّاى 714 ه . ق ـ است که با 16 واسطه به امام
موسى کاظم علیهالسلاممنتهى مىشود.
7 ـ با دلایلى که خواهد آمد، ثابت مىشود فرزند بلافصل امام موسى علیهالسلامجناب
سیّد جلیلالقدر و امامزاده واجب التعظیم، حضرت شاهزاده حمزة بن موسى علیهالسلامدر
شهر رى و در جوار سیّد الکریم حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلاممدفون مىباشد. دلایل
نگارنده از قرار ذیل است:
الف ـ مرحوم علاّمه مجلسى علیهالسلام در کتاب «تحفة الزائر خود تصریح نموده است که،
قبر شریف امامزاده حمزه فرزند امام موسى بن جعفر علیهالسلامنزدیک قبر حضرت
عبدالعظیم حسنى علیهالسلامدر رى قرار دارد و اضافه مىکند که، این امامزاده همان کسى
است که جناب حضرت عبدالعظیم علیهالسلام به زیارت او مىرفت.
مرحوم مجلسى در کتاب بحارالانوار مىنویسد:
«امّا حمزة بن موسى علیهالسلام فهو المدفون فى الرى فى القریة المعروف بشاهزاده
عبدالعظیم علیهالسلام و له قبّه و صحن و خدّام و کان الشاهزاده عبدالعظیم على جلالة علیهالسلام
شأنه و عظم قدره، یزوره أیّام إقامته فى الرى کان یخفى ذلک على عامّة النّاس، و قد
اسر إلى بعض خواصّه أنّه قبر رجل من أبناء موسى بن جعفر علیهالسلام».
[یعنى:] «حمزة بن موسى علیهالسلام در رى در قریهاى معروف به شاهزاده عبدالعظیم علیهالسلام
مدفون است و از براى آن امامزاده قبّه و صحن و خدّام مىباشد، و حضرت عبدالعظیم
حسنى علیهالسلامبا جلالت شأن و عظمت قدرى که داشت، در ایّام اقامت خود در رى، مزار
حمزة بن موسى علیهالسلام را زیارت مىکرد و به برخى از خواصّ اصحاب خود مىفرمود: این
قبر یکى از فرزندان امام موسى کاظم علیهالسلاممىباشد.»[1]
با این سخن مرحوم علاّمه مجلسى علیهالسلام در دو کتاب مذکور، معلوم مىگردد که، قبر
حضرت امامزاده حمزه علیهالسلام فرزند بلافصل امام موسى کاظم علیهالسلامدر شهر رى و در جوار
حضرت عبدالعظیم مدفون است.
ب ـ مؤلّف کتاب جنّة النعیم[2] هم بعد از ذکر اقوال گوناگون در مدفن امامزاده
حمزه علیهالسلام، مىنویسد: «معروف و مشهور این است که، مقبره حمزة بن موسى علیهالسلام را
مىتوان در همان مکانى که هم اکنون در جهت قبله بارگاه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام در
شهر رى واقع شده است، دانست؛ زیرا حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلام هر روز به
زیارتش مىرفت. منظور از عبارت خیر رجل که در زیارتنامه آن حضرت آمده است: یا
نور المشرق المضیىء الأنور، یا زائرا خیر رجل من ولد موسى بن جعفر علیهالسلام، امامزاده
حمزة بن موسى بن جعفر علیهالسلاممىباشد؛ زیرا بهترین فرزندان حضرت امام موسى
کاظم علیهالسلام همان فرزندان بلاواسطه او هستند که خیر رجل من ولد موسى علیهالسلامبر آنها
اطلاق و منطبق مىگردد.»[3]
ج ـ در کتاب مجالس المؤمنین[4] قاضى نوراللّه شوشترى علیهالسلام آمده است: «شهر رى
مدفن سیّد حمزه موسوى و سیّد عبداللّه ابیض و عبدالعظیم حسنى علیهالسلاماست.»
ظاهر این عبارت بر آن دلالت مىکند که، واسطهاى میان حمزه با امام علیهالسلامنباشد.
د ـ قدیمىترین سندى که مىتوان بر مدفون بودن امامزاده حمزه در این مکان
ارائه داد، رسالهاى منسوب به صاحب بن عبّاد است که در احوال حضرت
عبدالعظیم علیهالسلامنوشته شده و در آن مذکور است: «فیزور القبر الذى یقابل الآن قبره و
بینهما الطریق و یقول هو قبر رجل من ولد موسى بن جعفر علیهالسلام.»
[یعنى:] «حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلام قبرى را که الان مقابل قبر اوست، زیارت
مىکرد و مىفرمود: این قبر یکى از فرزندان امام موسى کاظم علیهالسلاممىباشد.»
این رساله را مرحوم حاج نورى علیهالسلام در مستدرک الوسائل ذکر نموده است.[5]
ه ـ مؤلّف کتاب مشاهد العتره الطاهره و شیخ عبّاس قمى علیهالسلام در کتاب منتهى
الامال و مفاتیح الجنان اعتراف نمودند که، امامزاده حمزه فرزند بلافصل امام موسى
کاظم علیهالسلام در رى، جوار حضرت عبدالعظیم علیهالسلاممدفون مىباشد.[6]
ذکر دو کرامت از حمزة بن موسى علیهالسلام
فرزندان حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام هر یک داراى فضایلى مىباشند ولیکن
حضرت حمزه علیهالسلامداراى فضایلى ممتاز و جلالت قدر و عظمت شأن است، لذا هزاران
مشتاق و علاقهمند به خاندان عصمت و طهارت با دلى مالامال از محبّت وافر، حاجات
مشروع خود را به محضر مبارک ایشان برده و مطلوب خود را از حضرتش دریافت
کردهاند و ارادتشان نسبت به این خاندان جود و کرم مضاعف شده و بیان معجزات و
کرامات این سیّد عظیم الشأن و امامزاده واجب التعظیم، نقل مجالس و محافل دینى و
مذهبى و اخلاقى گردیده است.
گرچه استقراى معجزات و کرامات آن حضرت از ید قدرت نگارنده، به جهت توسعه
کار مشکل بود، ولى بحمداللّه با همّت والاى مسئولان آستان مقدّس حضرت
عبدالعظیم علیهالسلام در بخش معاونت فرهنگى، این امر میسّر گشت و در کتاب مستقلى،
بیست کرامت از معجزات و خوارق العادات این سه امامزاده را به طور زیبا و شیوا
جمعآورى شده است. ما هم دو کرامت را که منحصر به امامزاده حمزة بن موسى علیهالسلام
است، از کتاب سرزمین کرامت براى خوانندگان عزیز نقل مىنماییم.
کرامت اوّل
در تاریخ از میان پادشاهانى که علیه دیانت و مظاهر اسلام قد بر افراشتند، نام رضا
خان میرپنج، فراموش شدنى نیست. به ویژه آنکه او در اعمال کینه توزانه خود بر ضدّ
حجاب و روحانیّت، خفقان دهشتناکى را حاکم نموده بود. این ماجرا در اوج شقاوت
آغاز شده است.
یک صندوق منبّتکارى شده براى قرار دادن روى مرقد امامزاده حمزة بن
موسى علیهالسلامساخته و آماده نصب شده بود. در این حین، یکى از خادمان تصمیم گرفت
نامهاى بنویسد و در آن، وضعیّت و موقعیّت زمان خود را تشریح کند. او در بیاننامه،
ابتدا نام و مشخصّات خود را نوشت و اینکه در چه تاریخى و در زمان حکومت چه کسى
آن را نگاشته است؛ سپس اتّفاقات زمان رضاخان و کینهتوزىهاى آن خبیث را علیه
دین و پردهدرى اعتقادات مذهبى مردم شرح داد.
او در یک فرصت مناسب، این نامه را در آخرین مرحله نصب صندوق، میان
صندوق و سنگ مرمر قرار داد، تا شاید پس از گذشت قرنها، اگر تعمیر و یا تعویضى
براى این صندوق صورت گرفت، آیندگان با خواندن این نامه به یک سند تاریخى و
شاهد عینى از ظلم دوران سلطنت رضاخان دست یابند و از آن مطلّع گردند.
امّا دست بر قضا این مدّت بیش از چهل سال طول نکشید و در سال 1350 یکى از
مؤمنان، بانى ساخت صندوق خاتم شد، تا به جاى صندوق منبّت قبلى در مرقد مطهّر
حضرت حمزة بن موسى علیهالسلامنصب شود.
خبر که به گوش آن خادم ـ یعنى نویسنده نامه چهل سال قبل ـ رسید، وحشت و
اضطراب تمام وجودش را فرا گرفت. برداشتن صندوق و عیان شدن نامه، آن هم در
اوج قدرت محمّدرضا پسر رضاخان، راهى به جز توسّل به جناب حمزه علیهالسلامنمىیابد.
آن شب فکرى به ذهنش خطور مىکند. او براى خود کفنى تدارک دیده بود تا پس
از مرگش از آن استفاده شود. فکر کرد که براى حضور در مراسم تعویض صندوق،
همین کفن را بهانه کند.
شب موعود فرا رسید. مسئولان آستانه به همراه نماینده دولت و تنى چند از
مقامات ایستاده بودند تا شاهد تعویض صندوق باشند. در این میان، خادم پیر نیز خود
را به کنار صندوق رسانید و به حاضرین گفت: من کفنى دارم که آرزو دارم آن را با غبار
روى سنگ مرقد، متبرّک کنم. منّت بگذارید و اجازه بدهید به آرزوى خود برسم.
مسئولان آستانه که براى این خادم احترام خاصّى قایل بودند، با خواسته او
موافقت کردند و هنگامى که صندوق را برداشتند، او کفن را بر روى سنگ مىاندازد و
غبارها را درون کفن جمع مىکند. آسوده خیال از اینکه نامه نیز در بین غبارهاست،
بلافاصله از حرم خارج شده و در گوشه امنى کفن را مىتکاند. به اندازه یک مشت غبار
که در این چهل سال زیر صندوق جمع شده بود، روى زمین مىریزد؛ امّا از کاغذ خبرى
نیست. بار دیگر تشویق و نگرانى به جانش مىافتد. با خود مىگوید که، در این چهل
سال که صندوق از جایش تکان نخورده است، سپس فقط یک احتمال باقى مىماند و
آن هم سهل انگارى در جمع کردن غبار، حتما نامه درون حرم افتاده است!
حرم هم قرق و درها بسته شده بود و بهانهاى هم براى برگشتن به داخل حرم
نیست. اینک که دیگر خود را براى عواقب بعدى آماده کرده بود، رنگ پریده و مضطرب
کنار حوض امامزاده حمزه علیهالسلاممىنشیند تا آبى به صورت بریزد. در این هنگام، صدایى
از پشت سر توجّهاش را جلب مىکند؛ کسى مىپرسد: نامه را پیدا نکردى؟ بر مىگردد و
جوانى خوشرو و بلند قامت را مىبیند که متبسّم بالاى سرش ایستاده است. پاسخ
مىدهد: آقا! کدام نامه؟ و بعد سکوت مىکند.
آن جوان مىگوید: نگران نباش آن نامه هیچ وقت پیدا نخواهد شد. سخنان آن
جوان که این گونه از ضمیر و مکنونات او مطلّع بود، خادم را به وحشت مىاندازد، به
طورى که با عجله از صحن بیرون مىرود. در کوچه با قدمهاى تند گام بر مىدارد، امّا
چند لحظه بعد پیش خود مىاندیشد که این جوان داخل حرم نبود و قبل از این هم
ایشان را ندیده بودم، پس از کجا راز مرا مىدانست؟
این سؤالات او را دوباره به داخل صحن مىکشاند، امّا از آن جوان خوش رو و بلند
قامت هیچ اثرى نبود. خادم در حالى که باران اشک صورتش را مىشست، چشمان
درخشانش را بر گنبد فیروزهاى حضرت حمزة بن موسى علیهالسلامدوخت و گفت: السلام
علیک یابن رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله.[7]
کرامت دوّم
در سالهاى گذشته، موضوعى تا مدّتها در شهر رى نقل محافل بود و امروز نیز اگر
بپرسید، چه کسى کاشىکارى منارههاى حرم سیّد الکریم علیهالسلامرا انجام داده است، پاسخ
مىدهند: «همان که از ایوان امامزاده حمزه علیهالسلامافتاد، دنبه گوسفندش ترکید.
امّا ماجرا بدین صورت بود که، در آن زمان، ایّام محرّم که فرا مىرسید، در صحن
حضرت حمزة بن موسى علیهالسلام هر روز، مراسم تعزیه خوانى برقرار مىشد.
آن روز موضوع تعزیه مربوط به قربانى کردن حضرت اسماعیل علیهالسلام به دست حضرت
ابراهیم علیهالسلام بود. در این تعزیه این گونه عمل مىشد که، وقتى تعزیهخوان به تلاش
حضرت ابراهیم علیهالسلام براى قربانى کردن حضرت اسماعیل علیهالسلاممىرسید و به اراده
خداوند موفق به انجام این کار نمىشد، در همین لحظه جعبهاى از بالاى دیوار به
طرف پایین مىآمد که درون آن، فردى که نقش جبرئیل را ایفا مىکرد، به همراه یک
گوسفند قرار داشت. گوسفند که به زمین مىرسید، کسى که نقش حضرت ابراهیم علیهالسلام
را داشت، آن را مىگرفت و قربانى مىکرد. این جعبه به وسیله طنابى از بالاى ایوان
هدایت مىشد.
آن روز در حالى که جمعیّت انبوهى به تماشاى تعزیه نشسته بودند، نوبت به لحظه
پایین آمدن جعبه رسید. طبق معمول استاد محمود کاشى کار که نقش جبرئیل را
بازى مىکرد، به همراه یک رأس گوسفند درون جعبه قرار داشت.
جعبه هنوز فاصله چندانى از ایوان نگرفته بود که صداى جمعیّت و شیپور و طبل
موجب رم کردن گوسفند شد و در اثر تکانهاى شدید، جعبه واژگون شد.
در این لحظه، معین البکا (مسئول تعزیه) که مراقب این اوضاع بود، در یک آن،
متوجّه این واقعه مىشود و در همان حال با ذکر یا پسر موسى بن جعفر علیهالسلام، متوسّل
به حضرت حمزة بن موسى علیهالسلاممىگردد.
در همین زمان بود که جمعیّت در عین ناباورى مىبینند گوسفند به صورت چهار
دست و پا در میان جمعیّت مىافتد و در پىِ آن استاد محمود کاشىکار نیز، چنان
دقیق بر روى دنبه گوسفند مىافتد که دنبه گوسفند مىترکد. در این واقعه با وجود آن
جمعیّت فشرده و ارتفاع زیاد، به هیچ یک از تماشاچیان و همچنین استاد محمود
کاشىکار، کوچکترین آسیبى وارد نمىشود. استاد محمود کاشىکار همان کسى است
که کاشىکارىهاى منارههاى حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلامیادگار اوست.[8]
کیفیّت زیارت حضرت حمزة بن موسى علیهالسلام
پس از آنکه به اختلاف در مدفن و تعداد فرزندان حضرت حمزه علیهالسلاماشاره نمودیم
و با دلایلى متقن و مستند ثابت کردیم که، فرزند بلافصل امام موسى کاظم علیهالسلام، یعنى
حضرت امامزاده حمزه علیهالسلام در شهر رى مدفون است، به نحوه زیارت و زیارت نامه آن
حضرت مىپردازیم.
محدّث قمّى رحمهالله درباره زیارت آن حضرت مىنویسد: «همان زیارتى را که براى
حضرت عبدالعظیم علیهالسلامخوانده مىشود، براى امامزاده حمزه علیهالسلامهم مىتوان خواند،
ولى با آوردن عبارت السّلام علیک یا أباالقاسم به جاى نام حضرت عبدالعظیم علیهالسلام،
اسم امامزاده حمزه علیهالسلام آورده مىشود و آن گاه به نیّت این امامزاده، زیارت نامه را
قرائت نمود.»[9]
مرحوم حاج ملاّ باقر کجورى مازندرانى براى امامزاده حمزه علیهالسلامزیارتى را بیان
کرده است که بدین شرح است:
«صلوات اللّه و سلامه و تحیّاته و برکاته علیک یا سیّدى و مولاى و على أجدادک
الهادین و آبائک المهدییّن بعدد ما فى علمه من بدو خلقه و عوده إلیه.
السّلام علیک یا سیّد السادات، السّلام علیک یا خیر من فاز بالسّعادت ثمّ الصّلاه
و السّلام علیک ممّن زار مشهدک و استجار بمرقدک، و من قدم دارک و لزم جوارک،
فطوبى للزائر و المزور، و من توسّل بهما لرفع کلّ محذور، و أشهد أنّ زائرک قام عندک
حتّى لحق بک، و أشهد أنّک جدّک و بابک، و أشهد أنّ اللّه عظم بک شعائر دینه بعد
مضىّ قرون و سنین.
السّلام علیک أیّها الولىّ الکریم و على زائرک و مجاورک السیّد عبدالعظیم،
السّلام علیک أیّها العبد الصالح الناصح العالم، السّلام علیک یا اباالقاسم،
یا حمزة بن موسى الکاظم، فاستشفع لى عند ابیک خلاصا من البلایا و من الشرور
مناصا حتى یستشفع عند ربّه و یستغفر لعبده المقرّ بالرّق عن ذنبه، و أشهد انّ
مشهدک خیر المشاهد، و إنى مستجیر ببابک و قائلا فلاتردّنى یا مولاى خائبا، فاجعل
یا سیّدى توسلّى صائبا و توسلى بابیک المقتول المسموم لقضاء حاجتى، و مهمّى
المکتوم و اقسم باللّه علیک و بحقّ آبائک و أجدادک أن تسمع دعوتى و تستشفع
بقضاء حاجتى.
اللهمّ صلّ على محمّد و اله، الّذین هم شفعائى و سادتى و أئمّتى و قادتى
و ارجو بهم النجاة و التبّرء من اعدائم فى کلّ الحالات، و السّلام علیکم و
رحمهاللّه و برکاته.»[10]
بقعه و بارگاه حضرت امامزاده حمزه علیهالسلام
دقیقا نمىتوان معلوم کرد که، از چه زمانى براى مرقد مطهّر امامزاده حمزه علیهالسلام،
گنبد و حرم و ضریح بنیان نمودهاند؛ ولى مسلّم است که حضرت عبدالعظیم علیهالسلام در
زمان اقامت خود در شهر رى، روزها به زیارت قبرى که فعلاً مقابل قبر اوست، مىآمد و
مىفرمود: «هذا قبر رجل من ولد موسى بن جعفر علیهالسلام.»
[یعنى:] «این قبر مردى از فرزندان امام موسى بن جعفر علیهالسلام است.» ما هم با بعضى
قراین و مدارک ثابت کردیم که این قبر، قبر حمزة بن موسى علیهالسلاماست. عدّهاى از
بزرگان هم در این امر با ما متّفق هستند و برخى از ایشان جزم به این موضوع دارند؛
مانند محدّث نورى که در کتاب تحیّة الزائر مىگوید: «حق این است که قبر مجاور
حضرت عبدالعظیم علیهالسلام قبر حمزة بن موسى علیهالسلامباشد.»
به هر حال، اوّلین کسى که مکان این قبر منوّر را زیارت و معرّفى نمود، جناب سیّد
الکریم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام بود و بعدها اهالى متدیّن و مشتاق به خاندان اهل
بیت علیهالسلامبه زیارت وى مشرّف شدند، تا اینکه اوّلین بار سلاطین صفویّه که از اولاد او
بودهاند، در ایّام سلطنت خود به آن قبر توجّه جدّى نمودند.
در این رابطه، مرحوم دکتر محمّدتقى مصطفوى در کتاب آثار تاریخى
تهران مىنویسد:
«بقعه امامزاده حمزه علیهالسلام مشتمل بر حرمى به اندازه تقریبى و هیئت حرم حضرت
عبدالعظیم علیهالسلاماست، و همانند آن، مزیّن به آیینهکارى و داراى ضریح نقره از اواسط
دوران قاجاریّه و صندوق چوبى تازهساز مىباشد، و ایوان بزرگ شرقى و مسجد بالاسر
(در جانب غربى آن) در جنوب غربى آستانه حضرت عبدالعظیم علیهالسلامواقع است که به
نظر مىرسد از ابنیّه دوران شاه طهماسب صفوى باشد.» مؤلّف کتاب آثار تاریخى تهران
در کتاب[11] مذکور اضافه مىکند:
«گنبد امامزاده حمزه علیهالسلام به دستور ناصرالدّین شاه قاجار، توسّط فرّخ خان در سال
1272 ه . ق ساخته شد و آیینهکارى حرم مطهّر و ایوان آن به دست محمّد خان
معیّرالممالک که فرزند دوست على خان مىباشد، به سال 1291 هق ساخته شد.
در سال 1273 ه . ق میرزا داوود خان، وزیر لشکر، بانى ضریح نقره امامزاده حمزه علیهالسلام
شد و تعمیر آن به امر ناصرالدّین شاه قاجار، توسّط یحیى خان معتمدالملک
صورت گرفت.»
روضه مطهّر حضرت امامزاده حمزه علیهالسلام 6×6 متر و کوچکتر از روضه حضرت
عبدالعظیم علیهالسلاماست. بالاى دیوارها مزیّن به آیینه و کاشىکار و دو کتیبه طلایى بسیار
عالى با خطّ نستعلیق مشکى روى آیینه نوشته شده است. در اطراف این آیینهکارى،
قصاید شیوایى توسّط شاعران فارسىگوى آن زمان در وصف شاهزاده حمزه علیهالسلام
نگاشته و تهذیب شده است، که به علّت طولانى بودن آن قصاید، در این جا از ذکر آنها
خوددارى مىکنیم.
در بالاى روضه مطهّر، گنبدى به ارتفاع تقریبى 14×14 متر قرار دارد که منقش و با
پوشش کاشى فیروزهاى دوران قاجاریّه و دو پوشش مىباشد که نماى آستانه را به طور
باشکوهى مزیّن کرده است. اخیرا این گنبد و کاشىهاى آن بازسازى شده است.
قسمت اعظم و هیئت کلّى صحن بزرگ مربوط به اتابک در زمان ناصرالدّین شاه
است. ولى آثار مختصرى هم از عهد سلطنت محمّدشاه در آن مشهود مىباشد و
قسمتهایى هم متعلّق به زمان سلطنت مظفرالدّین شاه قاجار است.
در گذشته گوشه جنوب غربى صحن امامزاده حمزه علیهالسلام کوچهاى کوتاه یا راهروى
روبازى وجود داشت که به سردرى از زمان شاه طهماسب اوّل منتهى مىگردید. این
سر در مزیّن به کتیبه کاشى معرّق به سال 945 هجرى (1537 م) بود. در آن جا یک
جفت در بسیار کهن با روپوش آهنکوب نصب بود که تصوّر مىرود از قرن نهم هجرى
باشد. دو قطعه لوحه کتیبه کوفى برجسته آهنى مشتمل بر این کلمات «امر العبد
الضعیف المذنب المرجى الى رحمه اللّه تعالى عبدالصمد بن فخرآور» در بالاى آن نصب
بوده است که در خزانه آستانه نگاهدارى مىشود.[12]
با واگذارى تولیت آستان مبارک حضرت عبدالعظیم علیهالسلام و امامزاده حمزه و
طاهر علیهالسلام از سوى رهبر معظّم انقلاب اسلامى، حضرت آیت اللّه العظمى خامنهاى ـ
دامت برکاته ـ به جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى رى شهرى، به شکل باشکوهى
توسعه یافته که در کتاب زندگانى حضرت عبدالعظیم علیهالسلام به نام امامزادگان رى به آن
اشاره شده است.
[1]. بحارالانوار 48: 312، امامزادگان رى 1: 358 ـ 359.
[2]. جنه النعیم: 487.
[3]. رجوع گردد به کتابهاى: رجال نجاشى: 173، مستدرک الوسائل 3: 613، سفینه البحار 2: 121،
منتهى الأمال 2: 420، بدر فروزان: 60، متنخب التواریخ: 469، زندگانى حضرت عبدالعظیم اردستانى: 133، رازى: 102 ـ 107.
[4]. مجالس المؤمنین 1: 345.
[5]. مستدرک الوسائل 3: 612 ـ 613، امامزادگان رى 1: 360 ـ 359.
[6]. مشاهد العتره الطاهره: 95، مفاتیح الجنان: 1042.
[7]. سرزمین کرامت: 39 ـ 41، امامزادگان رى 1: 366 ـ 369.
[8]. سرزمین کرامت: 19 ـ 20، امامزادگان رى 1: 370 ـ 371.
[9]. مفاتیح الجنان: 1042، امامزادگان رى 1: 371.
[10]. جنه النعیم: 290، زندگانى حضرت عبدالعظیم، اردستانى: 133، امامزادگان رى 1: 372 ـ 373.
[11]. آثار تاریخى تهران: 161.
[12]. آثار تاریخى تهران: 193، امامزادگان رى 1: 373 ـ 375.
- ۱۴۰۲
- ادامه مطلب