- چهارشنبه ۲۱ خرداد ۹۳
«مشهد لَلَه پرچین در آمل، مقبرة مشایخ و سادات مالکى مذهب است و مردم آمل که قبول اسلام کردند، مالکى مذهب بودند تا زمان داعى کبیر که ایشان را به مذهب شیعة امامیّه در آورد».
رابینو دربارة بقعة شاهزاده ابراهیم آمل مىگوید:
«امامزاده ابراهیم بسیار مورد احترام اهالى است. در دوران تابستان روزهاى پنجشنبه و جمعه در آن جا بازار برپاست.
بناى امامزاده، میان گورستانى است که دیوارى اطراف آن کشیدهاند و شامل برجى مربّع شکل و گنبدى هشت ضلعى است. بر صندوق چوبین مزار، عباراتى حک شده و حاکى از آن است که در آن جا امامزاده ابراهیم و برادرش یحیى و مادر این دو تن به خاک سپرده شدهاند. نسب ابراهیم، به موسى الکاظم مىرسد. تاریخ ساختمان 925 هـ . ق است. بیرون حصار گورستان، برجى سنگى است که مىگویند مدفن هفتاد و دو تن از اصحاب امامزاده ابراهیم است. نزدیک مدخل اصلى قبرستان، برجى مربّع است که در آن جسد حاجى نامدار خراسانى با دو تن از دوستانش که براى مرمّت امامزاده به آمل آمده بودند، به خاک سپرده شده است.
آب انبارى قدیمى در گورستان شاهزاده ابراهیم است که مخزن آب آن تا امروز باقى است. سردر و پلّههاى پاشیر آن نیمه خراب است».
در کتاب فهرست بناهاى تاریخى دربارة این بقعه چنین آمده است:
«ساختمان این امامزاده که به شیوة برج ساخته شده، داراى بدنة آجرى و گنبد مخروطى شکل مىباشد. در این بنا چند کتیبه بر روى در و صندوق چوبین آن به خطّ رقاع حک شده است. تاریخ سال 925 هجرى در روى صندوق مرقد خوانده مىشود. اهمیّت این بقعة تاریخى، گذشته از نظر معمارى و شیوة ساختمانى، به علّت دارا بودن آثار نفیس چوبى آن از قبیل در و صندوق است. خوشبختانه، کتیبههاى این بنا حفظ شده است. طبق مفاد کتیبه، این بقعه، متعلّق به ابومحمّد ابراهیم، از فرزندان حضرت امام موسى الکاظم است».
ساختمان امامزاده بنایى چهارگوش به ابعاد 22/5×30/5 متر است که درِ ورودى حرم آن شرقى است و به مسجدى گشوده مىشود. بدنههاى شمالى، غربى و جنوبى بنا از داخل هر یک، داراى دو طاقنماست و ابیاتی که با این مطلع شروع مىشود، بر آن حک شده است:
«این بارگه ز کیست که بر چرخ اخضر است
این بارگه ز کیست که چون مشک عنبر است»
بالاى طاقنما و سردرِ ورودى، حاشیة گچبرى ظریفى است. بالاى حاشیة گچبرى، ده بیت شعر با این مطلع قرار دارد:
اى خــداوند داور مــن بگذار از جرم باب و مادر
بالاى این کتیبه، در هر بدنه، دو طاقنماست. بالاى این هشت طاقنما، ده بیت شعر دیگر نوشته شده است. بالاى این کتیبه، چهار کنج بنا را چهار گوشواره زده و کمربند گنبد را هشت ضلعى نزدیک به دایره کردهاند. بالاى این کمربند، دو ردیف مقرنس سینه کفترى است که بالاى ردیف دوّم را گنبد مدوّر بلندى از درون و گنبدى مخروطى از بیرون زدهاند. صندوقى چوبین، با نقشها و نوشتههاى ظریفى به طول 224، عرض 218 و ارتفاع 90 سانتىمتر، در وسط بنا قرار دارد که شامل آیات و عباراتى مىباشد و در حاشیة پایین بدنة شرقى صندوق، کتیبهاى با این عبارت حک گردیده است:
«بانى هذا الخیر الجناب الصاحب الاعظم الخواجه نامدار
ابن الدرویش حاجى الکفشگر و قد تم فى شهر شوال
سنة 925 باعثها و بانیها عبداللّه بن شاه حسین القاضى بمحروسة طبرستان البواب لبقعة الطیبة عمل محمّد بن حسین نجار سارى».
کتیبة وسط بدنة شرقى از بالا به پایین چنین است:
«هذه الروضة المقدّس، لسبطى ائمة الابرار فى العالم ابومحمّد ابراهیم الملقّب بالأطهر و الکاظم و اخوه ابوالمعالى یحیى و أمهما سلام اللَّه علیهم و على أبیه ابو ابراهیم موسى بن الامام الهمام حجة اللَّه بین الانام ابوجعفر النقى محمّد بن الامام الشهید الغریب و المدفون بالطوس فى القضاء الامام على بن موسى الرضا ».
یک خشت کاشى که نوشتههاى آن برجسته است، بر بالاى درِ ورودى حرم روى دیوار نصب کردهاند که این کلمات بر آن خوانده مىشود: «تین و ستمائه فى عهد مذ».
مرقد امامزاده به اندازة سه پلّکان از کف حرم پایینتر قرار دارد و صندوق قدیمى آن هنوز پا برجاست. دور آن ضریحى از نقره و آب طلا نصب شده که کتیبة روى در آن چنین است:
«این ضریح مطهّر هم زمان با پنجمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى زعیم عالى قدر امام خمینى به اتمام رسید».
در زیر این کتیبه، کتیبة دیگرى به این مضمون است: «این ضریح مطهّر در سال 1363 هـ . ش از محلّ درآمد موقوفات حضرت امامزاده ابراهیم، به همّت شوراى امنا با نظارت ادارة اوقاف آمل به پایان رسید».
تمام دیوارهاى حرم مطهّر با آیینهکارىهاى ظریف
تزیین شده و کف و ازارة آن نیز با سنگ مرمر مفروش
شده است.
دور تا دور بقعه با ایجاد دوازده ستون، شبستان بزرگى قرار دارد که در هر جهت آن، یک ایوان و مدخل تعبیه گردیده است. تمام ستونها به وسیلة چوب تزیین شده و نماى خوبى را به شبستان داده است. در شمال بقعه، حسینیة بزرگ و در شمال شرق آن اتاقى قرار دارد که قبور خانوادگى حجج اسلام اشرفى است.
از مدخل مسجد یا حسینیّه، درى به داخل شبستان
باز مىشود. تمام درهاى چهارگانة مدخل، چوبى است
و دور تا دور دیوار منتهى به سقف، اشعار محتشم کاشانى
بر روى یک ردیف کاشى فیروزهاى با خطّ ثلث نوشته
شده است.
دکتر منوچهر ستوده از وقف نامهاى که در آن سرگذشت امامزاده ابراهیم را هم ذکر نموده خبر مىدهد و متن کامل آن را ذکر مىنماید. این وقف نامه، مربوط به سال 926 هـ . ق است که در آن، قریة سروکار، درهم کلا و شیروانى محلّه و دو دانگ از جمله سه دانگ قریة داران و سرو، یک قطعه باغچه طاسگرمحلّه و هجده جریب زمین مزروعى براى امامزاده ابراهیم ذکر شده است.
«... چون مأمون ملعون، حضرت امام رضا را به طوس آورد، مردم از اطراف و اکناف که ایاب آن جناب را مشاهده نموده، تمامت اهالى آن مرز و بوم مطیع و منقاد آن جناب گردیده و از اطاعت مأمون ملعون انحراف ورزیده، آن ملعون از آوردن آن جناب نادم و پشیمان شد، در خیال شهادت آن جناب افتاد. آن جناب نامهاى به اولاد حضرت امام موسى و سایر امامزادگان نوشته که چون نوشته به شمار برسد، بدون توقّف روانة طوس شوید! آنچه از اخبار مروى است، دوازده هزار و سیصد و هفتاد و سه نفر به مضمون نامة امام عمل نموده، از شوق دریافت شرف ملاقات آن جناب بسیار گریستند و روانة خراسان گردیدند. ابراهیم فرزند امام موسى فرمود: اى برادران! ما را یک بزرگى مىباید که خیل و حشم را مىتواند راه برد. امامزادگان فرمودند: اى برادران! مىرویم به روضة رسول اللَّه و سلام مىنماییم، هر که را جواب سلام داد، آن کس مهتر و بزرگ باشد. على الاصح بفرمودة حضرت معصومه(س) تمامى رفتند به روضة عرش درجة جناب رسول، یک یک سلام مىنمودند، جواب نشنیدند، تا اینکه امامزاده ابراهیم فرزند امام موسى کاظم که مدفون در بلدة طیّبة شهر آمل موضع لَلَه پرچین است، سلام نمود. از روضة مبارک جواب شنید که علیک السلام یا ولدى! چون ایشان استماع نمودند، همه دست او را بوسیدند و بیعت نمودند و آن را مهتر خود گردانیدند، عَلَم بر پا کرده، سپه سالار خود ساختهاند. از مدینه بیرون آمدند، چون به سارقمش شهریار رسیدند، در شب یکشنبه بیست و یکم شهر محرم سکینه خاتون بنت امام موسى . خوابى دید، برخواسته به برادران گفت، مرغى را دیدم در میان آسمان و زمین ایستاده بود و پر مىزد و قطره قطره خون زهر آلود از وى مىچکید، قطرهاى از آن را استشمام نمودم، بوى جناب امام رضا بر مشامم رسید، آن مرغ گفت: اللَّه اکبر! این قوم را اجل مىداند که هر یک به دیارى برساند، چون این سخن را شنیدند آن شب را به مصیبت یکدیگر گریستند... خارجى که در شهریار بودند، نامه به مأمون فرستاد که این قدر اولاد ائمّه از عربستان رو به ولایت عجم آوردهاند که اگر این خیل و حشم به آن ولایت برسند، شما را زنده نگذارند. چون
آن ملعون مطّلع شد، ترسید و در همان شب جناب امام رضا را زهر داده شهید کردند و نامه به محمّد شیبانى نوشت، روانه نمود، و نامهاى به حسن صباغ نوشت و به قزوین فرستاد و نامهاى به سیاه گوش ابن خالد سمنانى نوشت که چون نامة من به شما رسد، باید که دمار از ابوترابیان بر آرید و نگذارید که یک نفر از آنها از سارقمش زنده بیرون روند، چون نامة آن ملعون به آن خارجیان رسید، راهداران مقرّر کردند نگذارند امامزادگان بیرون روند. راهداران راهها را گرفته نگذاشتند که ایشان مدّت شش ماه از سارقمش بیرون روند. امامزاده ابراهیم گفت: اى برادران! در خواب دیدم لشکر بسیار بر سر ما آمدند و حرب عظیم در پیوست. چون روز شد، محمّد شیبانى ملعون به قرب چهل هزار کس از خارجیان با علمهاى کبود و زرد و سیاه بر سر امامزادگان ریخته، بناى محاربه شد و از تعاقب ایشان سیاه گوش سمنانى ملعون به قرب سى چهل هزار کس و از عقب او حسنک صباع قزوینى با قرب چهل و پنج هزار از ملحدان الموت رسیدند و منافقان هر دیار با امامزادگان بر انگیخته جنگ عظیم بر پا نمود. امامزاده ابراهیم چندان محاربه و قتال نمود و از خوارج به قتل رسانیده که جاى اسب تاختن نبود و امامزاده بقدر ششهزار کس از آن نامردان را واصل به درک نمودند و عبدالرّحمن نام که سر کردة ملحدان الموت بود، به دست امامزاده ابراهیم مقتول گردید. مدّت شش ماه مردمان شهریار براى رسانیدن اخبار نمىتوانستند آمد و رفت نمایند، تا آنکه در شب بر سر امامزادگان تاخت و تاز آورده و ایشان را مغلوب نمودند و متفرّق کردند. بعضى از ایشان را به شرح جدول در قرا مقتول نمودند و شصت نفر از آنها را در ساروقمش شهریار به درجة شهادت رسانیدند و سرهاى ایشان را جدا نموده و عون بن امام موسى را مقیّد کرده نزد مأمون ملعون فرستادند.
بعد از آن، امامزاده ابراهیم که مهتر ایشان بود، با والدة آن و امامزاده یحیى با چند تن از امامزادگان وارد دارالمرز شهر آمل شدند و جدال و قتال تا غایتى نمودند، آخر الامر از شقاوت کریم بدتیر آملى و حسن رئیس با طایفة رئیسیّه و ابوالقاسم نام کاردگر با طوایف خود و بعضى از طوایف آملى به اعانت و یارى یکدیگر، امامزاده ابراهیم را با سایر امامزادگان که بودند، در موضع لَلِه پرچین آمل به درجة رفیعه شهادت رسانیدند ـ لعنةاللَّه على قاتلیهم الى یوم الدّین.
و بعد از شهادت ایشان توفیقات سبحانى شامل حال و کافل احوال سعادت مآل عالىشأنان سیادت پناهیان سلالة الاعیانان آقا عبداللَّه و نامدار ولد مرحوم درویش حاجى نام کلاهما خراسانى الأصل مدعو به کشفکر و قاضى گردیده از جهت رونق اسلام و رعایت شأن دین حضرت خیرالانام و همراهى و اعانت به دودمان طیّبین و طاهرین ـ صلوات اللَّه علیهم اجمعین ـ روضه و بقعة شریفه به جهت امامزادگان و ساکنان اعلى علّیّین بر پا نموده، به زحمات تمام بقعة شریفه را به اتمام رسانیده، بعد از اتمام روضة منوّره و بقعة متبرّکه، جناب سیادت انتساب اجل السادة شیخ بهاءالدّین سهروردى، لعنةاللَّه على الحجاج که بعضى از راه تقیّه و خوف آن ملعون، از صاحب نسب خارج النسب گردیدند متولّى امامزاده معصوم زاده شیخ مزبور را نمودند و بعد از آن نسلاً بعد از نسل و بطناً بعد بطن تولیت و خدمتگذارى و چراغچى گرى و حراست و پاسبانى و کلید دارى بقعة متبرّکه را به اولاد ذکور شیخ مزبور قرار داده و واگذار نمودند که تولیت و خدمت بقعة متبرّکه از اولاد جناب شیخ سابق الالقاب الى یوم الحساب نباید منقرض و خارج شود و قریة سروکار، درهم کلا و شیروانى محلّه و دو دانگ از جملة سه دانگ قریة داران سر و یک قطعه باغچه طاسگرمحلّه و هیجده جریب زمین مزروعى که در جنب امامزادة مکرّم است، واقعه در سمت غربى مفوض به جناب شامخ الالقاب شیخ مزبور و اولاد ذکور موسى الیه شده که همه ساله منافع املاک و مدخل قراء مزبور را دریافت نمایند و به مصارف روشنایى و تعمیر بقعة متبرّکه نمایند. مخالفت کنندة فقرات مزبور به لعنت و سخط الهى و عدم شفاعت جناب رسالت پناهى گرفتار آید و هر که از محبّان و دوستان خاندان طیبین و طاهرین موقوفات مزبور را تغییر و تبدیل نماید یا آنکه امر تولیت را از دست جناب شیخ مزبور و اولاد بیرون آورد، گرفتار سخط و نیران خداوند جبّار و عدم شفاعت رسول مختار و اولاد اطهار آن باشد و هر که بدون معاذیر شرعیّه خلاف کند، در روز قیامت در عرصات محشر در مقام عدالت خداوند دادگر از قاتلین آن بزرگواران باشد و بعد از انقراض اولاد در ذرّیة شیخ مزبور امر تولیت مفوض به علماء عصر بلد مزبور است. فمن بدّله بعد ما سمعه فانما اثمه على الذین یبدلونه و کان ذلک تحریراً فى ششم شهر رجب المرجب من شهور نهصد و بیست و شش من الهجرة النبوّیة سنه 926 و السلام على من اتبع الهدى و نهى النفس عن الهوى».
دکتر منوچهر ستوده پس از ذکر وقف نامه مىنویسد:
«این وقف نامه جعلى به نظر مىرسد زیرا که واقفان یعنى خواجه نامدار پسر درویش حاجى کفشگر و عبداللَّه بن شاه حسین که قاضى محروسة طبرستان بوده است، نسبتى
با یکدیگر ندارند. در صورتى که در متن وقف نامه این
دو تن برادرند. عجیب است که پاى این وقفنامة بىاساس را چگونه این دو تن مهر کردهاند. مهرهاى آنان نیز ظاهراً جعلى است».
ظاهراً عقیدة دکتر ستوده درست باشد. زیرا داستان جعلى، مهر جعلى را نیز مىطلبد. و چنان که خواهد آمد، نسب امامزاده را نیز به دروغ فرزند امام هفتم نوشتهاند.
طبق کتیبة صندوق، این بقعه به ابومحمّد ابراهیم و برادرش ابوالمعالى یحیى و مادرشان نسبت داده شده و سپس آنان را از فرزندان امام موسى کاظم معرّفى مىکند که یقیناً این ادّعا منشأ صحیحى ندارد و بدون شک شخصیّتهاى مدفون در این بقعه، ابومحمّد ابراهیم و ابوالفضل یحیى ابنى حسن الداعى الصغیر بن قاسم بن حسن بن على بن عبدالرحمن الشجرى بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن است که به همراه مادر گرانقدرشان فاطمه بنت ابىالحسین احمد بن حسن الناصر للحق بن على بن حسن بن على بن عمرالاشرف بن امام على بن حسین السجّاد در این بقعه مدفون مىباشند.
علّامة نسّابه ابواسماعیل ابراهیم طباطبا، هنگام شمارش واردین به شهر آمل، از سکونت سیّد ابوالفضل یحیى بن حسن داعى در آمل سخن به میان مىآورد و مىنویسد: «مادرش دختر ابوالحسین احمد بن الناصر للحق الحسن...است. از ابوالفضل یحیى، ابومحمّد حسن، ابوعلى اسماعیل، ابوالحسین احمد، ابوالحسن على، ابوعبداللَّه محمّد، و امّ الحسین، فاطمه، میمونه، ملکه، مبارکة الکبرى، مبارکة الصغرى که مادرش ریکویه بنت الحسن بن فیروزان بود، به وجود آمد».
در برخى از منابع، کنیة یحیى، ابوعلى نوشته شده است. و این با سنگ قبر که او را ابوالمعالى یحیى نوشته مطابقت دارد.
شیخ الشرف عبیدلى نسّابه دربارة ابوالفضل یحیى و برادرش ابراهیم مىنویسد:
«و ابوالفضل یحیى کان عظیم القدر و المحل بآمل، و کان کریماً و له فضایل و مکارم... و ابراهیم بن حسن الداعى، له ابوطالب حمزه، و اسماعیل ابوعلى، و مهدى ابوحرب».
ابوطالب مروزى نیز دربارة وى مىنویسد: «والامیر ابوالفضل یحیى العظیم القدر المحل بآمل، و له فضایل و مکارم، اُمّه بنت ابىالحسن بن الناصر بن الحسن، له اولاد». همین مطلب را ابن عنبه نسّابه بیان داشته و ابراهیم را کنار نام یحیى ذکر مىکند. ابنمهنّا براى ابراهیم فرزندى به نام ابوالحسن محمّد ذکر مىنماید که از او محمّد به وجود آمده است. وجود محمّد براى ابراهیم، تأیید کنندة کنیة ابومحمّد براى ابراهیم است که در شجرهنامه به آن اشاره شده است.
از مجموع این اقوال، نتیجه گرفته مىشود که امامزاده، ابومحمّد ابراهیم، و ابوالفضل یحیى که از فرزندان داعى صغیر حسن بن قاسم حسنى مىباشند، از سادات جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار آمل بوده و ابوالفضل یحیى به عنوان امیر شهر آمل و برادرش نیز در سپاه پدر از موقعیّت ممتازى برخوردار بود و همراه مادرشان در این بقعه مدفون مىباشند. از آن جایى که این خاندان بالغ بر 5/1 قرن در آمل و نواحى آن حکومت داشتهاند و نوادة دخترى امام حسن بن علی اطروش بودند، لذا این آرامگاه متعلّق به آنان بوده و متأسّفانه در تعمیرات دورة صفویّه به سهو یا به عمد، به فرزندان امام هفتم نسبت دادهاند.
این بنا به شماره 63 و در تاریخ 15/10/1310 به ثبت آثار ملّی و تاریخى رسیده است.
- ۵۱۵۵
- ادامه مطلب