مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده اسماعیل ـ تفرش

بقعة این امامزاده در 15 کیلومترى شمال غربى فرمهین، 35 کیلومترى شهر تفرش و در میان روستاى وروان قرار دارد و نزد اهالی به «شاهزاده اسماعیل» مشهور است.

بناى امامزاده از خشت و گل و بر روى پى سنگى ساخته شده است. داخل بنا، داراى تزیینات پُرکار نقّاشى و گچ‏برى مى‏باشد. مقابل در ورودى، سکویى قرار دارد که گفته مى‏شود، قبر غلام امامزاده اسماعیل است.گنبد بنا، از داخل مخروطى شکل و از بیرون مطبّق مى‏باشد. در داخل بقعه، کتیبه‏اى قرار دارد که نشان از تعمیر بقعه به سال 1360 هـ. ق است.

امامزاده اسحاق ـ ساوه‏

بقعة با شکوه این امامزاده، در مجاورت میدان سرداران شهر ساوه واقع شده و جزء بناهاى قدیمى شهرستان ساوه و یکى از آثار با ارزش میراث فرهنگى کشور است.

بناى امامزاده اسحاق، در چند صد مترى مسجد جامع شهر ساوه قرار دارد و شامل صحن، ایوان و اتاق مرقد مى‏باشد. بناى بقعه، برج گونه و از آثار قرن هفتم هجرى است که در سده‏هاى بعد، واحدهایى به آن افزوده شده است. دهانة بقعه، 6 متر، ارتفاع آن 12 متر و داراى دو درگاه در جانب شمالى و شرقى است که برابر هر یک، ایوانى قرار دارد. ازارة بقعه، با دو گونه کاشى پوشیده شده است؛ در پایین، با کاشى‏هاى هشت گوش فیروزه‏اى و بالاى آن، کاشى‏هاى خشتى سى سانتى‏مترى فیروزه فام با حاشیة برجسته گل و بوته مى‏باشد. متن کتیبة کاشى‏ها، به خطّ برجستة ثلث، شامل سورة مبارکة جمعه است و بر روى آن، تاریخ 676 هـ. ق خوانده مى‏شود. در ارتفاع 5/4 مترى بقعه، کتیبه‏اى گچ‏برى به صورت کمربندى و به خطّ نستعلیق بر روى زمینة گل و بوته، شامل دوازده بیت شعر و با تاریخ 1023 هـ. ق قرار دارد.

امامزاده احمد و حوّا خاتون ـ اراک‏

بقعة این امامزادگان در روستاى موت آباد، 12 کیلومترى شمال شهر اراک قرار دارد.

ساختمان بقعه، بنایى زیبا، قدیمى و به جا مانده از دورة صفویّه است که بافت اصلى خود را حفظ کرده و با وجود تعمیراتى که در آن صورت گرفته، از بین نرفته است.

امامزاده احمد ـکوهین تفرش‏

بقعة باشکوه این امامزاده، در شمال روستاى کوهین، نزدیکى قریة فم تفرش و در سینة کوه واقع شده و به «شاهزاده احمد» است.

امامزاده احمد ـ زلف ‏آباد تفرش

بقعة این امامزاده در 5 کیلومترى غرب جادّة فرمهین، 45 کیلومترى شهر تفرش و در مجاورت روستاى زلف ‏آباد واقع شده و به «شاهزاده احمد» معروف است.

امامزاده احمد ـ اراک

بقعة این امامزاده که از اجداد مقام معظّم رهبرى ـ حفظه‏ اللَّه ـ است در 18 کیلومترى شمال غربى شهر اراک و در دو کیلومترى شمال شرق روستاى هزاوه واقع شده و به «سلطان علم» نیز معروف مى‏باشد و در نزد اهالی به «سلطان سیّد احمد» مشهور است.

بناى بقعة امامزاده احمد، در بالاى تپّه‏اى که مشرف بر آبادى هزاوه است، قرار گرفته و فضاى داخلى آن هشت ضلعى است و بر فراز آن، گنبدى دوپوش قرار دارد. زیر گنبد، صندوقى چوبى به ابعاد 50/1×50/1×41/2 متر بر گِرداگِرد مرقد نصب مى‏باشد و بر دور آن نیز ضریح فلزى قرار دارد. مقابل مدخل جنوبى و صحن امامزاده، دو سنگ قبر قدیمى به خطّ کوفى دیده مى‏شود که مربوط به اویل دورة اسلامى است.

امامزاده ابوطالب ـ خمین

بقعة باشکوه این امامزاده در مرکز شهر خمین واقع شده و مورد توجّه اهالى این شهر است و به «شاهزاده ابوطالب» شهرت دارد.

ساختمان بقعه، بنایى قدیمى و به جا مانده از دورة صفویّه مى‏باشد که شامل ایوان، گنبد، حرم، ضریح و صحن است و در مساحت 6000 مترمربّع احداث شده است. بقعه، داراى صحن نسبتاً بزرگى مى‏باشد که اطراف آن را حجره‏هایى جهت آرامگاه خانوادگى سرشناسان شهر خمین ساخته‏اند. بقعة امامزاده ابوطالب، حدود یک متر از سطح صحن بالاتر است و داراى چهار ایوان باشکوه مى‏باشد که ایوان اصلى آن، در جنوب شرقى قرار دارد و سراسر با آیینه‏هاى کوچک و بزرگ تزیین گردیده است. اطراف ایوان کاشى‏کارى شده و ازارة آن، حدود یک متر با سنگ مرمر و با رگه‏هاى قرمز تزیین شده است. در جانبین ایوان مذکور، دو اتاق تعبیه شده که به عنوان دفتر کار هیأت امنا از آن استفاده مى‏شود.

امامزاده ابوالفضل ـ دلیجان‏

بقعة این امامزاده در 34 کیلومترى شهر دلیجان و 3 کیلومترى غرب روستاى مهدى‏ آباد (کره جار سابق) کنار درّه‏اى سرسبز واقع شده است و به «شاهزاده ابوالفضل» مشهور است.

ساختمان بقعه، از خشت وگل ساخته شده و متعلّق به دورة صفویّه و تاریخ سال 1075هـ . ق دارد گنبدى مخروطى شکل بر فراز بقعه قرار داشت و همچنین ایوانى در سمت شرق با نماى آجرى بود. درون این زیارتگاه، سفیدکارى شده و یک صندوق چوبى به بلندى یک متر و ضریح مشبّک به بلندى 5/1 متر، از مرقد محافظت مى‏کرد. در قسمت شمال بقعه، یک فضاى مستطیل شکل کوچکى به عنوان شبستان بود. حرمِ امامزاده به صورت هشت ضلعى و داراى گنبد دوپوش و سردر آن داراى نقّاشى، بر روى گچ وجود داشته است.

امامزاده ابوالعلا ـ تفرش‏

 

بقعة باشکوه این امامزاده، کنار خیابان شهید بهشتى شهر تفرش واقع شده و بسیار مورد توجّه اهالی است.

بناى بقعه و گنبد کلاه‏خودى آن، ظاهراً از بناهاى قرن هشتم هجرى مى‏باشد و بخش‏هاى تابعة آن، از ایوان‏هاى چهارگانه و غرفه‏هاى جهات فرعى، از الحاقات عصر صفویّه است. این بنا، مشتمل بر بقعه، گنبد، چهار ایوان و چهار حجره یا غرفه و صفّة فوقانى است که مجموعاً به صورت هشت‌ضلعی به طول هر ضلع هفت متر است.

امامزاده ابوالحسن و آمنه خاتون ـ خنداب

بقعة این امامزادگان در 11 کیلومترى شمال شهر خنداب و در دو کیلومترى جنوب روستاى دیزآباد واقع شده است.

ساختمان بقعه، شامل دو قسمت قدیمى و جدید است. قسمت مرکزى بقعه که گنبد و فضاى زیر آن را تشکیل مى‏دهد، بسیار قدیمى مى‏باشد و با توجّه به ساخت بنا و کتیبه‏هاى داخل آن، بیش از 400 سال تخمین زده مى‏شود. مساحت حرم بیش از 25 مترمربّع و ازارة آن سنگ لاشه و دیوارهاى آن گچ اندود و داراى چهار طاق قوسى گچى است که مزیّن به خطّ برجسته کوفى مى‏باشد.

آرامگاه آیت‏ اللَّه العظمى سیّد محسن اراکى ـ اراک

این آرامگاه در خیابان آیت الله شیخ فضل اللَّه نورى و در دروازة شهرجرد، میدان شهید فهمیدة اراک واقع شده و نزد اهالی به «آقا محسن عراقی» شهرت دارد.

بناى آجرى بقعه، در دورة قاجار ساخته شده است. درِ ورودى صحن، داراى سردری است که یک قاب کاشى کارى شدة نیم دایره دارد و داخل آن به خط نستعلیق و به رنگ سفید و زرد نوشته شده: «هوالباقى مقبرة حضرت آیت‏اللَّه العظمى حاج آقا محسن طاب ثراه تعمیر 1384 خورشیدى»

در قسمت سردر ورودى، آجر کارى شده و داراى دو طاق‌نما در دو طرف مى‏باشد و یک ردیف آجر با لعاب فیروزه‏اى با تزیین آجر کارى برجسته، در بالاى سردر وجود دارد. ابعاد صحن بقعه، حدود 14×19 متر مى‏باشد. در اطراف صحن، طاق‌نمایى کم عمق با طاق هلالى به چشم مى‏خورد و در سمت چپ آن نیز یک اتاق با طاق مسطّح چوبى قرار دارد.

در قسمت ورودى بقعه، یک ایوان قرار دارد که ازارة آن
به شیوة دورة قاجار کاشی‌کارى شده و نقّاشى دور نماى طبیعى در وسط و گل‌هایى به رنگ‏هاى قرمز، زرد، سبز،
آبى، و صورتى دارد.

بالاى ایوان ورودى، طرح نیم دایرة آجرى اجرا گشته و در ایوان نیز رسمى بندى‏هاى کاشی‌کارى شده به رنگ‌هاى زرد، سیاه، آبى و فیروزه‏اى به چشم مى‏خورد. در دو سوى ایوان، دو اتاق با درهاى چوبى قرار دارد.

ورودى بقعه چوبى است و در ازارة کاشی‌کارى داخل حرم، طرح‏هاى قابدار با نقش منظره‏هاى طبیعى گل‏هایى به رنگ‌هاى دورة قاجار دارد. بخشى از این ازاره‏ها، قدیمى و بخشى در دورة مرمت ساخته و نصب شده‏اند. بر روى فضاى حرم، گنبد یک پوش آجرى قرار دارد. زیر گنبد، کاشی‌کارى به صورت ترصیع کاشى در آجر، با طرح‏هاى هندسى قرار دارد.

در سمت راست و چپ فضاى حرم، دو فضاى جانبى قرار دارد که داراى طاق آجرکارى با طاق‌نماهاى هلالى هستند.
در این دو فضا، دیوارها آجرى است و ازارة آن‌ها، نقش گل‌هاى گوناگون به رنگ‏هاى زرد، آبى، فیروزه‏اى صورتى و لاجوردى تکرار شده است.

در زیر فضاى گنبد حرم، یک ضریح چوبى مشبک گره چینى شده با طرح‏هاى شمسه وجود دارد و مرقد داخل ضریح، حدود 120 سانتى‏متر ارتفاع دارد و با کاشى‏هاى مربّع ابرى سبز رنگ پوشیده شده و در و دیوار مرقد، کاشى‏هاى مربّع با نقش گل به رنگ‌هاى صورتى، زرد، آبى، فیروزه‏اى و لاجوردى دارد. روى مرقد سنگ ندارد.

کف بقعه، با فرش و زیلو پوشیده شده است. زیلو به رنگ آبى و سفید است که کتیبة وقف شده دارد: «وقف مقبرة مرحوم حجة الاسلام آقاى حاجى آقاى محسنى نمودند این زیلو با 6 فرد دیگر».

یک زیارتنامة چوبى قدیمى به صورت آویز بر ضریح نصب است که یک طرف آن، زیارت وارث بر روى کاغذ نوشته شده و طرف دوّم، زیارتنامة آیت‏اللَّه محسن عراقى به این عنوان نوشته شده است: «زیارت مى‏کنم حضرت حجة الاسلام و المسلمین آیت‏اللَّه فى الارضین مروج شریعت حضرت خاتم النبیین ‹ آقاى حاجى آقا محسن نوراللَّه مرقده: بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم السلام على جدک المصطفى... و فى نصرهم مجتهدون».

در قاب شیشه‏اى منصوب بر ضریح چوبى، نوشته است: «بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم اعتماد السلطنه در کتاب «المآثر و الآثار» دربارة مرحوم حاج آقا محسن، چنین نوشته است: حاجى آقا محسن عراقى که جامع ما بین معقول و
منقول است، به ریاست و ثروت و مزایاى دیگر بر اقران
تقدم دارد و از این جهت، همواره محسود بوده و خواهد بود. محمّد خاکباز محسنى».

نسب شریف: تابلوی شیشه‏اى در داخل ایوان نصب شده که راجع به شجره نامة ایشان و نحوة ساخت بناى بقعه توضیحاتى دارد:

«مقبرة حاج آقا محسن واقع در شهر اراک دروازة شهرجرد که مدفن مرحوم آیت‏اللَّه العظمى حاج آقا محسن اراکى (عراقى) و والدین آن مرحوم مى‏باشد. نسب نامة حاج آقا محسن اراکى که در کتاب «درر» تألیف مرحوم آیت‏اللَّه العظمى آقا شیخ عبدالکریم حائرى یزدى چنین آمده: حاجى آقا محسن بن ابوالقاسم ابن احمد ابن میر على محمّد ابن فخرالدّین ابن هادى ابن تاج‏الدّین ابن محمّد ابن حیدر ابن محمّد مکى ابن رضا ابن غیاث ابن معصوم ابن تاج‏الدّین ابن رضى‏الدّین ابن على ابن رضا ابن محمّد ابن رضى الدّین ابن محمّد ابن فخرالدّین ابن محمّد ابن زید ابن داعى ابن زید ابن على بن حسین ابن حسن افطس ابن على اصغر ابن امام زین‏العابدین علیه الصلوه و السلام ابن امام حسین صلوات‏اللَّه و سلامه ابن على ابن ابیطالب ‰ . آیت‏اللَّه العظمى مرحوم آقاى حاج محسن به سال 1247 هجرى قمرى، در شهر سلطان آباد عراق (اراک) پا به عرصة وجود نهاده، پدرش مرحوم آقاى آقا سیّد ابوالقاسم و مادرش شهربانو خانم صبیّة حاج محمّد زمان بیک آبادى فراهانى بود.

مرحوم آقا سیّد ابوالقاسم، پدر آیت‏اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا محسن در سال 1270 هجرى قمرى به رحمت ایزدى پیوست و در ناحیة شمال عراق (اراک) به خاک سپرده شد و سال 1273 هجرى قمرى یکصد و چهل سال قبل حضرت آیت‏اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا محسن اقدام به بناى مقبره‏اى مناسب با گنبد مى‏نماید که قبر مرحوم آقاى آقا سیّد ابوالقاسم در زیر گنبد واقع گردید و مادر حضرت آیت‏اللَّه العظمى در جوار قبر آقا سیّد ابوالقاسم نیز دفن شده است. پس از وفات حضرت آیت‏اللَّه العظمى حاج آقا محسن، پیکر پاک ایشان نیز در کنار قبر پدر و مادرش به خاک سپرده شد و به همین مناسبت، ناحیة مزبور معروف به سر قبر آقا مى‏باشد. حضرت آیت‏اللَّه العظمى مرحوم آقاى حاج آقا محسن، تحصیلات ابتدایى تا مقدّماتى فقه و أصول را در شهر عراق (اراک) خدمت پدر و جدّ بزرگوار خود تحصیل نموده و بعداً عازم بروجرد که در آن زمان از نظر وجود علماى زمان یعنى مرحوم آیت‏اللَّه العظمى حاج سیّد شفیع مجتهد و مرحوم آیت‏اللَّه العظمى حاج ملا اسداللَّه بروجردى معروف (به) حجت الاسلام به تحصیل و کسب علم و معرفت مى‏پردازد و حضرت آیت‏اللَّه العظمى مرحوم آقاى حاج آقا محسن، به حدّى به مکتب روحانیّت یعنى مکتبى که خود در آن پرورش یافته و به تحصیل اشتغال داشته ارج و سپاس مى‏نهاده که متجاوز از ثلث دارایى خود را که شامل بهترین املاک مى‏شده است، براى پرداخت شهریة طلّاب علوم دینیه ساکن نجف و شهر سلطان‏آباد (اراک) و همچنین براى روشنایى اعتاب مقدّسه، وقف نموده است».

بناى مورد نظر، از آثار دورة قاجاریّه است که داراى گنبدى کوتاه و عرقچینى شکلِ منظّمى مى‏باشد. سردر ورودى این بنا، با کاشى‏هاى نره به شکل بسیار زیبایى تزیین یافته و همچنین ازارة داخل گنبد با کاشى‏هاى خشتى تکرارى تزیین یافته که این کاشى‏ها داراى گل‌هاى زیبایى مى‏باشد که از نوع کاشى‏هایى است که اختصاصاً در این شهرستان مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

این بنا، داراى پلانى چند ضلعى است که در حال حاضر، از وضعیّت مطلوبى برخوردار است و در سالیان اخیر توسّط میراث فرهنگی مرمّت شده است.

آرامگاه با شکوه آیت الله سیّد محسن اراکی، به شمارة 2293 و در تاریخ 09/01/1378 به ثبت آثار ملّی و تاریخى رسیده است.

  • ۱۷۹۴

آرامگاه آیت‏ اللَّه آقا نورالدّین اراکى ـ اراک

این آرامگاه در مرکز شهر اراک و در شمال غربى مصلّی واقع شده است. معمارى بقعه، شامل سه قسمت است:

1. ساختمان آرامگاه با نقشة چلیپائى؛

2. صحن پیرامون بقعه با طرح مستطیل شکل؛

3. حجره‏هاى متعدّد پیرامون صحن بقعه.

ساختمان آرامگاه، داراى چهار ورودى در چهار جهت مى‏باشد. دو حجره در سمت شمال و دو حجره در سمت جنوب، در دو طرف ورودى قرار دارد. گنبد آجرى بقعه، دو پوشة منفصل است. پوشش خارجى گنبد، کاشی‌کارى و از داخل آجر کارى مى‏باشد.

در اطراف بقعه، شبستان‏هاى متعدّد وجود دارد. کتیبة
درِ شبستان شمالى، روى ورقة فلزى نوشته شده و شامل
سورة یس با خط ثلث سیاه رنگ بر زمینة سبز است
و دور محراب در شبستان شمالى نیز کتیبة دیگری با رنگ و روغن بر روى گچ و با خط ثلث سیاه بر زمینة آبى،
آیة الکرسى، نقش بسته است.

آیینه‌کارى در زیر گنبد و بدنه‏هاى حرم، اثر احمد طلایى است. در قسمتى از فضاى زیر گنبد، احادیثى دربارة
نماز و ولایت حضرت على ‰ بر روى دیوار با رنگ و روغن نوشته شده است.

ضریح قدیمى چوبى مرقد، برداشته شده و با نجّارى جدید، به صورت پنجره در شرق فضاى حرم نصب شده است. ضریح جدید، مطلاست و در اوایل انقلاب اسلامى ساخته و نصب شده است. کتیبة اوّل آن، سورة انسان (دهر) با خط ثلث طلایى در زمینة سبز می‌باشد و کتیبة دوّم اشعارى از ترکیب بند محتشم کاشانى دربارة نهضت کربلا است. در تاج‏هاى بالاى ضریح، نقّاشى‏هاى بناهاى تاریخى مثل عمارت عالى قاپوى اصفهان و مناره و مساجد، نقش گردیده است و در قسمت پایین در ورودى ضریح، کتیبه‏اى به این صورت دارد؛ «طرّاحى و قلمزنى اصفهان ـ سیّد اسداللَّه خسروانى 1358».

متن کتیبة سنگ قبر داخل ضریح، چنین است: «یرفع الذین آمنوا منکم و الذین اوتوالعلم درجات ـ هذا المرقد المنور و المضجع المطهّر للسیّد الشریف العلّامه وحید عصره و سلمان دهره مدرس المعقول و المنقول جامع الفروع و الاصول الحجّة الایة سیّد الفقها و المجتهدین مروج شریعة جده سیّد المرسلین السیّد نورالدّین بن شفیع بن... ولد فى 1278 فى بلده سلطان آباد اراک و تربى فى حجر والده الذى کان من العلماء ثم هاجر الى النجف الاشرف و استفاد فى تلک البلدة المشرفه من الاعلام الفخام و الایات العظام الحاج میرزا حبیب‏اللَّه الرشتى و الحاج میرزا حسین الخلیلى الطهرانى و المولى محمّد کاظم الخراسانى قدس‏اللَّه اسرارهم و سنین عدیده و مدّة مدیدة و اجازوه ببلوغ درجة الاجتهاد و أنّه من الورع و السداد و عاد فى موطنه و کان نور باهراً و علماً ظاهراً و ملاذاً للانام و مرجعاً للخاص و العام و جاهد فى سبیل‏اللَّه حتى اذا جاء اجله و انتقل الى رحمة ربّه فى لیلة الرغائب الخامس من شهر رجب الاصم فى سنه 1341 من الهجریه القمریّة ـ قم حجّارى خسروى».

 

بر روى فضاى حرم، گنبد با کاشى‏هاى فیروزه‏اى، نقوش گیاهى اسلیمى سفید رنگ دارد و در ساقة گنبد، اسامى معصومین ‰ در ترنج با خط سفید ثلث بر زمینة لاجوردى
به چشم مى‏خورد و کتیبة دور گنبد، شامل آیات قرآن
است که با خط ثلث سفید بر زمینة لاجوردى، سورة جمعه نقش گردیده است.

در صحن بقعه، قبور زیادى قرار دارد و حجره‏هاى پیرامون بقعه، آرامگاه‌هاى شخصى و خانوادگى مى‏باشد.

نسب نورانى‏: مرحوم آیت‏اللَّه آقا نورالدّین حسینى عراقى
با 26 واسطه، نسب به امام سجّاد ‰ مى‏رساند که بدین
شرح است: سیّد نورالدّین بن سیّد شفیع بن سیّد احمد بن
میر على بن فخرالدّین بن هادى بن تاج‏الدّین بن حیدر بن
محمّد مکى بن غیاث‏الدّین بن معصوم بن تاج‏الدّین بن رضى‏الدّین بن على بن ضیاءالدّین بن محمّد بن رضى‏الدّین بن محمّد فخرالدّین بن محمّد بن زید الداعى بن زید بن على بن حسین بن حسن الأفطس بن على اصغر بن على السید الساجدین
‰ . هفتمین جدّ آقا نورالدّین یعنى محمّد مکّى، اوّلین کسى است که از حجاز به منطقة اراک وارد و در قریة کرهرود که در جنوب شهر اراک است، ساکن مى‏شود. آقا نورالدّین در سال 1278 قمرى در اراک متولّد گردید و پس از بهره بردن از محضر اساتید بنامى همچون؛ آخوند خراسانى، به نجف مهاجرت نمود. وى پس از توقّف حدود چهار سال در نجف أشرف و وصول مرتبة شامخ اجتهاد مطلق، به زادگاه اصلى خود یعنى شهرستان اراک مراجعت فرمود و براى مدّت مدیدى یگانه مرجع امور و شئون دینى مردم بود. به علّت واقعة تلخى که در سال 1328 در اراک رخ مى‏دهد و عدّه‏اى از اشرار مسلّحانه اقدام به سرقت مى‏کنند، شب هنگام به دستور آقا، اشرار را تعقیب مى‏کنند و سرانجام قضیه منجر به قتل‌هایى مى‏شود. روز بعد، از طرف حاکم شهر یکى از منسوبین آقا را به دارالحکومه مى‏برند و در نتیجه، آقا به عنوان قهر از شهر بیرون مى‏روند و تمام شهر به صورت تعطیل عمومى در مى‏آید و همة مردم شهر براى برگرداندن آقا حرکت مى‏کنند و با درخواست مردم، مرحوم آقا نورالدّین به شهر بر مى‏گردند.

در زمان جنگ جهانى اوّل که دامنة جنگ به ایران کشیده مى‏شود، انگلیسى‏ها از ناحیة غرب و جنوب غربى و روس‌ها از ناحیة شمال و شمال غربى به ایران حمله ور مى‏شوند. آقا نورالدّین در ایّام محرّم سال 1334 قمرى، فتواى اقدامات دفاعى را صادر فرموده و علاوه بر دستور آماده باش و حرکت مردم، خود به عزم جهاد و دفاع حرکت مى‏فرماید.

زندگى ساده و بى‏آلایش و مردمدارى ایشان، توأم با اخلاص و اعتقاد در ایمان و ارادتش به ائمة اطهار Œ مخصوصاً به ساحت مقدّس ولى عصر(عج)، از آن شخصیّت سیمایى نورانى ساخته بود که مردم آن مرحوم را نمونه‏اى کامل از اجداد طاهرینش مى‏دانستد. مرحوم آقا نورالدّین، در روز جمعه هفتم رجب سال 1341 مطابق با ششم حوت 1301 و 26 مارس 1923 رحلت نمودند.

تألیفات: از ایشان تألیفات بسیارى به جا مانده است از جمله: 1. القرآن و العقل 2. نور الایمان 3. أصول عقاید 4. شرح دعاى صباح امیرالمومنین ‰ 5. شرح حدیث حقیقت 6. عقاید النوریّه فى حکمة متعالیّه.

این آرامگاه به شمارة 3477 و در تاریخ 25/12/1379 به ثبت آثار ملّی و تاریخی رسیده است.

  • ۹۸۶

آرامگاه اشموئیل نبی ع ـ ساوه‏+ تصاویر

حدود 39 کیلومترى شهر ساوه، در جادّة بوئین زهرا، مقبره‏اى وجود دارد که به گفتة اهالى و برخى مدارک، مرقد مطهّر یکى از پیامبران بزرگ الهى به نام حضرت اشموئیل ‰ است. مرقد را در گذشته‏ هاى دور ساخته ‏اند که از آن اطّلاع کافى در دست نیست. اما قسمت شرقى آن را به دستور ناصرالدّین شاه قاجار به حرم افزوده‏ اند.

سنگ نبشته‏اى در آن‌جا هست که مبیّن حضور شاه قاجار و همراهانش مى‏باشد. از دیر زمان، حرم آن پیامبرالهى زیارتگاه عاشقان و فاضلان و عالمان بوده است.

این زیارتگاه، در روستایى به نام پیغمبر واقع شده که در 39 کیلومترى شمال غربى ساوه و در منطقه ‏اى نسبتاً کوهستانى قرار دارد. براى رفتن به این زیارتگاه، پس از طى مسافت 9 کیلومتر جادّه خاکى از جادة اصلى ساوه به قزوین و عبور از روستاهاى ورده و ده سیّد یا در اصطلاح محل سیّدل کندى، به بقعة اشموئیل نبى ‰ در روستاى پیغمبر مى‏رسیم.

به احتمال زیاد، روستاى پیغمبر بعد از بناى مدفن اشموئیل نبى ‰ به وجود آمده و روزگارى داراى 95 خانوار بوده است که امروزه خالى از سکنه است.

ایوان، سمت شمالى بقعه را تشکیل داده و سمت شرقى زیارتگاه به روستاهاى ده سیّد و ورده محدود است. قسمت جنوب و غرب آن را کوه کافتالان فرا گرفته است که چشمة مقدّس «چکه بار» یا «چکه سار» که اشموئیل نبى ‰ در آن وضو گرفته و در کنار آن نماز خوانده، در این کوه واقع است.

زیارتگاه اشموئیل نبى از ویژگى خاصى برخوردار است. این زیارتگاه، در عین حال که یک مکان دینى محسوب مى‏شود، محلى سیاحتى نیز است. به همین مناسبت، ایّام مخصوصى چون تاسوعا، عاشورا، اربعین و روزهاى 13 فروردین، سیاحان و زائران زیادى را مى‏پذیرد.

زائران این مکان را پیروان ادیان و مذاهب مختلف تشکیل مى‏دهد و همین از ویژگى‏هاى خاص این زیارتگاه است. زیرا کلیمیان، مسیحیان و مسلمانان بالاتّفاق او را پیامبر خدا مى‏دانند و ارزش گذار مقام معنوى و آسمانى او هستند.

علاوه بر مردم ساوه، اهالى زرند و خرقان نیز هرازگاهى چند در طول سال به زیارت این بقعه مى‏شتابند.

بالطبع، ورود زائران و مسافران به قصد زیارت این بقعه، آثار مفید و سازنده‏اى از لحاظ اجتماعى اقتصادى و فرهنگى در منطقه باقى مى‏گذارد.

قدمت بناى اصلى بقعه که با گنبدى عرقچینى مزین است، به دوران قبل از صفویّه باز مى‏گردد. لیکن ایوان
مدخل زیارتگاه، به عنوان نمازخانه در زمان ناصرالدّین شاه ساخته شده است.

گنبد بنا، آجری است و پوشش خارجی آن را ایزوگام نموده‌اند تا عدم سرایت رطوبت به داخل بقعه شود. مرقد حدود یک متر ارتفاع دارد و در گذشته ضریح چوبی قدیمی داشت که در سال 1350 در آتش سوخت و در سال 1388 ضریح فلزی بر روی مرقد نصب شد.

در داخل صحن، یک مسجد برای اقامه نماز و اجرای مراسم‌های مذهبی ساخته شده و پنج اتاق در کنار صحن برای سکونت  زائران احداث گشته است.

ایوان شمالی به مساحت 12 متر مربّع و ایوان جنوبی که ورودی اصلی بقعه است به مساحت 40 متر مربّع است. کتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم نصب شده که تاریخ دهم ربیع الثانی 1269 هـ . ق را نشان می‌دهد.

گویا ناصرالدّین شاه از طریق خرقان عازم روستاى سامان بوده است که دستور مرمّت بقعه و ساخت ایوان الحاقى را صادر مى‏کند. این ایوان که در سمت جنوب بود پس از دستور ناصرالدّین شاه تبدیل به مسجد می‌گردد.

ساختمان بقعه در زلزلة سال 1341 آسیب دید که بعدها به رفع آن اقدام شد. قسمت بیرونى ساختمان با ایوان نماهایى که در هر ضلع از اضلاع مشاهده مى‏شود، زینت داده شده است.

شیخ کمال‏الدّین فراهانى سروده‏اى در مدح اشموئیل
نبى ‰ دارد که قرار ذیل است:

نهفــته اســت در ایـن بارگاه با تجلـیل

پیـام آور یزدان جــناب اشــموئیل‏

به هــوش باش که این مرقد سراسر نـور

بــود مــزار ملائک، مطاف جبرائیل

کسى که عرض ادب را بر او دهد کاهش

ثــواب اخـرویش هست لایق تقلیل

به چشمه سار دلش وحى کبریا جــوشان

جـبین حضـرت او غرق جلوه تنزیل

نمود زنده دو صد مرده را به یک اعجـاز

بــه سان نفخه ثانى به صور اسرافیل

گرفت قوت بازو ز حضرتش طالـــوت

اگــر نمــود مظـــفر تبـار اسرائیل

بـه چند واسطه باب شریف او اسحـاق

به چند حلقه عمویش جناب اسماعیل

بـه شهـر ساوه مزارش منادى توحیــد

به خــاک کشور جمشید مایه تجمیل

نه اینکـه منــزلت او نبــوّت تنهاست

بود ســـوره بقــره در صحیفه ترتیل

ســتوده گشته به قرآن و گفته معصوم

چنانکه گشته ستایش به بخشى از انجیل

پس از محمّد و آلش‰  «کمال» مدحش گفت

کـه اوست واجب تعظیم و لازم تجلیل‏

اشموئیل ‰ در قرآن: در قرآن کریم و «کتاب المقدّس» (تورات) دربارة حضرت اشموئیل و حادثة عبرت‏انگیز زمان پیامبرى وى، آیات و مطالبى آمده است. در قرآن کریم از این آیه شروع مى‏شود: «اَلَم تَرَ اِلَى الْمَلَا مِن بنى اسْرائیلَ مِن بَعْدِ موسى اذْ قالوا لِنبىّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلکا نُقتل فِى سبیل‏اللَّه...».

قوم یهود که در زیر سلطة فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری‌هاى خردمندانة موسى ‰ از آن وضع اسفناک نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند، خداوند به برکت این پیامبر، نعمت‌هاى فراوانى به آنان بخشیده که از جمله صندوق عهد بود، قوم یهود با حمل این صندوق در جلوی لشکر، یک نوع اطمینان خاطر و توانایى روحى پیدا مى‏کردند. این قدرت و عظمت تا مدّتى بعد از حضرت
موسى ‰ ادامه داشت، ولى همین پیروزی‌ها و نعمت‌ها، کم‏کم باغث غرور آن‌ها شد و تن به قانون شکنى دادند. سرانجام به دست فلسطینیان شکست خورده، قدرت و نفوذ خود را همراه صندوق عهد از دست دادند. به دنبال آن، چنان دچار پراکندگى و اختلاف شدند که در برابر کوچک‌ترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جایى که دشمنان، گروه کثیرى از آنان را از سرزمین خود بیرون راندند و حتى فرزندان آنان را به اسارت گرفتند. این وضع، سال‌ها ادامه داشت تا آن‌که خداوند پیامبرى را به نام اشموئیل ‰ براى نجات و ارشاد آن‌ها برانگیخت، آن‌ها نیز که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهى مى‏گشتند، گرد او اجتماع نمودند و از او خواستند رهبر و امیرى برایشان انتخاب کند تا همگى تحت فرمان و هدایت او یک دل و یک رأى با دشمن نبرد کنند تا عزّت از دست رفته را باز یابند.

اشموئیل که با روحیات و سست همّتى آنان به خوبى آشنا بود، در جواب گفت از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچى کنید.

آن‌ها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سرباز زنیم در حالى که دشمن، ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمین ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده‏اند؟!

اشموئیل، چون دید که جمعیّت با تشخیص درد به
سراغ طبیب آمده‏اند و گویا رمز عقب ماندگى خود را درک کرده‏اند، به درگاه خداوند روى آورده و خواستة قوم را به پیشگاه وى عرضه کرد.

به او وحى رسید که «طالوت» را به پادشاهى ایشان برگزیدم.

اشموئیل عرض کرد خداوندا! من هنوز طالوت را ندیده‏ام و نمى‏شناسم. وحى آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد، هنگامى که او نزد تو آمد، فرماندهى سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وى بسپار، طالوت مردى بود بلند قامت و تنومند و خوش اندام با اعضایى محکم و نیرومند و از نظر قواى روحى نیز بسیار زیرک و دانشمند و با تدبیر بود، ولى با این اوصاف، شهرتى نداشت، با پدرش در یکى از دهکده‏ها در سواحل رودخانه‏اى مى‏زیست و چارپایان پدر را به چرا مى‏برد و کشاورزى مى‏کرد. روزى بعضى از چارپایان او در بیابان گم شدند. طالوت، به اتّفاق یکى از دوستان خود به جستجوى آن‌ها در اطراف روخانه به گردش در آمد، این وضع تا چند روز ادامه داشت تا این‌که به نزدیک شهر «صوف»، شهر اشموئیل پیامبر رسیدند. دوست وى گفت ما اکنون به شهر اشموئیل پیامبر رسیده‏ایم. بیا نزد وى برویم شاید در پرتوی راهنمائى‏هاى وى، به گم شدة خویش راه یابیم. هنگامى که وارد شهر شدند، با اشموئیل، برخورد کردند. همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد، میان دل‌هاى آنان آشنایى برقرار شد. اشموئیل، از همان لحظه، طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند به فرماندهى جمعیّت تعیین شده، هنگامى که طالوت سرگذشت خود را براى اشموئیل شرح داد، او گفت اما چهار پایان اکنون در راه دهکده روى به باغستان پدرت روانه هستند، از ناحیة آن‌ها نگران مباش، ولى من تو را براى کارى بسیار بزرگ‏تر از آن دعوت مى‏کنم، خداوند تو را مأمور نجات بنى اسرائیل ساخته است... .

طالوت، نخست از این پیشنهاد تعجب کرد، سپس با خوشوقتى آن را پذیرفت، اشموئیل به قوم خود گفت: خداوند، طالوت را به فرماندهى شما برگزیده و لازم است همگى از وى پیروى نمایید. بنابراین خود را براى جهاد در برابر دشمن آماده سازید.

بنى‌اسرائیل که براى فرمانده و رئیس لشکر، امتیازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مى‏دانستند و هیچکدام را در طالوت نمى‏دیدند، در برابر این انتصاب، سخت به حیرت افتادند؛ زیرا به عقیده آن‌ها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه نبوت داشته باشد، نه از خاندان یوسف و یهودا که داراى سابقه حکومت بودند، بلکه از خاندان «بنیامین» گمنام بود و از نظر مالى نیز تهى دست بود، لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مى‏تواند بر ما حکومت کند در حالى که ما از او سزاورتریم.

اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه دید، گفت خداوند او را بر شما امیر قرار داده و شایستگى فرمانده و رهبر به نیروى جسمى و قدرت روحى است که هر دو به اندازه کافى در طالوت هست و از این نظر بر شما برترى دارد.

ولى آن‌ها نشانه‏اى که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد، مطالبه کردند.

اشموئیل گفت نشانه آن این است که «صندوق عهد» که از یادگارهاى پیامبر است و مایه دلگرمى و اطمینان شما در جنگها بوده در حالى که جمعى از فرشتگان آن را حمل مى‏نمایند، به سوى شما باز مى‏گردد، چیزى نگذشت که صندوق عهد بر آن‌ها ظاهر شد، آن‌ها با دیدن آن نشانه، فرماندهى طالوت را پذیرفتند.

طالوت، زمام کشور را به دست گرفت‏: طالوت فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و در مدّتى کوتاه لیاقت و شایستگى خود را در اداره امور مملکت و فرماندهى سپاه به اثبات رسانید، پس آن‌ها را براى مبارزه با دشمن که همه چیز آن‌ها را به خطر انداخته بود دعوت کرد و به آن‌ها تاکید کرد تنها کسانى با من
حرکت کنند که تمام فکرشان در جهاد باشد و آن‌هایى که بنایى نیمه کاره و یا معامله‏اى نیمه تمام و امثال آن دارند، در این پیکار، حرکت نکنند.

بزودى جمعیّتى به ظاهر زیاد و نیرومند جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند، ولى در اثر راهپیمایى در برابر آفتاب، همگى تشنه شدند.

طالوت براى این‌که آن‌ها را آزمایش و تصفیه کند
گفت بزودى در مسیر خود به رودخانه‏اى مى‏رسید. خداوند
به وسیله آن شما را آزمایش مى‏کند؛ کسانى که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آن‌ها که جز مقدار کمى بنوشند از من هستند.

همین که چشم آن‌ها به نهر افتاد خوشحال شدند و بزودى خود را به آن رسانده و سیراب شدند، تنها عدّه معدودى بر سر پیمان باقى ماندند.

طالوت متوجّه شد که لشکر او از اکثریتى بى‏اراده و سست عهده و اقلیتى از افراد با ایمان تشکیل شده است. از این رو اکثریت بى‌انضباط و نافرمان را رها کرد و با همان جمع قلیل ولى با ایمان از شهر حرکت و به سوى میدان جهاد پیش رفت.

سپاه کوچک طالوت از کمى نفرات متوحش شده و به طالوت گفتند ما توانایى مقابله در برابر این سپاه قدرتمند را نداریم.

اما آن‌هایى که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دل‌هایشان از محبت خدا لبریز بود از زیادى و نیرومندى سپاه دشمن و کمى عدّه خود نهراسیدند و با کمال شجاعت به طالوت گفتند تو آن‌چه را صلاح مى‏دانى فرمان ده، ما نیز همه جا با تو همراه خواهیم بود و به خواست خدا با همین عدّه کم با آن‌ها جهاد خواهیم کرد. چه بسا جمعیّت کم به اراده پروردگار بر جمعیّت زیاد پیروز شود و خداوند با استقامت کنندگان است.

طالوت با آن عدّه کم اما مومن و مجاهد آماده کارزار شد
و آن‌ها از پیشگاه خداوند درخواست شکیبایى و پیروزى نمودند و عرض کردند:

«رَبّنا اَفْرِغْ عَلَینا صَبْراً و ثبّتْ اَقدامنا و انصرْنا على القَومِ الکافرینَ».

همین که آتش جنگ شعله ور شد «جالوت» فرمانده لشکر دشمن از لشکر خود بیرون آمد و مبارز طلبید.

صداى رعب آور وى دل‌ها را مى‏لرزاند و کسى را جرات میدان رفتن نبود، در این میان جوانى به نام داوود که بسیار چابک و ورزیده بود با فلاخنى که در دست داشت یکى ـ دو سنگ آنچنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر «جالوت» کوبیده شدند و او در میان وحشت و تعجب سپاهش به زمین افتاد و کشته شد.

با کشته شدن جالوت، ترس و هراس عجیبى به سپاهیانش دست داد و سرانجام در برابر صفوف لشکر طالوت، فرار کردند و بنى اسرائیل پیروز شدند.

تولد و پیامبرى اشموئیل ‰: در «کتاب المقدّس» تورات، درباره پیامبرى و تولد اشموئیل مطالب طولانى آمده که چند بخشى از اوایل آن را یادآور مى‏شویم:

مردى بود اسمش «القانا» او را دو زن بود یکى «حنّاه» و دیگرى «فنّاه»، فنّاه را اولاد بود امّا «حنّاه» را اولاد نبود، وى حنّاه را دوست مى‏داشت، اگر چه خداوند رحم او را بسته بود، رقیب او «حنّاه» را بسیار غضبناک گردانید... به طورى که گریه نموده و چیزى نمى‏خورد، شوهرش (القانا) وى را گفت اى حنّاه! چرا گریه مى‏کنى و چیزى نمى‏خورى و چرا دلت مغموم است، آیا من برایت از ده فرزند بهتر نیستم، تا...

چون در کتاب مشعلداران جهان تألیف سیّد محمّد على کاظمینى جریان فوق بهتر و خلاصه‏تر آمده است بقیّه را از این کتاب ذکر می‌کنیم؛

حضرت «القانا» یکى از پیغمبران بنى اسرائیلى است، وى در کوه «افرائیم» سکونت داشت و داراى دو زن به نام‏هاى «حنّا» و «فنّا» بوده و همه ساله براى حج و قربانى کردن به شیلو مى‏رفت و مناسک حج را بجا مى‏آورد و بر مى‏گشت. بنى اسرائیل را موعظه و اندرزهاى اخلاقى و تعلیمات حضرت ابراهیم ‰ دعوت مى‏کرد.

در یکى از سال‌هاى موسوم حج، «القانا» با دو زنش به «شیلو» آمد. حنّا در خانه خدا به نماز ایستاد و چون نازا بود از خداى کعبه درخواست فرزندى نمود، با گریه و زارى فراوان عهد کرد که اگر فرزندى آورد، تمام عمر، او را خدمتگذار خانه خدا قرار دهد و در این موقع که او با خدا به راز و نیاز
مشغول بود، حضرت اعلى پیغمبر که حال حزن و گریه او
را دید، به او فرمود: دعایت مستجاب شد و بزودى خداوند فرزندى به تو عنایت مى‏فرماید.

حنّا، پس از چند روز حامله شد و پسرى آورد که او را «شموئیل» نام نهادند. «شموئیل» به معناى خداداد است، حنّا فرزند خود را نشو و نما داده تا او را از شیر بازداشت و گاوى چهار ساله براى قربانى به شموئیل برداشت و به شیلو رفته و قربانى کرد و شموئیل را به حضرت اعلى پیغمبر سپرد که پرده دار خانه خدا باشد.

شموئیل در ملازمت خانه و حضرت اعلى بود تا به پیغمبرى رسید. آغاز سال نبوت شموئیل با سال وفات حضرت اعلى مصادف شد، پدرش القانا در جبل افرائیم وفات نمود، در سال هزار و دویست و سى و چهار قبل از میلاد.

از کلمات اشموئیل هنگام وفات‏:

1. و شموئیل به تمامى بنى اسرائیل گفت که اینک قول شما را موافق آن‌چه به من گفتید شنیدم و ملک به شما نصب کردم.

2. و حال اینک ملک در حضور شما مالک است و من پیر و مو سفید شده‏ام و اینک پسران من با شمایند و من خود از عهد طفولیتم تا به امروز در حضور شما سلوک نمودم.

3. اینک من حاضرم و در حق من در حضور خداوند و مسح کرده او (یعنى ملک شاهد باشد که گاو که را گرفتم، یعنى گاو چه کسى را گرفتم) و حمار که را گرفتم و که را ظلم نموده و که را ستم کردم و رشوه از دست که گرفتم تا به سبب آن چشمان خود را بپوشانم و من آن را به شما پس خواهم داد.

4. و ایشان گفتند که ما را ظلم ننموده ستم نکردى و چیزى از دست کسى نگرفتى.

5. و به ایشان گفت خداوند در حق شما شاهد است و امروز مسح کرده او شاهد است که چیزى در دست من نیافته‏اید و ایشان گفتند که او شاهد است... و حال اینک خداوند پادشاهى را بر شما نصب نموده است.

6. اگر از خدا بترسید و او را عبادت نمایید و قول او
را بشنوید و از فرمان خداوند عصیان نورزید، پس هم شما را هم پادشاهى که بر شما سلطنت مى‏نماید، خداوند را
پیروى خواهید کرد.

7. اما اگر قول خداوند را نشنوید و از فرمان خداوند عصیان وروزید، آنگاه دست خداوند بر شما به نهجى که بر پدران شما بود خواهد شد و اگر به اعمال بد مشغول شوید، هم شما و هم پادشاه شما هلاک خواهید شد.

اشموئیل پیر شد و وفات نمود و تمامى اسرائیل جمع شده از برایش نوحه گرى نمودند و او را در خانه‏اش در «راماه» دفن کردند.

مولف گوید: با توجّه به این قول، در مورد مدفن اشموئیل آیا اشموئیلى که داستانش گذشت، همین اشموئیلى است که در ساوه مدفون است و یا این مدفون در ساوه، اشموئیل دیگرى است که از انبیاء ‰ و همنام وى بوده، خدا داناتر است.

آرامگاه حضرت اشموئیل به شمارة 1181 و در تاریخ 14/07/1354 به ثبت آثار ملّی و تاریخی رسیده است.

 

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

ویرانه روستای کهنه پیغمبرکه دیگر کسی ساکن نمی باشد

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

خادم مجتبی ملکی

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

زیارت رهبر

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

شجره نامه

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

ضریح جدید(ضریح قدیم که در عکس رهبری می بینیددر بقعه امامزاده بزرگوارسیدعبدالله(ع) نیوشت نصب شده است)

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

 

ضلع شمالی

گزارش تصویری ازآرامگاه اشموئیل نبی (ع)

  • ۱۲۶۹۵
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده