- سه شنبه ۲۵ شهریور ۹۳
یکى از مزارات مشهور آذربایجان شرقى، بقعة متبرکة امامزاده حمزة شهر تبریز است. این بقعه که به سیّد حمزه در محلّة سرخاب تبریز، جنوب شرقى شهر و در محلّ تقاطع خیابان ثقة الاسلام و بازارچه سیّد حمزه قرار دارد، از زیارتگاههاى قاطبة اهالى این شهر است. این بارگاه در گذشته از شکوه و عظمت زیادى برخودار بوده است.
مرحوم سیّد جعفر آل بحرالعلوم در کتاب تحفة العالم مىنویسد:
«و فى تبریز مزار عظیم ینسب الى حمزة بن موسى » در شهر تبریز زیارتگاه با عظمت پسر امام موسى کاظم منسوب است.
شیخ ذبیح اللَّه محلّاتى در کتاب خود به نام اختران تابناک دربارة خفته در این مزار مىنویسد:
«قبر آن سیّد حمزهاى که در میان شهر تبریز است حسب و نسب صاحبش معلوم نیست».
ظاهراً مرحوم محلاتى و دیگران با منابعى که نام و نسب شریف امامزاده حمزة تبریز را یادآور شدهاند، برخورد ننموده، از اینرو یا او را بدون شجره نامه دانستهاند و یا در زمرة اقوال مختلف مبنى بر اختلاف مدفن حمزة بن موسى در شهرهاى رى، کاشمر، شیروان، بوانات، شیراز، کازرون، حلّه و قم این نظریه را نیز بیان مىنمایند.
مرحوم سیّد مهدى تفرشى در کتاب بدایع الانساب چنین مىنویسد: «حمزه در میان شهر تبریز از سادات موسوى است».
بنابراین آنچه از این اقوال بدست مىآید، جملگى اتّفاق بر موسوى بودن خفته در این مزار دارد. ولی با وجود آنکه نام وى در چندین کتاب انساب تصریح شده، اما از نام و نسب شریف او هیچ اطّلاعى ارائه نمیکند.
از طرفى چنانکه در کتاب امامزادگان رى به آن اشاره شد، حضرت حمزة بن موسى در این شهر وفات کرده و دفن شدهاند، و حتى حضرت عبدالعظیم حسنى در مدّت اقامتشان در شهر رى، شبها مخفیانه به قبر آن حضرت مشرف مىشده و زیارت مىنمودهاند و هنگامی که از وى در مورد خفته در این قبر سؤال مىکنند، مىفرماید: «هذا قبر خیر رجل من ولد موسى بن حعفر »، یعنى این قبر یکى از بهترین فرزندان امام موسى کاظم است.
نسب شریف سیّد حمزه تبریز: نخستین عالم انسابى که از نام و نسب سیّد حمزه مدفون در شهر تبریز سخن گفته، علّامة نسّابه جمال الدّین احمد بن على الحسنى معروف به ابن عنبه، متوفّاى 828 هـ . ق است. او ضمن بررسى نسب سادات موسوى از نسل حمزة بن موسى مىنویسد:
«صدر الدّین حمزة الدفتردار ابن الحسن بن محمّد بن حمزة بن امیرکا بن على بن محمّد بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن الحسین بن محمّد بن عبداللَّه بن محمّد بن القاسم بن حمزة بن الامام موسى الکاظم ، که در زمان سلطان الجایتو مىزیسته و در واقعه و زیر سعد الدّین ساوى چشمانش را کور کردند، در تبریز مدفون است».
علّامه سیّد عبدالرزاق کمونه در کتاب مشاهد العترة الطاهرة پس از ذکر نام و نسب این سیّد بزرگوار مىنویسد:
«سیّد حسین مساعد حسینى در حاشیهاش بر کتاب عمدة الطالب نقل نموده که قبر سیّد صدرالدّین در سرخاب تبریز تعظیم و زیارت مىشود».
مؤلفین کتابهاى المشجر الکشاف و الشجرة الطیبه نیز همین نسب شریفى را که ابن عبنه در کتاب عمدة الطالب فى نسب آل ابن طالب نقل کرده است، بیان داشتهاند اما به محل دفن او در تبریز تصریح نکردهاند. اما مؤلف کتاب الجوهر الشفاف با آنکه از ابن عنبه نقل مىکند مىنویسد: «قبره بتبریز بسرخات یعظّم و یزار، قبرش در شهر تبریز در محلّهاى به نام سرخاب مورد تعظیم و زیارت مىشود».
مرحوم علّامه شیخ آقا بزرگ طهرانى در کتاب طبقات أعلام الشیعه، ضمن اشاره به نسب شریف وى مىنویسد: «وى ملقب به صدرالدّین است و در کتاب تاریخ اولاد الاطهار از عمده الطالب نسبش اشاره شده است و مىگوید: وى در سال 714 هـ . ق و در نسخهاى 717 هـ . ق وفات یافته و فرزندش أبوالحسن بن حمزه گنبد و بارگاهى در محلّه سرخاب تبریز خارج قلعه شهر بنا نمود. ولادت سیّد حمزه در سرخاب خراسان بود و در نزد سلطان محمود غازان بن ارغون شاه که در سال 694 هـ . ق به تشیّع گردید و در سال 703هـ . ق وفات یافت، مورد احترام بوده است».
بنابراین معلوم گردید که شخصیّت مدفون در شهر تبریز، حمزه بن موسى نبوده، بلکه وى یکى از نوادگان آن حضرت و از احفاد محمّد بن القاسم بن حمزه بن موسى است که سیّدى جلیل القدر، عظیم الشأن، و وزیر با فضیلت سلطان الجایتو بود.
شرح حال سیّد صدرالدّین حمزه: چنان که اشاره شد، نسب شریف امامزاده سیّد حمزه صدرالدّین مدفون در سرخاب تبریز با 16 واسطه به امام موسى کاظم منتهى مىشود. وى تقریباً در اواسط قرن هفتم هجرى در خواف (= خاف) متولّد شد و بعد از طى چند سال به انواع علوم ظاهرى، و باطنى آراسته گردید. سلطان غازان خان فرزند ارغون خان که در آخر ذى الحجه سال 694 هـ . ق در سن 25 سالگى به سلطنت رسید و در ماه شعبان همان سال به دست شیخ ابراهیم حمویى و شیخ سعدالدّین حمویى و میر سیّد مهدى، از علماى اعلام آن زمان به دین مبین اسلام مشرف شد و سپس به سال 702 هـ . ق بر اثر دیدن خوابى از مذهب تسنّن به مذهب تشیّع در آمد، از آنجایی که ارادت خاصى به خاندان على بن ابى طالب پیدا کرده بود، دستور داد امامزادة جلیل القدر حمزه صدرالدّین را که از نبیرههاى امام موسى کاظم بود و به علم و کمال و زهد و تقوى اشتهار تمام داشت، از خواف خراسان به دارالسلطنة تبریز کوچ دادند.
چون امامزاده حمزه به تبریز آمد، پیوسته در سفر و حضر همراه غازان خان بود و شاه مغول از وجود وى بهره مىجست تا اینکه غازان خان بعد از مدّت کوتاهى در سال 703 ه.ق در گذشت و امامزاده حمزه به قرار معلوم بعد از مرگ وى، دفتر دار وزیر سلطان محمّد خدا بنده (اولجایتو) گردید که در واقعه وزیر سعدالدّین ساووجى یک چشمش را از دست داد و بالأخره در سال 714 هـ . ق دارفانى را وداع گفت و در محلّة سرخاب تبریز، بیرون قلعه، مدفون گردید. پسرش أبوالحسن، عمارتى عالى بر روى قبرش بنا نمود که برخى از وقایع مربوط به او عیناً از کتاب تاریخ أولاد اطهار بیان مىگردد:
«چنانکه شمس الدّین آملى در کتاب نفائس الفنون و نیز دیگر مورخان تصریح بر آن نمودهاند و از این جهات بود که سلطان غازان خان به جناب سیّد حمزة مرحوم، اخلاص تمام و ارادتى کامل داشته و آن بزرگوار را از خواف خراسان کوچ داده و در دارالسلطنة تبریز ساکن گردانید، و در سفر و حضر از ایشان مفارقت نمىنمود تا اینکه سلطان غازان مرحوم در پشکل درّه که در نواحى قزوین است وفات نمود و جناب سیّد حمزه هم در سال 714 هـ . ق به دیار فانى شتافت. پسرش أبوالحسن عمارتى عالى بر بالاى قبر پدرش جناب سیّد حمزه ساخته بود و ملا حشرى در کتاب روضة الأطهار گفته که در آن مکان جنّت نشان یعنى مزار و مرقد سیّد حمزة مرحوم، مصحفى به خط مبارک حضرت امیرالمومنین است و بسیار واقع شده که مردم یکدیگر را بر آن مصحف قسم دادهاند و آن کسى که قسم بنا حق خورد در آنجا مرده یا همان روز و یا همان شب و مردم دارالسلطنة تبریز که بر سر دعوى مخاصمه یکدیگر را به سیّد حمزه مىبرند چنان شده که قسم از ترسى نمىخورند انتهى لکامله، در این زمان مصحف شریف در آن روضة مبارکه موجود نیست. معلوم نشد که در غلبه و نصب و غارت طائفة رومیه و یا در زلزلههاى متعدّد در تبریز آن مصحف از بین رفته است».
در کتاب دائره المعارف تشیّع نیز از این امامزاده یاد شده و سپس به توصیف بقعة وى مىپردازد. در آنجا از قول ملاحشرى مىنویسد:
«از سادات صحیح النسب است و به شانزده واسطه به حضرت امام موسى کاظم مىرسد. تولدّش از خواف و وفاتش در سال 714 هـ . ق بود. صاحب عمده الطالب او را از فرزندان محمّدبن القاسم بن حمزة بن موسى الکاظم مىداند و مىنویسد: به او صدرالدّین حمزه نیز مىگفتهاند و دفتر دار زمان سلطان الجایتو بوده است».
مرحوم شیخ عبّاس فیض شرح حال مفصلّى از سیّد حمزه پس از اشاره به نام و نسب او مىنهد. او مىنویسد:
«سعدالدّین آوى = ساووجى از وزراى بزرگ سلطان غازان خان چنگیزى، دبیرى فاضل و از دانشمندان شمرده مىشد. در تعظیم و تکریم سادات فاطمیّه و ترویج مذهب حقّة امامیّه و رعایت از علماى شیعه مساعى جملیه به ظهور مىرسانیده است. و شیخ العلّامه جلال الدّین بن مطهّر الحلى که از بزرگترین پیشوایان شهیر شیعه بود. رسالة سعدّیه را به نام این وزیر بزرگ به رشتة تحریر در آورده و از او بسیار تعظیم کرده است مولانا نظام الدّین ابرج قمّى نیشابورى که از دانشمندان و محدّثین بزرگ است، کتابى به نام او تألیف نموده و او را در این کتاب ستوده است.
در کتاب تاریخ الوزاء مسطور است که خواجه سعد الدّین آوى از وزراى هنرمند و فاضل نواز بوده، به خبرت در علم، استیفاء و ساقت و متانت در انشاء و کتابت بى مثل و مانند شمرده شده است. پس از آنکه خواجه صدرالدّین احمد زنجانى به موجب فرمان غازانى به عزّ شهادت رسید مرتبة وزارت و صاحب دیوانى و رتبة نیابت امور جهاتبانى به شرکت خواجه رشیدالدّین طبیب بر وى مقرّر گردید و از رشحات عدل و احسان و افاضات برّ و امتنان ایشان تمام افراد ملّت مستفید و مستفیض مىگشتند و پس از چندى جمعى از ارباب حسد مانند قاضى صاین الدّین سمنانى، و شیخ المشایخ محمود، و سیّد قطب الدّین، و معین الدّین نایچى بر علیه وى نهضت کرده و جمعى تشکیل داده، اساس موافقت بر مخالفت تبدیل نموده و با وزیر مزبور در مقام ضدّیت بر آمدند و چون سلطان غازان خان بر این کیفیت وقوف یافت بر آنها متغیّر گشته اکثر مخالفان را با تیغ یاسا از بین برداشت.
ولى چون سلطان غازان خان در سال 703 ه.ق وفات یافت، در ماه ذى الحجه همان سال اولجایتو که او را سلطان محمّد خدابنده مىنامند، بر سریر سلطنت نشسته تاج شاهنشاهى بر سر گذاشت به دستور زمان برادر خود، زمام امور کشورى و لشکرى و مهام کارهاى رعایا و سپاهیان را در کف کفایت و قبضة درایت همان دو وزیر بزرگ (خواجه رشید الدّین) واگذاشت و تا آن زمان که خواجه آوجى با خواجه رشیدالدّین در مقام موافقت و اتّحاد بودند آفتاب دولت و اقبال آوجى از سایة منفعت و زوال مصون و محفوظ مانده بود.
و چون آن موافقت به مخالفت مبدّل گشت، خواجه سعدالدّین مزبور، سیّد تاج الدّین آوجى و بعضى دیگر از خواص اصحاب و نوّاب خویش را بر آن داشت که نسبت به خواجه رشیدالدّین در مقام تقریر برآیند و سلطان محمّد خدابنده، چون از جریان مطلع گشته در موقف یرغوان آن جماعت را احضار نمود، بنیاد حیات خواجه سیّدالدّین و همدستان او را با تیغ سیاست بر انداخت و سیّد صدرالدّین حمزه دفتردار که نایب خواجه سعد الدّین آوجى بود در این واقعه به هلاکت رسید.
توصیف بقعة سیّد حمزه: چنان که گفته شد، بقعة سیّد حمزه در محلّة سرخاب تبریز، جنوب شرقى شهر و در محل تقاطع خیابان ثقه الاسلام و بازارچة سیّد حمزه قرار دارد که در گذشته از شکوه و عظمت زیادى برخوردار بوده است. سیّد حمزه از سادات صحیح النسب است که با شانزده واسطه به حضرت امام موسى کاظم منتهى مىشود. نامبرده در دربار غازان خان از جایگاه ویژهاى برخوردار بود تا اینکه در سال 714 هـ . ق بر اثر توطئهاى به دست مغولان کشته شد و در بنایى که میرزا ابوطالب ـ وزیر آذربایجان ـ با مساعدت ابوالحسن بن حمزه بنا کرد، مدفون است. امامزاده صحن نسبتاً وسیعی دارد که در سمت جنوبى آن مقبرة امامزاده قرار گرفته و در سمت مشرق و شمالى آن، حجرات و مدرسهایى است که از دهها سال پیش متروک مانده و به امانتگاه اموات تبدیل شده و در تعمیرات سالهاى 1333. 1334 هـ . ق که از محل اوقاف ظهیرّیه به عمل آمده، این بقعه یک بار توسّط میرزا محمّد ابراهیم ظهیرالدّین ـ وزیر آذربایجان ـ معاصر با شاه سلیمان صفوى ـ و یک بار دیگر به سال 1279 هـ . ق و به دستور ناصرالدّین شاه قاجار تعمیر و تزیین شده است. این بقعه، گنبد بلندى دارد و طاق زیرین گنبد آیینه کارى شده و بر در آن، کتیبههایى که مشتمل بر تاریخ، و نام و نسب امامزاده است، نوشته شده است.
اصل بقعه، مقبرة کوچکى است که تقریباً چهار ذرع طول و سه ذرع عرض دارد. حجرة جداگانهاى در سمت غربى آن بود که بین مقبره و آن حجره دیوارى فاصله بوده است. ضمناً قبر میرزا محمّد ابراهیم وزیر، در دهلیز سرداب واقع است و نام آن مرحوم در دو سوى درى که به گنبد داخل مىشود نوشته شده است.
در ترکیب فعلى، نمونههایى از حجّارى و کاشىکارى پیشین به چشم مىخورد که نمونههای بسیار جالب حجّارى آن عبارتند از:
1. طاق مرمرین سر در صحن مدرسه که از چهار قطعه مرمر بزرگ تشکیل یافته است.
پایههاى طاق از سنگ مرمر سادهاى هستند که به جاى نمونههاى اصلى گذاشته شدهاند.
در پیشانى این طاق از دو سو به طور متقابل به خط ثلث عالى آیة شریفة «ادخلوها بسلام آمنین» و در زیر هر یک از آنها ترنج عبارت یا مفتح الأبواب به طور بر جسته کنده کارى شده است. در نوک ترنجها، یک فتایى کوچک و در طرف آنها، اسلیمىهایى نقر شده است. در کرانههاى طاق در جانب شرقى عبارت «به امر شاه جهان آصف بلند اقبال» و در جانب غربى، عبارت «مقام دانش و آمرزش است نام خدا» به خط نستعلیق حّک گردیده و با یک رشته اسلیمى زیبا تزیین یافته است. عرض این طاق، 183 و بلندى قسمت اصلى آن 120 سانتىمتر است.
2. بالاى طاق سر در، سنگ نوشتة مرمرین نصب شده، که مربوط به زمان ناصرالدّین شاه قاجار است و حکایت از تعمیر این بقعه به سال 1279 هـ . ق دارد.
3. ازارههاى مرمرین دیوار شرقى دهلیز که در دو طرف در ورودى آن قرار گرفتهاند، با تزیینات بسیار جالب که ظاهراً یادگار دوران آق قویونلوها و ترکمانان است.
4. یک پایة مرمرین به بلندى 112 سانتىمتر که حجّارى زیبایى دارد.
5. طاق مرمرین در ورودى بقعه که نماى شمالى آن، یکى از شاهکارهاى حجّارى در دورة صفویّه به شمار مىرود و بر روى آن، نوشتههایى با تزیین اسلیمى و فتایى و گیاهى دیده مىشود. در پایین هر یک از پایههاى طاق یک ترنج قندیلى گلدار تعبیه گردیده که در داخل ترنج سمت راست، عبارت میرزا محمّد ابراهیم وزیر آذربایجان به طور برجسته حجّارى شده است و نشان مىدهد که جسد میرزا محمّد ابراهیم در آستانة بقعه به خاک سپرده شده است.
6. دو قطعه ازارة مرمرین بسیار زیبا به ابعاد 112×53 سانتىمتر با تزییناتى به شکل قندیل و گل در گیاه، در کنارهها و بالاى سنگهاى ازاره، سه بیت شعر با خط نستعلیق برجسته کندهکارى شده است. علاوه بر این آیینه بندى زیباى طاق بالاى صندوق نیز داراى ارزش هنرى است. هر چند که در وسط بنا صندوقى نهاده شده، اما خود قبر همچون دیگر مقابر دورة ایلخانى در سرداب زیرین بنا قرار دارد.
این بناى با شکوه به شمارة 881 در تاریخ 28/5/1348 به ثبت آثار ملّی و تاریخى رسیده است.
- ۲۴۷۵
- ادامه مطلب